کنگره اندیشه های اخلاقی ـ عرفانی امام خمینی (ره)

مبانی اندیشه‌های تربیتی امام رحمه‌الله

‏ ‏

مبانی اندیشه های تربیتی امام رحمه الله

‏ ‏

‏ ‏

حجة الاسلام و المسلمین سید حسن بنایی

مقدمه

‏امام خمینی، رهبر فرزانه انقلاب اسلامی، منشأ تحولات بزرگی در جهان معاصر‏‎ ‎‏بوده اند. این تحولات، ناشی از هدایتی بوده است که ایشان نسبت به مردم و مسلمانان‏‎ ‎‏انجام داده اند. به تعبیر دیگر، تربیت خاصی که از سوی ایشان بر ملت ها صورت گرفته‏‎ ‎‏است باعث شده تا مردم جهان، تحت تأثیر تعلیمات ایشان، حرکتی به سوی آزادی،‏‎ ‎‏استقلال و رهایی از قید و بند کشورهای استعمارگر آغاز کنند؛ بنابراین دربارۀ امام خمینی‏‎ ‎‏این حقیقت انکارناپذیر وجود دارد که ایشان یک مربّی بزرگ برای جوامع انسانی‏‎ ‎‏بوده  است.‏

‏ایشان، علاوه بر تربیت همگانی و ایجاد چشم اندازهای جدید در منظر ملل مستضعف‏‎ ‎‏جهان، برای ملت ایران رهبری و تربیتی خاص را در پیش گرفتند و با کمک ملت،‏‎ ‎‏حکومتی را بر پایه های اندیشه اسلامی پی ریزی کردند و این انقلاب نیز به واسطۀ تربیت‏‎ ‎‏ایشان بوده است. به همین جهت، ایشان یک مربّی بزرگ توحیدی برای مردم ایران است‏‎ ‎‏که اخلاق و ارزش های اسلامی را در میان آن ها گسترش داد.‏

‏سومین نمود تربیتی امام را می توان در تربیت شاگردان و خواص جامعه اسلامی ایران‏‎ ‎‏یافت. امام، طی بیست و پنج سال تدریس مبانی اخلاق و اندیشه های اسلامی در ایران‏‎ ‎‏و  حدود سیزده سال تدریس در نجف اشرف، شاگردان بسیار زیادی را مطابق افکار‏‎ ‎‏و  اندیشه های اسلام ناب محمّدی ‏‏صلی الله علیه و آله‏‏ تربیت کرد و این جمعیت عظیم روحانی، در‏‎ ‎

مجموعه آثار کنگره اندیشه های اخلاقی ـ عرفانی امام خمینی (ره) ـ جلد 8مقالات اخلاقی (1)صفحه 59
‏کوران  مبارزه علیه نظام پهلوی و تشکیل حکومت اسلامی، یاران خاص و همراهان اصلی‏‎ ‎‏امام بودند.‏

‏خلاصۀ کلام، امام خمینی را نمی توان به عنوان یک چهرۀ سیاسی یا یک چهرۀ علمی‏‎ ‎‏معرفی کرد، بلکه سیمای واقعی ایشان این است که امام خمینی یک مربّی بزرگ اخلاق‏‎ ‎‏اسلامی است. این مربّی، نه تنها در مسائل نظری اخلاق دارای سبک و تئوری های خاص‏‎ ‎‏خویش است، بلکه در بوتۀ آزمایش نیز، به خوبی، این واقعیت را اثبات کرده است که‏‎ ‎‏روش اخلاقی و تعلیمات ایشان می تواند ملت ها را به سوی کمال و نیکی هدایت کند.‏

‏همین حقیقت نهفته در افکار و روش امام است که این نوشته را بر انگیخته است تا به‏‎ ‎‏صورت ساده و مختصر، گوشه هایی از مبانی اندیشه های تربیتی امام را نوشته و در اختیار‏‎ ‎‏علاق مندان قرار دهد.‏

‏این مختصر به سه قسمت اصلی تقسیم گردیده است: (الف) زیر بنای فکری تعلیم و‏‎ ‎‏تربیت امام؛ (ب) روش های پیشنهادی امام در تربیت؛ (ج) دستور العمل ها.‏

‏در این مقال، علاوه بر بهره گیری از عبارات امام، تحلیل و توضیحی دربارۀ نظرات‏‎ ‎‏ایشان ارائه می گردد. امید است مربیان جامعه اسلامی از این مجموعه بهره کافی ببرند.‏

مبانی فکری

خداشناسی

‏زیر بنای اصلی اندیشه های امام ـ چه در مسائل تربیتی و چه در مسائل سیاسی‏‎ ‎‏اجتماعی ـ همانا چگونگی خداشناسی امام است. در این بخش، به طور خلاصه، به نظریۀ‏‎ ‎‏توحیدی امام اشاره می کنیم و تأثیر آن را در مباحث تربیتی بیان می کنیم.‏

معنای توحید

‏توحید، یعنی آن که خداوند عالم که خالق همه آسمان ها، زمین و انسان ها است، یکی‏‎ ‎‏بیش تر نیست. چنین خداوندی دارای صفات پسندیده ای چون علم، حیات، رحمت، قدرت‏‎ ‎‏و حکمت و... است و همه این صفات را با هم، به طور یکجا، در حدّ اعلای آن و به طور‏‎ ‎‏بی نهایت دارد و کسی در عالم هستی از خود چیزی ندارد مگر آن که خداوند به او داده‏‎ ‎

مجموعه آثار کنگره اندیشه های اخلاقی ـ عرفانی امام خمینی (ره) ـ جلد 8مقالات اخلاقی (1)صفحه 60
‏است. ما نیز باید فقط خداوند را که چنین خصوصیتی دارد بپرستیم و از او اطاعت کنیم.‏

توحید افعالی

‏به نظر امام، توحید افعالی که پایین ترین مرتبۀ توحید است می تواند بیش ترین نقش را‏‎ ‎‏در زندگی انسان های عادی داشته باشد. توحید افعالی، یعنی همه کارها در جهان به دست‏‎ ‎‏خداوند انجام می شود و هیچ کس و هیچ چیز در جهان از خود قدرت ندارد، بلکه همه‏‎ ‎‏چیز به دست خداوند است که به انسان ها و غیر انسان ها قدرت داده است تا کار‏‎ ‎‏انجام  دهند.‏

‏چنین معنایی از توحید می تواند نتیجه های بسیاری در زندگی انسان داشته باشد.‏

‏چنانچه امام می فرماید:‏

‏حال ای عزیز، فکری کن و چاره ای برای خود پیدا کن و بدان که شهرت پیش این مردم‏‎ ‎‏ناچیز چیزی نیست و قلوب این مردم که اگر گنجشکی بخورد سیر نمی شود، قدر و قابلیتی‏‎ ‎‏ندارد و این مخلوق ضعیف را قدرتی نیست، قدرت فقط در دستگاه قدس ربوبیت پیدا‏‎ ‎‏می شود و فاعل علی الاطلاق و مسبب الاسباب آن ذات مقدس است. تمام مخلوقات اگر‏‎ ‎‏پشت به پشت هم دهند که یک پشه خلق کنند نتوانند و اگر پشه ای از آن ها چیزی برباید،‏‎ ‎‏نتوانند پس بگیرند. قدرت پیش حق تعالی است. اوست مؤثر در تمام موجودات. با هر‏‎ ‎‏زحمتی و ریاضتی شده در قلب خود با قلم عقل نگارش ده که ‏«لا مؤثّر فی الوجود إلاّ الله »‏؛‏‎ ‎‏نیست کارکنی در دار تحقق جز خدا.‏

‏توحید فعلی را که اوّل درجه توحید است در قلب، با هر وسیله ای است جایگزین کن و قلب را‏‎ ‎‏مؤمن و مسلم نما به این کلمه مبارکه و مهر شریف ‏«لا إله إلاّ الله »‏ را بر قلب بزن و صورت‏‎ ‎‏قلب را صورت کلمه توحید کن و به مقام اطمینان برسان و به او بفهمان که مردم نفع و ضرر‏‎ ‎‏نمی توانند برسانند، نافع و ضارّ خداست... اگر قلبت به این کلمه مبارکه اطمینان حاصل کرد و‏‎ ‎‏او را تسلیم این عقیده نمودی، امید است کارت به انجام رسد و ریشۀ شرک و کفر و نفاق از‏‎ ‎‏قلبت قطع شود.‏‎[1]‎


مجموعه آثار کنگره اندیشه های اخلاقی ـ عرفانی امام خمینی (ره) ـ جلد 8مقالات اخلاقی (1)صفحه 61
آثار اخلاقی توحید افعالی

‏به نظر امام، اگر انسان این واقعیت را به خوبی درک کند که همه کارها به دست خداوند‏‎ ‎‏است و به قدرت خدا ایمان داشته باشد، در این صورت به دنبال کسب منفعت از افراد‏‎ ‎‏نمی رود و برای جلب نظر انسان ها کوشش نمی کند. اگر انسان بداند که انسان های دیگر در‏‎ ‎‏زندگی او دخالتی ندارند، برای پیشرفت خود، آن ها را مورد هجوم قرار نمی دهد.‏

‏وجود بعضی از اخلاق های فاسد در ما به این دلیل است که دیگران را در زندگی‏‎ ‎‏خود  مؤثر می دانیم؛ بنابراین برای فریب آن ها دروغ می گوییم، برای تضعیف آن ها‏‎ ‎‏تهمت  می زنیم و غیبت می کنیم، از آن ها عصبانی می شویم و یا دست نیاز به سوی آن ها‏‎ ‎‏دراز می کنیم.‏

‏وجود بعضی دیگر به این دلیل است که دیگران را صاحب کمالات می دانیم؛ در حالی‏‎ ‎‏که همه کمالات فقط از آن خدا است و ما اشتباه کرده ایم؛ بنابراین به آن ها حسادت کرده و‏‎ ‎‏یا از آن ها عیب جویی می کنیم.‏

‏بعضی از مفاسد اخلاقی نیز به این دلیل است که خودمان را صاحب کمال می دانیم؛ در‏‎ ‎‏حالی که ما نیز مثل بقیه هیچ کمالی از خود نداریم مگر آن که خداوند به ما داده است؛‏‎ ‎‏بنابراین در مقابل دیگران تکبّر می کنیم و آن ها را تحقیر می کنیم، از کارهای خویش‏‎ ‎‏خوشنود می شویم و به دیگران فخر می فروشیم.‏

‏امام می فرماید:‏

‏حقیقت توحید، اصل اصول معارف است و اکثر فروع ایمانیه، معارف الهیه، اوصاف کاملۀ‏‎ ‎‏روحیه و صفات نورانیه قلبیه از آن منشعب می شود.‏‎[2]‎

‏به خوبی روشن است که ریشه همه مفاسد اخلاقی انسان، ضعف خداشناسی اوست.‏‎ ‎‏اگر انسان بتواند به درستی خداوند و قدرت بی نهایت وی را بشناسد، می تواند اخلاق‏‎ ‎‏فاسد را ریشه کن کند.‏

آثار سیاسی توحید افعالی

‏علاوه بر آنچه بیان شد، اندیشۀ توحید افعالی در زندگی سیاسی ما نیز تأثیر خاصی‏‎ ‎


مجموعه آثار کنگره اندیشه های اخلاقی ـ عرفانی امام خمینی (ره) ـ جلد 8مقالات اخلاقی (1)صفحه 62
‏دارد. ترس از زورگویان، اطاعت از حاکمان غیر مشروع، مخالفت با گروه هایی که در‏‎ ‎‏حقیقت دوست انسان هستند و فرار از بار مسئولیت، همگی، فقط از این جهت است که‏‎ ‎‏انسان خداوند را قدرت برتر نمی داند و دیگران را صاحب قدرت و نفوذ می شناسد.‏

‏اگر به خداوند ایمان آوریم، بدون اجازه خداوند از هیچ کسی اطاعت نکرده و از هیچ‏‎ ‎‏قدرتی نمی ترسیم و دیگران را برای جلب منافع شخصی و گروهی خود تضعیف‏‎ ‎‏نمی کنیم. به نظر می رسد که شعار «نه شرقی، نه غربی» ترجمه ای از اندیشۀ توحیدی باشد،‏‎ ‎‏زیرا معنای آن این است که ما نباید در هیچ قسمت از زندگی خویش به شرق و غرب تکیه‏‎ ‎‏کنیم و آن ها را در جامعه خود مؤثر بدانیم، ما نباید از هیچ قدرتی در جهان بترسیم و‏‎ ‎‏استقلال خود را از دست بدهیم.‏

‏اندیشۀ توحیدی، حتی در مسائل اجتماعی ما نیز مؤثر است؛ برای مثال رشوه دهنده‏‎ ‎‏در پی این گمان است که رشوه گیرنده می تواند دربارۀ او کاری انجام دهد و قدرتی به‏‎ ‎‏دست اوست؛ در حالی که قدرت فقط به دست خدا است. و رشوه گیرنده گمان می کند که‏‎ ‎‏در جهان ثروت و پول، اثرگذار است؛ در حالی که قدرت و اثر فقط در دست خدا است. تا‏‎ ‎‏هنگامی که ما نتوانیم خود را از این افکار و عقاید رها سازیم و به قدرت خداوند ایمان‏‎ ‎‏بیاوریم، گرفتار همه نوع مفاسد اجتماعی و سیاسی هستیم.‏

صفات خداوند

‏در بحث خداشناسی، علاوه بر آن که اندیشۀ توحیدی در زندگی ما تأثیر اساسی دارد،‏‎ ‎‏شناخت صفات خداوند نیز در تربیت انسان مؤثر است. تصویری که ما از خداوند در ذهن‏‎ ‎‏خویش ساخته ایم چگونه است؟ آیا خداوند را غضبناک و صاحب قدرتی بدون منطق و‏‎ ‎‏حکمت تصوّر کرده ایم که سرنوشت همه را در دست دارد و چون پادشاهی بر جهان‏‎ ‎‏فرمان می راند؟ یا خداوند را موجودی مهربان و صاحب قدرتی می شناسیم که به ما قدرت‏‎ ‎‏داده است تا به کمالات انسانی برسیم؟‏

‏آیا خداوند را موجودی آگاه به خواسته ها، تمایلات، سختی ها و اسرار درونی خویش‏‎ ‎‏می دانیم یا  خیر؟‏

‏آیا خداوند را در جهانْ حاضر و ناظر می دانیم که همگی در محضر او زندگی می کنیم و‏‎ ‎

مجموعه آثار کنگره اندیشه های اخلاقی ـ عرفانی امام خمینی (ره) ـ جلد 8مقالات اخلاقی (1)صفحه 63
‏هر کاری انجام می دهیم در حضور اوست یا خیر؟‏

‏آیا خداوند را بخشنده می دانیم که از تقصیرات انسان ها در گذرد یا خیر؟‏

‏آیا خداوند را هدایت بخش می دانیم که ما را به راه صحیح انسانیت هدایت کند یا خیر؟‏

‏آیا خداوند را روزی رسان می دانیم یا انسان ها و دیگر موجودات عالم را در رسیدن‏‎ ‎‏روزی خویش مؤثر می دانیم؟‏

‏آیا خداوند را در مقابل کارهای زشتی که از انسان سر می زند عقاب کننده می دانیم یا‏‎ ‎‏آن که عفو خداوند را در حدی می دانیم که انسان ها را چه گناه کار و چه بی گناه شامل‏‎ ‎‏می شود؟‏

‏و ده ها سؤال دیگر دربارۀ صفات الهی مطرح است که پذیرش هر کدام از آن ها تأثیر‏‎ ‎‏خاصی در زندگی و رفتار فردی و جمعی ما انسان ها دارد. مناسب است در چند بخش‏‎ ‎‏مختصر به توضیح بعضی از صفات الهی بپردازیم و نقش تعیین کنندۀ آن ها را در زندگی‏‎ ‎‏بیان کنیم.‏

علم خدا

‏خداوند جهان، دانا است و از همۀ حقایقی که در این عالم اتفاق افتاده، می افتد و‏‎ ‎‏خواهد افتاد، آگاه است. خداوند، نه تنها تمام رفتار و کردار ما انسان ها را می داند و بر آن ها‏‎ ‎‏ناظر است، بلکه از آنچه در قلب و دل ما می گذرد نیز آگاه است. در هنگامی که انسان‏‎ ‎‏تصمیم به کاری می گیرد و آن را از خاطر خود می گذراند، خداوند به آن آگاه است؛ بنابراین‏‎ ‎‏همه افکار، رؤیاها و اندیشه های ما، چون کتابی در برابر خداوند گشوده است که برگ برگ‏‎ ‎‏آن را به روشنی می داند.‏

‏امام دربارۀ تأثیر این اندیشه فرموده است:‏

‏«حاضر» در کتاب فطرت لازم الاحترام است. می بینید که اگر انسان از کسی خدای نکرده‏‎ ‎‏بدگویی کند در «غیابش»، اگر «حاضر» شد فطرتاً سکوت می کند و از او احترام می کند. و‏‎ ‎‏معلوم است خدای تبارک و تعالی در همه جا حاضر و تمام ممالک وجود در تحت نظر او اداره‏‎ ‎‏می شود، بلکه همه نفسِ حضور و همۀ عالم محضر ربوبیت است.‏

‏اکنون، متذکر شو ای نفس خبیث نویسنده که چه ظلمی است بزرگ و چه گناهی است عظیم‏‎ ‎

مجموعه آثار کنگره اندیشه های اخلاقی ـ عرفانی امام خمینی (ره) ـ جلد 8مقالات اخلاقی (1)صفحه 64
‏اگر معصیت همچو عظیمی را به نعمت خودش که قوای تو است در محضر مقدس خودش‏‎ ‎‏بنمایی. آیا اگر دارای یک خردله حیا باشی، نباید از خجلت آب شوی و به زمین فرو بروی؟‏‎[3]‎

‏در این صورت، ما خداوند را ناظر بر اعمال و افکار خود می دانیم و در خلوت نیز از‏‎ ‎‏ارتکاب گناه پرهیز کرده و تمام انگیزه ها و رازهای پنهان خود را در نزد او آشکار می دانیم.‏‎ ‎‏خداوند می داند که کدام عمل به دلیل حسادت، ریا و جلب نظر مردم انجام شده است، ما‏‎ ‎‏به چه کسی سوء ظن داریم و برای چه انگیزه ای دربارۀ شخصی سخن گفته ایم.‏‎ ‎‏خیرخواهی و کدورت دل ها در نزد خداوند معلوم است و به این ترتیب، انسان در دل‏‎ ‎‏خویش نیز، از مفاسد پرهیز می کند. یکی از آثار اعتقاد انسان به علم الهی، این است که در‏‎ ‎‏عبادات، خود را پیش خداوند حاضر می دانیم و دیگر از حالت عبادت غافل نمی شویم.‏‎ ‎‏در هنگام نماز، خود را در برابر خداوند می دانیم که آگاه به همه حالات و خیالات ما است‏‎ ‎‏و سعی می کنیم خیال خود را کنترل کنیم تا از نماز خواندن غفلت نکنیم؛ به این نوع توجه‏‎ ‎‏در نماز «حضور قلب» گویند. حضور قلب یعنی، خداوند را حاضر و ناظر بر اعمال‏‎ ‎‏خویش بدانیم.‏

‏امام می فرماید:‏

‏منظور از حضور قلب در تجلیات افعالیه علماً، آن است که شخص عابد سالک علماً و برهاناً‏‎ ‎‏بداند که تمام مراتب وجود و مشاهد غیب و شهود، پرتو فیض تجلی ذات اقدس هستند و از‏‎ ‎‏اخیرۀ عالم طبیعت تا سرچشمه ملکوت اعلی و جبروت اعظم به یک طور و یک نحو‏‎ ‎‏حاضرند در پیشگاه مقدسش...‏

‏پس شخص عابد که این مطلب را علماً و برهاناً دانست، می فهمد که خود و عبادت و علم و‏‎ ‎‏اراده و قلب و حرکات قلب و ظاهر و باطنش همه در پیشگاه مقدس حاضرند، بلکه همه‏‎ ‎‏نفسِ حضورند. و اگر با قلم عقل این مطلب برهانی را به لوح قلب نگاشت و قلب با ارتیاضات‏‎ ‎‏علمیه و عملیه ایمان به این قضیه یقینیه ایمانیه پیدا کرد، آن وقت حضور قلب در تجلی‏‎ ‎‏«ایماناً» پیدا می کند.‏‎[4]‎


مجموعه آثار کنگره اندیشه های اخلاقی ـ عرفانی امام خمینی (ره) ـ جلد 8مقالات اخلاقی (1)صفحه 65
مهربانی خدا

‏خداوند، رحمان و رحیم است؛ یعنی نسبت به همه انسان ها و همه جهان مهر‏‎ ‎‏می ورزد. در اثر این مهربانی است که روزیِ همه حیوانات و انسان ها را به آن ها می رساند.‏‎ ‎‏در اثر این مهربانی است که برای انسان ها پیامبران را فرستاده است تا آن ها را به سوی‏‎ ‎‏کمال راهنمایی کنند. حتی مهربانی خداوند باعث شده است تا جهنم را برای ستمکاران‏‎ ‎‏خلق کند.‏

‏خداوند علاوه بر آن که بر همه انسان ها مهربان است و همه مخلوقات خویش را‏‎ ‎‏دوست دارد، نسبت به بندگان خوب خویش رحمت جداگانه ای دارد. اگر آدمی بخواهد‏‎ ‎‏مشمول رحمت خاص خدا شود، باید در اخلاق و رفتار به راهی که خدا فرموده است‏‎ ‎‏عمل کند. بنابراین، خداوند دو نوع رحمت دارد: الف) رحمت عمومی که شامل همه‏‎ ‎‏انسان ها است که به آن ها حیات، قدرت و امکان داده است تا در این جهان زندگی کنند و‏‎ ‎‏برای همه آن ها پیامبران را فرستاده است تا همه را به راه صحیح هدایت کنند. ب) رحمت‏‎ ‎‏اختصاصی که مربوط به پرهیزکاران است که می توانند از رحمت الهی بهرۀ بیش تری‏‎ ‎‏ببرند. به این ترتیب، انسان هر قدر در رفتار و کردار خویش پاک تر باشد و قلب و عمل‏‎ ‎‏خود را پاک کند، بیش تر مورد لطف و رحمت خداوند قرار می گیرد.‏

‏امام می فرماید:‏

‏بدان که انسان عارف به حقایق و مطلع از نسبت بین ممکن و واجب جلّ و علا، دارای دو‏‎ ‎‏نظر است: یکی نظر به نقصان ذاتی خود و جمیع ممکنات و سیه رویی کائنات... و دیگر نظر‏‎ ‎‏به کمال واجب و بسط بساط رحمت و سعۀ عنایت او و لطف او. می بیند این همه بساط‏‎ ‎‏نعمت و رحمت های گوناگون که احاطۀ بر آن از حوصلۀ حصر و تحدید خارج است، بی سابقه‏‎ ‎‏استعداد و قابلیت است، ابواب الطاف و بخشش را به روی بندگان گشوده است بی استحقاق،‏‎ ‎‏نِعَم او ابتدایی و غیر مسبوق به سؤال است...‏

‏پس اگر برویم در درگاه عزّ و جلالش و پیشگاه رحمت و عنایتش و عرض کنیم: بارالها! ما را‏‎ ‎‏لباس هستی پوشانیدی و تمام وسایل حیات و راحت ما را فوق ادراک مدرکین فراهم‏‎ ‎‏فرمودی و تمام طرق هدایت را به ما نمودی، تمام این عنایات برای صلاح خود ما و بسط‏‎ ‎


مجموعه آثار کنگره اندیشه های اخلاقی ـ عرفانی امام خمینی (ره) ـ جلد 8مقالات اخلاقی (1)صفحه 66
‏رحمت و نعمت بود، اکنون، ما در دار کرامت تو و در پیشگاه عزّ و سلطنت تو آمدیم با ذنوب‏‎ ‎‏ثقلین، در صورتی که ذنوب مذنبین در دستگاه تو نقصانی وارد نکرده و بر مملکت تو خللی‏‎ ‎‏وارد نیاورده، با یک مشت خاک که در پیشگاه عظمت تو به چیزی و موجودی حساب نشود‏‎ ‎‏چه می کنی جز رحمت و عنایت؟ آیا از درگاه تو جز امید رحمت، چیز دیگر متوقع است؟‏‎[5]‎

‏پس یکی از نتایج مهربانی خداوند، توبه پذیری او است. انسان، پس از ارتکاب کار‏‎ ‎‏زشت از کرده خویش پشیمان می شود و این پشیمانی از نعمت های خداوند است که برای‏‎ ‎‏انسان خلق شده است و در پی این پشیمانی به خداوند مراجعه می کند که از کار زشت او‏‎ ‎‏بگذرد و آثار بد آن کار را از بین ببرد؛ این مراجعه به خداوند را توبه گویند. خداوند، به‏‎ ‎‏دلیل رحمت خود نسبت به انسان ها، توبه پذیر است و از همه دعوت کرده است که در‏‎ ‎‏همه حال به خداوند رجوع کنند.‏

‏ای انسان چه قدر ظلوم و جهولی و قدر نِعَم ولیّ النعم را نمی دانی. سال ها در نافرمانی و‏‎ ‎‏ستیزه با چنین ولیّ نِعَمی که تمام وسایل آسایش و راحت تو را فراهم فرموده بدون آن که‏‎ ‎‏برای او ـ نعوذ بالله ـ فایده و عایده ای تصور شود، به سر بردی و هتک حرمت کردی و‏‎ ‎‏بی حیایی و سرخودی را به آخر رساندی، اکنون که نادم شدی و برگشت نمودی و توبه کردی،‏‎ ‎‏حق تعالی تو را محبوب خود گرفت. این چه رحمت واسعه و نعم وافره ای است!‏‎[6]‎

حکمت خدا

‏خداوند جهان، حکیم است؛ یعنی کارهای او، از روی مصلحت و مقصودهای صحیح‏‎ ‎‏است. خدا هیچ کاری را بی جهت انجام نمی دهد. امام خمینی می فرماید:‏

‏یکی دیگر از درجات تفکر، فکرت در لطایف صنعت و اتقان آن و دقایق خلقت است؛ به‏‎ ‎‏قدری که در طاقت بشر است. و نتیجۀ آن، علم به مبدأ کامل و صانع حکیم است.‏‎[7]‎

‏البته حکمت خداوند مثل انسان ها نیست که کارهای خویش را برای رسیدن به منافع‏‎ ‎‏خود انجام می دهند، بلکه خداوند برای فایده رساندن به موجودات و برای مصلحت‏‎ ‎‏مخلوقات کار می کند.‏


مجموعه آثار کنگره اندیشه های اخلاقی ـ عرفانی امام خمینی (ره) ـ جلد 8مقالات اخلاقی (1)صفحه 67
‏با توجه به حکمت خداوند است که پیامبران را بهتر درک می کنیم و می پذیریم که آن ها‏‎ ‎‏برای هدایت بشر آمده اند. خداوند حکیم، انسان را بیهوده خلق نکرده است که آدمی چند‏‎ ‎‏مدتی در این جهان زندگی کند و سپس از بین برود، بلکه مقصود خداوند رساندن انسان به‏‎ ‎‏کمال انسانیت است و برای همین منظور، انبیا را مبعوث کرده است تا انسان ها را به سوی‏‎ ‎‏کمالات راهنمایی کنند و بهشت و جهنم را خلق کرده است تا با وعدۀ بهشت و ترس از‏‎ ‎‏جهنم، انسان ها راه صحیح را برگزینند. به همین دلیل دین اسلام را نازل کرده است تا آدمی‏‎ ‎‏با انجام دستورات آن، به سعادت برسد.‏

‏اگر ما خداوند را بر اعمال و سرنوشت خود حاکم بدانیم و از سوی دیگر خداوند را‏‎ ‎‏حکیم بدانیم، هرگز از مشکلات شکایت نمی کنیم، زیرا می دانیم در هر گرفتاری،‏‎ ‎‏مصلحتی برای بندگان نهفته است و هر مشکل، امتحانی برای ما است که با صبر و آرامش‏‎ ‎‏و رفتار اسلامی، می توانیم آن مشکل را پشت سر بگذاریم و از امتحان الهی سربلند‏‎ ‎‏بیرون  آییم.‏

‏حضرت امام نکاتی را دربارۀ دلیل مبتلا شدن اولیای خدا به مشکلات می فرماید، یکی‏‎ ‎‏از آن ها این است که انسان به راحتی ها علاقه مند است و از سختی ها متنفر، و خدای متعال‏‎ ‎‏برای آن که بندگان خاص او از دنیا متنفر شوند آن ها را گرفتار سختی ها می کند چنانچه‏‎ ‎‏می فرماید:‏

‏اگر انسان از این عالم هرچه دید بلیات و آلام و اسقام و گرفتاری دید و امواج فتنه ها و‏‎ ‎‏محنت ها بر او رو آورد، قهراً از آن متنفر گردد و دلبستگی به آن کم شود و اعتماد بر آن نکند.‏‎ ‎‏و اگر به عالم دیگری معتقد باشد و فضای وسیع خالی از هر محنت و المی سراغ داشته‏‎ ‎‏باشد، قهراً بدان جا سفر کند. و اگر سفر جسمانی نتوان کرد، سفر روحانی کند و دلش را‏‎ ‎‏بدان جا فرستد. و پر واضح است که تمام مفاسد روحانی و اخلاقی و اعمالی که از حب به دنیا‏‎ ‎‏و غفلت از حق تعالی و آخرت است و حبّ به دنیا سرمنشأ هر خطیئه است، چنانچه تمام‏‎ ‎‏اصلاحات نفسانی و اخلاقی و اعمالی از توجه به حق و دار کرامت آن و از بی علاقگی به دنیا‏‎ ‎‏و عدم رکون و اعتماد به زخارف آن است...‏

‏و دیگر از نکات شدّت ابتلای بندگان خاص، این است که آن ها در این ابتلا و گرفتاری ها‏‎ ‎

مجموعه آثار کنگره اندیشه های اخلاقی ـ عرفانی امام خمینی (ره) ـ جلد 8مقالات اخلاقی (1)صفحه 68
‏به  یاد حق افتند و مناجات و تضرع در درگاه قدس ذات مقدس نمایند و مأنوس با ذکر و‏‎ ‎‏فکر  او گردند.‏‎[8]‎

‏ونیز در خوشی ها، هرگز غافل نمی شویم و می دانیم که در آن خوشنودی مصلحتی‏‎ ‎‏نهفته است و آن خوشی همراه با امتحان الهی است که چقدر از خداوند غفلت می کنیم و‏‎ ‎‏چه اندازه او را فراموش می کنیم. آدمی در همه حالات در حال آزمون الهی است و باید در‏‎ ‎‏همه مراحل زندگی آن آزمون را به درستی پشت سر گذارد.‏

‏معنای زهد و پرهیز از دنیا، همین است که آدمی نه در سختی ها نگران شود و از دست‏‎ ‎‏دادن نعمت ها برای او گران تمام شود و نه در خوشی ها آنچنان خوشنود شود که خدا را‏‎ ‎‏فراموش کند. زهد، یعنی نسبت به نعمت های دنیا، به قدری استفاده کند که می تواند در راه‏‎ ‎‏انسانیت، سعادت و توجه به خداوند قدم بردارد.‏

‏این نگرش به زهد، فقط در گرو این است که آدمی خداوند را حکیم بداند و او را در‏‎ ‎‏جهت مصلحت انسان بشناسد، که کارهای او بدون غرض و هدف نیست.‏

خدای بی نیاز

‏خداوند جهان، از همه موجودات بی نیاز است و همۀ آنچه در جهان است از آن‏‎ ‎‏اوست. خداوند، در وجود خود نیازمند نیست؛ در حالی که همه مخلوقات، در وجود‏‎ ‎‏خود، نیازمند خدایند و اگر او آن ها را نیافریند، اصلاً از صفحه روزگار محو می شوند.‏‎ ‎‏خداوند، در صفات خویش نیازمند دیگران نیست و خود همه کمالات را در حدّ بی نهایت‏‎ ‎‏دارد؛ در حالی که هر موجودی در عالم اگر بخواهد صفتی داشته باشد، محتاج آن است که‏‎ ‎‏خداوند به او عطا کند. خداوند، همه دارایی های جهان را دارد و انسان است که در جمع‏‎ ‎‏دارایی نیازمند خدا است.‏

‏این نگرش، باعث می شود که آدمی به واسطۀ علم و قدرت خویش، به خداوند جهان‏‎ ‎‏فخرفروشی نکند و خود را مستقل از او نداند. و بداند که حمایت از دین خداوند، نیازی از‏‎ ‎‏خدا را برطرف نمی کند و اوست که در حمایت از دین خدا به کمال می رسد. این نگرش،‏‎ ‎‏موجب می شود که در هنگام کمک به مستضعفین و عمل به دستورات الهی، خود را‏‎ ‎

مجموعه آثار کنگره اندیشه های اخلاقی ـ عرفانی امام خمینی (ره) ـ جلد 8مقالات اخلاقی (1)صفحه 69
‏صاحب مال نداند و خداوند را بی چیز نشمرد.‏

‏گروهی در برابر کمک به دیگران، بر خداوند منّت می گذارند که از مال خویش به مردم‏‎ ‎‏کمک کرده اند و غفلت دارند از آن که خداوند بی نیاز، همه آن ها را با ثروت و دارایی‏‎ ‎‏امتحان کرده است تا معلوم شود که آدمی تا چه حدّ فریفته پول و ثروت می شود. در‏‎ ‎‏عبادت نیز منّتی بر خداوند ندارد و می داند پروردگار جهان بی نیاز از پرستش اوست و‏‎ ‎‏عبادت فقط برای رشد معنوی بندگان است. امام می فرماید:‏

‏بدان که مالک الملوک حقیقی و ولی نعمت واقعی، که این همه کرامات به ما کرده و این همه‏‎ ‎‏تهیه ها برای ما دیده... و از ما خواسته است که این قلب را برای من یا برای کرامتِ من‏‎ ‎‏خالص کن تا برای خودت نتیجه دهد و خودت فایده ببری، باز ما گوش ندهیم و نافرمانی‏‎ ‎‏کنیم و برخلاف رضای او قدم زنیم، چه ظلم بزرگی کردیم و با چه مالک الملوکی ستیزه‏‎ ‎‏نمودیم که نتیجه اش ظلم به خود ماست و به سلطنت او لطمه ای وارد نمی شود. از تحت‏‎ ‎‏سلطنت و سلطۀ او خارج نمی شویم، مشرک باشیم یا موحد فرقی برای او نکند، عارف بالله یا‏‎ ‎‏متقی زکیّ النفس باشیم برای خود هستیم، کافر و مشرک باشیم به خود ضرر زدیم ‏‏«‏فَإنَّ‎ ‎الله َ  غَنِیٌّ عَنِ الْعَالَمِینَ‏»‏‎[9]‎‏ همانا خدا بی نیاز است از همۀ مخلوقات، احتیاجی به عبادت ما،‏‎ ‎‏به  اخلاص ما، به بندگی ما ندارد. نافرمانی و شرک و دو رویی ما به مملکت او لطمه ای‏‎ ‎‏وارد  نمی کند.‏‎[10]‎

انسان شناسی

‏دومین مسأله از مبانی فکری تعلیم و تربیت از منظر امام خمینی، مسأله انسان شناسی‏‎ ‎‏امام است. امام خمینی، انسان را دارای قوا و توانایی هایی می داند که در اختیار انسان است‏‎ ‎‏تا با آن قوا و تمایلات به کار بپردازد. از جمله: تمایل به رفع نیازهای خود، مثل تمایل به‏‎ ‎‏سیر کردن شکم و سیراب کردن خویش، تمایل به تشکیل خانواده و امثال آن.‏

‏در انسان، قوه ای وجود دارد که ناملایمات را از بین می برد و با آن مبارزه می کند، در‏‎ ‎‏برابر دشمن می جنگد و با ستمگران ستیزه می کند. این نوع قوا در انسان بیهوده خلق نشده‏‎ ‎

مجموعه آثار کنگره اندیشه های اخلاقی ـ عرفانی امام خمینی (ره) ـ جلد 8مقالات اخلاقی (1)صفحه 70
‏است، بلکه آدمی با کمک همین قوای خویش زندگی می کند و در عین حال باید تعادل این‏‎ ‎‏قوا را حفظ کند.‏

‏از سوی دیگر، آدمی نسبت به کمالات عشق می ورزد و از نقایص و بدی ها متنفر است‏‎ ‎‏و همین باعث می شود که کارهای خود را بر پایۀ آن استوار کند. چنین نگرشی به انسان و‏‎ ‎‏اعمال او، باعث می شود که بتوانیم انسان را به درستی درک کنیم و روش تربیتی صحیح و‏‎ ‎‏مناسب را به دست آوریم.‏

‏در این قسمت، به طور کوتاه، به انسان شناسی امام خمینی اشاره می کنیم.‏

شهوت

‏یکی از قوای آدمی، مسأله شهوت است. شهوت، یعنی تمایل انسان نسبت به آنچه‏‎ ‎‏بدن به آن نیازمند است، مثلاً ما نسبت به خوردن و آشامیدن و جنس مخالف تمایل داریم.‏‎ ‎‏و چنین تمایلاتی در ما باعث می شود که بسیاری از اوقات زندگی خود را صرف رسیدن‏‎ ‎‏به این اهداف کنیم. انسان ها، برای به دست آوردن این سه چیز، تقریباً تمام وقت خویش‏‎ ‎‏را صرف می کنند، به طوری که گویا در جهان به چیز دیگری نیازمند نیستند.‏

‏اگر شما کمی در بارۀ کیفیت به دست آمدن غذا دقت کنید، می بینید زحماتی که‏‎ ‎‏انسان های بی شمار برای تهیۀ نان، برنج و دیگر مواد غذایی می کشند، تا چه اندازه است‏‎ ‎‏و  مقدار وقت و هزینه ای که صرف رسیدن انسان به یک غذای مطلوب است تا چه‏‎ ‎‏حدّ  است.‏

‏اگر این تمایلات در انسان نبودند، انسان نه بر روی زمین باقی می ماند و نه می توانست‏‎ ‎‏به حیات خود ادامه دهد؛ بنابراین وجود چنین قوه ای در انسان برای حفظ نسل بشر و‏‎ ‎‏رفع  نیازهای او ضروری است. و به این دلیل، نمی توانیم وجود قوه شهویه را بی فایده یا‏‎ ‎‏بیهوده بدانیم.‏

‏امام دربارۀ فواید قوّۀ شهویه در انسان چنین می فرمایند:‏

‏بدان که قوّۀ شهوت از قوای شریفه ای است که حق تعالی به حیوان و انسان مرحمت فرموده‏‎ ‎‏برای حفظ شخص خود و بقای آن در عالم طبیعت و برای ابقای نوع و حفظ آن. و اگر انسان‏‎ ‎‏این قوه را نداشت، به واسطه محلّلات خارجیه و داخلیه به اسرع اوقات رو به زوال‏‎ ‎

مجموعه آثار کنگره اندیشه های اخلاقی ـ عرفانی امام خمینی (ره) ـ جلد 8مقالات اخلاقی (1)صفحه 71
‏می گذاشت... و نیز این قوه را مدخلیت تام و دخالت کامل است در تشکیل عایله شریفه و‏‎ ‎‏نظام مدینه فاضله و تربیت نفوس ناقصه. پس علاوه بر آن که سعادت خود انسان وابسته به‏‎ ‎‏این قوه است، سعادت بنی نوع هم پیوند به این مائده آسمانی دارد. و این قوه در وقتی کفیل‏‎ ‎‏این سعادات شخصیه و نوعیه است که از حدود اعتدال تخطّی و تجاوز نکند و از تحت‏‎ ‎‏موازین عقلیه و الهیه خارج نشود؛ زیرا که با خروج آن از حدّ خود و به جانب افراط و تفریط‏‎ ‎‏رفتن، علاوه بر آن که سعادات مذکوره را تحصیل نکند، مایه شقاوت و بدبختی خود و بنی‏‎ ‎‏نوع خود شود.‏‎[11]‎

‏اگر این قوه شهویه سست شود و مردمان برای به دست آوردن غذا کوتاهی کنند یا به‏‎ ‎‏دنبال ازدواج نباشند و به طور کلی تنبلی بر مردم حاکم شود، نظام زندگی مختل می شود؛‏‎ ‎‏بنابراین سستی و کاهلی در این قوه اصلاً پسندیده نیست و به آن «خمود» گویند.‏

‏از دیگر سو، زیاده روی این قوه نیز پسندیده نمی باشد، زیرا انسانی که همۀ همت‏‎ ‎‏خویش را به شهوات صرف کند و گویی در جهان جز این کاری ندارد، از رسیدن به‏‎ ‎‏کمالات انسانی ـ چه علم و چه اخلاق ـ باز می ماند و به سعادت اخروی خود نمی رسد. به‏‎ ‎‏چنین انسانی «شهوت پرست» و به صفت او «شره» گویند که همۀ کوشش خود را در راه‏‎ ‎‏رسیدن به امیال نفسانی خود صرف کرده است. چنین انسانی از حالت تعادل خارج شده‏‎ ‎‏است و در شهوات خود زیاده جو است. شناخت صحیح این بُعد از ابعاد انسان، باعث‏‎ ‎‏می شود تا مربی به درستی درک کند که یک انسان در چه حالی واقع است و این قوۀ او چه‏‎ ‎‏حدّی از تعادل را دارا است و تعادل در قوه شهویه همان «عفت» نام گرفته است.‏

غضب

‏یکی از قوای انسان، قوۀ غضب است. این قوه، در برابر ناملایمات و زیاده روی‏‎ ‎‏دیگران سربلند می کند و به دفع مفاسد می پردازد. انسان ها به واسطۀ همین غضب از‏‎ ‎‏خویش دفاع می کنند و در برابر ستمگران ایستادگی می کنند و اجازه نمی دهند کسی به‏‎ ‎‏مال، جان، خانواده، کشور و مذهب آن ها حمله کند. انسان، به واسطۀ همین غضب در‏‎ ‎‏برابر حیوانات وحشی از خود دفاع می کند و در برابر بیماری ها به علاج خود می پردازد.‏


مجموعه آثار کنگره اندیشه های اخلاقی ـ عرفانی امام خمینی (ره) ـ جلد 8مقالات اخلاقی (1)صفحه 72
‏وجود چنین قوه ای در انسان، باعث بسیاری از برکات و اعمال صحیح و لازم است و‏‎ ‎‏به همین جهت، نباید کسی قوۀ غضبیۀ انسان را قوه ای بیهوده یا مضرّ بخواند. خداوند‏‎ ‎‏حکیم، چنین قوه ای را بدون هدف خلق نکرده است، بلکه هدف از آن، حفظ نوع انسانی‏‎ ‎‏از خطرات و مشکلاتی بوده است که برای او اتفاق می افتد.‏

‏امام خمینی، بارها دربارۀ اهمیت و فواید قوۀ غضبیه در کتب خویش مطالبی را‏‎ ‎‏فرموده اند، برای مثال در یک قسمت چنین آورده اند:‏

‏بدان که قوۀ غضبیه یکی از نعم بزرگ الهی است بر حیوان و بالخصوص بر انسان که به‏‎ ‎‏واسطۀ این قوۀ شریفه، حفظ بقای شخصی و نوعی و حفظ نظام عایله و بقای فردی و‏‎ ‎‏جمعی شود، چون که انسان تا در عالم ماده و طبیعت واقع است، به واسطه تضاد و تصادمی‏‎ ‎‏که در این عالم است و به واسطۀ قوه قبول و انفعال و تأثری که در طبیعت او است، دائماً در‏‎ ‎‏نضج و تحلیل است... از برای او دشمن ها و مفسداتی هست که اگر از آن ها جلوگیری نشود،‏‎ ‎‏انسان را به زودی زایل و فانی کنند.‏

‏و همین طور که از برای شخص و فرد حیوان و انسان، مفسدات و موذیات خارجی و داخلی‏‎ ‎‏هست، از برای نظام عایله انسانی و نظام جمعیت و مدینۀ فاضلۀ انسانیه، مفسدات و‏‎ ‎‏مخلاّتی است که اگر ذبّ و دفع از آن ها نشود، به زودی نظام عایله و نظام مدینه فاضله به‏‎ ‎‏هم می خورد، و به اسرع اوقات، عالم مدنیت رو به زوال و اضمحلال می گذارد...‏

‏دفاع و ذبّ از هتک از عایله و سدّ ثغور و حدود مملکت و حفظ نظام ملّت و بقای قومیّت و‏‎ ‎‏نگهبانی از تهاجم اشرار به مدینه فاضله و جهاد با اعدا انسانیت و دیانت صورت پیدا نکند،‏‎ ‎‏مگر در سایه این قوه خداداد... اجرای حدود و تعزیرات و سیاسات الهیه که حفظ نظام عالم‏‎ ‎‏کند، در پرتو این قدرت و قوه الهیه است، بلکه جهاد با نفس و ذبّ از جنود ابلیس و جهل در‏‎ ‎‏تحت حمایت این قوۀ شریفه انجام گیرد. در هر کس که این قوه شریفه که تجلی انتقام و‏‎ ‎‏غضب الهی است، به طور تفریط، ناقص باشد، لازمه آن بسیاری از ملکات خبیثه و اخلاق‏‎ ‎‏ذمیمه است، از قبیل خوف وجبن و ضعف و تنبلی و خودپروری و کم صبری و قلّت ثبات و‏‎ ‎‏راحت طلبی و خمودی و انظلام ـ که مثل ظلم یا بدتر از آن است ـ و رضایت به فواحش و‏‎ ‎

مجموعه آثار کنگره اندیشه های اخلاقی ـ عرفانی امام خمینی (ره) ـ جلد 8مقالات اخلاقی (1)صفحه 73
‏رذایل و تن دادن به فضایح و بی غیرتی بر خود و عایله و ملّت خود.‏‎[12]‎

‏اگر قوۀ غضبیۀ انسان سست شود و انسان تنبل گردد، ترسو و بی حال می شود، در برابر‏‎ ‎‏دشمن سر تعظیم فرود می آورد، از مبارزه با ظلم دست می کشد، در برابر مشکلات اقدام‏‎ ‎‏نمی کند و به راحتی تسلیم بیماری و مشکلات زندگی می شود. چنین انسانی از حالت‏‎ ‎‏تعادل خارج است و باید به نحوی قوۀ غضبیۀ او را تحریک کرد تا به حالت عادی برگردد.‏

‏از جانب دیگر، اگر قوۀ غضبیۀ انسان بدون کنترل بوده و رشد نامناسب کند و عصبانیت‏‎ ‎‏همۀ وجود انسان را در برگیرد، باعث خطرات بسیاری می شود. هنگامی که عصبانیت بر‏‎ ‎‏کسی چیره شود، دیگر پند، اندرز و سخن نیکو او را از انجام کار باز نمی دارد. انسان‏‎ ‎‏عصبانی، با تمام توان خویش به جنگ دیگران می رود. بسیاری از جنگ ها و تجاوزاتی که‏‎ ‎‏در جهان رخ داده است و هنوز نیز رخ می دهد، به دلیل فوران عصبانیت و کنترل نشدن آن‏‎ ‎‏است. انسان عصبانی، زورگو و ستمگر می شود. انسان عصبانی، مثل حیوانی درنده به‏‎ ‎‏دنبال شهوات خود رفته و هر آنچه بر سر راه خویش ببیند از بین می برد.‏

‏در صورت بروز عصبانیت، نمی توان با آن مبارزه معقول کرد، مگر آن که با زور و غلبه‏‎ ‎‏او را از کاری که می کند ترساند و جلوگیری کرد. راه علاج عصبانیت، این است که جلوی‏‎ ‎‏بروز آن گرفته شود. صحبت و نصیحت، مربوط به دوران قبل از بروز عصبانیت است و‏‎ ‎‏باید با تمرین از عصبانیت جلوگیری کرد، به همین دلیل است که گفته می شود انسان‏‎ ‎‏عصبانی ممکن است کفر بگوید و مطالبی را بر زبان آورد که در حالت عادی هرگز راضی‏‎ ‎‏به انجام آن نمی شود.‏

‏چنانچه حضرت امام می فرماید:‏

‏عادتاً از جملۀ ممتنعات است که در حال شدت غضب و اشتعال نایرۀ آن، انسان از سایر‏‎ ‎‏معاصی بلکه موبقات و مهلکات نجات پیدا کند... و بیش تر فتنه های بزرگ و کارهای فجیع‏‎ ‎‏در اثر غضب و اشتعال آن واقع شده. انسان در حال سلامت نفس باید خیلی خوفناک باشد از‏‎ ‎‏حال غضبناکی خود و اگر دارای این آتش سوزان است، در وقتی که حالت سکونت از برای‏‎ ‎‏نفس است در صدد علاج برآید و با تفکر در مبادی آن و مفاسد آن در حال اشتداد و آثار و‏‎ ‎

مجموعه آثار کنگره اندیشه های اخلاقی ـ عرفانی امام خمینی (ره) ـ جلد 8مقالات اخلاقی (1)صفحه 74
‏مفاسد آن در آخر امر، بلکه خود را نجات دهد.‏‎[13]‎

‏انسان، همان طور که باید با رفتن به میادین مبارزه و حضور در صحنه های سخت، قوۀ‏‎ ‎‏غضبیۀ خود را زنده نگه دارد و نگذارد ترس بر او غلبه کند، لازم است با دقت و تمرین،‏‎ ‎‏زیاده روی در عصبانیت را از خود دور کند.‏

فطرت عشق به کمال و تنفر از نقص

‏به نظر امام، در آدمی یک فطرت اصلی و یک فطرت فرعی وجود دارد. فطرت اصلی،‏‎ ‎‏عشق به کمال است و فطرت فرعی، تنفر از نقص. مقصود از فطرت فرعی این است که‏‎ ‎‏فطرت دوم به دنبال فطرت اول در انسان وجود دارد و یک موجود مستقلی نیست.‏

‏انسان، بنابر تشخیص خود، کمالاتی را برای خویش در نظر گرفته و خصلت هایی را‏‎ ‎‏مطلوب می داند و در دیگران نیز کمالاتی را می بیند. فطرت انسان این است که به این‏‎ ‎‏کمالات عشق می ورزد و برای رسیدن به آن تلاش می کند.‏

‏انسانی که علم را کمال می داند، برای رسیدن به علم بیش تر کوشش می کند و انسانی که‏‎ ‎‏قدرت را کمال می داند برای رسیدن به قدرت بیش تر تلاش می کند. انسان اگر کسی را‏‎ ‎‏صاحب کمالات بداند به او عشق می ورزد. انسانی که عاشق علم است، اگر بداند خداوند‏‎ ‎‏دارای علم بی نهایت و گسترده است، به خداوند عشق می ورزد و انسانی که عاشق قدرت‏‎ ‎‏است، اگر بداند که خداوند برترین قدرت در جهان است، به خداوند عشق می ورزد.‏

‏امام خمینی می فرماید:‏

‏از آن جا که در حقیقت، خداوند صاحب تمام کمالات است و آن هم کمال او بی نهایت است؛‏‎ ‎‏بنابراین همه انسان ها مطابق فطرت خود به خداوند عشق می ورزند اگر چه خود آن ها متوجه‏‎ ‎‏این حقیقت نیستند.‏

‏انسان، گاهی اشتباه می کند و چیزی را کمال خود تشخیص می دهد در حالی که کمال‏‎ ‎‏او نبوده است؛ ولی در هر حال به آن عشق می ورزد. انسانی که ثروت را کمال می داند و‏‎ ‎‏گمان می کند که ثروت در جهان قدرت دارد و با ثروتمند شدن به کمالی از کمالات دست‏‎ ‎‏یافته است، به ثروت عشق می ورزد و پول پرست نام می گیرد و این ناشی از اشتباهی است‏‎ ‎

مجموعه آثار کنگره اندیشه های اخلاقی ـ عرفانی امام خمینی (ره) ـ جلد 8مقالات اخلاقی (1)صفحه 75
‏که کرده است وگرنه فطرت او همچنان باقی است و علاقه مند به کمال است.‏

‏انسانی که سلطنت و حکومت را کمال می داند، برای به دست آوردن آن کوشش‏‎ ‎‏می کند و به آن عشق می ورزد؛ در حالی که، در حقیقت، مطابق فطرت اصلی خود عاشق‏‎ ‎‏کمال است و فقط به اشتباه، گمان کرده است که حکومت برای او کمالی است که به دست‏‎ ‎‏آورده است.‏

‏مناسب است قسمت هایی از عبارات امام را دربارۀ فطرت آدمی و اختلاف آدمیان در‏‎ ‎‏تشخیص کمالات مرور کنیم:‏

‏در تمام حرکات و سکنات و زحمات و جدیت های طاقت فرسا که هر یک از افراد این نوع در‏‎ ‎‏هر رشته ای واردند مشغولند، عشق به کمال، آن ها را به آن واداشته؛ اگر چه در تشخیص‏‎ ‎‏کمال و آن که کمال در چیست و محبوب و معشوق در کجاست، مردم کمال اختلاف را دارند.‏‎ ‎‏هر یک معشوق خود را در چیزی یافته و گمان کرده و کعبۀ آمال خود را در چیزی توهم کرده‏‎ ‎‏و متوجه به آن شده، از دل و جان آن را خواهان است... تمام آن ها متوجه به کمالند و چون‏‎ ‎‏آن را در موجودی یا موهومی تشخیص دادند، با آن عشق بازی کنند، ولی بباید دانست که با‏‎ ‎‏همه وصف، هیچ یک از آن ها عشقشان و محبّتشان راجع به آنچه گمان کردند نیست و‏‎ ‎‏معشوق آن ها و کعبۀ آمال آن ها آنچه را توهم کردند نمی باشد، زیرا هر کس به قلب خود‏‎ ‎‏رجوع کند می یابد که قلبش به هر چه متوجه است، اگر مرتبۀ بالاتری از آن بیابد فوراً قلب از‏‎ ‎‏اولی منصرف شود و به دیگری که کامل تر است متوجه گردد و وقتی که به آن کامل تر رسید،‏‎ ‎‏به اکمل از آن متوجه گردد، بلکه آتش عشق و سوز و اشتیاق روز افزون گردد و قلب در هیچ‏‎ ‎‏مرتبه از مراتب و در هیچ حدّی از حدود رحل اقامت نیندازد...‏

‏پس این نور فطرت ما را هدایت کرد به این که تمام قلوب سلسله بشر... متوجه به کمالی است‏‎ ‎‏که نقصی ندارد و عاشق جمال و کمالی هستند که عیب ندارد و علمی که جهل در او نباشد و‏‎ ‎‏قدرت و سلطنتی که عجز همراه آن نباشد... آیا در جمیع سلسلۀ موجودات در عالم تصور و‏‎ ‎‏خیال و در تجویزات عقلیه و اعتباریه، موجودی که کمال مطلق و جمال مطلق داشته باشد‏‎ ‎‏جز ذات مقدس مبدأ عالم جلّت عظمته سراغ دارید...؟‏

‏ای سرگشتگان وادی حیرت و ای گمشدگان بیابان ضلالت، نه، بلکه ای پروانه های شمع‏‎ ‎

مجموعه آثار کنگره اندیشه های اخلاقی ـ عرفانی امام خمینی (ره) ـ جلد 8مقالات اخلاقی (1)صفحه 76
‏جمال جمیل مطلق و ای عاشقان محبوب بی عیب بی زوال، قدری به کتاب فطرت رجوع‏‎ ‎‏کنید و صحیفۀ کتاب ذات خود را ورق زنید... تا کی به خیالات باطله این عشق خداداد فطری‏‎ ‎‏و این ودیعۀ الهیّه را صرف این و آن می کنید؟ اگر محبوب شما این جمال های ناقص و این‏‎ ‎‏کمال های محدود بود، چرا به وصول به آن ها آتش اشتیاق شما فرو ننشست و شعلۀ شوق‏‎ ‎‏شما افزون گردید؟ هان، از خواب غفلت برخیزید و مژده دهید و سرور کنید که محبوبی دارید‏‎ ‎‏که زوال ندارد، معشوقی دارید که نقصی ندارد، مطلوبی دارید بی عیب، منظوری دارید که نور‏‎ ‎‏طلعتش ‏‏«‏الله ُ نُورُ السَّمَوَاتِ وَ الْأرْضِ‏»‏‎[14]‎‏ است.‏‎[15]‎

‏به دنبال این فطرت اصلی، فطرت تنفر از نقص نیز وجود دارد. مطابق این فطرت، هر‏‎ ‎‏آنچه انسان آن را نقص بداند، نسبت به آن متنفر می شود؛ مثلاً پول پرست از کسی که‏‎ ‎‏پول های او را به هر دلیل از چنگ او در آورد متنفر می شود، خواه مأمور مالیات باشد، یا‏‎ ‎‏فقیر یا دزد. و قدرت طلب از هر کسی که در برابر قدرت او بایستد متنفر می شود، زیرا او را‏‎ ‎‏باعث نقص در قدرت خویش می داند.‏

‏امام خمینی، فطرت های زیادی را در انسان ها می شمرد که نمونه های عشق به کمال و‏‎ ‎‏تنفر از نقص است. یک مربّی اخلاق، لازم است فطرت های انسانی را با دقت بشناسد و‏‎ ‎‏بداند فقط در صورتی می توان یک شخص را به راه راست هدایت کرد که اولاً، فطرت او‏‎ ‎‏را زنده نگه داریم و ثانیاً، راه راست را مطابق کمال معرفی کنیم تا اشخاص خودشان عاشق‏‎ ‎‏آن شوند. ‏

فطرت تصدیق حق

‏یکی از فطرت های انسانی که نمونه ای از عشق به کمال است، این حقیقت است که‏‎ ‎‏آدمی در برابر حق و حقیقت تسلیم می شود و آن را می پذیرد و در برابر دروغ و باطل‏‎ ‎‏مقاومت می کند و آن را نمی پذیرد. انسان در درون خویش این تمایل را درک می کند که‏‎ ‎‏اگر سخنی را صحیح دانست و با عقل و منطق آن را اثبات کرد، قبول می کند و کسی که‏‎ ‎‏سخن حق را قبول نکند و در برابر حقیقت لجاجت کند، از فطرت انسانی خارج است.‏


مجموعه آثار کنگره اندیشه های اخلاقی ـ عرفانی امام خمینی (ره) ـ جلد 8مقالات اخلاقی (1)صفحه 77
‏پس، فقط هنگامی می توان از یک شخص انتظار داشت سخن ما را بپذیرد که بتوانیم‏‎ ‎‏آن سخن را با منطق صحیح همراه کنیم و تا هنگامی که استدلال ما ضعیف و غیر قابل قبول‏‎ ‎‏است، نمی توانیم آن را به دیگران تحمیل کنیم.‏

‏اگر عقاید اسلام و حقیقت دین، با منطق صحیح در اختیار افراد قرار گیرد، آن را‏‎ ‎‏می پذیرند، مگر انسان هایی که از فطرت بشری آن چنان خارج شده باشند که اصلاً عشق به‏‎ ‎‏کمال نداشته باشند و چنین انسانی در جهان بسیار کم است.‏

‏اگر انسان با عالم مادّیت اُنس پیدا کند و همواره به شهوات بپردازد و جهالت بر او غلبه‏‎ ‎‏کند، حقایق الهی برای او گران می شود و نمی تواند آن را به راحتی بشنود و بپذیرد و باید‏‎ ‎‏در برابر چنین انسانی فطرت او را بیدار کرد. چنین انسانی، فقط علاقه مند سفسطه و باطل‏‎ ‎‏می شود و آن را قبول می کند و حتی نمی تواند بپذیرد که صنعت های ساخته شده به دست‏‎ ‎‏بشر نیازمند صنعت گر است و این گونه از فطرت بشری خارج می شود.‏

‏امام در این باره چنین فرموده است:‏

‏همین فطرت اگر از روحانیت خود محجوب شد و به واسطۀ اشتغال به عالم طبیعت، ظلمانی‏‎ ‎‏گردید و سلطان شهوت و جهل و غضب و شیطنت بر آن غلبه کرد و با ملاذّ دنیوی و کثرات‏‎ ‎‏عالم ملک مأنوس شد، وجهۀ باطنش از عالم روحانیت و ملکوت منصرف و تناسبش با آن‏‎ ‎‏عوالم نورانی منقطع گردد... و حقایق و معارف الهیه و آنچه از عالم نور و طهارت و قدس‏‎ ‎‏است در ذایقه او تلخ و در سامعه اش سنگین و ناگوار آید. و آنچه از عالم ظلمات و قذارات و‏‎ ‎‏عقاید باطله و اوهام کاذبه وسفسطه و اُغلوطه است در کامش شیرین و در ذائقۀ روحش گوارا‏‎ ‎‏و خوشایند آید... پس در نفس حالت جحود و انکار پیدا شود و دل برای هیچ حق و حقیقتی،‏‎ ‎‏حتی ضروریات و فطریات خاضع نشود.‏‎[16]‎

‏در یک کلام، اگر مشاهده کردیم که کسی سخن حق و صحیح ما را نمی پذیرد، به دلیل‏‎ ‎‏لجاجت و کج فکری او نیست، زیرا انسان هایی که از فطرت بشری خارج شده باشند و تحت‏‎ ‎‏تأثیر فطرت نباشند بسیاراندک هستند، بلکه خطا درنحوۀ گفتار و منطق ما است که نتوانسته ایم‏‎ ‎‏به درستی سخن حق را برای چنین انسانی آشکار کنیم و او را به حقیقت قانع کنیم.‏


مجموعه آثار کنگره اندیشه های اخلاقی ـ عرفانی امام خمینی (ره) ـ جلد 8مقالات اخلاقی (1)صفحه 78
فطرت مهربانی

‏یکی از فطرت های بشری، علاقه به مهربانی و محبت است. انسان در درون خویش‏‎ ‎‏می یابد که گرایش به انسان های خوش اخلاق و مهربان دارد. اگر کسی با اخلاق ناپسند و با‏‎ ‎‏تندی با او رفتار کند، از آن شخص متنفر می شود و اگر کسی با او رفتار محبت آمیز داشته‏‎ ‎‏باشد، به او علاقه مند می شود.‏

‏امام فرموده است:‏

‏بدان که رحمت و رأفت و شفقت و لینت و حلم، هر یک از لوازم فطرت مخموره و از جنود‏‎ ‎‏عقل و رحمانند و حبّ تعاطف و ترحّم و مودّت و معدلت در خمیره ذات تمام عایله بشری‏‎ ‎‏هست. و هر کس هر چه ظالم باشد، به حسب جبلت اولیه، به زیردستان و افتادگان و ضعفا و‏‎ ‎‏بیچارگان و به کودکان ضعیف، رحیم و عطوف و رئوف است، بلکه رحمت بر هر صاحب‏‎ ‎‏حیاتی و رأفت بر هر موجودی در نهاد انسان به ودیعت گذاشته شده.‏‎[17]‎

‏انسان ها دوست دارند که به دیگران محبت کنند و دیگران با آن ها مهربانی کنند؛‏‎ ‎‏بنابراین یکی از مهم ترین راه های جلب نظر دیگران، در خوش رفتاری و محبت به آن ها‏‎ ‎‏نهفته است. اگر کسی که سخن حق دارد با رفتار ناپسند برخورد کند، در کار خویش‏‎ ‎‏ناموفق خواهد بود، زیرا به جای جلب نظر دیگران آن ها را از خویش متنفر می کند.‏

‏یکی از نمودهای فطرت، مهربانی و مدارا با دیگران است. انسان در مقام آموزش و‏‎ ‎‏پرورش باید با شاگردان خود به مدارا رفتار کند؛ به این معنی که کارهای خارج از توان‏‎ ‎‏آن ها را تحمیل نکند و کارهای سخت را از آن ها نخواهد. در مقام تعلیم، صبر و آرامش‏‎ ‎‏خود را حفظ کند. یک مربی اخلاق ـ در هر مقامی ـ لازم است صبر داشته باشد و با‏‎ ‎‏دیگران مدارا کند تا بتواند به مرور حقایق را برای شاگردان خویش آشکار سازد.‏

‏حضرت امام در این باره چنین فرموده است:‏

‏بدان که رفق و مدارا را در انجام امور مدخلیت کامل است، چه در باب معاشرت با خلق و‏‎ ‎‏انجام امور دنیاوی و چه راجع به امور دینی و هدایت و ارشاد خلق و باب امر به معروف و‏‎ ‎‏نهی از منکر و چه راجع به ریاضت نفس و سلوک الی الله تعالی... مثلاً در باب انجام امور‏‎ ‎

مجموعه آثار کنگره اندیشه های اخلاقی ـ عرفانی امام خمینی (ره) ـ جلد 8مقالات اخلاقی (1)صفحه 79
‏دنیاوی آن طور که با رفق و مدارا ممکن است انسان تصرف در قلوب مردم کند و آن ها را‏‎ ‎‏خاضع و رام کند، ممکن نیست با شدّت و عُنف، موفق به امری از امور شود. فرضاً که با شدت‏‎ ‎‏و سلطه، کسی اطاعت از انسان کند، چون قلب او همراه نشود، از خیانت، انسان مأمون‏‎ ‎‏نخواهد شد، ولی رفق و دوستی، دل را رام کند که با رام شدن آن، تمام قوای ظاهره و باطنه‏‎ ‎‏رام شود و فتح قلوب از فتح ممالک بالاتر است...‏

‏بزرگ تر زحمت و سخت ترین رنج و تعب هادیان راه حق، معاشرت با جاهلان و دعوت‏‎ ‎‏بی خردان بوده و هست. و از این جهت، این ها باید متصف به بزرگ ترین اخلاق حسنه باشند‏‎ ‎‏و باید قوه رفق و مدارا و حسن عشرت در آن ها، به طوری باشد که با تمام جهالت جاهلان و‏‎ ‎‏بی خردان، مقاومت کنند. زودرنجی و کدورت و امراض عصبی، به کلی با این شغل شریف‏‎ ‎‏منافی است... در باب امر به معروف و نهی از منکر، یکی از مهمات، همین رفق نمودن و‏‎ ‎‏مدارا کردن است. ممکن است اگر انسان مرتکب معصیت یا تارک واجبی را با شدّت و عنف‏‎ ‎‏بخواهد جلوگیری کند، کارش از معصیت کوچک به معاصی بزرگ یا ردّه و کفر منتهی شود.‏‎ ‎‏در ذایقۀ انسان امر و نهی تلخ و ناگوار است و غضب و عصبیت را تحریک می کند. آمر به‏‎ ‎‏معروف و ناهی از منکر باید این تلخی و ناگواری را با شیرینیِ بیان و رفق و مدارا و حسن‏‎ ‎‏خلق، جبران کند تا کلامش اثر کند و دل سخت معصیت کار را نرم و رام نماید.‏‎[18]‎

فطرت تواضع

‏در درون هر کسی نهفته است که در برابر عظمت دیگران متواضع باشد. اگر کسی‏‎ ‎‏دانشمند را عظیم بداند، در برابر او متواضع می شود و اگر کسی قدرت سیاست مداران را‏‎ ‎‏عظیم بداند، در برابر قدرتمندان متواضع می شود و اگر کسی ثروت را باعث عظمت بداند،‏‎ ‎‏در برابر ثروتمندان متواضع می شود.‏

‏امام می فرماید:‏

‏تکبّر و تملّق، هر دو از فطرت محجوبه است، زیرا انسان که به حجاب های نفسانیه محجوب‏‎ ‎‏شد و خودبینی و خودخواهی بر او حکومت کرد، این خودبینی مبدأ شود که برای خود کمالات‏‎ ‎‏بسیار ثابت کند و از مبدأ کمالات غافل شود و دیگران را کوچک شمارد اگر چشم طمع مادی‏‎ ‎

مجموعه آثار کنگره اندیشه های اخلاقی ـ عرفانی امام خمینی (ره) ـ جلد 8مقالات اخلاقی (1)صفحه 80
‏پیش آن ها نداشته باشد، و بزرگ شمارد اگر این طمع را به آن ها داشته باشد، پس تکبر کند با‏‎ ‎‏زیردستان و تملّق گوید از اهل دنیا و آنان که مورد طمع اوست، پس همان فطرت که مرکب‏‎ ‎‏سیر او، الی الله است و به واسطۀ آن برای حق و خلق تواضع کند، چون احتجاب برای آن رخ‏‎ ‎‏داد، مرکب سیر او، به سوی شیطان و طبیعت شود و به واسطۀ آن به مردم تکبر کند و گاهی‏‎ ‎‏از آن ها تملّق گوید.‏‎[19]‎

‏انسان وقتی در برابر خداوند متواضع می شود که عظمت خداوند را به درستی درک‏‎ ‎‏کند و هنگامی در برابر معلّم و مربی متواضع می شود که به حقیقت دریابد علم و تربیت‏‎ ‎‏برای او چه ارزشی دارد و معلم در برابر شاگرد چه عظمت و اهمیتی دارد. اگر به عظمت و‏‎ ‎‏ابهت معلم لطمه ای وارد شود، تواضع و فروتنی شاگردان از میان می رود و تا هنگامی که‏‎ ‎‏مربی اسباب عظمت خویش را فراهم نکرده است، نمی تواند از شاگردان خویش انتظار‏‎ ‎‏داشته باشد در برابر او متواضع باشند. حتی مقدار تواضع در برابر خداوند نیز به مقدار‏‎ ‎‏درک آدمی از خدا بستگی دارد.‏‎[20]‎

فطرت طمأنینه

‏یکی از فطرت های بشری این است که تمایل به آرامش و طمأنینه دارد و از تصمیمات‏‎ ‎‏عجولانه و تغییر نظر به شدّت متنفر است. انسان، علاقه مند است که بتواند در کار‏‎ ‎‏خویش  با آرامش تصمیم گیری کند و پس از تصمیم گیری بر انجام آن استوار باشد و از‏‎ ‎‏مشکلات نترسد.‏

‏انسانِ با طمأنینه، یعنی انسانی که در راه عقیدۀ خویش ثابت قدم است و از تنهایی خود‏‎ ‎‏و بروز مشکلات نمی هراسد. او، از تنهایی خود نمی ترسد و جمعیت زیاد مخالفان‏‎ ‎‏نمی تواند او را به زانو در آورد. انبیای الهی، با همین طمأنینه و ثابت قدمی در برابر‏‎ ‎‏ستمگران ایستادگی کردند و عدۀ زیاد ستمگران و هوادارانشان نتوانست آن ها را از راهی‏‎ ‎‏که رفته بودند منصرف کند.‏

‏امام در توصیف این روحیۀ عظیم می فرماید:‏


مجموعه آثار کنگره اندیشه های اخلاقی ـ عرفانی امام خمینی (ره) ـ جلد 8مقالات اخلاقی (1)صفحه 81
‏طمأنینۀ نفس و ثبات قدم است که انسان را در مقابل حزب شیطان نگه داری کند و بر‏‎ ‎‏لشکرهای جهل و شیطنت غلبه دهد. طمأنینۀ نفس و ثبات است که انسان را بر قوه غضب‏‎ ‎‏و شهوت چیره کند و در پیشگاه آن ها تسلیم نشود، بلکه تمام قوای باطنی و ظاهری را در‏‎ ‎‏تحت اطاعت روح در آورد. ثبات و پایداری است که انسان را در پیش آمدهای ناگوار عالم و‏‎ ‎‏فشارهای روحی و جسمی چون سدّی آهنین پا برجا نگاه دارد و نگذارد لغزش و سستی در‏‎ ‎‏انسان رخ دهد. حفظ قوه ایمان و دین با طمأنینه نفس و سکونت روح، به سهلی و آسانی‏‎ ‎‏میسّر است و تا دم آخرین، انسان را در مقابل بادهای تند عالم محفوظ کند. طمأنینه نفس و‏‎ ‎‏ثبات قدم نگذارد اخلاق و اطوار اجانب و منافقین در انسان رخنه کند و انسان را نگذارد‏‎ ‎‏دستخوش حوادث شود. انسان با ثبات و طمأنینه نفس، خود یک ملّت واحده است که اگر‏‎ ‎‏سیل های اخلاق زشت و بی دینی تمام مردم را ببرد، او چون کوه آهنین در مقابل همه چیز‏‎ ‎‏ایستادگی کند و از تنهایی وحشت نکند.‏

‏انسان با ثبات و طمأنینه می تواند تمام وظایف فردی و اجتماعی را انجام دهد و در هیچ‏‎ ‎‏مرحله از زندگانی مادی و روحانی برای او لغزشی و خطایی دست ندهد. بزرگان دین، با این‏‎ ‎‏قوه بزرگ روحانی در مقابل میلیون ها جمعیت جاهل زشت خو قیام می کردند و به خود خیال‏‎ ‎‏لغزشی راه نمی دادند. این روح بزرگ در انبیای عظام است که یک تنه در مقابل پندارهای‏‎ ‎‏جاهلانه یک جهان، قیام و نهضت می کنند و از تنهایی خود و زیادی جمعیت های مخالف‏‎ ‎‏هیچ خوف و وحشتی به خود راه ندهند و بر همۀ پندارهای بی خردانه چیره شوند و تمام‏‎ ‎‏عادات و اطوار جهانیان را پایمال کنند و آن ها را به رنگ خود در آورند. این روح ثبات با‏‎ ‎‏طمأنینه است که جمعیت های کم را در مقابل گروه های انبوه حفظ می کند و بر ممالک بزرگ‏‎ ‎‏عالم با عِدّه و عُدّه معدود مسلّط و چیره می کند.‏‎[21]‎

‏انسان، همان طور که خود علاقه مند است طمأنینه داشته باشد و در برابر سختی ها‏‎ ‎‏مقاومت کند، به انسان هایی که دارای این روحیۀ عظیم هستند نیز علاقه مند می شود، به‏‎ ‎‏همین جهت اسطوره ها و داستان زندگی مردان و زنان بزرگی که در برابر ظلم و ستم‏‎ ‎‏ایستادگی کردند، در میان ملل جهان ماندگار و خواندنی است.‏


مجموعه آثار کنگره اندیشه های اخلاقی ـ عرفانی امام خمینی (ره) ـ جلد 8مقالات اخلاقی (1)صفحه 82
‏امام خمینی نیز به واسطه همین روحیه بزرگ، از جذابیت خاصی برخوردار بود و یکی‏‎ ‎‏از عوامل علاقه مردم به ایشان همین بود.‏

‏در مقابل، کسانی که خیلی سریع و با عجله تصمیم گیری می کنند و به سرعت عصبانی‏‎ ‎‏می شوند و یا خیلی زود تصمیم خود را تغییر می دهند، مورد تنفر انسان ها قرار می گیرند.‏‎ ‎‏چنین کسانی از جاذبه های انسانی برخوردار نیستند و نمی توانند افراد را به دور خویش‏‎ ‎‏جمع کنند.‏

‏تذکر یک نکته لازم است که تغییر در تصمیم گیری اگر به دلیل حق طلبی و پذیرش‏‎ ‎‏حقیقت باشد و برای جبران خطا صورت بگیرد، مطابق فطرت حق طلبی انسان بوده و‏‎ ‎‏موجب جلب نظر انسان ها است و اگر کسی در حالی که حق را تشخیص می دهد و خطای‏‎ ‎‏خود را کشف می کند، در تصمیم خود تجدید نظر نکند، لجوج به حساب آمده و ثبات قدم‏‎ ‎‏او بر خلاف فطرت خواهد بود.‏

اسلام شناسی

‏یکی از مبانی مهم در تعلیم و تربیت اسلامی، شناخت صحیح اسلام و مقصد اسلام‏‎ ‎‏است. ما، اگر چه خودمان در مسائل اسلامی صاحب نظر نیستیم و نمی توانیم به نظر‏‎ ‎‏خویش عمل کنیم، اما می توانیم با مراجعه به کتب بزرگان دین و آموختن احکام و‏‎ ‎‏دستورات و نظرات اسلام، راه های صحیح هدایت انسان ها را بیاموزیم.‏

‏شناخت احکام فردی و احکام اجتماعی و احکام سیاسی اسلام برای یک مربی اخلاق‏‎ ‎‏بسیار مهم و لازم است و یکی از امتیازات امام خمینی این بود که احکام اسلام را از راه‏‎ ‎‏اجتهاد و تشخیص دقیق خویش درک کرده بود و سال های طولانی در این مسیر تحصیل و‏‎ ‎‏تدریس فرموده بود.‏

‏شناخت احکام و نظرات اسلام، از این جهت اهمیت دارد که یک مربی می تواند درک‏‎ ‎‏کند چه دستوراتی در اسلام مهم تر است و اسلام نسبت به چه احکامی اهمیت ویژه قائل‏‎ ‎‏شده است؛ تا او هم بر آن مسائل بیش تر تکیه کند. شناخت اسلام، کمک می کند که ما‏‎ ‎‏زیربنای فکری صحیح تربیت اسلامی را به دست آوریم و راه علاج مفاسد اخلاقی را‏‎ ‎‏پیدا  کنیم.‏


مجموعه آثار کنگره اندیشه های اخلاقی ـ عرفانی امام خمینی (ره) ـ جلد 8مقالات اخلاقی (1)صفحه 83
تعلیمات امام

‏بسیاری از تعلیماتی که توسط امام خمینی به ملت ایران و ملت های جهان ارائه شده‏‎ ‎‏است، بر پایه اندیشه های اسلام و تعلیمات صریح قرآن و احادیث بوده است؛ در حالی که‏‎ ‎‏ما در موارد متعددی نسبت به آن ها آگاهی نداریم، تعلیماتی چون: حکومت اسلامی،‏‎ ‎‏مبارزه با ظلم، حمایت از مستضعفان، وحدت همه جانبه، نه شرقی و نه غربی، برائت از‏‎ ‎‏مشرکین در حج، شعار جنگ جنگ تا رفع فتنه در عالم، حکم اعدام سلمان رشدی،‏‎ ‎‏قانون گرایی، انقلاب و مبارزه با نفوذ امریکا و اسرائیل و شوروی در کشورهای مسلمان،‏‎ ‎‏حفظ حکومت اسلامی از نماز خواندن واجب تر است، مصلحت نظام از همه احکام الهی‏‎ ‎‏مهم تر است، جنگ فقر و غنا، آزادی اندیشه و بیان، لزوم اعدام مفسدین فی الارض، لزوم‏‎ ‎‏حضور زنان در صحنه های اجتماع، اهمیت دادن به جوانان، لزوم رعایت انصاف در‏‎ ‎‏داوری نسبت به افراد و انقلاب و ده ها مسأله دیگر که در طول انقلاب و پس از آن مطرح‏‎ ‎‏شده است، همۀ این ها تحت تأثیر اسلام شناسی امام خمینی بوده است و بسیاری از ما‏‎ ‎‏نسبت به آن ها غفلت می کنیم.‏

احکام اسلام

‏از دیگر سو، یک مربّی با مسائل مختلف بسیاری برخورد می کند که لازم است حکم‏‎ ‎‏آن ها را از نظر اسلام بداند تا بتواند دربارۀ آن ها اظهار نظر و موضع گیری کند. یک مربی،‏‎ ‎‏باید بداند دروغ و غیبت و تمسخر در اسلام حرام است و موارد اجازه داده شده را‏‎ ‎‏بشناسد. یک مربّی، باید بداند که دستور اسلام دربارۀ تهدید دیگران و ترساندن آن ها با‏‎ ‎‏اسلحۀ گرم یا سرد چیست. یک مربی، باید به حکم اسلام دربارۀ اجبار دیگران در اجرای‏‎ ‎‏احکام فردی مثل نماز و روزه و امثال آن آشنا باشد، قوانین امر به معروف و نهی از منکر و‏‎ ‎‏شرایط آن را به خوبی بداند. افشای اسرار مردم و خواندن نامه های مردم چه حکمی دارد‏‎ ‎‏و تجسس در زندگی دیگران به چه معنا است، آزادی عقیده و بیان و آزادی اندیشه به چه‏‎ ‎‏معنی است و توطئه که حدّ و مرز آزادی به حساب می آید یعنی چه.‏

هدف اسلام

‏یک شخص، علاوه بر احکام اسلام، لازم است با روح اسلام و اهداف آن به طور کامل‏‎ ‎

مجموعه آثار کنگره اندیشه های اخلاقی ـ عرفانی امام خمینی (ره) ـ جلد 8مقالات اخلاقی (1)صفحه 84
‏آشنا باشد. لازم است بداند که اسلام برای جلوگیری از هر نوع زیاده روی نازل شده است.‏‎ ‎‏خداوند، در دستورات اسلام، خواسته است جلوی آزادی بی قید و شرط انسان ها را بگیرد‏‎ ‎‏و به همین دلیل با زورمداری قدرتمندان مخالف است و با پول پرستی ثروتمندان مبارزه‏‎ ‎‏می کند. اسلام، شهوت گرایی انسان ها را در روابط جنسی محکوم می کند، چنانچه از‏‎ ‎‏اسراف و زیاده روی در مصرف مواد غذایی و وسایل زندگی جلوگیری می کند.‏

‏میانه روی و حفظ تعادل در همه جوانب زندگی هدف اصلی اسلام است، زیرا انسان‏‎ ‎‏به واسطۀ قوۀ شهوت و قوۀ غضب خویش، تمایل دارد که کارهایی را به نفع خویش‏‎ ‎‏سامان دهد و لازم است خداوند دستوراتی را ارائه کند تا با اجرای آن، قوای انسان ها از‏‎ ‎‏حدّ اعتدال خارج نشود؛ بنابراین شناخت هدف اصلی اسلام و مقصود پیامبران بسیار با‏‎ ‎‏اهمیت است.‏

‏حضرت امام دربارۀ هدف اصلی اسلام و دیگر ادیان الهی می فرماید:‏

‏تمام شرایع الهیه، مقصد اصلی آن ها همان نشر معارف است و آن حاصل نشود جز به علاج‏‎ ‎‏نفوس و طرد آن ها از ظلمت طبیعت و خلاص آن ها به عالم نورانیت.‏‎[22]‎

‏و در جایی می فرمایند:‏

‏اسلام نه دعوتش به خصوص معنویات است و نه دعوتش به خصوص مادیات است، هر دو‏‎ ‎‏را دارد، یعنی اسلام و قرآن کریم آمده اند که انسان را به همه ابعادی که انسان دارد بسازند او‏‎ ‎‏را، تربیت کنند او را.‏‎[23]‎

‏و در بیان دیگری بیش تر توضیح می دهند که اسلام اساساً به مادیات دعوت نکرده‏‎ ‎‏است، بلکه انسان را دعوت کرده است تا مادیات خود را مطابق تعادل بسازد:‏

‏آن هایی که گمان کردند نبی ختمی و رسول هاشمی ‏‏صلی الله علیه و آله‏‏ دعوتش دارای دو جنبه است:‏‎ ‎‏دنیایی و آخرتی، و این را مایه سرافرازی صاحب شریعت و کمال نبوت فرض کرده اند، از‏‎ ‎‏دیانت بی خبر و از دعوت و مقصد نبوت عاری و بری هستند. دعوت به دنیا از مقصد انبیای‏‎ ‎‏عظام به کلی خارج و حسّ شهوت و غضب و شیطان باطن و ظاهر برای دعوت به دنیا‏‎ ‎

مجموعه آثار کنگره اندیشه های اخلاقی ـ عرفانی امام خمینی (ره) ـ جلد 8مقالات اخلاقی (1)صفحه 85
‏کفایت می کنند، محتاج به بعث رسل نیست، ادارۀ شهوت و غضب قرآن و نبی لازم ندارد،‏‎ ‎‏بلکه انبیا مردم را از دنیا باز دارند و تقیید اطلاق شهوت و غضب کنند و تحدید موارد منافع‏‎ ‎‏نمایند، غافل گمان کند دعوت به دنیا کنند. آن ها می فرمایند مال را از هر راه تحصیل نکن و‏‎ ‎‏شهوت را با هر طریق فرو ننشان، نکاح باید باشد، تجارت و صناعت و زراعت باید باشد، با‏‎ ‎‏آن که درِ کانون شهوت و غضب اطلاق است. پس آن ها جلوگیر اطلاق هستند، نه داعی به‏‎ ‎‏دنیا. روح دعوت به تجارت، تقیید و بازداری از به دست آوردن باطل است و روح دعوت به‏‎ ‎‏نکاح، تحدید طبیعت و جلوگیری از فجور و اطلاق قوۀ شهوت است.‏‎[24]‎

اسلام دین اجتماعی

‏یکی دیگر از مسائل اسلامی که لازم است مربی به آن توجه کند، این حقیقت است که‏‎ ‎‏اسلام می تواند زمینه ای برای فرد و جامعه ایجاد کند که یک جامعه را به سوی سعادت‏‎ ‎‏دنیوی و اخروی هدایت کند. این نگرش به اسلام و احکام اسلام و توان اسلام باعث‏‎ ‎‏می شود که ابعاد اجتماعی و سیاسی اسلام مورد غفلت واقع نشود و آزادی هایی که در‏‎ ‎‏اسلام به آن پرداخته شده است مورد توجه قرار گیرد. با توجه به این حقیقت، انگیزه هایی‏‎ ‎‏در ملت مسلمان ایجاد می شود که در زیر پرچم اسلام به ساختن جامعه ای مبتنی بر تعالیم‏‎ ‎‏اسلام بپردازند.‏

‏امام در وصیت نامۀ خویش چنین مرقوم فرموده اند: ‏

‏اسلام و حکومت اسلامی، پدیده ای الهی است که با به کار بستن آن سعادت فرزندان خود‏‎ ‎‏را  در دنیا و آخرت به بالاترین وجه تأمین می کند و قدرت آن دارد که قلم سرخ‏‎ ‎‏بر  ستمگری ها و چپاول گری ها و فسادها و تجاوزها بکشد و انسان ها را به کمال مطلوب‏‎ ‎‏خود  برساند و مکتبی است که بر خلاف مکتب های غیر توحیدی در تمام شئون فردی‏‎ ‎‏و  اجتماعی و مادی و معنوی و فرهنگی و سیاسی و نظامی و اقتصادی دخالت و نظارت‏‎ ‎‏دارد  و از هیچ نکته ولو بسیار ناچیز که در تربیت انسان و جامعه و پیشرفت مادی و‏‎ ‎‏معنوی  نقش دارد فروگذار ننموده است و موانع و مشکلات سر راه تکامل را در اجتماع و‏‎ ‎

مجموعه آثار کنگره اندیشه های اخلاقی ـ عرفانی امام خمینی (ره) ـ جلد 8مقالات اخلاقی (1)صفحه 86
‏فرد  گوشزد نموده و به رفع آن ها کوشیده است.‏‎[25]‎

‏از آن جا که این نگرش در بسیاری از مسلمانان نبوده است و کشورهای استعمارگر در‏‎ ‎‏طی سه قرن اخیر سعی کرده اند مردم مسلمان را نسبت به اسلام و توان ادارۀ زندگی آن ها‏‎ ‎‏بدبین کنند، مسائل اجتماعی اسلام به صورت گسترده ای مورد غفلت واقع شده است و‏‎ ‎‏امام خمینی سعی کردند تا با ایجاد انگیزه و توجه دادن به علمای اسلام، بار دیگر مسائل‏‎ ‎‏اجتماعی اسلام را زنده کنند.‏

‏امام می فرمایند:‏

‏آنچه گفته شده و می شود که انبیا ‏‏علیهم السلام‏‏ به معنویات کار دارند و حکومت و سررشته داری‏‎ ‎‏دنیایی مطرود است و انبیا و اولیا و بزرگان از آن احتراز می کردند و ما نیز باید چنین کنیم،‏‎ ‎‏اشتباه تأسف آوری است که نتایج آن به تباهی کشیدن ملت های اسلامی و باز کردن راه‏‎ ‎‏برای استعمارگران خون خوار است، زیرا آنچه مردود است حکومت های شیطانی و دیکتاتوری‏‎ ‎‏و ستمگری است که برای سلطه جویی و انگیزه های منحرف و دنیایی که از آن تحذیر‏‎ ‎‏نموده اند جمع آوری ثروت و مال و قدرت طلبی و طاغوت گرایی است و بالأخره دنیایی است‏‎ ‎‏که انسان را از حق تعالی غافل کند. و امّا حکومت حق برای نفع مستضعفان و جلوگیری از‏‎ ‎‏ظلم و جور و اقامه عدالت اجتماعی همان است که مثل سلیمان بن داود و پیامبر عظیم‏‎ ‎‏الشأن اسلام ‏‏صلی الله علیه و آله‏‏ و اوصیای بزرگوارش برای آن کوشش می کردند، از بزرگ ترین واجبات و‏‎ ‎‏اقامه آن از والاترین عبادات است، چنانچه سیاست سالم که در این حکومت ها بوده از امور‏‎ ‎‏لازمه است.‏‎[26]‎

‏به نظر امام، آنچه بیش تر از همه برای ابرقدرت ها خطرناک است، این حقیقت است که‏‎ ‎‏مردم مسلمان مشاهده کنند که می توانند در زیر پرچم اسلام و حکومت اسلامی زندگی‏‎ ‎‏شرافتمندانه داشته باشند و در عمل ببینند احکام اسلام در جامعه پیاده شده است؛ به این‏‎ ‎‏ترتیب همۀ امید خود را به دین اسلام متوجه  می کنند و از یأس خود دست برمی دارند و‏‎ ‎‏حاضر نمی شوند تحت تسلط کشورهای استعمارگر زندگی کنند.‏


مجموعه آثار کنگره اندیشه های اخلاقی ـ عرفانی امام خمینی (ره) ـ جلد 8مقالات اخلاقی (1)صفحه 87
‏چنانچه فرموده اند:‏

‏هدف اساسی این است که ما چگونه می خواهیم اصول محکم فقه را در عمل فرد و جامعه‏‎ ‎‏پیاده کنیم و بتوانیم برای معضلات جواب داشته باشیم و همۀ ترس استکبار از همین مسأله‏‎ ‎‏است که فقه و اجتهاد، جنبه عینی و عملی پیدا کند و قدرت برخورد در مسلمانان به وجود‏‎ ‎‏آورد... خلاصه کلام این که، ما باید بدون توجه به غرب حیله گر و شرق متجاوز و فارغ از‏‎ ‎‏دیپلماسی حاکم بر جهان در صدد تحقق فقه عملی اسلام برآییم و الاّ مادامی که فقه در‏‎ ‎‏کتاب ها و سینۀ علما مستور بماند، ضرری متوجه جهان خواران نیست.‏‎[27]‎

اسلام دین کامل

‏امام خمینی می فرمایند:‏

‏اسلام که از سوی خداوند متعال نازل شده است و بر قلب پیامبر اکرم اسلام ‏‏صلی الله علیه و آله‏‏ فرود آمده‏‎ ‎‏است دین کاملی است، زیرا هم خداوند و هم پیامبر آگاه ترین بر انسان و خواسته ها و‏‎ ‎‏مصلحت های او هستند. اگر ما دین اسلام را دینی کامل که شامل همه کمالات اخلاقی و‏‎ ‎‏قوانین اجتماعی است بدانیم نتایجی را در بحث تربیتی به دنبال دارد.‏

‏انسانی که در صحنه های جامعه مشاهده می کند که فلان قانون صحیح و بهترین قانون است‏‎ ‎‏و یک نوع دستورالعمل را بهترین دستورالعمل تشخیص می دهد و در عین حال عقیده دارد‏‎ ‎‏که اسلام نیز بهترین قوانین را برای ما ارائه داده است، در این صورت قانون مورد نظر‏‎ ‎‏خویش را به اسلام نسبت می دهد و گمان می کند نظر اسلام نیز مطابق نظر اوست؛ در حالی‏‎ ‎‏که چه بسا آدمی در استدلال و تشخیص قانون صحیح و مصلحت شخصی و اجتماعی خطا‏‎ ‎‏کند و یک نکتۀ باطلی را به اسلام نسبت دهد، امّا در هر حال این گونه برخورد فقط از روی‏‎ ‎‏عشق و علاقه به اسلام و اصلاح جامعه است.‏

‏به نظر امام خمینی، یک مربی اخلاق اگر در چنین وضعیتی با برخورد تند و زننده‏‎ ‎‏دیگران را متهم به التقاطی فکر کردن و تفسیر به رأی و خطا کند، ولی استدلال کافی برای‏‎ ‎‏ردّ نظر او ارائه نکند باعث می شود که دیگران در عین حال که نظر خود را بهترین نظر‏‎ ‎‏می دانند، گمان کنند که اسلام بهترین نظر را ندارد و اسلام نقص دارد و بهترین و کامل ترین‏‎ ‎

مجموعه آثار کنگره اندیشه های اخلاقی ـ عرفانی امام خمینی (ره) ـ جلد 8مقالات اخلاقی (1)صفحه 88
‏دین نیست و به یک باره به وادی شک و تردید وارد می شود و دربارۀ همه احکام اسلام‏‎ ‎‏تردید می کند که آیا بقیه احکام اسلام درست است یا خیر.‏

‏به نظر ایشان، مربی خوب باید در چنین موقعیتی با مدارا و مهربانی رفتار کند و با‏‎ ‎‏استدلال صحیح نظرات غیر اسلامی را نقد کرده و صاحب نظر مذکور را متوجه اشتباه‏‎ ‎‏خود کند.‏

اسلام دین فعّال

‏یکی از ویژگی های اسلام، این است که در مسائل جامعه فعال است و مسلمانان باید‏‎ ‎‏در مواضع مختلف اظهار نظر کرده و در عمل موضع گیری کنند. اگر مسلمانان در عین حال‏‎ ‎‏که خود را مسلمان می دانند در برابر ظلم و ستم جهانی مقاومت نکنند و با نفوذ بیگانگان‏‎ ‎‏در کشورهای اسلامی مقابله نکنند و به طور کلی اسلام آن ها هیچ ضرری به حال‏‎ ‎‏چپاولگران نداشته باشد، چنین اسلامی اسلام امریکایی نام داشته و برای گمراه کردن مردم‏‎ ‎‏به کار گرفته می شود.‏

‏امّا اسلام ناب محمدی ‏‏صلی الله علیه و آله‏‏، اسلامی است که در برابر ظلم جهانی ملت ها را متحد‏‎ ‎‏می کند، در برابر تجاوز اسرائیل ایستادگی می کند، به مشکلات مسلمانان رسیدگی می کند،‏‎ ‎‏در برابر استعمارگران مقاومت می کند، طرفدار مستضعفین جهان است، فرهنگ‏‎ ‎‏شهادت طلبی را رواج می دهد، ایثار و از خودگذشتگی را آموزش می دهد، عدالت خواهی‏‎ ‎‏را فریاد می کند و ده ها حرکت اصیل دیگر که از متن تعلیمات اسلام به دست می آید.‏

‏اعتقاد به چنین اسلامی و تبلیغ آن در میان مردم، یکی از مبانی تعلیم و تربیت از‏‎ ‎‏دیدگاه  امام خمینی است. در چنین اعتقادی، تبلیغ احکام اسلام و تبلیغ مبارزه با کفر از‏‎ ‎‏وظایف اسلامی تلقی می شود. در چنین دیدگاهی، تبلیغ به معنی نشان دادن خوبی ها،‏‎ ‎‏بدی ها، راه رسیدن به خوبی ها و فرار از بدی ها است و چنین تبلیغی از اصول مهم اسلام‏‎ ‎‏شناخته می شود.‏

سرنوشت

‏از مباحث مهم در هر اندیشه ای، مسأله تعیین سرنوشت به دست انسان است. سؤال‏‎ ‎‏جدی در برابر همه متفکرین این است که آیا انسان در سرنوشت خویش دخالتی دارد یا‏‎ ‎

مجموعه آثار کنگره اندیشه های اخلاقی ـ عرفانی امام خمینی (ره) ـ جلد 8مقالات اخلاقی (1)صفحه 89
‏خیر؟ آیا سعادت و شقاوت انسان به رفتار و کردار او بستگی دارد یا خیر؟ آیا انسان‏‎ ‎‏می تواند اخلاق و ویژگی های خویش را تغییر دهد یا آن که با اخلاق و رفتار خاصی و‏‎ ‎‏عادات مشخصی زاییده شده و بزرگ می شود؟‏

‏در پاسخ به این سؤال جدّی، نظر امام خمینی این است که همه عادات و اخلاق انسان،‏‎ ‎‏هر چقدر خوب یا بد باشد، با کوشش و تلاش وی قابل تغییر است. هیچ نوع رفتار و‏‎ ‎‏عادتی نیست که از ابتدا تا آخر عمر گریبان انسان را گرفته باشد که نتواند آن را رها کند و‏‎ ‎‏تغییر دهد‏‎[28]‎‏، البته تغییر روحیات انسان مشکل است، کسی که عادت به کاری کرده است،‏‎ ‎‏باید با تمرین عادت خود را رها کند و کسی که یک اخلاق ناپسند دارد، باید با تمرین زیاد‏‎ ‎‏با آن اخلاق مبارزه کند، امّا در هر حال ارادۀ انسان به گونه ای است که می تواند در جهت‏‎ ‎‏اصلاح خویش یا حتی در جهت فاسد شدن اخلاق خود تلاش کند.‏

‏امام می فرماید:‏

‏گمان مکن که رذایل نفسانی و اخلاق روحی ممکن الزوال نیست. این ها خیال خامی است‏‎ ‎‏که نفس اماره و شیطان القا می کند، می خواهد تو را از سلوک راه آخرت و اصلاح نفس باز‏‎ ‎‏دارد. انسان تا در این دار تغیّر و نشئۀ تبدّل است، ممکن است در تمام اوصاف و اخلاق تغییر‏‎ ‎‏پیدا کند. و هر چه ملکات محکم هم باشد تا در این عالم است قابل زوال است، منتها به‏‎ ‎‏حسب اختلاف شدت و ضعف، زحمت تصفیه تفاوت می کند.‏‎[29]‎

‏بنابراین از هیچ کسی پذیرفته نیست که به دلیل عادات فامیل یا خانواده یا سرزمین‏‎ ‎‏خود، کاری ناپسند انجام دهد و آن را موجه جلوه دهد، اما تغییر حالت نفسانی نیز نیاز به‏‎ ‎‏صبر و مدارا و تلاش و عزم دارد که بدون آن ممکن نیست.‏

علم و ایمان

‏یکی از مباحثی که در تربیت مؤثر است، تفاوتی است که میان علم و ایمان باید گذاشته‏‎ ‎‏شود و ارزش هر کدام به درستی درک شود. به نظر امام خمینی، علم که همانا دانستن است‏‎ ‎

مجموعه آثار کنگره اندیشه های اخلاقی ـ عرفانی امام خمینی (ره) ـ جلد 8مقالات اخلاقی (1)صفحه 90
‏از مقدمات ایمان و کار صحیح و اصلاح نفس است. در صورتی که انسان علم نداشته‏‎ ‎‏باشد، همۀ کارهای او از روی جهالت و بدون انگیزه صحیح انجام می شود؛ بنابراین در‏‎ ‎‏تعلیم و تربیت حتماً لازم است که آدمی ابتدا کار خوب و بد را از یکدیگر بشناسد تا بتواند‏‎ ‎‏به سوی انجام کار نیک حرکت کند.‏

‏امام تصریح می کنند که بر هر انسانی لازم است که علم کافی برای رسیدن به تربیت‏‎ ‎‏الهی پیدا کند و رها کردن علم باعث انحراف است و در عین حال باید توجه کند که علم‏‎ ‎‏به  تنهایی حجاب است و مانع رسیدن انسان به مقامات بلند اخلاقی و عرفانی است‏‎ ‎‏و  موجب می شود که همۀ همّت انسان در کسب دانش صرف شود. به همین دلیل، امام‏‎ ‎‏نیز  چون دیگر عرفا از آموختن علم ـ به صورت تمام وقت ـ شکایت دارند‏‎ ‎‏چنانچه  می فرمایند:‏

‏در جوانی که نشاط و توان بود با مکاید شیطان و عامل آن که نفس اماره است سرگرم به‏‎ ‎‏مفاهیم و اصطلاحات پر زرق و برقی شدم که نه از آن ها جمعیت حاصل شد نه حال و‏‎ ‎‏هیچ گاه در صدد به دست آوردن روح آن ها و برگرداندن ظاهر آن ها به باطن و ملک آن ها به‏‎ ‎‏ملکوت بر نیامدم و گفتم:‏

‏ ‏

‏از قیل و قال مدرسه ام حاصلی نشد‏  ‏جز حرف دل خراش پس از آن همه خروش‏

‏ ‏

‏و چنان به عمق اصطلاحات و اعتبارات فرو رفتم و به جای رفع حجب به جمع کتب پرداختم‏‎ ‎‏که گویی در کون و مکان خبری نیست جز یک مشت ورق پاره که به اسم علوم انسانی و‏‎ ‎‏معارف الهی و حقایق فلسفی، طالب را که به فطرت الله مفطور است از مقصد باز داشته و در‏‎ ‎‏حجاب اکبر فرو برده... از این پیر بی نوا بشنو... به این اصطلاحات که دام ابلیس است بسنده‏‎ ‎‏مکن و در جست وجوی او ـ جلّ و علا ـ باش.‏‎[30]‎

‏و در جایی می فرمایند:‏

‏آنچه گفتم به آن معنی نیست که به فلسفه و علوم برهانی و عقلی نپرداز و از علوم استدلالی‏‎ ‎‏روی گردان که این خیانت به عقل و استدلال و فلسفه است، بلکه به آن معنی است که‏‎ ‎

مجموعه آثار کنگره اندیشه های اخلاقی ـ عرفانی امام خمینی (ره) ـ جلد 8مقالات اخلاقی (1)صفحه 91
‏فلسفه و استدلال راهی است برای وصول به مقصد اصلی و نباید تو را از مقصد و مقصود و‏‎ ‎‏محبوب، محجوب کند.‏‎[31]‎

‏در گذشته نیز بیان کردیم که بسیاری از اشتباهات انسان به دلیل آن است که کمال خود‏‎ ‎‏را در قدرت و ثروت می داند و در تشخیص مصلحت خویش خطا می کند و انبیای الهی‏‎ ‎‏مبعوث شده اند تا راه صحیح را به انسان بیاموزند؛ بنابراین شناخت راه صحیح از مقدمات‏‎ ‎‏اصلاح به حساب می آید و آنان که گمان کرده اند با عمل کردن بدون علم و تحصیل‏‎ ‎‏می توان به پاکی نفس رسید، مسیری انحرافی پیموده اند و راهی برای تشخیص خطای‏‎ ‎‏خود ندارند.‏

‏اما در عین حال، علم به تنهایی برای اصلاح انسان کارساز نیست، زیرا علم و آگاهی در‏‎ ‎‏عمل انسان هیچ اثری ندارد. ارادۀ آدمی به واسطۀ علم به وجود نمی آید و انسان آگاه عزم‏‎ ‎‏انجام کار پیدا نمی کند، بلکه ایمان و اطمینان قلبی لازم است تا آدمی به حرکت در آید. اگر‏‎ ‎‏به کاری که خطر دارد ایمان پیدا کردیم و اطمینان یافتیم که آن عمل خطرناک است، از آن‏‎ ‎‏دوری می کنیم و اگر به نیکی کاری ایمان پیدا کردیم، آن را انجام می دهیم.‏

‏به تعبیر امام خمینی، علم و آگاهی بهره ای است که عقل انسان از حقیقت می برد و آن‏‎ ‎‏را درک می کند، ولی ایمان بهره ای است که قلب آدمی از حقیقت می برد و تا وقتی حقایق‏‎ ‎‏به قلب ما وارد نشده است، نمی توانیم مطابق آن حقایق عمل کنیم.‏

‏امام در این باره چنین فرموده اند:‏

‏بدان که ایمان به معارف الهیه و اصول عقاید حقّه صورت نگیرد مگر آن که اولاً، آن حقایق را‏‎ ‎‏به قدم تفکر و ریاضت عقلی و آیات و بینات و براهین عقلیه ادراک کند و این مرحله به منزله‏‎ ‎‏مقدمه ایمان است. و پس از آن که عقل حظّ خود را استیفا نمود به آن قناعت نکند، زیرا که‏‎ ‎‏این قدر از معارف اثرش خیلی کم است و حصول نورانیت از آن، کمتر شود. پس از آن، باید‏‎ ‎‏سالک الی الله اشتغال به ریاضات قلبیه پیدا کند و این حقایق را با هر ریاضتی شده به قلب‏‎ ‎‏رساند تا قلب به آن بگرود.‏‎[32]‎


مجموعه آثار کنگره اندیشه های اخلاقی ـ عرفانی امام خمینی (ره) ـ جلد 8مقالات اخلاقی (1)صفحه 92
‏و نیز در بخش دیگری می فرمایند:‏

‏بدان که ایمان غیر از علم به خدا و وحدت و سایر صفات کمالیه ثبوتیه و جلالیه و سلبیه و‏‎ ‎‏علم به ملائکه و رسل و کتب و یوم قیامت است. چه بسا کسی دارای این علم باشد و مؤمن‏‎ ‎‏نباشد. شیطان عالم به تمام این مراتب به قدر من و شما هست، ولی کافر است، بلکه ایمان‏‎ ‎‏یک عمل قلبی است که تا آن نباشد ایمان نیست. باید کسی که از روی برهان عقلی یا‏‎ ‎‏ضرورت ادیان چیزی را علم پیدا کرد، به قلب خود نیز تسلیم آن ها شود و عمل قلبی را که‏‎ ‎‏یک نحو تسلیم و خضوعی است و یک نوع تقبّل و زیر بار رفتن است، انجام دهد تا مؤمن‏‎ ‎‏گردد. و کمال ایمان، اطمینان است، نور ایمان که قوی شد، دنبالش اطمینان در قلب حاصل‏‎ ‎‏می شود و تمام این ها غیر از علم است.‏‎[33]‎

‏پس اگر می خواهیم کسی مطابق عقیده ای که قبول کرده است عمل کند، باید ایمان او را‏‎ ‎‏تقویت کنیم. تقویت ایمان، یعنی پذیرش قلب و اطمینان ضمیر انسان از درستی آن عقیده‏‎ ‎‏و باور آدمی. و مقدمه ایمان این است که اولاً، علم پیدا کنیم و از راه صحیح منطقی آن‏‎ ‎‏عقیده را بپذیریم. ثانیاً، دربارۀ صحّت آن عقیده در خلوت و آرامش تفکر کنیم و آن را به‏‎ ‎‏نفس خود بقبولانیم تا در همۀ حالات، آن عقیده را به یاد داشته باشیم.‏

‏ثالثاً، خود را به مرور صاحب ایمان بدانیم و مطابق ایمان عمل کنیم، اگر چه هنوز ایمان‏‎ ‎‏پیدا نکرده ایم؛ یعنی ببینیم اگر کسی چنین ایمانی داشته باشد چه رفتاری دارد، ما نیز آن‏‎ ‎‏رفتار را دنبال کنیم تا کم کم اصل ایمان برای ما حاصل شود.‏

اهمیت به مردم

‏یکی از مبانی تربیتی امام، اهمیت دادن به دیگران است. اگر ما خود را موجودی ممتاز‏‎ ‎‏و دیگران را موجوداتی کوچک و بی اهمیت بدانیم، هرگز حاضر نخواهیم شد وقت و‏‎ ‎‏همت خویش را صرف هدایت و راهنمایی دیگران کنیم، امّا اگر دیگران در نظر ما مهم‏‎ ‎‏جلوه کنند و زندگی آن ها برای ما با اهمیت باشد و کارهای نیک و بد آن ها برای ما اهمیت‏‎ ‎‏داشته باشد، در این صورت برای آن که همگان کار خوب انجام دهند و به سعادت برسند‏‎ ‎‏تلاش می کنیم و چون این سعادت در گرو تربیت صحیح است، آن ها را هدایت می کنیم.‏


مجموعه آثار کنگره اندیشه های اخلاقی ـ عرفانی امام خمینی (ره) ـ جلد 8مقالات اخلاقی (1)صفحه 93
‏بنابراین، یک مربّی کسی است که مردم برای او اهمیت دارند و کسی که شغل‏‎ ‎‏مربّی گری را فقط به عنوان یک شغل و برای گذران زندگی انتخاب کند، در کار خویش‏‎ ‎‏موفق نخواهد بود. چنانچه کسانی که عقیده دارند مردم در هر حال اصلاح پذیر نیستند‏‎ ‎‏و  هرچه زحمت برای آن ها کشیده شود بی فایده است، در کار خویش ناموفق می باشند.‏‎ ‎‏مربی موفق، کسی است که خدمت به مردم را یک وظیفه و هدایت جامعه را یک‏‎ ‎‏عبادت  بداند.‏

‏امام می فرماید:‏

‏انبیا آمدند که ما را هوشیار کنند، تربیت کنند، انبیا برای انسان آمده اند و برای انسان سازی‏‎ ‎‏آمده اند، کتب انبیا کتب انسان سازی است. قرآن کریم کتاب انسان است. موضوع علم انبیا‏‎ ‎‏انسان است، هر چه هست با انسان حرف است، انسان منشأ همه خیرات است و اگر انسان‏‎ ‎‏نشود منشأ همه ظلمات است.‏‎[34]‎

‏و به همین دلیل نیز شغل تربیت و استادی را یکی از شریف ترین مشاغل و شغل انبیا‏‎ ‎‏معرفی می کنند.‏‎[35]‎

‏عشق به مردم که ناشی از عشق به خداوند است، مقدمۀ تربیت صحیح است. انسانی که‏‎ ‎‏عاشق خداست، به هر آنچه مخلوق اوست عشق می ورزد و مخصوصاً بهترین مخلوقی که‏‎ ‎‏تجلی همه صفات خدا و نمونه کامل یک مخلوق است. آدمی که بهترین مخلوق خداوند‏‎ ‎‏است، معشوق همۀ انسان های حق طلب است. انسان واقعی، علاقه مند است که انسان ها‏‎ ‎‏بتوانند به بالاترین مراتب کمال خویش برسند و در این راه آن ها را یاری می کند. به همین‏‎ ‎‏دلیل، پیامبر اسلام ‏‏صلی الله علیه و آله‏‏ برای هدایت مردم رنج های بسیاری را تحمل می کرد و از ایمان‏‎ ‎‏نیاوردن مردم غصه می خورد.‏

‏امام فرموده است:‏

‏راستی چرا پیغمبر خاتم ‏‏صلی الله علیه و آله‏‏ از ایمان نیاوردن مشرکان آن گونه تأسف و تأثر جان فرسا داشت‏‎ ‎‏که مخاطب شد به خطاب ‏‏«‏فَلَعَلَّکَ بَاخِعٌ نَفْسَکَ عَلَی آثارِهِمْ إنْ لَمْ یُؤْمِنُوا بِهٰذَا الْحَدیِثِ أسَفاً‏»‏‎[36]‎‎ ‎

مجموعه آثار کنگره اندیشه های اخلاقی ـ عرفانی امام خمینی (ره) ـ جلد 8مقالات اخلاقی (1)صفحه 94
‏(ای رسول نزدیک است که اگر امت به قرآن ایمان نیاورند جان عزیزت را از شدت حزن و‏‎ ‎‏تأسف بر آن ها هلاک سازی) جز آن که به همه بندگان خدا عشق می ورزید و عشق به خدا،‏‎ ‎‏عشق به جلوه های او است.‏‎[37]‎

‏خدمت به مردم ـ در هر زمینه ای ـ نیز از بهترین کارها، بلکه بالاترین عبادات است.‏‎ ‎‏انسان وظیفه دارد به امور مسلمانان رسیدگی کند و مشکلات آن ها را حل کند و یکی از‏‎ ‎‏بزرگ ترین مشکلات مسلمانان این است که نتوانند به درستی با اسلام و تربیت اسلامی‏‎ ‎‏آشنا شوند و روح آن ها رشد کافی پیدا نکند؛ بنابراین مربیان وظیفه دارند به خدمت مردم‏‎ ‎‏بپردازند و اسلام را به آن ها به درستی معرفی کنند و راه سعادت را نشان دهند.‏

‏به طور مشخص نیز، هدایت انسان ها و تربیت آن ها از وظایف پیامبران است و کسی‏‎ ‎‏که در این راه قدم برمی دارد به دنبال انبیای الهی حرکت کرده است؛ زیرا در اسلام هدایت‏‎ ‎‏امت و آموختن به آن ها جایگاه خاصی دارد.‏

‏نتیجۀ اهمیت دادن به مردم و در خدمت آن بودن، این است که مربی با اخلاق خوش و‏‎ ‎‏زبان ساده و در خور فهم شاگرد، او را راهنمایی کند نه با زبان مشکل و استدلال های‏‎ ‎‏سخت. سخن گفتن با زبانی که مردم و شاگردان از آن بی اطلاع هستند، نشان می دهد که‏‎ ‎‏آدمی در خدمت خلق نیست. به همین دلیل، امام خمینی که خود مربی ده ها میلیون انسان‏‎ ‎‏بوده است با زبانی بسیار ساده و به دور از اصطلاحات سخن گفته است.‏

‏نتیجۀ دیگر این نگرش این است که مربی آنچه را برای مردم و شاگردان خود مفید‏‎ ‎‏می داند بیان می کند نه آنچه باعث شهرت خود اوست، زیرا برای او هدایت مردم‏‎ ‎‏اهمیت  دارد.‏

‏در نظر آورید مربّی ای که به فراخور حال شاگردان خویش یک مسأله اخلاقی را بارها‏‎ ‎‏تکرار می کند تا در آن ها مؤثر شود و آن مربّی ای که بدون در نظر گرفتن نیاز شاگردان خود‏‎ ‎‏هر روز یک بحث اخلاقی را مطرح کرده و بهترین تحقیقات علمی را دربارۀ آن ارائه‏‎ ‎‏می دهد، بدون توجه به آن که بحث ها و نظرات او برای دیگران فایده ای دارد یا خیر.‏


مجموعه آثار کنگره اندیشه های اخلاقی ـ عرفانی امام خمینی (ره) ـ جلد 8مقالات اخلاقی (1)صفحه 95
‏امام به طور کلّی می فرماید:‏

‏پسرم! ما که عاجز از شکر او و نعمت های بی منتهای اوییم، پس چه بهتر که از خدمت به‏‎ ‎‏بندگان او غفلت نکنیم که خدمت به آنان خدمت به حق است؛ چه که همه از اویند. هیچ گاه‏‎ ‎‏در خدمت به خلق الله خود را طلبکار مدان که آنان به حق منّت بر ما دارند که وسیله خدمت‏‎ ‎‏به او ـ جلّ و علا ـ هستند. و در خدمت به آنان دنبال کسب شهرت و محبوبیت مباش که‏‎ ‎‏این خود حیله شیطان است که ما را در کام خود فرو برد. و در خدمت به بندگان خدا آنچه‏‎ ‎‏برای آنان پر نفع تر است انتخاب کن، نه آنچه برای خود یا دوستان خود که این علامت صدق‏‎ ‎‏به پیشگاه مقدس او ـ جلّ و علا ـ است.‏‎[38]‎

نقش تربیتی مادران

‏یکی از نکات مهم و مورد توجه حضرت امام، توجه به نقش تربیتی مادران است. به‏‎ ‎‏نظر امام، مادران نه تنها در دوران کودکی نقش کلیدی و مهمی در تربیت فرزندان دارند،‏‎ ‎‏بلکه تأثیر این نقش تا آخر پابرجاست و رکن اصلی خانواده در تربیت فرزندان را مادران‏‎ ‎‏تشکیل می دهند.‏

‏امام فرموده اند:‏

‏زن، انسان است. آن هم یک انسان بزرگ. زن مربی جامعه است. از دامن زن انسان ها پیدا‏‎ ‎‏می شوند. مرحله اوّل مرد و زن صحیح، از دامن زن است. مربی انسان ها زن است. سعادت و‏‎ ‎‏شقاوت کشورها بسته به وجود زن است. زن با تربیت صحیح خودش انسان درست می کند و‏‎ ‎‏با تربیت صحیح خودش کشور را آباد می کند.‏‎[39]‎

‏نقش زن در جامعه بالاتر از نقش مرد است، برای این که زنان علاوه بر این که خودشان یک‏‎ ‎‏قشر فعال در همه ابعاد هستند، قشرهای فعال را در دامن خودشان تربیت می کنند.‏‎[40]‎

‏توجه به این نقش مهم از چند جهت مورد اهمیت است:‏

‏1. راه اصلاح یک اجتماع در گرو تربیت صحیح زنان اجتماع و دختران است و تربیت‏‎ ‎

مجموعه آثار کنگره اندیشه های اخلاقی ـ عرفانی امام خمینی (ره) ـ جلد 8مقالات اخلاقی (1)صفحه 96
‏اسلامی آن ها منجر به اصلاح کل کشور می شود. در این تفکر، زنان موجوداتی نیستند که‏‎ ‎‏لازم باشد در خانه ها محبوس شوند و از صحنه های جامعه دور باشند، بلکه زنان و‏‎ ‎‏دختران نیز چون مردان باید در همۀ صحنه های اجتماع حاضر شوند و از مفاسد اجتماعی‏‎ ‎‏به خوبی آگاه باشند تا بتوانند ـ چون دیگر مربیان ـ به درستی جوانان را هدایت کنند.‏‎ ‎‏تفاوت نظر امام خمینی ـ که ایشان سعی کرد زنان را در کشور فعال کند ـ با دیگر علما در‏‎ ‎‏همین نکته نهفته است که امام زنان را مربی حقیقی اجتماع می دانست.‏

‏2. باعث جلب همکاری مادران در راه تربیت فرزندان می شود، زیرا فقط به کمک‏‎ ‎‏آن ها می توان مشکلات تربیتی فرزندان را حل کرد.‏

‏3. هدفی والاتر به مادران داده می شود تا بتوانند آنچه در توان دارند در جهت اصلاح‏‎ ‎‏جامعه به کار  گیرند.‏

‏4. در عین حال که مادران تشویق به فعالیت اجتماعی و حضور در صحنه های جامعه‏‎ ‎‏می شوند تا رشد فکری بیش تری پیدا کنند، از آن ها خواسته می شود تا در خانواده به‏‎ ‎‏صورت جدّی حضور داشته باشند تا فعالیت های تربیتی خود را ادامه دهند؛ بنابراین‏‎ ‎‏حضور زنان در جامعه آمیخته با حضور فعال تر آن ها در صحنۀ خانواده خواهد بود.‏

روش های تربیتی

ایجاد نیاز

‏یکی از روش هایی که حضرت امام در تعلیم و تربیت انسان ها در پیش گرفته اند، ایجاد‏‎ ‎‏نیاز در آن ها است. این روش، اگرچه به عنوان زیربنای فکری ـ تربیتی امام نیست، امّا مثل‏‎ ‎‏قسمت آینده (تکرار نصیحت) از روش های عملی است که بر پایۀ انسان شناسی امام‏‎ ‎‏استوار بوده و در درک فعالیت تربیتی امام تأثیر دارد.‏

‏آنچه از برخورد امام، از ابتدای فعالیت های اجتماعی ایشان، استفاده می شود این است‏‎ ‎‏که امام به دنبال نیازهایی که در جامعه احساس می شود حرکت نمی کرده اند، بلکه نیازهای‏‎ ‎‏حقیقی اجتماع را خود تشخیص می دادند و آن را پاسخ گو بوده اند و در این کار، توجه‏‎ ‎‏افراد را به نیاز واقعی جامعه جلب می کردند.‏


مجموعه آثار کنگره اندیشه های اخلاقی ـ عرفانی امام خمینی (ره) ـ جلد 8مقالات اخلاقی (1)صفحه 97
‏تعیین مشکل اصلی اجتماع و آنچه باید برای آن سرمایه گذاری شود، از راه های‏‎ ‎‏رهبری امام بوده است. به این ترتیب، امام جامعه را به سویی که خود صلاح می دانستند‏‎ ‎‏رهبری می کردند و اجازه نمی دادند تا دیگران، با سؤال و درخواست، نیازهایی را که‏‎ ‎‏خودشان احساس می کنند به امام تلقین کنند.‏

‏در تهذیب نفس نیز حضرت امام کوشش کرده اند تا به صورت مکرّر خوانندۀ‏‎ ‎‏کتاب های خویش را متوجه لزوم تهذیب نفس و اصلاح باطن کنند، گویی تا این نیاز در او‏‎ ‎‏به وجود نیاید، قدمی در جهت اصلاح بر نمی دارد و به همین جهت بارها با این گونه‏‎ ‎‏جملات از امام برمی خوریم:‏

‏اشتغال به تهذیب نفس و تصفیۀ اخلاق، که فی الحقیقه خروج از تحت سلطۀ ابلیس و‏‎ ‎‏حکومت شیطان است، از بزرگ ترین مهمات و اوجب واجبات عقلیه است.‏‎[41]‎

‏نمونه های زیادی از این قبیل وجود دارد که فقط به دو نوع آن اشاره می کنیم. ‏

‏1. در اولین سند تاریخی مبارزات امام که برای کتابخانۀ وزیری یزد نوشته شده است،‏‎ ‎‏سؤال کننده از امام خواسته است، نصیحتی کنند، امّا امام به طرح نیاز جامعه اسلامی به یک‏‎ ‎‏حرکت منسجم انقلابی و اتحاد علما با یکدیگر می پردازند و آن پیام را به وسیلۀ همان‏‎ ‎‏شخص سؤال کننده به گوش علمای زمان خود می رسانند. در حقیقت امام اعلام می کند که‏‎ ‎‏نیاز زمان، نصایح و پندهای اخلاقی نیست، بلکه اتحاد علمای اسلام برای برقراری‏‎ ‎‏حکومت اسلامی است‏

‏امام می فرماید:‏

‏ای آقای محترم که این صفحات را جمع آوری نمودید و به نظر علمای بلاد و گویندگان‏‎ ‎‏رساندید، خوب است یک کتابی فراهم آورید که جمع تفرقه آنان را کند و همه آنان را در‏‎ ‎‏مقاصد اسلامی همراه کرده، از همه امضا می گرفتید که اگر در یک گوشۀ مملکت به دین‏‎ ‎‏جسارتی می شد، همه یک دل و یک جهت از تمام کشور قیام می کردند.‏‎[42]‎

‏2. پس از پیروزی انقلاب، گروه های بسیاری با امام ملاقات کرده اند و هر کدام دربارۀ‏‎ ‎

مجموعه آثار کنگره اندیشه های اخلاقی ـ عرفانی امام خمینی (ره) ـ جلد 8مقالات اخلاقی (1)صفحه 98
‏مسائل منطقۀ خویش صحبت هایی کرده اند. امام، در پاسخ به ایشان متذکر می شوند که نیاز‏‎ ‎‏شما این نیست که به مسائل شهر خود بپردازید، بلکه لازم است دست به دست هم داده،‏‎ ‎‏دربارۀ مسائل مهم کل کشور اقدام کنید و چنین نظر می دهند که رمز پیروزی انقلاب در‏‎ ‎‏این بود که همه ملت خواسته های کوچک خود را رها کرده و خواسته ای بزرگ را مطرح‏‎ ‎‏می کنند. اگر امروز خواسته های بزرگ رها شود و هر گروهی به خواسته های کوچک‏‎ ‎‏خویش بپردازد، انقلاب شکست می خورد. سپس مسائل مهم مملکتی را برای مردم‏‎ ‎‏مطرح می کنند و آن ها را راهنمایی می کنند.‏

‏این نوع نگرش به تربیت و هدایت جامعه، باعث می شود که مربی به دنبال‏‎ ‎‏خواسته های شاگرد حرکت نکند و سؤالات بی شمار او را به خاطر مسائل مهم تر بی پاسخ‏‎ ‎‏بگذارد و او را متوجه اصلی ترین نیازهای او کند. به این ترتیب، مربی نبض تفکر شخص‏‎ ‎‏را به دست گرفته است و به سویی که لازم است می کشاند.‏

تکرار نصایح

‏یکی از روش های تربیتی امام تکرار نصیحت است. امام هرگز به این نمی اندیشد که آیا‏‎ ‎‏به واسطۀ تکرار زیاد، متهم به کم سوادی می شود و تکرار او خسته کننده است یا خیر؟‏‎ ‎‏بلکه تمام مطالبی را که لازم می داند در جامعه پیاده شود و به آن توجه گردد با صراحت‏‎ ‎‏تکرار می کند.‏

‏این روش، مبتنی بر این اندیشه است که آدمی همچون طفل باید مورد تعلیم و تربیت‏‎ ‎‏قرار گیرد. و لازم است یک مطلب آن قدر به او گوشزد شود تا بالاخره در جان وی بنشیند.‏‎ ‎‏همان طور که در تعلیم یک طفل، یک کلمه را صدها بار تکرار می کنند تا زبان باز کرده و آن‏‎ ‎‏را بگوید، در تربیت نیز لازم است این تکرار انجام شود.‏

‏امام می فرمایند:‏

‏یکی از نکات تکرار عبادات و تکثار اذکار و اوراد، آن است که قلب را از آن ها تأثیری حاصل‏‎ ‎‏آید و انفعالی رخ دهد تا کم کم حقیقت ذکر و عبادت تشکیل باطن ذات سالک را دهد و‏‎ ‎‏قلبش با روح عبادت متحد گردد.‏‎[43]‎


مجموعه آثار کنگره اندیشه های اخلاقی ـ عرفانی امام خمینی (ره) ـ جلد 8مقالات اخلاقی (1)صفحه 99
‏یکی از ثمرات تکرار این است که به نظر گوینده، مخاطب هنوز به سخن او عمل‏‎ ‎‏نکرده است؛ بنابراین نیاز تکرار را احساس کرده و نسبت به شاگرد خود ابراز نظر‏‎ ‎‏کرده  است.‏

‏یکی از ثمرات تکرار نصیحت، این است که گوینده اهمیت نصیحت خود را به شنونده‏‎ ‎‏می فهماند و به او آگاهی می دهد که مهم ترین مسأله ای که وجود دارد همین پند‏‎ ‎‏مکرر  است.‏

‏البته روشن است که اجرای این روش وابسته به چند نکته است:‏

‏1. پند مهم از پندهای غیر مهم تشخیص داده شود و آنچه زیربنای اصلاح شخص‏‎ ‎‏است روشن گردد؛ برای مثال به عقیدۀ امام انگیزۀ الهی و وحدت، دو رمز اصلی پیروزی و‏‎ ‎‏بقای انقلاب است.‏‎[44]‎‏ به همین دلیل، بارها و بارها نسبت به این دو مسأله مهم تذکر داده اند‏‎ ‎‏و از پندهایی که به نظرشان، به اهمیت این دو حقیقت نبوده است چشم پوشی کرده اند.‏

‏2. مربّی، صبر و استقامت کافی برای تکرار نصیحت خود داشته باشد و از آن خسته‏‎ ‎‏نشود. در غیر این صورت، تکرار زیاد که به مطلوب نرسد و نیمه کاره رها شود اثری‏‎ ‎‏نخواهد داشت؛ در عین حال که مهم ترین پند نیز مورد عمل واقع نخواهد شد.‏

‏3. مربّی از تأثیر فوری پند خود مغرور نشود، زیرا مسائل اخلاقی و روحی نیازمند‏‎ ‎‏تکرار است تا در جان انسان ها واقع شود. اگر پندی مورد عمل واقع شود، اثر آن طولانی‏‎ ‎‏نخواهد بود و برای ماندگاری اثر پند، نیازمند آن هستیم تا با تکرار زیاد، آن عمل در جان‏‎ ‎‏شاگرد جای گیرد. امام می فرماید: ‏

‏بر سالک طریق آخرت لازم و حتمی است... در جمیع حرکات و افعال سوءظن کامل به خود‏‎ ‎‏داشته باشد و هیچ گاه آن را سر خود رها نکند.‏‎[45]‎

پذیرش انسان های پاک

‏یکی از روش هایی که به طور کلی در تربیت انسان ها مؤثر است، آن است که انسان‏‎ ‎‏بپذیرد انسان هایی پاک، منزه و دارای خصایص پسندیده در جهان بوده و هستند و رسیدن‏‎ ‎


مجموعه آثار کنگره اندیشه های اخلاقی ـ عرفانی امام خمینی (ره) ـ جلد 8مقالات اخلاقی (1)صفحه 100
‏به مقام آن ها ممکن است. اگر آدمی این حقیقت را انکار کند و گمان کند که همه انسان ها‏‎ ‎‏در نهاد خویش خصلت های ناپسندی دارند که فقط با ریا و دورویی، کار پاک از خود بروز‏‎ ‎‏می دهند، به هیچ وجه قدمی در راه اصلاح خویش بر نمی دارد.‏

‏چه بسا، انسان وقتی به خود مراجعه می کند و شیطان درون را می یابد که با نیرنگ های‏‎ ‎‏مختلف و به کمک امیال گوناگون راه های ناصواب را در پیش پای آدمی قرار می دهد، به‏‎ ‎‏این فکر می افتد که همۀ انسان ها نیز چون او دارای چنین شیطان پنهانی هستند و شیطانِ‏‎ ‎‏نفس همۀ انسان ها، در فکر فریب و نیرنگ است. از سوی دیگر هنگامی که کاری خوب از‏‎ ‎‏او سر می زند گمان می کند که در عین حالی که امیال و شهوات او را احاطه کرده بودند، او‏‎ ‎‏برای فریب دیگران با آن امیال مبارزه کرده است و کار زشت را ترک کرده است و به این‏‎ ‎‏ترتیب، دربارۀ دیگران نیز همین قضاوت را خواهد کرد که امیال آن ها نیز همیشه وجود‏‎ ‎‏دارد و انسان های پاک فقط برای فریب مردم یا از ترس از دست دادن آبروی خویش، کار‏‎ ‎‏خوب انجام می دهند و در حقیقت، انسان های پاک، به ظاهر پاکند و در حقیقت منافق‏‎ ‎‏و  ریاکارند.‏

‏این نوع نگرش، مانع از تعلیم و تربیت است، چه در مربّی یا در شاگرد؛ بنابراین نوع‏‎ ‎‏نگرش، اساساً انسان پاک سرشتی وجود ندارد و اصلاً آدمی اصلاح شدنی نیست و درِ‏‎ ‎‏تعلیم و تعلم اصول اخلاقی باید بسته شود.‏

‏در مقابل، نگرشی وجود دارد که انسان های پاک در عین حالی که دارای امیال و‏‎ ‎‏شهوات هستند، در عین حال نه برای ترس از دیگران و نه برای حفظ آبروی خویش، بلکه‏‎ ‎‏برای انگیزه های پاک تری از امیال خویش می گذرند و به کار نیک روی می آورند.‏‎[46]‎‏ این‏‎ ‎‏انگیزه ها ممکن است در انسان های پاک متفاوت باشد، ولی بالاترین مرحله آن انگیزه الهی‏‎ ‎‏است؛ یعنی انسان کار خوب را برای رضایت خداوند انجام دهد و کار زشت را برای‏‎ ‎‏رضایت خداوند رها کند که این یکی از مقامات عرفا است.‏

‏عده ای نیز کار خوب را برای رسیدن به بهشت انجام می دهند و کار زشت را از ترس‏‎ ‎‏گرفتاری جهنم ترک می کنند، و این انگیزه نیز در جای خود خوب است، ولی مربوط به ما‏‎ ‎

مجموعه آثار کنگره اندیشه های اخلاقی ـ عرفانی امام خمینی (ره) ـ جلد 8مقالات اخلاقی (1)صفحه 101
‏انسان های عادی است که هنوز با رضایت خداوند و اهمیت آن آشنا نشده ایم و بالأخره‏‎ ‎‏کارها را برای راحتی خویش و به دست آوردن لذات آخرت انجام می دهیم.‏

‏عده ای نیز مطابق فطرت خود عمل می کنند، زیرا فطرت آدمی به کارهای پسندیده‏‎ ‎‏تمایل دارد اگرچه امیال و شهوات به دلیل زیاده طلبی خواستار هر کار زشت و بیش از‏‎ ‎‏حدّی است. این گروه چون ندای فطرت را در جان خود می شنوند و وجدان آن ها بیدار‏‎ ‎‏است، به این صدا پاسخ می دهند؛ بنابراین کار زشت را رها کرده به کارهای پسندیده‏‎ ‎‏مشغول می شوند. بسیاری از مردم آزاده جهان در عین حالی که اعتقاد به دین و خدا‏‎ ‎‏ندارند یا خیلی بهشت و جهنم برای آن ها مطرح نیست، ولی از کارهای ناپسند روی گردان‏‎ ‎‏و به کارهای نیک رو می آورند، به همین دلیل است که ندای وجدان آن ها به گوش جان‏‎ ‎‏ایشان می رسد.‏

‏بنابراین، آدمی باید معتقد به این باشد که همه انسان ها بد نیستند و اگر چه تمایلات‏‎ ‎‏زیاده طلبی و بیش از حدّ دارند، ولی این تمایلات به وسیلۀ انگیزه های دیگری چون عشق‏‎ ‎‏به خداوند یا ترس از جهنم یا به امید رسیدن به بهشت یا وجدان و عقل کنترل می شود و‏‎ ‎‏هیچ کدام از این نوع انگیزه ها از قبیل خودپرستی و ترس از آبرو ریزی و امثال آن نیست.‏

‏البته بالاتر از این ها نیز مسائلی هست که در میان عرفا مطرح بوده است. چنانچه شنیده‏‎ ‎‏می شود که عده ای از عرفای بزرگ دارای کرامات و مقامات معنوی خاصی بوده اند.اگر‏‎ ‎‏انسان وجود چنین کرامات و مقامات معنوی را به طور کلی منکر شود، هرگز قدم در راه‏‎ ‎‏عرفان، اصلاح باطن خویش و سلوک به سوی خداوند نمی گذارد، ولی اگر این مقامات را‏‎ ‎‏منکر نشود این امید هست که در یک زمانی به خود آید و قدم در راه عرفان گذارد. به‏‎ ‎‏همین دلیل، مربیان بزرگ عرفان همواره نصیحت کرده اند که انسان حتی اگر نمی تواند به‏‎ ‎‏راحتی مقامات عرفا را قبول کند، آن ها را انکار نکند، زیرا در این صورت راه بر او به طور‏‎ ‎‏کلی بسته می شود و هرگز در این مسیر قدم نخواهد گذاشت.‏

‏امام بارها در این باره نصیحت فرموده اند:‏

‏پسرم! آنچه در درجۀ اول به تو وصیت می کنم، آن است که انکار مقامات اهل معرفت نکنی‏‎ ‎

مجموعه آثار کنگره اندیشه های اخلاقی ـ عرفانی امام خمینی (ره) ـ جلد 8مقالات اخلاقی (1)صفحه 102
‏که این شیوۀ جهّال است و از معاشرت با منکرین مقامات اولیا بپرهیزی.‏‎[47]‎

‏پسرم! سعی کن اگر از اهل مقامات معنوی نیستی، انکار مقامات روحانی و عرفانی را نکنی‏‎ ‎‏که از بزرگ ترین حیله های شیطان و نفس اماره که انسان را از تمام مدارج انسانی و مقامات‏‎ ‎‏روحانی باز می دارد، واداری اوست به انکار و احیاناً به استهزای سلوک الی الله که منجر به‏‎ ‎‏خصومت و ضدیت با آن شود و آنچه تمام انبیای عظام ‏‏علیهم السلام‏‏ و اولیای کرام ـ سلام الله علیهم‏‎ ‎‏ـ و کتب آسمانی، خصوصاً قرآن کریم کتاب جاوید انسان ساز، برای آن به وجود آمده اند در‏‎ ‎‏نطفه خفه شود.‏‎[48]‎

‏یک طایفه از ما به کلی مقامات را منکر و اهل آن را به خطا و باطل و عاطل دانند، و کسی که‏‎ ‎‏ذکری از آن ها کند یا دعوتی به مقامات آن ها نماید، او را بافنده و دعوت او را شطح محسوب‏‎ ‎‏دارند. این دسته از مردم را امید نیست که بتوان متنبّه به نقص و عیب خویش کرد و از خواب‏‎ ‎‏گران بیدار نمود.‏‎[49]‎

دستور العمل ها

‏در ادامۀ قسمت دوم این نوشته مختصر، به برخی دستورالعمل هایی می پردازیم که از‏‎ ‎‏سوی امام توصیه شده است. این دستورالعمل ها هم می تواند از سوی شخص مورد عمل‏‎ ‎‏واقع شود و هم از سوی مربیان جامعه مورد توجه و تذکر قرار گیرد، به این معنی که مربی‏‎ ‎‏می تواند با شاگرد خود به همین روش عمل کند و همچون انسانی که با نفس خود سخن‏‎ ‎‏می گوید و او را مؤاخذه می کند، مربی نیز شاگرد خود را به همین روش هدایت کند.‏

1. محاسبه

‏محاسبه به این معنی است که آدمی از خود یا دیگری حسابرسی کند. علمای اخلاق‏‎ ‎‏معمولاً محاسبه را برای حسابرسی شخص از خودش به کار برده اند، اما چنانچه بیان شد‏‎ ‎‏این کار می تواند توسط مربی نیز انجام شود.‏


مجموعه آثار کنگره اندیشه های اخلاقی ـ عرفانی امام خمینی (ره) ـ جلد 8مقالات اخلاقی (1)صفحه 103
‏برای انجام محاسبه، از دو کار دیگر می توان به عنوان مقدمه کمک گرفت:‏‎[50]‎

الف. مشارطه؛ ‏انسان می تواند در ابتدای روز با خود شرط کند که فلان عمل نیک را‏‎ ‎‏انجام دهد یا فلان عمل زشت را انجام ندهد، با این قرارداد، میان خود و وجدان خویش،‏‎ ‎‏خود را مسئول وفای به عهدش می داند.‏

‏مربی نیز می تواند با شاگرد خود چنین شرطی را انجام دهد که فلان عمل را انجام داده‏‎ ‎‏یا ترک کند؛ در این صورت شاگرد او نزد استاد چنین تعهدی را پیدا می کند که در طول روز‏‎ ‎‏به عهد خود وفا کند.‏

‏اگر آدمی نخواهد موضوع خاصی را با خود شرط کند، می تواند چنین قرار بگذارد که‏‎ ‎‏هر آنچه غلط و زشت تشخیص داد، آن را ترک کند و هر آنچه صحیح و نیک تشخیص‏‎ ‎‏داد، آن را انجام دهد. چنین انسانی در هر مورد به وجدان خویش مراجعه می کند و از او‏‎ ‎‏راهنمایی می خواهد.‏

ب. مراقبت: ‏آدمی، پس از آن که خود را متعهد کرد تا کار پسندیده ای را انجام دهد، لازم‏‎ ‎‏است در طول روز از خود مراقبت کند و منتظر فرصت باشد تا به عهد خویش وفا کند و‏‎ ‎‏هنگامی که تعهد کرد تا کار زشتی را ترک کند باید همواره هوشیار باشد تا در صورت پیش‏‎ ‎‏آمدن فرصت، گرفتار آن عمل زشت نشود. این مراقبت از نفس، انسان را متوجه اعمال و‏‎ ‎‏رفتار خود می کند و از غفلت انسان می کاهد.‏

‏استاد نیز لازم است چنین مراقبتی را نسبت به شاگرد خویش داشته باشد تا در‏‎ ‎‏فرصت های مختلف او را بیازماید که آیا می تواند از امتحان خود سربلند بیرون آید یا خیر؟‏

ج. محاسبه: ‏آخرین مرحله، همان محاسبه است که آدمی در آخرین وقت قرار خویش‏‎ ‎‏که لازم است فرصت خلوت و آرامی باشد، به حال خود نظر می کند که آیا از عهدۀ کاری‏‎ ‎‏که می خواسته برآمده است یا خیر؟ او باید در همه کارهای روزانه خویش دقت کند و‏‎ ‎‏ببیند که آیا آنچه قرارداد بسته بود، به درستی انجام داده است یا خیر؟‏

‏اگر از عهدۀ آن کار بر آمده بود، خداوند را شکر کند که چنین قدرتی به او داده است. و‏‎ ‎‏اگر از عهدۀ قرارداد بر نیامده بود، بر خود سخت بگیرد و خود را جریمه کند.‏


مجموعه آثار کنگره اندیشه های اخلاقی ـ عرفانی امام خمینی (ره) ـ جلد 8مقالات اخلاقی (1)صفحه 104
‏علمای اخلاق می گویند: سخت ترین جریمه ها تحمیل عبادات سخت بر نفس است تا‏‎ ‎‏نفس انسان رام و متوجه شود و البته لازم است در این کار مراعات حال نفس را بکند که‏‎ ‎‏یک باره هر چه اخلاق پسندیده است را رها نکند.‏

‏مربی نیز باید در کارهای شاگرد خویش دقت کند و آن ها را بررسی کند و بفهمد که آیا‏‎ ‎‏آنچه انجام داده است مطابق قرارداد بوده یا خیر؟ و همان طور او را تشویق یا جریمه کند.‏

2. عمل بر خلاف نفس

‏دومین روشی که انسان می تواند در اصلاح نفس در پیش گیرد، عمل کردن بر خلاف‏‎ ‎‏خواهش ها و تمایلات نفس است. نفس انسان، در حالات مختلف، دائماً خواهش هایی‏‎ ‎‏دارد که آدمی می تواند بر خلاف آن ها عمل کند.‏

‏امام فرموده اند:‏

‏بهترین علاج ها که علمای اخلاق و اهل سلوک از برای این مفاسد اخلاقی فرموده اند، این‏‎ ‎‏است که هر یک از این ملکات زشت را که در خود می بینی، در نظر بگیری و بر خلاف آن تا‏‎ ‎‏چندی مردانه قیام و اقدام کنی و همت بگماری بر خلاف نفس تا مدتی و بر ضد خواهش آن‏‎ ‎‏رذیله رفتار کنی و از خدای تعالی در هر حال توفیق طلب کنی که با تو اعانت کند در این‏‎ ‎‏مجاهده، مسلماً بعد از مدت قلیلی آن خُلق زشت رفع شده و شیطان و جُندش از این سنگر‏‎ ‎‏فرار کرده، جنود رحمانی به جای آن ها برقرار می شود.‏‎[51]‎

‏نتیجۀ این مخالفت آن است که نفس انسان تحت تسلط او در می آید و مطیع فرامین او‏‎ ‎‏می شود، امّا اگر انسان از نفس و تمایلات آن پیروی کند و به همۀ خواسته های نفس عمل‏‎ ‎‏کند می بیند که نفس انسان به هیچ حدّی از حدود راضی نیست و هیچ مرحله ای او را‏‎ ‎‏راضی نمی کند.‏

‏چنانچه قبلاً تذکر دادیم، همۀ قوای نفس و فطرت آدمی در صدد رسیدن به مطلوب‏‎ ‎‏خویش است و تمنای نفس هیچ حدّ و مرزی ندارد. قوۀ شهویه می خواهد هر آنچه غذای‏‎ ‎‏لذیذ در عالم وجود دارد بخورد و قوه شهوانی می خواهد به هر چه میل دارد برسد. انسان‏‎ ‎

مجموعه آثار کنگره اندیشه های اخلاقی ـ عرفانی امام خمینی (ره) ـ جلد 8مقالات اخلاقی (1)صفحه 105
‏قدرت مدار، در نظر دارد همۀ مملکت های عالم، بلکه کرات دیگر را تصاحب کند. اگر‏‎ ‎‏نفس سرکش و زیاده طلب آدمی رها شود، جهان را به ویرانی می کشد؛ بنابراین لازم است‏‎ ‎‏آدمی نفس خود را کنترل کند و تحت تصرف عقل و منطق در آورد تا نفس از عقل انسان‏‎ ‎‏پیروی کند. امام در این زمینه می فرماید:‏

‏یکی از اسرار بزرگ عبادات و ریاضات شرعیه، آن است که بدن و قوای طبیعیه و جنبۀ ملکْ‏‎ ‎‏تابع و منقاد روح گردد و اراده نفس در آن ها کار کن شود و ملکوت نفس بر ملک غالب شود‏‎ ‎‏و به طوری روح دارای سلطنت و قدرت و نفوذ امر شود که به مجرد اراده، بدن را به هر کار‏‎ ‎‏بخواهد، وادار کند و از هر کار بخواهد، باز دارد. ملک بدن و قوای ظاهر و ملکیه تابع و مقهور‏‎ ‎‏و مسخر ملکوت گردد؛ به نحوی که بی مشقت و تکلّف هر کاری را بخواهد انجام دهد.‏‎[52]‎

‏این اراده، هنگامی رخ می دهد که همۀ خواسته های نفس را به دست گیرید و در‏‎ ‎‏خواسته های حلال و منطقی آن نیز تصرف کنید و هر آنچه میل دارد در اختیار او قرار‏‎ ‎‏ندهید. فقط در چنین حالتی است که نفس مطیع فرمان و اراده شما خواهد شد و اراده شما‏‎ ‎‏نیز تقویت شده می تواند در برابر زیاده طلبی نفس مقاومت کند.‏

‏به عبارت دیگر، هر کاری با تمرین درست می شود. اگر در خواهش های منطقی و‏‎ ‎‏مشروع نفس بتوانید خود را تمرین دهید که مطابق ارادۀ شما عمل کند و تحت فرمان شما‏‎ ‎‏باشد، در هنگام امتحان واقعی و در هنگام خواسته های حرام نفس، می توانید با آن‏‎ ‎‏مبارزه  کنید.‏

‏مربی نیز باید سعی کند قوۀ اراده را در شاگردان تقویت کند و به آن ها آموزش دهد که‏‎ ‎‏می توانند با تمرین و مبارزه با خواهش های منطقی و عادی نفس، به مرور قدرت این را‏‎ ‎‏پیدا کنند که در برابر زیاده طلبی های نفس ایستادگی کنند. در این میان، نقش مربی این‏‎ ‎‏است که موارد خواهش های منطقی نفس را که می توان با آن مبارزه کرد و در عین حال‏‎ ‎‏منطقی و جایز است به شاگرد بیاموزد تا وی در اثر این تمرین، نفس خویش را به کلی از‏‎ ‎‏خواهش های خود محروم نکند.‏


مجموعه آثار کنگره اندیشه های اخلاقی ـ عرفانی امام خمینی (ره) ـ جلد 8مقالات اخلاقی (1)صفحه 106
‏چه بسا انسان هایی که بدون توجه به خواهش های نفس و اهمیتی که این تمایلات در‏‎ ‎‏نظام زندگی دارد، آن ها را سرکوب می کنند و آن را مبارزه با نفس می خوانند؛ در حالی که‏‎ ‎‏این مبارزه با نفس، فقط جنبۀ تمرین داشته و نباید خویشتن را از غذا و تمایلات جنسی به‏‎ ‎‏کلی محروم کرد، زیرا این محرومیت که همانا رهبانیت نام دارد، در اسلام محکوم شده‏‎ ‎‏است. امام فرموده اند:‏

‏گاه نفس به واسطۀ سخت گیری فوق العاده و عنان گیری بی اندازه، عنان گسیخته شود و زمام‏‎ ‎‏اختیار را از دست بگیرد و اقتضائات طبیعت که متراکم شد و آتش تیز شهوت که در تحت‏‎ ‎‏فشار بی اندازۀ ریاضت واقع شود، ناچار محترق شود و مملکت را بسوزاند. و اگر خدای‏‎ ‎‏نخواسته سالکی عنان گسیخته شود یا زاهدی بی اختیار شود، چنان در پرتگاه افتد که روی‏‎ ‎‏نجات را هرگز نبیند و به طریق سعادت و رستگاری هیچ گاه عود نکند.‏‎[53]‎

3. تلقین

‏یکی از روش های اصلاح «تلقین» است؛ به این معنی که حقیقتی از حقایق را که نفس‏‎ ‎‏هنوز به آن ایمان نیاورده است آنچنان به او گوشزد کنید که گویی قبول شده است و به‏‎ ‎‏تعبیر دیگر به او بقبولانید؛ برای مثال آدمی گمان می کند که مردۀ انسان ممکن است برای او‏‎ ‎‏خطری داشته باشد و هنوز ایمان پیدا نکرده است که جسد انسان هیچ کاری نمی تواند‏‎ ‎‏انجام دهد و چون سنگی بی حرکت است. آدمی باید با تلقین و اصرار زیاد این واقعیت را‏‎ ‎‏به خود تفهیم کند که حقیقت کدام است و جسد انسان بی ضرر است.‏

‏بنابراین، تلقین یعنی فهماندن به قلب که حقیقت کدام است. این فهماندن در اصلاح‏‎ ‎‏نفس بسیار مؤثر است و آدمی باید حقیقت را با دقت و صبر کامل به قلب خود بفهماند و‏‎ ‎‏کم کم قلب نیز خواهد فهمید.‏

تلقین اذکار: ‏اگر شما حقیقتی مثل توحید را با دقت و صبر کامل به قلب خویش بفهمانید و‏‎ ‎‏هر روز زمانی را برای این کار صرف کنید، خواهید دید که به مرور، قلب نیز آن را خواهد‏‎ ‎‏فهمید و چون طفلی که آموزش می بیند، قلب نیز تحت تعلیم شما قرار می گیرد و هنگامی‏‎ ‎

مجموعه آثار کنگره اندیشه های اخلاقی ـ عرفانی امام خمینی (ره) ـ جلد 8مقالات اخلاقی (1)صفحه 107
‏که زبان قلب گشوده شود آدمی احساس آرامش و خوشحالی می کند، چنانچه معلم با‏‎ ‎‏حرف زدن کودک احساس شادمانی می کند و دیگر خسته نیست.‏

‏تعبیر امام چنین است:‏

‏علامت آن که زبان قلب گشوده شده، آن است که تعب ذکر و زحمت آن مرتفع شود و نشاط و‏‎ ‎‏فرح رخ دهد و خستگی و رنج زایل گردد؛ چنانچه اگر کسی طفلی را که زبان باز ننموده‏‎ ‎‏بخواهد تعلیم دهد، تا طفل زبان باز ننموده معلم خسته و ملول شود، همین که طفل زبان‏‎ ‎‏گشود و آن کلمه را که تعلیم او می کرد ادا کرد، خستگی معلم رفع شود و معلم به تبع طفل‏‎ ‎‏کلمه را ادا کند بی رنج و تعب. قلب نیز در ابتدای امر طفلی است زبان نگشوده که آن را باید‏‎ ‎‏تعلیم داد و اذکار و اوراد را باید به زبان آن گذاشت و پس از باز شدن زبانِ آن، انسان تابع آن‏‎ ‎‏گردد و رنج و تعب تعلیم و خستگی ذکر مرتفع گردد. و این ادب برای کسانی که مبتدی‏‎ ‎‏هستند خیلی لازم است.‏‎[54]‎

‏این که در دعاهای ما تکرار زیادی نقل شده است که مثلاً هفتاد مرتبه بگویید «أستغفر‏‎ ‎‏الله و أتوب إلیه»، برای این است که ما باید این معنی را به قلب خود بفهمانیم و آن را با‏‎ ‎‏دقت تکرار کنیم تا قلب آن را بفهمد و فهماندن به قلب، نیازمند تکرار و صبر زیاد است. ‏

تلقین اخلاق: ‏یک نوع از تلقین به این صورت است که ما خود را چون صاحبان اخلاق‏‎ ‎‏پسندیده در آوریم و به خود این گونه تلقین کنیم که ما نیز چون ایشان هستیم و می توانیم‏‎ ‎‏مثل آن ها عمل کنیم و در این صورت ادای آن ها را در آوریم؛ مثلاً اگر چه در واقع انسان‏‎ ‎‏متکبری هستیم، ولی خودمان را با تلقین متواضع بخوانیم و چون انسان های متواضع عمل‏‎ ‎‏کنیم. چنین رفتاری در نفس انسان تأثیر می گذارد و به مرور زمان و با همین تمرین، انجام‏‎ ‎‏تواضع برای ما کاری ساده و ارزشمند می شود و رفتار ما اصلاح می گردد.‏

‏امام، در علاج عملی بسیاری از امراض قلبی به این روش توصیه فرموده اند؛ مثلاً برای‏‎ ‎‏علاج تکبّر می فرمایند:‏

‏هیچ راهی بهتر، برای سرکوبی نفس، از اتصاف به صفت متواضعین و رفتار کردن مطابق‏‎ ‎‏رفتار و سیره و طریقه آن ها نیست. در هر مرتبه از تکبر که هستی و اهل هر رشتۀ علمی و‏‎ ‎

مجموعه آثار کنگره اندیشه های اخلاقی ـ عرفانی امام خمینی (ره) ـ جلد 8مقالات اخلاقی (1)صفحه 108
‏عملی و غیر آن که هستی، بر خلاف میل نفسانی چندی عمل کن، با تنبّهات علمی و تفکر‏‎ ‎‏در نتایج دنیایی و آخرتی امید است راه آسان و سهل شده، نتیجه مطلوب بگیری.‏‎[55]‎

‏به طور کلی، رفتار و اعمال انسان در قلب او تأثیر می گذارد. چنانچه اخلاق قلبی انسان‏‎ ‎‏نیز در رفتار او نمایان می شود. اگر انسان کار نیکی را انجام دهد، اگر چه آن کار در ابتدا‏‎ ‎‏همراه با قلبی سالم نباشد، ولی به مرور ایام همان عمل می تواند در قلب تأثیر گذارد و قلب‏‎ ‎‏را نیز متحول کند. چنانچه اگر عمل زشتی از انسان سر بزند، اگر چه همراه با کدورت قلبی‏‎ ‎‏نباشد، امّا به مرور زمان همان اعمال باعث فساد قلب می شوند.‏

‏امام، بارها در این مورد تذکر داده اند و بیان های مختلفی را برای توضیح این نکته ارائه‏‎ ‎‏فرموده اند:‏

‏بدان که نفس در هر حظّی که از این عالم می برد در قلب اثری از آن واقع می شود که آن تأثر‏‎ ‎‏از ملک و طبیعت است و سبب تعلق آن است به دنیا. و التذاذات هر چه بیش تر باشد قلب از‏‎ ‎‏آن بیش تر تأثر پیدا می کند و تعلّق و حبّش بیش تر می گردد. تا آن که تمام وجهۀ قلب به دنیا‏‎ ‎‏و زخارف آن گردد.‏‎[56]‎

‏مربی نیز می تواند در موارد مختلف به شاگرد خویش تلقین کند که مثلاً تو که به‏‎ ‎‏خداوند اعتقاد داری باید چنان رفتاری را داشته باشی، تو که مسلمان هستی باید چنان‏‎ ‎‏کنی، تو که انسان آزاده ای هستی فلان اخلاق را در پیش بگیر و با این تلقین ها کم کم شاگرد‏‎ ‎‏خویش را متصف به اوصاف مطلوب کند. سپس یک یک اخلاق پسندیده را در نظر بیاورد‏‎ ‎‏و آن را به شاگرد خود تلقین کند؛ برای مثال به او بگوید: تو که انسان متواضعی هستی فلان‏‎ ‎‏عمل را انجام بده، تو که متواضع هستی با دوستت چنان رفتار کن. و آن قدر آداب تواضع‏‎ ‎‏را به او بیاموزد و تواضع را به او تلقین کند تا کم کم در جان وی اثر گذارد و انجام کارهای‏‎ ‎‏متواضعانه برای او سخت و مشکل نباشد.‏

‏مهم ترین مشکل ما انسان ها، این است که تغییرات اخلاقی و روحی برای ما کاری‏‎ ‎

مجموعه آثار کنگره اندیشه های اخلاقی ـ عرفانی امام خمینی (ره) ـ جلد 8مقالات اخلاقی (1)صفحه 109
‏سخت جلوه می کند و نمی توانیم خود را قانع کنیم که می توان اخلاق ناپسند را رها کرده و‏‎ ‎‏در ازای آن کار نیک انجام داد. تلقین، چنین مشکلی را برای ما آسوده می کند، زیرا به ما در‏‎ ‎‏ابتدا می آموزد که در عین حالی که اخلاق ناپسند را داری می توانی کارهای پسندیده انجام‏‎ ‎‏دهی و چون آثار پسندیده از انسان سر زد و در نظر او سخت و دشوار جلوه نکرد، به‏‎ ‎‏راحتی می تواند دست از اخلاق بد برداشته و برای همیشه و بدون ریا و فریب، کارهای‏‎ ‎‏پسندیده انجام دهد.‏

4. مدارا با نفس

‏یکی از روش های اصلاح نفس، آن است که با آن با ملایمت و مدارا رفتار کنید، زیرا‏‎ ‎‏نفس انسان از تندخویی و سخت گیری گریزان و متنفر است و نسبت به مدارا و مهربانی‏‎ ‎‏متمایل می شود؛ بنابراین اگر با او مدارا نکنید به کلی از تحت تسلط شما فرار کرده و از‏‎ ‎‏اخلاق پاک و پرورش دهندۀ آن متنفر می شود. پس لازم است در برخورد با نفس، بیش تر‏‎ ‎‏از طاقت او چیزی بر او تحمیل نکنید و در برابر سرکشی های نفس، با ملایمت رفتار کنید‏‎ ‎‏و صبر داشته باشید.‏

‏گروهی هستند که از یک کودک انتظار دارند چون یک عابد زاهد عبادت کند و تمام‏‎ ‎‏اوقات خویش را صرف دعا، نماز، عبادت، زیارت و امثال آن کند، در حالی که این کارها‏‎ ‎‏بسیار دشوار است و برای عابد نیز به مرور زمان آسان شده است، نه به یکباره و بدون‏‎ ‎‏مقدمه. چنین رفتاری با کودکان باعث تنفر آن ها از دین و اعتقادات و اعمال عبادی‏‎ ‎‏می شود، حتی برای عبادات واجب نیز لازم است کودک را تمرین دهیم و قبل از بلوغ او را‏‎ ‎‏به انجام نماز و روزه تشویق کنیم تا کم کم عادت کند و علاقه مند شود.‏

‏یک مربی، باید به خوبی آگاه باشد که هر نوع تحمیلی که بر دیگران وارد کند به جای‏‎ ‎‏تأثیر درست، تأثیر سوء در قلب آن ها دارد؛ اگر چه ظاهر اعمال انسان درست شود.‏

‏یک مربی، حتی دربارۀ ترک حرام و انجام واجبات نیز باید با مدارا با دیگران رفتار کند‏‎ ‎‏و اوّل به آن ها بفهماند که هیچ واجبی خارج از حدّ توان انسان نیست و انسان به راحتی‏‎ ‎‏می تواند واجبات را انجام دهد و حرام را ترک کند.‏


مجموعه آثار کنگره اندیشه های اخلاقی ـ عرفانی امام خمینی (ره) ـ جلد 8مقالات اخلاقی (1)صفحه 110
‏انسان، در اعمال عبادی خویش نیز باید مراعات حال خود را بکند و اگر خستگی بر او‏‎ ‎‏چیره شده است، عبادت سنگین به جای نیاورد و در هنگام راحتی و فراغت، عبادت خود‏‎ ‎‏را انجام دهد تا یک نوع تحمیل و سختی پیدا نکند؛ بنابراین لازم است که انسان حال نفس‏‎ ‎‏خود را در نظر بگیرد و مربی حالات شاگرد را بسنجد که چقدر می تواند تحمل کند تا‏‎ ‎‏بیش تر از آن تحمیل نکند و این وضعیت در هر فردی با دیگری متفاوت است و دقت‏‎ ‎‏کافی می طلبد. امام می فرماید:‏

‏آن ‏‏[‏‏مراعات‏‏]‏‏ چنان است که سالک در هر مرتبه که هست، چه در ریاضات و مجاهدات‏‎ ‎‏علمیه یا نفسانیه یا عملیه، مراعات حال خود را بکند و با رفق و مدارا با نفس رفتار نماید و‏‎ ‎‏زاید بر طاقت و حالت خود تحمیل آن نکند... پس سالک چون طبیب حاذقی باید نبض خود‏‎ ‎‏را در ایام سلوک بگیرد و از روی اقتضائات احوال و ایام سلوک با نفس رفتار کند و در ایام‏‎ ‎‏اشتعال شهوت که غرور جوانی است، طبیعت را به کلی منع از حظوظش ننماید و با طرق‏‎ ‎‏مشروعه آتش شهوت را فرو نشاند که فرو نشاندن شهوت به طریق امر الهی اعانت کامل در‏‎ ‎‏سلوک راه حق کند... نباید در سلوک از جهت عبادات و ریاضات عملیه به نفس سخت گیری‏‎ ‎‏کند و آن را در تحت فشار قرار دهد، خصوصاً در ایام جوانی و ابتدای سلوک که آن نیز منشأ‏‎ ‎‏انضجار و تنفّر نفس شود و گاه شود که انسان را از ذکر حق منصرف کند.‏‎[57]‎

5. متهم کردن نفس

‏یکی از روش های مهم در اصلاح نفس، آن است که آن را متهم کنیم به کار بد و انگیزه‏‎ ‎‏و هدف ناپسند تا از خود راضی نشود. آدمی، به واسطۀ علاقه ای که به خویش دارد، به‏‎ ‎‏کارهای خود نیز علاقه مند است و به همین دلیل هر کار خوبی که از او سر زند آن را خوب‏‎ ‎‏می بیند و به آن علاقه دارد و گمان می کند که هنری از او سر زده است و کاری بس مهم‏‎ ‎‏انجام داده است. چنین اخلاقی به خودبزرگ بینی، خودپسندی و تکبر می گراید و به این‏‎ ‎‏ترتیب آدمی فقط کارهای خویش را مهم می شناسد و کار دیگران را زشت، ضعیف و‏‎ ‎‏ناتمام می خواند و در برابر ایشان فخرفروشی می کند.‏


مجموعه آثار کنگره اندیشه های اخلاقی ـ عرفانی امام خمینی (ره) ـ جلد 8مقالات اخلاقی (1)صفحه 111
‏هنگامی که این خصلت زشت اخلاقی به عبادات انسان راه پیدا کند، عبادات خویش‏‎ ‎‏را صحیح و کامل می داند و گمان می کند عبادتی که از او سر زده و نمازی که خوانده است،‏‎ ‎‏آداب کامل داشته و خود را زاهد و عابد می پندارد. به دنبال این نوع نگرش، خویش را‏‎ ‎‏مستحق آن می داند که مردم او را به چشم یک عابد و انسان پرهیزکار حساب آورند و مثلاً‏‎ ‎‏همه باید به او اقتدا کرده، نماز را پشت سر او بخوانند.‏

‏چنین انسانی، نماز و روزه و حج دیگران را یا باطل می شمرد یا آن ها را همراه ریا و‏‎ ‎‏نقص می داند و تمام همت خویش را صرف می کند تا نماز خود را به هر طور که بتواند‏‎ ‎‏جلوه دهد و آن را به دیگران بیاموزد و با تصریح و کنایه خود را مطرح کند. گاهی این‏‎ ‎‏اعمال با دلسوزی برای مردم همراه می شود و به بهانۀ تعلیم و تربیت مردم، نماز خویش را‏‎ ‎‏به آن ها تعلیم داده و نظرات خود را القا می کند.‏

‏چنین انسانی، در برابر خداوند نیز خود را صاحب مقام می داند و گمان می کند که‏‎ ‎‏محبوب خدا شده است و چون خوب نماز می خواند، همه اعمال او پذیرفته است و گویی‏‎ ‎‏ملائکه خدا آماده هستند تا او عبادتی کند و ثواب آن را یادداشت کنند. و بالاخره این‏‎ ‎‏روحیه باعث می شود که خود را پیش خداوند، صاحب حق بداند و اگر با مشکلی مواجه‏‎ ‎‏شود، از خود و دیگران می پرسد که نمی دانم چرا خداوند کفار، منافقین، مشرکین و‏‎ ‎‏آدم های فاسد را این همه ناز و نعمت می دهد، امّا ما مسلمانان و بندگان خاص خود را‏‎ ‎‏گرفتار مشکلات می کند و بالاخره هزاران دلیل می آورد که این مشکلات مربوط به بندگان‏‎ ‎‏خاص خدا است که می خواهد آن ها را امتحان کند تا رشد پیدا کنند و امثال این ها. امّا در‏‎ ‎‏دل نسبت به خداوند عصبانی می شود که آخر ما که عمری را در راه تو و خدمت به تو‏‎ ‎‏سپری کردیم و انواع عبادات را به طور کامل انجام دادیم، چرا ما را مبتلا به گرفتاری کردی.‏

‏حضرت امام در بحث عُجب، موارد متعددی از این گونه اندیشه ها و خیالات باطل را‏‎ ‎‏بر می شمرد؛ مثلاً می فرمایند:‏

‏مرتبه دیگر آن است که به واسطۀ شدت عُجبی که در قلب است غنج و دلال کند بر‏‎ ‎‏حق  تعالی... صاحب این مقام خود را محبوب حق تعالی می پندارد و خود را در سلک‏‎ ‎‏مقربین  و سابقین می شمرد و اگر اسمی از اولیای حق برده شود یا از محبوبین و محبین یا‏‎ ‎

مجموعه آثار کنگره اندیشه های اخلاقی ـ عرفانی امام خمینی (ره) ـ جلد 8مقالات اخلاقی (1)صفحه 112
‏سالک مجذوب سخنی پیش آید، در قلبْ خود را از آن ها می داند. ممکن است ریاءً شکسته‏‎ ‎‏نفسی کرده و اظهار خلاف آن کند یا برای اثبات آن مقام برای خود طوری نفی مقام از‏‎ ‎‏خود  کند که ملازم اثبات باشد. و اگر خدای تعالی او را مبتلا کند به بلایی، کوس‏‎ ‎‏«البلاء  للولاء» زند...‏

‏درجه دیگر آن است که خود را از خدای تعالی به واسطۀ ایمان یا ملکات یا اعمال، طلبکار‏‎ ‎‏بداند و مستحق ثواب شمارد و لازم بداند بر خدا که او را در این عالم، عزیز و در آخرت،‏‎ ‎‏صاحب مقامات کند و خود را مؤمن صاف و پاک بداند و هر وقت اسمی از مؤمنینِ به غیب‏‎ ‎‏آید سرش را داخل سرها کند و در دلش اندیشد که خداوند اگر با عدل هم با من رفتار کند من‏‎ ‎‏مستحق ثواب و اجرم، بلکه بعضی بر قباحت و وقاحت افزوده تصریح به این کلام باطل‏‎ ‎‏می کنند. و اگر برای او بلایی رخ دهد و برای او ناملایمی پیش آید، در دل اعتراض به‏‎ ‎‏خدا  دارد و تعجب از کارهای خدای عادل که مؤمن پاک را مبتلا کند و منافق فاسق را مرزوق‏‎ ‎‏کند و در باطن به حق تبارک و تعالی و به تقدیرات او غضبناک باشد و در ظاهر اظهار‏‎ ‎‏رضایت کند.‏‎[58]‎

‏بنابراین، انسان باید همواره خود را متهم کند که آنچه انجام داده است، اصلاً چیز قابل‏‎ ‎‏توجهی نیست. عبادت او در برابر نعمت های بی پایان خداوند چیزی نیست، بلکه او در‏‎ ‎‏برابر خداوند کوتاهی کرده است و لازم بود تمام عمر خویش را صرف تشکر از خدا کند.‏‎ ‎‏خداوند که به او حیات و امکانات مختلف داده است سزاوارتر است از این که او چند‏‎ ‎‏دقیقه برای فرمانش، بلکه برای رسیدن به بهشت و فرار از جهنم نماز بخواند. روزه ای که‏‎ ‎‏گرفته است ـ که بعد از سحری بسیار زیادی که خورده است فقط چند ساعت غذا را ترک‏‎ ‎‏کند و در آخر روز نیز افطار بی حدّ و حصری بخورد ـ چه ارزشی دارد، حداقل روشن‏‎ ‎‏است که این عبادات او برای خداوند هیچ فایده ای ندارد، پس چه جای گله و شکایت‏‎ ‎‏است که از خداوند طلب کار باشد. ‏

‏از سوی دیگر، عبادت چند دقیقه ای او که در ضمن آن چندین مرتبه حواس او پی‏‎ ‎

مجموعه آثار کنگره اندیشه های اخلاقی ـ عرفانی امام خمینی (ره) ـ جلد 8مقالات اخلاقی (1)صفحه 113
‏کارهای روزمره و سخنان اطرافیان می رود، در برابر عبادت اولیای خدا چه ارزشی دارد.‏‎ ‎‏آن ها نیز چون او انسان بوده اند که صبح تا شب و شب تا صبح به عبادت می پرداخته اند‏‎ ‎‏و  در برابر خداوند گریه می کرده اند. اگر خداوند عبادات آن ها را دیده باشد چه عنایتی‏‎ ‎‏به  عبادت ما بندگان ضعیف می کند و اصلاً معلوم نیست کارهای ما را عبادت به‏‎ ‎‏حساب  آورد.‏

‏شیطان، با آن همه عبادت خداوند از درگاه او رانده شد و عبادات او به حساب نیامد‏‎ ‎‏چه رسد به ما بندگان که حتی اندکی از کارهای او را نمی توانیم انجام دهیم. عبادات ائمه‏‎ ‎‏اطهار ‏‏علیهم السلام‏‏ و اولیای خداوند را باید به یاد آورد تا فهمید که کارهای ما جز تفریح چیزی‏‎ ‎‏نیست و نباید مغرور شویم.‏

‏عبادات مردم را نیز نمی توان کوچک شمرد، چه بسا یک نماز از یک انسان مخلص‏‎ ‎‏باعث رستگاری و نجات او گردد. مگر انبیای الهی و ائمه اطهار در رکوع و سجود خود‏‎ ‎‏صدها بار ذکر می گفتند که نماز آن ها با ارزش تر از نماز ما است؟ نماز اولیای خداوند به‏‎ ‎‏دلیل اخلاص نیت و آداب قلبی نماز باارزش است و ما چگونه می توانیم اخلاص مردم را‏‎ ‎‏درک کنیم تا دربارۀ عبادات آن ها قضاوت کرده، خود را برتر از آن ها بدانیم. ما که خودمان‏‎ ‎‏به نیت خویش و مرتبه اخلاص خود، به خوبی آگاه هستیم آیا گمان کرده ایم این آخرین‏‎ ‎‏مرحله اخلاص است؟‏

‏بنابراین، لازم است انسان خویش را متهم کند و به خود بفهماند که عبادتی که انجام‏‎ ‎‏داده است ناچیز است، در نیت خود اخلاص کافی نداشته است، شرایط نماز و آداب آن را‏‎ ‎‏به خوبی به جا نیاورده است و مخصوصاً آداب قلبی آن را ترک کرده است و باید تلاش‏‎ ‎‏بیش تری کند.‏

‏مربی نیز باید به شاگرد خود همواره تذکر دهد که کارهای او چندان هم که گمان‏‎ ‎‏می کند ارزشمند نیست و چه بسا انسان های دیگری باشند که با ظاهری ساده تر، در نزد‏‎ ‎‏خداوند دارای ارج و قرب بیش تری می باشند. و به این ترتیب، اجازه ندهد عُجب و‏‎ ‎‏خودپسندی بر شاگرد چیره شود.‏

‏ ‏


مجموعه آثار کنگره اندیشه های اخلاقی ـ عرفانی امام خمینی (ره) ـ جلد 8مقالات اخلاقی (1)صفحه 114

6. اصلاح در جوانی

‏یکی از مسائل مهمی که باید در راه اصلاح نفس به آن توجه کرد، این است که هر تغییر‏‎ ‎‏روحی نیازمند ارادۀ قوی و عزم راسخ است و چنین عزم و اراده ای، فقط در جوانان یافت‏‎ ‎‏می شود. دوران جوانی از دو جنبه اهمیت فراوان دارد:‏

‏الف. ارادۀ جوان قوی و توان مخالفت او با امیال و تمایلات نفس، زیاد است؛‏

‏ب. اخلاق فاسد و عادت های غلط کمتر در رفتار او اثر کرده و ریشه دوانده است و به‏‎ ‎‏راحتی قابل تغییر است.‏

‏این دو جنبه باعث شده است که امام خمینی تمام روی سخن خویش را به جوانان‏‎ ‎‏متوجه کند و بارها و بارها متذکر این نکته شود که دوران جوانی را غنیمت شمارید و در‏‎ ‎‏همین ایام به اصلاح خویش بپردازید.‏

‏برای مثال امام فرموده است:‏

‏بر جوان ها حتم و لازم است که تا فرصت جوانی و صفای باطنی و فطرت اصلی باقی و‏‎ ‎‏دست نخورده است، در صدد تصفیه و تزکیه برآیند و ریشه های اخلاق فاسده و اوصاف‏‎ ‎‏ظلمانیه را از قلوب خود بر کنند که با بودن یکی از اخلاق زشت ناهنجار، سعادت انسان در‏‎ ‎‏خطر عظیم است.‏

‏و نیز در ایام جوانی اراده و تصمیم انسان، جوان است و محکم. از این جهت نیز اصلاح برای‏‎ ‎‏انسان آسان تر است، ولی در پیری اراده سست و تصمیم پیر است، چیره شدن بر قوا‏‎ ‎‏مشکل تر است.‏‎[59]‎

‏در مقابل، آدمی گمان می کند که در جوانی لازم نیست به اصلاح خویش بپردازد، بلکه‏‎ ‎‏ایام جوانی، ایام تفریح و آزادی است و چون پیری فرا رسد باید به عبادت، مسجد، توبه و‏‎ ‎‏دعا پرداخت. امام می فرماید:‏

‏گاه شیطان باطنی... به شما می گوید: شما جوانید و در این فصل جوانی وقت تمتّع و لذّات‏‎ ‎‏است، اکنون مطابق شهوات خود رفتار کن، ان شاء الله در اواخر عمر راه توبه و باب رحمت‏‎ ‎

مجموعه آثار کنگره اندیشه های اخلاقی ـ عرفانی امام خمینی (ره) ـ جلد 8مقالات اخلاقی (1)صفحه 115
‏خداوند باز است و خداوند ارحم الراحمین است و هر چه گناهان بزرگ تر و بیش تر باشد‏‎ ‎‏پشیمانی و رجوع به حق در آخر عمر زیادتر و توجه به خدای تعالی بیش تر و اتصال به او ـ‏‎ ‎‏جلّ و علا ـ افزون تر خواهد بود. چه بسیار مردم بوده اند که در جوانی بهره های جوانی را برده‏‎ ‎‏و در ایام پیری تتمّه عمر را با عبادت و ذکر و دعا و زیارت ائمه ‏‏علیهم السلام‏‏ و توسل به شفاعت آنان‏‎ ‎‏گذرانده و سعادتمند از دنیا رفته اند.‏‎[60]‎

‏در حالی که سخن حقیقت بر خلاف این است. امام، عقیده دارند هر کاری که انسان در‏‎ ‎‏جوانی انجام دهد مفید و ماندگار است و هر کاری را که در جوانی ترک کند، در پیری‏‎ ‎‏نمی تواند آن را جبران کند.‏

‏همان طور که تحصیل و کار و تفریح فقط در دوران جوانی مقدور انسان است و‏‎ ‎‏می تواند به طور کامل و کافی انجام دهد، عبادت و اصلاح نفس نیز چون دیگر کارها است‏‎ ‎‏و وقت آن در دوران جوانی است.‏

‏آری، از آن جا که دوران جوانی هنگام کار و تحصیل و تفریح نیز هست نباید نفس‏‎ ‎‏خویش را تحت فشار قرار داد و بیش از حدّ از او توقع داشت. مدارا با نفس در جوانی به‏‎ ‎‏این صورت است که به تمایلات و شهوات او احترام بگذارید و کارهایی که در شرع‏‎ ‎‏حلال شمرده شده است انجام دهید و نفس را از خواسته های خویش محروم نکنید؛‏‎ ‎‏بنابراین همان طوری که لازم است در جوانی به جهات مختلف نفس رسیدگی کنید، باید‏‎ ‎‏از او توقع داشته باشید که با اراده ای که دارد، اخلاق ناپسند را رها کند.‏

‏مربی نیز لازم است به شاگرد خویش این حقیقت را بفهماند که اگر در دوران جوانی به‏‎ ‎‏فکر اصلاح خویش نباشد، در پیری نیز چنین کاری از او صادر نخواهد شد و در اصلاح‏‎ ‎‏خود باز می ماند. پس لازم است با تشویق و ترغیب ارادۀ جوان را تقویت کرده و همت او‏‎ ‎‏را به اصلاح خود بگمارد.‏

7. پرهیز از یأس

‏یکی از مهم ترین آموزش هایی که شخص باید در هنگام اصلاح خویش به آن توجه‏‎ ‎‏کند، مسأله فرار از یأس است. ناامیدی، که از بزرگ ترین گناهان به شمار می رود، مانع‏‎ ‎

مجموعه آثار کنگره اندیشه های اخلاقی ـ عرفانی امام خمینی (ره) ـ جلد 8مقالات اخلاقی (1)صفحه 116
‏فعالیت و حرکت انسان می شود. انسان ناامید، به سوی مقصود خویش گام برنمی دارد و به‏‎ ‎‏همین جهت از رشد باز می ماند.‏

‏یأس دارای چند نوع است:‏

‏الف. یأس از انجام کارهای خوب؛ مثلاً یک شخص چند بار سعی می کند کار خوبی را‏‎ ‎‏انجام دهد، امّا هر بار با مشکلی مواجه می شود یا تنبلی و بی توجهی او مانع موفقیت او‏‎ ‎‏می گردد، در این صورت یأس بر او چیره شده و نمی تواند آن کار را پی گیری کند. کسی که‏‎ ‎‏می خواهد نماز خویش را در اوّل وقت بخواند، ولی چند روز پی درپی به دلیل مسائلی‏‎ ‎‏موفق به این کار نمی شود و کسی که می خواهد صبح زود برای خواندن نماز صبح از‏‎ ‎‏خواب برخیزد ولی موفق نمی شود، نباید اجازه دهد یأس بر او غلبه کند که گویی اصلاً‏‎ ‎‏چنین کاری از عهدۀ او بر نمی آید، زیرا همین یأس، مانع فعالیت بیش تر و جدیت او است.‏

‏ب. یأس از پیدا کردن اخلاق نیک، مثل کسی که در نظر دارد اخلاق نیکی را در‏‎ ‎‏خویش به وجود آورد و به دنبال آن بارها و بارها تمرین کرده است، امّا در یک موقعیت‏‎ ‎‏حساس به صورتی ناگهانی مشاهده می کند که نتوانست بر تمایلات خود غلبه کند و آن‏‎ ‎‏اخلاق پسندیده را رها می کند، همانند کسی که می خواهد غیبت نکند و بارها این کار را‏‎ ‎‏تمرین کرده است و در مواقع متعدد خود را از غیبت کردن منصرف کرده است به گمان‏‎ ‎‏آن که این اخلاق در او پدید آمده است، امّا در یک مورد بسیار مهم، مشاهده می کند که در‏‎ ‎‏حال غیبت کردن یا نقل یک شایعه است، چنین انسانی نباید از اخلاق خود مأیوس شود،‏‎ ‎‏بلکه باید برای رسیدن به اخلاق پسندیده باز هم تلاش کند.‏

‏امام می فرماید:‏

‏عزیزا، ممکن است در اول امر، انس با این معانی برای نفس مشکل باشد و شیطان و‏‎ ‎‏وساوس نفسانیه نیز به اشکال آن بیفزاید و انسان را از تحصیل این احوال مأیوس کند و به‏‎ ‎‏انسان سلوک راه آخرت و سلوک الی الله را بزرگ و مشکل نمایش دهد و بگوید: این معانی‏‎ ‎‏مال بزرگان است و به ما ربطی ندارد، بلکه گاهی شود که اگر بتواند انسان را از آن متنفر کند و‏‎ ‎‏با هر اسمی شده از آن منصرف کند؛ ولی انسان حق طلب باید استعاذۀ حقیقیه از مکاید آن‏‎ ‎‏پلید کند و به وسواس آن اعتنا نکند و گمان نکند که راه حق و تحصیل آن امری است‏‎ ‎

مجموعه آثار کنگره اندیشه های اخلاقی ـ عرفانی امام خمینی (ره) ـ جلد 8مقالات اخلاقی (1)صفحه 117
‏مشکل. بلی، اوّل مشکل نما است، ولی اگر انسان وارد شود در آن، خدای تعالی طرق سعادت‏‎ ‎‏را آسان و نزدیک کند.‏‎[61]‎

‏ج. یأس از رحمت خداوند که بالاترین و بدترین نوع یأس ها است. گاهی انسان بدون‏‎ ‎‏توجه به امتحان الهی و بدون توجه به نعمت های خداوند، خود را غرق در مشکلات و‏‎ ‎‏سختی ها می یابد و گمان می کند که نظر رحمت و مهربانی خداوند از او برگشته است و‏‎ ‎‏دیگر امیدی به اصلاح کار خویش ندارد. چنین انسانی به همراه این یأس و ناامیدی گرفتار‏‎ ‎‏چندین نوع اخلاق ناپسند دیگر نیز می شود؛ مثلاً به خداوند سوء ظن پیدا می کند که برای‏‎ ‎‏او مشکل آفریده است، از خداوند عصبانی می شود، خداوند را ظالم می خواند و امثال آن.‏‎ ‎‏از سوی دیگر، انگیزه های خود را در تلاش بیش تر برای رفع مشکلات از دست می دهد.‏

‏چنین انسان هایی که گرفتار یأس می شوند، حتماً باید به علاج آن همت گمارند‏‎[62]‎‏ و‏‎ ‎‏مربی نیز نباید اجازه دهد هیچ شاگردی گرفتار یأس گردد. انسان باید متوجه نعمت های‏‎ ‎‏خداوند که به او داده شده است و رحمت خداوند باشد، باید بداند که در کنار هر گرفتاری‏‎ ‎‏هزاران نعمت وجود دارد که فقط از روی رحمت و بدون هیچ استحقاقی به انسان داده‏‎ ‎‏شده است و حتی در اوج مشکلات نیز آن نعمت ها وجود دارد و باید بداند که همه کارها‏‎ ‎‏به دست خداوند است و اگر آدمی از خداوند مأیوس شود، هرگز نمی تواند به دیگران امید‏‎ ‎‏داشته باشد.‏

‏کسی که اخلاق پسندیده ای را طلب می کند، باید متوجه باشد که تمایلات آدمی‏‎ ‎‏همیشه وجود دارد و این تمایلات در هر فرصتی که پیدا کند خود را بروز می دهد و شیطان‏‎ ‎‏درونی به راحتی تسلیم انسان نمی شود. این که گاهی شیطان درونی انسان بر اراده او غلبه‏‎ ‎‏پیدا می کند، از نعمت هایی است که خداوند به ما داده است تا ما انسان های کوچک گمان‏‎ ‎‏نکنیم که با چند تمرین توانسته ایم چون اولیای الهی و معصومین شیطان را زیر سلطه خود‏‎ ‎‏در آوریم و متوجه باشیم که هنوز نیازمند مبارزه با نفس و اصلاح کار خویش هستیم.‏‎ ‎‏چنین انسانی نباید از رشد اخلاقی خود مأیوس باشد، بلکه باید خطای خود را تجربه ای‏‎ ‎

مجموعه آثار کنگره اندیشه های اخلاقی ـ عرفانی امام خمینی (ره) ـ جلد 8مقالات اخلاقی (1)صفحه 118
‏برای جلوگیری از تمایلات خویش قرار دهد.‏

‏کسی که در پی انجام کار نیکی تلاش می کند و موفق نمی شود، باید به خود بقبولاند که‏‎ ‎‏اگر تلاش خود را به طور کامل انجام داده است، پس انجام آن کار نیک از عهدۀ او خارج‏‎ ‎‏بوده است و او ثواب خود را خواهد برد و اگر تلاش او کامل نبوده است می تواند با تلاش‏‎ ‎‏بیش تر به نتیجه برسد. پس چه جای ناامیدی است. انسان، قدرت انجام کارهای بسیار را‏‎ ‎‏در این جهان دارد و باید برای انجام آن ها تلاش واقعی کند و اگر با همۀ تلاش های او، کار‏‎ ‎‏انجام نشد، اجر و قُرب او نزد خداوند باقی است و تلاش و پاکی نیت او از بین نرفته است.‏

‏بنابراین، یکی از مسائلی که لازم است آدمی همواره به آن توجه کند، این است که در‏‎ ‎‏هر مرحله ای از مراحل زندگی، از اصلاح خود ناامید نباشد. انسان گناه کار از توبه و اصلاح‏‎ ‎‏خویش، و انسان پاک از رشد بیش تر معنوی مأیوس نگردد.‏

8. پرهیز از هلاکت

‏یکی از مسائلی که باید به آن توجه کامل شود، این است که ما نباید به دست خویشتن‏‎ ‎‏باعث هلاکت خود شویم. شیطان درونی، به طور مداوم برای ما نقشه می کشد و راه های‏‎ ‎‏خلاف و باطل را برای ما موجّه جلوه می دهد، یک بار آن را خوب جلوه می دهد تا ما به‏‎ ‎‏انگیزه انجام کار خوب گرفتار شویم، یک وقت آن را مطابق دین و شریعت جلوه می دهد‏‎ ‎‏تا با انگیزه خدمت به دین کار خلاف کنیم، یک وقت آن را عادی جلوه می دهد که این کار‏‎ ‎‏اگر بد بود همه مردم انجام نمی دادند، یک وقت آن را با انگیزه اصلاح نفس همراه می کند‏‎ ‎‏که این خلاف را انجام بده تا از ریا بپرهیزی و دیگران تو را ریا کار نپندارند. و هزاران راه و‏‎ ‎‏روش که شیطان درون برای انسان های مختلف به کار می گیرد.‏

‏یکی از روش های شیطانی نیز همین است که انسان را مجبور به انجام کار جلوه‏‎ ‎‏می دهد، تو گویی آدمی هیچ چاره ای ندارد مگر آن که آن خلاف را مرتکب شود. شیطان به‏‎ ‎‏انسان می گوید راهی غیر از انجام این خلاف باقی نمانده است، پس بهتر است هر چه‏‎ ‎‏زودتر آن را انجام دهی تا بیش از این گرفتار نباشی، اگر تو خودت این کار را انجام ندهی‏‎ ‎‏بالاخره دیگران به جای تو این کار را خواهند کرد، اگر تو خودت را کنار بکشی و آن‏‎ ‎

مجموعه آثار کنگره اندیشه های اخلاقی ـ عرفانی امام خمینی (ره) ـ جلد 8مقالات اخلاقی (1)صفحه 119
‏خلاف را انجام ندهی فرقی نخواهد داشت و بهتر است که تو خودت این کار را مرتکب‏‎ ‎‏شوی که گویی عمل بر خلاف خواست و اراده تو انجام نشده است و آبروی خود را‏‎ ‎‏حفظ کنی.‏

‏این روش شیطانی را باید با این توجه از بین برد که اگر ما مجبور به کاری هم باشیم،‏‎ ‎‏نباید خودمان به دست خود باعث بدبختی خویش شویم. بگذار دیگران این کار خلاف را‏‎ ‎‏انجام دهند و ما چاره ای نداشته باشیم، ولی حداقل مظلوم واقع شده ایم نه آن که خودمان به‏‎ ‎‏آن ها کمک کرده باشیم و زحمت کار را از آن ها کم کرده باشیم. پس ما باید تا آن جا که‏‎ ‎‏امکان دارد از انجام آن کار جلوگیری کنیم و شاید در حقیقت مجبور نباشیم یا آن که به‏‎ ‎‏مرور ایام قدرتمند شویم یا دیگران از انجام آن کار پشیمان شوند. پس لازم  نیست که‏‎ ‎‏وقتی خود را تحت نفوذ و قدرت دیگران دیدیم به یک باره تسلیم شده و خود را به‏‎ ‎‏هلاکت اندازیم.‏

‏این نوع نگرش به اعمال شیطانی، باعث می شود که:‏

‏1. انسان از گناهان بپرهیزد، زیرا انجام گناهان یعنی به تباهی کشیدن خویشتن و ما نباید‏‎ ‎‏خویش را به هلاکت برسانیم.‏

‏2. باعث مقاومت در برابر اجبار دیگران می شود که اجازه ندهیم آن ها در سرنوشت ما‏‎ ‎‏دخالت کنند و ما را به ورطۀ تباهی ها بکشند و ما در مقابل آن ها تسلیم شویم.‏

‏3. باعث احتیاط می شود تا انسان در اطراف کارهایی که منجر به تباهی او می شود‏‎ ‎‏نگردد، زیرا چه بسیار اتفاق می افتد که نزدیک شدن به کارهایی خلاف اخلاق است‏‎ ‎‏وضعیتی را ایجاد می کند که شخص نمی تواند از آن فرار کند یا فرار از آن بسیار مشکل‏‎ ‎‏است. برای نمونه، امام می فرمایند:‏

‏پسرم! هیچ گاه دنبال تحصیل دنیا اگر چه حلال او باشد، مباش که حبّ دنیا گرچه حلالش‏‎ ‎‏باشد، رأس همۀ خطایا است، چه خود حجاب بزرگ است و انسان را ناچار به دنیای حرام‏‎ ‎‏می کشد. تو جوانی و با قدرت جوانی که حق داده است می توانی اولین قدم انحراف را قطع‏‎ ‎‏کنی و نگذاری به قدم های دیگر کشیده شوی که هر قدمی، قدم هایی در پی دارد و هر گناهی‏‎ ‎‏ـ گر چه کوچک ـ به گناهان بزرگ و بزرگ تر انسان را می کشد به طوری که گناهان بسیار‏‎ ‎

مجموعه آثار کنگره اندیشه های اخلاقی ـ عرفانی امام خمینی (ره) ـ جلد 8مقالات اخلاقی (1)صفحه 120
‏بزرگ در نظر انسان ناچیز آید.‏‎[63]‎

‏در مسائل و مفاسد اجتماعی نیز این اندیشه بسیار مفید است. انتخاب دوست بد که‏‎ ‎‏آدمی را به راه های خلاف اخلاق یا اعتیاد می کشاند، با همین توجه مورد ملامت است،‏‎ ‎‏زیرا دوستی با انسان های ناپاک به معنی نزدیک شدن به کارهایی است که فرار از آن‏‎ ‎‏مشکل است. و در انسان عاقل احتیاط چنین اقتضا می کند که از این دوستی ها بپرهیزد.‏

‏شرکت در جلسات مهمانی ها و نشست هایی که مرتکب اعمال خلاف اخلاق یا‏‎ ‎‏مفاسد اجتماعی می شوند، مثل به هلاکت انداختن خویشتن است و باید از همه آن ها‏‎ ‎‏پرهیز نمود.‏

‏امام خمینی، دربارۀ ترویج بیش از حدّ موسیقی در میان جوانان که باعث هلاکت آن ها‏‎ ‎‏و بی توجهی آن ها به مسائل دیگر زندگی می گردد چنین تذکر می دهند که ما نباید جوانان‏‎ ‎‏خود را به هلاکت اندازیم و اگر دیگران از راه های خلاف و قاچاق باعث هلاکت جوانان‏‎ ‎‏ما می شوند، باعث نمی شود که ما خودمان چنین کاری را ترویج کنیم تا جوانان جذب‏‎ ‎‏آن ها نشوند، بلکه ما باید سعی کنیم از نفوذ بیگانگان نیز در جوانان خویش ممانعت کنیم.‏

پایان سخن

‏در خاتمۀ این جزوۀ کوتاه، خلاصه ای از آنچه در این نوشتار به آن پرداخته شد‏‎ ‎‏ذکر  می شود:‏

‏تعلیم و تربیت در نگرش امام خمینی، دارای مبانی اندیشه ای خاصی است که ما نیز‏‎ ‎‏برای رسیدن به مقصود ایشان، باید به آن اندیشه ها اعتقاد پیدا کنیم.‏

‏عمدۀ این اندیشه ها، دربارۀ توحید، صفات خداوندی، اسلام شناسی و انسان شناسی‏‎ ‎‏است. اگر ما به صورتی که امام تعلیم فرموده است در مورد این سه موضوع تحقیق‏‎ ‎‏کنیم،  تأثیر زیادی در نحوه تربیت، روش های آن و تصمیم گیری های مربوط به آن‏‎ ‎‏خواهد  داشت.‏

‏قسمت های بسیار خلاصه ای از آنچه امام خمینی در کتاب ها، گفتار و نوشتار خود در‏‎ ‎

مجموعه آثار کنگره اندیشه های اخلاقی ـ عرفانی امام خمینی (ره) ـ جلد 8مقالات اخلاقی (1)صفحه 121
‏این زمینه ها فرموده است آوردیم که البته لازم است مربیان محترم به اصل کتاب های امام‏‎ ‎‏که به زبان فارسی نیز نگارش یافته است مراجعه کنند تا بیش تر با نظرات امام آشنا شوند.‏‎ ‎‏کتاب هایی مثل ‏‏شرح چهل حدیث‏‏، ‏‏شرح حدیث جنود عقل و جهل‏‏، ‏‏آداب الصلاة‏‏ و ‏‏صحیفۀ امام‏‏،‏‎ ‎‏می توانند منابع اصلی مراجعه باشند.‏

‏موضوعات مهم دیگری نیز می تواند در ترسیم نگرش امام خمینی به تعلیم و تربیت‏‎ ‎‏کمک کند؛ مباحثی چون جبر و اختیار آدمی، مسأله ایمان و علم، مسأله اهمیت دادن به‏‎ ‎‏مردم و مسأله مهم نقش مادران در تربیت فرزندان از این گونه مباحث بودند که با توجه به‏‎ ‎‏آن ها، می توان سبک و نگرش تربیتی امام را تبیین نمود.‏

‏سومین بحثی که در این جزوه مطرح شده است، راه کارهای عملی است که مربیان با‏‎ ‎‏توجه به آن روش ها می توانند اصول تربیتی خویش را استوار کنند که به سه نمونه از آن ها‏‎ ‎‏اشاره شده است: 1. ایجاد نیاز؛ 2. تکرار نصیحت؛ 3. پذیرش انسان های پاک.‏

‏در چهارمین قسمت از این مجموعه، با روش هایی آشنا شده اید که به کمک آن‏‎ ‎‏روش ها در موقعیت های مختلف می توانید به اصلاح خویش یا دیگران بپردازید. از میان‏‎ ‎‏روش های پیشنهاد شده از سوی امام، ما به هشت مورد اشاره کرده ایم و دربارۀ آن‏‎ ‎‏توضیحاتی داده ایم.‏

‏طبیعی است مربیان با کمک آنچه بیان گردیده است و با مراجعه به کتب و‏‎ ‎‏سخنرانی های امام می توانند موارد متعدد دیگری را نیز به این مجموعه کوچک اضافه‏‎ ‎‏کنند.‏


مجموعه آثار کنگره اندیشه های اخلاقی ـ عرفانی امام خمینی (ره) ـ جلد 8مقالات اخلاقی (1)صفحه 122

‏ ‏

‏ ‏

‏ ‏

‏ ‏

کتاب نامه

‏قرآن کریم.‏

‏1. ‏‏آداب الصلاة،‏‏ امام خمینی، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، 1380 ش.‏

‏2. ‏‏بادۀ عشق‏‏، اشعار عارفانۀ امام خمینی و نامه ای عرفانی به خانم فاطمه طباطبائی، امام‏‎ ‎‏خمینی، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، 1368 ش.‏

‏3. ‏‏شرح چهل حدیث، ‏‏امام خمینی، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، 1380 ش.‏

‏4. ‏‏شرح حدیث جنود عقل و جهل، ‏‏امام خمینی، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی،‏‎ ‎‏1377  ش.‏

‏5. ‏‏صحیفۀ امام‏‏، امام خمینی، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، 1378 ش.‏

‏6. ‏‏وعدۀ دیدار، ‏‏مؤسسۀ تنظیم و نشر آثار امام خمینی، 1376 ش.‏

‏ ‏

‏ ‏

‏ ‏


مجموعه آثار کنگره اندیشه های اخلاقی ـ عرفانی امام خمینی (ره) ـ جلد 8مقالات اخلاقی (1)صفحه 123

‏ ‏

‎ ‎

مجموعه آثار کنگره اندیشه های اخلاقی ـ عرفانی امام خمینی (ره) ـ جلد 8مقالات اخلاقی (1)صفحه 124

  • ) شرح چهل حدیث، ص 53.
  • ) شرح حدیث جنود عقل و جهل، ص 89.
  • ) شرح چهل حدیث، ص 12.
  • ) همان، ص 435.
  • ) همان، ص 222 ـ 223.
  • ) همان، ص 276.
  • ) همان، ص 195.
  • ) همان، ص 240 ـ 241.
  • ) آل عمران (3): 97.
  • ) شرح چهل حدیث، ص 42 ـ 43.
  • ) شرح حدیث جنود عقل و جهل، ص 279 ـ 280.
  • ) همان، ص 241 ـ 243 و نیز ر.ک: همان، ص 368 و شرح چهل حدیث، ص 133 ـ 143.
  • ) شرح چهل حدیث، ص 137 ـ 138.
  • ) نور (24): 35.
  • ) شرح چهل حدیث، ص 182 ـ 184.
  • ) شرح حدیث جنود عقل و جهل، ص 115 ـ 116.
  • ) همان، ص 240.
  • ) همان، ص 315 ـ 317.
  • ) همان، ص 355.
  • ) ر.ک: آداب الصلاة، ص 13.
  • ) شرح حدیث جنود عقل و جهل، ص 360 ـ 362.
  • ) همان، ص 271.
  • ) صحیفۀ امام، ج 4، ص 184.
  • ) آداب الصلاة، ص 45 ـ 46.
  • ) صحیفۀ امام، ج 21، ص 402.
  • ) همان، ص 407.
  • ) همان، ص 289 و 292.
  • ) امام خمینی، غیر از آن که در کتاب های مختلف خویش در این باره اظهار نظر فرموده اند، کتابی به نام «طلب و اراده» دربارۀ امکان تغییر خصوصیات نفسانی نوشته اند که ترجمۀ آن در دسترس است.
  • ) شرح چهل حدیث، ص 111 و نیز ر.ک: شرح حدیث جنود عقل و جهل، ص 51.
  • ) باده عشق.
  • ) وعدۀ دیدار، ص 93.
  • ) شرح حدیث جنود عقل و جهل، ص 89.
  • ) شرح چهل حدیث، ص 37 ـ 38.
  • ) صحیفه امام، ج 8، ص 325.
  • ) ر.ک: همان، ج 7، ص 476.
  • ) کهف (18): 6.
  • ) وعدۀ دیدار، ص 89.
  • ) همان، ص 123.
  • ) صحیفه امام، ج 7، ص 339.
  • ) همان، ج 14، ص 197.
  • ) شرح حدیث جنود عقل و جهل، ص 68.
  • ) صحیفه امام، ج 1، ص 23.
  • ) آداب الصلاة، ص 17.
  • ) ر.ک: وصیت نامه سیاسی الهی امام خمینی.
  • ) آداب الصلاة، ص 21.
  • ) ر.ک: شرح چهل حدیث، ص 326؛ آداب الصلاة، ص 164 ـ 165.
  • ) وعدۀ دیدار، ص 120.
  • ) همان، ص 81 ـ 82.
  • ) آداب الصلاة، ص 166.
  • ) ر.ک: شرح چهل حدیث، ص 9 ـ 10.
  • ) شرح چهل حدیث، ص 25.
  • ) همان، ص 125.
  • ) آداب الصلاة، ص 25.
  • ) همان، ص 29.
  • ) شرح چهل حدیث، ص 96.
  • ) همان، ص 123 و نیز ر.ک: همان، ص 12 و 14 و 239؛  شرح حدیث جنود عقل و جهل، ص 68، 381؛ آداب الصلاة، ص  85.
  • ) آداب الصلاة، ص 25 ـ 27.
  • ) شرح چهل حدیث، ص 64.
  • ) شرح حدیث جنود عقل و جهل، ص 157.
  • ) وعده دیدار، ص 94.
  • ) شرح حدیث جنود عقل و جهل، ص 107 ـ 108.
  • ) ر.ک: همان، ص 139.
  • ) وعدۀ دیدار، ص 115.