کنگره اندیشه های اخلاقی ـ عرفانی امام خمینی (ره)

هویت‌شناسی مکتب اخلاقی امام خمینی رحمه‌الله در رویکرد تاریخی

‏ ‏

‏ ‏

‏ ‏

هویّت شناسی مکتب اخلاقی امام خمینی رحمه الله در رویکرد تاریخی

‏ ‏

‏ ‏

حجة الاسلام و المسلمین عباس ایزد پناه

مقدمه

‏در قلمرو اخلاق و علوم اخلاقی چهار مقولۀ مهم مطرح است که هر گونه بررسی و‏‎ ‎‏تأمل پیرامون آن، به یکی از آن مقوله ها باز می گردد: اخلاق، علم اخلاق، فلسفۀ اخلاق و‏‎ ‎‏فلسفۀ فلسفۀ اخلاق.‏

‏«اخلاق» به معنی ملکات روحی ای است که در جان آدمی ریشه دوانیده است.‏

‏«علم اخلاق» دانش هنجارشناسی اخلاقی است.‏

‏«فلسفۀ اخلاق» یا فرا اخلاق، علم اخلاق یا اخلاق به مفهوم ملکات روحی را به طور‏‎ ‎‏بیرونی مورد بررسی قرار می دهد.‏

‏و «فلسفۀ فلسفۀ اخلاق»، دانش تحلیل بیرونی فلسفۀ اخلاق است؛ از سوی دیگر،‏‎ ‎‏جهان بینی و نوع نگرش ما به عالم و آدم یا نظام باورهای ما است که گرایش ها و‏‎ ‎‏ارزش های ما را رقم می زند؛ یعنی اخلاق یا نظام ارزش ها و هنجارها، از نظام باورها یا‏‎ ‎‏جهان نگری سرچشمه می گیرد. به همین سبب، اخلاق و دانش هنجارشناسی، ناگزیر به‏‎ ‎‏دانش فلسفۀ اخلاق یا فرا اخلاق نیاز مبرم پیدا می کند؛ همان گونه که فلسفۀ اخلاق نیز‏‎ ‎‏برای پایه شناسی خود، به دانشی فراتر از قلمرو خود نیازمند است.‏

‏هویّت مکتب ها یا دکترین های اخلاقی (بشری یا دینی) با رویکردها یا رهیافت های‏

مجموعه آثار کنگره اندیشه های اخلاقی ـ عرفانی امام خمینی (ره) ـ جلد 8مقالات اخلاقی (1)صفحه 11
‏گوناگونی می توانند مورد بررسی قرار گیرند: هویّت شناسی با رویکرد عرفانی، رویکرد‏‎ ‎‏فلسفی، رویکرد تطبیقی، رویکرد تجربی، رویکرد اجتماعی یا جامعه شناختی، رویکرد‏‎ ‎‏دینی و رویکرد تاریخی. هر یک از این رویکردها دارای روش و کار آمدی خاصی است‏‎ ‎‏که باید توسط اهل فن مورد تأمل قرار گیرد.‏

‏این مقاله، هویّت مکتب یا دکترین اخلاقی امام خمینی ‏‏رحمه الله‏‏ را با رویکرد تاریخی مورد‏‎ ‎‏بحث قرار می دهد. بدیهی است که این موضوع، متعلق به حوزۀ فلسفۀ اخلاق و از بُعدی‏‎ ‎‏فلسفۀ فلسفۀ اخلاق خواهد بود.‏

‏اندیشۀ امام خمینی ‏‏رحمه الله‏‏ همان گونه که در قلمرو اِحیای معرفت دینی، عرفان، فقه و‏‎ ‎‏اصول، فلسفه، سیاست و... نقطۀ عطف محسوب می شود، در حوزۀ فلسفۀ اخلاق و‏‎ ‎‏اخلاق نیز در فرهنگ و تمدن اسلامی، رخداد بزرگی است که تبیین هویّت آن بسیار‏‎ ‎‏سنگین و پر دامنه است.‏

‏این بررسی فشرده در سه مرحلۀ کلان به انجام می رسد: هویّت شناسی اخلاق در‏‎ ‎‏تمدن غرب، سیر تاریخی اندیشه های اخلاقی در تمدن اسلامی، و هویّت شناسی و‏‎ ‎‏جایگاه تاریخی مکتب اخلاقی امام خمینی ‏‏رحمه الله‏‏. شرح و تبیین تفصیلی سرفصل های یاد‏‎ ‎‏شده، کتاب مستقل و مفصلی می طلبد؛ این مقاله به منزلۀ پیش درآمدی بر آن تفصیل، به‏‎ ‎‏تبیین فشرده ای همّت خواهد گماشت و تفصیل را به مجالی دیگر خواهد سپرد.‏

1. هویّت شناسی اخلاق در تمدن غرب

‏جریان ها و فلسفه های اخلاقی غرب را در چند دورۀ مهم می توان مورد بحث قرار‏‎ ‎‏داد:  هویّت اخلاق در یونان باستان، هویّت شناسی اخلاق در قرون وسطی، اخلاق در‏‎ ‎‏عهد  رنسانس و پروتستانیسم، هویّت مکتب اخلاقی کانت و جریان شناسی اخلاق در دو‏‎ ‎‏قرن اخیر.‏

‏هویّت اخلاقی غرب با رهیافت یا لحاظ خصیصه های اصلی آن را می توان در چند‏‎ ‎‏محور مورد شناسایی قرار داد: اخلاق عقلانی یونان، اخلاق دینی کاتولیکی، اخلاق‏‎ ‎‏سرمایه داری پروتستان، اخلاق انقلابی کارل مارکس، اخلاق علمی یا فرزانگی و اخلاق‏‎ ‎‏نفع طلبانه راسل.‏


مجموعه آثار کنگره اندیشه های اخلاقی ـ عرفانی امام خمینی (ره) ـ جلد 8مقالات اخلاقی (1)صفحه 12
الف. اخلاق در یونان باستان:‏ سوفسطاییان، فلسفۀ خود را بر معیار شک و تردید در‏‎ ‎‏ارزش معرفت بنا نهادند و بر اساس آن، هنجارهای اخلاقی را نیز مورد تردید قرار دادند؛‏‎ ‎‏یعنی بر نفی ضرورت و کلّیت قضایای اخلاقی تأکید ورزیدند و آن ها را نسبی دانستند.‏‎[1]‎

‏سقراط با این تفکر به شدت مخالفت ورزید و مکتب اخلاقی خویش را بر بنیان‏‎ ‎‏حکمت و تعقل بنا نهاد و بر ارزش معرفت و امکان شناخت و ثبات ارزش های اخلاقی‏‎ ‎‏تأکید کرد. او «دانایی» را اصل و اساس فضیلت و ارزش دانست و «جهل و نادانی» را‏‎ ‎‏سرمنشأ ناهنجاری های اخلاقی تلقی کرد.‏‎[2]‎

‏ولی بزرگ ترین تحول در عرصۀ هویّت و مبانی اخلاقی توسط دو فیلسوف بزرگ،‏‎ ‎‏افلاطون و ارسطو، صورت گرفت. فلسفۀ اخلاق افلاطون بر نظریۀ «مُثُل» مبتنی است. او‏‎ ‎‏بر اساس این فلسفه، جهان موجود را پرتوی از عالمی بالاتر می داند که از آن به «ارباب‏‎ ‎‏انواع» تعبیر می کند. روح آدمی نیز پیش از تعلق به بدن، بسان مرغی در عالم مُثُل جای‏‎ ‎‏داشته است؛ ولی پس از تعلق به آشیان بدن، از اصل خویش دور افتاده و به دیار غربت‏‎ ‎‏هبوط کرده است. بنابراین، باید معلمان و مربیان کوشش کنند تا روح را به اصل خویش‏‎ ‎‏متوجه سازند و او را از غفلت و خود فراموشی نجات دهند. هنجار اخلاقی یا فضیلت در‏‎ ‎‏این فلسفه، در گرو بازگشت به اصل یا تشبّه به خیر اعلا است.‏‎[3]‎

‏ارسطو مبانی افلاطونی را مورد انکار قرار داد و بر اساس تعقل و اصل حد وسط،‏‎ ‎‏اخلاق سعادت را بنیان نهاد. او می گوید: روح آدمی دارای سه قوّۀ کلان ـ یعنی شهویه،‏‎ ‎‏غضبیه و عقلیه ـ است. اگر این قوا در جهت افراط و تفریط عمل کنند، رذیلت اخلاقی یا‏‎ ‎‏نابهنجاری جای هنجار را خواهد گرفت؛ و اگر جانب اعتدال رعایت شود، فضیلت و‏‎ ‎‏سعادت حاصل شده است.‏

‏قوّۀ غضب، حد افراطش خشونت و بیدادگری و جانب تفریطش ترس و جُبن‏‎ ‎‏می باشد؛ و حد وسط آن که  شجاعت است، فضیلت خواهد بود.‏


مجموعه آثار کنگره اندیشه های اخلاقی ـ عرفانی امام خمینی (ره) ـ جلد 8مقالات اخلاقی (1)صفحه 13
‏شهوت و تمایل به لذت های زیستی نیز حد تفریطش خمودی و جانب افراطش فساد‏‎ ‎‏و تباهی است؛ و عفت که حد اعتدال قوّۀ شهوت است، فضیلت را رقم خواهد زد.‏

‏قوّۀ عاقله نیز افراط و تفریط دارد که از آن به کودنی و حیله گری و مکاری (جُربزه)‏‎ ‎‏تعبیر می شود؛ و حد اعتدال آن که  در مقابل افراط و تفریط است، حکمت خواهد بود.‏

‏ارسطو شرط اصلی نیل به فضیلت را در گرو حاکمیت عقل و خرد بر قوای دیگر‏‎ ‎‏می داند و سرچشمۀ رذایل را محکومیت خرد و اسارت آن در دست خشم و شهوت‏‎ ‎‏می شناسد.‏‎[4]‎

‏اخلاق ارسطویی، هر چند از نگاه دقیق تر، عاری از اشکال و نقص نیست‏‎[5]‎‏ ولی به‏‎ ‎‏لحاظ علمی، دارای ارزش تئوریک بسیاری است. این فلسفه، سالیان درازی یکه تاز‏‎ ‎‏میدان معارف اخلاقی در یونان و روم و اروپای قرون وسطی و پس از آن بوده است و‏‎ ‎‏هنوز هم ارزش نظری آن باقی است.‏

‏یونان باستان، علاوه بر فلسفه های بزرگ اخلاقی یاد شده، شاهد سه جریان مهم‏‎ ‎‏اخلاقی دیگر نیز بوده است؛ چون اخلاق اپیکوری، اخلاق کلبیون و مکتب اخلاقی‏‎ ‎‏فلوطین یا نوافلاطونیان.‏

‏اپیکور، سعادت را در گرو ادراک لذت می دانست. لذت گرایی یا اصالة اللذّه در فلسفۀ‏‎ ‎‏اخلاق اپیکور موجب گردید مکتب اخلاقی او به عنوان اسطوره ای در حمایت از دم‏‎ ‎‏غنیمت شماری و استغراق در خوشی قلمداد شود و اپیکوریسم با لذت جویی و بی غمی و‏‎ ‎‏بی دردی، مترادف تلقی گردد.‏

‏در برابر این مکتب، مکتب اخلاقی کلبیون است که سعادت و فضیلت را در ترک لذات‏‎ ‎‏دنیوی و روی آوردن به سختی و فقر جست وجو می کند. آنتیس طنس و دیوجانس از‏‎ ‎‏رهبران برجستۀ این مکتب به شمار می روند و دربارۀ دنیا گریزی و لذت ستیزی‏‎ ‎‏دیوجانس در تاریخ فلسفۀ اخلاق ماجراهای عجیبی نقل شده است.‏‎[6]‎


مجموعه آثار کنگره اندیشه های اخلاقی ـ عرفانی امام خمینی (ره) ـ جلد 8مقالات اخلاقی (1)صفحه 14
‏فلسفۀ فلوطین از فلسفه های برجستۀ روحی است. او با بهره گیری و اقتباس از میراث‏‎ ‎‏فلسفی یونان، مکتب جدیدی بنا نهاد. او فلسفۀ هستی شناختی خویش را بر اساس‏‎ ‎‏«وحدت در عین کثرت و کثرت در عین وحدت» استوار ساخت و از عالم و آدم، قرائت‏‎ ‎‏جدیدی عرضه کرد که مایه ای برای فلسفه های پسین شد. او روح آدمی را به مادی و‏‎ ‎‏زمینی، عقلانی و علمی، و الهی و ربّانی تقسیم کرد. روح ربّانی در وحدت و توحید فانی‏‎ ‎‏است؛ بر خلاف روح مادی که در کثرت مستغرق است. بنابراین، نفس آدمی هر چه به‏‎ ‎‏کثرت نزدیک تر شود، از فضیلت و سعادت فاصله می گیرد؛ و هر چه به وحدت روی‏‎ ‎‏آورد، به فضایل اخلاقی مقرّب خواهد بود.‏‎[7]‎

ب. هویّت اخلاق در قرون وسطی: ‏قرون وسطی عرصۀ حاکمیت اندیشۀ کلیسای‏‎ ‎‏کاتولیک بر علوم و مراکز علمی است؛ یعنی مبنای همه چیز بر محور کتاب مقدس با فهم و‏‎ ‎‏قرائت رسمی کلیسا می چرخد. کلیسا فلسفۀ ارسطو را با کتاب مقدس منطبق تلقی کرد. در‏‎ ‎‏پی آن، فلسفۀ ارسطو به منزلۀ کتاب مقدس، قداست یافت و مخالفت با آن، به منزلۀ‏‎ ‎‏مخالفت با کتاب مقدس تلقی شد. با توجه به این اصول، هویّت اخلاق حاکم بر قرون‏‎ ‎‏وسطی، هویّت کاتولیکی بود؛ یعنی پایه های اخلاق عبارت بود از کتاب مقدس با قرائت‏‎ ‎‏کلیسا، و فضیلت اخلاقی آن است که کلیسای کاتولیک بر آن مُهر تأیید زند و مطابق کتاب‏‎ ‎‏مقدس باشد؛ و رذیلت اخلاقی نیز آن است که با فهم کلیسا سازگار نباشد.‏

ج. اخلاق در عهد رنسانس و پروتستانیسم: ‏عهد رنسانس دوران پشت پا زدن به‏‎ ‎‏سنّت های حاکم بر قرون وسطی است؛ یعنی به جای حاکمیت کتاب مقدس، عقلانیت و به‏‎ ‎‏جای قرائت رسمی کلیسا، عقل بشر و فهم همگانی دین می نشیند و تفسیر کتاب مقدس و‏‎ ‎‏فهم آن از انحصار کلیسا خارج می شود. پس اخلاق رنسانس، اخلاقی است مبتنی بر‏‎ ‎‏انسان مداری و عقل محوری، نه وحی مداری و دین محوری توأم با فهم کلیسا.‏

‏در قرن شانزده "لوتر" و "کالون" که هر دو کشیش بودند، در برابر سنّت های کلیسای‏‎ ‎‏کاتولیک دست به اعتراض و نقد بنیادین زدند. آنان به جای قرائت رسمی کلیسا از دین، از‏‎ ‎


مجموعه آثار کنگره اندیشه های اخلاقی ـ عرفانی امام خمینی (ره) ـ جلد 8مقالات اخلاقی (1)صفحه 15
‏فهم عمومی و به جای آخرت گرایی مسیحی، از دنیاگروی و به جای وحیانیت، از‏‎ ‎‏عقلانیت، حمایت کردند و در اهداف خویش نیز به پیروزی کامل دست یافتند. در نتیجه‏‎ ‎‏در مسیحیت، انشعابی بزرگ و تاریخی رخ داد و آن، پیدایش مسیحیت پروتستان در مقابل‏‎ ‎‏مسیحیت کاتولیک بود. اخلاق پروتستانی اخلاقی است مبتنی بر کتاب مقدس اما توأم با‏‎ ‎‏خرد مداری یا عرفی شدن دین به جای کلیسایی شدن آن. از همین روی "ماکس وبر"‏‎ ‎‏اخلاق پروتستانی را زمینۀ پیدایش سرمایه داری غرب می داند.‏‎[8]‎

د. هویّت مکتب اخلاقی کانت و جریان شناسی اخلاق در دو قرن اخیر: ‏کانت با تقسیم‏‎ ‎‏مشهور خود از گزاره ها، قضایای اخلاقی را نیز مانند گزاره های دینی و متافیزیکی، از‏‎ ‎‏حوزۀ عقل نظری و عرصۀ علوم متعارف جدا ساخت و بر اصل وجدان و عقل عملی تأکید‏‎ ‎‏ورزید. البته در این تئوری هر چند اخلاق با دین، سرنوشت و سرچشمۀ واحدی پیدا‏‎ ‎‏می کند، ولی گزاره های اخلاق از حوزۀ دانش و علوم بشری خارج می گردد و بیش تر جنبۀ‏‎ ‎‏شخصی پیدا می کند. از نگاه کانت، فضیلت و هنجار اخلاقی آن است که وجدان به آن‏‎ ‎‏فرمان می دهد، و ضد ارزش یا نابهنجار نیز آن است که وجدان به آن حکم می کند.‏‎[9]‎

‏جریان های اخلاقی بعد از کانت را می توان در قالب پنج مکتب اخلاقی مطرح ساخت:‏‎ ‎‏اخلاق لیبرال، اخلاق انقلابی مارکس، اخلاق فرزانگی مکتب پراگماتیسم، اخلاق انتفاعی‏‎ ‎‏راسل، و اخلاق فرقه های  مسیحی.‏

‏اخلاق غالب در غرب معاصر و قرن نوزده ادامۀ اخلاق رنسانس و پروتستانیسم است.‏‎ ‎‏به طور کلی می توان هویّت غالب در اخلاق، فرهنگ و تمدن غرب را «اخلاق لیبرال»‏‎ ‎‏نامید که مبانی آن عبارتند از: اصالت آزادی، دموکراسی، اصل رفاه (برخورداری مادی و‏‎ ‎‏روانی)، اصالت علم و عقلانیت بشری، تکثّرگرایی و سکولاریسم یا جدایی دین از دنیا.‏‎ ‎‏یعنی هنجار اخلاقی آن است که با اصول یاد شده همخوانی داشته باشد، و نابهنجاری یا‏‎ ‎‏ضد ارزش آن است که با اصول یاد شده در تضاد باشد.‏

‏این مبانی که اساس اخلاق غالب در غرب معاصرند، با هیچ یک از اصول اخلاقی‏‎ ‎

مجموعه آثار کنگره اندیشه های اخلاقی ـ عرفانی امام خمینی (ره) ـ جلد 8مقالات اخلاقی (1)صفحه 16
‏قرون وسطی سازگاری ندارند؛ ولی با اخلاق رنسانس در انسان گرایی، و با اخلاق‏‎ ‎‏پروتستان در اصل عقلانیت و عرفی شدن یا دنیویت و عدم زهد کاتولیکی مشترکند. به‏‎ ‎‏همین سبب می توان اخلاق لیبرالی غرب معاصر را ادامه و تکامل اخلاق رنسانس و‏‎ ‎‏پروتستانیسم دانست.‏

‏اخلاق انقلابی کارل مارکس بر اصولی چون «ماتریالیسم فلسفی»، «مادیّت تاریخی» و‏‎ ‎‏«اصول دیالکتیک» مبتنی است. او نظام سیاسی و اخلاقی حاکم بر جامعه را تابعی از متغیّر‏‎ ‎‏روابط تولیدی و تضاد آن با نیروی تولید و ابزار مادی می داند و بر این باور است که اخلاق‏‎ ‎‏هر جامعه ای، از هویّت طبقۀ اقتصادی همان جامعه بر می خیزد که در تحول و دگرگونی‏‎ ‎‏دائمی است. پس اخلاق، پدیده ای است روبنایی و نسبی که با تحول زیر بنای خود‏‎ ‎‏متحوّل می شود. بنابراین، اخلاق در نگرش مارکس، ماهیت مادی و الحادی دارد ؛ یعنی‏‎ ‎‏اخلاق، هیچ ارتباطی با دین و متافیزیک ندارد.‏

‏رخداد مهم و اتفاق تازۀ دیگر در قلمرو اخلاق معاصر، ظهور اخلاق با هویّت و مبانی‏‎ ‎‏فلسفۀ پراگماتیستی در آمریکا است. این فلسفه که بر اصولی چون اصالت عمل و فایدۀ‏‎ ‎‏عملی در ارزش گذاری، تفکر منطقی و تعریف جدیدی از تجربه، روح فلسفی، روش‏‎ ‎‏تعلیم و تربیت و... مبتنی است، بر ارزش ها و هنجارهایی چون: لزوم بها دادن به نفع عملی‏‎ ‎‏یا کارآمدی، شاگرد محوری در تعلیم و تربیت، لزوم نقد سنّت ها، انعطاف پذیری،‏‎ ‎‏ضرورت جامع نگری، تردید منطقی و... تأکید می ورزد. البته پراگماتیسم تاکنون به عنوان‏‎ ‎‏یک مکتب فلسفی در شناخت شناسی و مکتبی در فلسفۀ تعلیم و تربیت مطرح بوده است؛‏‎ ‎‏ولی با تأمّل در اصول و مبانی و ابعاد آن، می توان پی برد که آن اصول می توانند پایه های‏‎ ‎‏نظام اخلاقی خاصی را رقم زنند که همان «اخلاق فرزانگی» است. مدل اخلاقی فرزانگی‏‎ ‎‏بر اصل «روح فلسفی» یا تفکر منطقی استوار است که به طور برجسته از «جان دیویی»‏‎ ‎‏آغاز می شود و توسط شاگردان وی چون ژ. اسمیت و گوردن هولفیش توسعه می یابد.‏

‏اخلاق انتفاعی راسل نیز حاکی از استمرار اصول و مبانی اخلاق لیبرال و سکولاریسم‏‎ ‎‏در غرب معاصر است. او که خود، ریاضیدان و فیلسوف «لا ادری» است، اخلاق را نسبی‏‎ ‎‏و مبتنی بر اصل سود و زیان فرد می داند. او در جواب این پرسش که «آیا شما قبول دارید‏‎ ‎

مجموعه آثار کنگره اندیشه های اخلاقی ـ عرفانی امام خمینی (ره) ـ جلد 8مقالات اخلاقی (1)صفحه 17
‏که انسان در برخی موارد، مرتکب عمل بد می شود؟»، می گوید: ‏

‏می فرمایید عمل بد؛ من از استعمال این کلمه خوشم نمی آید. ممکن است بگویم کارهایی‏‎ ‎‏وجود دارد که زیانشان بیش از سود آن ها است. البته اگر انسان نداند که خطر انجام آن چنان‏‎ ‎‏کاری که زیانش بیش از سود آن است، او را تهدید می کند، در آن صورت بهتر است به‏‎ ‎‏ارتکاب آن کار مبادرت نورزد.‏‎[10]‎‏ ‏

‏و در پاسخ پرسشی دیگر می گوید: ‏

‏اگر از انجام عملی زیانی متوجه دیگران نشود، دلیلی نداریم که ارتکاب آن را محکوم کنیم.‏‎ ‎‏نمی توان عملی را تنها به زعم این که فلان مذهب قدیمی "تبو" زشت شناخته است، محکوم‏‎ ‎‏ساخت ؛ فقط بایستی سود و زیان کار را به حساب آورد. چنین است مذهب اخلاق جنسی و‏‎ ‎‏همۀ اخلاق های دیگر.‏‎[11]‎

‏هویّت جریان اخلاق مسیحی در جهان معاصر را در چهار گرایش می توان مورد بحث‏‎ ‎‏قرار داد: هویّت اخلاق در مسیحیت کاتولیک، هویّت اخلاق در مسیحیت پروتستان،‏‎ ‎‏هویّت اخلاق در مسیحیت ارتدکس، و هویّت اخلاق در مسیحیت مطرح در‏‎ ‎‏اگزیستانسیالیسم الهی که ارزش ها را بر مبنای انسان مداری در عین تأکید بر خدا محوری‏‎ ‎‏تفسیر می کند.‏

‏اخلاق مسیحی در اصل پایبندی به کتاب مقدس و توجه به آن، تعیّن پیدا می کند؛ ولی‏‎ ‎‏از جهت فهم و تلقّی از دین و نگرش به کتاب مقدس و رابطۀ آن با بشر، هویّت های‏‎ ‎‏گوناگونی شکل می گیرد؛ یعنی اخلاق مسیحی به لحاظ قرائت کاتولیکی، پروتستانی،‏‎ ‎‏ارتدکسی و اگزیستانسیالیستی الهی یا عرفانی، متکثر می شود.‏

‏اخلاق کاتولیکی اخلاقی است که بر بنیان کتاب مقدس با قرائت رسمی کلیسا استوار‏‎ ‎‏است. ولی اخلاق پروتستانی اخلاقی است مبتنی بر کتاب مقدس با محور عقلانیت و‏‎ ‎‏عرفی شدن دین.‏

‏اخلاق ارتدکسی بر اساس جمع میان مبانی مسیحیت کاتولیک و پروتستان شکل‏‎ ‎

مجموعه آثار کنگره اندیشه های اخلاقی ـ عرفانی امام خمینی (ره) ـ جلد 8مقالات اخلاقی (1)صفحه 18
‏می گیرد. مکتب ارتدکس می خواهد هم به سنّت های کاتولیکی احترام بگذارد و هم نسبت‏‎ ‎‏به عقل و عرف و رویکرد دنیایی، بی توجه نماند؛ یعنی نظام اخلاقی این مکتب، بر اصل‏‎ ‎‏سنّت های دینی و نقش عقل و عرف مبتنی  است.‏

‏اخلاق اگزیستانسیالیستی مسیحی، اخلاق مبتنی بر فلسفۀ "کی یرکه گارد" دانمارکی‏‎ ‎‏است. او فلسفۀ انسان گرایی خود را با دیانت کلیسایی پیوند می زند؛ یعنی اصالت انسان را‏‎ ‎‏بدون اصالت خدا ناتمام می انگارد. بنابراین، ارزش اخلاقی آن است که از هویّت اصیل‏‎ ‎‏آدمی که با وجود خدا پیوند دارد ـ و باید در پیوند باشد ـ برخاسته است؛ و نابهنجاری‏‎ ‎‏اخلاقی آن است که نه ریشه در هویّت الهی انسان دارد، و نه در هویّت خدا. این فلسفه در‏‎ ‎‏مقابل اگزیستانسیالیسم "ژان پل سارتر" فرانسوی قرار دارد که بر اصالت انسان در برابر‏‎ ‎‏اصالت خدا تأکید می ورزد. از این فلسفه به «اگزیستانسیالیسم الحادی» تعبیر می شود.‏‎ ‎‏بدیهی است که نظام اخلاقی آن نیز هویّت انسان مدارانۀ الحادی خواهد داشت.‏

2. هویّت شناسی اخلاق در تمدن اسلامی

‏بررسی تفصیلی هویّت اخلاق در گسترۀ تمدن اسلامی رسالۀ مفصل و مستقلی‏‎ ‎‏می طلبد؛ ولی به طور فشرده می توان گفت که اخلاق در تاریخ تمدن اسلامی در چهار‏‎ ‎‏مرحلۀ کلان قابل تحقیق و پژوهش است: اخلاق در عصر نزول قرآن و حیات‏‎ ‎‏معصومان ‏‏علیهم السلام‏‏ که دارای هویّت نبوی و مرتضوی است، اخلاق در دورۀ شکوفایی دانش‏‎ ‎‏مسلمین تا عهد صفویه، اخلاق در دوران صفویه تا عهد نراقیّین، و هویّت اخلاق در دو‏‎ ‎‏قرن اخیر.‏

‏چنان که می توان گرایش های اخلاقی در دنیای اسلام را نیز بر اساس جهت گیری‏‎ ‎‏معرفتی و محتوای فکری چنین تقسیم نمود: مکتب اخلاقی فلسفی، اخلاق عرفانی ـ‏‎ ‎‏روایی، اخلاق روایی، اخلاق عرفانی ـ ادبی، اخلاق ربّانی و... ولی ما ـ چنان که در تبیین‏‎ ‎‏هویّت اخلاقی غرب گذشت ـ بررسی فشردۀ خود را با مدل دوره بندی یاد شده مطرح‏‎ ‎‏می کنیم که مدل محتوایی و جنبه های فکری را نیز در بر خواهد داشت.‏

‏دوران نبوی و اهل بیت ‏‏علیهم السلام‏‏ دوران القای اصول و مبانی اساسی اخلاق نبوی و‏‎ ‎

مجموعه آثار کنگره اندیشه های اخلاقی ـ عرفانی امام خمینی (ره) ـ جلد 8مقالات اخلاقی (1)صفحه 19
‏مرتضوی است. آن مبانی عبارتند از: هویّت توحیدی ناب در عنایت به صفات جمالی و‏‎ ‎‏جلالی حضرت حق ـ جلّت عظمته ـ اصل عنایت به تعقّل و خرد ناب و تجربۀ بشری،‏‎ ‎‏اصل عشق و محبت ربّانی، اصل کرامت و عزّت یا حماسۀ ربّانی، و اصل ثقلین محوری.‏‎ ‎‏این اصول، اساس اخلاق نبوی و مرتضوی یا فاطمی را تشکیل می دهند.‏‎[12]‎

‏در برابر این مبانی، مبانی و اصول اخلاق اموی، عباسی و... قرار دارد که عبارتند از:‏‎ ‎‏قدرت مداری یا دنیاگروی به جای خدامداری و ثقلین محوری، نفاق و بهره جویی ابزاری‏‎ ‎‏از دین و دانش، مردم گرایی ابزاری، عقل گرایی دنیا مدارانه و...‏

‏در دورۀ دوم که دورۀ شکوفایی دانش مسلمین و دوران حاکمیت مغول ها تا عهد‏‎ ‎‏صفوی است، چند جریان مهم در عرصۀ هویّت اخلاق پدید آمد: اخلاق روایی مرحوم‏‎ ‎‏کلینی، اخلاق عرفانی زهدی، عاشقانه و متکامل، اخلاق عقلانی و فیلسوفانۀ ابن مسکویه،‏‎ ‎‏اخلاق عرفانی ـ روایی امام محمد غزالی و اخلاق عرفانی ـ هنری سعدی.‏

‏اخلاق روایی، محصول تدوین کتاب شریف ‏‏اصول کافی‏‏ است که مباحث اخلاق و‏‎ ‎‏مبانی آن را بر محور روایات پیامبر ‏‏صلی الله علیه و آله‏‏ و احادیث اهل بیت ‏‏علیهم السلام‏‏ مطرح می سازد و بسیار‏‎ ‎‏دقیق و با نظمی منطقی، به فصل بندی روایات اخلاقی می پردازد.‏

‏مکتب اخلاقی دیگر که اخلاق عرفانی است، نخست با هویّت زهدگرایی افراطی‏‎ ‎‏توسط برخی از سران صوفیه و پس از آن در قالب مکتب ملامتیه مطرح گردید و در دنیای‏‎ ‎‏اسلام جای خاصی برای خود باز کرد؛ ولی به تدریج عرفان عاشقانه جای آن را گرفت. از‏‎ ‎‏پیش تازان مبرّز این مکتب عبارتند از: رابعۀ عدویه، منصور حلاج، باباطاهر همدانی، عین‏‎ ‎‏القضاة، شیخ احمد غزالی، فخرالدین عراقی و ابوسعید ابوالخیر. اینان اصل و اساس عرفان‏‎ ‎‏را عشق الهی دانستند و بر اساس آن، سرچشمۀ فضایل و مبدأ رذایل را در عشق حقیقی و‏‎ ‎‏عدم آن جست وجو کردند. این فلسفه در دنیای اخلاق در این مرحله نیز باقی نماند، بلکه‏‎ ‎‏توسط ابن سینا در ‏‏مقامات العارفین‏‏ بازسازی شد؛ یعنی ابن سینا به تصوّف عاشقانه، هویّت‏‎ ‎‏فلسفی و تجربی داد. او در نمط نهم، پس از بیان مبانی و مراحل سیر و سلوک عرفانی، به‏‎ ‎‏اوصاف و ویژگی های اخلاقی اهل عرفان پرداخت و در ضمن طرح دوازده ویژگی‏‎ ‎

مجموعه آثار کنگره اندیشه های اخلاقی ـ عرفانی امام خمینی (ره) ـ جلد 8مقالات اخلاقی (1)صفحه 20
‏اخلاقی ـ از قبیل شادابی، شجاعت، سخاوت، نرمی و محبت در امر به معروف و نهی از‏‎ ‎‏منکر، عدم کنجکاوی در امور مردم و... ـ مبانی و زیرساخت های معرفتی آن ها را نیز تبیین‏‎ ‎‏نمود.‏‎[13]‎‏ این رخداد بزرگ در تکامل عرفان؛ توسط مرحوم سهروردی ادامه یافت، تا به‏‎ ‎‏دست توانای محیی الدین عربی و مولانا جلال الدین بلخی به صورت یک مکتب برجسته‏‎ ‎‏و بلامنازع درآمد. مولوی در ‏‏مثنوی‏‏ شریف، عشق حقیقی را پایه و اساس اخلاق معرفی‏‎ ‎‏می کند و در دیباچۀ ‏‏مثنوی‏‏ می گوید:‏

‏ ‏

‏هر که را جامه ز عشقی چاک شد‏   ‎ ‎‏او ز حرص و عیب کلی پاک شد‏

‏ ‏

‏آن گاه می گوید:‏

‏ ‏

‏شاد باش ای عشق خوش سودای ما‏   ‎ ‎‏ای طبیب جمله علت های ما‏

‏ای دوای نخوت و ناموس ما‏    ‎ ‎‏ای تو افلاطون و جالینوس ما‏‎[14]‎

‏ ‏

‏عرفان متکامل بر این عقیده است که نابهنجاری های اخلاقی، ریشه در ضعف ایمان و‏‎ ‎‏عشق به حضرت حق دارند. بنابراین، اگر کسی بتواند شعلۀ عشق را در درون خود‏‎ ‎‏برافروزد، ریشۀ تمام ضد ارزش های اخلاقی را خواهد سوزاند؛ همان گونه که فضایل‏‎ ‎‏اخلاقی ـ چون نوع دوستی، سخاوت، شجاعت و... ـ از عشق الهی می جوشند.‏

‏جریان یا مکتب اخلاقی دیگر در این دورۀ طولانی، جریان اخلاق سعادت یا اخلاق‏‎ ‎‏ارسطویی است که در آثار بزرگانی چون ابن مسکویه در کتاب ‏‏تهذیب الاخلاق و طهارة‏‎ ‎‏الاعراق ‏‏و کتاب ‏‏اخلاق ناصری ‏‏خواجه نصیرالدین طوسی ‏‏رحمه الله‏‏ نمایان می شود. آن بزرگان،‏‎ ‎‏مبانی نظری اخلاق را مدل سعادت و حد وسط ارسطویی دانستند. بدیهی است که فلسفۀ‏‎ ‎‏اخلاق مشّائی، فلسفه ای عقل گرا است و همواره بر لزوم حد وسط در رفتار تأکید دارد.‏

‏در قرن ششم، شاهکار شگفت انگیز دیگری پدید آمد و آن، ظهور کتاب ‏‏گلستان‏‏ شیخ اجل‏‎ ‎‏سعدی بود. این کتاب، مباحث اخلاقی را بر مبنای وعظ و حکمت، با نثری مسجّع و شیرین‏‎ ‎‏و در قالب تمثیل و حکایت مطرح می سازد. این سبک در بیان معارف اخلاقی تا آن زمان‏‎ ‎‏بی سابقه بود. چنان که پس از آن بزرگ، این شیوه به طور برجسته و قابل رقابت تداوم نیافت.‏


مجموعه آثار کنگره اندیشه های اخلاقی ـ عرفانی امام خمینی (ره) ـ جلد 8مقالات اخلاقی (1)صفحه 21
‏جریان اخلاقی یا مکتب دیگر، جریان اخلاقی امام محمد غزالی طوسی است که بر‏‎ ‎‏اساس عنایت به روایات و احادیث و مبانی عرفانی و اصول متصوّفه به ظهور می رسد. این‏‎ ‎‏نظام اخلاقی و تربیتی خاص در کتاب های ‏‏احیاء العلوم و کیمیای سعادت‏‏ به رشتۀ تحریر در‏‎ ‎‏آمد و به عنوان نقطۀ عطفی در تاریخ تفکر اسلامی و عرفان و اخلاق به منصۀ ظهور رسید.‏‎ ‎‏این جریان، اخلاق را با عرفان و سنّت نبوی عجین می سازد.‏

‏دوران صفویۀ تا اندی از عهد قاجاریه، شاهد سه گرایش برجسته در هویّت اخلاقی‏‎ ‎‏است: مرحوم ملاصدرا، اخلاق مبتنی بر وحدت قرآن و عرفان و برهان را بنا می نهد. او با‏‎ ‎‏نوشتن کتاب ‏‏اسفار‏‏ همان گونه که در عرصۀ فلسفه و عرفان راه تازه ای می گشاید، در حوزۀ‏‎ ‎‏اخلاق و فلسفۀ اخلاق نیز راه نوینی باز می کند و در برابر اخلاق عشق محور، اصل عرفان‏‎ ‎‏و اخلاق با هویّت عقلانی مشائی، اخلاق جامع مبتنی بر عرفان و قرآن و برهان را پی ریزی‏‎ ‎‏می کند؛ یعنی منشأ یا سرچشمۀ اخلاق ناب، تنها راه عقل یا دل نیست، بلکه عقل و دل در‏‎ ‎‏پرتو وحی می توانند اخلاق کامل را رقم زنند؛ زیرا عقل در معرض خطا است و به فرمودۀ‏‎ ‎‏علی ‏‏علیه السلام‏‏:‏

«کم مِن عقل أسیر تحت هوی أمیر»؛‎[15]‎

‏چه بسیار عقل هایی که زیر دست هوا و هوس امیر، اسیرند.‏

‏و شهود عرفانی نیز ممکن است هویّت شیطانی داشته باشد نه رحمانی.‏‎[16]‎‏ بنابراین، باید‏‎ ‎‏عقل و دل در پرتو وحی و دین، هویّت اخلاق را رقم زنند.‏

‏پس از وی شاگرد برجستۀ او، مرحوم ملا محسن فیض کاشانی، با نوشتن کتاب‏‎ ‎‏گران قدر خود ‏‏المحّجة البیضاء‏‏، تحوّل جدیدی در علوم اسلامی، به خصوص معارف‏‎ ‎‏اخلاقی، به وجود آورد. آن بزرگ، مبانی اخلاقی آمیخته با مکتب های گوناگون و ناخالص‏‎ ‎‏را از صافی قرآن و فرهنگ اهل بیت ‏‏علیهم السلام‏‏ گذراند و اندیشه های بلند و ناخالص غزالی را با‏‎ ‎‏آب زلال ثقلین شست وشو داد. بنابراین، مرحوم فیض، پیشتاز هویّت اخلاق مبتنی بر‏‎ ‎‏ثقلین است.‏


مجموعه آثار کنگره اندیشه های اخلاقی ـ عرفانی امام خمینی (ره) ـ جلد 8مقالات اخلاقی (1)صفحه 22
‏پس از او مرحوم ملا مهدی نراقی کتاب شریف ‏‏جامع السعادات‏‏ را می نویسد. این کتاب،‏‎ ‎‏مدل و الگو را از ارسطو گرفته است؛ ولی سعی دارد همان الگو و اصول را با تفصیل‏‎ ‎‏بیش تر و نکات تازه تری برگرفته از مکتب اهل بیت ‏‏علیهم السلام‏‏ توضیح دهد؛ یعنی هویّت‏‎ ‎‏اخلاقی مکتب مرحوم نراقی، فلسفی ـ دینی است.‏

‏در دو قرن اخیر ـ یعنی از عهد قاجاریه تا عهد جمهوری اسلامی ـ در بستر تمدن‏‎ ‎‏اسلامی سه نوع جریان اخلاقی مشاهده می شود: اخلاق با مدل غربی از نوع اخلاق با‏‎ ‎‏هویّت لیبرال، اخلاق التقاطی، و جریان یا مکتب اخلاقی بازگشت به هویّت اخلاق نبوی‏‎ ‎‏و مرتضوی.‏

‏جریان اخلاقی لیبرال، جریانی است مبتنی بر عقلانیت غربی، اومانیسم، لیبرالیسم و‏‎ ‎‏سکولاریسم که از فرهنگ رنسانس بعد از قرن چهاردهم آغاز می شود و در قرون اخیر‏‎ ‎‏همراه با پیدایش استعمار کهنه (کلنیالیسم) و نو (نوکلنیالیسم) بر کشورهای اسلامی نیز‏‎ ‎‏دامن می گسترد. دین گریزی، سنّت ستیزی و لذت گرایی، از ویژگی های بارز این نوع از‏‎ ‎‏هویّت اخلاقی است.‏

‏اخلاق التقاطی، اخلاقی است مبتنی بر فلسفه و فرهنگ غرب یا سوسیالیسم چپ و‏‎ ‎‏فرهنگ اسلامی، به گونه ای که حرف اول را مبانی فرهنگی غرب یا تفکر چپ می زند و‏‎ ‎‏کوشش می شود اخلاق اسلامی با آن فلسفه ها منطبق گردد. فلسفۀ اخلاق سازمان‏‎ ‎‏مجاهدین خلق و آرمان مستضعفین و گروه فرقان، از نمونه های روشن این نوع از هویّت‏‎ ‎‏اخلاقی است. تز خودسازی انقلابی مرحوم شریعتی نیز هر چند به قصد و نیت بازگشت‏‎ ‎‏به هویّت اخلاقی نبوی و علوی صورت می پذیرد، ولی وجود ردپا یا رگه هایی از حضور‏‎ ‎‏هویّت اخلاقی چپ و نوعی رویکرد التقاطی را در اندیشۀ وی نمی توان نادیده انگاشت.‏

‏اما اندیشۀ بازگشت به اخلاق نبوی در دو قرن اخیر، از مرحوم ملاحسینقلی همدانی‏‎ ‎‏آغاز می شود. هر چند پیش از وی نیز در اندیشۀ مرحوم فیض کاشانی، و پیش از وی در‏‎ ‎‏مکتب امام غزالی، قابل ردیابی است. مبنای اخلاقی مرحوم همدانی بر محور بودن ثقلین‏‎ ‎‏و حفظ شریعت و فقه استوار است. او در سیر و سلوک، فوق العاده ثقلین محور و فقه مدار‏‎ ‎‏است. از سبک شناسی سلوکی وی برمی آید که به نوشتن و نظریه پردازی کردن عنایتی‏‎ ‎

مجموعه آثار کنگره اندیشه های اخلاقی ـ عرفانی امام خمینی (ره) ـ جلد 8مقالات اخلاقی (1)صفحه 23
‏نداشته، بلکه تمام همّت او در عمل، شاگرد پروری و انسان سازی مصروف شده است.‏‎ ‎‏مرحوم میرزا جواد ملکی تبریزی یکی از مروّجان برجستۀ مکتب او است که با نوشتن‏‎ ‎‏کتاب هایی چون: ‏‏المراقبات، سرّ الصلاة، رسالۀ لقاء الله ‏‏ و... مکتب اخلاقی و عرفانی مرحوم‏‎ ‎‏همدانی را بیش تر می شناساند. ‏

‏پس از آن مرحوم، شاگرد مبرّز مکتبش، سید جمال الدین اسد آبادی و مرحوم اقبال‏‎ ‎‏لاهوری را باید از منادیان اخلاق مبتنی بر اخلاق متعالی نبوی و مرتضوی برشمرد.‏‎ ‎‏مرحوم سید جمال نهضتش در بازگشت به قرآن و اسلام راستین نبوی خلاصه می شود و‏‎ ‎‏بر اساس آن، هم با استعمار خارجی حاکم بر دنیای اسلام مبارزه می کند، و هم با استبداد‏‎ ‎‏داخلی حاکم بر ممالک اسلامی که نقش پل ارتباطی و پیوند میان دنیای اسلام و استعمار را‏‎ ‎‏بازی می کنند. در عین حال، او با تحجّر و بی خبری گروهی از مسلمین نسبت به زمان خود‏‎ ‎‏و نیز غرب زدگی و گرایش به فرهنگ غرب در جوامع اسلامی، به طور همه جانبه و قاطع‏‎ ‎‏مبارزه دارد و حتی جان خویش را در راه این اصول فدا می کند.‏

‏علامه اقبال به طور عمیق، اندیشه های سید جمال را در تفکر و شخصیت خویش‏‎ ‎‏هضم می کند. و از سوی دیگر، به شدت تحت تأثیر مولوی و حافظ است و با فرهنگ و‏‎ ‎‏تمدن غربی نیز نیک آشنا است. به همین سبب در نظام اخلاقی او، عشق و محبت الهی و‏‎ ‎‏هنرمندی و جمال گرایی، از نظام اخلاقی سید جمال برجسته تر است. فلسفۀ خاص او که‏‎ ‎‏«فلسفۀ خودی» است، همان بازگشت به هویّت اسلامی و اخلاق نبوی است. این مدّعا از‏‎ ‎‏تمامی آثار آن بزرگ، قابل استنباط است؛ چون:‏

‏ ‏

‏بتان تازه تراشیده ای دریغ از تو‏   ‏درون خویش نکاویده ای دریغ از تو‏

‏ز بس گداخته ای در حرارت افرنگ‏   ‎ ‎‏ز چشم خویش تراویده ای دریغ از تو‏

‏ ‏

‏و یا:‏

‏ ‏

‏عصر ما ما را ز ما بیگانه کرد‏   ‎ ‎‏از جمال مصطفی بیگانه کرد‏

‏مسلم از راز خودی بیگانه شد‏   ‏باز این بیت الحرم بتخانه شد‏

‏شیعه را آیین سلمانی نماند‏   ‏خاک ایران ماند و ایرانی نماند‏

‏ ‏

‏و یا:‏


مجموعه آثار کنگره اندیشه های اخلاقی ـ عرفانی امام خمینی (ره) ـ جلد 8مقالات اخلاقی (1)صفحه 24

‏قیمت شمشاد خود نشناختی‏   ‏سرو دیگر را بلند انداختی‏

‏مثل نی خود را ز خود کردی تهی‏   ‎    ‎‏بر نوای دیگران دل می نهی‏

‏ای گدای ریزه ای از خوان غیر‏   ‏جنس خود می جویی از دکان غیر‏

‏بزم مسلم از چراغ غیر سوخت‏   ‎ ‎‏مسجد او از شرار دیر سوخت‏

‏شد پریشان برگ گل چون بوی خویش‏  ‎ ‎‏ای ز خود رم کرده بازآ سوی خویش‏‎[17]‎

‏ ‏

‏بنابراین، فلسفۀ اخلاق اقبال بر اساس «خود» و «ناخود» مبتنی است؛ یعنی هنجار‏‎ ‎‏اخلاقی آن است که از خویشتن و از خود واقعی انسان برخیزد؛ و ناهنجار یا ضد ارزش‏‎ ‎‏آن است که ریشه در ناخود و بیگانه داشته باشد.‏

‏آری سید جمال و اقبال از پیشتازان نهضت بازگشت به هویّت اخلاق نبوی و‏‎ ‎‏مرتضوی در دو قرن اخیر هستند. هر چند هر کدام به زبانی و سبکی خاص به نظام یا‏‎ ‎‏فلسفۀ اخلاقی خویش عینیت بخشیده باشند؛ یعنی سید جمال با عنوان بازگشت به اسلام‏‎ ‎‏نخستین، و اقبال با عنوان بازگشت به خود و پرهیز از ناخود.‏

‏کامل ترین فلسفه و مدل از فلسفه و مدل های اخلاق بازگشت، «اخلاق متعالی» است‏‎ ‎‏که از عرفان متعالی امام خمینی ‏‏رحمه الله‏‏سرچشمه می گیرد. امام خمینی ‏‏رحمه الله‏‏ همان گونه که در‏‎ ‎‏عرصۀ فقه، عرفان، اصول، سیاست، فلسفه، فرهنگ و هنر، به ایجاد تحولی بنیادین و‏‎ ‎‏احیاگری عظیم دست یازیده است، در قلمرو اخلاق و فلسفۀ آن نیز در بُعد نظر و عمل به‏‎ ‎‏احیاگری بزرگی توفیق یافته است.‏

3. هویّت شناسی و جایگاه تاریخی مکتب اخلاقی امام خمینی رحمه الله

‏اینک باید دید هویّت و جایگاه تاریخی مکتب اخلاقی امام ‏‏رحمه الله‏‏ چیست؟ و دیگر این که‏‎ ‎‏مکتب اخلاقی او چه رابطه یا پیوندی با فلسفۀ اخلاق و هویّت اخلاقی ایران باستان دارد؟‏

الف. هویّت شناسی اندیشۀ اخلاقی امام خمینی ‏رحمه الله‏‏: ‏‏هویّت شناسی یک مکتب یا دکترین‏‎ ‎‏خاص، در گرو آشنایی با زیرساخت های فکری و نوع جهان بینی آن مکتب است؛ تا نظام‏‎ ‎‏باورهای یک مکتب و نوع نگرش حاکم بر آن شناخته نشود، نمی توان از هویّت شناسی‏‎ ‎

مجموعه آثار کنگره اندیشه های اخلاقی ـ عرفانی امام خمینی (ره) ـ جلد 8مقالات اخلاقی (1)صفحه 25
‏روبناهای آن سخن گفت. پس هویّت شناسی مکتب اخلاقی امام ‏‏رحمه الله‏‏ به هویّت شناسی نظام‏‎ ‎‏باورها یا معرفت های بنیادین وی نسبت به جهان و انسان بستگی دارد. به عبارت دیگر،‏‎ ‎‏در هویّت شناسی یک مسلک یا مکتب، شناخت خاستگاه آن بسیار حایز اهمیت است. اگر‏‎ ‎‏هویّت اخلاقی امام ‏‏رحمه الله‏‏ با هویّت جریان های دیگر اخلاقی متمایز باشد، بی هیچ تردیدی‏‎ ‎‏باید زیرساخت های معرفتی آن ها متمایز باشند؛ یعنی خداشناسی، جهان شناسی،‏‎ ‎‏قرآن شناسی و انسان شناسی امام ‏‏رحمه الله‏‏ با دیگران متفاوت خواهد بود.‏

‏با کمی تأمل در آثار مکتوب و منظوم او می توان پی برد که خدا در نظام باورهای وی،‏‎ ‎‏حکم اولین سنگ بنا و نقش اصلی را دارد و خدای او تنها خدای جمال و رحمت و رأفت‏‎ ‎‏نیست؛ که خدای جلال و قهر و عزّت هم هست. همان گونه که خدای مطرح در نظام‏‎ ‎‏باورهای او، خدای تنزیهی محض یا خدای تشبیهی برخی از متکلمان نیست؛ بلکه تنزیه‏‎ ‎‏در عین تشبیه و تشبیه در عین تنزیه است.‏

‏جهان و قرآن، هر دو مظهر چنین خدایی هستند: علی ‏‏علیه السلام‏‏ می فرماید: ‏

«فتجلّی لهم سبحانه فی کتابه، من غیر أن یکونوا رأوهُ»؛‎[18]‎

‏خدا در کتابش برای مردم آشکار شد، بی آن که او را با چشم سر بنگرند.‏

‏پس قرآن، تجلّی مکتوب حضرت حق است و عالم و آدم، تجلّی مشهود او. در این‏‎ ‎‏جهان بینی، «انسان کامل» نیز مفهوم خاصی پیدا می کند. انسان کامل یا ولیّ الله و نبیّ الله ‏‎ ‎‏کسی است که صلاحیت خلافت و جانشینی حضرت حق را یافته و صفات جمالی و‏‎ ‎‏جلالی او را در خود آشکار ساخته است. این انسان، تنها مستغرق در وحدت نیست، که‏‎ ‎‏ملازم با کثرت نیز هست؛ همان گونه که در عین پایبندی به عقل و عنایت به عرف، به طور‏‎ ‎‏عمیق اهل وحی و شهود عرفانی است. این انسان، انسانی است دارای عشق و محبت‏‎ ‎‏آتشین به حضرت حق، دارای خرد و تعقّل برتر، دارای قدرت و توانایی برتر، حماسۀ‏‎ ‎‏ربّانی و مقام وحدت در عین کثرت؛ یعنی:‏

‏ ‏

‏این جماعت بندۀ من نیستند‏    ‏تخته بند تختۀ تن نیستند‏

‏ماه مبهوت است بر شب هایشان‏    ‏نور استغفار بر لب هایشان‏


مجموعه آثار کنگره اندیشه های اخلاقی ـ عرفانی امام خمینی (ره) ـ جلد 8مقالات اخلاقی (1)صفحه 26
‏نیست این دیبای محنت دامشان‏    ‎ ‎‏ننگری بر بستری آرامشان‏

‏می روند از اوج امواج خطر‏     ‎ ‎‏عشق در دل ذوالفقاری بر کمر‏

‏می رود ایامشان با ساز و سوز‏    ‏عابدان شب ولی شیران روز‏‎[19]‎

‏ ‏

‏بدیهی است که چنین انسان نگری ای ریشه در توحید جمالی و جلالی دارد و این‏‎ ‎‏انسان در هدف گذاری تربیتی و آموزشی به منزلۀ معیار و میزان است؛ و از سوی دیگر،‏‎ ‎‏روبنا یا نظام ارزشی خاصی را رقم می زند که از آن به اخلاق ربّانی یا نبوی تعبیر می شود.‏

‏این نظام اخلاقی از نگرش توحیدی سیراب شده و مکتب خاصی را تعیّن می بخشد.‏‎ ‎‏در این نظام یا مکتب اخلاقی، ذلّت پذیری بی معنی است؛ همان گونه که اصل رحمت و‏‎ ‎‏عشق به خدا و تمامی پدیده ها، اصلی ترین اصول است. به تعبیر ابن سینا ‏‏رحمه الله‏‏:‏

العارف هشّ بشّ بسام... و کیف لایهشّ و هو فرحان بالحقّ و بکلّ شیء؛ فإنّه یری فیه  الحقّ؛‎[20]‎

‏عارف خوش رو، خوش برخورد و خندان است... و چگونه خوش رو نباشد در حالی که به خدا‏‎ ‎‏خشنود است و به تمامی چیزها؛ زیرا که در آن ها خدا را مشاهده می کند.‏

‏بنابراین، هویّت مکتب اخلاقی امام ‏‏رحمه الله‏‏ هویّت توحیدی و قرآنی ـ نبوی است، نه‏‎ ‎‏هویّت اخلاقی توحید تنزیهی صرف یا توحید تشبیهی محض و یا هویّت وحدت گرایانۀ‏‎ ‎‏افراطی و یا کثرت گرایانۀ تفریطی.‏

ب. جایگاه تاریخی مکتب اخلاقی امام خمینی ‏رحمه الله‏‏: ‏‏یک صاحب نظر ممکن است به سه‏‎ ‎‏صورت، به نقد و اصلاح مکتب های دیگر بپردازد: نقد درون ساختاری؛ نقد‏‎ ‎‏برون ساختاری؛ و نقد زیرساختاری.‏

‏در نقد درون ساختاری، مسائل و جزئیات یک مکتب یا نظریه، مورد ارزیابی و‏‎ ‎‏سنجش قرار می گیرد. چنان که امام غزالی در ‏‏تهافت الفلاسفه‏‏، فلسفۀ مشّاء را به صورت‏‎ ‎‏جزئی و مسأله به مسأله مورد نقد و ارزیابی قرار می دهد؛ و یا همچون امام فخر رازی که‏‎ ‎‏به نقد جزء به جزء ‏‏اشارات‏‏ بوعلی سینا همّت می گمارد.‏

‏در نقد برون ساختاری، یک مکتب یا نظریه به طور کلی و عام از جهت کار آمدی و‏‎ ‎

مجموعه آثار کنگره اندیشه های اخلاقی ـ عرفانی امام خمینی (ره) ـ جلد 8مقالات اخلاقی (1)صفحه 27
‏تأثیرگذاری خارجی و یا به لحاظ روش و ساختار وجودی، مورد ارزیابی قرار می گیرد.‏‎ ‎‏مانند شیوۀ ابن خلدون در مقدمۀ خود که روش تاریخ نگاران و ناقلان اخبار را به لحاظ‏‎ ‎‏روش و نتیجه، مورد نقد و ارزیابی قرار می دهد؛ و یا بسان شیوۀ ابن سینا در نمط نهم و‏‎ ‎‏دهم که علم عرفان و مدّعیات عرفانی را به طور برون ساختاری و کلی مورد ارزیابی و‏‎ ‎‏سنجش قرار می دهد.‏

‏ولی گاهی فرزانگان، به جای دو شیوۀ یاد شده، راه نقد بنیادین یا زیرساختاری را‏‎ ‎‏برمی گزینند؛ یعنی به جای نقد درونی یا بیرونی، به تبیین و تأسیس مبانی و اصول دکترین‏‎ ‎‏خویش همّت می گمارند که با مکتب ها و دکترین های دیگر، تمایز زیرساختی و اساسی‏‎ ‎‏دارد. مانند شیوۀ ‏‏فصوص الحکم‏‏ محیی الدین و یا روش ‏‏احیاء العلوم‏‏ امام غزالی که صاحب‏‎ ‎‏نظر، به طور مستقیم مکتبی را نقد نمی کند، ولی به طور غیر مستقیم پایه های یک مکتب یا‏‎ ‎‏دکترین هایی را می لرزاند؛ بلکه گاهی ویران می سازد. عرفان محیی الدین نه تنها بر ناتمامی‏‎ ‎‏روش های متداول حکمت بحثی و کلامی صحّه می گذارد، که عرفان زهدی و حتی‏‎ ‎‏عاشقانۀ پیشنیان را زیر و رو می کند؛ همان گونه که امام غزالی در ‏‏احیاء العلوم‏‏، مبانی‏‎ ‎‏متکلمان، فیلسوفان و فقها را به چالش جدی فرا می خواند، بی آن که به طور مستقیم به گود‏‎ ‎‏نقد درون ساختاری یا برون ساختاری وارد شود.‏

‏اینک آیا امام خمینی ‏‏رحمه الله‏‏ با زیر ساخت های اخلاقی و نظام ارزشی خود، مکتب ها و‏‎ ‎‏جریان های اخلاقی دیگر را با رویکرد درون ساختاری و برون ساختاری نقد کرده است یا‏‎ ‎‏با رویکرد بنیادین و زیر ساختاری؟‏

‏بدیهی است که امام به طور مستقیم (چه درونی یا بیرونی) به نقد و ارزیابی جریان های‏‎ ‎‏اخلاقی دیگر نمی پردازد؛ ولی در رویکرد انتقادی زیر ساختاری هویّت مکتب اخلاقی‏‎ ‎‏امام، نمی توان تردید  داشت. بر اساس مکتب اخلاقی امام، اخلاق ارسطویی و حتی‏‎ ‎‏افلاطونی به سبب عقلانیت محض و بریدگی از توحید ناب نبوی، ناتمام تلقّی می شود؛‏‎ ‎‏چنان که اخلاق کاتولیکی قرون وسطی به موجب تأکید بر قرائت رسمی و اصالت دادن به‏‎ ‎‏سنّت ارسطویی ناقص قلمداد می گردد.‏

‏اخلاق رنسانس و پروتستانیسم نیز به خاطر عرفی کردن و زمینی نمودن افراطی‏‎ ‎

مجموعه آثار کنگره اندیشه های اخلاقی ـ عرفانی امام خمینی (ره) ـ جلد 8مقالات اخلاقی (1)صفحه 28
‏اخلاق و نفی نقش اهل نظر و دین شناسان و تأکید ناموزون بر عقلانیت، مورد انکار واقع‏‎ ‎‏می شود. اخلاق کانت نیز به دلیل عدم ابتنای اخلاق بر توحید و نیز به موجب کنار نهادن‏‎ ‎‏آن از حوزۀ عقل نظری، ناقص می باشد. اخلاق فرزانگی در گرایش فلسفۀ پراگماتیستی‏‎ ‎‏نیز اخلاقی است عقل مدار و تجربه گرا و بریده از عرفان و ایفای نقش دین. همان گونه که‏‎ ‎‏اخلاق کارل مارکس، گذشته از مبانی غیر علمی و غیر منطقی الحادی، جنبه های ثبات و‏‎ ‎‏عمومیت قواعد اخلاقی را نفی می کند. و اخلاق نفع گرایانۀ راسل و اخلاق با هویّت‏‎ ‎‏لیبرالی نیز به طور کامل، هویّت زمینی دارند که به مفهوم نادیده انگاری خصیصه های ذاتی‏‎ ‎‏و متعالی انسان است.‏

‏مکتب اخلاقی امام در رویکرد تاریخی اسلامی نیز نمی تواند با رویکرد اخلاقی عرفان‏‎ ‎‏زهدی و یا عاشقانۀ غیر جامع سازگار باشد. چنان که هویّت اخلاقی مرحوم ابن مسکویه و‏‎ ‎‏خواجه نصیر به سبب هویّت یونانی که فلسفی و عقلانی است، با هویّت مکتب اخلاقی‏‎ ‎‏امام ‏‏رحمه الله‏‏ که عرفانی و جامع است، هم خوانی نخواهد داشت.‏

‏البته اخلاق مبتنی بر تجربۀ عرفانی ابن سینا، شیخ اشراق و محیی الدین و مولوی برای‏‎ ‎‏امام بسیار حایز اهمیت و ارجمند است؛ ولی این گرایش نیز به موجب ضعف بُعد‏‎ ‎‏اجتماعی و حماسی، از مکتب اخلاقی نبوی فاصله می گیرد.‏

‏اخلاق ادبی ـ عرفانی سعدی به سبب عنایت به عرفان و هنر، بسیار قابل تحسین است؛‏‎ ‎‏ولی بایسته های اخلاق ـ به ویژه اخلاق جامع عرفانی ـ باید بسیار فراتر از ظرفیت ‏‏گلستان‏‏ و‏‎ ‎‏بوستان ‏‏باشد.‏

‏اخلاق جامع صدرایی نیز در مقایسه با مکتب های دیگر، بسیار اوج دارد؛ ولی رویکرد‏‎ ‎‏آن به طور اساسی، کم تر اجتماعی و حماسی است.‏

‏اخلاق فلسفی ـ دینی مرحوم مولی مهدی نراقی نیز از بعد رویکرد دینی و عقلانی، در‏‎ ‎‏شرایط زمانی و مکانی آن بزرگ، قابل ستایش است؛ ولی به موجب گزینش مدل و‏‎ ‎‏چهارچوب ارسطویی و عدم رویکرد توحیدی نبوی و علوی، از هویّت اخلاق ناب دینی‏‎ ‎‏فاصله می گیرد.‏

‏اخلاق با رویکرد التقاطی با هویّت چپ یا راست آن، به طور بنیادین با اخلاق‏‎ ‎

مجموعه آثار کنگره اندیشه های اخلاقی ـ عرفانی امام خمینی (ره) ـ جلد 8مقالات اخلاقی (1)صفحه 29
‏توحیدی متعالی فاصله دارد؛ زیرا که پایۀ اصلی اخلاق التقاطی، تفکر الحادی چپ یا‏‎ ‎‏اندیشۀ اومانیستی و سکولار غرب است، که با پایۀ توحید ناب هیچ گونه سنخیتی ندارد.‏

‏ولی چنان که پیش تر مطرح گردید، جریان مکتب اخلاقی مرحوم فیض کاشانی و‏‎ ‎‏هویّت ثقلین محورانۀ اخلاق مرحوم ملاحسینقلی همدانی، پیش زمینه های لازم و مناسبی‏‎ ‎‏برای هویّت مکتب اخلاقی مرحوم سید جمال و مرحوم اقبال لاهوری بودند؛ که سرانجام‏‎ ‎‏در مکتب اخلاقی امام خمینی ‏‏رحمه الله‏‏ در بُعد نظری و عملی تبلور و تکامل پیدا می کنند. البته‏‎ ‎‏هویّت مکتب اخلاقی امام را نمی توان از هویّت مکتب عرفانی وی جدا دانست؛ یعنی‏‎ ‎‏رویکرد امام در زیر ساخت های اخلاقی و روبناهای آن، به طور عمیق، عرفانی است.‏‎ ‎‏همان گونه که مکتب عرفانی او نیز با مکتب های متداول و رسمی عرفانی متمایز است.‏‎[21]‎

ج. هویّت اخلاقی ایران باستان و مکتب اخلاقی امام خمینی ‏رحمه الله‏‏: ‏‏آیا هویّت مکتب‏‎ ‎‏اخلاقی امام ‏‏رحمه الله‏‏چنان که با هویّت اخلاق نبوی و علوی پیوند عمیقی دارد، با هویّت‏‎ ‎‏اخلاقی ایران باستان نیز می تواند پیوندی داشته باشد، و یا این که میان این دو هویّت‏‎ ‎‏اخلاقی هیچ گونه رابطه ای نمی توان تصور نمود؟‏

‏پاسخ این است که نخست باید هویّت اخلاقی ایران باستان را شناخت و آن گاه با‏‎ ‎‏مکتب اخلاق نبوی مقایسه نمود، تا تمایز و تشابه میان آن دو معین شود و در پرتو آن‏‎ ‎‏بتوان در مورد رابطۀ مکتب اخلاقی امام با آن دو به داوری پرداخت. اگر هویّت تمدن‏‎ ‎‏ایران باستان را از طریق فرهنگ و تمدن دینی ـ که غالباً با زبان نمادین و سمبلیک مطرح‏‎ ‎‏شده اند ـ و یا از طریق ‏‏شاهنامۀ ‏‏حکیم ابوالقاسم فردوسی مورد مطالعه قرار دهیم، به این‏‎ ‎‏نتیجه دست خواهیم یافت که در نگاه فرهنگ و تمدن ایران باستان، چهرۀ انسان دارای‏‎ ‎‏ویژگی های زیر بوده است: تعقّل و خردمندی، عشق و ایمان به خدا و پرستش و نیایش،‏‎ ‎‏تلازم میان دین و سیاست و کثرت، مظهریت انسان برای یزدان و نور، نیازمندی رشد و تعالی‏‎ ‎‏او به معلم و مربّی، حماسۀ توأم با جوانمردی و عاطفه در ستیز با بیدادگران و ضد ارزش ها،‏‎ ‎‏باور انسان جامع، قدرت و توانایی برتر، جبر در عین اختیار و هنرمندی و هنر مداری.‏‎[22]‎


مجموعه آثار کنگره اندیشه های اخلاقی ـ عرفانی امام خمینی (ره) ـ جلد 8مقالات اخلاقی (1)صفحه 30
‏بی شک این نگرش به حقیقت و هویّت انسان، هویّت اخلاقی خاصی را نتیجه می دهد‏‎ ‎‏که می توان از آن به «هویّت یا نظام اخلاقی در ایران باستان» تعبیر نمود. نمونه هایی از‏‎ ‎‏ارزش های متعالی مطرح و مورد ترویج در ‏‏شاهنامه‏‏ عبارتند از: بشر دوستی، فتوّت و‏‎ ‎‏جوانمردی، توکل و امیدواری به خدا، شکست ناپذیری و شجاعت، اصالت صلح و‏‎ ‎‏برخورد محبت آمیز با مخالفان، عدالت جویی و انصاف، خرد ورزی و دانش دوستی،‏‎ ‎‏آزادی از تعلقات دنیوی، اعتقاد به کیفر الهی و رستاخیز، بی آزاری، بی رشکی، بی طمعی،‏‎ ‎‏پاک رأیی، پند پذیری، خاموشی و کم گویی، بیداد ستیزی و فریاد رسی مظلوم، راستی،‏‎ ‎‏رایزنی و مشورت در امور، رضا و خرسندی، سپاس گزاری، شرم و آزرم، فروتنی، فرو‏‎ ‎‏خوردن خشم و کظم غیظ، کوشندگی، گفتار نیک، مصاحبت با فرزانگان، میانه روی در‏‎ ‎‏امور، ترک هوا و هوس، وطن دوستی، هنروری، وفای به عهد، راز داری، دور اندیشی،‏‎ ‎‏پاک دامنی و... که شرح و تبیین آن ها مجال دیگری می طلبد.‏

‏از سوی دیگر، فرهنگ و تمدن ایران باستان، آینۀ شناخت نابهنجاری های اخلاقی نیز‏‎ ‎‏هست که در ‏‏شاهنامه‏‏ از آن ها نکوهش به عمل می آید؛ چون: آزمندی، بد اندیشی، بد زبانی،‏‎ ‎‏بی خردی، بی دینی و خدا نشناسی، بی شرمی، پرگویی و ژاژخایی، پیمان شکنی،‏‎ ‎‏سخن چینی، سفلگی، شتاب زدگی، عیب جویی و عیب گویی، غرور و خود کامگی، فریب‏‎ ‎‏و نیرنگ، کژی و ناراستی، کینه توزی، گناه کاری، حسد ورزی، نادانی، ناسپاسی، نامردمی،‏‎ ‎‏هواپرستی، تن آسایی و کاهلی، تند خویی، دروغ گویی، دورویی و نفاق، سبک سری و‏‎ ‎‏ستمگری و مردم آزاری و... ‏‎[23]‎

‏بنابراین، تمدن ایران باستان به طور عمیق، دارای فلسفه و هویّت اخلاقی است و آن‏‎ ‎‏هویّت، از تمامی تمدن ها و فرهنگ های قدیم و جدید، به هویّت اخلاقی قرآن و سنّت‏‎ ‎‏معصومان ‏‏علیهم السلام‏‏ نزدیک تر است؛ یعنی جامعیت آن را در هیچ تمدنی جز تمدن اسلامی‏‎ ‎‏نمی توان سراغ گرفت.‏

‏اینک آیا می توان گفت که هویّت اخلاقی مکتب امام خمینی ‏‏رحمه الله‏‏ هیچ تناسبی با فلسفه و‏‎ ‎‏هویّت اخلاق ایران باستان ندارد؟ بدون شک نزدیک ترین مکتب اخلاقی به مکتب‏‎ ‎


مجموعه آثار کنگره اندیشه های اخلاقی ـ عرفانی امام خمینی (ره) ـ جلد 8مقالات اخلاقی (1)صفحه 31
‏اخلاقی امام ‏‏رحمه الله‏‏، همان مکتب اخلاقی ایران باستان به روایت ‏‏شاهنامه‏‏ است. البته نمی توان‏‎ ‎‏ادعا داشت که امام، هویّت مکتب اخلاقی خویش را از ایران باستان اقتباس کرده است؛‏‎ ‎‏بلکه به طور قاطع می توان گفت که هر کسی که به آبشخور فرهنگ و تمدن نبوی و‏‎ ‎‏مرتضوی راه یافته باشد، به تمدن ناب ایرانی نیز دست یافته است. همان گونه که اگر کسی‏‎ ‎‏به هویّت راستین تمدن و فرهنگ ایران باستان راه یابد، نمی تواند فرهنگ و تمدن راستین‏‎ ‎‏نبوی و علوی را نپذیرد و به آن عشق نورزد. به همین سبب، حکیم فردوسی ‏‏رحمه الله‏‏ خود را‏‎ ‎‏خاک پی حیدر می داند و تنها راه سعادت در سرای دیگر را تمسک به دامن نبیّ و وصیّ‏‎ ‎‏می شناسد:‏

‏ ‏

‏منم بندۀ اهل بیت نبیّ‏   ‎ ‎‏ستایندۀ خاک پای وصی‏

‏اگر چشم داری به دیگر سرای‏  ‎ ‎‏به نزد نبیّ و وصیّ گیر جای‏

‏برین زادم و هم بر این بگذرم‏  ‏چنان دان که خاک پی حیدرم‏‎[24]‎

‏ ‏

‏البته ما بر این باور نیستیم که هویّت اخلاقی ایران باستان می تواند با هویّت اخلاقی‏‎ ‎‏امام خمینی ‏‏رحمه الله‏‏برابری کند؛ در این تردیدی نیست که تمدن ایرانی در پرتو تمدن اسلام،‏‎ ‎‏حیاتی دوباره یافت و بسیار فراوان بر دارایی های خود افزود. در حالی که تمدن ایران پیش‏‎ ‎‏از ارتباط با تمدن اسلامی، سال ها با تمدن یونانی رابطه داشت و اندیشه های فلسفی و‏‎ ‎‏اجتماعی یونانیان در دانشگاه جندی شاپور تدریس می شد. بنابراین، باید راز استقبال‏‎ ‎‏ایرانیان از تمدن نبوی و علوی را در جای دیگر جست وجو نمود؛ که همان سنخیت و‏‎ ‎‏هم زبانی دو تمدن است.‏


مجموعه آثار کنگره اندیشه های اخلاقی ـ عرفانی امام خمینی (ره) ـ جلد 8مقالات اخلاقی (1)صفحه 32

‏ ‏

‏ ‏

کتاب نامه

‏1. ‏‏اخلاق پروتستان و روح سرمایه داری‏‏، ماکس وبر، ترجمه عبدالمعبود انصاری، تهران،‏‎ ‎‏انتشارات سمت، 1371 ش.‏

‏2. ‏‏اخلاق نیکوماخس‏‏، ارسطو، ترجمه محمدحسن لطفی، تهران، انتشارات طرح نو،‏‎ ‎‏1378  ش.‏

‏3. ‏‏الاشارات والتنبیهات‏‏، حسین بن عبدالله بن سینا، قم، دفتر نشر الکتاب، 1403 ق.‏

‏4. ‏‏انسان آرمانی و کامل‏‏، حسین رزمجو، تهران، انتشارات امیرکبیر، 1368 ش.‏

‏5. ‏‏بوسه بر خاک پی حیدر‏‏، علی ابوالحسنی (منذر)، تهران، نشر عبرت، 1378 ش.‏

‏6. ‏‏تاریخ فلسفه اخلاق غرب‏‏، بکرلارنس سی، ترجمه گروهی از مترجمان، قم، انتشارات‏‎ ‎‏مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی، 1378 ش.‏

‏7. ‏‏تاریخ فلسفه‏‏، فردریک کاپلستون، ترجمه سید جلال الدین مجتبوی، تهران، انتشارات‏‎ ‎‏سروش، 1368 ش.‏

‏8. ‏‏جهانی که من می شناسم‏‏، برتراند راسل، ترجمه روح الله عباسی، تهران، شرکت سهامی‏‎ ‎‏کتاب های جیبی.‏

‏9. ‏‏درآمدی بر مبانی آثار و اندیشه های امام خمینی‏‏، عباس ایزدپناه، تهران، چاپ و نشر عروج،‏‎ ‎‏1374 ش.‏

‏10. ‏‏سیر حکمت در اروپا‏‏، محمدعلی فروغی، تهران، انتشارات زوار، 1344 ش.‏

‏11. ‏‏شرح مقدمه قیصری‏‏، جلال الدین آشتیانی، قم، انتشارات دفتر تبلیغات اسلامی،‏‎ ‎‏1370  ش.‏

‏12. ‏‏کلیات اشعار فارسی مولانا اقبال لاهوری‏‏، تهران، انتشارات سنایی، 1376 ش.‏


مجموعه آثار کنگره اندیشه های اخلاقی ـ عرفانی امام خمینی (ره) ـ جلد 8مقالات اخلاقی (1)صفحه 33
‏13. ‏‏مثنوی معنوی‏‏، جلال الدین محمد بلخی، تهران، انتشارات وزارت فرهنگ و ارشاد‏‎ ‎‏اسلامی، 1374 ش.‏

‏14. ‏‏مجموعه مقالات کنگرۀ فاضلین نراقی‏‏، قم، 1381 ش.‏

‏15. ‏‏مجموعه مقالات همایش بین المللی «حقوق بشر و گفتگوی تمدن ها»‏‏، قم، انتشارات دانشگاه‏‎ ‎‏مفید با همکاری مرکز گفتگوی تمدن ها و یونسکو، 1380 ش.‏

‏16. ‏‏نهج البلاغه‏‏، صبحی صالح، قم، انتشارات هجرت، 1395 ق.‏

‏ ‏

‏ ‏

‏ ‏

‎ ‎

مجموعه آثار کنگره اندیشه های اخلاقی ـ عرفانی امام خمینی (ره) ـ جلد 8مقالات اخلاقی (1)صفحه 34

  • ) ر.ک: تاریخ فلسفه، ج 1، ص 99 ـ 104.
  • ) ر.ک: تاریخ فلسفه، ج 1، ص 130 ـ 134 و تاریخ فلسفۀ اخلاق غرب، ص 29 ـ 32.
  • ) ر.ک: تاریخ فلسفه، ج 1، ص 249 ـ 256.
  • ) اخلاق نیکوماخس، ص 17 ـ 19 و 68 و 74.
  • ) ر.ک: مجموعه مقالات کنگرۀ فاضلین نراقی، ج 4، مقالۀ «هویّت اخلاق دینی در رویکرد تأویلی و مکتب تفکیک».
  • ) ر.ک: تاریخ فلسفه، ج 1، ص 460 و 503 و سیر حکمت در اروپا، ج 1، بحث اپیکوریان و کلبیان.
  • ) تاریخ فلسفه، ج 1، ص 533؛ سیر حکمت در اروپا، ج 1، بحث حکمت فلوطین.
  • ) ر.ک: اخلاق پروتستان و روح سرمایه داری.
  • ) ر.ک: سیر حکمت در اروپا، ج 2، بخش کانت؛ The encyclopedia of philosophy.
  • ) جهانی که من می شناسم، ص 67.
  • ) همان، ص 68.
  • ) درآمدی بر مبانی آثار و اندیشه های امام خمینی رحمه الله، ص 63.
  • ) اشارات، ج 3، ص 363.
  • ) ر.ک: مثنوی معنوی، دیباچه.
  • ) نهج البلاغه، حکمت 211.
  • ) شرح مقدمۀ قیصری، ص 586.
  • ) ر.ک: کلیات اشعار فارسی مولانا اقبال لاهوری.
  • ) نهج البلاغه، خطبۀ 147.
  • ) از همین قلم.
  • ) اشارات، ج 3، ص 391.
  • ) ر.ک: درآمدی بر مبانی آثار و اندیشه های امام خمینی، فصل 4.
  • ) مجموعه مقالات همایش بین المللی «حقوق بشر و گفتگوی تمدن ها»، مقالۀ «هویت تمدن ایران و حقوق بشر».
  • ) ر.ک: انسان آرمانی و کامل، ص 60 ـ 98.
  • ) ر.ک: بوسه بر خاک پی حیدر.