کنگره اندیشه های اخلاقی ـ عرفانی امام خمینی (ره)

مکتب و روش اخلاقی امام خمینی رحمه‌الله

‏ ‏

‏ ‏

مکتب و روش اخلاقی امام خمینی رحمه الله

‏ ‏

‏ ‏

دکتر محمدرضا بندرچی‎[1]‎

فصل اول: اهمیت و جایگاه اساسی اخلاق در دیدگاه امام

‏اندیشه و روش اخلاقی امام، ضمن دارا بودن ویژگی های ارزشمند دیگر شیوه های‏‎ ‎‏اخلاقی، خود نیز دارای نکات برجسته و منحصر به فردی است؛ زیرا عنصر اخلاق در‏‎ ‎‏تعالیم امام، در نخستین گام، اساس پیام خود را از کلام مقدس الهی گرفته و به شدت تحت‏‎ ‎‏تأثیر مفاهیم قرآنی است و همه جا گرداگرد قرآن دور می زند. پس از قرآن، نفس رحمانی‏‎ ‎‏و کلام ملکوتی معصومین ‏‏علیهم السلام‏‏ عظیم ترین آبشخوری است که امام از آن سیراب شده و در‏‎ ‎‏فضای روح افزایش شکوفا گشته است.‏

‏وی ضمن بهره وری از دستورالعمل ها و توصیه های سیر و سلوکی اساتید فن، بر‏‎ ‎‏تجربه، مجاهده، ریاضت و تعبد نیز تکیه کرد. این تعالیم، از موعظه و زمزمه های‏‎ ‎‏محبت آمیز گرفته تا جمله های کوتاه و بلیغ انباشته است.‏

‏نام «اخلاق عرفانی» زیبندۀ شیوۀ مکتب اخلاقی امام خمینی است و در مجموع، در‏‎ ‎‏این تعالیم، رنگ عرفانی و سیر و سلوکی جلوۀ بیش تری دارد. اخلاقی که وی می آموزد و‏‎ ‎‏در سخن و نوشتن بدان می پردازد خود به خود، مقدمۀ رسیدن به عرفان ناب است؛ زیرا‏‎ ‎‏هنگامی که انسان به کلامش دل می سپارد و به راهنمایی ها و اندرزهای تربیتی او عمل‏‎ ‎‏می کند، به طور طبیعی احساس تحول روحی در او به وجود می آید. در مکتب اخلاقی‏‎ ‎

مجموعه آثار کنگره اندیشه های اخلاقی ـ عرفانی امام خمینی (ره) ـ جلد 8مقالات اخلاقی (1)صفحه 125
‏امام، نوع استدلال و پرداخت به مطالب اخلاقی، به گونه ای است که روح را از شور لبریز‏‎ ‎‏می کند و آن را به معراج قرب می کشاند و به سوی ملکوت به پرواز در می آورد؛ ضمن‏‎ ‎‏این که مصباح هدایت است و چراغ راه، رهرو را به لقاءالله نزدیک می سازد و در فضای‏‎ ‎‏قرب و معنویت حق، به مقام اطمینان می رساند.‏

‏در این تعالیم، صرفاً سخن از یک سلسله فضایل اخلاقی مصطلح نیست که روح باید‏‎ ‎‏به آن ها مزیّن شود، بلکه کلام از حرکتی است که انسان باید طی کند و از منزل خودیّت‏‎ ‎‏بیرون آید و به سوی مقصد «قیام لله » و خلوص کامل، گام نهد. در این مسلک، رابطۀ انسان‏‎ ‎‏با خدا، در تمام جلوه های زندگی انسانی مطرح می شود و همۀ عالم را محضر خدا می بیند.‏

‏در مکتب اخلاقی امام، تنها به مفاهیمی چند اکتفا نمی شود، بلکه مفاهیم به گسترۀ‏‎ ‎‏انسان شدن و الهی گشتن آدمی وسعت دارد. امتیازهایی که در مکتب اخلاقی امام‏‎ ‎‏می درخشد، می تواند چراغی فروزان، فرا راه جویندگان حقیقت و طالبان فضیلت بگذارد‏‎ ‎‏و سرمشقی شود برای آنانی که در این وادی گام می نهند. اکنون که اشاره ای اجمالی بر‏‎ ‎‏روش و اندیشۀ اخلاقی امام گردید، برخی از ویژگی های آن را تفصیلاً برمی شماریم:‏

1. جامعیت و همه سونگری

‏یکی از ویژگی های اندیشه و روش اخلاقی امام این است که در طرح و ارائه مسائل‏‎ ‎‏اخلاقی و تربیتی، فکری همه سو نگر و جامع داشت. او که اسلام، را دین جامع می دانست‏‎ ‎‏و انسان را موجودی چند بُعدی می شناخت، در روش اخلاقی اش به همۀ ابعاد وجودی‏‎ ‎‏انسان توجه داشت و از کسانی که با پرداختن به یک بُعد و نادیده گرفتن جنبه های دیگر‏‎ ‎‏انسانی، او را موجودی ناهماهنگ و ناهنجار می سازند، با تأسف شدید، گله می کرد:‏

‏مع الأسف، ...اسلام همیشه مبتلا بوده به این یک طرف دیدنی ها.‏

‏... همیشه یک ورق را گرفته اند و آن ورق دیگر را حذفش کرده اند، یا مخالفت کرده اند، یک‏‎ ‎‏مدت زیادی گرفتار عرفا بودیم... آن ها خدمتشان خوب بود؛ اما گرفتاری برای این بود که‏‎ ‎‏همه چیز را بر می گردانند به آن ور ‏‏[‏‏معنویت‏‏]‏‏.‏

‏... یک وقت هم گرفتار شدیم به یک دسته دیگری که همۀ معنویات را بر می گردانند به این‏‎ ‎

مجموعه آثار کنگره اندیشه های اخلاقی ـ عرفانی امام خمینی (ره) ـ جلد 8مقالات اخلاقی (1)صفحه 126
‏[‏‏طرف‏‏]‏‏، اصلاً به معنویات کاری ندارند.‏‎[2]‎

‏آن گاه در ادامۀ سخن، با اندیشۀ همه سو نگرش چنین می فرمایند:‏

‏... اسلام همه چیز است آقا. اسلام آمده انسان درست کند و انسان همه چیز است؛ همۀ عالم‏‎ ‎‏است انسان. آن که مربی انسان است، باید همۀ عالم را آشنا بر آن باشد... تا بتواند این انسان‏‎ ‎‏را به مدارجی که دارد، برساند.‏‎[3]‎

‏امام، با پیوند ظاهر و باطن، خطاب به کسانی که به ظاهر احکام و آداب دینی بسنده‏‎ ‎‏می کنند و از باطن غفلت می نمایند، می فرمود: بدون شریعت، به طریقت و حقیقت‏‎ ‎‏نمی توان ره یافت:‏

... لولا الظاهر لما وصل سالک إلی کماله، و لا مجاهد إلی مآله؛‎[4]‎

‏اگر مراعات ظواهر نباشد، هرگز سالک به کمال، و کوشش کننده به مقصود نخواهد رسید.‏

‏وی ضمن دعوت به تزکیه و تهذیب درون، انسان ها را از جامعه و اجتماع دور‏‎ ‎‏نمی ساخت؛ بلکه بر این باور بود که می توان در میان جمع بود و هوای جانان داشت:‏

‏اسلام احکام اخلاقی اش هم سیاسی است.‏‎[5]‎

‏او هیچ منافاتی بین تقوای سیاسی و تقوای معنوی نمی دید و معتقد بود که بودن در‏‎ ‎‏متن مسائل سیاسی و حوادث اجتماعی، منافاتی با تقوی ندارد.‏

‏او که «سفر من الخلق الی الحقّ» را به پایان رسانده بود، دوباره با خدا در میان خلق گام‏‎ ‎‏نهاد و مکتبی را پی ریزی کرد که در تربیت و تهذیب انسان، نه او را به انعزال و مردم‏‎ ‎‏گریزی می کشاند، و نه از معنویات تهی می کرد؛ بلکه شعاع روش تربیتی و اخلاقی اش، به‏‎ ‎‏شعاع ابعاد وجودی انسان، گسترده و فراگیر بود.‏

‏اندیشۀ اخلاقی امام، از آن نوع افکاری که دوست داشتند اگر به معراج رفتند، باز‏‎ ‎‏نگردند و فارغ از غم خلق باشند، یا زندگی این جهان را دون شأن خود می انگاشتند و‏‎ ‎‏آمیخته بودن با دیگران را از سر ضرورت و اجبار می دانستند، نبود و نمونۀ بارز و کامل‏‎ ‎

مجموعه آثار کنگره اندیشه های اخلاقی ـ عرفانی امام خمینی (ره) ـ جلد 8مقالات اخلاقی (1)صفحه 127
‏«‏رِجَالٌ لاَ تُلْهِیهِمْ تِجَارَةٌ وَ لاَ بَیْعٌ عَنْ ذِکْرِ الله ِ‏»‏‎[6]‎‏ بود و بر این باور نبود که دنیا را به دنیاخواهان و‏‎ ‎‏دنیاداران بسپارد و برای سلامت نفس و سعادت آخرت، از دنیا و دنیاداری کناره گیرد و با‏‎ ‎‏آن وداع گوید؛ بلکه تدبیر و سیاست را در کنار تهذیب و دیانت همسان می دید و در تعالیم‏‎ ‎‏اخلاقی اش، خدمت به خلق و گرفتن غریق، وظیفه بود و افتخار.‏

2. ساده گویی و بی تکلّفی

‏از ویژگی های دیگر مکتب اخلاقی امام، ساده گویی و بی تکلّفی در بیان تعالیم اخلاقی‏‎ ‎‏است. برخی می پندارند که به کار بردن الفاظ ثقیل و دشوار و اصطلاحات گنگ و پیچیده،‏‎ ‎‏نشانی از موقعیت علمی است و به عکس، بهره مندی از شیوۀ روان و ساده، علامت کم‏‎ ‎‏مایگی و ناچیزی است. اما امام، با این که مرجعیت عامه و علی الاطلاق را به عهده داشت و‏‎ ‎‏زعامت انقلاب را به کف گرفته بود، بی اعتنا به این اوهام، تأسّی به قرآن مجید و شیوۀ‏‎ ‎‏«بلاغ مبین» را برگزید؛ روشی که انبیای الهی نیز بر آن رفتند و زبان مردم را ملاک گرفتند؛‏‎ ‎‏«‏وَ مَا أرْسَلْنَا مِنْ رَسُولٍ إلاَّ بِلِسَانِ قَوْمِهِ لِیُبَیِّنَ لَهُمْ‏»‏‏؛‏‎[7]‎‏ چنان که رسول اکرم ‏‏صلی الله علیه و آله‏‏ می فرماید: ‏

«إنّا معاشر الأنبیاء اُمرنا أن نکلّم الناس علی قدر عقولهم»؛‎[8]‎

‏ما پیامبران مأموریم که با مردم، به اندازۀ خودشان سخن گوییم.‏

‏امام، به درستی، توان دریافت و حال و هوا و ذوق مخاطبش را در نظر می گرفت و‏‎ ‎‏خاطر شنونده را به تلخی ابهام و تکلّف نمی آزرد.‏

‏پیامبر ‏‏صلی الله علیه و آله‏‏ در برابر گفتار فضل فروشانه و پرتکلّف فردی که در خدمت آن حضرت‏‎ ‎‏سخن می گفت، فرمود:‏

«إنّا و أتقیاء اُمّتی براء من التکلّف»؛‎[9]‎

‏من و پرهیزکاران امتم از تکلّف بیزاریم.‏

‏آثار اخلاقی به جا مانده از وی، از آفت تکلّف‏‎[10]‎‏ پیراسته است. سادگی و روانی آن آثار‏‎ ‎

مجموعه آثار کنگره اندیشه های اخلاقی ـ عرفانی امام خمینی (ره) ـ جلد 8مقالات اخلاقی (1)صفحه 128
‏به گونه ای است که پیام خود را به روشنی عرضه می کند و مخاطب را برای فهم آن ها،‏‎ ‎‏نیازمند به بازخوانی و دوباره کاری نمی سازد و در کار انتقالِ بلندترین اندیشه های اخلاقی‏‎ ‎‏و سیر و سلوکی، دچار ابهام نمی گردد و هر مخاطبی، در خور استعدادش، گوهر مطلوب را‏‎ ‎‏بر می گیرد. امام مصداق روشن سخن مولا امیرالمؤمنین ‏‏علیه السلام‏‏ است:‏

«و آیة البلاغة، قلب عقول و لسان عاقل»؛‎[11]‎

‏نشان شیوایی سخن دو چیز است: دلی آکنده از عقل و زبانی توانا بر گفتار.‏

‏لازم به یادآوری است که تعالیم اخلاقی امام، به بهانه ساده گویی، گرفتار سستی و‏‎ ‎‏ضعف محتوا نیز نشده و به خاطر دوری از ابهام و تکلّف، به مطالب تکراری و‏‎ ‎‏پیش پا افتاده گرفتار نیامده است؛ بلکه آموزش های اخلاقی امام ـ مانند دیگر درس ها و‏‎ ‎‏آثار وی ـ سرشار از مطلب و آموزش است. همان گونه که ساعت ها تحقیق و کوشش را در‏‎ ‎‏بحث های فقهی، اصولی و فلسفی مصروف می داشت، در آثار تربیتی نیز عصارۀ سال ها‏‎ ‎‏تلاش و عمری تجربه و تفکر و اشراق را در دفتر ارشاد می نوشت.‏

‏آنچه از ارشادها و هدایت های آن عزیز باقی مانده، ضمن سادگی و رسایی، آکنده از‏‎ ‎‏آموزش و پرورش، تشویق و توبیخ، برهان و بصیرت، سنّت و سیاست، حکمت و‏‎ ‎‏حکومت، معاش و معاد، و عقیده و جهاد است. آثار اخلاقی امام، این باور ناصواب را که‏‎ ‎‏«پند اخلاقی، تذکری صرف و گفتاری چند، با آهنگ مخصوص است و نیاز به تحقیق و‏‎ ‎‏پرمغزی ندارد» به بایگانی نسیان سپرد و چنین آموخت که برای هر درس و بحث‏‎ ‎‏(چه  فقهی و اصولی، و چه اخلاقی و موعظه ای) باید از سرمایۀ اندیشه و پژوهش سود‏‎ ‎‏جست و پیش از بیان، نخست در فکر و جان خود هضم کرد، سپس بر صفحۀ قلب‏‎ ‎‏دیگران نگاشت.‏

‏امام، در کتاب های گران قدری چون: ‏‏اربعین، آداب الصلاة، جهاد اکبر، سرّ الصلاة‏‏،‏‎ ‎‏شرح  حدیث جنود عقل و جهل‏‏ و... مقامات و مراتب اهل سیر و سلوک، آداب حضور قلب و‏‎ ‎‏اخلاق، اصول و فضایل اخلاقی و ریشۀ بسیاری از رذایل نفسانی و ارکان معارف بلند‏‎ ‎‏دینی را با مهارت و استادی، تصویر می کند و مطلب را بی هیچ پیرایه ای ارائه می دهد و‏‎ ‎

مجموعه آثار کنگره اندیشه های اخلاقی ـ عرفانی امام خمینی (ره) ـ جلد 8مقالات اخلاقی (1)صفحه 129
‏بدون معطّلی و تطویل، در پی مقصد روان می شود. وی از جدال الفاظ و قیل و قال بیهوده،‏‎ ‎‏برکنار بود و هر نکته ای را به صورتی جان دار، ساده و پرمغز بیان می داشت. با این که ساده‏‎ ‎‏و روان عرضه می کرد، اما از تکرارهای مُملّ و شرح و بسط های پیش پا افتاده به دور بود.‏

3. یأس زدایی و امید بخشی

‏آن که رسالت استادی و آموزگاری انسان را به دوش دارد، باید مهارت و توانایی کافی‏‎ ‎‏را داشته باشد، تا به آسانی و شایستگی از عهده کار برآید و ابلاغ و ارشاد وی به گونه ای‏‎ ‎‏باشد که پیامدهای زیان باری نداشته باشد.‏

‏بی شک، وی یکی از تواناترین ره طی کرده هایی است که در فهم دیانت و معنویت‏‎ ‎‏می درخشد و تهذیب نفس و تشخیص خطا از صواب را به درستی درک می کند. تعالیم‏‎ ‎‏اخلاقی وی، هرگز گرفتار ایجاد روحیۀ بی نشاطی، یأس آفرینی، منفی بافی و ناتوانی‏‎ ‎‏نمی گردد، بلکه در پی ساختن انسانی امیدوار و کوشا می رود و در پی آن است که تحوّلی‏‎ ‎‏مثبت و تأثیری شایسته در روح مخاطب بیافریند. همان گونه که بر مسائل بازدارندۀ‏‎ ‎‏اخلاقی، مانند: زهد، ساده زیستی، مجاهدۀ با هواهای نفسانی و... تکیه می کند، بر تعالیم‏‎ ‎‏وادار کننده، مانند: مراعات با نفس، رعایت اعتدال، بهره مندی از مباحات شرعی و‏‎ ‎‏برآورده کردن نیازهای واقعی نیز می پردازد. وی در باورهای اخلاقی، همان گونه که بر‏‎ ‎‏ناسپاسی نفس آدمی، بی اعتباری دنیا و وجود عوامل فراوان انحرافی بر سر راه خودسازی‏‎ ‎‏اشاره می کند، بر تربیت پذیری نفس، امکان کامیابی شایسته از زندگی و توانایی ارادۀ انسان‏‎ ‎‏در برطرف کردن موانع نیز توجه دارد.‏

‏امام از آنان نبود که انسان را با لذات شریر و حق ناپذیر عجین بداند و گلیم نفس او را‏‎ ‎‏قابل شست و شو نداند؛ البته راه آدم شدن را بسیار دشوار و پرسنگلاخ می دید، اما آیۀ یأسِ‏‎ ‎‏نشستن و دست روی دست نهادن را هم نمی خواند. در توصیه های اخلاقی، بر شیوۀ مثبت‏‎ ‎‏و نشاط برانگیز رسول اکرم ‏‏صلی الله علیه و آله‏‏ سخن راست می کرد و چراغ «انذار» و «تبشیر» را با هم‏‎ ‎‏می افروخت:‏

‏«‏یَا أیُّهَا النَّبِیُّ إنَّا أرْسَلْنَاکَ شَاهِداً وَ مُبَشِّراً وَ نَذِیراً * وَ دَاعِیاً إلَی الله ِ بِإذْنِهِ وَ سِرَاجاً مُنِیراً‏»‏‏؛‏‎[12]‎


مجموعه آثار کنگره اندیشه های اخلاقی ـ عرفانی امام خمینی (ره) ـ جلد 8مقالات اخلاقی (1)صفحه 130
‏ای پیامبر! ما تو را فرستادیم که گواه و بشارت دهنده و بیم دهنده باشی و به اذن خداوند،‏‎ ‎‏مردم را دعوت کنی و چراغ فروزان گردی.‏

‏پیامبر ‏‏صلی الله علیه و آله‏‏ معاذ را به سوی یمن فرستاد و دستورالعملی بدین گونه به وی داد:‏

«یسّر و لا تعسّر؛ و بشّر و لا تنفّر...»؛‎[13]‎

‏آسان بگیر و نه دشوار، بشارت ده و بیزاری و رمیدگی پدید نیاور.‏

‏امام، در آثار و گفتار اخلاقی خود، عواقب اعمال و پیامدهای خطاها را آن چنان اغراق‏‎ ‎‏گونه مطرح نمی ساخت که خطاکار را مأیوس سازد و راه بازگشت را بر او بربندد؛ فضایل‏‎ ‎‏اخلاقی را نیز آن چنان موشکافانه و بلند، عرضه نمی داشت، تا عموم تصور کنند که‏‎ ‎‏دستشان کوتاه است و از بیم راه نیافتن به حقیقت و باطن این اوصاف، باید از سر‏‎ ‎‏خیرش  گذرند. هم «خوف» یحیی ‏‏علیه السلام‏‏را به عبرت می نواخت و هم «امید» عیسی را به‏‎ ‎‏همّت می خواند.‏

‏امام، مصداق روشن آن فقیه هوشمندی بود که از رحمت خداوند نومید نمی ساخت و‏‎ ‎‏از عذاب او ایمن نمی کرد:‏

«ألا اُخبرکم بالفقیه حقّاً؟ من لم یقنط الناس من رحمة الله ؛ و لم یؤمنهم من عذاب الله ؛ و لم‎ ‎یؤیّسهم من رَوح الله »؛‎[14]‎

‏می خواهید فقیه راستین را معرّفی کنم؟ او، کسی است که از رحمت خدا نومید و از عذاب‏‎ ‎‏الهی ایمن نمی سازد و از بخشندگی خدا مأیوسشان نمی کند.‏

‏از آن روی که امام در تعالیم اخلاقی واقعیت ها را در نظر می گرفت و گرفتار مطالب‏‎ ‎‏یأس آمیز نمی شد، تعلیمش بر قلب ها نفوذ می کرد و باعث تأثیر و تحوّل در خواننده‏‎ ‎‏می شد؛ زمزمۀ گفتار و آهنگ نوشتارش، که با دقّت و حکیمانه ادا می شد، در درون جان ها‏‎ ‎‏شور می آفرید و به گفتۀ شاگرد شهیدش، مرحوم مطهری، وجد و نشاط و سرمستی می داد:‏

‏... درس اخلاقی که به وسیلۀ شخصیت محبوبم، در هر پنجشنبه و جمعه، گفته می شد... مرا‏‎ ‎‏سرمست می کرد... بدون هیچ اغراق و مبالغه ای، این درس مرا آن چنان به وجد می آورد که تا‏‎ ‎


مجموعه آثار کنگره اندیشه های اخلاقی ـ عرفانی امام خمینی (ره) ـ جلد 8مقالات اخلاقی (1)صفحه 131
‏دوشنبه و سه شنبه هفتۀ بعد، خودم را تحت تأثیر آن می یافتم.‏‎[15]‎

‏بی شک، مواعظ و تعالیم اخلاقی او، صیقل جان ها و شکوفا کنندۀ دل ها بود؛ مخاطب‏‎ ‎‏را در تیررس خطاب خویش قرار می داد و بِسان وجدان، با او سخن می گفت. این ویژگی،‏‎ ‎‏از آنِ مردانی است که از چشمه سار وحی و دین بهره مند شده باشند و راهرو راستین‏‎ ‎‏پیشوایان معصوم ‏‏علیهم السلام‏‏ گردند.‏

‏دربارۀ تحول آفرینی و تأثیرگذاری کلامِ مولا امیرالمؤمنین ‏‏علیه السلام‏‏ نوشته اند: وقتی سخنان‏‎ ‎‏رسا و دلپذیرش به درون جان همّام راه یافت و تحولی عظیم در وی ایجاد کرد، قفس تن‏‎ ‎‏همّام شکست و به سوی معبودش بال گشود. آن جا بود که حضرت فرمود:‏

«... هکذا تصنع المواعظ البالغة بأهلها»؛‎[16]‎

‏پندهای شیوا و دلپذیر، در اهلش چنین اثر می گذارد.‏

‏از این روی، در معارف دینی می خوانیم که صفحۀ جانتان را به دست هر مدعی ای‏‎ ‎‏نسپارید و سفرۀ روحتان را پیش هر کسی نگسترانید؛ بلکه گوش جان به سخن استادی فرا‏‎ ‎‏دهید و از علم و حکمت و فرزانه ای بهره گیرید که در درون شما انقلاب و تحول بیافریند‏‎ ‎‏و شما را از کاستی ها جدا کند و به شایستگی های راستین رهنمون گردد:‏

«... تقربوا إلی عالم یدعوکم من الکبر إلی التواضع، و من الریاء إلی الإخلاص، و من الشکّ‎ ‎إلی الیقین، و من الرغبة إلی الزهد، و من العداوة إلی النصیحة؛ و لا یصحّ لموعظة الخلق إلاّ‎ ‎من خاف هذه الآفات بصدقه و...»؛‎[17]‎

‏به عالمی نزدیک شوید که شما را از گردن فرازی به فروتنی و از ریا به اخلاص و از شک به‏‎ ‎‏یقین و از دنیاجویی به پارسایی و از دشمنی به نیک خواهی دعوت کند؛ و کسی شایستۀ این‏‎ ‎‏مقام نیست، مگر آن که از سر صدق از این آفت ها در هراس باشد.‏

4. واقع بینی و اغراق گریزی

‏از دیگر ویژگی های مکتب اخلاقی امام، واقع گرایی و دوری جستن از مطالب‏‎ ‎

مجموعه آثار کنگره اندیشه های اخلاقی ـ عرفانی امام خمینی (ره) ـ جلد 8مقالات اخلاقی (1)صفحه 132
‏اغراق آمیز است. امام، در برابر هر شنونده یا خواننده ای که قرار داشت، توان فکری و‏‎ ‎‏ظرفیت دریافتی او را در نظر می گرفت و در آموزش های اخلاقی و تربیتی، واقع بینانه و‏‎ ‎‏دقیق عمل می کرد و مباحث را سنجیده و در خور گنجایش روحی و فکری مخاطب‏‎ ‎‏مطرح می ساخت و برای هر گروه و مخاطبی که پند و اندرز می داد، می کوشید که از توان‏‎ ‎‏آن ها بیرون و یا برتر نباشد و افکار بلند معنوی را بر هر اندیشه ای تحمیل نکند و افکار‏‎ ‎‏ضعیف را با مطالب مهم، خسته نسازد. از طرفی دیگر، بر افکار بلندی که توان‏‎ ‎‏بیش تری  جهت فهم و دریافت حقایق داشتند، مطالب تکراری و پیش پا افتاده و کم سود‏‎ ‎‏را عرضه نمی داشت.‏

‏بحث های معنوی و اخلاقی را آن چنان با حال و هوای مخاطب، مطابق و سازگار‏‎ ‎‏مطرح می کرد که مانند آب گوارا در گلوی تشنۀ او نفوذ می کرد. امام سجاد ‏‏علیه السلام‏‏ می فرماید:‏

«حدّثوا الناس بما یعرفون، و لا تحملوهم ما لا یطیقون، فتغرّونهم بنا»؛‎[18]‎

‏آنچه را که مردم توان فهمش را دارند، برایشان بگویید و چیزی که تحمل آن را ندارند، بر‏‎ ‎‏اندیشۀ آنان بار نکنید که در این صورت، آنان را به وسیلۀ ما فریفته خواهید ساخت.‏

‏متأسفانه، آفتی که اکنون دامنگیر آثار اخلاقی و عرفانی شده، همین بی توجهی به‏‎ ‎‏واقعیات است؛ به ویژه امروز که بازار «عرفان گرایی» و «کرامت سازی» رواج دارد و هر‏‎ ‎‏کسی به نام طریقت و معنویت، پخت وپزی می کند. از یک سو، داستان های شگفت آفرین،‏‎ ‎‏مطالب سنگین و دیر هضم، روایات متشابه و نیازمند تأویل و توجیه را در بسیاری از‏‎ ‎‏کتاب های عمومی و در دسترس مردم می یابیم؛ و از سوی دیگر، مجالسی را مشاهده‏‎ ‎‏می کنیم که بدون در نظر گرفتن شرایط، از اسرار سیر و سلوک و باطن معارف صحبت‏‎ ‎‏می شود. از این تأسف بارتر، نوشته ها و گفته هایی است که حکایات شگفت، کرامات‏‎ ‎‏معجزه وار و خرافات و اوهام را چاشنی مباحث می کنند و در هر جایی مطرح می سازند؛‏‎ ‎‏بدون این که مرز حقیقت و خرافه را روشن سازند و یا قادر به تبیین آن باشند. مطالبی که‏‎ ‎‏باعث ابهام و سردرگمی مخاطب می شود و چه بسا زمینۀ انکار و حتی تمسخر را پدید‏‎ ‎

مجموعه آثار کنگره اندیشه های اخلاقی ـ عرفانی امام خمینی (ره) ـ جلد 8مقالات اخلاقی (1)صفحه 133
‏آورد و باعث ریشخند مخالفان گردد. علی ‏‏علیه السلام‏‏ می فرماید:‏

«لا تحدّث بما تخاف تکذیبه»؛‎[19]‎

‏زبان به گفته ای که بیم داری دروغ پندارندش (به خاطر غرابت) مگشای.‏

‏برخی از دست اندرکاران مواعظ و منابر اخلاقی، آن چنان در نقل ثواب ها و عقاب های‏‎ ‎‏اعمال اغراق و مبالغه می نمایند و ارقام فوق العاده را ردیف می کنند و خاصیت های شگفتی‏‎ ‎‏را بر می شمارند که زمینۀ ناباوری، یأس و گاهی تجرّی را ایجاد می کنند. البته بسیاری از‏‎ ‎‏مطالبی که در دید نخست، به نظرها دشوار می رسند، ممکن است نزد اهلش توجیه‏‎ ‎‏درست و قانع کننده ای داشته باشند؛ اما نباید هر چه را که می یابی، بگویی و هر آنچه را که‏‎ ‎‏می دانی، مطرح سازی.‏

‏از ویژگی های ارزشمند مواعظ و نصایح اخلاقی امام، همین واقعیت سنجی و‏‎ ‎‏مخاطب شناسی است. مخصوصاً در مجالس و محافل عمومی، شرایط اجتماعی، فرهنگی‏‎ ‎‏و سیاسی را در نظر می گرفت و مطالبی را که نیازمند تأویل و توجیه بود، و شگفت آور و‏‎ ‎‏ابهام آفرین می نمود، مطرح نمی ساخت؛ مطالب را در هم نمی آمیخت و همۀ حقایق را یک‏‎ ‎‏کاسه عرضه نمی کرد؛ هر نوشته و یا گفته ای، مخاطب مخصوص به خود را دارد؛ چنان که‏‎ ‎‏بحث هایی مانند: جهاد اکبر، ریا، عجب و گفتارهای عمومی، برای همۀ افراد و طبقات‏‎ ‎‏گوناگون سودمند است؛ و کتاب هایی مانند: ‏‏آداب الصلاة‏‏، ‏‏شرح حدیث جنود عقل و جهل ‏‏و‏‎ ‎‏اربعین‏‏ برای افراد متوسطی که در اخلاق و عرفان مطالعه دارند، مفید است؛ و آثاری مانند:‏‎ ‎‏شرح دعای سحر‏‏، ‏‏مصباح الهدایه‏‏، ‏‏معراج السالکین‏‏ و... برای آشنایان با عرفان و سیر و سلوک‏‎ ‎‏قابل استفاده است.‏

5. توجه به اصول اخلاقی نه فروع

‏هر مبحث تربیتی و اخلاقی باید در پی دو اصل، روان باشد: نخست بکوشد تا صفات‏‎ ‎‏اخلاقی را به ملکه و ساختار درونی تبدیل سازد؛ و سپس این ملکات را به ارزش های‏‎ ‎‏اصولی و ارکان اخلاقی اختصاص دهد. متأسفانه بسیاری از آموزش های اخلاقی و‏‎ ‎

مجموعه آثار کنگره اندیشه های اخلاقی ـ عرفانی امام خمینی (ره) ـ جلد 8مقالات اخلاقی (1)صفحه 134
‏نوشته های تربیتی، به این اصل مهم نپرداخته اند و پیش از رفتن به سراغ ریشۀ فضایل و‏‎ ‎‏رذایل، از شاخ و برگ ها و مسائل جزئی اخلاق سخن می گویند.‏

‏بی شک، صفاتی مانند دروغ، ریا، عیب گیری، حرص و... ریشه در ملکات و خُلقیات‏‎ ‎‏دیگری دارند و مبنای هر یک، در جای ویژه ای است؛ زیرا آن کس که از شرافت و کرامت‏‎ ‎‏نفس برخوردار نباشد، خود به خود دچار غیبت، حسد، دروغ و مانند آن ها می گردد؛ از‏‎ ‎‏این رو اصلاح گر نفس باید پیش از پرداختن به افعال و صفات جزئی اخلاقی، از‏‎ ‎‏سرچشمۀ هر یک سخن گفته راه تهذیب آن را پی گیرد.‏

‏از ویژگی های دیگر تعالیم امام، توجه به همین ارکان و اصول اخلاقی است؛ امام‏‎ ‎‏مانند  معلمی باهوش، ریشۀ مفاسد و انحراف های نفسی را می جوید و کانون هر یک را‏‎ ‎‏در  جان آدمی می یابد؛ او در پی درمان ظاهری دردها و زدودن انحراف ها نبود؛ بلکه‏‎ ‎‏در  صدد راهیابی به ریشۀ ناهنجاری ها بود، پیوسته به اَنانیّت و خودخواهی هشدار‏‎ ‎‏می داد  و آن را «امّ الرذائل» می شمرد و به اخلاص فرا می خواند که سرآمد مکرمت ها و‏‎ ‎‏«امّ  الفضائل» است.‏

6. محوریت اخلاق، در اندیشۀ امام

‏از دیدگاه امام، صلاحیت اخلاقی، سرآمد دیگر شایستگی ها می باشد و تهذیب نفس،‏‎ ‎‏اساس همۀ ابعاد سیاسی، اجتماعی، فردی و... است. از زندگی فردی گرفته تا روابط‏‎ ‎‏خانوادگی، اجتماعی، منطقه ای و حتی معادلات بین المللی، باید بر میزان اصول اخلاقی‏‎ ‎‏شکل یابد.‏

‏امام، در جای جای کلامش، با تعبیرهای گوناگون و اشاره به زوایای مختلف، این مهم‏‎ ‎‏را یادآور می شد و در مناسبت های مناسب، محوریت اخلاق را گوشزد می نمود.‏

‏برای روشن تر شدن این اهتمام و توجه، عناوین برخی از تعالیم ایشان را بر‏‎ ‎‏می شماریم:‏

الف. تزکیۀ انسان، هدف پیامبران

‏وی هدف و مقصد بعثت را تزکیه و اخراج از ظلمات به سوی نور می دانست و همواره‏‎ ‎

مجموعه آثار کنگره اندیشه های اخلاقی ـ عرفانی امام خمینی (ره) ـ جلد 8مقالات اخلاقی (1)صفحه 135
‏در گفته ها و نوشته هایش بر این نکته اصرار می ورزید که پیامبران برای آدم سازی آمده اند و‏‎ ‎‏شغلشان انسان سازی است. بارها می فرمود:‏

‏تمام انبیا موضوع بحثشان، موضوع تربیتشان، موضوع علمشان انسان است.‏‎[20]‎

‏انسان که هم آغوش طبیعت است و با آن مأنوس و محشور، به آسانی گرفتار اسارت‏‎ ‎‏آن نیز می گردد و در نتیجه، از حرکت به آن سوی طبیعت باز می ماند؛ از دیدگاه امام،‏‎ ‎‏رسولان الهی برآنند که:‏

‏این موجود طبیعی را از مرتبۀ طبیعت، به مرتبۀ عالی مافوق الطبیعه، مافوق الجبروت‏‎ ‎‏برسانند.‏‎[21]‎

‏امام که با بینش توحیدی به انسان می نگریست، بر این باور بود که هیچ حکومت و‏‎ ‎‏نظامی جز شیوۀ پیامبران الهی نمی تواند انسان و ملت ها را تربیت کند؛ زیرا دید و بینش‏‎ ‎‏آنان محدود است و مادی، و انسان موجودی است دارای ابعاد مادی و معنوی، و‏‎ ‎‏کسی  می تواند تربیت و تزکیۀ آدمی را به عهده گیرد که به همۀ جنبه های وجودی انسان‏‎ ‎‏احاطه و آگاهی داشته باشد و این ویژگی، فقط در مکتب تربیتی سفیران و رسولان الهی‏‎ ‎‏پیدا می شود:‏

‏[‏‏آن ها‏‏]‏‏ می خواهند یک انسانی تربیت کنند که خلوتش و جلوتش فرقی نداشته باشد.‏‎[22]‎

‏و به تعبیری، همان گونه که در آشکار خلاف نمی کند، در غیاب و پنهان نیز از گناه به‏‎ ‎‏دور باشد. بنابراین، می توان گفت که تمام زحمات انبیا و رنج هایی که مردان الهی در بستر‏‎ ‎‏تاریخ کشیده اند، برای این معنا بوده است که انسان، وارسته و مهذّب گردد. امام می فرماید:‏

‏انبیا همه آمدند آدم را درست کنند.‏‎[23]‎

ب. جهاد اکبر

‏او که در آغاز جوانی به میدان خودسازی گام نهاده بود، همواره در آموزش های‏‎ ‎‏اخلاقی اش بر این نکته اصرار داشت که تلاشی پی گیر و ریاضتی فراگیر لازم است‏‎ ‎

مجموعه آثار کنگره اندیشه های اخلاقی ـ عرفانی امام خمینی (ره) ـ جلد 8مقالات اخلاقی (1)صفحه 136
‏تا انسان در جبهۀ ستیز با رذیلت های اخلاقی و جهاد اکبر با هواهای نفسانی، سر‏‎ ‎‏بلند و پیروز گردد و به سازندگی خویش بپردازد:‏

‏اساساً اسلام برای سازندگی آمده است و... سازندگی انسان خودش را، مقدم بر همۀ جهادها‏‎ ‎‏است... جهادی بس بزرگ است و مشکل؛ و همۀ فضیلت های دنبال آن جهاد است.‏‎[24]‎

‏امام در آن دوران غربت اسلام و قدرت دشمنان، درس اخلاقی را در حوزه پی نهاد که‏‎ ‎‏حاصل آن، نوشته های ارزشمندی همچون ‏‏اربعین حدیث ‏‏و ‏‏جهاد اکبر‏‏ شد. این مجموعه ـ که‏‎ ‎‏عصارۀ کلام امام می باشد ـ نشانۀ اهمیت و محوریّت مسأله خودسازی در اندیشه و روش‏‎ ‎‏ایشان است؛ در همین راستا است که امام، در مواعظ و تعالیم اخلاقی اش به: «اصلاح‏‎ ‎‏خویش، قبل از اصلاح دیگران» سفارش اکید می ورزد و «شروع از خود» را به عنوان یک‏‎ ‎‏اصل می شناسد و فرق بین انسان اسلامی و انسان استعماری را در این جهت می بیند که:‏

‏اول خودتان را اصلاح بکنید؛ اول مهذّب بشوید و تعلیمات اسلامی را که برای آدم سازی‏‎ ‎‏است، آن تعلیمات را عمل به آن کنید... که ما بعد از یک مدتی متحول بشویم به یک‏‎ ‎‏انسان هایی که اسلام می خواهد، نه یک انسان هایی که استعمار می خواهد.‏‎[25]‎

‏اگر توانستیم قبل از اصلاح دیگران به اصلاح خویش دست یابیم، بی گمان به پیروزی‏‎ ‎‏بزرگ و جهاد اکبری دست یافته و قدمی اساسی برداشته ایم. امام اصلاح خود و آن گاه‏‎ ‎‏اصلاح دیگران را یک تکلیف می داند:‏

‏هر کس مکلّف است که خودش را اصلاح کند، قبل از این که دیگران را اصلاح بکند؛ همه‏‎ ‎‏موظفیم که خودمان را اصلاح کنیم.‏‎[26]‎

‏و چون حوزه های علمیه به عنوان اصلاح گران فکر و اندیشۀ مردم شناخته شده اند،‏‎ ‎‏وی خطاب به حوزویان، بر این مهم، بیش تر تأکید می کند:‏

‏باید اهل علم و طلاب... در خلال تحصیل، اصلاح خود کنند و آن را، حتّی الامکان، بر جمیع‏‎ ‎‏امور مقدم شمارند؛ که از تمام واجبات عقلیه و فرایض شرعیه واجب تر و سخت تر همین است.‏‎[27]‎


مجموعه آثار کنگره اندیشه های اخلاقی ـ عرفانی امام خمینی (ره) ـ جلد 8مقالات اخلاقی (1)صفحه 137
ج. دانش و تهذیب یا آموزش و پرورش

‏از آن جهت که تهذیب، اصل و اساس ارزش ها است و منشأ خدمت و برکت به‏‎ ‎‏دیگران می گردد، امام همواره در سخنانش به لزوم همپایی دانش و اخلاق سفارش می کرد‏‎ ‎‏و خطر جدایی علم و تزکیه را گوشزد می نمود و ضرر عالم غیر مهذّب و دانش بدون تزکیه‏‎ ‎‏را از هر ضرر دیگری بیش تر می دانست:‏

‏آن کسی که دانش دارد، لکن دانشش توأم با یک تهذیب اخلاق و یک تربیت روحی نیست،‏‎ ‎‏این دانش موجب این می شود که ضررش بر ملت و کشور زیادتر باشد.‏‎[28]‎

‏روی این اصل، در تعالیم امام خمینی، که برگرفته از معارف قرآنی است، آموزش و‏‎ ‎‏پرورش به عنوان دو اصل اساسی و زیربنایی نیک بختی ها و سرافرازی ها معرفی می گردند:‏

‏«‏اِقْرَأ بِاسْمِ رَبِّکَ‏»‏‎[29]‎‏ قرائت کن به اسم ربّ؛ به «اسم ربّ» قرائت کن. اگر قرائت به «اسم ربّ»‏‎ ‎‏باشد، این هم پرورش است و هم آموزش... بیش تر صدماتی که به بشر وارد می شود از‏‎ ‎‏طریق آموزش بی پرورش است.‏‎[30]‎

‏مخاطب امام در این سخنان، همۀ کسانی هستند که به گونه ای با تعلیم و تعلّم سر و کار‏‎ ‎‏دارند؛ اعمّ از حوزه ها و دانشگاه ها و سایر مراکز علمی و فرهنگی. همان گونه که محصّل‏‎ ‎‏حوزوی اگر مهذّب نباشد، به اسلام و ارزش های اسلامی صدمه می زند، دانشجوی‏‎ ‎‏دانشگاه نیز اگر تزکیه نشود، برای اسلام و کشور اسلامی جز ضرر و وابستگی سودی‏‎ ‎‏نخواهد داشت:‏

‏بسیار اشخاص هستند که دانشمندند، لکن تربیت اسلامی ندارند، وجودشان ضرر می زند به‏‎ ‎‏کشور... و اسلام... این فرقی نیست مابین این که دانش، دانش علوم قدیمه باشد یا دانش‏‎ ‎‏علوم جدید.‏‎[31]‎

د. فساد اخلاقی، دشمن اصلی بشر

‏از دیدگاه اخلاقی امام، تمام مظاهر فساد ـ از زندگی فردی گرفته تا برخوردهای‏‎ ‎


مجموعه آثار کنگره اندیشه های اخلاقی ـ عرفانی امام خمینی (ره) ـ جلد 8مقالات اخلاقی (1)صفحه 138
‏خانوادگی، قبیله ای، منطقه ای و حتی معادلات نظامی و سیاسی بین المللی ـ ریشه در‏‎ ‎‏فسادهای اخلاقی دارد و عامل همۀ نابهنجاری ها و نابسامانی های تربیتی است. آنچه‏‎ ‎‏انسان های امروز را تهدید می کند، سلاح های مخرّب و ویرانگر نیست، بلکه انحراف های‏‎ ‎‏اخلاقی و زیر پا گذاشتن ارزش های انسانی است که خطر جدی برای جوامع بشری به‏‎ ‎‏شمار می آید؛ به تعبیر حضرت امام:‏

‏اگر انحراف اخلاقی نباشد، هیچ یک از سلاح های جنگی به حال بشر ضرر ندارد.‏‎[32]‎

‏ریشه و اساس بدبختی ها و پستی های جوامع انسانی این است که انسان های‏‎ ‎‏هواپرست و خودخواه، که جز به بطن و فرج خویش نمی اندیشند و دارای اعوجاج های‏‎ ‎‏اخلاقی می باشند، در رأس ادارۀ جوامع قرار گرفته اند:‏

‏اگر دنیا، در آتش این دو ابر قدرت می سوزد، برای همان هوای نفس است که عمّال این دو‏‎ ‎‏ابر قدرت و خود آن ها دارند. اگر کشورهای اسلامی در آتش این مفاسد می سوزد، برای این‏‎ ‎‏است که کسانی که متصدی آن امور هستند، هوای نفسانی دارند و خودشان را می بینند و‏‎ ‎‏همه را برای خود می خواهند.‏‎[33]‎

ه . رفع حُجب، نه جمع کُتب

‏موانعی که بر سر راه خودسازی قرار می گیرد، تنها علقه های مادی و جاه و مقام نیست؛‏‎ ‎‏چه بسا اندوخته های ذهنی و خواندن اصطلاحات و قواعد علمی ـ که خود باید‏‎ ‎‏روشنی بخش و تاریکی زدا باشد ـ مانع راه شود و باعث فتنه گردد. پاکی نفس است که از‏‎ ‎‏نور دانش، چراغ فروزانی بر سر راه می سازد و آن را از آفت حجاب اکبر بودن می رهاند.‏

‏امام بر زدودن پرده های ظلمانی و نفسانی ـ که مانع رشد و شکوفایی فطرت بشر‏‎ ‎‏هستند ـ همّت می گماشت و هر چیزی را که مانع کمال و عامل ذلت انسان گردد،‏‎ ‎‏«حجاب» می خواند:‏

‏در رفع حُجب کوش، نه در جمع کتب. گیرم کتب عرفانی و فلسفی را از بازار به منزل و از‏‎ ‎‏محلی به محلی انتقال دادی، یا آن که نفس خود را انبار الفاظ و اصطلاحات کردی و در‏‎ ‎

مجموعه آثار کنگره اندیشه های اخلاقی ـ عرفانی امام خمینی (ره) ـ جلد 8مقالات اخلاقی (1)صفحه 139
‏مجالس و محافل آنچه در چنته داشتی، عرضه کردی... آیا با این محموله های بسیار، به‏‎ ‎‏حُجب افزودی یا از حُجب کاستی؟! خداوند ـ عزّ و جلّ ـ برای بیداری علما آیۀ شریفۀ ‏‏«‏مَثَلُ‎ ‎الَّذِینَ حُمِّلُوا التَّوْرَاةَ‏»‏‎[34]‎‏ را آورده تا بدانند انباشتن علوم ـ گرچه علم شرایع و توحید باشد ـ از‏‎ ‎‏حُجب نمی کاهد؛ بلکه افزایش دهد و از حجب صغار او را به حجب کبار می کشاند.‏‎[35]‎

‏همان گونه که امام ارزشمندی دیگر ابعاد وجودی انسان را در پرتو اخلاق می دید،‏‎ ‎‏دانش و فراگرفته های علمی را نیز سخت نیازمند این صیقل می دانست، تا از زنگار‏‎ ‎‏به خود بالیدن ها پاک شود و به حربه ای در دست نااهل بدل نگردد؛ از این روی به فراگیری‏‎ ‎‏علم اخلاق، در کنار فراگیری سایر علوم معمول حوزه، سفارش می کرد:‏

‏و از بالاترین و والاترین حوزه هایی که لازم است به طور همگانی مورد تعلیم و تعلّم قرار‏‎ ‎‏گیرد، علوم معنوی اسلامی، از قبیل علم اخلاق و تهذیب نفس و سیر و سلوک الی الله ‏‎ ‎‏ـ  رزقنا الله و ایّاکم ـ که جهاد اکبر می باشد.‏‎[36]‎

و . ایجاد محیط اخلاقی

‏از نشانه های دیگری که نقش محوری اخلاق را از دیدگاه امام، بیان می دارد این است‏‎ ‎‏که رمز موفقیت های اجتماعی و خدمات سیاسی را در آراستگی به فضایل اخلاقی‏‎ ‎‏می داند؛ از این رو به دولت مردان و دست اندرکاران مدیریت جامعه توصیه می کند که‏‎ ‎‏ایجاد محیطی سالم و معطر به ارزش های تربیتی را سرلوحۀ کار خویش سازند، تا در پرتو‏‎ ‎‏برکاتش، خود بهره مند گردند:‏

‏عمده در برنامه های حکومتی، در برنامه های دولتی، این معنا است که محیط اخلاقی درست‏‎ ‎‏کنند، محیط برادری درست کنند؛ این، در رأس همۀ برنامه ها است. اگر این برنامه درست‏‎ ‎‏شد، اگر دولت بخواهد کاری بکند، همه ملّت با او همراهی می کنند.‏‎[37]‎

‏بی شک، نمی شود مسائل اخلاقی را از دشواری های اجتماعی و نابسامانی های‏‎ ‎

مجموعه آثار کنگره اندیشه های اخلاقی ـ عرفانی امام خمینی (ره) ـ جلد 8مقالات اخلاقی (1)صفحه 140
‏اقتصادی جدا ساخت و از محیط آلوده به این آفات، انتظار صلاح و کمال داشت. علی ‏‏علیه السلام‏‎ ‎‏می فرماید:‏

«العُسر یفسد الأخلاق»؛‎[38]‎‏ پریشانی ها و دشواری ها، اخلاق را فاسد می کنند.‏

‏عدم برنامه ریزی شایسته و راه گشا، نقشی اساسی در زمینه سازی مفاسد اخلاقی دارد؛‏‎ ‎‏چرا که مشکلات روز مره، فرصت به خود پرداختن را از مردم می گیرد و آن ها را در پیچ و‏‎ ‎‏خم های دشواری ها سردرگم می سازد.‏

‏به اعتقاد امام، یکی از عوامل مؤثر در ساختن محیط سالم، صلاحیت تقوایی و‏‎ ‎‏خوشنامی مدیران کشور و کارگزاران حکومت اسلامی است. از مجریان گرفته تا‏‎ ‎‏برنامه ریزان و قانون گذاران، باید اسوه های با فضیلتی باشند تا همواره الگو و مقتدای مردم‏‎ ‎‏گردند و عطر معرفت را با حضور خود بگسترانند:‏

‏شما باید در آن جا معلّم اخلاق باشید، از برای همۀ کشور... شماها باید در مجلس که می روید،‏‎ ‎‏علاوه بر این که، مسائلی که طرح می شود که مورد احتیاج ملت است، باید آن ها را در آن طرح‏‎ ‎‏کنید، با سِلاح اخلاق اسلامی وارد بشوید و با آن سلاح، مردم را تربیت کنید.‏‎[39]‎

‏این بود نگرشی کوتاه بر اهمیت و جایگاه اساسی اخلاق در دیدگاه امام. اینک به‏‎ ‎‏بررسی مبانی اخلاق امام ‏‏رحمه الله‏‏ می پردازیم.‏

فصل دوم: مبنای اخلاقی امام

‏در تعالیم اخلاقی امام، تهذیب و تربیت، بر دو رکن و عنصر اصلی استوار می گردد که‏‎ ‎‏از ترکیب آن دو، اساس و پایۀ انسان الهی شکل می گیرد.‏

‏به عبارت دیگر، امام در روش و شیوۀ تربیتی خود، همواره بر دو بُعد بنیادی تکیه‏‎ ‎‏داشت: در بُعد اثباتی، خداجویی و اخلاص را عامل پرواز در ملکوت و مایۀ تعالی و کمال‏‎ ‎‏می خواند و آراستن به آن را لازم می شمرد. در بُعد سلبی نیز، خودبینی و حبّ نفس را مانع‏‎ ‎‏تکامل و منشأ بدبختی می دانست و پیراستن از آن را وظیفه و جهاد می نامید.‏


مجموعه آثار کنگره اندیشه های اخلاقی ـ عرفانی امام خمینی (ره) ـ جلد 8مقالات اخلاقی (1)صفحه 141
‏از این روی، بر آن شدیم که گفته ها و نوشته های ایشان را با این دید بررسی نماییم و‏‎ ‎‏تحت دو عنوان اصلی و اساسی درآوریم:‏

1. اخلاص یا قیام برای خدا

‏با نگاهی به سرخط آثار و گفتار اخلاقی حضرت امام، روشن می شود که یکی از‏‎ ‎‏عنصرهای اصیل و زیربنایی در مسائل خودسازی و اخلاق، معرفة الله و توجه به خداوند‏‎ ‎‏است؛ و این همان چیزی است که مقصد همۀ انبیا بوده و تمامی کوشش ها، مقدمه ای برای‏‎ ‎‏رسیدن به آن مقصد است:‏

‏تمام مقاصد انبیا، برگشتش به یک کلمه است و آنْ معرفة الله .‏‎[40]‎

‏مسأله اخلاص یا خداجویی، موضوعی است که در تعالیم امام، با تعابیر گوناگون به‏‎ ‎‏چشم می خورد و در جای جای کلامش بدین مهم اشاره دارد. برای روشن تر شدن این‏‎ ‎‏موضوع، به برخی از عناوین و نمونه های مربوط اشاره می کنیم:‏

مقصد الهی

‏ملاک ارزشمندی اعمال، جهت خداجویی آن ها است و اگر مقصدها الهی شد و غیر‏‎ ‎‏خدا از صفحۀ دل بیرون گشت، همه چیز به دست می آید:‏

‏اگر بخواهید خدمت شما، پیش خدای تبارک و تعالی اجر داشته باشد، مقصد را مقصد الهی‏‎ ‎‏کنید؛ برای خدا قدم بردارید.‏‎[41]‎

‏و در جایی دیگر، ضمن توصیه به این نکته که باید تمام توجه به خداوند باشد،‏‎ ‎‏می فرماید:‏

‏شما مجاهده کنید تا هر چه در دل دارید زدوده شود؛ که اگر برای خدا خالص شدید، در‏‎ ‎‏پیروزیتان مؤثر است. باید اتکایتان فقط به خدا باشد.‏‎[42]‎

‏امام، همواره می فرمود: «همۀ ملت وجهۀ نفسشان خدای تبارک و تعالی باشد».‏‎[43]‎‏ و به‏‎ ‎

مجموعه آثار کنگره اندیشه های اخلاقی ـ عرفانی امام خمینی (ره) ـ جلد 8مقالات اخلاقی (1)صفحه 142
‏این مهم تکیه داشت که «عالم محضر خدا است؛ در محضر خدا معصیت خدا نکنید».‏‎[44]‎

موعظۀ واحده، یا قیام لله

‏قرآن کریم، سرلوحۀ مواعظ و پندهای خود را «قیام لله » می داند:‏

‏«‏قُلْ إنَّمَا أعِظُکُمْ بِوَاحِدَةٍ أنْ تَقُومُوا لِلّٰهِ‏»‏‏.‏‎[45]‎

‏امام همواره این موعظۀ قرآنی را بازگو می کرد و آن را برترین پند حیات بخش جان ها‏‎ ‎‏می دانست:‏

‏جدّیت کنید که کارهایتان برای خدا باشد؛ قیامتان لله باشد؛ ‏‏«‏... أعِظُکُمْ بِوَاحِدَةٍ أنْ تَقُومُوا‎ ‎لِلّٰهِ  مَثْنَی وَ فُرَادَیٰ‏»‏‏ موعظه یک موعظه است؛ ...قیامتان برای خدا باشد؛ نه قیامتان برای‏‎ ‎‏پیدا  کردن یک عنوانی ـ نمی دانم ـ یک جاهی یک مقامی یا یک پولی، یک چه، نه این‏‎ ‎‏طور  نباشد... .‏‎[46]‎

‏او که سرمشق پاکان و مرشد دل دادگان بود، در پاسخ به درخواست موعظه و نصیحت،‏‎ ‎‏از طرف یکی از شاگردان، این گونه نگاشت:‏

‏بهترین موعظه آن است که خداوند در قرآن فرموده است: ‏‏«‏إنَّمَا أعِظُکُمْ بِوَاحِدَةٍ أنْ‎ ‎تَقُومُوا  لِلّٰهِ‏»‏‏.‏‎[47]‎

مأمور به وظیفه، نه نتیجه

‏در بینش امام، اگر کاری برای خدا انجام گیرد، شکست در آن معنا ندارد؛ و اگر مقصود‏‎ ‎‏خدا و معنویت باشد، به انتظار نتیجه نباید نشست، بلکه باید به انجام وظیفه اندیشید. همۀ‏‎ ‎‏کوشش های فردی و اجتماعی، علمی و فرهنگی را به نیت خداجویی باید انجام داد و‏‎ ‎‏وجهۀ اعمال را رضایت حق گرفت، نه چیز دیگر:‏

‏دانشگاه را باید شما رو به خدا ببرید، رو به معنویت ببرید. و همۀ درس ها هم خوانده بشود،‏‎ ‎‏همۀ درس ها هم برای خدا خوانده بشود... ‏‏[‏‏اگر چنین شدید‏‏]‏‏ در کارتان موفقید؛ چه برسید به‏‎ ‎‏مقصدتان، چه نرسید.‏‎[48]‎


مجموعه آثار کنگره اندیشه های اخلاقی ـ عرفانی امام خمینی (ره) ـ جلد 8مقالات اخلاقی (1)صفحه 143
‏و نیز می فرماید:‏

‏همۀ ما مأمور به ادای تکلیف و وظیفه ایم، نه مأمور به نتیجه.‏‎[49]‎

محور ارزش ها و پیروزی ها

‏امام، تأسی به پیامبران می کند و نبض جانش به آهنگ کلام خدا که رسول الله آن را‏‎ ‎‏ابلاغ کرده اند، می زد:‏

‏«‏قُلْ إنَّ صَلاَتِی وَ نُسُکِی وَ مَحْیَایَ وَ مَمَاتِی لِلّٰهِ رَبِّ الْعَالَمِینَ‏»‏‏؛‏‎[50]‎

‏بگو: نماز و تمام عبادات من و زندگی و مرگ من، همه برای خداوند، پروردگار جهانیان است.‏

‏انسان مخلص و مشتاق حق، کسی است که در همه حال و در همه جا، عقربۀ زندگی و‏‎ ‎‏حیات و ممات خویش را به سوی خدا بچرخاند و بکوشد که همواره در حوزۀ جاذبۀ‏‎ ‎‏الهی قرار گیرد و با دید خداخواهی به همه چیز و همه کس بنگرد. امام در همه جا از این‏‎ ‎‏اصل اساسی سود جست و همواره به این صفت ارزشمند سفارش می کرد و آن را محور‏‎ ‎‏ارزش ها و پیروزی ها می دانست:‏

‏قیام برای خدا است که ابراهیم خلیل الرحمان را به منزل خُلّت رسانده و از جلوه های گوناگون‏‎ ‎‏عالم طبیعت رهانده:‏

‏ ‏

‏خلیل آسا دَرِ علم الیقین زن‏   ‏ندای لا اُحبّ الآفلین زن‏

‏ ‏

‏قیام لله است که موسی کلیم را با یک عصا به فرعونیان چیره کرد... قیام برای خدا است که‏‎ ‎‏خاتم النبیین ‏‏صلی الله علیه و آله‏‏را یک تنه بر تمام عادات و عقاید جاهلیت غلبه داد.‏‎[51]‎

‏او اخلاص مردم را عامل انقلاب و ضامن بقای آن می دانست و در تقدیر از ایثار و‏‎ ‎‏فداکاری جوانان چنین می فرمود:‏

‏عمده، آن اخلاصی است که در شما جوانان ظاهر است. شما از این اخلاص و ایثار، جمهوری‏‎ ‎‏اسلامی را بیمه کردید... آنچه در نزد خدا ارزشش از همه بالاتر است، این ایثار از روی‏‎ ‎‏اخلاص است.‏‎[52]‎


مجموعه آثار کنگره اندیشه های اخلاقی ـ عرفانی امام خمینی (ره) ـ جلد 8مقالات اخلاقی (1)صفحه 144
‏ایثار، که به گفتۀ امیرالمؤمنین ‏‏علیه السلام‏‏ «أعلی المکارم»‏‎[53]‎‏ است، آن گاه ارزش واقعی اش را‏‎ ‎‏می یابد که از اخلاص برخیزد.‏

تقوا و خویشتن داری

‏عنوان دیگری که امام برای توجه به حق و قیام لله روی آن تکیه می کند، تقوا است؛‏‎ ‎‏تقوایی که در ستیز با آلودگی های اجتماعی رخ می نمایاند، نه در گریز از واقعیت ها:‏

‏[‏‏قرآن‏‏]‏‏ فقط میزان را تقوا، میزان را از خدا ترسیدن، تقوای واقعی، تقوای سیاسی، تقواهای‏‎ ‎‏مادّی، تقواهای معنوی، میزان را این طور قرار داد: ‏‏«‏إنَّ أکْرَمَکُمْ عِنْدَ الله ِ أتْقَاکُمْ‏»‏‎[54]‎‏.‏‎[55]‎

‏امام، بر کرسی وعظ و خیرخواهی، به حوزویان نیز چنین ندا می دهد:‏

‏حوزه های علمیه بیدار باشند. تقوا را، تقوا را، تقوا را، نصب عین خود قرار بدهید. فضلا،‏‎ ‎‏طلاب علوم دینیه! تقوا، تقوا، تنزیه نفس، مجاهده با نفس. یک مجاهد با نفس می تواند بر‏‎ ‎‏یک ملت حکومت کند.‏‎[56]‎

‏این ها و صدها نمونۀ دیگر از تعالیم امام بود که در بُعد مثبت اخلاق و خودسازی،‏‎ ‎‏روی اخلاص و قیام برای خدا تکیه می کرد و آن را تنها موعظۀ الهی می شمرد. اکنون که‏‎ ‎‏اشاره ای به یک بُعد از مبنای اخلاقی امام شد و اهمیت اخلاص روشن گشت، به بعد دوم‏‎ ‎‏آن، یعنی خودخواهی، می پردازیم؛ که در واقع مانعی برای اخلاص و خداجویی است.‏

2. خودخواهی یا قیام برای نفس

‏در دیدگاه امام، آنچه مانع رشد و تعالی انسان می گردد و او را از تهذیب و تزکیه باز‏‎ ‎‏می دارد، انانیّت ها و خودبینی ها است. آفت اخلاص و خداجویی، خودخواهی و‏‎ ‎‏خودپسندی است و تا این جبل اَنانیّت باشد، رسیدن به ارزش های متعالی ناممکن، بلکه‏‎ ‎‏محال است:‏

‏مادامی که اَنانیّت و خودخواهی و خودبینی در کار است، اگر برای تحصیل معارف و کمالات‏‎ ‎


مجموعه آثار کنگره اندیشه های اخلاقی ـ عرفانی امام خمینی (ره) ـ جلد 8مقالات اخلاقی (1)صفحه 145
‏روحیه نیز اقدامی کند، یا قدمی زند، برای خود و نفسانیت خویش است و آن نیز خودخواهی‏‎ ‎‏است، نه خداخواهی. و معلوم است، خودخواهی و خداخواهی با هم جمع نشود، بلکه اگر خدا‏‎ ‎‏را خواهد، برای خود خواهد و غایت مقصد و نهایت مطلوب، خود و نفسانیت است.‏‎[57]‎

‏روح کلام امام در این است که برای کمال، تنها آراستگی به فضایل کافی نیست، بلکه‏‎ ‎‏پیراستگی از رذایل نیز گامی اساسی و جدی است. تأکید بر این موضوع را در جای جای‏‎ ‎‏تعالیم امام، با عناوین گوناگون می یابیم:‏

بت نفس

‏امام همان گونه که در میدان مبارزه و جهاد اصغر، شکستن بت های اصلی و شیطان های‏‎ ‎‏بزرگ را اصل می شمرد، در تعالیم اخلاقی و تربیتی نیز ـ که میدان جهاد اکبرش می خواند ـ‏‎ ‎‏نفس را مادر بت ها می دانست و مجاهده با آن را لازم:‏

‏مادر بت ها، بت نفس شما است؛ تا این بت بزرگ و شیطان قوی از میان برداشته نشود،‏‎ ‎‏راهی به سوی او ـ جلّ و علا ـ نیست و هیهات که این بت، شکسته و آن شیطان رام گردد!‏‎[58]‎

‏او که از حجاب خودی و خودخواهی رها شده بود، به ره پویان چنین آموخت:‏

‏می دانی شیطان با پدر بزرگ ما آدم صفی الله چه کرد؟ او را از جوار حق فرو کشید و پس از‏‎ ‎‏وسوسۀ شیطان و نزدیکی به شجره (که شاید نفس باشد یا بعض مظاهر آن) فرمان‏‎ ‎‏«‏اِهْبِطُوا‏»‏‏ رسید و منشأ همۀ فساد و عداوت ها شد.‏‎[59]‎

‏و همواره در کلمات قصار و حکمت های پند آمیزش می فرمود:‏

‏خودخواهی منشأ همۀ مفاسد است.‏‎[60]‎

‏او که عاشق حق بود و ره عشق می آموخت، گذشتن از خودی و خودبینی ها را مقدمۀ‏‎ ‎‏ملاقات دوست می خواند:‏

‏ ‏

‏صوفی ز ره عشق صفا باید کرد‏   ‏عهدی که نموده ای وفا باید کرد‏


مجموعه آثار کنگره اندیشه های اخلاقی ـ عرفانی امام خمینی (ره) ـ جلد 8مقالات اخلاقی (1)صفحه 146
‏تا خویشتنی به وصل جانان نرسی‏   ‏خود را به ره دوست فدا باید کرد‏‎[61]‎

‏ ‏

کمال انقطاع یا خروج از خود بودن ها 

‏از دیدگاه امام، انسان در این عالم، همانند مسافری است که به سوی خدا در حرکت‏‎ ‎‏است:‏

‏مادامی که حبّ نفس در دل است و انسان در بیت مظلم نفس است، مسافر الی الله نیست،‏‎ ‎‏بلکه از مخلّدین الی الارض است. و اول قدم سفر الی الله ، ترک حبّ نفس است و قدم بر‏‎ ‎‏اَنانیّت و فرق خود گذاشتن.‏‎[62]‎

‏در همین راستا است که کمال انقطاع را «خروج از منزل خود و خودی و هر کس و هر‏‎ ‎‏چه، و پیوستن به او، و گسستن از غیر می داند» و به آنان که در «هنگامۀ نبرد، رشتۀ تعلّقات‏‎ ‎‏درس و بحث را بریدند و عقال تمنّیات دنیا را از پای حقیقت علم برگرفتند» و با کمال‏‎ ‎‏انقطاعشان «در جمع ملکوتیان شعر حضور سروده اند»‏‎[63]‎‏ افتخار می کند و به جوانانی که‏‎ ‎‏«در اول شب یلدای زندگی، سینۀ سیاه هوس ها را دریده است»‏‎[64]‎‏ غبطه می خورد و آنان را‏‎ ‎‏«قافله سالاران وجود»‏‎[65]‎‏ نام می نهد.‏

خصومت، زادۀ منیّت ها

‏امام، یکی دیگر از مظاهر حبّ نفس و شعبه های خودخواهی را خصومت و اختلاف‏‎ ‎‏می دانست و همواره بر این نکته پافشاری داشت که اختلاف و تفرقه برخاسته از اَنانیّت ها‏‎ ‎‏و خودبینی ها است:‏

‏اختلاف همیشه ناشی از جهات نفسانی است. اگر همۀ انبیا الآن در این جا جمع بشوند،‏‎ ‎‏اختلاف ندارند؛ برای آن که جهات نفسانی را ندارند... کوشش کنید آن جهات نفسانی بازی تان‏‎ ‎‏ندهد، که منشأ مناقشه و اختلاف شود.‏‎[66]‎


مجموعه آثار کنگره اندیشه های اخلاقی ـ عرفانی امام خمینی (ره) ـ جلد 8مقالات اخلاقی (1)صفحه 147
‏او که همواره از اختلافات رنج می برد، همچون پدری دلسوز، از خصومت ها نگران‏‎ ‎‏بود و همه را به پرهیز از کشمکش ها فرا  می خواند و وحدت و دوستی را از ویژگی های‏‎ ‎‏بهشتیان رهیده از خودخواهی، و تفرقه و خصومت را از اوصاف دوزخیان می دانست:‏

‏مخاصمه مال اهل جهنّم است: «‏خِصامُ أهْل النار‏». یکی از مصیبت هایی که اهل جهنّم به‏‎ ‎‏آن مبتلا هستند، همین «خِصامی» است که با هم دارند؛ جنگ و نزاعی است که با هم‏‎ ‎‏دارند... و یکی از کرامت هایی که اهل بهشت دارند، آن برادری و دوستی و محبّت است.‏‎[67]‎

حبّ نفس و مظاهر آن

‏امام که نفس خود را مهار کرده بود و تعلّقات دنیوی اش را عقال، همواره بر این‏‎ ‎‏مهم  اصرار داشت که سر منشأ همۀ لغزش ها و گرفتاری ها، حبّ نفس است و بارها اعلام‏‎ ‎‏کرد که:‏

‏آنچه خطر برای هر انسانی و هر متصدی امری هست، حبّ نفس است... هر بلایی که سر‏‎ ‎‏انسان... می آید... در اثر هوای نفس و خودخواهی است. در روایات، ائمّه فرموده اند: ‏«رأس‎ ‎کلّ خطیئة حُبّ النفس».‎[68]‎

‏البته باید توجه داشت که این سخن، منافات با احادیثی که می گویند: «‏حُبّ الدنیا رأس‎ ‎کلّ خطیئة‏» ندارد؛ زیرا حبّ دنیا و حبّ مال و... همه برخاسته از حبّ نفس و از مظاهر آن‏‎ ‎‏به حساب می آیند. امام می فرماید:‏

‏از حبّ نفس است که حبّ به جاه، حبّ به مقام، حبّ به مال، و حبّ به همۀ انگیزه های‏‎ ‎‏شهوانی پیدا می شود... حقیقتاً رأس همۀ خطاها، خطیئت ها، همین خودخواهی ها است.‏‎[69]‎

‏امام که حبّ نفس را عامل اسارت انسان می دانست، چنین می فرمود:‏

‏در این عالم سه نظر است: 1. نظری که از روی حبّ مطالعه می کند؛ 2. نظری که از راه بغض‏‎ ‎‏به همه چیز نظر می کند؛ 3. نظری که حبّ و بغض در آن نیست و آزاد است.‏‎[70]‎

‏آنچه عامل ارزش انسان و مایۀ پرورش او است، همان دیدگاه سوم است که خود را از‏‎ ‎


مجموعه آثار کنگره اندیشه های اخلاقی ـ عرفانی امام خمینی (ره) ـ جلد 8مقالات اخلاقی (1)صفحه 148
‏همۀ وابستگی ها برهاند و خودخواهی ها را کنار نهد و به همه چیز و همه کس، از روی‏‎ ‎‏آزادی و بی نظری بنگرد، از این روی امام می فرماید:‏

‏بزرگ ترین گرفتاری از ناحیۀ خود ما است که از روی حبّ نفس یا از راه دشمنی و بغض، به‏‎ ‎‏مردم و اشیا و گروه ها نظر می کند؛ و این نظر، نمی تواند آزاد باشد.‏‎[71]‎

‏بالاخره، اساس دوستی ها و دشمنی های انسان، برگشت، به «من» او می کند و تمام‏‎ ‎‏تعریف ها و تکذیب هایش نیز، از همان «من» بر می خیزد:‏

‏این «من» را اگر انسان زیر پا گذاشت و «او» شد، اصلاح می کند همه چیز را.‏‎[72]‎

‏با نگرشی دوباره به سرفصل های این نوشته، در می یابیم که از دیدگاه امام، اخلاص و‏‎ ‎‏خداخواهی، عامل اساسی برای تربیت و به دست آوردن فضیلت ها و آراستگی به آن ها‏‎ ‎‏است؛ ولی دشمنی توانا و مانعی بزرگ در پیش است به نام حبّ نفس و خودخواهی؛ و تا‏‎ ‎‏او هست، به هیچ ارزش و فضیلتی نمی توان دست یافت. تنها راه نجات این است که دیو‏‎ ‎‏خودخواهی و خودبینی ها را کنار نهیم تا فرشتۀ خداخواهی و اخلاص رخ بنمایاند. و این،‏‎ ‎‏شدنی نیست مگر این که حق، یار گردد و لطف او مددکار:‏

‏بار الها! پایان کار ما را به سعادت مقرون فرما و سرانجام رشتۀ معرفت و خداخواهی را به‏‎ ‎‏دست ما بده و دست تطاول دیو رجیم و شیطان را از قلب ما کوتاه فرما و جذوه ای از آتش‏‎ ‎‏محبّت خود در دل ما افکن، تا جذبه حاصل آید، و خرمن خودی و خودپرستی ما را به نور نار‏‎ ‎‏عشقت بسوزان، تا جز تو نبینیم و جز سر کوی تو بار قلوب را نیندازیم.‏

‏محبوبا! اکنون که از تو دوریم و از جمال جمیلت مهجور، مگر آن که دست کریمانه ات‏‎ ‎‏تصرفی  کند و حجاب های ضخیم را از میان بردارد، تا در بقیۀ عمر، جبران ماسبق گردد؛‏‎ ‎«إنّک ولیّ النِعَم».‎[73]‎

‏ ‏


مجموعه آثار کنگره اندیشه های اخلاقی ـ عرفانی امام خمینی (ره) ـ جلد 8مقالات اخلاقی (1)صفحه 149

‏ ‏

‏ ‏

‏ ‏

کتاب نامه

‏قرآن کریم.‏

‏1. ‏‏بحار الانوار‏‏، محمدباقر مجلسی، بیروت، مؤسسة الوفاء، 1403 ق.‏

‏2. ‏‏تحف العقول‏‏، حسن بن شعبه حرّانی، قم، مؤسسة النشر الاسلامی، 1363 ش.‏

‏3. ‏‏تفسیر سورۀ حمد‏‏، امام خمینی، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، 1375 ش.‏

‏4. ‏‏الحیاة‏‏، محمدرضا، محمد و علی حکیمی، دفتر نشر فرهنگ اسلامی، 1399 ق.‏

‏5. ‏‏ره عشق‏‏، امام خمینی، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، 1378 ش.‏

‏6. ‏‏سیرة النبویه‏‏، عبدالملک بن هشام، بیروت، دار الکتاب العربی، 1409 ق.‏

‏7. ‏‏شرح چهل حدیث‏‏، امام خمینی، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، 1372 ش.‏

‏8. ‏‏شرح دعاء السحر‏‏، امام خمینی، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، 1423 ق.‏

‏9. ‏‏شرح غرر الحکم و درر الکلم‏‏، جمال الدین محمد خوانساری، تصحیح جلال الدین محدث‏‎ ‎‏ارموی، تهران، انتشارات دانشگاه تهران، 1373 ش.‏

‏10. ‏‏صحیفۀ امام‏‏، امام خمینی، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، 1378 ش.‏

‏11. ‏‏الکافی‏‏، محمد بن یعقوب کلینی، تهران، دار الکتب الاسلامیه، 1363 ش.‏

‏12. ‏‏مجموعه آثار استاد شهید مطهری‏‏، انتشارات صدرا، 1380 ش.‏

‏13. ‏‏مفردات الفاظ القرآن‏‏، راغب اصفهانی، تحقیق صفوان عدنان داودی، قم، انتشارات‏‎ ‎‏ذوی القربیٰ، 1423 ق.‏

‏14. ‏‏نهج البلاغه‏‏، فیض الاسلام، انتشارات فیض الاسلام، 1368 ش.‏

‏15. ‏‏وصیت نامه الهی ـ سیاسی‏‏، امام خمینی، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، 1378 ش.‏

‏ ‏

‎ ‎

مجموعه آثار کنگره اندیشه های اخلاقی ـ عرفانی امام خمینی (ره) ـ جلد 8مقالات اخلاقی (1)صفحه 150

  • ) استادیار دانشگاه
  • ) صحیفۀ امام، ج 8، ص 529 ـ 530.
  • ) همان.
  • ) شرح دعای سحر، ص 62.
  • ) صحیفۀ امام، ج 13، ص 130.
  • ) نور (24): 37.
  • ) ابراهیم (14): 4.
  • ) تحف العقول، ص 32.
  • ) حماسه حسینی، ج 1، ص 244؛ بحار الانوار، ج 70، ص 394؛ مفردات راغب، واژۀ «کلف».
  • ) امام صادق علیه السلام در حدیثی، ضمن بر شمردن آفات اهل دانش، بر این آفت مهم اشاره می فرماید: «... و التکلّف فی تزئین الکلام بزوائد الألفاظ». (بحار  الانوار، ج 2، ص 52)
  • ) شرح غرر الحکم، ج 1، ص 384.
  • ) احزاب (33): 45 ـ 46.
  • ) سیره ابن هشام، ج 4، ص 237.
  • ) کافی، ج 1، ص 36.
  • ) علل گرایش به مادیگری، مقدمه.
  • ) نهج البلاغه، خطبۀ 184.
  • ) الحیاة، ج 2، ص 289.
  • ) همان، ج 1، ص 146.
  • ) شرح غرر الحکم، ج 6، ص 264.
  • ) صحیفۀ امام، ج 8، ص 324.
  • ) همان.
  • ) همان، ص 416.
  • ) تفسیر سورۀ حمد، ص 129.
  • ) صحیفۀ امام، ج 8، ص 300.
  • ) همان، ج 10، ص 77.
  • ) همان، ج 8، ص 289.
  • ) شرح چهل حدیث، ص 379.
  • ) صحیفۀ امام، ج 9، ص 215.
  • ) علق (96): 1.
  • ) ر.ک: صحیفۀ امام، ج 8، ص 324 ـ 325.
  • ) همان، ج 9، ص 1.
  • ) همان، ج 16، ص 161.
  • ) همان، ج 17، ص 494.
  • ) جمعه (62): 5.
  • ) ره عشق، ص 32.
  • ) صحیفۀ امام، ج 21، ص 426.
  • ) همان، ج 8، ص 87.
  • ) شرح غرر الحکم، ج 7، ص 311.
  • ) صحیفۀ امام، ج 12، ص 345.
  • ) همان، ج 20، ص 16.
  • ) همان، ج 6، ص 311.
  • ) همان، ج 18، ص 134.
  • ) همان، ج 5، ص 91.
  • ) همان، ج 13، ص 461.
  • ) سبأ (34): 46.
  • ) صحیفۀ امام، ج 5، ص 166 ـ 167.
  • ) به نقل از: آیة الله مؤمن.
  • ) صحیفۀ امام، ج 19، ص 448.
  • ) همان، ج 21، ص 284.
  • ) انعام (6): 162.
  • ) صحیفۀ امام، ج 1، ص 21.
  • ) همان، ج 16، ص 196 ـ 197.
  • ) «الإیثار أعلی المکارم». (شرح غرر الحکم، ج 7، ص 1)
  • ) حجرات (49): 13.
  • ) صحیفۀ امام، ج 1، ص 378.
  • ) همان، ج 6، ص 278.
  • ) شرح چهل حدیث، ص 331.
  • ) ره عشق، ص 36.
  • ) همان.
  • ) روزنامه جمهوری اسلامی، ش 3144، تاریخ 20 / 1 / 69.
  • ) ره عشق، ص 25.
  • ) شرح چهل حدیث، ص 332.
  • ) صحیفۀ امام، ج 21، ص 273.
  • ) همان، ص 274.
  • ) همان.
  • ) همان، ج 12، ص 214 ـ 215.
  • ) همان، ج 16، ص 141.
  • ) همان، ج 13، ص 194.
  • ) همان، ج 16، ص 162.
  • ) اخلاق از دیدگاه قرآن و سنّت، ص 11.
  • ) همان.
  • ) صحیفۀ امام، ج 19، ص 447.
  • ) یادنامه استاد شهید مرتضی مطهری، ج 1، ص 100.