همایش بین المللی امام خمینی (س) و قلمرو دین (1) «کرامت انسان»

کرامت انسان کامل

‏ ‏

‏ ‏

‏ ‏

‎ ‎

کرامت انسان کامل

‏ ‏

‏ ‏

‏ ‏

‏ ‏

حجت الاسلام  سید محمد طباطبائی

‏ ‏

‏ ‏

‏ ‏


مجموعه آثار همایش بین المللی امام خمینی (س) و قلمرو دین (1) «کرامت انسان» ـ جلد 1اصول و مبانی کرامت انسان ـ جلد 1صفحه 353

مجموعه آثار همایش بین المللی امام خمینی (س) و قلمرو دین (1) «کرامت انسان» ـ جلد 1اصول و مبانی کرامت انسان ـ جلد 1صفحه 354

‏ ‏

‏ ‏

‏ ‏

‎ ‎

 مقدمه

‏ قال الله تعالی: ‏وَلَقَدْ کَرَّمْنَا بَنِی آدَمَ وَحَمَلْنَاهُمْ فِی الْبَرِّ وَالْبَحْرِ وَرَزَقْنَاهُم مِنَ الطَّیبَاتِ‎ ‎وَفَضَّلْنَاهُمْ عَلَی کَثِیرٍ مِمَّنْ خَلَقْنَا تَفْضِیلاً‏.‏‎[1]‎

‏ حمد ازلی، خدای سرمدی را سزا است، تحیت ابدی، پیامبران الهی به ویژه پیامبر‏‎ ‎‏اعظم(ص) را روا است و درود بیکران، اهل بیت عصمت و طهارت خاصه حضرت‏‎ ‎‏مهدی موعود(عجل الله تعالی فرجه الشریف) را به جا است. بدین ذوات قدسی تولّی‏‎ ‎‏داریم و از معاندان آنان تبرّی می جوییم.‏

‏ مقاله حاضر به قلم این کمترین، خوشه چین خرمن فیض اساتید ربّانی، سید محمّد‏‎ ‎‏طباطبائی، درباره نمودی از کرامت نبی مکرم اسلام، حضرت خاتم الانبیاء محمّد‏‎ ‎‏مصطفی(ص) می باشد که از الهامات مستفاد و محفوظ از محضر انور مشایخ متألهین و‏‎ ‎‏از برکات تحقیق و کوشش تدوین شده است.‏

‏ اما مطالب این نوشته، دارای یک مقدمه و چند بخش خواهد بود.‏

 بخش اوّل: کرامت چیست؟

‏ کاربُرد این واژه، در نیکی های بزرگ استعمال شده است. کرامت همانا حرّیت‏‎ ‎‏خاص است. جناب راغب اصفهانی در ‏‏المفردات‏‏ از بعضی دانشمندان نقل کرده است‏‎ ‎‏که «کَرَم» مانند آزادی است؛ با این امتیاز که حرّیت گاهی در نیکی های کوچک و زمانی‏‎ ‎‏در نیکی های بزرگ استفاده می شود، ولی «کَرَم» فقط در نیکی های بزرگ به کار می رود،‏‎ ‎‏مانند کسی که مال را به منظور تجهیز سپاه در راه پروردگار صرف نماید.‏‎[2]‎


مجموعه آثار همایش بین المللی امام خمینی (س) و قلمرو دین (1) «کرامت انسان» ـ جلد 1اصول و مبانی کرامت انسان ـ جلد 1صفحه 355
‏ به تعبیر برخی، کرامت همان کرامت از فرومایگی است و نزدیک ترین واژه آن در‏‎ ‎‏زبان فارسی، کلمه «بزرگواری» است. «کرامت»، کرامت چگونگی وجود و هستی خاص‏‎ ‎‏است که کامل ترین مصداق آن، برای خدای سبحان ثابت است که دارای عالی ترین‏‎ ‎‏درجه وجود بوده، خود، هستی محض است. از آن جا که معنای کرامت، هم بر‏‎ ‎‏واجب الوجود و هم بر ممکن الوجود به شکل اشتراک معنوی اطلاق می گردد، معلوم‏‎ ‎‏می شود که از خصیصه ماهیت مصون است؛ بلکه مفهوم خاصی است که از چگونگی‏‎ ‎‏وجود انتزاع شده و بر آن حمل می گردد و مانند خود هستی از ماهیت منزّه است.‏

‏اگرچه در بعضی از مراحل متوسّط و یا نازل آن، ماهیت او را همراهی می کند و با‏‎ ‎‏او ترکیب خواهد شد، همانند مفهوم علم که ذاتاً شکل خاصی از هستی است و از‏‎ ‎‏ماهیت مبرّا است، هر چند در مراحل کیف نفسانی و مانند آن، با ماهیت آمیخته است.‏

 بخش دوم: انسان کامل کیست؟

‏ انسان کامل، تعبیری است که بیشتر در کتب اهل معرفت درباره او سخن گفته اند و‏‎ ‎‏نوعاً در آثار و گفتار آنها، خاصه در بیان و نوشتار عارف نامور، فقیه متبحّر، اصولی‏‎ ‎‏نامدار و احیا کننده اسلام ناب محمّدی، حضرت امام خمینی(ره) به کرّات از انسان‏‎ ‎‏کامل یاد شده است.‏

‏ به طور اجمال، انسان کامل حافظ و خزانه دار اسرار الهی، مجمع البحرین غیب و‏‎ ‎‏شهادت وآینه جمال و جلال ربوبی است کسی است که حق تعالی را در جمیع مظاهر‏‎ ‎‏اسما و صفات می شناسد و حقّ تعالی را در جمیع تجلیاتش می پذیرد و قبول دارد؛‏‎ ‎‏چون خلیفه حق است و عبودیت تامّه از آن او است و چون هر انسانی را نصیبی از‏‎ ‎‏ربوبیت هست، عالی ترین حدّ آن نصیب انسان کامل می باشد.‏

‏ او در همه احوال خدا را می پرستد و همه شئون زندگی او عبادت حق تعالی است،‏‎ ‎‏عالَم به وجود او محفوظ است و به برکت او دنیا خراب نمی شود و اهل آن تا زمانی که‏‎ ‎

مجموعه آثار همایش بین المللی امام خمینی (س) و قلمرو دین (1) «کرامت انسان» ـ جلد 1اصول و مبانی کرامت انسان ـ جلد 1صفحه 356
‏انسان کامل در میان آنها است، مستأصل نمی گردند. انسان کامل، عرش الله الأعظم‏‎ ‎‏است که در مقام فعل و مقام ظهور، استیلا و تدبیر دارد.‏

‏ انسان کامل، امام قافله نوع انسانی و غایت مسیر تکاملی آن و صراط مستقیم صراط‏‎ ‎‏الی الله، بلکه صراط الله است که دیگر افراد باید راه تقرّب به او را سیر نمایند تا به‏‎ ‎‏کمال انسانی خود نائل شوند.‏

‏ پیامبر اسلام(ص) انسان کامل خاتَم و خاتِم شاهدان واصل است که به تعبیر‏‎ ‎‏«جناب ابن ترکه» در ‏‏تمهید القواعد:‏

منهم من اختصّ فی تلک المظهریّة والمرآتیّة بمزیّة الختم والتمام، علیه وعلی آله‎ ‎الصلوة والسلام‏؛ در میان سلسله انبیا بعضی ها به حدّی برجسته اند که خاتِم و خاتَم‏‎ ‎‏شدند؛ به طوری که هم خود، خاتم و هم دین آنها، کامل است.‏‎[3]‎

‏جناب علامه قیصری نیز فصل نهم مقدمه خویش را به کتاب ‏‏فصوص الحکم‏‏ ابن‏‎ ‎‏عربی و به همین بحث اختصاص داده‏‎[4]‎‏ که حقیقت پیامبر(ص)، خلیفة الله است و سایر‏‎ ‎‏خلفا تحت این حقیقتند و آن حضرت قطب الاقطاب، انسان کامل و جانِ جانان است‏‎ ‎‏که بر جان ما از ما أولی است و جان ما نیز به طور تکوینی در تحت ولایت او است؛‏‎ ‎‏چنان که قرآن کریم فرموده: ‏النَّبِی أَوْلَی بِالْمُؤْمِنِینَ مِنْ أَنفُسِهِمْ‏.‏‎[5]‎

 بخش سوم: پیامبر اعظم(ص) انسان کامل است

‏ امام خمینی(ره) در بیان این حقیقت می فرماید:‏

‏پیغمبر اسلام که اوّلین فرد انسان ها است و بزرگ ترین انسان کامل است.‏‎[6]‎

‏ پیامبر خدا ـ صلی الل‏‏ه‏‏ علیه و آله ـ انسان کاملی است که در رأس مخروطه این‏‎ ‎‏عالم واقع است. ذات مقدس حق تعالی که غیب است و در عین حال، ظاهر است‏‎ ‎‏و مستجمع همه کمال به طور غیر متناهی است، در رسول اکرم متجلّی است به‏‎ ‎‏تمام اسما و صفات، و در قرآن متجلّی است به تمام اسما و صفات، و روز بعثت،‏‎ ‎‏روزی است که خدای تبارک و تعالی موجود کاملی که از او کامل تر نیست و‏‎ ‎‏نمی شود باشد، مأمور کرد که تکمیل کند موجودات را.‏‎[7]‎

‏ اسم اعظم به حسب حقیقت عینی، همان «انسان کامل» است که خلیفه خداوند در‏‎ ‎‏تمام عوالم می باشد و او حقیقت محمّدیه(ص) است که با عین ثابت خود با اسم اعظم‏‎ ‎

مجموعه آثار همایش بین المللی امام خمینی (س) و قلمرو دین (1) «کرامت انسان» ـ جلد 1اصول و مبانی کرامت انسان ـ جلد 1صفحه 357
‏در مقام الوهیت متّحد است. این پیکره و جسم شریف که به «محمّد بن عبدالله(ص)»‏‎ ‎‏نام بردار است و از عالم علم الهی برای رهانیدن اسیران زندان طبیعت به عالم ملک نازل‏‎ ‎‏شده و در بردارنده و خلاصه آن حقیقت کلی است و جمیع مراتب به گونه اندراج و‏‎ ‎‏نهفتگی عقل تفصیلی در عقل بسیط اجمالی، در او نهاده شده است.‏

‏ او که انسان حقیقی، انسان ارفع، انسان اوّل، نایب الحق در زمین، معلّم فرشتگان در‏‎ ‎‏آسمان، حقّ مخلوق، کون جامع، تجلّی صورت حضرت حق، آیینه جامع صفات الهی،‏‎ ‎‏جام جهان نما، واسطه فیض، امام مبین، مرد تمام، برزخ میان حق و خلق، کلمه فاصله‏‎ ‎‏جامعه، رحمت عظیم الهی، اسطرلاب حق، حامل سرّ الهی و ولیّ الله است، مگر‏‎ ‎‏می شود که از کرامت الهی بی بهره باشد؟‏

‏تاج کرّمناست بر فرق سرت‏‎ ‎‏جوهرست انسان و چرخ، او را عرض‏‎ ‎

‏ ‏

‏طوق اعطیناک آویز بَرَت‏‎ ‎‏جمله فرع و پایه اند و او عَرَض‏‎[8]‎‎ ‎

بخش چهارم: وصف ممتاز نبوّت

‏ وصف ممتاز نبوّت، از مصادیق بارز «کرامت» است و انسانی که به مقام نبوّت نائل‏‎ ‎‏آمده، کرامت خاص نصیب او می شود و خداوندی که وی را به نبوّت رسانده، نسبت به‏‎ ‎‏او «اکرام» می نماید؛ همان خداوندی که سیدالشهداء، حضرت حسین بن علی(ع)، در‏‎ ‎‏وصف او چنین فرمود: ‏

‏«‏أللّهمّ إنّی أحمدک علی أن أکرمتنا بالنبوّة وعلّمتنا القرآن وفقّهتنا فی الدّین‏».‏‎[9]‎‏ ‏

‏نبوّت، هم کمالی علمی و هم کمال عملی را به همراه دارد، مانند جود؛ اما با این‏‎ ‎‏حال، نبوّت را سخا، جود و یا مانند آن به شمار نمی آورند؛ چون کرامت شامل شئون‏‎ ‎‏عقل نظری همانند علم به معارف الهی نیز می شود. از این رو، در ادعیه و زیارات آمده: ‏

‏«‏الّلهّم... وأکرمتنی فیه باحضار المسائل...‏»،‏‎[10]‎‏ «‏... فأسأل الله أکرمنی بمعرفتکم‎ ‎ومعرفة أولیاءکم‏».‏‎[11]‎

‏ البته باید اذعان نمایم که نگاشتن مطالب درباره نبی مکرّم اسلام(ص)، به خصوص‏‎ ‎‏کرامت او، مثل این است که وارد دریایی شویم که به تدریج عمیق شود؛ ولی «‏ما لا‎ ‎

مجموعه آثار همایش بین المللی امام خمینی (س) و قلمرو دین (1) «کرامت انسان» ـ جلد 1اصول و مبانی کرامت انسان ـ جلد 1صفحه 358
یدرک کلّه لا یترک کلّه‏». به همین جهت، از سیره کوچک آن بزرگوار هر چند که ساده‏‎ ‎‏هم باشد، می توان قوانین محکم را تدوین کرد و رفتار ایشان، نورافکن قوی و‏‎ ‎‏هدایتگری است برای انسان های گمشده در تاریکی های جهالت و ضلالت.‏

‏ خداوند متعال رسول اکرم(ص) را در دورانی به پیامبری برانگیخت که مردم در‏‎ ‎‏دشواری های زندگی راه می پیمودند و در میان امواج سهمگین حیرت و سرگشتگی‏‎ ‎‏غرق بودند. زمام زندگی ایشان به دست مرگ و هلاکت افتاده، ایشان را پیش می برد و‏‎ ‎‏قفل های سنگین و سیاه گناه بر دل های آنان نهاده شده بود.‏‎[12]‎

‏ حق تعالی حضرت نبی اعظم(ص) را به پیامبری برانگیخت، در حالی که او را:‏‎ ‎‏ترساننده و بیم دهنده همه عالمیان قرار داده بود.‏‎[13]‎‏ و آن جناب را به عنوان امانت دار‏‎ ‎‏وحی الهی برگزیده بود. در آن هنگام، گروه عرب به موجب بت پرستی و کفر و شرک،‏‎ ‎‏بر بدترین آیین ها بودند و در بدترین سرزمین ها؛ سرزمین بی دینی و فساد و خونریزی،‏‎ ‎‏به سر می بردند. زیستگاه و اقامتگاه آنان در میان سنگ های سخت و خشن، و مارهای‏‎ ‎‏گزنده و خطرناک بود. آب تیره و کدر می نوشیدند و غذای خشن و خشک و دندان گیر‏‎ ‎‏می خوردند. به آسانی خون یکدیگر را می ریختند و با کشتن یکدیگر و قتل و غارت،‏‎ ‎‏پیوند خویشاوندی خود را می گسستند. بت های سنگی و چوبی در میان آن ها استوار و‏‎ ‎‏پابرجا بود و گناهان گوناگون سخت گریبانشان را گرفته بود.‏‎[14]‎

‏ در این فضا، خداوند متعال کسی را فرستاد که آسمانی ترین مرد تاریخ، مردترین‏‎ ‎‏مرد و جاودانه ترین واژه زندگی بود که مرامش همیشگی ترین راه و آیین را برای‏‎ ‎‏انسان های پس از خود به یادگار گذاشت. اگر چه 14 قرن از رفتنش می گذرد، امّا‏‎ ‎‏زنده ترین و شاداب ترین فصل های زندگی را در یکایک سطور دیباچه درخشان حیات‏‎ ‎‏او می توان یافت؛ پیام آوری که شهاب گونه در همه اعصار و قرون، بایدها و نبایدها و‏‎ ‎‏راه ها و بیراهه ها را در منظر بشریت نمودار ساخت.‏


مجموعه آثار همایش بین المللی امام خمینی (س) و قلمرو دین (1) «کرامت انسان» ـ جلد 1اصول و مبانی کرامت انسان ـ جلد 1صفحه 359
‏ حضرت موسی(ع) در مناجات خویش با خداوند متعال عرض می کند: «‏یا ربّ لقد‎ ‎أکرمتنی بکرامة لم تکرم بها أحداً قبلی‏». آن گاه جواب می شنود: «‏یا موسی أما علمت أنّ‎ ‎محمّداً أفضل عندی من جمیع ملائکتی و جمیع خلقی‏».‏

‏ سپس آن حضرت(ع) عرض نمود: «‏یا ربّ، فإنّ کان محمّداً أکرم عندک من جمیع‎ ‎خلقک، فهل فی آل الأنبیاء أکرم من آلی؟‏».‏

‏ دوباره از طرف حق تعالی جواب شنید که فرمود: «‏یا موسی أما علمت أنّ فضل آل‎ ‎محمّد علی جمیع آل الأنبیاء(ع) کفضل محمّد علی جمیع الأنبیاء‏».‏

‏ بنا به نقل علاّمه مجلسی(ره) امیر مؤمنان، علی(ع) فرمود: ‏

‏«‏إذا جمع الله الأوّلین والآخرین کان أفضلهم سبعة منّا بنی عبد المطلب، الأنبیاء أکرم‎ ‎الخلق علی الله، ونبیّنا أکرم الأنبیاء‏».‏‎[15]‎

‏ و اگر این که درباره نبی اعظم(ص) وارد شده است: «‏ألین النّاس و أکرم النّاس‏»،‏‎ ‎‏باید بگوییم که سیره همیشگی ایشان این گونه بوده است.‏‎[16]‎‏ صداقت، مهربانی،‏‎ ‎‏امانت داری و وفای به عهد از ویژگی های بارز و اوصاف مهمّ پیامبر ما بود؛ چون دروغ‏‎ ‎‏و پیمان شکنی از رذائل اخلاقی است و در حریم عصمت راهی ندارد.‏

‏مهربانی و نرم خویی از امتیازهای نبی اعظم اسلام(ص) بود؛ چنان که قرآن کریم در‏‎ ‎‏اشاره به این معنا فرموده: «اگر سخنی تند بگویی، از اطرافت دور می شوند». آری، خُلق‏‎ ‎‏و خوی او حکایت از ابرمردی از دیار مرسلات دارد و کرامت او از اسم شریف‏‎ ‎‏«الکریم» حکایت می کند.‏

‏آدم و نوح و خلیل و موسی و خضر و مسیح‏‎ ‎‏مصطفی احمد ابوالقاسم محمّد از احد‏‎ ‎‏از رسولان اوست سلطان سریر اصطفی‏‎ ‎

‏ ‏

‏هستی هر یک ببزم و قدسی از آن میناستی‏‎ ‎‏نعت و نام و کنیتش زیباترین اسماستی‏‎ ‎‏فاتح ملک جهان آن طرّه طراستی‏‎[17]‎‎ ‎


مجموعه آثار همایش بین المللی امام خمینی (س) و قلمرو دین (1) «کرامت انسان» ـ جلد 1اصول و مبانی کرامت انسان ـ جلد 1صفحه 360
 بخش پنجم: کامل ترین موجودات، کریم ترین و پرهیزکارترین آن ها است

‏ این که خداوند متعال، فرمود: ‏وَلَقَدْ کَرَّمْنَا بَنِی آدَمَ‏...‏‏ یعنی نوع انسان، فی نفسه‏‎ ‎‏کریم خلق شده و شایستگی کرامت بیشتر را هم دارد.‏

‏ گفتنی است که آیه مذکور دو نوع کرامت را بیان نموده است: نخست، کرامت‏‎ ‎‏نفسی انسان؛ ‏وَلَقَدْ کَرَّمْنَا بَنِی آدَمَ‏، و در قسمت دوم فرمود: ‏وَفَضَّلْنَاهُمْ عَلَی کَثِیرٍ مِمَّنْ‎ ‎خَلَقْنَا تَفْضِیلاً‏ که ناظر به کرامت نسبی است.‏

‏ و اگر در سوره مؤمنون بعد از بیان آفرینش و افاضه روح به انسان فرمود: ‏فَتَبَارَکَ‎ ‎اللهُ أَحْسَنُ الْخَالِقِینَ‏،‏‎[18]‎‏ آفرین گفتن به جهت افاضه روح الهی است که به موجب آن،‏‎ ‎‏ آدمی به زیور «کرامت» و «کریم بودن» آراسته شده است. مدار کرامت انسان همان تقوا‏‎ ‎‏است. از این رو، نمی توان آن را از طریق خویشاوندی و امثال آن به دست آورد؛ بلکه‏‎ ‎‏باید از طریق مراقبت و طاعت الهی آن را حاصل نمود. پس هر کسی نافرمانی خداوند‏‎ ‎‏متعال کند، دشمن او است و دشمن خداوند چگونه می تواند دوست او شود؟‏

‏ این که حق تعالی مدار کرامت را تقوا دانسته، به این سبب است که با پیدایش تقوا‏‎ ‎‏کرامت آدمی پدید می آید و با دوام آن نیز کرامت او استمرار می یابد؛ چنان که با شدّت‏‎ ‎‏و قوّت تقوا، کرامت انسان تشدید و تقویت می شود و با نابودی تقوا، کرامت نیز به‏‎ ‎‏طور کلّی از بین می رود. خداوند متعال فقط متقیان را کرامت می بخشد و اگر کسی به‏‎ ‎‏جهت طغیان و سرکشی از تقوا جدا شود، با سوء اختیار خود خلعت کرامت را از تن به‏‎ ‎‏در آورده و خواری را جایگزین آن ساخته است.‏

‏ خداوند متعال در قرآن کریم در این زمینه فرموده است:‏

إِنَّ أَکْرَمَکُمْ عِندَ اللهِ أَتْقَاکُمْ‏؛‏‎[19]‎‏ بزرگوارترین و با افتخارترین شما نزد خدا، با‏‎ ‎‏تقواترین شما است.‏

‏ امیر مؤمنان(ع) نیز در بیان کریم ترین انسان ها فرموده: ‏

‏«‏لیس علی وجه الأرض أکرم علی الله سبحانه من النفس المطیعة لأمره‏».‏‎[20]‎


مجموعه آثار همایش بین المللی امام خمینی (س) و قلمرو دین (1) «کرامت انسان» ـ جلد 1اصول و مبانی کرامت انسان ـ جلد 1صفحه 361
‏آری، بزرگ ترین روح بشری و متواضع ترین بنده پروردگار، اشرف موجودات، اکمل‏‎ ‎‏انسان ها، نبی مکرّم اسلام(ص) با تقواترین مردم بودند؛ چنان که امام خمینی(ره) ذیل‏‎ ‎‏آیه سیزدهم سوره حجرات فرموده اند: ‏

‏ پیغمبر اکرم برای این که اتقای ناس بود، اکرم ناس بود.‏‎[21]‎

‏بنابراین، اگر تقوا سبب کرامت است، وجود و عدم، حدوث و بقا، شدت و ضعف‏‎ ‎‏و سایر شئون آن نیز با تقوا خواهد بود. ممکن نیست که کرامت به درجه عالی برسد،‏‎ ‎‏ولی میزان تقوای انسان ضعیف باشد؛ زیرا لازمه اش آن است که آن مقدار از کرامت‏‎ ‎‏زاید بر تقوا، بر محور تقوا نبوده، بدون سبب حاصل شده باشد.‏

‏ پرهیزکاری مرهون جامعیتِ انسان تقواپیشه در علم و عمل است؛ به بیان دیگر،‏‎ ‎‏پرهیزکار کامل کسی است که هر چه را باید بداند، فرا می گیرد و هر چه را که باید‏‎ ‎‏عمل کند، انجام می دهد. چنین انسان وارسته ای، از شبهه علمی و شهوت عملی نجات‏‎ ‎‏یافته است. نبی اعظم اسلام(ص) هنگام قرائت آیۀ ‏وَمَن یتَّقِ اللهَ یجْعَلْ لَهُ مَخْرَجاً‏،‏‎[22]‎‎ ‎‏ فرمود: «‏تمام التقوی تعلم بما جهلت و تعمل بما علمت‏».‏‎[23]‎

‏ همچنان که کلمه «طیب» بدون متکلم، عقیده بدون معتقد بالا نمی رود، تقوا نیز‏‎ ‎‏بدون متّقی بالا نمی رود. به همین جهت است که در دیدگاه قرآن کریم، ایمان و عمل‏‎ ‎‏صالح دو رکن اساسی به شمار می رود و کلام طیب بدون عمل صالح کمالی ندارد؛‏‎ ‎إِلَیهِ یصْعَدُ الْکَلِمُ الطَّیبُ وَ الْعَمَلُ الصَّالِحُ یرْفَعُهُ‏.‏‎[24]‎

‏ فراز قرآنی ‏إِنَّ أَکْرَمَکُمْ عِندَ اللهِ أَتْقیکُمْ‏، بیانگر مطلب تازه ای است و آن این که‏‎ ‎‏قرآن کریم قبل از این جمله فرموده: مردم از این جهت که مردمند، همه با هم برابرند و‏‎ ‎‏هیچ اختلاف و فضیلتی در بین آنان نیست و کسی بر دیگری برتری ندارد و اگر‏‎ ‎‏اختلافی در خلقت آنان دیده می شود، تنها به این منظور است که یکدیگر را بشناسند و‏‎ ‎‏اجتماعی که در بینشان به وجود آمده، نظام بپذیرد و ائتلاف و یکپارچگی آن ها کامل‏‎ ‎‏گردد. پس غرض از اختلاف هایی که در میان بشر قرار داده شده، این نیست که نسبت‏‎ ‎‏به یکدیگر تفاخر کنند و یکی به مال و منال خود ببالد و دیگر به سفیدی پوستش فخر‏‎ ‎

مجموعه آثار همایش بین المللی امام خمینی (س) و قلمرو دین (1) «کرامت انسان» ـ جلد 1اصول و مبانی کرامت انسان ـ جلد 1صفحه 362
‏بفروشد و در نتیجه، اجتماع بشر رو به اضمحلال و نابودی رود.‏

‏ از این رو، قرآن کریم در فراز بعد همین آیه، معیار برتری انسان ها را بیان نموده و‏‎ ‎‏تقوا را در نزد خداوند ملاک بزرگواری و فضیلت انسان بر شمرده است.‏

‏ بر اساس آیه ‏وَلَقَدْ کَرَّمْنَا بَنِی آدَمَ‏؛ خدای کریم به انسان، هم کرامت داده و هم‏‎ ‎‏فضیلت. و چنانچه خلعت الهی ناظر به شرافت ذاتی انسان باشد، ویژه او است و با غیر‏‎ ‎‏مقایسه نمی شود.‏

‏ ذات اقدس الهی افزون بر تکریم انسان، وی را بر بسیاری از موجودات نیز برتری‏‎ ‎‏داده است. بنابراین، مقصود از فضیلت انسان نسبت به بسیاری از مخلوقات، این است‏‎ ‎‏که هر چیزی که به آنها داده شده، بیشترش به انسان عطا شده است. پس طبق آیه‏‎ ‎‏سیزدهم سوره حجرات، انسان متقی، کریم است و هر که با تقواتر است، کریم تر است؛‏‎ ‎‏چنان که نبی مکرّم اسلام اتقی و اکرم مردمان هستند. چرا وجود مبارک حضرت ختمی‏‎ ‎‏مرتبت(ص) که گل سرسبد نظام خلقتند، اکمل موجودات، اکرم و اتقای مردم و افضل‏‎ ‎‏و اجمل آنها نباشد، در حالی که خود فرموده اند: ‏

‏ «‏مثلی من النبیین کمثل رجل بنی داراً فأحسنها وأکملها وأجملها وترک فیها موضع‎ ‎البنة لم یضعها فجعل الناسُ یطوفون بالبنیان ویعجبون منه ویقولون: لو تمّ موضعُ هذه‎ ‎البنة، فأنا فی النبیین موضع تلک البنة‏»؛‏‎[25]‎‏ مثل من در میان پیامبران، مثال مردی‏‎ ‎‏است که خانه ای بسازد. پس آن را نیکو و کامل و زیبا گرداند و در آن، جای یک‏‎ ‎‏خشت را خالی گذارد و آن را قرار ندهد. مردم دور آن ساختمان به گردش درآیند‏‎ ‎‏و از آن شگفت زده شوند و بگویند: کاش جای این خشت پر بود! پس من در بین‏‎ ‎‏پیامبران، جای آن خشت هستم. ‏

‏ ‏

‏شرف و جلال پیغمبران بود از جلال محمدی‏‎ ‎‏نرسد خرد به کمال او نه بشر به کنه جلال او‏‎ ‎

‏ ‏

‏سبب وجود جهانیان بود از کمال محمدی‏‎ ‎‏شرف و یقین و رضا بود کمی از خصال محمدی‏‎ ‎


مجموعه آثار همایش بین المللی امام خمینی (س) و قلمرو دین (1) «کرامت انسان» ـ جلد 1اصول و مبانی کرامت انسان ـ جلد 1صفحه 363
 بخش ششم: وابستگی خلافت و کرامت

‏ ذات اقدس الهی فرموده است: ‏وَإِذْ قَالَ رَبُّکَ لِلْمَلاَئِکَةِ إِنِّی جَاعِلٌ فِی الأَرْضِ‎ ‎خَلِیفَةً‏.‏‎[26]‎‏ ‏‏تعیین جایگاه هر موجود، فرع بر تبیین ماهیت و هویت او است و تا‏‎ ‎‏هویت چیزی شناخته نشود، جایگاه آن در نظام هستی روشن نخواهد شد و اگر هویت‏‎ ‎‏چیزی شناخته گردد، جایگاهش نیز خود به خود آشکار می شود.‏

‏ اصولاً تعیین جایگاه اشیا، وابسته به جهان بینی است و درستی و نادرستی جهان بینی‏‎ ‎‏و شدّت و ضعف آن نیز به درجه معرفت شناسی بر می گردد. انسان از نگاه قرآن کریم،‏‎ ‎‏وجودی جامع دارد که او را شایسته مقام خلافت کرده است و همین خلافت الهی،‏‎ ‎‏جایگاه والای انسان را در هستی رقم می زند. خدا انسان را که وجود عنصری او در‏‎ ‎‏زمین است، تکریم کرده است. هنگامی جهان مسخر آدمی خواهد شد که کریم باشد و‏‎ ‎‏وقتی انسان کرامت دارد که خلیفة الله باشد و زمانی انسان خلیفه است که اوّلاً، سخن‏‎ ‎‏«مستخلف عنه» را بفهمد و ثانیاً، باور کند و ثالثاً، اجرا کند. از این رو، می توان گفت که‏‎ ‎‏کرامت انسان در خلافت او است.‏

‏ در این زمینه، حکیم متأله، شیخنا الاستاد فی المعارف الالهیه، حضرت آیت الله‏‎ ‎‏جوادی آملی ـ روحی له الفداء ـ در «همایش بین المللی امام خمینی(ره) و کرامت‏‎ ‎‏انسان» به زیبایی و رسایی تمام فرموده اند: «کرامت انسان به خلافت او وابسته است و‏‎ ‎‏خلافت او به معرفت عقلی و فطری او وابسته است و اگر فهمید و پذیرفت و عمل‏‎ ‎‏کرد، در همین محدوده می شود مظهر اسمای الهی و مورد تکریم. آن گاه بهشت را برای‏‎ ‎‏او تزیین می کنند، فرشتگان به استقبال او می آیند، با سلام او را وارد بهشت می کنند».‏

‏از این رو است که حضرت خاتم الانبیاء(ص) فرمودند:‏

‏«‏انّ الله تبارک وتعالی خلق آدم وأودعنا صلبه وأمر الملئکة لسجود تعظیماً لنا‎ ‎وإکراماً وکان سجودهم لله عزّ وجلّ عبودیّة ولآدم إکراماً وطاعةً لکوننا فی صلبه‏»؛‏‎[27]‎‎ ‎‏خداوند تبارک و تعالی آدم را آفرید و ما را در صُلب او به ودیعه گذاشت و‏‎ ‎‏ملائکه را به سجودِ برای آدم به منظور تعظیم و اکرام ما فرمان داد و سجده آنها بر‏‎ ‎

مجموعه آثار همایش بین المللی امام خمینی (س) و قلمرو دین (1) «کرامت انسان» ـ جلد 1اصول و مبانی کرامت انسان ـ جلد 1صفحه 364
‏آدم وظیفه عبودیت الهی ایشان، و برای آدم(ع) اکرام و طاعت بود؛ زیرا ما در‏‎ ‎‏صلب او بودیم.‏

‏ خلعت خلافت خدای سبحان، آن چنان مناسب اندام موزون کون جامع و انسان‏‎ ‎‏کامل دوخته شد که نه در اوج انسانیت و مسجود شدن برای فرشتگان او را رها کرد و‏‎ ‎‏نه در حضیض هبوط زمین از او جدا شد؛ چرا که خلافت الهی تمام هویت انسان کامل‏‎ ‎‏را تشکیل می دهد.‏

‏ آن که در خلافت الهی بالاترین رتبه را دارد و در میان اسمایی که به آدم(ع) تعلیم‏‎ ‎‏شده و معیار مقام خلافت قرار گرفته، عظیم ترین اسم است، حقیقت نورانی و پاک‏‎ ‎‏محمدی(ص) است؛ حقیقتی که به تعبیر بعضی گرچه از نظر صورت فرزند آدم است،‏‎ ‎‏امّا از جهت سیرت پدر آدم به شمار می آید و از آن حضرت به «آدم اکبر» و «أب أقدم»‏‎ ‎‏یاد می شود.‏

 بخش هفتم: شیوه کریمانه انسان کامل

‏ انسان کریم چون دیدش وسیع است، برای تحصیل رضای خدا، اقدام به کارهایی‏‎ ‎‏می کند که برای دیگران ممکن نیست، مخصوصاً افراد لئیم که دید آنها محدود است.‏‎ ‎‏افراد کریم جز خدا چیزی نمی طلبند. پس ممکن است کسی آزاد اندیش باشد، از‏‎ ‎‏چیزی نترسد و یا امید به چیز زودگذر نداشته باشد، امّا در عین حال از آن «کرامت»‏‎ ‎‏برجسته برخوردار نباشد. کرامت برجسته آن است که انسان فقط برای رضای دوست‏‎ ‎‏کار کند.‏

‏ اگر کسی به جایی برسد که لوجه الله کار کند، کوشش او، نه برای آن است که از‏‎ ‎‏جهنم نجات پیدا کند و نه برای آن که به بهشت برود. آن کسی که این رنج را تحمّل‏‎ ‎‏می کند، به فکر نان و حلوای فرد نیست؛ بلکه به فکر لقاء الله است.‏

‏ تا انسان امور ناخوشایند و رنج آور را بر خود تحمیل نکند، به کرامت نمی رسد.‏‎ ‎‏امیر مؤمنان، علی(ع) در این باره فرموده: «‏المکارم بالمکاره‏».‏‎[28]‎


مجموعه آثار همایش بین المللی امام خمینی (س) و قلمرو دین (1) «کرامت انسان» ـ جلد 1اصول و مبانی کرامت انسان ـ جلد 1صفحه 365
‏ کریم بودن انسان، واقعیتی است همانند کریم بودن فرشتگان و قرآن که جملگی‏‎ ‎‏مظاهر کرامت خداوندند. البته آن ذات اقدس، بالذات کریم است. بدین ترتیب، کرامت‏‎ ‎‏انسان حاکی از آن است که وی دارای کیفیتی برتر و عالی است و گوهر صدف وجود‏‎ ‎‏به شمار می رود.‏

‏ کرامت نظری می تواند بزرگواری های ارزش و عمل فراوانی را نیز به همراه داشته‏‎ ‎‏باشد. به دلیل همین مسأله، تعالیم اخلاقی و حقوقی باید با عنایت به این اصل نظری و‏‎ ‎‏در سازگاری کامل با آن تنظیم شود.‏

‏هنگامی که بپذیریم انسان گوهری کریم و ارزشمند است، خواه ناخواه بر این باور‏‎ ‎‏خواهیم بود که نه تنها اوصافی چون آزادی و امنیت حقّ اویند، بلکه باید به گونه ای‏‎ ‎‏تفسیر و تنظیم شوند که با کرامت وی سازگار باشند.‏

‏ این جا است که با نگاهی به تاریخ و زندگی نبی مکرّم اسلام(ص) به عمق مسأله‏‎ ‎‏پی خواهیم برد. سرگذشت فتح مکه، روشن کننده اخلاق و رفتار نیکو و حکایتگر‏‎ ‎‏شیوه کریمانه انسان کاملی چون پیامبر اعظم(ص) است. کاردانی و حسن تدبیر و‏‎ ‎‏سیاست خردمندانه آن وجود ملکوتی در گشودن آخرین و سخت ترین دژ دشمن، ثابت‏‎ ‎‏می نماید که گویی این ابر مرد آسمانی، پاسی از عمر خود را در یکی از دانشگاه های‏‎ ‎‏بزرگ نظامی گذرانده بود که بسان یک فرمانده توانا نقشه فتح را آن چنان طرح و ترسیم‏‎ ‎‏نمود که بدون رنج و مشقت، بزرگ ترین پیروزی نصیب مسلمانان گردید؛ با این وجود،‏‎ ‎‏چهره انسان دوست و پر مهر پیامبر(ص) به حفظ جان و مال دشمنان خون آشام خود‏‎ ‎‏روشن شد. آری، آن ابرمرد تاریخ با روشن بینی خاص، پس از آن پیروزی عظیم،‏‎ ‎‏جنایات قومش را نادیده می گیرد و عفو عمومی اعلام می کند و می فرماید:‏

‏شما مردم، هموطنان بسیار نامناسبی بودید؛ رسالت مرا تکذیب کردید، مرا از‏‎ ‎‏خانه ام بیرون ساختید و در دورترین نقطه که من به آن جا پناهنده بودم، با من به‏‎ ‎‏نبرد برخاستید؛ ولی من با همه این جرائم، شما را بخشیده، بند بندگی را از پای‏‎ ‎‏شما باز می کنم و اعلام می نمایم که «‏اذهبوا فأنتم الطلقاء‏».‏‎[29]‎


مجموعه آثار همایش بین المللی امام خمینی (س) و قلمرو دین (1) «کرامت انسان» ـ جلد 1اصول و مبانی کرامت انسان ـ جلد 1صفحه 366
‏ نمونۀ دیگر این عطوفت و مهربانی، در حوادث سال نهم هجرت به چشم می خورد‏‎ ‎‏که جریان حمله سپاه اسلام به قبیله «طی» و اسارت دختر «حاتم طائی» و فرار برادر او،‏‎ ‎‏عدی بن حاتم، به سوی شام، و مدّتی بعد رهسپار شدن او به سوی مدینه و اسلام‏‎ ‎‏آوردن او.‏

‏ ابن هشام نقل می کند که وقتی «عدی» وارد مدینه شد، در مسجد کنار پیامبر(ص)‏‎ ‎‏می نشیند. آنگاه پیامبر که «رحمة للعالمین» است، دست او را گرفته و به منزل خود‏‎ ‎‏می برد. مکارم اخلاق و شیوه کریمانه پیامبر(ص) او را مجذوب می کند و زندگی ساده‏‎ ‎‏حضرت(ص) او را دگرگون کرد، از فروتنی وی غرق حیرت می شود و اخلاق پسندیده‏‎ ‎‏و ملکات فاضله حضرت را می بیند و از گزارش های غیبی ولیّ خدا، نسبت به خود‏‎ ‎‏مطمئن می شود و این گونه، از روی کمال عقیده و خلوص نیت اسلام آورده، تا آخر‏‎ ‎‏عمر به اسلام وفادار می ماند.‏‎[30]‎‏ روایتی را وجود مبارک حضرت صادق آل محمّد(ص)‏‎ ‎‏به اسنادش از امیر مؤمنان، علی(ع) نقل کرده اند که نبی مکرّم اسلام(ص) فرموده اند:‏

‏«‏أکرموا کریم قوم وإن خالفوکم‏»؛‏‎[31]‎‏ بزرگان هر قوم را گرامی بدارید، هر چند با شما‏‎ ‎‏مخالف باشند و پسر حاتم طائی از این قبیل بود.‏

‏در قضیه دیگر، شخص یهودی خدمت رسول اعظم اسلام(ص) مشرف می شود و‏‎ ‎‏مدعی طلبکاری از حضرت می شود و به حضرت امر می کند که در همان کوچه ای که‏‎ ‎‏حضرت را دیده، طلب او را بپردازد!‏

‏وجود نازنین حضرت می فرماید: «اوّلاً، شما از من طلبکار نیستی و ثانیاً، اجازه بده‏‎ ‎‏که من بروم منزل و پول برای شما بیاورم؛ زیرا پولی همراه من نیست». یهودی گفت:‏‎ ‎‏یک قدم هم نمی گذارم از اینجا بردارید! هر چه پیامبر(ص) در برابر او نرمش نشان‏‎ ‎‏دادند. آن یهودی بیشتر خشونت نشان داد، تا آن جا که عبا و ردای پیامبر اکرم(ص) را‏‎ ‎‏گرفت و به دور گردن حضرت پیچید و آن قدر کشید که اثر قرمزی، در گردن مبارک‏‎ ‎‏پیامبر(ص) به جای ماند.‏

‏ حضرت(ص) که قبل از این اتفاق برای اقامه نماز جماعت عازم مسجد بودند، با‏‎ ‎

مجموعه آثار همایش بین المللی امام خمینی (س) و قلمرو دین (1) «کرامت انسان» ـ جلد 1اصول و مبانی کرامت انسان ـ جلد 1صفحه 367
‏این پیشامد تأخیر کردند. مسلمانان که دیدند حضرت نیامده وقت گذشته است، به‏‎ ‎‏جستجوی ایشان روانه شدند و مشاهده کردند که یک نفر یهودی جلوی رسول خدا را‏‎ ‎‏گرفته است و آن حضرت(ص) را آزار می دهد. مسلمانان خواستند یهودی را کنار بزنند‏‎ ‎‏و یا احتمالاً او را تنبیه نمایند؛ ولی پیامبر که «رحمة للعالمین» است. فرمود: «نه، من‏‎ ‎‏خودم می دانم با رفیقم چه بکنم. شما کاری نداشته باشید». آن قدر نرمش نشان داد که‏‎ ‎‏یهودی همان جا گفت: «‏أشهد أن لا إله إلّا الله وأنّک رسول الله(ص)‏».‏

‏ در ادامه یهودی گفت: «شما با چنین قدرتی که دارید، این همه تحمل می کنید و‏‎ ‎‏این تحمل، در حدّ یک انسان عادی نیست و مسلّماً شما از جانب خداوند مبعوث‏‎ ‎‏شده اید».‏

‏آیا این گونه رفتارها جز درس کرامت و شیوه کریمانۀ یک انسان کامل چیز دیگری‏‎ ‎‏می تواند باشد؟‏

‏ چه زیبا حضرت ابوطالب(ع) دربارۀ پیامبر اسلام(ص) گفته اند:‏

‏لقد اکرم الله النبیّ محمّد(ص)‏‎ ‎‏المرتمی فی دُجیٌّ المبتلی بعمی‏‎ ‎‏یأتون سدّته من کلّ ناحیه‏‎ ‎

‏ ‏

‏فأکرم خلق الله فی الناس احمد‏‎[32]‎‎ ‎‏والمشتکی ظمأ والمبتغی دیناً‏‎ ‎‏ویستفید من نعمائه عیناً‏‎[33]‎‏ّ‏‎ ‎

‏ در این کلام، عین به چهار معنا آمده است: کوری پیش پیامبر می آید، بدهکار‏‎ ‎‏می آید، گرفتار به تاریکی می آید و تشنه ای که آب ندارد، نزد ایشان می آید و همگی از‏‎ ‎‏پیامبر(ص) عینی می گیرند. این قبیل گفته های گویا، بسیار نادر است.‏

‏ صفحات تاریخ گواهی می دهد که زندگانی رهبر عالی قدر مسلمانان از آغاز کودکی‏‎ ‎‏در بردارنده برخی حوادث شگفت انگیز است که تمام آن ها جنبه کرامت داشته و همگی‏‎ ‎‏گواهی می دهند که حیات و سرگذشت پیامبر(ص) یک زندگی عادی نبوده است. به‏‎ ‎‏راستی این شخصیت ممتاز ملکوتی چه شیوه و اوصافی دارد؟ و مقام و درجاتش‏‎ ‎‏چگونه است که این شایستگی ها را دارا بودند؟‏


مجموعه آثار همایش بین المللی امام خمینی (س) و قلمرو دین (1) «کرامت انسان» ـ جلد 1اصول و مبانی کرامت انسان ـ جلد 1صفحه 368
‏ این چه کوثری است در کویر جان انسان ها که همه جان های تفتیده را به سوی‏‎ ‎‏خود می کشد؟ چه حقیقتی است که به تعبیر امام خمینی(ره)، نور مقدّس و مرکز ظهور‏‎ ‎‏اسم اعظم و مرآت تجلّی حق است؟‏‎[34]‎‏ و دارای چه مقام بلند عرفانی است که شامل‏‎ ‎‏حقایق تمامی مراتب کلّی و جزئی است و دارای چه نسبتی است که نسبت ایشان را به‏‎ ‎‏پیروانش همچون اسم اعظم نسبت به سایر اسما و صفات دانسته اند؟‏‎[35]‎

‏بنیان گذار جمهوری اسلامی و احیا کننده اسلام ناب محمّدی(ص) در این زمینه‏‎ ‎‏فرموده:‏

‏تمام دایره وجود از عوالم غیب و شهود، تکویناً و تشریعاً، وجوداً و هدایتاً‏‎ ‎‏ریزه خوار نعمت آن سرور هستند و آن بزرگوار واسطه فیض حق و رابطه بین حق‏‎ ‎‏و خلق است و اگر مقام روحانیت و ولایت مطلقه او نبود، احدی از موجودات‏‎ ‎‏لایق استفاده از مقام غیب احدی نبود و فیض حق عبور به موجودی از موجودات‏‎ ‎‏نمی کرد و نور هدایت در هیچ یک از عوالم ظاهر و باطن نمی تابید.‏‎[36]‎

‏ بارگاه قدس و جایگاه انس رسول اعظم(ص) اسلام آوردن بسیاری از مردم، به‏‎ ‎‏خصوص سران مذاهب مختلف را به همراه داشت.‏

‏ علامه مجلسی(ره) در این مورد آورده اند که: «روزی عدّه ای از صاحبان مذاهب‏‎ ‎‏گوناگون نزد رسول خدا(ص) حضور یافتند و هر کدام سخنی گفتند؛ یهودیان،‏‎ ‎‏مسیحیان، مادیین و ملحدان، ثنویه و دوگانه پرستان و مشرکان حجاز، ادله خود را برای‏‎ ‎‏گرایش های دینی و مذهبی بیان داشتند و دلیل اقامه می کردند. آن گاه رسول اکرم(ص)‏‎ ‎‏با ادله محکم و منطقی و با برهان قاطع، همه بافته های آنها را جواب دادند و بی راهه‏‎ ‎‏رفتن آنها را از راه حق و حقیقت تبیین نمودند.‏

‏ پس از استدلال های پیامبر اعظم(ص) در برابر پیروان مذاهب مختلف، آنان فرصتی‏‎ ‎‏برای جواب خواستند. پس از گذشت سه روز به محضر پیغمبر اسلام(ص) مشرّف‏‎ ‎‏شدند و به آن حضرت ایمان آوردند. آنها 25 نفر بودند؛ که از هر فرقه ای پنج نفر. در‏‎ ‎‏نهایت گفتند: «‏ما رأینا مثل حجّتک یا محمّد(ص) لنشهد أنّک رسول الله‏»؛ ما تاکنون با‏‎ ‎

مجموعه آثار همایش بین المللی امام خمینی (س) و قلمرو دین (1) «کرامت انسان» ـ جلد 1اصول و مبانی کرامت انسان ـ جلد 1صفحه 369
‏استدلالی به قوّت استدلال شما روبه رو نشده بودیم و اکنون به رسالت تو شهادت‏‎ ‎‏می دهیم و مسلمان می شویم».‏

‏هر کراماتی که می جویی به جان‏‎ ‎‏چند بت بشکست احمد در جهان‏‎ ‎‏گر نبودی کوشش احمد تو هم‏‎ ‎‏این سرت وارست از سجده صنم‏‎ ‎‏گر بگویی شکر این رستی بگو‏‎ ‎‏مر سرت را چون رهانید از بتان‏‎ ‎

‏ ‏

‏او نمودت تا طمع کردی در آن‏‎ ‎‏تا که یا رب گوی گشتند امّتان‏‎ ‎‏می پرستیدی چو اجدادت صنم‏‎ ‎‏تا بدانی حقّ او را بر اُمم‏‎ ‎‏کز بُت باطن همت برهاند او‏‎ ‎‏هم بدان قوّت تو دل را وا رهان‏‎[37]‎‎ ‎

بخش هشتم: کرامت در پرتو همت انسان کامل

‏ امام خمینی(ره) در فرازی از تعلیقه خود بر ‏‏شرح فصوص الحکم‏‏ گفته اند: ‏

وامداد النبی الهمم من خزائن الجود والکرم لحضرة الالهیّة انّما هو لقطبیة وخلافة...‎ ‎کلّ همّة أصحاب القلوب ولکمّل بامداد همّته(ص) بل کلّ همّته ظلّ همّته ومظهر‎ ‎قدرته.‎[38]‎

‏مدد رسانی نبی مکرّم اسلام به همت ها از خزائن جود و کرم حضرت الهیّت، به‏‎ ‎‏سب قطبیّت و خلیفه بودن آن حضرت است... هر همتی از اصحاب قلوب و کمّل،‏‎ ‎‏به امداد و یاری همّت او(ص) است؛ بلکه هر همّتی سایه همّت وی و مظهر قدرت‏‎ ‎‏او است.‏

‏همه نبوت ها و ولایت ها سایه نبوت ذاتی و ولایت مطلقه او است و دعوتی صورت‏‎ ‎‏نمی گیرد، مگر دعوت به او و دعایی نمی شود، مگر برای او و احسانی نمی شود، مگر به‏‎ ‎‏او. این که خداوند متعال فرمود: «خداوند چنین مقدّر داشت که هیچ معبودی جز او را‏‎ ‎‏نپرستند و به والدین احسان کنید»، بیانگر این حقیقت نیز هست که آن بزرگوار یکی از‏‎ ‎‏دو پدر روحانی و جانشین وی که در روحانیت با او متّحد است، یکی دیگر از دو پدر‏‎ ‎‏است؛ چنان که حضرت(ص) فرموده: «من و علی پدران این امّتیم».‏


مجموعه آثار همایش بین المللی امام خمینی (س) و قلمرو دین (1) «کرامت انسان» ـ جلد 1اصول و مبانی کرامت انسان ـ جلد 1صفحه 370


مجموعه آثار همایش بین المللی امام خمینی (س) و قلمرو دین (1) «کرامت انسان» ـ جلد 1اصول و مبانی کرامت انسان ـ جلد 1صفحه 371
‏ای شفاعت خواه مشتی تیره روز‏‎ ‎‏تا چه پروانه میان جمع تو‏‎ ‎‏نور او چون اصل موجودات بود‏‎ ‎‏جزو و کل چون امّت او آمدند‏‎ ‎

‏ ‏

‏ ‏

‏لطف کن شمع شفاعت بر فروز‏‎ ‎‏پر زنان آییم پیش شمع تو‏‎ ‎‏ذات او چون معطی هر ذات بود‏‎ ‎‏خوشه چین همّت او آمدند‏‎[39]‎‎ ‎

‏ اگر برای قبل از تولّد و بعثت نبی مکرّم اسلام قضایایی چون: قصّه اصحاب فیل و‏‎ ‎‏شکست آنها، شکافتن ایوان کسری، فرورفتن آب ساوه و خاموش شدن آتشکده فارس‏‎ ‎‏اتفاق می افتد و پس از ولادت، ابری بالای سر آن حضرت مشاهده می شود که با او‏‎ ‎‏می رود و یا سنگ ریزه ها بر او سلام می کنند، معجزات و کرامات دیگری نیز برای آن‏‎ ‎‏حضرت در هنگام نبوّت ایشان در تاریخ ذکر شده که جملگی نشان از همّت بلند و‏‎ ‎‏بارگاه قدس پیامبر اکرم(ص) دارد، از آن جمله:‏

‏ 1. جوشیدن آب از میان انگشتان آن حضرت که عده بسیاری از آن آب اندک‏‎ ‎‏نوشیدند و سیراب شدند. در سال نهم هجرت در جریان غزوه تبوک مسلمانان با کمبود‏‎ ‎‏آب مواجه گشتند و با کرامت و همّت پیامبر اکرم(ص) همگی سیراب گردیدند.‏‎[40]‎

‏ 2. چاه حدیبیه خشک شد و مردم آب خواستند، پیامبر(ص) تیر خود را به براء بن‏‎ ‎‏عازب داد و فرمود در چاه برو و این تیر را در چاه فرو بر!‏

‏ ناگهان آب از چاه جوشید؛ به طوری که بسیاری از مردم ترسیدند که «براء» غرق‏‎ ‎‏شود. این واقعه نیز در حضور جماعتی بسیار اتفاق افتاد؛ چون اصحاب پیامبر(ص) در‏‎ ‎‏حدیبیه هزار و چند صد نفر بودند و شمار بسیاری این قضیه را نقل کرده اند. ‏

‏ نظیر این، قومی نزد آن حضرت شکایت کردند که آب چاهشان در تابستان خشک‏‎ ‎‏شده است. آن حضرت آب دهان در چاه انداخت و آب آن بسیار شد. وقتی خبر این‏‎ ‎‏کرامت به «یمامه» و «مسیلمه» رسید، از او نیز همین را خواستند. او هم آب دهان در‏‎ ‎‏چاه انداخت؛ اما آب اندک آن خشک شد.‏‎[41]‎

‏کرده چاهی خشک را در خشک سال‏‎ ‎

‏ ‏

‏قطره آب دهانش پر زلال‏‎ ‎


مجموعه آثار همایش بین المللی امام خمینی (س) و قلمرو دین (1) «کرامت انسان» ـ جلد 1اصول و مبانی کرامت انسان ـ جلد 1صفحه 372
‏ 3. ذیل آیه اوّل سوره قمر، روایتی وارد شده است که پنج سال قبل از هجرت،‏‎ ‎‏اوائل شب چهاردهم ذی الحجّه سال ششم بعثت، در مکه معظمه در پی درخواست‏‎ ‎‏مشرکان از پیامبر(ص) مبنی بر ارائه یک معجزه، آن حضرت با اشاره دست های مبارک‏‎ ‎‏خود اجزای قوس قمر از هم جدا شد و به دو قسمت تبدیل گشت.‏

‏ علامه طباطبائی(ره) در ‏‏تفسیر المیزان‏‏ در این زمینه فرموده اند:‏

‏در معنای «انشق القمر» آمده که قریش از حضرت(ص) خواستند تا معجزه ای‏‎ ‎‏برایشان بیاورد. حضرت رسول(ص) دعا کرد و از خدا خواست تا قرص قمر را‏‎ ‎‏برایش دو نیم کند و خدای تعالی این کار را کرد؛ به طوری که همه مشرکان آن را‏‎ ‎‏دیدند و دوباره آن دو قسمت به هم چسبید؛ با این حال، گفتند: سحری است‏‎ ‎‏مستمر.‏‎[42]‎


مجموعه آثار همایش بین المللی امام خمینی (س) و قلمرو دین (1) «کرامت انسان» ـ جلد 1اصول و مبانی کرامت انسان ـ جلد 1صفحه 373
‏ماه از انگشت او بشکافت‏‎ ‎‏هبر میان دو کتف او خورشیدوار‏‎ ‎‏زلف انشق القمر اعجاز آن روی چو ماه‏‎ ‎

‏ ‏

‏مهر در فرمانش از پی تاخته‏‎ ‎‏داشته مُهر نبوّت آشکار‏‎[43]‎‎ ‎‏کحل ما زاغ البصر ز آن دیده بیناستی‏‎[44]‎‎ ‎

‏ 4. گویند: درخت خشک با اشاره حضرت سبز شد‏‎[45]‎‏ و یا در جریان دیگر، ایشان‏‎ ‎‏درختی را پیش خود خواند. درخت زمین را شکافت و پیش آمد و باز به امر حضرت‏‎ ‎‏آن درخت به جای خود بازگشت. در ‏‏نهج البلاغه‏‏ ضمن یکی از خطبه های حضرت‏‎ ‎‏علی(ع) آمده که این عمل به خواهش جماعتی از کفّار بود. آنها دیدند؛ ولی ایمان‏‎ ‎‏نیاوردند.‏

‏ 5. قضیه ستون حنانه، یکی دیگر از این موارد است. بعد از ساختن منبر،‏‎ ‎‏پیامبر(ص) دیگر به آن ستون تکیه نمی داد. تا این که صدای ناله ستون بلند شد.‏‎ ‎‏پیامبر(ص) نزدیک آن ستون آمد و او را در بر گرفت. او هم از ناله آرام شد. مردم‏‎ ‎‏گفتند: ناله او از فراق پیامبر(ص) بوده است.‏

‏چون به منبر بر شد آن دریای نور‏‎ ‎‏آسمان بی ستون بی نور شد‏‎ ‎

‏ ‏

‏ناله حنانه می شد دور دور‏‎ ‎‏و آن ستون از فرقتش رنجور شد‏‎ ‎


مجموعه آثار همایش بین المللی امام خمینی (س) و قلمرو دین (1) «کرامت انسان» ـ جلد 1اصول و مبانی کرامت انسان ـ جلد 1صفحه 374
‏ 6. در سال دهم بعثت، در میان قبائل عرب، سران قبیله «بنی عامر» به شرارت و‏‎ ‎‏سرکشی معروف بودند. سه نفر از سران آنها به نام های: «عامر»، «اربد» و «حیار» تصمیم‏‎ ‎‏گرفتند که در رأس هیئتی از بنی عامر وارد مدینه شوند و در جلسه ای که با پیامبر(ص)‏‎ ‎‏مذاکره می کنند، وی را از طریق حیله به قتل برسانند. نقشه این بود که «عامر» با‏‎ ‎‏پیامبر(ص) به گفتگو بپردازد و موقعی که او با حضرت مشغول سخن گفتن است،‏‎ ‎‏«اربد» با شمشیر خود پیامبر(ص) را از پای درآورد. افراد دیگر هیئت نمایندگی، از‏‎ ‎‏نقشه این سه نفر اطلاعی نداشتند و همه آنها وفاداری خود را نسبت به اسلام و شخص‏‎ ‎‏پیامبر(ص) ابراز کردند؛ ولی «عامر» از هر نوع تظاهر به اسلام در محضر پیامبر(ص)‏‎ ‎‏امتناع ورزید و مرتّب به پیامبر(ص) می گفت: «من باید با تو در جای خلوتی سخن‏‎ ‎‏بگویم». این جمله را می گفت و به «اربد» نگاه می کرد؛ ولی هر چه در چهره او دقّت‏‎ ‎‏می کرد، او را ساکت و آرام می یافت.‏

‏ پیامبر(ص) در پاسخ او فرمود: «تا اسلام نیاوری، چنین مصاحبه ای امکان پذیر‏‎ ‎‏نیست». بالاخره «عامر» از ناحیه «اربد» از اجرای تصمیمی که گرفته بودند، مأیوس‏‎ ‎‏گردید. گویا «اربد» هر موقع تصمیم می گرفت که دست به شمشیر ببرد و حمله کند،‏‎ ‎‏رعب و عظمت پیامبر(ص) او را از اجرای نیت خود باز می داشت.‏

‏ در پایان جلسه، «عامر» از جای خود برخاست و به دشمنی پیامبر(ص) تظاهر‏‎ ‎‏نمود، و گفت: «من مدینه را با اسب و سرباز بر ضدّ تو پر می کنم».‏

‏ پیامبر(ص) با حلم و بردباری خاصّی که داشت، به مثابه او پاسخ نگفت و فقط از‏‎ ‎‏خدا خواست که او را از شرّ هر دو نفر مصون دارد. چیزی نگذشت که دعای حضرت‏‎ ‎‏رسول(ص) مستجاب شد؛ «عامر» در راه به بیماری طاعون مبتلا شد و به وضع بدی در‏‎ ‎‏خانه زنی از بنی سلول درگذشت. «اربد» نیز در بیابان دچار صاعقه شد و سوخت.‏‎[46]‎

‏دفتر تنزیل او کشتی ارباب نجات‏‎ ‎‏قیصر و کسری هراسان از حسام قهر اوست‏‎ ‎

‏ ‏

‏دستگیر اهل عصیان عدوة الوسقاستی‏‎ ‎‏تنگ میدان جهانش در صف هیجاستی‏‎[47]‎‎ ‎


مجموعه آثار همایش بین المللی امام خمینی (س) و قلمرو دین (1) «کرامت انسان» ـ جلد 1اصول و مبانی کرامت انسان ـ جلد 1صفحه 375
‏ 7. علامه حلّی(ره) در ‏‏شرح تجرید‏‏ در ضمن کلام مرحوم خواجه نصیر طوسی(ره)‏‎ ‎‏در بحث نبوت آورده اند: «علی(ع) را چشم دردی عارض شد. حضرت رسالت(ص)‏‎ ‎‏آب دهان بر چشم او افکند، شفا یافت و دعا کرد. از آن پس، علی(ع) هرگز چشم درد‏‎ ‎‏نگرفت و از گرما و سرما محفوظ ماند و تا آخر عمر چشم درد نگرفت و در زمستان و‏‎ ‎‏تابستان جامه یکسان می پوشید».‏

‏ خلاصه کلام این که خداوند سبحان رتبه فاعلیت و تأثیر را به حضرت خاتم‏‎ ‎‏الانبیاء، سلالة النبیین، صفوة المرسلین، خیرة رب العالمین، مسندنشین بزم کرامت،‏‎ ‎‏محمّد بن عبدالله(ص) و اهل بیت عصمت و طهارت(ع) اعطا نموده است.‏

‏ از آن جا که عین ثابت رسول خاتم(ص) اقتضای عبودیت تامه را دارد و در اعتلای‏‎ ‎‏وجودی اش در قوس صعود، اوّلین خلق الهی است و همه کلمات نوریه موجودات‏‎ ‎‏خارجی از این نور ایجاد شدند، به همین جهت، خداوند سبحان به رسول الله(ص) رتبه‏‎ ‎‏فاعلیت داد تا معطی کمال کلّ اهل عالم و واسطه فیض باشد؛ چنان که جمیع ارواح و‏‎ ‎‏مظاهر آنها از این نوع وجود یافتند. رتبه فاعلیت و تأثیر، همان خلافت الهی است که‏‎ ‎‏به موجب آن، حضرت صاحب مقام «کُنْ» می باشد به اذن الله تعالی.‏

‏ از این رو است که حضرتش در ماده کائنات تصرّف می کند و به محض انشا، آن‏‎ ‎‏فعل متحقّق می شود و مراد صاحب فتوحات که فرمود: «‏أب الأکوان بفاعلیة وامّ الإمکان‎ ‎بقابلیة‏»، همین است و باید دانست که رتبه فاعلیت حضرت، متأخر از جهت عبودیت او‏‎ ‎‏است؛ چرا که عبودیت، جنبه قابلیت و انفعالیت دارد. شبستری این معنا را چه زیبا به‏‎ ‎‏نظم درآورده است:‏

‏در این ره انبیا چون ساربانند‏‎ ‎‏و از ایشان سید ما گشت سالار‏‎ ‎‏بر او ختم آمده پایان این راه‏‎ ‎‏مقام دلگشایش جمع جمع است‏‎ ‎

‏ ‏

‏دلیل و رهنمای کاروانند‏‎ ‎‏هم او اوّل هم او آخر در این کار‏‎ ‎‏در او مُنزَل شده «ادعوا الی الله»‏‎ ‎‏جمال جان فزایش شمع جمع است‏‎ ‎

 


مجموعه آثار همایش بین المللی امام خمینی (س) و قلمرو دین (1) «کرامت انسان» ـ جلد 1اصول و مبانی کرامت انسان ـ جلد 1صفحه 376
بخش نهم: محبت در پرتو کرامت انسان کامل

‏ همان طوری که در بخش اندیشه ارزش علم به معلوم است، در بخش انگیزه نیز‏‎ ‎‏ارزش حُبّ به محبوب است؛ یعنی هر اندازه محبوب بلند مرتبه و والا باشد، مَحَبّت آن‏‎ ‎‏هم برین و بالا است.‏

‏ همان گونه که اثر کرامت به محبوب است، نیروی ادراک و تحریک حبّ نیز به‏‎ ‎‏برکت علم و قدرت محبوب خواهد بود. محبّت خدا، انسان را بینا و شنوا می کند و‏‎ ‎‏محبّت دنیا کور و کر می نماید. رسول اعظم اسلام(ص) فرمودند:‏

‏«‏لیس الأعمی من یعمی بصره، إنّما الأعمی من تعمی بصیرته‏»؛‏‎[48]‎‏ کور کسی نیست که‏‎ ‎‏چشم ظاهر او نبیند، کور واقعی کسی است که چشم باطن او نبیند.‏

‏ حضرت استاد معظم، حکیم متأله، آیت الله جوادی آملی ـ روحی فداه ـ در این‏‎ ‎‏زمینه فرموده اند:‏

‏همان طوری که فرشتگان از تسبیح و تحمید و تهلیل و تکبیر خدا اغتذا می کنند،‏‎ ‎‏روح مجرّد انسانی نیز از حکمت و محبّت تغذّی می نماید، تا هم شأن عقل نظری‏‎ ‎‏او با حصول معارف غیبی تغذیه گردد و هم شأن عقل عملی وی با محبّت کامیاب‏‎ ‎‏شود. از این رو، برنامه اصلی رسول اکرم(ص) در چهره تعلیم و حکمت و تزکیه‏‎ ‎‏نفوس تجلّی نمود و اجر رسالت آن حضرت، محبّت عترت شد که هیچ گاه از قرآن‏‎ ‎‏جدا نخواهند شد.‏‎[49]‎

‏ در فرهنگ قرآن کریم، فقط ایمان به خدای متعال و وحی و نبوّت و معاد و سایر‏‎ ‎‏دستورهای دینی، مایه زینت و در نتیجه سبب کرامت انسان خواهد بود.‏

‏ جناب ابوبصیر از حضرت صادق(ع) چنین نقل می کند که: پنج گروه خواب ندارند‏‎ ‎‏که یکی از آنها محبّی است که خوف از دست دادن محبوب، خواب را از چشمان او‏‎ ‎‏ربوده است؛ «‏والمحبّ حبیباً یتوقّع فراقه‏»،‏‎[50]‎‏ و این با سنّت رسول خدا(ص) هماهنگ‏‎ ‎‏است و ما نیز موظّف به تأسّی از آن هستیم. آری، خوف از دست دادن محبوب، خواب‏‎ ‎‏را از چشمان محبّ می رباید؛ «‏عجباً للمحبّ کیف ینام‏».‏‎[51]‎


مجموعه آثار همایش بین المللی امام خمینی (س) و قلمرو دین (1) «کرامت انسان» ـ جلد 1اصول و مبانی کرامت انسان ـ جلد 1صفحه 377
‏ رسول خدا(ص) حبیب خدا است و برای آن که محبوب را از دست ندهد، همواره‏‎ ‎‏در وصال است. به ما نیز می فرماید که اگر محبّ خدا هستید، در پی حبیب خدا حرکت‏‎ ‎‏کنید تا از محبّ بودن به محبوب شدن برسید؛‏

قُلْ إِن کُنْتُمْ تُحِبُّونَ اللهَ فَاتَّبِعُونِی یُحْبِبْکُمُ اللهُ وَیَغْفِرْ لَکُمْ ذُنُوبَکُمْ وَاللهُ غَفُورٌ رَحِیمٌ‏.‏‎[52]‎

‏ اگر خدا محبّ انسان شود، آثار خدایی در بنده محبوب ظهور می کند. راه تأسّی به‏‎ ‎‏پیامبر(ص) و شبیه آن حضرت شدن، محبّت است. هر که محبّ خدا باشد، او نیز‏‎ ‎‏محبّ وی است. شرط و نشانه محبّت به خدا، تبعیت از رسول خدا(ص) است. البته‏‎ ‎‏انسان برای پیمودن راه محبّت، به راهنما نیازمند است تا هر برنامه ای را به دستور او‏‎ ‎‏انجام دهد. به همین جهت، خداوند به حبیب خود فرمان می دهد که به مردم بگوید:‏‎ ‎‏«اگر دوستدار خدا هستید، از من پیروی کنید تا محبوب او شوید».‏

‏ وجود مبارک انسان کامل (رسول اعظم اسلام(ص)) از آن جهت که «حبیب الله»‏‎ ‎‏است، رسالتش ابلاغ پیام محبّت است و چون سیره علمی و عملی او اسوه علمی و‏‎ ‎‏عملی سالکان است، درس محبّت می دهد. «محبّت» محور تعلیم قرار گرفته و وجود‏‎ ‎‏کامل حضرت رسالت که حبیب خدا است، معلّم و راهنمای مردم شده و اجر رسالت‏‎ ‎‏خویش را مودّت به عترت طاهره(ع) قرار داده است؛ ‏قُل لاَ أَسْأَلُکُمْ عَلَیهِ أَجْراً إِلَّا‎ ‎الْمَوَدَّةَ فِی الْقُرْبَی‏.‏‎[53]‎‏ ‏

‏ بنابراین، محبّ خدا بودن نیز در همه جوانب محقق می شود. اگر اطاعت کامل بود،‏‎ ‎‏محبّت کامل است و اگر اطاعت ناقص بود، محبّت نیز ناقص است و تنها راه تکمیل‏‎ ‎‏محبّت، همان پیروی و اطاعت است.‏

‏ هر محبّتی آثار فعل خود را به محبوب خواهد داد. پس محبّ خدا که بر اثر پیروی‏‎ ‎‏انسان کامل محبوب خدا می شود، به مقامی می رسد که همه آنچه دارد، در راه خدا نثار‏‎ ‎‏می کند؛ چنان که آیه ذیل ناظر آن است: ‏

‏اگر کسی از شما از دین بیرون رود، به نظام دینی آسیبی وارد نمی شود؛ زیرا‏‎ ‎‏خداوند متعال به جای شما کسانی را می آورد که محبّ و محبوب اویند.‏‎[54]‎


مجموعه آثار همایش بین المللی امام خمینی (س) و قلمرو دین (1) «کرامت انسان» ـ جلد 1اصول و مبانی کرامت انسان ـ جلد 1صفحه 378
‏ از ویژگی های تبعیت آن است که تابع را به متبوع ملحق می کند. پس پیرو حبیب‏‎ ‎‏خدا، حبیب الله و تابع خلیل خدا، خلیل الله خواهد شد. اگر کسی تابع انسان کاملی‏‎ ‎‏چون رسول اکرم(ص) بود، هم حبیب الله می شود و هم محبوب رسول خدا(ص)؛ به‏‎ ‎‏گونه ای که آن حضرت بال های رئوفانه اش را برای او می گشاید و این همه آثار، در‏‎ ‎‏صورتی است که محبّت دوجانبه و پیروی راستین، کامل و مستمر باشد. آری، بندگی بر‏‎ ‎‏بنیان محبّت استوار است و وجود مبارک نبی مکرّم اسلام(ص) مدرّس محبّت است.‏

‏ از آن جایی که حبّ و بغض محبّان، «فی الله» و «لله» است، علاقه مندی آنان به‏‎ ‎‏کسی سبب افراط و احسان بیش از حدّ، و نیز بغض و دشمنی آنان به کسی موجب‏‎ ‎‏تفریط و معصیت نخواهد شد.‏

‏ راهیان راه محبّت، تا وقتی که محبّند، در طلبند و وقتی محبوب شدند، در طربند و‏‎ ‎‏فرق این دو بسیار است. محبّ حق، همیشه در طلب و کوشش است که عبادت کند و‏‎ ‎‏به مقصد برسد و با رسیدن به مقصد، خوشحال است و در طرب؛ زیرا به مقامی رسیده‏‎ ‎‏است که عیب و نقص در عالم نمی بیند؛ بلکه همه چیز را به دیده رضا و خوشایندی‏‎ ‎‏می نگرد.‏

‏ انسان کامل، علاوه بر نشان دادن راه های ترتیبی، مراکزی چون مسجد را برای‏‎ ‎‏آموزش درس محبّت تأسیس می کند؛ چنان که حق تعالی فرمود: ‏

لاَ تَقُمْ فِیهِ أَبَداً لَمَسْجِدٌ أُسِّسَ عَلَی التَّقْوَی مِنْ أَوَّلِ یَوْمٍ أَحَقُّ أَن تَقُومَ فِیهِ * فِیهِ رِجَالٌ‎ ‎ یُحِبُّونَ أَن یَتَطَهَّرُوا وَاللهُ یُحِبُّ الْمُطَّهِّرِینَ‏.‏‎[55]‎‏ ‏

‏ پس تقوا راه رسیدن به محبّت است و مکان و مرکز محبّت، مسجد است و مدرّس‏‎ ‎‏و معلّم محبّت، انسان کامل خداوند خواهد بود.‏

‏پیروی رسول حق، دوستی حقّ آورد‏‎ ‎‏شرع سفینه نجات، آل رسول ناخداست‏‎ ‎

‏ ‏

‏پیروی رسول کن، دوستی خدا طلب‏‎ ‎‏ساکن این سفینه شو، دامن ناخدا طلب‏‎[56]‎‎ ‎


مجموعه آثار همایش بین المللی امام خمینی (س) و قلمرو دین (1) «کرامت انسان» ـ جلد 1اصول و مبانی کرامت انسان ـ جلد 1صفحه 379
بخش دهم: کرامت، محور تعلیم و تربیت انسان کامل

‏ اینکه انسان از خطای دیگران درگذرد، عذرخواهی افراد را بپذیرد، کسی را بر‏‎ ‎‏لغزش هایش سرزنش و ملامت نکند، خواسته کسی را رد نکند، به سخن چینی و ذکر‏‎ ‎‏معایب دیگران گوش ندهد، دست و دل باز و اهل جود و کرم باشد، همه و همه‏‎ ‎‏نشانه هایی از روح با عظمت و اخلاق کریمانه و بزرگوارانه است که همگی در رسول‏‎ ‎‏خدا(ص) جلوه گر بود؛ چنان که در این مورد احادیث متعدّدی نقل شده است. امیر‏‎ ‎‏مؤمنان، علی(ع) فرموده:‏

‏«‏کان رسول الله أجود الناس وأکرمهم عشرة‏»؛‏‎[57]‎‏ سیره آن حضرت این بود که از همه‏‎ ‎‏مردم، بخشنده تر و از همه مردم در معاشرت، بزرگوارتر بود.‏

‏ خداوند متعال فرشتگان را که مأمور ابلاغ پیام کرامتند، به عنوان «عباد کریم» معرّفی‏‎ ‎‏کرد. انبیا(ع) را که معلّمان انسانند، به عنوان «کریم» یاد کرده و از صحف رسولان‏‎ ‎‏خویش که برنامه های دینی را در بر دارد، به عنوان «صحف مکرّمه» یاد نموده است و‏‎ ‎‏اساس دین را که تقوا است، مایه کرامت می داند.‏

‏ خدای اکرم، معلّم انسان است؛ یعنی درسی که به انسان می دهد، درس کرامت‏‎ ‎‏است. در نخستین آیاتی که بر پیامبر(ص) نازل شد، فرمود: ‏اقْرَأْ وَرَبُّکَ الْأَکْرَمُ * الَّذِی‎ ‎عَلَّمَ بِالْقَلَمِ‏.‏‎[58]‎

‏ معلّم اکرم به وسیله قلم می آموزد و درس می دهد؛ یعنی درس او کرامت است؛‏‎ ‎‏چنان که اگر بگویند: مهندس درس می دهد، معنایش آموزش هندسه است.‏

‏ ظرفیت و ظرافت در گفتار و رفتار که نشان از عمق آن ها است، در شمس‏‎ ‎‏الشموس عالَم خلقت، اشرف موجودات عالم، حضرت خاتم الانبیاء که انسان کامل‏‎ ‎‏است، جلوه گر است و این همه از نعمت های بزرگ الهی است که حق تعالی کمتر‏‎ ‎‏کسی را به این موهبت بزرگ مخصوص می گرداند، همچون: ظرافت در لباس و وقار و‏‎ ‎‏ابهت، فروتنی و افتادگی، صلابت و استواری، صداقت و رأفت، مغناطیس جان ها است.‏

‏ گفتار کریمانه داشتن و کریمانه سخن گفتن را باید از شخصیتی آموخت که شافع‏‎ ‎

مجموعه آثار همایش بین المللی امام خمینی (س) و قلمرو دین (1) «کرامت انسان» ـ جلد 1اصول و مبانی کرامت انسان ـ جلد 1صفحه 380
‏و منذر و مبشر و حبیب الله است. آن حضرت فرمودند:‏

‏«‏من أحبّ أن یکون أکرم الناس فلیتّق الله ومن أحبّ أن یکون أتقی الناس فلیتوکّل‎ ‎علی الله‏».‏‎[59]‎

‏ و یا در خصوص آداب اجتماعی فرمودند:‏

‏«‏اقبلوا الکرامة وأفضل الکرامة الطیّب، أخفّه حملاً واطیبه ریحاً‏»؛‏‎[60]‎‏ گرامی داشت و‏‎ ‎‏لطف دیگران را بپذیرید و بهترین لطف، عطر است که سبکبارتر و خوشبوتر است.‏

‏ چند روزی از رحلت حضرت ابوطالب(ع) و خدیجه، ام المؤمنین(ع)، همسر نبی‏‎ ‎‏اکرم(ص) نگذشته بود. این حادثه دست قریش را در آزار نبی مکرّم اسلام بازتر کرد و‏‎ ‎‏هنگام عبور آن نبی رحمت از کوچه، ظرفی پر از خاکروبه روی سرش خالی کردند و‏‎ ‎‏آن حضرت خاک آلود به خانه برگشت.‏

‏ بعد از این جریان، تنها از مکه خارج گردید و به عزم دعوت و ارشاد قبیله ثقیف،‏‎ ‎‏به شهر معروف و خوش آب و هوا و پرناز و نعمت «طائف» در جنوب مکّه که‏‎ ‎‏تفرجگاه ثروتمندان مکه نیز بود، رهسپار شد.‏

‏ از مردم طائف همان سخنانی را شنید که قبلاً از اهل مکه شنیده بود. اوباش‏‎ ‎‏تحریک شده، آن حضرت(ص) را از طائف اخراج کردند و آنها هم با دشنام و سنگ‏‎ ‎‏انداختن او را بدرقه کردند! حضرت(ص) در میان سختی ها و دشواری ها و‏‎ ‎‏جراحت های فراوان، از طائف دور شد و خود را به باغی در خارج طائف رساند که‏‎ ‎‏متعلّق به «عتبه» و «شیبه» دو نفر از ثروتمندان قریش بود که اتفاقاً خودشان هم در آن جا‏‎ ‎‏بودند و در دل خود از این پیشامد شادی می کردند.‏

‏ پیامبر «رحمة للعالمین» در سایه شاخه های انگور، دور از «عتبه» و «شیبه» طبق‏‎ ‎‏برخی نقل ها همراه حضرت علی(ع) نشستند تا کمی استراحت کنند. آن گاه روی نیاز‏‎ ‎‏به سوی درگاه خدای بی نیاز بردند و فرمودند:‏

‏ «‏اللّهمّ إلیک أشکُّ ضعف قوّتی وقلّة حیلتی وهوانی علی الناس، یا أرحم الرّاحمین،‎ ‎أنت ربّ المستضعفین، وأنت ربّی إلی من تکلّنی؟ أم بعید یتهجّهنی؟ أم إلی عدوٍ‎ ‎مکلّته أمری؟‏»؛‏‎[61]‎‏ خدایا! از ضعف و ناتوانی خودم و بسته شدن راه چاره و استهزاء‏‎ ‎

مجموعه آثار همایش بین المللی امام خمینی (س) و قلمرو دین (1) «کرامت انسان» ـ جلد 1اصول و مبانی کرامت انسان ـ جلد 1صفحه 381
‏ و سُخریه مردم به تو شکایت می کنم. ای مهربان ترین مهربانان! تویی خدای‏‎ ‎‏زیردستان و خوارشمردگان، تویی خدای من، مرا به که وا می گذاری؟ به بیگانه ای‏‎ ‎‏که به من اخم کند یا دشمنی که او را بر من تفوّق داده ای؟‏

‏چه غم دیوار امّت را که دارد چون تو پشتیبان‏‎ ‎

‏ ‏

‏چه باک از موج بحر آن را که باشد نوح کشتیبان‏‎ ‎

‏سعدی‏

‏ آوردن انگور توسط «عداس»، غلام مسیحیِ «عتبه» و «شیبه»، برای پیامبر(ص) و‏‎ ‎‏برخورد آن حضرت با او و بوسیدن سر و دست و پای حضرت(ص)، نمونه کوچکی از‏‎ ‎‏کرامت انسان کامل را حکایت می کند.‏

‏آن که عالم را زشرک و جهل و حیرانی رهاند‏‎ ‎‏آن که نور سرّ توحید از رخ او شد عیان‏‎ ‎

‏ ‏

‏با فروغ دانش و دین آن دل داناستی‏‎ ‎‏بر دل انس و ملائک در ره بیضاستی‏‎[62]‎‎ ‎

‏ ابو حامد غزالی در ‏‏احیاء العلوم‏‏ نقل کرده است که بین پیامبر اکرم(ص) و عایشه‏‎ ‎‏مشاجره ای پیش آمد؛ به گونه ای که از ابوبکر خواستند تا حَکم آن دو باشد. وقتی‏‎ ‎‏ابوبکر آمد، پیامبر(ص) به عایشه فرمود: «تو آغاز می کنی یا من؟» عایشه گفت: «لیکن‏‎ ‎‏جز حق مگو!» ابوبکر با شنیدن این کلمه جسارت آمیز، چنان به دختر خود سیلی زد که‏‎ ‎‏از دهانش خون جاری شد. آن گاه گفت: «ای دشمن خویش! آیا پیامبر(ص) غیر حق‏‎ ‎‏می گوید؟» عایشه که دید کتک خوردن جدّی است، به رسول خدا(ص) پناهنده شد و‏‎ ‎‏پشت سر آن حضرت نشست. حضرت پیامبر(ص) به ابوبکر فرمود: «برای این کار تو‏‎ ‎‏را نخوانده بودم و از تو چنین چیزی نمی خواستم؛ بلکه می خواستم میان ما داوری‏‎ ‎‏کنی».‏‎[63]‎

‏ در جریان دیگر، روزی عایشه در حالی که غضب کرده بود، به حضرت‏‎ ‎‏رسول(ص) گفت: «تو همانی که می پنداری پیامبر خدایی!» آن حضرت تبسّمی نمود و‏‎ ‎‏با حلم و بزرگواری تحمّل کرد؛ «‏فتبسّم رسول الله واحتمل ذلک حلماً وکرماً‏». رسول‏‎ ‎‏اکرم(ص) در حدیثی دیگر فرموده: ‏

‏«‏خیرکم لأهله وأنا خیرکم لأهلی ما أکرم النساء إلاّ کریم ولا أهانهنّ إلا اللئیم‏».‏‎[64]‎‏ ‏


مجموعه آثار همایش بین المللی امام خمینی (س) و قلمرو دین (1) «کرامت انسان» ـ جلد 1اصول و مبانی کرامت انسان ـ جلد 1صفحه 382
‏در بیانی دیگر فرمودند: ‏

‏«‏ما اوذی نبیّ مثل ما اوذیت‏».‏‎[65]‎

‏جریان صلح حدیبیه نیز از نکات مهمّی است که باید بیشتر مورد مطالعه قرار گیرد.‏‎ ‎‏«عُمر» نزد پیامبر اعظم(ص) مشرّف شد و عرض کرد: «آیا ما مسلمان نیستیم؟» حضرت‏‎ ‎‏فرمودند: «چرا هستیم». گفت: «پس چرا در دین خود به پستی تن می دهیم؟».‏

‏ رسول خدا(ص) فرمود: «من بنده خدا و پیامبر او هستم و هرگز با فرمان خدا‏‎ ‎‏مخالفت نمی کنم و او هم هرگز مرا تباه و ضایع نخواهد کرد». عُمر سخن پیامبر(ص) را‏‎ ‎‏نپذیرفت و با «ابوبکر» و «ابو عبیده» به گفتگو پرداخت. آن دو نیز پاسخش گفتند: او‏‎ ‎‏پس از این ماجرا می گفت: «در این روز که من دچار شک و تردید بودم، به گونه ای که‏‎ ‎‏با پیامبر(ص) برخورد کردم که هرگز بمانند آن نکرده بودم».‏‎[66]‎

‏ در بخشی از زندگی «زید بن حارثه کلبی» و برخورد کریمانه پیامبر(ص) که حاکی‏‎ ‎‏از تعلیم و تربیت آن حضرت است، آورده اند:‏‎[67]‎‏ زید در دوره جاهلیت به اسارت درآمد‏‎ ‎‏و در برخی بازارهای عرب، به فروش رفت و برای «حضرت خدیجه(ع)» خریداری‏‎ ‎‏شد. پیش از بعثت او را که هشت ساله بود، به پیامبر(ص) بخشید و او نزد آن حضرت‏‎ ‎‏بزرگ شد. خبر او به خویشاوندانش رسید. پدر و عمویش برای آزادی او به مکه آمدند‏‎ ‎‏و بر پیامبر(ص) وارد شدند و گفتند: «ای فرزند عبدالمطلب، و ای زاده هاشم، ای کسی‏‎ ‎‏که فرزند آقای قوم هستی! ما برای بردن فرزندمان نزد تو آمده ایم. بر ما منّت بگذار و‏‎ ‎‏در حقّ ما نیکی کن».‏

‏ پیامبر(ص) فرمودند: «چه کسی را می گویید؟» گفتند: «زید بن حارثه»، فرمود: «چرا‏‎ ‎‏روش دیگری را پیش نگیریم»؟ گفتند: «چه کنیم؟».‏

‏ فرمود: «او را صدا بزنید و به اختیار خودش بگذارید. اگر شما را برگزید، از آنِ‏‎ ‎‏شما باشد و اگر مرا برگزید، به خدا سوگند من آن نیستم تا دیگری را بر کسی که مرا‏‎ ‎‏برگزیده ترجیح دهم». گفتند: «به راستی که از مرز انصاف فراتر رفتی و بر ما بخشودی‏‎ ‎‏و نیکویی نمودی».‏


مجموعه آثار همایش بین المللی امام خمینی (س) و قلمرو دین (1) «کرامت انسان» ـ جلد 1اصول و مبانی کرامت انسان ـ جلد 1صفحه 383
‏ رسول خدا(ص) «زید» را فراخواند و فرمود: «اینان را می شناسی؟» گفت: «آری،‏‎ ‎‏این پدرم و آن عمویم می باشد».‏

‏ فرمود: «من نیز همانم که شناخته ای و مصاحبتم را دیده ای. هر یک از ما را‏‎ ‎‏می خواهی، انتخاب کن». زید گفت: «من آنان را نمی خواهم. من آنی نیستم که دیگری‏‎ ‎‏را بر تو گزینش کنم! تو برای من پدر و عمو هستی». گفتند: «وای بر تو ای زید! آیا‏‎ ‎‏بردگی را بر آزادی و بر پدر و خویشاوندانت ترجیح می دهی؟».‏

‏ گفت: «آری، من از این مرد چیزی دیده ام که هیچ گاه کسی را به او ترجیح‏‎ ‎‏نمی دهم». رسول خدا(ص) که چنین دید، او را به سوی «حجر»، در «بیت الله» برد و‏‎ ‎‏فرمود: «ای کسانی که در این جا حاضرید! گواه باشید که زید پسر من است. او از من‏‎ ‎‏ارث می برد و من از او». پدر و عموی زید که این را، دیدند، شادمان شدند و با خاطری‏‎ ‎‏آسوده به دیار خود بازگشتند.‏‎[68]‎

‏بی کسان را کس تویی در هر نفس‏‎ ‎‏یک نظر سوی من غمخوار کن‏‎ ‎‏گرچه ضایع کرده ام عمر از گناه‏‎ ‎

‏ ‏

‏من ندارم در هر دو عالم جز تو کس‏‎ ‎‏چاره کار من بیچاره کن‏‎ ‎‏توبه کردم عذر من از حق بخواه‏‎[69]‎‎ ‎

‏ و چه سخن لطیفی حضرت ابوطالب(ع) درباره نبی رحمت گفته اند که بر زبان‏‎ ‎‏شیرین حضرت زهرا(ع) در لحظات آخر عمر شریف حضرت رسول اکرم(ص) جاری‏‎ ‎‏شده است:‏

‏وابیض یستسقی الغمام بوجهه‏‎ ‎

‏ ‏

‏کمال الیتامی عصمة الارامل‏‎[70]‎‎ ‎

‏ مطلب دیگر اینکه اوّلین آیاتی که به ایشان به حسب روایات و نقل تاریخ وارد‏‎ ‎‏شده است، آیات نخستین سوره علق است؛ ‏اقْرَأْ بِاسْمِ رَبِّکَ‏...‏‏ حضرت امام(ره) در‏‎ ‎‏بیان این آیات می فرماید:‏

‏ اگر برای هر علمی موضوعی است،... علم همه انبیا هم موضوعش انسان است و‏‎ ‎‏اگر برای هر دولتی برنامه ای است، برنامه رسول اکرم ـ صلی الله علیه وآله وسلم ـ‏‎ ‎‏را می شود گفت: همان سوره ای است که در اوّل وارد شده است؛ آن برنامه رسول‏‎ ‎

مجموعه آثار همایش بین المللی امام خمینی (س) و قلمرو دین (1) «کرامت انسان» ـ جلد 1اصول و مبانی کرامت انسان ـ جلد 1صفحه 384
‏خدا است... تمام انبیا موضوع بحثشان، موضوع تربیتشان، موضوع علمشان، انسان‏‎ ‎‏است.‏

‏آمده اند انسان را تربیت کنند. آمده اند این موجود طبیعی را از مرتبه طبیعت به مرتبه‏‎ ‎‏عالی مافوق الطبیعه، مافوق الجبروت برسانند... انبیا آمدند که ما را هشیار کنند،‏‎ ‎‏تربیت کنند. انبیا برای انسان آمده اند و برای انسان سازی آمده اند. کتب انبیا، کتب‏‎ ‎‏انسان سازی است.‏‎[71]‎

‏ کأنّه (آیه) می خواهد بفرماید که آن ربّی که ربّ تو است و احاطه به همه‏‎ ‎‏موجودات دارد، تو باید قرائت کنی و تربیت کنی مردم را به آن راه؛ همان ربّ‏‎ ‎‏رسول، آن هم ربّ رسول خاتم. پیغمبر مأمورند که مردم را دعوت کنند به ربّ‏‎ ‎‏رسول به ربّ رسول اکرم و ربّ رسول خاتم و قرآن برای همین آمده است و‏‎ ‎‏اسلام برای همین آمده است.‏‎[72]‎

‏در بدو نزول وحی، خداوند کریم پس از نعمت خلقت، نعمت علم را به رسول خدا‏‎ ‎‏گوشزد فرمود. پس اگر فضیلتی بالاتر از علم متصور بود، مناسب بودن آن را ذکر‏‎ ‎‏می نمود. از آن جایی که ترتیب حکم بر وضعی، مشعر به علیت است و حق تعالی در‏‎ ‎‏این آیات خود را به اکرمیت توصیف نموده و تعلیم را بر آن مترتّب کرده، پس معلوم‏‎ ‎‏می شود که اکرمیت حق تعالی علّت برای تعلیم علم است و اگر چیزی افضل از علم‏‎ ‎‏بود، مناسب بود تا در این مقام که با صیغه «افعل تفضیل» آمده، ذکر شود و این از‏‎ ‎‏تفضّل خداوند کریم است که به انسان آنچه را نمی داند، تعلیم داده است.‏‎[73]‎

‏شاهد یکتای حق هر آیت از قرآن وی‏‎ ‎‏آن که عالم را ز شرک و جهل و حیرانی رهاند‏‎ ‎‏بهره مند از گنج قرآن فصیحش عقل کل‏‎ ‎‏خضر دانش زنده جان زان چشمه آب حیات‏‎ ‎

‏ ‏

‏ناطق توحید هر مویی بر آن اعضاستی‏‎ ‎‏با فروغ دانش و دین آن دل داناستی‏‎ ‎‏کام شیرین عالی زان شهر روح افزاستی‏‎ ‎‏عقل موسای خرد حیران در آن بیداستی‏‎[74]‎‎ ‎

بخش یازدهم: کرامت، ثمره شجره معرفت و یقین

‏ انسان کامل چون جامع مراتب کونیه و الهیه است، به اعتبار اوّل، اظهار نیاز و‏‎ ‎‏عبودیت می کند و به اعتبار ثانی، «باذن الله» گوید: ما چنین و چنان می کنیم و این گونه،‏‎ ‎

مجموعه آثار همایش بین المللی امام خمینی (س) و قلمرو دین (1) «کرامت انسان» ـ جلد 1اصول و مبانی کرامت انسان ـ جلد 1صفحه 385
‏در ماده کائنات تصرف می کند و به مقام کن، بلکه فوق آن نائل می آید.‏

‏ انسان کامل به مثل اسطرلاب تام هزار باب است و اشرف موجودات و اعظم‏‎ ‎‏مخلوقات به حسب نوع انسان است و به حسب شخص، فرد کامل انسان است به‏‎ ‎‏واسطه نفس قدسی ابراهیم خلیل الله(ع) نار نمرود به اذن الهی «برداً و سلاماً» شد و به‏‎ ‎‏برکت نفس قدسی حضرت عیسی روح الله(ع) خلق طیر و ابرای اکمه و ابرص به اذن‏‎ ‎‏ربوبی واقع گردید.‏

‏ امّا سخن از پیامبری است که از همه پیامبران، پیمان پذیرش نبوّت او گرفته شد و‏‎ ‎‏تولّدش بر همه مبارک بود؛ چنان که خدای سبحان مردم را به وسیله حضرت‏‎ ‎‏محمّد(ص) از گمراهی نجات داد و هدایت کرد آنان را از جهالت رهایی بخشید و‏‎ ‎‏دیدار خود را برای پیامبر(ص) برگزید، آنچه نزد خود داشت برای او پسندید و او را با‏‎ ‎‏کوچ دادن از دنیا، گرامی داشت و از گرفتاری ها رهایی بخشید و کریمانه به سوی خود‏‎ ‎‏عروج داد.‏

‏ ارزنده ترین نعمت های الهی، مقام شامخ نبی مکرّم اسلام(ص) است که به عنوان‏‎ ‎‏«منّت» بر مؤمنان نامیده شده است؛ هم او که عالی ترین وجه جهان امکان است و مظهر‏‎ ‎‏اسم اعظم الهی.‏

‏ گرانمایه ترین و نفیس ترین انسان ها «پیامبر گرامی» است که هم «مبشّر» و «نذیر» و‏‎ ‎‏«سراج منیر» است و هم ثمره شجره معرفت و یقین. از طرفی، هادی محض و مبین‏‎ ‎‏حقایق اسما است و از جهت دیگر، ظرف حقایق قرآن، قبله تمام نشئه ها و خزانه دار‏‎ ‎‏اسرار و علوم الهی. او انسان کاملی است که مرآت جهان نمای حقّ است و سرّ آفرینش‏‎ ‎‏و میزان عدل و داد انسانی می باشد و اگر «پیامبر اکرم(ص)» «‏نقطه دائرة الامامّة‏»‏‎[75]‎‎ ‎‏هستند، چون کانون دایره کرامتند.‏

‏ از جمله ثمرات درخت معرفت و یقین، کرامت است و چون معرفت انسان کامل،‏‎ ‎‏معرفت الهی است، معرفت و شهود «نبی اعظم» نیز مایه زنده کردن دل ها و احیای‏‎ ‎‏قلوب است.‏


مجموعه آثار همایش بین المللی امام خمینی (س) و قلمرو دین (1) «کرامت انسان» ـ جلد 1اصول و مبانی کرامت انسان ـ جلد 1صفحه 386
‏ اگر معرفت و شهود «نبی اعظم»، سپهر عظیم است، شاگردان و رهپویان راه او نیز‏‎ ‎‏چاره ای جز شناخت واقعی نسبت شجر کرامت و بهره مندی از ثمره او نیستند. بدیهی‏‎ ‎‏است که اگر شجره ای طوبا باشد، میوه یقین از آن به دست می آید و اگر درخت تلخی‏‎ ‎‏را انتخاب کرده باشند، جز میوه تلخ نصیبی ندارند.‏

‏ بنابراین، اگر کرامت، ثمره شجره معرفت و یقین است و انسان کامل صاحب این‏‎ ‎‏فیض الهی است، رهروان راه نورانی آن رسول پاک و خواجه لولاک نیز می توانند از‏‎ ‎‏ثمرات آن بهره مند گردند.‏

بخش دوازدهم: کرامت، هدف اعظم انبیا(ع)

‏ هدف اصیل انبیا عموماً و وجود مبارک خاتم انبیا(ص) خصوصاً، ترغیب به‏‎ ‎‏تحصیل مکارم اخلاقی است؛ یعنی همه انبیا آمدند که، نفوس انسان ها را به کرامت‏‎ ‎‏برسانند و آنها را کریم کنند و از لئامت برهانند.‏

‏ از بزرگ ترین عوامل پیشرفت اسلام، همانا خلق نکوی فوق طاقت بشر در انسان‏‎ ‎‏کاملی چون رسول اعظم الهی است. آن وجود عظیم الشأن در برابر دوست و دشمن‏‎ ‎‏گذشت و تواضع نشان می دادند و در حقیقت، اسلام و رحمت اسلامی را در رفتار خود‏‎ ‎‏نمایان می کردند.‏

‏ تنها پیامبری که قرآن کریم جهانی بودن او را به صراحت اعلام نموده، پیامبر‏‎ ‎‏اعظم(ص) است و هم او است که پایان بخش رسالت انبیای الهی است و دین او برای‏‎ ‎‏همیشه و همه زمان ها برقرار است.‏

‏ تمامیت بخشی به مکارم اخلاق، اساسی ترین هدف بعثت رسول الله(ص) است؛ و‏‎ ‎‏هر چیز دیگر در اسلام، در پرتو این هدف اصلی معنا و تحقق پیدا می کند.‏

‏ قرآن کریم، مبنای نظری و اهل بیت(ع)، الگوی عملی تعالیم اخلاقی انسان کامل‏‎ ‎‏حضرت نبی اکرم(ص) هستند و در حقیقت، این دو، دو روی یک سکه اند. از این رو،‏‎ ‎

مجموعه آثار همایش بین المللی امام خمینی (س) و قلمرو دین (1) «کرامت انسان» ـ جلد 1اصول و مبانی کرامت انسان ـ جلد 1صفحه 387
‏شعار اصلی همراه با طریق عملی پیامبر اکرم(ص) این بود که فرمودند: «‏إنّما بعثتُ لاُتمّم‎ ‎مکارم الأخلاق‏».‏‎[76]‎

‏ اگر انبیای پیشین(ع) راه کرامت های اخلاقی را به انسان ها آموختند، وجود نازنین‏‎ ‎‏قطب عالم امکان، نبی مکرّم اسلام(ص) متمم راه های انبیای پیشین است. وقتی خداوند‏‎ ‎‏متعال قرآن را مهیمن بر سایر کتب الهی معرّفی می کند، به تبع، برنامه های قرآن نیز متمّم‏‎ ‎‏برنامه های انبیای گذشته خواهد بود. پس همه رسولان الهی برای تکریم نفوس آمدند و‏‎ ‎‏فلسفه وجود مبارک حضرت رسول اعظم(ص) برای تتمیم این کرامت های نفسانی‏‎ ‎‏است. به تعبیر امیر مؤمنان، علی(ع) وقتی همّت بلند باشد، انسان کریم می شود؛ «‏الکرم‎ ‎نتیجة علوّ الهمّة‏».‏‎[77]‎‏ آری، خداوند با کوچ دادن رسول خویش از دنیا، او را گرامی داشت‏‎ ‎‏ و از گرفتاری ها و مشکلات رهایی بخشید و او را کریمانه قبض روح کرد.‏

‏ به یقین، از رهروان راه آن نبی بزرگوار، فرزندی بی بدیل چون «امام راحل کبیر»‏‎ ‎‏بودند که موفق گردید در عصر تباهی و تیرگی و غلبه پلیدی ها و جاهلیت، با تأسّی و‏‎ ‎‏اقتدا به خاتم رسولان و خاندان مطهّرش بر همگان سبقت گیرد و چون ستاره ای‏‎ ‎‏درخشان به پرتوافشانی بپردازد و چون نوح پیامبر(ع) مخاطب ‏سَلاَمٌ عَلَی نُوحٍ فِی‎ ‎الْعَالَمِینَ‏ باشد.‏

‏ پویندگان طریق پاکی، این بزرگ مرد را نَمادی عالی از فضیلت های بلند اخلاقی و‏‎ ‎‏عرفانی و تربیت شده مکتب پیامبر اکرم(ص) دیدند. امام(ره) از سلاله پاک رسول‏‎ ‎‏خدا(ص) بود که در بوستان ذرّیة آن فرستادۀ الهی چون گلی زیبا شکفت و عطر‏‎ ‎‏وجودش عالم را معطّر ساخت. امام(ره) کوشید تا لمحاتی از خصال پیامبر(ص) را در‏‎ ‎‏حدّ توان در زندگی خود پیاده نماید و اسلام ناب محمدی را احیا کند. امیدواریم که‏‎ ‎‏همگی جز پیروان این مکتب الهی باشیم.‏

‏«‏اللّهمّ اجعل أوّل کریمة تنزعها من کرائمی وأوّل ودیعة ترتجعها من ودائع نعمک‎ ‎عندی‏».‏


مجموعه آثار همایش بین المللی امام خمینی (س) و قلمرو دین (1) «کرامت انسان» ـ جلد 1اصول و مبانی کرامت انسان ـ جلد 1صفحه 388

 

 

پی نوشت ها:

مجموعه آثار همایش بین المللی امام خمینی (س) و قلمرو دین (1) «کرامت انسان» ـ جلد 1اصول و مبانی کرامت انسان ـ جلد 1صفحه 389


مجموعه آثار همایش بین المللی امام خمینی (س) و قلمرو دین (1) «کرامت انسان» ـ جلد 1اصول و مبانی کرامت انسان ـ جلد 1صفحه 390

‏ ‏

‏ ‏

‎ ‎

منابع

‏قرآن کریم.‏

‏ 1. ‏‏المفردات فی غریب القرآن‏‏، راغب اصفهانی، دار القلم، دمشق.‏

‏ 2. ‏‏تحریر تمهید القواعد‏‏، عبدالله جوادی آملی، انتشارات الزهراء.‏

‏ 3. ‏‏تعلیقه و شرح فصوص الحکم‏‏، سید جلال الدین آشتیانی، مرکز انتشارات علمی‏‎ ‎‏و فرهنگی.‏

‏ 4. ‏‏صحیفه امام‏‏، امام خمینی، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، تهران، 1378.‏

‏ 5. ‏‏مثنوی معنوی‏‏، مولوی، انتشارات راستین.‏

‏ 6. ‏‏اصول کافی‏‏، محمد بن یعقوب کلینی، انتشارات قائم.‏

‏ 7. ‏‏بحار الأنوار‏‏، محمدتقی مجلسی، دار احیاء التراث العربی.‏

‏ 8. ‏‏نهج البلاغه‏‏، صبحی صالح، مؤسسة دار الهجرة، چاپ سوم، 1425 ق.‏

‏ 9. ‏‏کنز العمّال‏‏، حسام الدین هندی، مؤسسة الرساله، بیروت.‏

‏ 10. ‏‏دیوان حکیم الهی قمشه ای‏‏، مهدی الهی قمشه ای، انتشارات علمیه اسلامیه.‏

‏ 11. ‏‏غرر الحکم و درر الکلم‏‏، عبدالواحد تمیمی آمدی، انتشارات انصاریان، قم.‏

‏ 12. ‏‏میزان الحکمه‏‏، محمد محمدی ری شهری، مکتب الأعلام الإسلامی.‏

‏ 13. ‏‏شرح زیارت جامعه‏‏، احسایی.‏

‏ 14. ‏‏فروغ ابدیت‏‏، جعفر سبحانی، دفتر تبلیغات اسلامی، قم.‏

‏ 15. ‏‏سیره ابن هشام‏‏، ابن هشام، مؤسسه تاریخ العربی، احیاء التراث، بیروت.‏

‏ 16. ‏‏سفینة البحار‏‏، شیخ عباس قمی، دار الاُسوه.‏


مجموعه آثار همایش بین المللی امام خمینی (س) و قلمرو دین (1) «کرامت انسان» ـ جلد 1اصول و مبانی کرامت انسان ـ جلد 1صفحه 391
‏ 17. ‏‏شرح حدیث جنود عقل و جهل‏‏، امام خمینی، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام‏‎ ‎‏خمینی، تهران، 1378.‏

‏ 18. ‏‏شرح نهج البلاغه‏‏، ابن ابی الحدید، انتشارات اسماعیلیان.‏

‏ 19. ‏‏مصباح الهدایة‏‏ ‏‏إلی الخلافة والولایة‏‏، امام خمینی، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام‏‎ ‎‏خمینی، تهران، 1376.‏

‏ 20. ‏‏آداب الصلوة‏‏، امام خمینی، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، تهران، 1370.‏

‏ 21. ‏‏نهج الفصاحه‏‏، غلام حسین مجیدی، انتشارات انصاریان.‏

‏ 22. ‏‏من لا یحضره الفقیه‏‏، شیخ صدوق، منشورات جامعة المدرسین، قم.‏

‏ 23. ‏‏عقاید اسلام‏‏، سید مرتضی عسکری.‏

‏24. ‏‏وقایة الأذهان‏‏، رضا نجفی اصفهانی، مؤسسة آل البیت لاحیاء التراث، قم،‏‎ ‎‏1413ق.‏

‏ ‏


مجموعه آثار همایش بین المللی امام خمینی (س) و قلمرو دین (1) «کرامت انسان» ـ جلد 1اصول و مبانی کرامت انسان ـ جلد 1صفحه 392

مجموعه آثار همایش بین المللی امام خمینی (س) و قلمرو دین (1) «کرامت انسان» ـ جلد 1اصول و مبانی کرامت انسان ـ جلد 1صفحه 393

  • . اسراء (17): 70.
  • . ر.ک: المفردات، ص 707.
  • . تحریر تمهید القواعد، ص 226.
  • . ر.ک: تعلیقه و شرح فصوص الحکم، ص 127.
  • . احزاب (33): 6.
  • . صحیفه امام، ج 16، ص 234.
  • . همان، ج 12، ص 421.
  • . مثنوی معنوی، دفتر پنجم، 3565 – 3575.
  • . تاریخ الطبری، ج 6، ص 238 – 239، دعای شب عاشورا.
  • . مفاتیح الجنان، دعای روز بیست و هشتم ماه مبارک رمضان.
  • . اصول کافی، ج 1، ص 431، ح1؛ بحار الانوار، ج 16، ص 353، ح 26 و 27.
  • . ر.ک: نهج البلاغه، خطبه 233.
  • . همان، خطبه 26.
  • . همان.
  • . بحارالانوار، ج 13، ص 34.
  • . ر.ک: کنز العُمّال، ج 7، ص 128، ح 18327.
  • . دیوان حکیم الهی قمشه ای، قصیده خاتمه، ص 303.
  • . اسراء (17): 70.
  • . حجرات (49): 13.
  • . غرر الحکم و درر الکلم، فصل 73، ح 79.
  • . صحیفه امام، ج 6، ص 314.
  • . طلاق (65): 2.
  • . میزان الحکمه، ج 10، ص 464، ح 2279.
  • . فاطر (35): 10.
  • . کنز العُمّال، ج 11، ص 422، ح 31981.
  • . بقره (2): 30.
  • . شرح زیارت جامعه، ص 98.
  • . شرح غرر الحکم و درر الکلم، ج 1، ص 349، ح 1323.
  • . فروغ ابدیت، ج 2، ص 338.
  • . ر.ک: سیره ابن هشام، ج 2، ص 578 – 580.
  • . سفینة البحار، ج 6، ص 165.
  • . شرح نهج البلاغه، ج 14، ص 78.
  • . بحارالانوار، ج 35، ص 128.
  • . ر.ک: وقایة الأذهان، ص 87.
  • . ر.ک: مصباح الهدایه، ص 75 – 76.
  • . آداب الصلوة، ص 75 – 76.
  • . مثنوی معنوی، دفتر دوم، ابیات 365 – 370.
  • . تعلیقه و شرح فصوص الحکم، ص 305.
  • . منطق الطیر، ص 22.
  • . ر.ک: بحارالانوار، ج 21، ص 250 – 251.
  • . همان.
  • . المیزان، ج 18، ص 89.
  • . منطق الطیر، ص 22.
  • . دیوان حکیم الهی قمشه ای، قصیده خاتمه، ص 303.
  • . ر.ک: صراط مستقیم، ج 1، ص 52.
  • . ر.ک: سیره ابن هشام، ج 2، ص 568 – 569.
  • . دیوان حکیم الهی قمشه ای، قصیده خاتمه، ص 303.
  • . نهج الفصاحه، ج 2، ص 1052.
  • . سروش هدایت، ج 1، ص 60.
  • . من لا یحضره الفقیه، ج 1، ص 503.
  • . معراج السعاده، ص 744.
  • . آل عمران (3): 31.
  • . شوری (42): 23.
  • . مائده(5): 54.
  • . توبه (9): 108.
  • . دیوان فیض کاشانی، ص 32.
  • . مکارم الاخلاق، ص 17.
  • . علق (96): 3 – 4.
  • . من لا یحضره الفقیه، ج 4، ص 400، ح 5858.
  • . تحف العقول، ص 100.
  • . سیره ابن هشام، ج1، ص 420.
  • . دیوان حکیم الهی قمشه ای، قصیده خاتمه، ص 303.
  • . ر.ک: احیاء علوم الدین، ج 2، ص 43 – 56؛ بحار الانوار، ج 39، ص 56.
  • . نهج الفصاحه، ج 2، ص 675.
  • . بحارالانوار، ج 39، ص 56.
  • . ر.ک: عقاید اسلام، ص 278 – 291.
  • . همان.
  • . ر.ک: اسد الغابه، ج 2، ص 324 – 327.
  • . منطق الطیر، ص 21.
  • . شرح نهج البلاغه، ج 14، ص 76.
  • . صحیفه امام، ج8، ص 324.
  • . همان، ج 12، ص 423.
  • . ر.ک: شرح حدیث جنود عقل و جهل، ص 264 ـ 265.
  • . دیوان حکیم الهی قمشه ای، قصیده خاتمه، ص 303.
  • . ر.ک: کشف الغمه، ج 2، ص 325.
  • . بحار الانوار، ج 16، ص 21.
  • . شرح غرر الحکم و درر الکلم، ج 1، ص 365، ح 1389.