بنیادنبایدهای زمامداری خودکامگی دربیان وبنان امام خمینی
محمد جواد اکبرین
به عقیده نویسنده، وجه مشترک همه نبایدهای زمامداری در عرصه های مختلف اجتماعی و سیاسی، استبداد و خودکامگی است. این رذیله که به گفته امام خمینی در «اربعین حدیث» ریشه در نفس آدمی دارد، از مهم ترین دغدغه های اخلاقی آن فقیه چه در سال های قبل و بعد از پیروزی انقلاب اسلامی به حساب می آید.
نویسنده با مترادف دانستن واژۀ استبداد با واژگانی همچون دیکتاتوری، اتوکراسی و توتالیتاریزم، نامحدود بودن قدرت، به دست آوردن قدرت عالی با نقص قوانین قبلی، به کار بردن قدرت در جهت منافع گروه اندک، تمرکز قدرت در دست یک نفر، فقدان محدودیت های سنتی یا قانونی و گسترش ترس و برقراری اختناق را وجوه مشترک این واژه ها می پندارد.
امام خمینی نیز دیکتاتوری یا واژگانی همچون استبداد و قلدری را ناشی از عدم تهذیب و محصول فساد اخلاقی می داند و همه انسان ها را واجد استعداد نفسانی برای تبدیل شدن به دیکتاتورهای بزرگ می خواند و با اشاره به تجربه های زمامداران مستبدی همچون رضاخان و هیتلر، ویژگی هایی چون نقد ناپذیری، اصرار بر اشتباه و تحمیل رأی خویش بر دیگران را نشانۀ فساد معرفی می نماید. البته از آن جا که بر جسته ترین و روشن ترین مصادیق خودکامگی، استبداد سیاسی است، بسیاری از
مجموعه آثار کنگره اندیشه های اخلاقی ـ عرفانی امام خمینی (ره) ـ جلد 15چکیده مقالات کنگرهصفحه 321
نقدهای امام خمینی به این شعبه از خود کامگی اختصاصی یافته است. با این همه، خود او که سالیان درازی دامن کشیده از میان خارهای گناه عبور کرده بود، به هنگام زمامداری، دولتی ساخت که قدرت و بهره مندی از منافع آن، غایتی به حساب نمی آید.
مجموعه آثار کنگره اندیشه های اخلاقی ـ عرفانی امام خمینی (ره) ـ جلد 15چکیده مقالات کنگرهصفحه 322