همایش بین المللی امام خمینی (س) و قلمرو دین (1) «کرامت انسان»

کرامت انسان و آزادی در قرآن

‏ ‏

‏ ‏

‏ ‏

‏ ‏

کرامت انسان و آزادی در قرآن

‏ ‏

‏ ‏

‏ ‏

حجت الاسلام و المسلمین سید محمدعلی ایازی 

‏ ‏


مجموعه آثار همایش بین المللی امام خمینی (س) و قلمرو دین (1) «کرامت انسان» ـ جلد 1اصول و مبانی کرامت انسان ـ جلد 1صفحه 199

مجموعه آثار همایش بین المللی امام خمینی (س) و قلمرو دین (1) «کرامت انسان» ـ جلد 1اصول و مبانی کرامت انسان ـ جلد 1صفحه 200

‏ ‏

‏ ‏

‏ ‏

‏ ‏

‏ ‏

مقدمه

‏حقیقت انسان چیست؟ انسان کی احساس خوشبختی می کند؟ انسان در کجا‏‎ ‎‏می تواند بگوید، به قله های پرشکوه هستی و آرزوهای خود دست یافته است؟ آیا‏‎ ‎‏می تواند در مسیر معینی به آرمان های سعادت آفرین خود دست یابد؟ تاریخِ انسان به ما‏‎ ‎‏می گوید: انسان همواره در پی ناکجا آباد خوشبختی بوده و راه های بسیاری را تجربه‏‎ ‎‏کرده؛ اما همیشه موانع بیرونی و درونی فراوانی بر سر راهش قرار گرفته و او را از‏‎ ‎‏رسیدن به آن ناکام کرده است. گاه نمی داند که چه باید کرد ، چگونه موانع را برداشت‏‎ ‎‏و با چه شیوه ای با مانع تراشان مبارزه کرد؛ اما مهم این است که خواهان آگاهی است؛‏‎ ‎‏توانایی مبارزه را دارد؛ پیامبران بزرگ و مصلحان گران قدری به کمک او شتافته اند و‏‎ ‎‏راه را از چاه نشان داده، سنگ ها را از راه او برداشته اند.‏

‏این آگاهندگان و راهنمایان، به موازات رشد انسان و رخ نمودن موانع جدید عمل‏‎ ‎‏کرده، با تلاش خستگی ناپذیر و صادقانه، به انسان یاری رسانده اند تا کاروان بشری به‏‎ ‎‏جایی برسد که بتواند با کوله باری از دانسته ها و تجربه ها، روی پای خود بایستد.‏

‏در میان پیامبران بزرگ، در فرجام نبوت، پیامبر اسلام، با رسایی و شفافیت از‏‎ ‎‏جایگاه انسان سخن گفته است؛ ظرفیت های وجودی او را نشان داده و حقوق انسانی او‏‎ ‎‏را یادآور شده و از او دفاع کرده است؛ کتاب آسمانی وی نیز قرآن کریم است. برای‏‎ ‎‏مسلمانان جای بسی افتخار است که اگر اُمانیسم با داعیه ای محدود از انسان گرایی در‏‎ ‎

مجموعه آثار همایش بین المللی امام خمینی (س) و قلمرو دین (1) «کرامت انسان» ـ جلد 1اصول و مبانی کرامت انسان ـ جلد 1صفحه 201
‏سده های اخیر، در غرب سربرآورد و شعار اصالت انسان را سر داد، چهارده قرن پیش،‏‎ ‎‏شخصیتی در جزیرة العرب و در بطن توحش جاهلی، جنگ و خون ریزی، ستم و نادانی‏‎ ‎‏و تحقیر انسانیت، از کرامت وجودی او سخن گفت و او را به ارزش هایی والاتر از‏‎ ‎‏آنچه خود می شناخت و در نهاد او نهفته بود، فراخواند و راه های رسیدن به کمال و‏‎ ‎‏آرمان های سعادت آفرین را نشان داد و از انسان گرایی و اصالت انسان، به ابعاد خاصی‏‎ ‎‏تأکید نکرد، بلکه همه جنبه های وجودی او را نشان داد.‏

‏شگفت آن که راه های او، تنها به روش های درونی و خودسازی بسنده نمی شدند.‏‎ ‎‏کامیابی انسان را در این نمی دانست که نفس خود را آزاد کند. او به خوبی می دانست که‏‎ ‎‏موفقیت انسان و رسیدن به آرزوهای حقیقی از درون و بیرون انجام گرفتنی است.‏

‏باید هم از بیرون آزاد باشد و جهل، استبداد، تحمیق، فقر و بی عدالتی را نابود سازد‏‎ ‎‏و هم از درون شرایط و زمینه های خلاقیت فراهم شود تا بتواند ابراز وجود کند و‏‎ ‎‏استعدادهای خود را شکوفا سازد و به تعالی برسد؛ از این رو در سایۀ حقِ انتخاب،‏‎ ‎‏اراده و معنویت، آموزه هایی را یادآور شد؛ گویی می خواست از درون و بیرون،‏‎ ‎‏زورگویی و زورپذیری، ذلت خواهی و ذلت پذیری، شیطان گرایی و شیطان صفتی،‏‎ ‎‏استثمار و استعمار پایان یابد و به قله های پرشکوه هستی صعود کند. کرامت وجودی را‏‎ ‎‏با تقویت خرد، ایمان، تقوا و برخورداری از آرامش روحی تعالی بخشد و نمادهای‏‎ ‎‏اجتماعی آن یعنی عدالت اجتماعی، آزادی و رفاه اقتصادی و برقراری امنیت را شرط‏‎ ‎‏ضروری کرامت دانست.‏

‏آنچه در این نوشته دنبال می شود، جهت دوم، یعنی کرامت ذاتی انسان است.‏‎ ‎‏سوگمندانه باید گفت: آنچه تاکنون دربارۀ کرامت وجودی و جایگاه والای انسان از‏‎ ‎‏منظر قرآن گفته شده، یا برای نتیجه گیری در گفتمان اخلاقی و بایدها و نبایدهای تربیتی‏‎ ‎‏است؛ یعنی چون انسان دارای چنین ظرفیت هستی شناسانه ای است که می تواند به‏‎ ‎‏انسانیت برسد و کسانی به مقام انسان کامل رسیده اند، قهراً درباره کرامت وجودی با‏‎ ‎‏نگاه اجتماعی و حقوقی سخن گفته نشده و این نکته مطرح نشده که اگر مقام و‏‎ ‎

مجموعه آثار همایش بین المللی امام خمینی (س) و قلمرو دین (1) «کرامت انسان» ـ جلد 1اصول و مبانی کرامت انسان ـ جلد 1صفحه 202
‏موقعیت انسان در ذاتش ارزش و جایگاهی دارد، پس دارای حقوق و مرتبه ای است که‏‎ ‎‏نمی توان مانند سایر موجودات برخورد کرد یا کسانی اصولاً به کرامت وجودی‏‎ ‎‏نپرداخته اند و هر چه سخن گفته اند، دربارۀ ارزش انسان در صورت فعلیت یافتن‏‎ ‎‏اخلاق و وارستگی به فضائل است؛ از این رو، رویکرد این رساله کاوش برای نشان‏‎ ‎‏دادن چیستی کرامت و مبانی قرآنی آن، با تأکید بر آثار و پیامدهای چنین جهان بینی و‏‎ ‎‏نگرش اجتماعی دربارۀ انسان است و آنگاه نسبت آزادی با کرامت به عنوان یکی از‏‎ ‎‏راه های پاسداشت کرامت وجودی و فلسفۀ کرامت کاویده می شود و راهیابی به‏‎ ‎‏کمالات، از این طریق نشان داده می شود و مسائلی که مربوط به این موضوع است،‏‎ ‎‏مانند مبانی این نسبت در قرآن، دلایل اهمیت آزادی در حفظ کرامت، نسبت میان‏‎ ‎‏آزادی و دینداری و مبانی آزادی از منظر قرآن و پیامدهای بی توجهی به این بخش از‏‎ ‎‏کرامت، کنکاش می شود و از مشکلاتی که جوامع مسلمان از آن رنج می برند، سخن به‏‎ ‎‏میان خواهد آمد.‏

چیستی کرامت

‏از آنجا که سخن دربارۀ کرامت انسان است، بایسته است که ابتدا معنای کرامت‏‎ ‎‏روشن شود، و سپس تفاوت کرامت ذاتی با کرامت فعلی بیان شود.‏

‏ راغب اصفهانی می گوید: واژۀ کرامت معنای عامی دارد و به هر چه در جای خود‏‎ ‎‏شرافت و بزرگی داشته باشد، کرامت می گویند. به همین دلیل خداوند دربارۀ گیاهان‏‎ ‎‏می گوید: ‏فَأَنْبَتْنَا فِیهَا مِنْ کُلِّ زَوْجٍ کَرِیمٍ؛ ‎[1]‎‏ دربارۀ زراعت های خوب و ماندگار‏‎ ‎‏می گوید: ‏وَزُرُوعٍ وَمَقَامٍ کَرِیمٍ‏.‏‎[2]‎‏ دربارۀ چیزی که به انسان نفع و فایده ای برساند اکرام‏‎ ‎‏ می گویند، نفعی که در آن پیچیدگی و مانع نباشد و نفع خالص به حساب آید.‏

‏وی سپس می گوید:‏

‏وصف «کرم» در صورتی که در مورد خداوند به کار رود، اسم برای احسان و انعام‏‎ ‎‏او است؛ مانند آیۀ شریفۀ ‏فَإِنَّ رَبِّی غَنِیٌّ کَرِیمٌ‏.‏‎[3]‎ ‏و اگر این وصف در مورد انسان به‏‎ ‎

مجموعه آثار همایش بین المللی امام خمینی (س) و قلمرو دین (1) «کرامت انسان» ـ جلد 1اصول و مبانی کرامت انسان ـ جلد 1صفحه 203
‏ کار رود؛ اسم برای اخلاق و افعال پسندیده او می باشد. بنابراین تا زمانی که شخص‏‎ ‎‏صفت یا فعل نیکویی از خود بروز نداده، متصف به صفت «کریم» نمی شود.‏

‏از طرفی هم زمانی یک خلق نیکو یا کار پسندیده موجب کرامت است، که آن خلق‏‎ ‎‏یا فعل، بزرگ و با ارزش باشد. خداوند هم به همین جهت گفته است: ‏إِنَّ أَکْرَمَکُمْ‎ ‎عِنْدَ اللهِ أَتْقَاکُمْ‏؛‏‎[4]‎‏ زیرا بزرگ ترین و شریف ترین افعال آن است که در راه خدا انجام‏‎ ‎‏ شود.‏

‏به طور کلی هر چیزی که در جای خود، شریف و نیکو باشد، متصف به «کرم»‏‎ ‎‏می شود. همچنان که در قرآن می خوانیم: ‏رَسُولٌ کَرِیمٌ‏؛‏‎[5]‎‏ ‏رِزقٌ کَرِِیٌم‏؛‏‎[6]‎‏ ‏مَقامٌ‎ ‎ کَریٌم‏؛‏‎[7]‎‏ ‏کِتابٌ کَریمٌ‏؛‏‎[8]‎‏ ‏زَوجٌ کَریٌم‏؛‏‎[9]‎‏ و....‏‎[10]‎

‏با آنچه گذشت، تفاوت کرامت ذاتی با کرامت فعلی نیز روشن می شود، زیرا اگر‏‎ ‎‏دربارۀ ارزش چیزی سخن گفته می شود، به وصف ثابت نوع مربوط باشد، و‏‎ ‎‏خصوصیات و عوارض تأثیری در آن به جای نگذارد و در هر حال و شرایطی، آن‏‎ ‎‏صفت دوام داشته باشد، به ذات مربوط می شود؛ و اما اگر ارزش و بزرگی به فعل‏‎ ‎‏مربوط شد، مانند سماحت، سخاوت و رشادت که شخص در اثر انجام کار و مداومت‏‎ ‎‏بر آن ارزشمند می شود، خواه ناخواه، این ارزش فعلی و ناظر به وصفی است که‏‎ ‎‏شخص یافته است. به همین دلیل سخن دربارۀ کرامت انسان به وصف ثابت و نوع و‏‎ ‎‏ارزش گذاری جنس نظر دارد و اگر سخن دربارۀ افعال و کارهای آینده باشد، چون‏‎ ‎‏انسان دارای حالات مختلف و در ادوار متفاوت می شود، نمی توان آن وصف را به همه‏‎ ‎‏انسان ها و همۀ حالات منطبق کرد؛ از سوی دیگر، دربارۀ توصیف شخصیت و حقیقت‏‎ ‎‏و کرامت خود انسان و درک آرزوهای سعادت آفرین، از دو جهت می توان سخن‏‎ ‎‏گفت، یکی دربارۀ شخصیت و مقام و کرامتی که در نهاد انسان گذاشته شده است و‏‎ ‎‏یکی از جهت افعال و رفتارهایی که انجام می دهد. ‏

‏به عبارت دیگر، زمانی از بایدها و نبایدهایی سخن گفته می شود که این موجود‏‎ ‎‏زمینۀ پذیرش دارد و می تواند استعدادهای او را شکوفا کند و آراستگی به ارزش هایی‏‎ ‎

مجموعه آثار همایش بین المللی امام خمینی (س) و قلمرو دین (1) «کرامت انسان» ـ جلد 1اصول و مبانی کرامت انسان ـ جلد 1صفحه 204
‏ببخشد و تعالی انسانی او را بارور کند؛ گسترش دهد و شخصیت او را پایدار سازد تا‏‎ ‎‏در برابر تهاجمات درونی و بیرونی ایستادگی کند؛ این قدرت پایداری به دلیل این است‏‎ ‎‏که بشر در زندگی با بحران هایی مواجه است که انسانیت او را خدشه دار می کند. به این‏‎ ‎‏معنای اخلاقی، فقدان کرامت، دنائت، پستی و فرومایگی را به دنبال دارد. در برابر،‏‎ ‎‏کسی که به ارزش های اخلاقی متصف می شود و خود را تربیت می کند، موجود کریم‏‎ ‎‏می شود. تنها با شناخت حقیقت وجودی و یافتن استعدادها و توانایی ها، به آراستگی‏‎ ‎‏تهذیب نفس و سیر و سلوک به این مرتبه می رسد و با اعتلای روحی و ارجمندی‏‎ ‎‏فراطبیعی، به کرامت های والا دست می یابد.‏

‏بی گمان در فرهنگ آموزه های قرآن، بخشی از مباحث کرامت، به این جهت اخلاقی‏‎ ‎‏نظر دارد. بر این اساس، آیات فراوانی، راه های رسیدن به کمال هویتی انسان و قوس‏‎ ‎‏صعود را نشان می دهد و کسان بسیاری وقتی درباره کرامت سخن می گویند، از این‏‎ ‎‏جهت، کرامت انسان را کاویده اند و راه ها، روش ها، تجربه ها و الگوها را نشان داده اند.‏

‏بر طبق این الگو، کرامت، به معنای اصالت، شرافت، بزرگواری و بزرگ منشی است‏‎ ‎‏و انسان در صورتی انسان است که پستی و فرومایگی نداشته باشد. باید و نباید وصفی‏‎ ‎‏اخلاقی است که انسان می تواند خود را به آن آراسته کند و تا وقتی زمینه و استعداد آن‏‎ ‎‏را نداشته باشد، نمی تواند چنین وصفی بیابد؛ برای مثال تعبیرهایی چون: ‏‏إ‏نَّ أکْرَمَکُم‎ ‎عِِِِِِِِِِنْدَ اللهِ أتْقَاکُمْ‏،‏‎[11]‎‏ که‏ ‏پروا داری و کرامت بیش تر را برای انسان به ارمغان می آورد، ناظر‏‎ ‎‏ به همین معنا است.‏

‏چنانکه داشتن سماحت، شرح صدر، گذشت، و سخت گیری نکردن، نگرۀ دیگری از‏‎ ‎‏وصف کرامت است: ‏َو إذا مَرُّوا بِاللَّغوِ مَرَّوا کِراماً‏؛‏‎[12]‎‏ یعنی کریم و با کرامت بودن،‏‎ ‎‏وصفی برای انسان از خود گذشته و بردبار نسبت به سخن دیگران است، چنان که‏‎ ‎‏موفقیت شیطان در رام کردن انسان و تابع وسوسه های خود قرار دادن، ریشه کن کردن‏‎ ‎‏همین کرامت و شخصیت وجودی انسان می شود:‏


مجموعه آثار همایش بین المللی امام خمینی (س) و قلمرو دین (1) «کرامت انسان» ـ جلد 1اصول و مبانی کرامت انسان ـ جلد 1صفحه 205
‏ ‏قَالَ أَرَأَیْتَکَ هَذَا الَّذِی کَرَّمْتَ عَلَیَّ لَئِنْ أَخَّرْتَنِی إِلَی یَوْمِ الْقِیَامَةِ لَأَحْتَنِکَنَّ ذُرِّیَّتَهُ إِلَّا‎ ‎قَلِیلاً‏؛‏‎[13]‎‏ شیطان گفت: به من بگو چرا این [انسان] را بر من کرامت بخشیدی؟ اگر‏‎ ‎‏ تا روز قیامت مهلتم دهی، قطعاً فرزندانش را جز اندکی، ریشه کن خواهم کرد.‏

‏آیات دیگری هم در همین سیاق است و مفاد کرامت اخلاقی را بیان می کند و‏‎ ‎‏علمای اخلاقی از همین زاویه به مسأله کرامت پرداخته اند. عارفان مسلمان نیز در‏‎ ‎‏توصیف کرامت، در این باب داد سخن داده اند. محمود شبستری در این باره می گوید:‏

‏کرامات تو اندر حق پرستی است‏‎ ‎‏کرامات تو گر در خود نمایی است‏‎ ‎‏کسی کور است با حق آشنایی‏‎ ‎

‏ ‏

‏جز این کبر و ریا و عجب و مستی است‏‎ ‎‏تو فرعونی و این دعوی خدایی است‏‎ ‎‏نباید هرگز از خود نمایی.‏‎[14]‎‎ ‎

‏بنابراین مفهوم، کرامت همواره با دو جهت گیری، پرسش برانگیز است: از چیزهایی‏‎ ‎‏که در ذات انسان نهفته است و ناظر به صفات و افعال آینده او نیست؛ از این جهت به‏‎ ‎‏لحاظ ساختار هستی شناسانه سخن گفته می شود و گروه، قشر، مذهب، منطقۀ‏‎ ‎‏جغرافیایی، رنگ پوست، حزب سیاسی و وابستگی فرهنگی در آن دخالتی ندارد و تا‏‎ ‎‏وقتی آن وصف کرامت آفرین را داشته باشد، بهایی دارد و حقوقی را از دیگران‏‎ ‎‏می طلبد و بر آن آثاری مترتب می گردد.‏

‏مفهوم کرامت از بُعد دیگری هم مطرح است و آن صفت فعل است؛ نه صفت ذات‏‎ ‎‏و مترتب بر تربیت، خودسازی و تحقق یافتن مراتب کمال است. البته‏‎[15]‎‏ تأکید می شود‏‎ ‎‏که آنچه در این مقاله دنبال می شود، بخش نخست آن، یعنی کرامت ذاتی است و تمام‏‎ ‎‏مطالبی که دربارۀ مبانی کرامت و پیامدهای توجه به کرامت مطرح می شود، کرامت ذاتی‏‎ ‎‏است.‏

مبانی کرامت انسان در قرآن

‏سخن دربارۀ مبانی کرامت از منظر قرآن، از این جهت دارای اهمیت است که‏‎ ‎‏جایگاه و ارزش وجودی انسان را، گذشته از تعلقات نژادی، دینی و جغرافیایی نشان‏‎ ‎

مجموعه آثار همایش بین المللی امام خمینی (س) و قلمرو دین (1) «کرامت انسان» ـ جلد 1اصول و مبانی کرامت انسان ـ جلد 1صفحه 206
‏دهد و به گونه ای توصیف کند که ناظر به ساختار هستی شناسانۀ او باشد. این اوصاف‏‎ ‎‏تنها برای انسان ذکر شده و هیچ قید و شرطی برای آن تعیین نشده است؛ به عبارت‏‎ ‎‏دیگر، این مبانی در صورتی می تواند مهم باشد که بتواند، در توصیف انسان، از آن‏‎ ‎‏جهت که انسان است، ارزش هایی را مطرح کند که در موجودات دیگر وجود ندارد و‏‎ ‎‏برای او حقوقی را قائل شود که برای انسانیت معنی دار است. ‏

‏در این باره باید اذعان کرد که هیچ مکتبی مانند اسلام و کتابی مانند قرآن، در‏‎ ‎‏این باره سخن نگفته و دغدغه ای برای ذکر آن نداشته است. قرآن کریم از جایگاه‏‎ ‎‏وجودی، از منزلت، نسبت او با هستی جهان، موجودات دیگر، ظرفیت، استعداد و‏‎ ‎‏دانستنی هایی سخن گفته و ترکیب او را یادآور شده که در میان موجودات مانندی‏‎ ‎‏ندارد؛ شیوۀ برخورد و تعامل با او، مانند دیگر موجودات نیست و شرایط وجودی‏‎ ‎‏متفاوتی دارد.‏

‏در این بخش، طی چند فراز، این آیات را که نشانگر ارزش وجودی و داشتن‏‎ ‎‏کرامت ذاتی است، مطرح و با توصیف موجودات دیگر مقایسه می کنیم، تا روشن شود‏‎ ‎‏که افزون بر نگرش متفاوت، ویژگی ها، شرایط، حقوق و بایدها و نبایدهای اجتماعی‏‎ ‎‏متفاوتی نیز دارد.‏

‏در آغاز لازم است روشن شود که فلسفۀ کرامت انسان در قرآن چیست و چه نکاتی‏‎ ‎‏در آیۀ کرامت بیان شده است:‏

وَلَقَدْ کَرَّمْنَا بَنِی آدَمَ وَحَمَلْنَاهُمْ فِی الْبَرِّ وَالْبَحْرِ وَرَزَقْنَاهُمْ مِنْ الطَّیِّبَاتِ وَفَضَّلْنَاهُمْ عَلَی‎ ‎کَثِیرٍ مِمَّنْ خَلَقْنَا تَفْضِیلاً‏؛‏‎[16]‎‏ ما فرزند آدم را گرامی داشتیم و او را در خشکی و دریا‏‎ ‎‏ به حرکت در آوردیم و به آنها از روزی های پاکیزه بخشیدیم و بر بسیاری‏‎ ‎‏آفریده‏‏ ‏‏های خود برتری دادیم.‏

‏در این آیه چند نکته بیان شده است:‏

‏ 1. این کرامت از آن فرزندان آدم است و شامل همه آنان می شود. قید مؤمن،‏‎ ‎‏مسلمان، حتی انسان وجود ندارد. ‏


مجموعه آثار همایش بین المللی امام خمینی (س) و قلمرو دین (1) «کرامت انسان» ـ جلد 1اصول و مبانی کرامت انسان ـ جلد 1صفحه 207
‏2. برای این موجودِ گرامی داشته شده، امکانات، وسائل، فرصت حرکت و‏‎ ‎‏جابه جایی و رزق پاکیزه فراهم شده است. ‏

‏3. به جز گرامی داشتن، بر بسیاری آفریده ها برتری داده شده است که نشان می ‏‎ ‎‏دهد، کرامت چیزی جز برتری است.‏

‏به عبارت دیگر، تکریم انسان، نهادن ویژگی هایی در این موجود است که در دیگران‏‎ ‎‏نیست و امری اعتباری یا تنها احترام نیست. دادن چیزهایی است که در دیگر موجودات‏‎ ‎‏هست؛ اما در انسان بیش تر و کامل تر است. از این رو، تکریم معنایی درونی است که‏‎ ‎‏به دیگری کاری ندارد و تنها آن موجود شرافت و عنایت یافته است و شامل همه، حتی‏‎ ‎‏مشرکان و کافران هم می شود؛ بر خلاف «تفضیل» که در مقایسه و اشتراک ارزیابی‏‎ ‎‏می شود.‏‎[17]‎‏ ‏

‏اکنون این پرسش مطرح است که این ویژگی ها چیست که کرامت انسان بر آن‏‎ ‎‏متوقف شده و فلسفۀ کرامت و ارزش گذاری انسان معرفی شده است؟ با ارزیابی‏‎ ‎‏شخصیت انسان، ممکن است امتیاز ویژۀ انسان که در میان موجودات زمینی وجود‏‎ ‎‏دارد، عقل باشد یا عقل و اراده یا ایمان و کمالات معنوی.‏

‏علامه طباطبائی وجه کرامت ذاتی انسان را عقل می داند؛‏ ‎[18]‎‏ در حالی که عقل صفت‏‎ ‎‏ممتاز انسان از موجودات زمینی است؛ اما نسبت به ملائکۀ نیست، در صورتی که صفت‏‎ ‎‏ممتاز انسان عقل و اراده و حق انتخاب است. ممکن است کسی بپرسد که از کجای آیه‏‎ ‎‏استفاده می کنید که کرامت انسان، به تعبیر علامه طباطبایی عقل است و به نظر نویسنده،‏‎ ‎‏اراده و حق انتخاب و نمی تواند ایمان و کمالات معنوی باشد.‏

‏باید پرسید که عامل کرامت انسان چیست که نه در موجودات ارضی وجود دارد و‏‎ ‎‏نه در موجودات سماوی؟ تفاوت جمادات، نباتات و حیوانات با انسان در چیست؟‏‎ ‎‏ملائکۀ الله و عالم ارواح در آسمان ها چه چیزی ندارند که موجب خضوع و کرنش آنها‏‎ ‎‏نسبت به انسان شده است؟ جن برخی خصائص عقلی را دارد و آن گونه که از برخی‏‎ ‎‏آیات قرآن استفاده می شود که ایمان می آورند؛ اما در آنها خلاقیت ذاتی و پذیرش‏‎ ‎

مجموعه آثار همایش بین المللی امام خمینی (س) و قلمرو دین (1) «کرامت انسان» ـ جلد 1اصول و مبانی کرامت انسان ـ جلد 1صفحه 208
‏مسئولیت و توسعۀ مادیت و معنویت مشاهده نمی شود؛ اما در انسان وجه جامعی دیده‏‎ ‎‏می شود که از سویی ملکوتی است و از سویی ناسوتی. علامه طباطبایی، فلسفۀ تکریم‏‎ ‎‏را اختصاص یافتن چیزی می داند که در انسان مشاهده می شود که در دیگران یافت‏‎ ‎‏نمی شود؛ به عبارت دیگر، ایشان از روش سبر و تقسیم، در پی اثبات دلیل کرامت‏‎ ‎‏است:‏

‏انسان در میان موجودات هستی به واسطه عقل، ویژگی دارد که باعث برتری و‏‎ ‎‏افزایش بر دیگران در صفات، احوال و کارها می شود.‏‎[19]‎

‏ولی در حقیقت، زندگی انسان از این جهت با زندگی سایر جانداران فرق دارد که‏‎ ‎‏حیوانات، به حکم غریزه زندگی می کنند؛ اما انسان عقل و اراده دارد و با نیروی ابداع و‏‎ ‎‏ابتکار کار می کند. انسان نه تنها بر خود حق دارد، بلکه بر دیگر موجودات هم حق‏‎ ‎‏دارد:‏ «إنّکم مسؤولون حتّی عن البقاع و البهائم».‎[20]‎‏ به همین دلیل که عقل دارد، اراده،‏‎ ‎‏ابداع و ابتکار هم دارد؛ مسئولیت شناس و مسئولیت پذیر است، به همین دلیل نیز کرامت‏‎ ‎‏دارد.‏

‏بنابراین، فلسفۀ کرامت انسان از سوی خداوند، داشتن اراده و اختیار، و توانایی حق‏‎ ‎‏انتخاب، ابداع، ابتکار، بیان خواسته ها، نطق، خط و تسلط بر دیگر موجودات است. البته‏‎ ‎‏اموری که با داشتن عقل تناسب دارد و این نکته با استفاده از سبر و تقسیم و مقایسه‏‎ ‎‏میان انسان با موجودات و آیات قرآن استفاده می شود، زیرا خداوند تکریم انسان را‏‎ ‎‏امری اعتباری و تصادفی قرار نداده، بلکه نسبت به واقعیت و حقیقتی از ذات انسان و‏‎ ‎‏تکوینی قرار داده است. از طرفی این اوصاف را به انسانی خاص چون مؤمن اختصاص‏‎ ‎‏نداده و در مقام بیان آنها به طور مطلق سخن گفته و به ذات انسان وابسته ساخته است‏‎ ‎‏و اگر در انسان سلبیّات بسیاری نسبت به پذیرش انسان و تخلفات و نافرمانی های وی‏‎ ‎‏دیده می شود، اما در برابر انسان، ابتکارات و خلاقیت های بسیاری، در کشف پدیده ها و‏‎ ‎‏به کارگیری طبیعت و در نوردیدن جهان آفاق دارد و باز آفرینی، نوآوری، شناخت‏‎ ‎‏طبیعت و خدمت به جامعه انجام داده که بی نظیر است‏‎[21]‎‏ به همین دلیل کرامت انسان به‏‎ ‎

مجموعه آثار همایش بین المللی امام خمینی (س) و قلمرو دین (1) «کرامت انسان» ـ جلد 1اصول و مبانی کرامت انسان ـ جلد 1صفحه 209
‏ ذات او تعلق می گیرد و از همین جهت، موجودی ممتاز و انحصاری است و کرامت او‏‎ ‎‏نمی تواند ناظر به کمالات معنوی و فعلیت انسان در آینده باشد. همین که چنین‏‎ ‎‏استعدادی را در کلیت دارد، جامعه انسانی از موجودات دیگر ارزش بیش تری می یابد؛‏‎ ‎‏هر چند در میان آنها ضایعات، آفات و انحرافاتی دیده می شود.‏

‏قابل توجه است، آیاتی که مورد بررسی قرار می گیرد، به دو جهت، دلیل و شاهد‏‎ ‎‏کرامت انسان است: یکی اینکه بیانگر وضعیت ذاتی انسان است. برخی هم به این دلیل،‏‎ ‎‏مبنای کرامت قرار گرفته اند که اگر انسان کرامت نداشت و کرامت او ذاتی نبود، این‏‎ ‎‏گونه جهان را برای او آماده نمی کرد و این گونه حقوق و ارزش اجتماعی قائل نمی شد‏‎ ‎‏و برای انسان از آن جهت که انسان است، حریم تعیین نکرده و سرمایه گذاری نمی کرد،‏‎ ‎‏چیزی که مانندش در سایر موجودات مشاهده نمی شود؛ به عبارت دیگر، ما گاهی از‏‎ ‎‏اینکه خداوند انسان را خلیفه، امانتدار و دارای علم ویژه و مثل اعلا قرار داده، می فهمیم‏‎ ‎‏که کرامت ذاتی دارد و گاهی از اینکه فرشتگان به او سجده کردند، موجودات جهان در‏‎ ‎‏تسخیر اوست، و حیات مادی و معنوی او ارزش دارد، می فهمیم که انسان کرامت دارد؛‏‎ ‎‏به هر حال به بررسی این آیات می پردازیم.‏

1. مسجود فرشتگان

‏از مبانی کرامت و از نشانه های ارزش وجودی انسان در قرآن، سجده فرشتگان بر‏‎ ‎‏انسان است. خداوند در سوره اعراف می فرماید:‏

وَلَقَدْ خَلَقْنَاکُمْ ثُمَّ صَوَّرْنَاکُمْ ثُمَّ قُلْنَا لِلْمَلَائِکَةِ اسْجُدُوا لِآدَمَ فَسَجَدُوا إِلَّا إِبْلِیسَ‏.‏‎[22]‎‏ ‏

‏خداوند در آغاز انسان ها را آفریده، سپس به او صورت انسانی داده و خواسته که او‏‎ ‎‏را خلیفۀ خود در روی زمین قرار دهد.‏‎[23]‎‏ از تعبیر جعل به جای خلق استفاده برده و‏‎ ‎‏آنگاه به ملائک دستور داد تا به او سجده کنند. این آیه نه تنها نشان می دهد که انسان و‏‎ ‎‏نه آدم، دارای مقامی والا و متعالی است، بلکه از ملائکه نیز برتر است؛ زیرا اگر‏‎ ‎‏موجودی از ملائکه کامل تر و بر آنها افضل نبود، درست نبود که وجود کامل بر وجود‏‎ ‎‏ناقص خضوع و کرنش کند. ‏


مجموعه آثار همایش بین المللی امام خمینی (س) و قلمرو دین (1) «کرامت انسان» ـ جلد 1اصول و مبانی کرامت انسان ـ جلد 1صفحه 210
‏نکتۀ دیگر آنکه هر چند ملائکه در آغاز نسبت به خلیفه شدن انسان اعتراض‏‎ ‎‏داشتند؛ اما پس از آنکه معلوم شد انسان با همۀ اوصاف و خصوصیات بشری، همچون‏‎ ‎‏فسادگری، خون ریزی و...، باز هم ویژگی ای دارد که به اعتراف قصور فهم خود ناچار‏‎ ‎‏است. آنگاه که خداوند به ملائکه دستور سجده می دهد، بلافاصله آنها هم سجده‏‎ ‎‏می کنند و این برتری را می پذیرند.‏

‏نکتۀ سوم آنکه در سجدۀ ملائکه به آدم خصوصیتی نیست تا کرامتی برای آدم ثابت‏‎ ‎‏شود، چون جعل خلیفه ناظر به انسان است، کرامت از بنی آدم است، دلیلی ندارد که‏‎ ‎‏کرنش و خضوع مخصوص آدم باشد؛ به ویژه آنکه در آیۀ یاد شده،‏‎[24]‎‏ سجده به آدم پس‏‎ ‎‏از آن مطرح می شود که خداوند در خطاب به همۀ انسان ها و از باب ذکر نعمت و‏‎ ‎‏امتنان می گوید: ‏وَلَقَدْ خَلَقْنَاکُمْ ثُمَّ صَوَّرْنَاکُمْ ثُمَّ قُلْنَا لِلْمَلَائِکَةِ اسْجُدُوا‏.‏‎[25]‎‏ یعنی سجدۀ‏‎ ‎‏ملائکه، به عنوان پدیده ای تاریخی بوده و در پدیده های تاریخی، عینیت لازم است. ‏

‏در آن زمان، جز آدم کس دیگری نبوده است. نکته دیگر و شاهد بر عمومیت‏‎ ‎‏سجده، تعبیراتی است که در سورة حجر بیان شده است. در آنجا مسأله به صورت کلی‏‎ ‎‏آمده است: ‏ وَلَقَدْ خَلَقْنَا الْإِنْسَانَ مِنْ صَلْصَالٍ مِنْ حَمَإٍ مَسْنُونٍ ‏؛‏‎[26]‎‏ ‏ وَإِذْ قَالَ رَبُّکَ‎ ‎لِلْمَلَائِکَةِ إِنِّی خَالِقٌ بَشَراً مِنْ صَلْصَالٍ مِنْ حَمَإٍ مَسْنُونٍ‎*‎‏ ‏فَإِذَا سَوَّیتُهُ وَنَفَخْتُ فِیهِ مِنْ رُوحِی‎ ‎فَقَعُوا لَهُ سَاجِدِینَ‏.‏‎[27]‎‏ یعنی سجدة ملائکه جنبة شخصی نداشته و ناظر به کلیت انسان،‏‎ ‎‏ با ویژگی او بوده است.‏

2. جانشین خدا

‏از دیگر مبانی کرامت در توصیف انسان، جانشینی خداوند در روی زمین است.‏‎ ‎‏نخست اینکه، این جانشینی به آدم اختصاص ندارد و شامل همة انسان ها است. دوم‏‎ ‎‏اینکه، حکایت از مقام، ارزش و جایگاه تکوینی در نظام هستی است: ‏ وَإِذْ قَالَ رَبُّکَ‎ ‎لِلْمَلَائِکَةِ إِنِّی جَاعِلٌ فِی الْأَرْضِ خَلِیفَةً‏.‏‎[28]‎‏ در این آیه، خداوند با «اذ» که به واقعیت‏‎ ‎‏پیشینی و ذکر خاطره نظر دارد، می گوید: به خاطر بیاور آن هنگامی را که پروردگارت‏‎ ‎

مجموعه آثار همایش بین المللی امام خمینی (س) و قلمرو دین (1) «کرامت انسان» ـ جلد 1اصول و مبانی کرامت انسان ـ جلد 1صفحه 211
‏به فرشتگان گفت: من در روی زمین جانشینی قرار خواهم داد. با اینکه فرشتگان‏‎ ‎‏می گویند: ما تسبیح و حمد تو را به جای می آوریم و تو را تقدیس می کنیم، آیا باز هم‏‎ ‎‏لازم است که موجوداتی را خلیفة خود قرار دهی؟ گویی خداوند وقتی با ملائکه سخن‏‎ ‎‏می گوید، به صراحت مرتبه ای بالاتر از آنها را یادآوری می کند و آن خلیفه شدن است.‏‎ ‎‏خلیفه ای که گاهی تقدیس و تسبیح می کند و گاهی خیر؛ چه بسا فساد و خون ریزی هم‏‎ ‎‏می کند؛ در صورتی که فرشتگان همگی و همواره تسبیح و تقدیس می کنند. در این آیه‏‎ ‎‏خداوند استدلال فرشتگان را رد نمی کند، بلکه می گوید: در خلیفه قرار دادن این موجود‏‎ ‎‏راز و رمزی است: ‏إنَّی أَعْلَمُ مَا لَا تَعْلَمُونَ.‎[29]‎‏ به هر حال در مورد خلیفه شدن انسان،‏‎ ‎‏ نه فقط آدم، در آیات دیگر تأکید می ورزد: ‏ثُمَّ جَعَلْنَاکُمْ خَلَائِفَ فِی الْأَرْضِ‏.‏‎[30]‎

3. انسان امانت دار خدا

‏قرآن، انسان را امانت دار خدا معرفی می کند و این مسأله را با یادآوری مقدمه ای بیان‏‎ ‎‏می کند: این امانت را بر آسمان، زمین و کوه ها عرضه کرد، ولی آنان از حمل آن سر بر‏‎ ‎‏تافتند و از آن هراسیدند؛ اما انسان آن را بر دوش کشید‏‏: ‏إِنَّا عَرَضْنَا الْأَمَانَةَ عَلَی‎ ‎السَّمَوَاتِ وَالْأَرْضِ وَالْجِبَالِ فَأَبَینَ أَنْ یحْمِلْنَهَا وَأَشْفَقْنَ مِنْهَا وَحَمَلَهَا الْإِنْسَانُ إِنَّهُ کَانَ ظَلُوماً‎ ‎جَهُولاً‎[31]‎ ‏از این تعبیرها استفاده می شود که پذیرفتن امانت، از ویژگی های انسان است‏‎ ‎‏که همة موجودات جهان آفرینش از پذیرش آن سرباز زده اند.‏

‏سخن از معنای امانت و ارتباط آن با کرامت انسان است. بی گمان وقتی گفته‏‎ ‎‏می شود، بر انسان عرضه شد، منظور این نیست که به صورت تشریعی و عرضه‏‎ ‎‏بر یکایک انسان، بوده است. چون می دانیم که چنین چیزی اتفاق نیفتاده است.‏‎ ‎‏پس باید منظور از عرضه، نهادن در خمیرمایه و فطرت انسان باشد؛ چیزی که‏‎ ‎‏می تواند مایة امتیاز انسان از دیگر موجودات، به لحاظ ساختار وجودی باشد: با‏‎ ‎‏عقل، اختیار و اراده که انسان را از سایر موجودات برتری ببخشد و روشن است‏‎ ‎‏که این آیه در مقام بیان خبر از مقام و ارزش گذاری است. به همین دلیل، اوصاف‏‎ ‎

مجموعه آثار همایش بین المللی امام خمینی (س) و قلمرو دین (1) «کرامت انسان» ـ جلد 1اصول و مبانی کرامت انسان ـ جلد 1صفحه 212
‏ظلوم و جهول که به ظاهر عتاب و خرده گیری است؛ اما در حقیقت نوعی تمجید‏‎ ‎‏است. چون اگر این انسان دارای وصفی است که می تواند فساد و سفک دما کند‏‎ ‎‏و ظلوم و جهول باشد؛ یعنی قدرت انتخاب دارد و همة حالات خوب و بد برای‏‎ ‎‏او فرض است و مانند ملائکه نیست که‏‏ ‏ لَا یعْصُونَ اللهَ مَا أَمَرَهُمْ وَیفْعَلُونَ مَا‎ ‎یؤْمَرُونَ ‏.‏‎[32]‎‏ و مانند آسمان و زمین و کوه ها هم نیستند که تسلیم او هستند طوعاً و‏‎ ‎‏کرهاً. و‏‏ ‏لَهُ أَسْلَمَ مَنْ فِی السَّمَوَاتِ وَالْأَرْضِ طَوْعاً وَکَرْهاً‏.‏‎[33]‎ از این رو ‏موهبتی است که‏‎ ‎‏ خدا به انسان داده و در حد خود ارزش یافته است، به همین دلیل، آیه امانت به قول‏‎ ‎‏علامه طباطبایی، نشان گر کرامت ذاتی انسان است.‏‎[34]‎

‏بنابراین، داشتن استعداد و پذیرش امانت، از مبانی کرامت و شناخت هویت انسان‏‎ ‎‏است.‏

4. دارای علم ویژه خداوند

‏از دیگر ویژگی های انسان از نظر قرآن، داشتن علم ویژه ای است که خدا به‏‎ ‎‏انسان داده و زمینة پذیرش و خضوع ملائکه شده است.‏

وَعَلَّمَ آدَمَ الْأَسْمَاءَ کُلَّهَا ثُمَّ عَرَضَهُمْ عَلَی الْمَلَائِکَةِ فَقَالَ أَنْبِئُونِی بِأسمَاءِ هَؤُلَاء إِنْ کُنتُمْ‎ ‎ صَادِقِینَ‏.‏‎[35]‎‏ ‏

‏علامه طباطبائی هر چند به صراحت دربارة اختصاصی بودن تعلیم اسما به آدم‏‎ ‎‏سخنی نمی گوید؛ اما با بیان دو نکته در لابلای سخنان خود، گویی خصوصیتی برای آدم‏‎ ‎‏قائل نیست:‏

‏1. تحمل علم به اسما، آن هم اسمایی که در توان تعلیم ملائکه نیست، به آدم‏‎ ‎‏اختصاص نداشت و همان موجودی که خلیفه شده بود و ملائکه اعتراض داشتند که او‏‎ ‎‏سفک دما می کند، و خدا آن را رد نکرد، مسجود ملائکه واقع شدند.‏

‏2. اینکه تعلیم به آدم، تنها تعلیم به نام ها نبوده و از چیزهایی نبوده که ملائکه‏‎ ‎‏می دانسته اند؛ وگرنه کرامتی برای آدم نبود‏‎[36]‎‏ و از آنجا که کرامت برای همه انسان ها و‏‎ ‎

مجموعه آثار همایش بین المللی امام خمینی (س) و قلمرو دین (1) «کرامت انسان» ـ جلد 1اصول و مبانی کرامت انسان ـ جلد 1صفحه 213
‏بنی آدم است، روشن می شود که استدلال ایشان به آدم تنها نظر ندارد و آدم در این‏‎ ‎‏نقل، خصوصیتی ندارد و سجدة ملائکه و سرپیچی ابلیس، واقعه ای خارجی بوده‏‎ ‎‏است.‏‎[37]‎

‏بر این اساس، دانش یاد شده به آدم اختصاص ندارد و تعلیم آدم از باب ذکر نمونه‏‎ ‎‏است؛ وانگهی در آیات دیگری با تعبیرهای متفاوت ذکر شده است: ‏خَلَقَ الْإِنسَانَ * ‎ ‎عَلَّمَهُ الْبَیانَ‏.‏‎[38]‎‏ خدای رحمان انسان را آفرید و به او بیان را آموخت. ‏

ا الَّذِی عَلَّمَ بِالْقَلَمِ‏ ‏عَلَّمَ * الْإِنسَانَ مَا لَمْ یَعْلَمْ‏.‏‎[39]‎ ‏خدای رحمان او را به وسیله قلم‏‎ ‎‏ تعلیم داد. چیزی را که نمی دانست تعلیم داد.‏

‏در این دو آیه سخن دربارة تعلیم به انسان است، دانشی که پیش از خلیفه شدن‏‎ ‎‏نمی دانست. علمی که می توانست هم سخن بگوید و هم بنویسد؛ در حالی که پیش از‏‎ ‎‏آن چیزی نمی دانست؛ یعنی پیش از رسیدن به درجه و مرتبة انسانی، این کمال را یافت؛‏‎ ‎‏کمالی که علم اسما را آموخت؛ خلیفه شد؛ ملائکه بر او سجده کردند و بار امانت را‏‎ ‎‏هم پذیرفت: ‏ وَاللهُ أَخْرَجَکُمْ ‏ ‏مِنْ بُطُونِ أُمَّهَاتِکُمْ لَا تَعْلَمُونَ شَیئاً ‏.‏‎[40]‎‏ ‏

5. انسان مثل اعلای خداوند

‏از دیگر توصیفات قرآن دربارة شخصیت انسان، آیینة تمام نمای حق شدن است. از‏‎ ‎‏نظر قرآن، انسان این ظرفیت وجودی را دارد که بتواند مظهر کامل حضرت حق در‏‎ ‎‏روی زمین، بلکه در آسمان ها و زمین شود؛ یعنی استعدادی دارد که می تواند، پیاده‏‎ ‎‏کننده کارهای خداوندی و تجلی دهندة اسمای حق شود؛ در هر مرتبه ای که هست.‏‎ ‎‏تجلی یک اسم حق یا تجلی عهده ای از اسما و صفات یا تجلی همة اسما و صفات‏‎ ‎‏الهی.‏

وَلَهُ الْمَثَلُ الْأَعْلَی فِی السَّمَوَاتِ وَالْأَرْضِ وَهُوَ الْعَزِیزُ الْحَکِیمُ ‏؛‏‎[41]‎‏ و در آسمان ها‏‎ ‎‏و زمین، برای خداوند، نمونه هایی والا از صفات برتر اوست و اوست شکست ناپذیر‏‎ ‎‏ سنجیده کار.‏


مجموعه آثار همایش بین المللی امام خمینی (س) و قلمرو دین (1) «کرامت انسان» ـ جلد 1اصول و مبانی کرامت انسان ـ جلد 1صفحه 214
‏مثل اعلا بودن، از سویی ثابت می کند که چرا خدا انسان را کرامت داده و از طرفی،‏‎ ‎‏بیانگر حقیقت وجودی انسان است. در همین زمینه در روایات آمده است: «‏خلق الله آدم‎ ‎علی صورته»‎[42]‎ ‏خداوند آدم را بر صورت خویش آفرید؛ از این رو انسان در مراحل‏‎ ‎‏تکامل خود، به منزلة آینه ای است که تنها و تنها خدا را نشان می دهد؛ به گونه ای که‏‎ ‎‏دیگر موجودات نمی توانند، تجلی حق باشند؛ از این رو وقتی انسان مثل اعلا می شود که‏‎ ‎‏نشانه و ظهور حضرت حق در روی زمین باشد؛ به این معنا که عرفا از آن به نظام‏‎ ‎‏مظهریت یاد می کنند و تحلیلی خاص دارند که از بحث این نوشته بیرون است. ‏

6. تسخیر موجودات جهان آفرینش

‏انسان از دیدگاه قرآن، از چنان ارزش و مقامی برخوردار است که به فرمان خدا،‏‎ ‎‏همۀ موجودات جهان آفرینش در تسخیر او هستند و خدا ظرفیت وجودی او را به‏‎ ‎‏گونه ای آفریده که توانایی به کارگیری موجودات جهان را به نفع خود دارد و می تواند‏‎ ‎‏از خورشید، ماه، ستارگان، حیوانات، جمادات و امور غیبی، به نفع خود استفاده کند،‏‎ ‎‏بلکه آنها را به تسخیر در آورد. در این باره قرآن از تسخیر خورشید و ماه، دریاها،‏‎ ‎‏رودها، شب و روز، بلکه آنچه در روی زمین و آنچه در آسمان است سخن می گوید و‏‎ ‎‏این را ارزش و برتری و نعمت می شمارد:‏

وَسَخَّرَ لَکُمْ الشَّمْسَ وَالْقَمَرَ‏؛‏‎[43]‎‏ ‏‏َ‏سَخَّرَ لَکُمْ الْفُلْکَ لِتَجْرِیَ فِی الْبَحْرِ بِأَمْرِهِ وَسَخَّرَ لَکُمْ‎ ‎الْأَنهَارَ‏؛‏‎[44]‎‏ ‏وَسَخَّرَ لَکُمْ اللَّیلَ وَالنَّهَارَ وَالشَّمْسَ وَالْقَمَرَ‏؛‏‎[45]‎‏ ‏وَهُوَ الَّذِی سَخَّرَ الْبَحْرَ لِتَأْکُلُوا‎ ‎ مِنْهُ لَحْماً طَرِیاً‏؛‏‎[46]‎‏ ‏أَلَمْ تَرَوْا أَنَّ اللهَ سَخَّرَ لَکُمْ مَا فِی السَّمَوَاتِ وَمَا فِی الْأَرْضِ‏؛‏‎[47]‎‎ ‎‏ ‏وَسَخَّرَ لَکُمْ مَا فِی السَّمَوَاتِ وَمَا فِی الْأَرْضِ جَمِیعاً‏؛‏‎[48]‎‏ و آیات بسیار دیگری که با همین‏‎ ‎‏مضمون آمده و نشان می دهد که خداوند این نعمت را برای همة انسان ها قرار داده و‏‎ ‎‏تفاوتی میان آنها نگذاشته و امتیازی خاص برای گروه خاص و عقیده ای خاص تعیین‏‎ ‎‏نکرده است.‏


مجموعه آثار همایش بین المللی امام خمینی (س) و قلمرو دین (1) «کرامت انسان» ـ جلد 1اصول و مبانی کرامت انسان ـ جلد 1صفحه 215
‏این آیات نشان آن است که در جهان بینی قرآن، انسان از آن جهت که انسان است،‏‎ ‎‏همة موجودات جهان آفرینش مسخر اویند و در جهت نفع رساندن به او خلق شده اند‏‎ ‎‏و شاید بتوان گفت که آسمان، زمین، شب، روز خورشید، ماه و دریاها به گونه ای‏‎ ‎‏آفریده شده اند که به انسان سود برسانند: ‏هُوَ الَّذِی خَلَقَ لَکُمْ مَا فِی الْأَرْضِ جَمِیعاً؛‎[49]‎‎ ‎‏ او کسی است که آنچه در زمین است، برای انسان آفریده است یا در جاهایی دیگر آمده‏‎ ‎‏ است: خداوند برای انسان ها زمین را گستراند و آسمان را برافراشت.‏‎[50]‎‏ یا اینکه آسمان و‏‎ ‎‏ زمین را آفرید تا شما را بیازماید که کدامتان نیکوکارتر هستید. ‏‎[51]‎

‏بنابراین، تسخیر موجودات و آفرینش جهان برای انسان، بیانگر ویژگی، مقام و‏‎ ‎‏موقعیت ذاتی انسان است. وقتی قرآن می فرماید: ‏وَآتَاکُمْ مِّنْ کُلِّ مَا سَأَلْتُمُوهُ‏؛‏‎[52]‎ ‏و هر‏‎ ‎‏ چه از او خواستید، به شما داده است، یعنی این موجود باید پدیده ای استثنایی باشد،‏‎ ‎‏چون خدا دربارة ملائکه که ارزش و مقام آنها روشن است، می فرماید: آنها مقام معلوم‏‎ ‎‏و معینی دارند: ‏وَمَا مِنَّا إِلَّا لَهُ مَقَامٌ مَعْلُومٌ. ‎[53]‎ 

‏نکتة قابل توجه اینکه قرآن در مقام بیان و یادآوری نعمت و نتیجه گیری از‏‎ ‎‏آفریده های خود است؛ از این رو می فرماید: ‏فَأَخْرَجَ بِهِ مِنْ الثَّمَرَاتِ رِزْقاً لَکُمْ‏؛‏‎[54]‎ ‏و در‏‎ ‎‏ مقام بیان شأن، مقام، استعداد، جامعیت و موقعیت انحصاری است؛ مقامی که به ذات‏‎ ‎‏مربوط است و نه فعلیت و همان طور که خلیفه بودن و امانت دار بودن نشانگر کرامت‏‎ ‎‏است، تسخیر و خلق انحصاری بیانگر کرامت ذاتی است و همین که وسیلة کشف‏‎ ‎‏کرامت باشد؛ گرچه در سلسله معالیل است؛ اما شاهد بر کرامت تکوینی انسان و مترتب‏‎ ‎‏بر آثاری است که بعداً دربارة آن سخن خواهیم گفت.‏

7. انسان اشرف مخلوقات

‏از دیگر شواهد کرامت ذاتی، آیاتی است که انسان را اشرف مخلوقات می داند و‏‎ ‎‏خلق انسان را در نیکوترین صورت معرفی می کند و خدا با آفرینش وی، به کاری که‏‎ ‎‏انجام گرفته، آفرین می گوید.‏


مجموعه آثار همایش بین المللی امام خمینی (س) و قلمرو دین (1) «کرامت انسان» ـ جلد 1اصول و مبانی کرامت انسان ـ جلد 1صفحه 216
‏هر چند سخن دربارة اشرف مخلوقات بودن انسان، نگاهی دیگر به انسان و ارزش‏‎ ‎‏اوست؛ اما از آنجا که قرآن با تعبیرهای مختلف دربارة جایگاه انسان سخن گفته، این‏‎ ‎‏تعبیر هم در نشان دادن کرامت انسان قابل توجه است.‏

‏قرآن کریم پس از شرح چگونگی آفرینش انسان و سیر مراحل آن می گوید:‏

‏ ‏ثُمَّ أَنشَأْنَاهُ خَلْقاً آخَرَ فَتَبَارَکَ اللهُ أَحْسَنُ الْخَالِقِینَ؛‎[55]‎‏ آنگاه آفرینشی دیگر پدید‏‎ ‎‏ آوردیم، آفرین باد بر خدا که بهترین آفرینندگان است.‏

‏ همچنین آمده است:‏

‏ ‏‏ ‏لَقَدْ خَلَقْنَا الْإِنسَانَ فِی أَحْسَنِ تَقْوِیمٍ‏؛‏‎[56]‎‏ به راستی انسان را در نیکوترین اعتدال‏‎ ‎‏ آفریدیم.‏

‏این توصیفات ، هر چند به بهترین آفرینش و نیکوترین صورت انسان نظر دارد؛ اما‏‎ ‎‏سخنان دیگری در قرآن آمده است که برتری انسان را به گونه ای روشن تر بیان می کند:‏‎ ‎وَفَضَّلْنَاهُمْ عَلَی کَثِیرٍ مِمَّنْ خَلَقْنَا تَفْضِیلاً‏؛‏‎[57]‎ ‏تنها به انسان کرامت بخشیده، بلکه او را بر‏‎ ‎‏ بسیاری آفریده ها برتری داده است.‏

‏ به همین دلیل می توان به موقعیت انسان از نگاه قرآن به عنوان اشرف مخلوقات‏‎ ‎‏سخن گفت.‏

8. انسان و روح خدایی

‏در نظر قرآن، آفرینش انسان از آن جهت نیکوتر است و ارزش ویژه ای دارد که از‏‎ ‎‏روح خود خدا ترکیب یافته و اگر بُعد جسمانی او زمینی و خاکی است، بُعد معنوی و‏‎ ‎‏ملکوتی او الهی است: ‏ثُمَّ سَوَّاهُ وَنَفَخَ فِیهِ مِنْ رُوحِِهِ‏؛‏‎[58]‎ فَإِذَا سَوَّیتُهُ وَنَفَخْتُ فِیهِ مِنْ‎ ‎ رُوحِی فَقَعُوا لَهُ سَاجِدِینَ‏؛‏‎[59]‎ ‏به همین دلیل، انسان کامل می تواند از میان انسان ها برخیزد‏‎ ‎‏ و انتخاب شود و مثل اعلای خدا و مظهر اسامی و صفات الهی شود. در انسان از نظر‏‎ ‎‏وجودی، چنین ظرفیتی وجود دارد و قرآن این ارزش را یادآور می شود.‏


مجموعه آثار همایش بین المللی امام خمینی (س) و قلمرو دین (1) «کرامت انسان» ـ جلد 1اصول و مبانی کرامت انسان ـ جلد 1صفحه 217
9. انسان دارای اراده و اختیار

‏از دیگر ویژگی های انسان که در مبانی کرامت، بسیار مهم و نقش آفرین است، اراده‏‎ ‎‏و اختیار انسان است. انسان در پوییدن راه هدایت و انجام تکالیف الهی خود تصمیم‏‎ ‎‏می گیرد. انسان به گونه ای آفریده شده که با گرایش های دوگانة خیر و شر به دنیا بیاید‏‎ ‎‏و با تمایلات گوناگون و فرصت انتخاب آزمایش شود. ‏الَّذِی خَلَقَ الْمَوْتَ وَالْحَیاةَ‎ ‎لِیبْلُوَکُمْ أَیکُمْ أَحْسَنُ عَمَلاً‏.‏‎[60]‎ ‏خدایی که مرگ و زندگی را آفرید و انسان ها را به این‏‎ ‎‏دنیا آورد تا بیازماید که کدام یک نیکوکردارتر خواهند بود، بلکه تمام امکانات مادی و‏‎ ‎‏معنوی را برای انسان فراهم ساخت و آنچه نیاز داشت، در اختیار او قرار داد، تا ببیند‏‎ ‎‏چگونه از آنها استفاده می کند:‏‏ ‏إِنَّا جَعَلْنَا مَا عَلَی الْأَرْضِ زِینَةً لَهَا لِنَبْلُوَهُمْ أَیهُمْ أَحْسَنُ‎ ‎عَمَلاً‏؛‏‎[61]‎‏ بنابراین، ارزش انسان به این است که می تواند کار بد انجام دهد؛ ولی به‏‎ ‎‏کارهای خوب می پردازد و به همین دلیل پاداش می گیرد.‏

‏او می تواند کار خوب انجام دهد؛ ولی کارهای خوب انجام نمی دهد و به همین‏‎ ‎‏دلیل توبیخ و مجازات می شود. می گوید هر که بخواهد ایمان می آورد و هر که بخواهد،‏‎ ‎‏کفر می ورزد: ‏وَمَنْ شَاءَ فَلْیکْفُرْ؛‎[62]‎‏ خداوند نخواسته به صورت جبری در کارهای‏‎ ‎‏انسان دخالت کند، بلکه خواسته است، ناظر و ممتحن اعمال او باشد: ‏فَلَیعْلَمَنَّ اللهُ‎ ‎الَّذِینَ صَدَقُوا وَلَیعْلَمَنَّ الْکَاذِبِینَ‏.‏‎[63]‎

‏از نظر قرآن، هر انسانی مرهون تلاش و کوشش خود است: ‏وَأَنْ لَیسَ لِلْإِنسَانِ إِلَّا‎ ‎مَا سَعَی‏،‏‎[64]‎‏ و نتیجة تلاش خود را می بیند: ‏فَأُوْلَئِکَ کَانَ سَعْیهُمْ مَشْکُوراً‏.‏‎[65]‎‏ ‏

‏اگر نیکی کردند، به خود کرده اند و اگر بدی، آن هم به خودشان باز می گردد: ‏إِنْ‎ ‎أَحْسَنتُمْ أَحْسَنتُمْ لِاَنفُسِکُمْ وَإِنْ أَسَأْتُمْ فَلَهَا‏؛‏‎[66]‎ ‏کسی نمی تواند آنها را مجبور کند.ارزش‏‎ ‎‏کار به انتخاب و اختیار انسان است: ‏مَنْ عَمِلَ صَالِحاً فَلِنَفْسِهِ وَمَنْ أَسَاءَ فَعَلَیهَا‏؛‏‎[67]‎ ‏هر‏‎ ‎‏ کس نیکی ورزد، به سود خود اوست و هر کس کار بد انجام دهد، به زیان خودش‏‎ ‎‏است.‏


مجموعه آثار همایش بین المللی امام خمینی (س) و قلمرو دین (1) «کرامت انسان» ـ جلد 1اصول و مبانی کرامت انسان ـ جلد 1صفحه 218
10. ارزش حیات و زندگی انسان

‏از نظر قرآن، انسان آن همه ارزش دارد که حیات او مساوی با حیات همه انسان ها،‏‎ ‎‏و مرگ او مساوی با مرگ همة انسان ها است. اگر کسی انسانی را بی دلیل بکشد، گویی‏‎ ‎‏که همة انسان ها را کشته است و اگر فردی را زنده کند؛ گویی همة انسان ها را احیا‏‎ ‎‏کرده است: ‏مَنْ قَتَلَ نَفْساً بِغَیرِ نَفْسٍ أَوْ فَسَادٍ فِی الْأَرْضِ فَکَأَنَّمَا قَتَلَ النَّاسَ جَمِیعاً وَمَنْ‎ ‎أَحْیاهَا فَکَأَنَّمَا أَحْیا النَّاسَ جَمِیعاً‏.‏‎[68]‎‏ از نگاه قرآن، حیات انسان مهم است، از این رو‏‎ ‎‏کیفیت مهم است، حیات یک انسان و به خطر افتادن جان او آن چنان اهمیت دارد که‏‎ ‎‏گوشزد می کند: حیات یک انسان برابر حیات همة انسان ها و مرگ او برابر با مرگ همة‏‎ ‎‏انسان هاست. چون انسانیت، حقیقتی است که در همة انسان ها مشترک است و اگر‏‎ ‎‏فردی را بی جهت بکشد، آن حقیقت مشترک را از بین برده، انسانیت را لگدکوب و‏‎ ‎‏بی ارزش کرده است؛ هر چند جان یک انسان بوده است. از سوی دیگر می توان گفت،‏‎ ‎‏در فرهنگ قرآن، چون انسان مظهر اسامی خدا و روح و خلیفة خداست، کشتن یک‏‎ ‎‏انسان بی گناه، اهانت به مقام شامخ ربوبی و آفریدگار هستی است که با عظمت ترین‏‎ ‎‏آفریده هایش نابود شده است.‏

‏نکتة مهم تر، حق حیات معنوی انسان است؛ آنچه کیان، شخصیت و آبروی او را‏‎ ‎‏تشکیل می دهد: ‏وَیلٌ لِکُلِّ هُمَزَةٍ لُمَزَة؛‎[69]‎ ‏وای بر هر بدگویی که عیب جویی می کند. به‏‎ ‎‏ ثروت خود تفاخر می کند و دیگران را تحقیر کند: ‏ألهَاکُم التَّکَاثُرُ ؛‎[70]‎‏ تفاخر به بیش تر‏‎ ‎‏ داشتن انسان را غافل می کند. نمونه ای دیگر از حق حیات معنوی، نهی و مذمت ستم‏‎ ‎‏کردن، تهمت زدن و افشاگری کردن است.‏‎[71]‎‏ پشت سر افراد بدگویی کردن و به‏‎ ‎‏اصطلاح قرآن غیبت.‏‎[72]‎‏ آیات نهی از ستم گری و مذمت ستمکاران بسیار زیاد است‏‎[73]‎‏ و ابعاد بسیاری دارد و ناظر به هر گونه ستمگری و ضایع کردن حقوق انسان و از آن‏‎ ‎‏جمله حقوق معنوی است.‏

‏تمام این نکات در توصیف جایگاه انسان و دفاع از حریم، موقعیت، مقام و نشان‏‎ ‎‏دادن تفاوت او با سایر موجودات، از جماد، نبات، حیوانات و حتی موجودات عرشی با‏‎ ‎

مجموعه آثار همایش بین المللی امام خمینی (س) و قلمرو دین (1) «کرامت انسان» ـ جلد 1اصول و مبانی کرامت انسان ـ جلد 1صفحه 219
‏همه مسائلی که انسان دارد و آفریدگار جهان از آن با خبر است، نشان از چیز دیگری‏‎ ‎‏می دهد. گویی خدا انسان را با همین واقعیت های موجودش پذیرفته و براساس آن‏‎ ‎‏پیامبران را فرستاده و از آنها با حق انتخاب، توقعاتی را بیان کرده است.‏

جمع بندی

‏از آنجا که کرامت به معنای ارزش، مقام و موقعیت ویژه و برتری وجودی، ذاتی و‏‎ ‎‏تکوینی معنی گردید و مراد از آن، استعداد در نهاد دانسته شد و تکریم و منت گذاشتن‏‎ ‎‏خداوند‏‎[74]‎‏ نیز بر اساس همین صفت ممتاز اوست و فلسفة وجودی این کرامت در اراده‏‎ ‎‏ و اختیار تبلور یافت، روشن می شود که اگر انسان کرامت نداشت، نمی توانست خلیفة‏‎ ‎‏خدا، مسجود ملائکه، امانت دار انحصاری، دارای علم ویژه و تجلی گاه اسما و صفات و‏‎ ‎‏مثل اعلای خداوند شود و به همین دلیل، جهان برای این موجود آفریده و برای او‏‎ ‎‏تسخیر شده است؛ از سویی چون دارای ویژگی های فوق است، می تواند جهان را‏‎ ‎‏تسخیر کند و در اختیار بگیرد و از آن بهره ای ببرد که دیگر موجودات نمی توانند و نیز‏‎ ‎‏از همین رو: ‏َوَ فَضَّلْنَاهُمْ عَلَی کَثِیرٍ مِمَّنْ خَلَقْنَا تَفضیلاً‏.‏‎[75]‎ ‏البته شاید به این دلیل، این‏‎ ‎‏ تفضیل را به طور مطلق بیان نکرد که چون: ‏رَفَعَ بَعْضَکُمْ فَوْقَ بَعْضٍ دَرَجَاتٍ‏.‏‎[76]‎ ‏اگر به‏‎ ‎‏ همة آن مراتب و درجات می رسیدند، دیگر فضیلت برکثیر نبود، فضیلت بر همة آفریده‏‎ ‎‏هم بود؛ یعنی افزون بر کرامت بر کل، فضیلت بر کل هم داشت.‏

‏نکتة دیگر اینکه هر چند ارزش حیات و زندگی انسان کرامت او را کشف می کند و‏‎ ‎‏بیانگر جایگاه وجودی ذات انسان می شود؛ اما بیان این نکته در قرآن، نه تنها به این‏‎ ‎‏جهت نیست که آدم کشی را محکوم کند و ارزش حیات و خون انسان را نشان دهد،‏‎ ‎‏بلکه بیان ارزش حیات انسان هم هست، زیرا در ادامه می گوید: ‏وَمَنْ أَحْیاهَا فَکَأَنَّمَا‎ ‎أَحْیا النَّاسَ جَمِیعاً‏.‏‎[77]‎ ‏بیان ارزش گذاری حیات، تعبیر دیگری از جایگاه و ارزش و‏‎ ‎‏کرامت ذاتی انسان است، زیرا این تعبیر در حق موجودات دیگر نیامده و حتی شامل‏‎ ‎

مجموعه آثار همایش بین المللی امام خمینی (س) و قلمرو دین (1) «کرامت انسان» ـ جلد 1اصول و مبانی کرامت انسان ـ جلد 1صفحه 220
‏حیات معنوی، از هدایت تا عرض و آبرو و بهره گیری از استعدادها و خلاقیت های‏‎ ‎‏انسان و به ثمر رساندن آنها نیز می شود که این جزء کرامت است.‏

پیامدهای توجه به کرامت ذاتی

‏در کنکاش برای درک موقعیت انسان از نظر قرآن، به ساختار هستی شناسانه او توجه‏‎ ‎‏شد و از آن جهت دربارة کرامت وجودی و ذاتی انسان سخن به میان آمد که چنین‏‎ ‎‏توصیفی از انسان پیامدهای خاص خود را خواهد داشت، و این نتایج را می توان در‏‎ ‎‏حوزه مسائل فرهنگی و اجتماعی بیان کرد:‏

‏1. کرامت به انسان از آن جهت که انسان است و با ویژگی های خاص آفریده شده،‏‎ ‎‏چون، خلیفة خدا در روی زمین، مسجود ملائکه، امانت دار خدا، دارای علم و توانایی،‏‎ ‎‏و مثل اعلای خداوند است، احاله داده شده و پایة استدلال بر شخصیت و هویت‏‎ ‎‏وجودی او نهاده شده است، و براساس این هندسه و ترکیب، ارزیابی می شود.‏

‏2. این کرامت به گروه، قشر، مذهب و منطقة جغرافیایی، نژادی و رنگ پوست‏‎ ‎‏اختصاص ندارد و شامل همۀ انسان ها می شود.‏

‏3. لازمۀ کرامت انسان، توجه به ارزش ها و پیامد توصیف هایی است که درباره او‏‎ ‎‏بیان شده است؛ برای مثال اگر از هدفداری و آرمان خواهی انسان سخن گفته می شود، و‏‎ ‎‏در قرآن آمده است: ‏یا أیُّها الإنْسَانُ إِنَّکَ کَادِحٌ إِلَی رَبِّکَ کَدْحاً فَمُلَاقِیهِ‏.‏‎[78]‎ ‏همواره در‏‎ ‎‏ جهت پروردگار حرکت می کنی، این گرایش را نشان می دهد که گذشته از حقوق‏‎ ‎‏اجتماعی و امنیت دیگران، هر انسانی مرهون تلاش و کوشش خود است و دینداری و‏‎ ‎‏هدفمندی در سایة چنین توصیفی از کرامت معنی دار است.‏

‏4. لازمۀ ارزشمندی و کرامت، تحفظ کیان، شخصیت و حقوق خاص برای همة‏‎ ‎‏انسان هاست که هیچ کسی نمی تواند آن را سلب کند و در محدوده ای خاص قرار‏‎ ‎‏نمی گیرد؛ از آن جمله حق حیات ویژه، جسمانی و معنوی است. نماد اجتماعی کرامت‏‎ ‎‏انسانی برقراری عدالت، تأمین رفاه اقتصادی، برقراری امنیت، احیای هویت و فرصت‏‎ ‎‏تعامل اجتماعی و فرهنگی است.‏


مجموعه آثار همایش بین المللی امام خمینی (س) و قلمرو دین (1) «کرامت انسان» ـ جلد 1اصول و مبانی کرامت انسان ـ جلد 1صفحه 221
‏5. داشتن شخصیت، علم و اندیشه برای انسان، حریمی از مسائل اجتماعی، فرهنگی‏‎ ‎‏و سیاسی به وجود  می آورد که تنها با برخورد مثبت، استدلالی و اقناعی با انسان،‏‎ ‎‏می توان با او تعامل داشت؛ برای نمونه اختیار و اراده در انسان لوازمی را به وجود‏‎ ‎‏می آورد که بی اعتقاد و پذیرش قلبی نمی توان، کاری درست را از او توقع داشت و‏‎ ‎‏اصولاً با موجود دیگر تفاوت اصولی دارد. خداوند دربارة موجودات، تسلیم پذیری،‏‎ ‎‏اجبار و اکراه تکوینی را یادآور می شود:‏

وَلَهُ أَسْلَمَ مَنْ فِی السَّمَوَاتِ وَالْأَرْضِ طَوْعاً وَکَرْهاً؛‎[79]‎‏ هر که در آسمان ها و زمین‏‎ ‎‏ است، خواه و ناخواه سر به فرمان او نهاده است.‏

‏یا دربارة سجده و خضوع آسمان و زمین و موجودات هستی می گوید:‏

وَلله یَسْجُدُ مَنْ فِی السَّمَوَاتِ وَالْأَرْضِ طَوْعاً وَکَرْهاً؛‎[80]‎ ‏و هرکه در آسمان ها و‏‎ ‎‏زمین است؛ خواه و ناخواه (بخواهد و نخواهد) برای خدا سجده می کند.‏

‏در صورتی که این تعبیر دربارة انسان نیست و خطاب به پیامبر، دربارة اینکه مشیت‏‎ ‎‏خدا در مورد انسان چیز دیگری است می فرماید: ‏وَلَوْ شَاءَ رَبُّکَ لَآمَنَ مَنْ فِی الْأَرْضِ‎ ‎کُلُّهُمْ جَمِیعاً أَفَأَنْتَ تُکْرِهُ النَّاسَ حَتَّی یکُونُوا مُؤْمِنِینَ؛‎[81]‎‏ و اگر پروردگار تو می خواست،‏‎ ‎‏ قطعاً هر که در زمین است، همة آن ها یکسره ایمان می آوردند، پس آیا تو مردم را‏‎ ‎‏ناگزیر می کنی که ایمان بیاورند. بر این اساس، انسانی را که با این ویژگی آفریده شده،‏‎ ‎‏برخلاف موجودات دیگر، همچون سایر حیوانات، بر مبادی طبیعی و غریزی محکوم‏‎ ‎‏نکرده، تنها با امر، نهی و ارشاد به عواقب امور، او را به نظم، امنیت و معنویت دعوت و‏‎ ‎‏هدایت کرده است و این خود انسان است که با انتخاب و اختیار خویش، سرنوشت‏‎ ‎‏خود را رقم می زند.‏

‏6. از فصول ممیزة انسان، معنویت گرایی است. چون او موجودی دو بُعدی است که‏‎ ‎‏یک بُعد آن روح خداست. ارزش انسانیت و جاودانگی او به این فصل ممیز است که‏‎ ‎‏اگر جسم او نابود شود، روح و روان او نابود شدنی نیست؛ از این رو همه برنامه ها باید‏‎ ‎‏در جهت صیانت و پاسداری و تداوم ذاتی و حقیقت وجودی او باشد و محیط‏‎ ‎

مجموعه آثار همایش بین المللی امام خمینی (س) و قلمرو دین (1) «کرامت انسان» ـ جلد 1اصول و مبانی کرامت انسان ـ جلد 1صفحه 222
‏معنویت گرایی او تخریب نشود. این کرامت جز با پذیرش معنویت در فضای انتخابی و‏‎ ‎‏رفع موانع فراهم نمی شود. جز با تقویت نقاط مثبت و کارآمد و ایجاد بهداشت‏‎ ‎‏معنویت، به عنوان نخستین راه برای تقویت روح و ابعاد شخصیتی حاصل نمی گردد.‏

‏7. امنیت، عدالت، رضایت خاطر و تأمین نیازهای معیشتی و اقتصادی و آسایش، از‏‎ ‎‏لوازم حفظ کرامت انسان است. این امور در فرهنگ اسلامی، مقدمة رشد، تعالی و‏‎ ‎‏برطرف کردن موانع داخلی برای رسیدن به مقصود است. به همین دلیل بخش زیادی از‏‎ ‎‏توصیه های اجتماعی اسلام تأکید بر تحقق این امور است.‏

‏دربارة امنیت و عدالت، آیات بسیاری در قرآن آمده که نشان می دهد، هر چند امنیت‏‎ ‎‏معنوی سرچشمه و مبنای اصلی کلیة ابعاد امنیت و ساز و کارهای تأمین امنیت ظاهری‏‎ ‎‏است؛ اما پیوند و توازن عمیقی برقرار است و هرگونه ناامنی و بی عدالتی در گریز از‏‎ ‎‏حیات معنوی و رفتارهای ناهنجار فردی و اجتماعی تأثیر بسیار دارد. به همین دلیل، در‏‎ ‎‏قرآن بر مسأله عدالت و امنیت تأکید شده است؛ هر چند که امنیت نهایی با امنیت‏‎ ‎‏معنوی است: ‏الَّذِینَ آمَنُوا وَلَمْ یلْبِسُوا إِیمَانَهُمْ بِظُلْمٍ أُوْلَئِکَ لَهُمْ الْأَمْنُ وَهُمْ مُهْتَدُونَ‏.‏‎[82]‎ 

‏8. کرامت انسان به این مفهوم نیست که کسانی که حقوق دیگران را پایمال می کنند‏‎ ‎‏و ستم و خون ریزی می کنند و امنیت جامعه را به خطر می اندازند، به دلیل اینکه انسان‏‎ ‎‏کرامت دارد، پس آنها هم مصونیت دارند. این گروه از دایرۀ کرامت خارج هستند، چون‏‎ ‎‏مقتضی کرامت انسان، عدم تعرض و تعدی به حقوق دیگران است؛ اما به دلیل اینکه‏‎ ‎‏تخلف کرده اند، نمی توان هر مجازاتی را هم جاری کرد. مجازات مجرمان در محدودة‏‎ ‎‏قانون و با اثبات جرم و قطعی شدن آنهاست؛ از این رو بخشی از آیات قرآن ناظر به این‏‎ ‎‏جهت است که نباید فراتر از حدود پیش رفت؛ وگرنه مجازات بیش تر از جرم، خود‏‎ ‎‏ستم دیگری است: ‏وَمَنْ یتَعَدَّ حُدُودَ اللهِ فَأوْلَئِکَ هُم الظَّالِمُونَ .؛‎[83]‎

‏در حوزة مسائل اجتماعی و برخوردهای جمعی و گروهی، برای پیشگیری از ناامنی‏‎ ‎‏باز هم تأکید می کند که به همان اندازه ای که تجاوز می شود، باید برخورد کرد: ‏فَمَنْ‎ ‎اعْتَدَی عَلَیکُمْ فَاعْتَدُوا عَلَیهِ بِمِثْلِ مَا اعْتَدَی عَلَیکُمْ‏؛‏‎[84]‎ 


مجموعه آثار همایش بین المللی امام خمینی (س) و قلمرو دین (1) «کرامت انسان» ـ جلد 1اصول و مبانی کرامت انسان ـ جلد 1صفحه 223
‏این شیوه نشان می دهد که افزون بر عدالت گرایی در مجازات، مسئلة کرامت انسان‏‎ ‎‏در رعایت حقوق مجرمان و محدود شدن مجازات به قوانین تعیین شده، چه اهمیتی‏‎ ‎‏دارد.‏

‏بنابراین، نشان دادن اصول و مبانی کرامت انسان در قرآن، تنها شناسایی حقیقت‏‎ ‎‏وجودی انسان نیست؛ شناخت حقوق و بایدها و نبایدهای اجتماعی و فرهنگی و در‏‎ ‎‏نهایت اخلاقی او نیز هست. پذیرفتن شخصیت و استعداد، مجموعه ای از بایدها و‏‎ ‎‏نبایدها در جامعه انسانی، صرف نظر از اوصاف و عوارض تاریخی و جغرافیایی است‏‎ ‎‏که اصول و راه کارهایی را الزامی می سازد.‏

نسبت آزادی با کرامت انسان

‏از دغدغه های جدی دینداران، سازگاری دینداری با آزادی است. در آغاز این نکته‏‎ ‎‏باید روشن شود که دین برای انسان آمده و پیامبران برای ارزش بخشی بیش تر به‏‎ ‎‏انسانیت می آیند و چون انسان ها دارای اندیشه و عقیده ای هستند، پیامبران می آیند که‏‎ ‎‏راه راست و عملکرد درست را از میان راه ها و کردارهای گوناگون نشان دهند.‏

‏از سوی دیگر، حق انتخاب و داشتن اراده برای انتخاب راه و چاه، پایة جهت گیری‏‎ ‎‏پیامبران است و آزادی برای انتخاب، فرصت و ابزاری است که آنها بتوانند، سخن های‏‎ ‎‏گوناگون را بشنوند، مقایسه کنند و از میان آنها بهترین را برگزینند: ‏فَبَشِّرْ عِبَادِ * الَّذِینَ‎ ‎ یسْتَمِعُونَ الْقَوْلَ فَیتَّبِعُونَ أَحْسَنَهُ‏؛‏‎[85]‎ ‏به این جهت، زمینه و بستری است برای انتخاب‏‎ ‎‏کردن، رشد، تعالی انسانیت، شکوفایی استعدادها و برخورد صحیح با آرا، اصلاح‏‎ ‎‏اندیشه ها و نیز ابزاری است برای پیش گیری از فاسد شدن دین و وسیله ای است برای‏‎ ‎‏مبارزه با آفات دینداری، همچون غلو، تحریف و انحراف، اگر آزادی نباشد، دعوت‏‎ ‎‏پیامبران، هشدار و تشویق معنا نخواهد داشت و اجبار و اکراه و تظاهر به دین داری، نیاز‏‎ ‎‏به معنویت و خداترسی را تأمین نخواهد کرد و در برابر، با اجبار، دیگر ضرورتی برای‏‎ ‎‏آمدن پیامبران و راهنمایی نخواهد بود.‏


مجموعه آثار همایش بین المللی امام خمینی (س) و قلمرو دین (1) «کرامت انسان» ـ جلد 1اصول و مبانی کرامت انسان ـ جلد 1صفحه 224
‏خداوند می تواند، رأساً بر اساس حرکت غریزی، مانند حیوانات یا رفتار مجردات،‏‎ ‎‏خواسته خود را تأمین کند و از کسی تخطی سر نزند، همان طور که قرآن دربارة ملائکه‏‎ ‎‏فرموده است:‏‎ ‎لَا یعْصُونَ اللهَ مَا أَمَرَهُمْ وَیفْعَلُونَ مَا یؤْمَرُونَ .‎[86]‎‏ ‏

‏از سوی دیگر، با نگاهی به جوامع، به خوبی درمی یابیم که چرا در این جوامع،‏‎ ‎‏ظواهر دینی به خوبی انجام می شود. مردم به ظاهر نماز می خوانند، روزه می گیرند، دیگر‏‎ ‎‏دستورات شریعت، به ویژه شعائر را به جای می آورند؛ اما آثار این تعالیم که همه در‏‎ ‎‏جهت خودسازی و تهذیب نفس است، در رفتارشان دیده نمی شود و عملکرد آنان بر‏‎ ‎‏خلاف آموزه هایی است که این دستورات را آورده اند. نماز آن گونه که قرآن می گوید،‏‎ ‎‏باز دارنده از گناه است‏‎[87]‎‏ صوم تقوا آوراست؛‏‎[88]‎‏ اما در عمل چنین اتفاقی نمی افتد، زیرا‏‎ ‎‏در تربیت اجتماعی آن ایجاد شوق و رغبت لحاظ نگردیده است. آگاهی و توجه به‏‎ ‎‏عمل در بطن این اعمال وجود ندارد. بسیاری اعمال صوری و برای رفع تکلیف است.‏‎ ‎‏حال اگر در جامعه اجبار و الزام انجام گیرد، به طریق أولی آثار عملیِ این عبادات‏‎ ‎‏وجود نخواهد داشت، چون عبادت و راز و نیاز، با اجبار، اکراه و نظام استبداد دینی و‏‎ ‎‏خشونت سازگار نیست.‏

‏از سوی دیگر، آزادی مقوم دین است؛ نه مخرب آن. چون با آزادی عقیده ای‏‎ ‎‏انتخاب و با اختیار عملی انجام گرفته و کسی نمی تواند به سادگی آن را بگیرد؛ اما در‏‎ ‎‏حالت اجبار، با اندک شبهه و طرح سؤال و اشکال، بنیان های دینی و اخلاقی سست‏‎ ‎‏می گردد. به این جهت دینداری با آزادی در تناسب است. اگر عقیده پدید آمدن یک‏‎ ‎‏ادراک تصدیقی در ذهن انسان است؛ اگر عقیده پذیرفتن ایده و آرمان است، طبعاً یک‏‎ ‎‏عمل ارادی صرف نیست که بتوان با زور کسی را به پذیرفتن آن وادار کرد یا نسبت به‏‎ ‎‏عقیده ای منع و اجبار کرد. چیزی که قابل اجازه و منع است، التزام به یک سلسله‏‎ ‎‏اعمالی است که از عقیده ناشی می شود؛ برای مثال دعوت کردن به دین، قانع ساختن‏‎ ‎‏مردم نسبت به صحت و صادق بودن و مفیدیت آن است، به این جهت به نظر ما‏‎ ‎‏ساحت دین، منزه از آن است که راضی شود، عقیده را بر مردم تحمیل کند یا با توسل‏‎ ‎

مجموعه آثار همایش بین المللی امام خمینی (س) و قلمرو دین (1) «کرامت انسان» ـ جلد 1اصول و مبانی کرامت انسان ـ جلد 1صفحه 225
‏به قهر و زور، افراد را به مرامی دعوت کند یا مانع از عقیده ای بشود.‏‎[89]‎‏ چون با کرامت‏‎ ‎‏انسان و اراده و اختیار او، و وجه تمایز انسان با سایر موجودات سازگاری ندارد.‏

‏بنابراین، رابطه ای متقابل میان آزادی و کرامت برقرار است. آزادی به انسان کرامت‏‎ ‎‏می بخشد، چون یکی از راه های شناخت انسان، اراده و اختیار است و گفتیم که فصل‏‎ ‎‏ممیز انسان و عامل کرامت بخشی به انسان آزادی است و داشتن حق انتخاب؛ یعنی‏‎ ‎‏آزادی. از این رو آزادی و حق انتخاب کرامت انسان را جلوه گر می سازد و نشان می دهد‏‎ ‎‏که در شرایطی که می توانسته چه کارهایی انجام بدهد که زشت بوده و انجام نداده و در‏‎ ‎‏برابر، در چه جاهایی با خواسته درونی مبارزه کرده و کاری را با سختی انجام داده‏‎ ‎‏است.‏

‏از سوی دیگر، آزادی، کرامت انسان را شکوفا می کند و بایدها و نبایدهای اخلاقی‏‎ ‎‏در سایة آزادی اوج می گیرد و ارزش واقعی خود را نشان می دهد؛ در صورتی که‏‎ ‎‏استبداد، خفقان و فشارهای مذهبی، انسان ها را تحقیر و شخصیت آنها را پایمال‏‎ ‎‏می کنند.‏

‏البته سخن دربارة آزادی و نسبت آن با کرامت، از دو جهت مورد توجه قرار‏‎ ‎‏می گیرد، یکی آزادی درونی و یکی آزادی بیرونی. در آزادی درونی از آن جهت کرامت‏‎ ‎‏دارد که بر نفس خود مسلط است و مانع سرکشی غریزه ها شده، با تجهیل، تقلید،‏‎ ‎‏تحمیق، تسلط غرایز و پذیرش ذلت مبارزه می کند و عوامل و زمینه های سرکوب شدن‏‎ ‎‏کرامت معنوی را از خود دور می سازد و در آزادی بیرونی، با عواملی که در بیرون او را‏‎ ‎‏محدود می سازد، مبارزه می کند و مثلاً می خواهد بیندیشد، سخن بگوید، از اندیشة خود‏‎ ‎‏دفاع کند، انتخاب و تصمیم گیری داشته باشد که فکر می کند درست است؛ اما عوامل‏‎ ‎‏بیرونی فرهنگی، اجتماعی، دینی و سیاسی، مانع اراده او می شوند، به همین دلیل کرامت‏‎ ‎‏وی، در صورتی است که این موانع نباشد و او بتواند از حق خود دفاع کند و آزادی‏‎ ‎‏انتخاب داشته باشد.‏


مجموعه آثار همایش بین المللی امام خمینی (س) و قلمرو دین (1) «کرامت انسان» ـ جلد 1اصول و مبانی کرامت انسان ـ جلد 1صفحه 226
مبانی نسبت گیری آزادی با کرامت

‏اکنون با توجه به آنچه گفته شد، باید مبانی این نسبت گیری بررسی شود و روشن‏‎ ‎‏شود که آیا در نفس آموزه های دینی، اصولی برای آزادی، به عنوان پایه کرامت انسان‏‎ ‎‏وجود دارد و از این مبانی حق تعیین سرنوشت و حق حاکمیت و انتخاب دین و‏‎ ‎‏مذهب، شخصیت و ارزش وجودی استفاده می شود.‏

1. انسانی بودن دین

‏این پرسش در باب دین مطرح است: آیا دین برای انسان است یا انسان برای دین؛‏‎ ‎‏آیا دین باید خود را با انسان و ویژگی هایش تطبیق دهد، یا آنکه آدمیان هم باید خود را‏‎ ‎‏با دین سازگار کنند؛ آیا فقط انسان باید دینی باشد یا دین هم باید انسانی باشد؟ آیا این‏‎ ‎‏درست است که دستورات دین، به گونه ای ارائه شود که آدمیان و هویت وجودی و‏‎ ‎‏ساختار آنها از بین نرود و به تحقیر و مذلت نیفتند.‏

‏در قرآن کریم نکاتی آمده که نشان می دهد، تعالیم اسلامی انسانی است؛ به این معنا‏‎ ‎‏که ساختار وجودی، شرایط و مشکلات و نیازهای انسان در نظر گرفته شده است و اگر‏‎ ‎‏گفته شود، دین انسانی است، پایین آوردن شأن دین نیست و توجه به حاجات انسانی‏‎ ‎‏را از او خواستن، عین واقع گرایی است. اگر دین می خواهد که دستوراتش مقبول بیفتد‏‎ ‎‏و اجراپذیر شود، جز آنکه به هستی و شرایط انسان توجه کند، چاره ای ندارد. دین و‏‎ ‎‏قانون تنها در صورتی مفید و حکیمانه تلقی می شود که در مرحلة اجرا مخاطبان خود را‏‎ ‎‏دچار مشکل نکند. این مسأله، تنها از بُعد عمل مطرح نیست، بلکه در مرحلة اعتقاد هم‏‎ ‎‏باید چنین باشد که اندیشه و فکری نمی تواند تحمیلی باشد.‏

‏در قرآن کریم، آیات فراوانی رسیده که پیامبر تنها بشیر و نذیر است.‏‎[90]‎‏ حتی آمده که‏‎ ‎‏ این انتخاب با شماست و خود باید سود و زیان آن را در نظر بگیرد: ‏قَدْ جَاءَکُمْ بَصَائِرُ‎ ‎ مِنْ رَبِّکُمْ فَمَنْ أَبْصَرَ فَلِنَفْسِهِ وَمَنْ عَمِیَ فَعَلَیهَا وَمَا أَنَا عَلَیکُمْ بِحَفِیظٍ‏؛‏‎[91]‎‏ به راستی‏‎ ‎‏رهنمودهایی از جانب پروردگارتان برای شما آمده است، پس هر که به دیدة بصیرت‏‎ ‎

مجموعه آثار همایش بین المللی امام خمینی (س) و قلمرو دین (1) «کرامت انسان» ـ جلد 1اصول و مبانی کرامت انسان ـ جلد 1صفحه 227
‏بنگرد، به سود خود او، و هر کس از سر بصیرت ننگرد، به زیان خود اوست و من بر‏‎ ‎‏شما نگهبان نیستم. چون دین و عقیده امر ارادی است. تنها ارشاد و راهنمایی می کند و‏‎ ‎‏از هیچ کس چیزی خارج از توان نخواسته است: ‏لَا یکَلِّفُ اللهُ نَفْساً إِلَّا وُسْعَهَا‏؛‏‎[92]‎‎ ‎‏وقتی حکمی را بیان می کند، بلافاصله می گوید: خدا برای شما آسانی می خواهد و برای‏‎ ‎‏شما دشواری نمی خواهد: ‏یرِیدُ اللهُ بِکُمْ الْیسْرَ وَلَا یرِیدُ بِکُمْ الْعُسْرَ‏؛‏‎[93]‎‏ حتی با تأکید‏‎ ‎‏ می گوید: خدا  می خواهد تا بارتان را سبک گرداند‏‎[94]‎‏ و تحمیل و تکلیف معنا ندارد و‏‎ ‎‏این دعا را تعلیم می دهد: ‏رَبَّنَا وَلَا تُحَمِّلْنَا مَا لَا طَاقَةَ لَنَا بِهِ؛‎[95]‎‏ بار خدایا بر دوش ما‏‎ ‎‏تکلیفی منه که توان انجام آن را نداریم.‏

‏آیات دیگری نیز وجود دارد که همگی حکایت از انسانی بودن و رعایت آسانی،‏‎ ‎‏سهولت، انعطاف پذیری و توجه به مشکلات و شرایط انسان می کند و ساختار و فراز و‏‎ ‎‏نشیب های او را در نظر می گیرد و با این گونه فرصت سازی، زمینة گزینش، امتحان و‏‎ ‎‏ابتلا را فراهم ساخته، میدان خودسازی، رشد و تعالی را باز کرده است. این بخشی از‏‎ ‎‏هندسه کرامت را تشکیل می دهد که با وضعیت وجودی و انسانی بودن به دین و‏‎ ‎‏دستوراتش نگاه کرده است.‏

2. مشیت خدا نسبت به دینداری انسان

‏پرسش دیگر در نسبت میان کرامت و آزادی این است که آیا این وضعیت که انسان‏‎ ‎‏مختار باشد و در عمل عده ای مؤمن و موحد و عده ای کافر، مشرک، منافق و فاسق،‏‎ ‎‏مطابق با مشیت خداوند است یا بر خلاف مشیت؛ به عبارت دیگر، در طول تاریخ‏‎ ‎‏هیچ گاه انسان ها به یک عقیده نبوده اند و هر چند در برهه ای از حکومت ها اجبار و‏‎ ‎‏ترس وجود داشته؛ اما همه یک گونه فکر نکرده و نمی کنند. آیا این چندگانگی، بر طبق‏‎ ‎‏مشیت و طرح برنامه الهی است، یا آنکه خواستة خدا چیزی بوده و آنچه اتفاق افتاده،‏‎ ‎‏چیز دیگری است و مردم تحت نفوذ و ارادة خدا هستند و خداوند قادر بر تغییر وضع‏‎ ‎‏موجود نبوده است.‏


مجموعه آثار همایش بین المللی امام خمینی (س) و قلمرو دین (1) «کرامت انسان» ـ جلد 1اصول و مبانی کرامت انسان ـ جلد 1صفحه 228
‏با توجه به آنچه پیش از این گفته شد و طی آن ساختار وجودی انسان ترسیم‏‎ ‎‏گردید، خداوند از روی مصلحت و حکمت چنین وضعی را به وجود آورده است.‏‎ ‎‏درست است که خداوند راضی به کفر نیست: ‏وَلَا یرْضَی لِعِبَادِهِ الْکُفْرَ‏؛‏‎[96]‎‏ اما مشیت‏‎ ‎‏ خداوند هم به اجبار و الزام نبوده و آن گونه که در موجودات دیگر طوعاً و کرهاً الزام‏‎ ‎‏کرده، نخواسته است. بی گمان خداوند می توانست، وضع را به گونه ای ترتیب دهد که‏‎ ‎‏همة موجودات، حتی انسان ها به طور غیراختیاری در برابر حق خاضع باشند و سجده‏‎ ‎‏کنند. قرآن در آیات بسیاری این مسأله را مطرح کرده است: ‏‏إ‏ِنْ نَشَأْ نُنَزِّلْ عَلَیهِمْ مِنْ‎ ‎السَّمَاءِ آیةً فَظَلَّتْ أَعْنَاقُهُمْ لَهَا خَاضِعِینَ ‏؛‏‎[97]‎‏ اگر خدا بخواهد از آسمان نشانه هایی فرو‏‎ ‎‏می فرستد تا در برابر حق تسلیم گردند. در جای دیگر نیز می گوید: ‏وَلَوْ شَاءَ اللهُ مَا‎ ‎أَشْرَکُوا‏؛‏‎[98]‎‏ اگر خدا می خواست، هرگز مشرک نمی شدید یا در جایی دیگر می گوید:‏‎ ‎‏اگر خدا می خواست، همگی را بر هدایت جمع می کرد.‏‎[99]‎‏ حتی خدا نمی خواهد مردم‏‎ ‎‏را یک جور قرار دهد تا دسته ای بر نظر واحدی زیست کنند.‏

‏ساختار وجودی انسان را به گونه ای قرارداده که چند گونه و چند اندیشه و عقیده‏‎ ‎‏باشند: ‏وَلَوْ شَاءَ اللهُ لَجَعَلَکُمْ أُمَّةً وَاحِدَةً وَلَکِنْ یضِلُّ مَنْ یشَاءُ‏ ‏وَیهْدِی مَنْ یشَاءُ‏.‏‎[100]‎‎ ‎‏بنابراین، آنچه در فرهنگ قرآنی در این زمینه مطرح است:‏

‏1. آنچه در برنامة خدا قرار داشته، دعوت به هدایت، و نشان دادن راه و فرستادن‏‎ ‎‏پیامبران و حتی احساس مسئولیت جمعی و اجتماعی برای پیشگیری از انحراف ها و‏‎ ‎‏خلاف کاری ها است: ‏وَعَلَی اللهِ قَصْدُ السَّبِیلِ وَمِنْهَا جَائِرٌ وَلَوْ شَاءَ لَهَدَاکُمْ‎ ‎أَجْمَعِینَ‏؛‏‎[101]‎‎ ‎‏ نمودن راه راست برعهده خداست. البته برخی از آنها به کژ راهه می روند و اگر خدا‏‎ ‎‏می خواست، مسلماً همة شما را هدایت می کرد.‏

‏2. چون در برنامة خدا چنین مشیتی است، دیگران حق تخطی از این مشیت را‏‎ ‎‏ندارند و کسی یا کسانی با اجبار، کاری کنند که مردم با ترس و ارعاب به اندیشه و‏‎ ‎‏عقیده ای روی آورند، زیرا این حرکت بر خلاف مشیت الهی است. ‏وَلَوْ شَاءَ رَبُّکَ‎ ‎لَآمَنَ مَنْ فِی الْأَرْضِ کُلُّهُمْ جَمِیعاً أَفَأَنْتَ تُکْرِهُ النَّاسَ حَتَّی یکُونُوا مُؤْمِنِینَ‏؛‏‎[102]‎ ‏اگر‏‎ ‎

مجموعه آثار همایش بین المللی امام خمینی (س) و قلمرو دین (1) «کرامت انسان» ـ جلد 1اصول و مبانی کرامت انسان ـ جلد 1صفحه 229
‏پروردگار تو می خواست قطعاً هر که در زمین است، همة آنها یکسره مؤمن می شدند.‏‎ ‎‏پس ای پیامبر! آیا تو مردم را ناگزیر می کنی که ایمان آورند.‏

‏3. این مشیت یک طرفه نیست و تدبیر آن در ساختار وجودی انسان هم نهاده شده‏‎ ‎‏و کسی که برخلاف آن عمل کند، بی ارزش و حرکت غیرطبیعی و به عبارتی برخلاف‏‎ ‎‏کرامت انسان است و نتیجة معنوی عاید انسان و جامعه نمی شود.‏

3. تباین کرامت با اجبار و اکراه 

‏پس از آنکه معلوم شد، مشیت حضرت حق ـ طبق آموزه های قرآن ـ با ایمان آوردن‏‎ ‎‏اجباری همه سازگار نیست و در این باره، آزادی انتخاب در نهاد او گذاشته شده و‏‎ ‎‏رشد شخصیت انسان در سایة حق انتخاب است و این انتخاب، پرتوی از مشیت الهی‏‎ ‎‏است که براساس آن ثواب و عقاب تعیین شده است، بنابراین باید تمام ارزشها و بایدها‏‎ ‎‏و نبایدها را که دین مروج آن است، به گونه ای تفسیر و تحلیل کرد که با کرامت و‏‎ ‎‏انسانیت، مباینتی نداشته باشد؛ البته این سخن به این معنا نیست که هیچ الزاماتی نیست.‏‎ ‎‏در صورتی رفتار کسی (نه عقیده کسی)، به حقوق دیگران آسیب می رساند؛ مانند‏‎ ‎‏دزدی، ناامنی، اذیت و آزار. در آن صورت جلوگیری نقض غرض و مخالف فلسفه‏‎ ‎‏هستی شناسانه انسان نیست. ‏

‏اما درحوزة دین و تکالیف الهی و مسائل معنوی، پیامبران نمی خواهند کاری کنند که‏‎ ‎‏مردم با ترس، وحشت و خشونت خوب شوند:‏

فَذَکِّرْ إِنَّمَا أَنْتَ مُذَکِّرٌ * لَسْتَ عَلَیْهِمْ بِمُسَیْطِرٍ‏؛‏‎[103]‎‏ پیامبر، تو یادآوری کن که تو‏‎ ‎‏ یادآورنده هستی و تو سلطه جو بر آنها نیستی.‏

‏در جایی دیگر با تعبیر دیگری یادآور می شود که پیامبران جبار نیستند:‏

نَحْنُ أَعْلَمُ بِمَا یَقُولُونَ وَمَا أَنْتَ عَلَیْهِمْ بِجَبَّارٍ فَذَکِّرْ بِالْقُرْآنِ مَنْ یَخَافُ وَعِیدِ‏؛‏‎[104]‎‏ ما‏‎ ‎‏ به آنچه می گویند، داناتریم و تو به زور وادارندة آنان نیستی، پس به وسیله قرآن به‏‎ ‎‏هر کس که از وعده های الهی می ترسد، پند ده.‏

‏در آیة دیگری نیز آمده است:‏


مجموعه آثار همایش بین المللی امام خمینی (س) و قلمرو دین (1) «کرامت انسان» ـ جلد 1اصول و مبانی کرامت انسان ـ جلد 1صفحه 230
لَا إِکْرَاهَ فِی الدِّینِ قَدْ تَبَیَّنَ الرُّشْدُ مِنْ الغَیِّ‏.‏‎[105]‎

‏بنابراین، اگر اجبار و اکراه مذموم است، یعنی باید اجازه داد که افراد، خود عقیده را‏‎ ‎‏برگزینند. تبین رشد لازم است، اما اگر آزادی نباشد، این خود انگیختگی وجود نخواهد‏‎ ‎‏داشت و به خاطر ترس از دیگران، ناچار است تظاهر کند؛ حتی خود را از دیگران‏‎ ‎‏پنهان سازد تا بتواند عقاید خود را مخفی کند. هر چه فشار، ترس و اجبار باشد، تظاهر،‏‎ ‎‏تملق، ریا کاری و مسکنت و ذلت بیشتر خواهد شد، تا جایی که هویت و شخصیت‏‎ ‎‏خود را از دست می دهد و کرامت او دچار آسیب می شود.‏

‏سرچشمة بی هویتی، جدایی واقعی افراد از جامعه، ترس، شک و بی اعتمادی است.‏‎ ‎‏وقتی کسی خود انگیخته زندگی می کند، می تواند بر شک خود غلبه کند و شکاف ها را‏‎ ‎‏پر کند و به عنوان موجود فعال و خلاق، به واقعیات بیرونی دسترسی پیدا کند. اگر‏‎ ‎‏ذهن فعال گردید و در تبادل میان افکار دیگر قرار گرفت، بر شک و دو دلی خود چیره‏‎ ‎‏می شود. احساسی پویا و متحرک در او پدید می آورد که به جای آنکه تظاهر یا تقلید‏‎ ‎‏کند، یا همواره خود را در چارچوب های بی دردسر قرار دهد، بر فعالیت خود انگیخته‏‎ ‎‏مبتنی می سازد و از همین جا، سیر تعالی و تکامل و اندیشه ورزی او آغاز می شود و‏‎ ‎‏منشأ رشد و تعالی او می گردد.‏

4. کرامت داشتن غیرمسلمانان

‏در پیامدهای توجه به کرامت ذاتی، گفته شد که این کرامت به گروه، قشر، مذهب و‏‎ ‎‏منطقة جغرافیایی اختصاص ندارد، و شامل همة انسان ها است و به دنبال خود حقوقی‏‎ ‎‏را متوجه جامعه می کند. قرآن این نکته را با زبان دیگری، به صراحت بیان می کند و‏‎ ‎‏حفظ حیثیت و کرامت انسان را به مسلمان و مؤمن منحصر نمی کند، بلکه نسبت به‏‎ ‎‏حفظ آبرو و حیثیت همة انسان ها، حتی غیرمسلمانان تأکید دارد و با این عنوان که‏‎ ‎‏کسانی که با شما نمی جنگند و شما را آواره نمی کنند، نیکی کنید و به قسط عمل کنید،‏‎ ‎‏به جایگاه رفیع و حق طبیعی انسان اشاره می کند.‏


مجموعه آثار همایش بین المللی امام خمینی (س) و قلمرو دین (1) «کرامت انسان» ـ جلد 1اصول و مبانی کرامت انسان ـ جلد 1صفحه 231
لَا ینْهَاکُمْ اللهُ عَنْ الَّذِینَ لَمْ یقَاتِلُوکُمْ فِی الدِّینِ وَلَمْ یخْرِجُوکُمْ مِنْ دِیارِکُمْ أَنْ تَبَرُّوهُمْ‎ ‎وَتُقْسِطُوا إِلَیهِمْ إِنَّ اللهَ یحِبُّ الْمُقْسِطِینَ‏ ؛‏‎[106]‎‏ خدا شما را از کسانی که در کار دین با‏‎ ‎‏شما نجنگیده و شما را از دیارتان بیرون نکرده اند، باز نمی دارد که با آنان نیکی کنید و با‏‎ ‎‏ایشان عدالت ورزید، زیرا خدا دادگران را دوست می دارد.‏

‏جالب توجه اینکه معیار نیکی کردن و با عدالت برخورد کردن، نجنگیدن است؛ نه‏‎ ‎‏مسلمان بودن، موحد بودن یا اهل کتاب بودن، بلکه هر انسانی که با مسلمانان نجنگد و‏‎ ‎‏مزاحمت ایجاد نکند و آنها را از شهر و دیارشان بیرون نکند، کرامت دارد و مسلمانان‏‎ ‎‏باید با آنان به نیکی رفتار کنند و عدالت ورزند. این آیه از محکمات قرآن است و هر‏‎ ‎‏سخنی که این کلام را نفی کند یا محدود کند، معارض قرآن تلقی می شود، چون این‏‎ ‎‏آیه مساوق و معاضد با آیات کرامت انسان است.‏

5. حق تعیین سرنوشت

‏از پرسش های دیگر دربارة نسبت کرامت با آزادی، حق انسان نسبت به تعیین‏‎ ‎‏سرنوشت خویش است که با کرامت انسان تناسب تام دارد، زیرا انسانی که حق تعیین‏‎ ‎‏سرنوشت خود را ندارد، سیادت بر خود ندارد و گویی تابع و محکوم دیگران است؛‏‎ ‎‏مانند صغیر است که دیگران درباره او تصمیم می گیرند. انسان ها در طبیعت و فطرت، به‏‎ ‎‏دو گونه حاکم و محکوم آفریده نشده، و هر کس حاکم خود است و منشأ خلقت همة‏‎ ‎‏مردم یکی است و فلسفة اختلاف ها تعارف و شناسایی یکدیگر است.‏‎[107]‎‏ البته آفریدگار‏‎ ‎‏جهان سیادت و فرمانروایی مطلق برانسان دارد؛ اما این فرمانروایی را به خود او احاله‏‎ ‎‏داده است و انتخاب و تدبیر را از طریق قانونگذاری به تطبیق قانون به موضوعات به‏‎ ‎‏خود انسان ها واگذار کرده است. آیات مشورت‏‎[108]‎‏، آیات خلافت انسان و وراثت زمین‏‎ ‎‏برای صالحان‏‎[109]‎‏، آیات وفای به عهد و عقد‏‎[110]‎‏ و آیاتی که دال بر توجه خطاب‏‎ ‎‏تکلیف های عمومی نسبت به مردم است، نشان می دهد که انسان حق حاکمیت بر‏‎ ‎‏سرنوشت خود را دارد و دیگران اگر کاری برای او انجام می دهند، با او مشورت‏‎ ‎

مجموعه آثار همایش بین المللی امام خمینی (س) و قلمرو دین (1) «کرامت انسان» ـ جلد 1اصول و مبانی کرامت انسان ـ جلد 1صفحه 232
‏می کنند و اگر او فردی را برای وکالت و تصدی کاری پذیرفت، نباید پیمان شکنی کند و‏‎ ‎‏هر کس مسئول جامعه و مسائل و مشکلات آن است، باید با نظارت و پذیرش نگاهبان‏‎ ‎‏آن باشد؛ مانند آیات امر به معروف و نهی از منکر‏‎[111]‎‏ و اگر کسی ایجاد ناامنی، فساد و‏‎ ‎‏ستم کرد، باید در برابر آن ایستاد.‏

‏بنابراین، اطلاق آیات شریفه بر جانشینی انسان به طور کلی بر زمین دلالت دارد:‏‎ ‎ثُمَّ جَعَلْنَاکُمْ خَلَائِفَ فِی الْأَرْضِ.‎[112]‎‏ انسان در تصرف تکوینی و تشریعی بر زمین، از‏‎ ‎‏سوی خداوند جانشین قرار داده شده و این حق تعیین سرنوشت با اراده و اختیار انسان‏‎ ‎‏انجام می گیرد و کسی را نمی توان مجبور کرد، زیرا معنای خلافت عمومی مردم آن‏‎ ‎‏است که خود بر خود حکم برانند و این راهی جز انتخابات ندارد؛ ‏‎[113]‎‏ زیرا همان طور‏‎ ‎‏که لازمة کرامت انسان حق تصمیم گیری هر انسانی در امور خانوادگی، مسکن، ازدواج‏‎ ‎‏و انتخاب شغل است، در حوزة سیاسی و اجتماعی، اعمال اراده خود آنان در تدبیر ادارة‏‎ ‎‏جامعه و چگونگی حل مشکلات اجتماعی، اقتصادی و سیاسی آنان به صورت جمعی‏‎ ‎‏است که مهم ترین و شناخته شده ترین آنها به وسیله انتخابات انجام می گیرد. تفاوت‏‎ ‎‏انسان به عنوان موجودی که مختار و امانت پذیر است، با سایر آفریده های خداوند در‏‎ ‎‏اراده و اعمال حق انتخاب است.‏

‏جامعه ای که افرادش حق تصمیم گیری در زندگی شخصی و اجتماعی خود نداشته‏‎ ‎‏باشد، و برای مسائل خود مجبور به پذیرش اعمال سلیقه های دیگران است؛ نه انسانیت‏‎ ‎‏دارد، نه کرامت و نه معنویت و کمال. فلسفة وجودی بعثت پیامبران، بیرون بردن‏‎ ‎‏انسان ها از بندگی بندگان به سوی بندگی خدا و از عبادت و تسلیم شدن به بندگان خدا‏‎ ‎‏و از ولایت غیرخدا به ولایت خداست. امام باقر(ع) در نامه ای به یکی از خلفای بنی‏‎ ‎‏امیه چنین می نویسد:‏

‏«‏وإنَّ ذلک الدعاء إلی طاعة الله من طاعة العباد و إلی عبادة الله من عبادة العباد و إلی‎ ‎ولایة الله من ولایة العباد‏».‏‎[114]‎


مجموعه آثار همایش بین المللی امام خمینی (س) و قلمرو دین (1) «کرامت انسان» ـ جلد 1اصول و مبانی کرامت انسان ـ جلد 1صفحه 233
6. تعیین روش های دعوت به دینداری

‏از اصول دیگر نسبت کرامت با آزادی، مشخص شدن روش های دعوت به دینداری‏‎ ‎‏است. در قرآن کریم متناسب با وجود انسان، این روش ها تعیین شده است؛ به عبارت‏‎ ‎‏دیگر، اگر گفته شده است که دین انسانی است و مشیت الهی برفراگیری دین نیست؛‏‎ ‎‏اجبار و اکراه در دین مذموم و عملی بیهوده و بی ثمر است، راهی برای دعوت به دین و‏‎ ‎‏معنویت مشخص شده و سر راه دینداری سالم و مفید نشان داده شده است.‏

‏از نظر عقلی، می دانیم که دعوت به دین، اخلاق و معنویت در سایة محبت و شوق‏‎ ‎‏عملی است. ایمان و اعتقاد با ارادة آگاهانه مفهوم و معنا می یابد و ایمان اکراه بردار‏‎ ‎‏نیست. دین از جنس دوست داشتن است. از جنس عشق ورزیدن است و هیچ کس را‏‎ ‎‏نمی توان به زور دوستدار دیگری کرد. جسم را می توان به کاری واداشت؛ اما دل را به‏‎ ‎‏جبر نمی توان طرفدار عقیده ای کرد؛ مگر آنکه قانع شده باشد و از روی رغبت دلبرده‏‎ ‎‏چیزی بشود. به همین دلیل در قرآن آمده است:‏

ادْعُ إِلَی سَبِیلِ رَبِّکَ بِالْحِکْمَةِ وَالْمَوْعِظَةِ الْحَسَنَةِ وَجَادِلْهُمْ بِالَّتِی هِیَ أَحْسَنُ‏؛‏‎[115]‎‏ با‏‎ ‎‏ حکمت و اندرز نیکو به راه پروردگارت دعوت کن و با آنان به شیوه ای که نیکوتر‏‎ ‎‏است، مجادله نما.‏

‏در این آیه، شیوة تبلیغ و دعوت مردم به دین و راه الهی تبیین شده و در آن، تنها‏‎ ‎‏روشی پیشنهاد شده که مناسب با کرامت انسان است و آن روش حکمت و موعظة‏‎ ‎‏حسنه است؛ در حالی که اگر آزادی اندیشه و بیان نباشد، امکان دعوت به وسیله‏‎ ‎‏حکمت و موعظه حسنه نخواهد بود؛ زیرا در سایة استبداد و حاکمیت زور، جایی برای‏‎ ‎‏حکمت و موعظه نمی ماند. در فضای اختناق، امکان طرح عقاید مخالف نیست و همة‏‎ ‎‏تبلیغات یک سویه است، در نتیجه دعوت به روش حکمت امکان ندارد. دعوت به‏‎ ‎‏حکمت، در فضای گفت وگو و برخورد منطقی و استدلال عقلی و طرح دیدگاه های‏‎ ‎‏مختلف است؛ آن گونه که خود قرآن عقاید مخالفان را نقل می کند، بستر شکل گیری‏‎ ‎‏عقاید را نشان می دهد و بیان می کند که چگونه مخالفان پیامبر، فرصت طرح عقاید خود‏‎ ‎

مجموعه آثار همایش بین المللی امام خمینی (س) و قلمرو دین (1) «کرامت انسان» ـ جلد 1اصول و مبانی کرامت انسان ـ جلد 1صفحه 234
‏را داشته اند و با صراحت و جرأت، آن را در مکه و مدینه طرح کرده اند.‏‎[116]‎‏ بنابراین،‏‎ ‎‏موعظة حسنه با لینت و نرمی و دعوت آزادانه سازگار است. هیچ گاه در محیط بسته و‏‎ ‎‏تعطیل کردن کانون مخالفان و شکستن قلم و تعطیل کردن اطلاع رسانی، نرمی و طیب‏‎ ‎‏خاطر و مجادلة احسن صورت نمی گیرد. در چنین مواقعی، خشونت، رعب، گرفتن،‏‎ ‎‏زندان کردن، بستن، دار آویختن، و قتل پنهانی برای ارعاب مخالفان معنی خواهد داشت‏‎ ‎‏و جایی برای طرح اندیشه به صورت منطقی و استدلالی، با شیوة حکیمانه باقی‏‎ ‎‏نمی ماند. جالب توجه تر آنکه ذیل آیه، حتی شیوه تبلیغ را با کسانی که از راه جدل وارد‏‎ ‎‏می شوند، بازگو می کند و می فرماید: ‏وَجَادِلْهُمْ بِالَّتِی هِی أَحْسَنُ‏؛‏‎[117]‎‏ اگر می خواهید با‏‎ ‎‏ کسانی گفت وگو کنید، مجادله داشته باشید، جدال با سفسطه، غلبه گری، خلط مباحث و‏‎ ‎‏ عوام فریبی نباشد، بلکه جدال با شیوة نیکو و منطقی و شیوة مقبول جامعه علمی باشد.‏‎ ‎‏این سخنان است که مهیمن بودن قرآن را در رعایت کرامت انسان در میان همه‏‎ ‎‏کتاب های آسمانی ثابت می کند و دغدغه خاطر صاحب وحی را از پایمال شدن حقوق‏‎ ‎‏و کرامت انسان نشان می دهد.‏

7. اخلاق مشترک انسانی

‏از ویژگی های انسان، پایبندی به اخلاق است. جامعه ای که به حداقل اخلاقیات‏‎ ‎‏پایبند نباشد، استوار نخواهد ماند. اگر در جامعه ای دروغ رواج داشت، اعتمادی هم‏‎ ‎‏نخواهد بود تا دیگران با هم تعامل داشته باشند. نقض پیمان، تهمت، اذیت و آزار‏‎ ‎‏دیگران، در هر جامعه و مذهبی مذموم است. توجه به اخلاق انسانی از سویی لازمة‏‎ ‎‏کرامت انسانی است؛ یعنی انسان هایی که ابایی از اذیت و آزار و ستم دیگران ندارند، از‏‎ ‎‏درجة انسانیت سقوط کرده اند و از سویی لازمه بودن، اقتضای رعایت دیگران را‏‎ ‎‏می طلبد و بی توجهی به اصول اخلاقی، بی توجهی به کرامت انسان و به مخاطره‏‎ ‎‏انداختن نشاط و سلامتی جامعه است.‏


مجموعه آثار همایش بین المللی امام خمینی (س) و قلمرو دین (1) «کرامت انسان» ـ جلد 1اصول و مبانی کرامت انسان ـ جلد 1صفحه 235
‏در جامعه تنها راه گشای انسان، به کارگیری عامل تعدیل کننده و اصول اخلاقی‏‎ ‎‏است. ادیان الهی و بیشتر ادیان بشری، توجه به اصول اخلاقی را مبنای کمال انسان‏‎ ‎‏می دانند. حال اگر آزادی بدون اخلاق باشد، سر از هرج و مرج، بی قانونی و سوء‏‎ ‎‏استفاده در می آورد و کرامت انسان در جامعه خدشه دار می شود. از سویی امروز مسائل‏‎ ‎‏مهم بحران اخلاقی را در جوامع، جنگ ها، ستم حکومت ها، تبعیض نژادی، تبعیض‏‎ ‎‏جنسی، سوء استفاده از محیط زیست، فقر و گرسنگی، ستم بر کودکان و بیگاری از‏‎ ‎‏آنان، خشونت و پرخاش گری استبداد، استعمال مواد مخدر، رانت خواری، باندهای‏‎ ‎‏تبهکاری و تعصب های مذهبی تشکیل می دهد و تا وقتی بشریت بر این مشکلات فائق‏‎ ‎‏نیاید، کرامت انسان رعایت نخواهد شد و آزادی روشی است که این عیب ها را آشکار‏‎ ‎‏و با این بحران ها مبارزه می کند و قدرت ها را مهار می سازد. و از سویی تا معنویت و‏‎ ‎‏اخلاق نباشد، این آزادی سمت و سویی اصلاح گرانه نخواهد داشت.‏

‏بنابراین، اصولی که در اخلاق مشترک اجتماعی مطرح می شود، مورد تأیید همة‏‎ ‎‏اشخاصی است که به انسانیت وفا دارند؛ خواه تابع این مذهب باشند یا مذهبی دیگر یا‏‎ ‎‏باور دینی نداشته باشند؛ هر چند که به نظر ما کسانی که معتقد به خدا هستند و او را‏‎ ‎‏ناظر اعمال و رفتار خود می دانند، از تقید بیشتری نسبت به اخلاق اجتماعی برخوردار‏‎ ‎‏هستند. در چنین وضعیت جهانی، بشر به این دید نیاز دارد که انسان ها با صلح و‏‎ ‎‏آرامش با یکدیگر زندگی کنند و ادیان و گروه های نژادی و اخلاقی در مسئولیت نسبت‏‎ ‎‏به یکدیگر مشارکت ورزند. از دیدگاه اخلاقی تحقق کامل عظمت، عزت، کرامت ذاتی‏‎ ‎‏شخص آدمی، آزادی و برابری است که اصولاً نمی توان آنها را از هیچ یک از انسان ها‏‎ ‎‏سلب کرد. معنای این سخن آن است که هر انسان بی توجه به تمایزات سنی، جنسی،‏‎ ‎‏نژادی، رنگ پوست، توانایی جسمی و فکری، زبان، دین، دیدگاه سیاسی یا منشأ ملی و‏‎ ‎‏اجتماعی، دارای عزت و کرامتی جدا نشدنی و خدشه ناپذیر است و یکایک افراد‏‎ ‎‏جامعه و دولت ها ملزم هستند که این عزت و حرمت را پاس بدارند و از آن محافظت‏‎ ‎‏کنند. انسان ها از آن جهت که دارای کرامت هستند و این اصول مشترک را پذیرفته اند،‏‎ ‎

مجموعه آثار همایش بین المللی امام خمینی (س) و قلمرو دین (1) «کرامت انسان» ـ جلد 1اصول و مبانی کرامت انسان ـ جلد 1صفحه 236
‏انسانیت آنها هدف محسوب می شود که باید براساس آن برنامه ریزی شود و سمت و‏‎ ‎‏سویی پیدا کند.‏

عامل بی توجهی به کرامت

‏جهان در حال تجربه یک بحران انسانی است؛ بحرانی که در ظاهر در جهت‏‎ ‎‏نفع طلبی و قدرت طلبی شکل گرفته و در بستر قبضة اقتصاد، سیاست و دست اندازی به‏‎ ‎‏کانون های قدرت و محیط زیست نمود یافته و در نتیجه صدها میلیون انسان قربانی آن‏‎ ‎‏شده و جامعه بشری به شکل فزاینده ای از بیکاری، فقر، گرسنگی و نابودی خانواده،‏‎ ‎‏جنگ و مهاجرت، استبداد و اختناق رنج می برند. این جوامع با کشتارهای دسته جمعی،‏‎ ‎‏مرگ و میر کودکان مواجه است. کشورهای بیشتری با فساد سیاسی و اقتصادی روبرو‏‎ ‎‏هستند. به دلیل تعارض های اجتماعی، مذهبی، قومی، گسترش مواد مخدر، جنایات‏‎ ‎‏سازمان یافته، زندگی را برای انسان ها دشوار ساخته و تنها آنچه به آن اندیشه  نمی شود‏‎ ‎‏و برایش ارزش قائل نمی شوند، انسان است. انسانی که امروز زندگی می کند و انسانی‏‎ ‎‏که در آینده زندگی خواهد کرد و امروز محیط زیست آینده او تخریب می شود و جالب‏‎ ‎‏اینکه قدرت طلبان یکدیگر را متهم می کنند و از مسئولیت های خود سخنی نمی گویند و‏‎ ‎‏فرافکنی می کنند و سهم خود را در گسترش بحران ها نادیده می گیرند، یا دفاع از یک‏‎ ‎‏موضوع بی ارزش یا جنایت کاری را بر نجات انسان های زجر کشیده و ستم دیده ترجیح‏‎ ‎‏می دهند.‏

‏به نظر می رسد که عامل بی توجهی به کرامت انسان فراوان باشد. برخی از آن ها‏‎ ‎‏بیش تر در فضای فکری و فرهنگی جهان غرب شکل گرفته و علی رغم تأکید بر آزادی،‏‎ ‎‏تحمیل دیگری بر انسان سنگینی می کند، و برخی در فضای فرهنگی جهان شرق شکل‏‎ ‎‏گرفته و قابل بررسی است؛ اما در کنار جهل، رشد نیافتگی، نهادینه نشدن نهادهای‏‎ ‎‏مدنی، بی توجهی به واقعیت انسان و معنویت، عامل بسیار مهمی است و تا هنگامی که‏‎ ‎‏به معنویت در کنار نیازهای مادی توجه نشود، این مشکل همچنان باقی است.‏


مجموعه آثار همایش بین المللی امام خمینی (س) و قلمرو دین (1) «کرامت انسان» ـ جلد 1اصول و مبانی کرامت انسان ـ جلد 1صفحه 237
بحران معنویت

‏در تفسیر کرامت انسان، ما با دو آزادی در فرهنگ دینی مواجه هستیم، آزادی‏‎ ‎‏درونی و آزادی بیرونی. در نگرش اسلام، آزادی درونی آنگاه تحقق می یابد که انسان‏‎ ‎‏تحت انقیاد خواهش های غریزی قرار نگیرد و از زندان نفس رهایی یافته باشد.‏‎ ‎‏خواهش هایی که می تواند امواج بیکران خواسته ها و امیال غیرحقیقی انسان را در غل و‏‎ ‎‏زنجیر قرار دهد و مانع حرکت و رشد او شود. هنگامی انسان آزاد می گردد که این غل‏‎ ‎‏و زنجیرها را کنار بزند و اسیر آنها نباشد و بتواند از روی اختیار و عقلانیت تصمیم‏‎ ‎‏بگیرد. در تربیت دینی و معنوی، تمام تلاش برای رهایی از این وابستگی هاست و تا‏‎ ‎‏وقتی هواها و نفسانیات وجود دارد، از درون انسان را زندانی می کند و نمی گذارد که در‏‎ ‎‏بیرون اصلاح شود و آزادی بیرونی هم به نتیجه برسد. بحران معنویت از آنجا شکل‏‎ ‎‏می گیرد که انسان خود را مانند جانداران دیگر تصور کند و برای روح و غذای معنوی‏‎ ‎‏ارزشی قائل نباشد و نفس سرکش را رها کند که هر چه می خواهد، انجام دهد.‏

‏تن دادن به دین و معنویت، نه تنها مانع آزادی بیرونی نیست و التزام های دینی او را‏‎ ‎‏سست نمی کند، بلکه از آزادی و حقوق دیگران پاسداری می کند. عشق به خدا و ارتباط‏‎ ‎‏با خدا و تسلیم شدن در برابر قوانین شریعت، به معنای رویگردانی از آزادی سیاسی و‏‎ ‎‏اجتماعی نیست. دفاع از حقوق اصلی بشر که پاسداری از کرامت انسان است، با‏‎ ‎‏معنویت ناسازگار نیست، در صورتی که به جای آزادی اندیشه و عقیده، تبدیل به‏‎ ‎‏آزادی از دین نشود.‏

‏بحران معنویت آن هنگامی کوچک انگاشته می شود که آزادی وسیله ای برای مبارزه‏‎ ‎‏با دین و معنویت تلقی گردد و ایمان و آنچه به زندگی انسان معنا می بخشد، مورد‏‎ ‎‏تهاجم قرار گیرد. همان طور که بخشی از کرامت انسان با داشتن آزادی بیرونی تحقق‏‎ ‎‏می پذیرد، بخشی دیگر، با رهایی از هوا ها و هوس ها و حیوانیت و درنده خویی پابرجا‏‎ ‎‏می ماند و این دو برای نگهداری کرامت، نقش متقابل ایفا می کنند. ‏


مجموعه آثار همایش بین المللی امام خمینی (س) و قلمرو دین (1) «کرامت انسان» ـ جلد 1اصول و مبانی کرامت انسان ـ جلد 1صفحه 238
‏بنابراین، بحران معنویت، مانند بحران آزادی بیرونی برای کرامت انسان خطرناک و‏‎ ‎‏مسأله ساز است. در صورتی بشریت می تواند از کرامت انسان دفاع کند که معنویت را‏‎ ‎‏تحقیر نکند و نگذارد که این بخش از کرامت وجودی انسان آسیب ببیند. اگر استبداد و‏‎ ‎‏اجبار برای کرامت انسان زیان آور است، کوبیدن و تحقیر معنویت و جامعه را در فضای‏‎ ‎‏مسموم غیراخلاقی قرار دادن نیز با کرامت انسان در تنافی است. نمی توان دربارة حقوق‏‎ ‎‏انسان و حقوق زن سخن گفت، اما پیامدهای غیراخلاقی، بی بندوباری، سوء استفاده از‏‎ ‎‏زن و مشروبات الکلی، فاجعه آبستنی دختران نوجوان و سوء استفاده از قدرت و‏‎ ‎‏جنسیت را در آگهی های تجارتی و آسیب دینی جوامع رها شده را نادیده گرفت و‏‎ ‎‏دربارة نابود شدن کرامت انسان ساکت نشست. باید بحران معنویت و آسیب های برآمده‏‎ ‎‏از آن را خطرناک تلقی کرد و اگر دربارة حقوق بشر و آزادی سخن گفته می شود،‏‎ ‎‏زیان های دیگر معنوی را هم نباید فراموش کرد.‏

‏بنابراین، مهم ترین اثر معنویت تقویت کرامت نفس انسانی است که می تواند، در‏‎ ‎‏جامعه با ستم ستیز کند؛ از حقوق دیگران دفاع کند و آزادی دیگران را محترم شمارد.‏‎ ‎‏در ادبیات دینی، کرامت نفس عامل اجتناب از گناه و رذایل اخلاقی و ستم کردن به‏‎ ‎‏دیگران و استبداد به خرج دادن است و از سویی دنائت نفس، عامل رویکرد به هر گونه‏‎ ‎‏سبک سری، بی مبالاتی، سوء استفاده گری، رانت خواری، توطئه چینی، و تحمل نکردن‏‎ ‎‏دیگران است. به همین دلیل، باید آزادی را پاس داشت و معنویت را گسترش بخشید.‏‎ ‎‏نظامی که آزادی نداشته باشد، کرامت انسان را حرمت ننهاده است و حکومت دینی‏‎ ‎‏نخواهد بود و جامعه ای که معنویت نداشته باشد، آزادی او سمت و سوی مادی خواهد‏‎ ‎‏یافت و آزادی در خدمت انسان های حریص به دنیا و قدرت مدار خواهد بود که‏‎ ‎‏می دانند دستگاه های فرهنگی را چگونه در خدمت منافع خود قبضه کنند.‏


مجموعه آثار همایش بین المللی امام خمینی (س) و قلمرو دین (1) «کرامت انسان» ـ جلد 1اصول و مبانی کرامت انسان ـ جلد 1صفحه 239
نتیجه گیری

‏شناخت کرامت انسان اهمیت بسیار دارد و این شناخت، شامل جنبه های وجودی و‏‎ ‎‏ذاتی و جنبه های نگهداری، تقویت و تعالی دارد؛ به عبارت دیگر، شناخت باید ها و‏‎ ‎‏نبایدها برای پاس داشت کرامت انسان به شناخت استعدادها و داشته های او وابسته‏‎ ‎‏است. درست است که در قرآن آیات فراوانی راه های رسیدن به کمال هویتی انسان و‏‎ ‎‏قوس صعود را نشان داده؛ اما آیات دیگری هم از اصالت، شرافت و بزرگی جایگاه‏‎ ‎‏انسان سخن گفته و براساس آن لوازمی را مترتب ساخته و این منزلت ذاتی و وجودی‏‎ ‎‏آثار و حقوق را برای انسان ایجاد کرده است. از آن جمله که این ارزش به همه‏‎ ‎‏انسان ها، صرف نظر از نژاد، عقیده، مذهب و گرایش سیاسی فرهنگی و جغرافیایی‏‎ ‎‏مربوط است. از آن جمله، همان گونه که در نهاد او اراده و اختیار قرار داده، در بیرون‏‎ ‎‏آزادی، ایجاد، شرایط و فرصت انتخاب و برداشتن مانع خلاقیت و استعداد را برای همه‏‎ ‎‏قرار داده است.‏

‏بنابراین نشان دادن اصول و مبانی کرامت انسان در قرآن، تنها شناسایی حقیقت‏‎ ‎‏وجودی انسان نیست، شناخت حقوق و بایدها و نبایدهای اجتماعی و فرهنگی او نیز‏‎ ‎‏هست. پذیرفتن شخصیت، استعداد و مجموعة بایدها و نبایدها در حق چنین موجودی‏‎ ‎‏است، چنان که پذیرفتن اراده و اختیار، توصیفی از مجموعه ای از اصول و راهکارها در‏‎ ‎‏شکل برخورد با وی در حوزة تربیتی، اجتماعی و سیاسی است.‏


مجموعه آثار همایش بین المللی امام خمینی (س) و قلمرو دین (1) «کرامت انسان» ـ جلد 1اصول و مبانی کرامت انسان ـ جلد 1صفحه 240
پی نوشت ها:

‏ ‏


مجموعه آثار همایش بین المللی امام خمینی (س) و قلمرو دین (1) «کرامت انسان» ـ جلد 1اصول و مبانی کرامت انسان ـ جلد 1صفحه 241

مجموعه آثار همایش بین المللی امام خمینی (س) و قلمرو دین (1) «کرامت انسان» ـ جلد 1اصول و مبانی کرامت انسان ـ جلد 1صفحه 242

‏ ‏

منابع

‏قرآن کریم.‏

‏1. ‏‏ ‏‏آزادی در قرآن‏‏، سیدمحمدعلی ایازی، تهران، مؤسسه انتشارات ذکر، چاپ دوم،‏‎ ‎‏1380ش.‏

‏2. ‏‏نهج البلاغه‏‏، شریف رضی، تصحیح و تعلیق صبحی صالح، قم، مؤسسه بعثت،‏‎ ‎‏1356 ش.‏

‏3. ‏‏ ‏‏وسائل الشیعه‏‏، محمد بن حسن حر عاملی، تحقیق مؤسسة آل البیت، قم، مؤسسة‏‎ ‎‏آل البیت، 1415 ق.‏

‏4. ‏‏فرهنگ موضوعی قرآن مجید،‏‏ کامران فانی؛ بهاءالدین خرمشاهی، تهران،‏‎ ‎‏انتشارات الهدی، 1369 ش.‏

‏5. ‏‏ ‏‏المیزان فی تفسیر القرآن‏‏، محمد حسین طباطبائی، بیروت، مؤسسة الاعلمی‏‎ ‎‏للمطبوعات، الطبع الثالث، 1397ق.‏

‏6. ‏‏من وحی القرآن‏‏، محمدحسین فضل الله، بیروت، دارالملاک، الطبع الثانی،‏‎ ‎‏1419ق.‏

‏7. ‏‏الاصول من الکافی‏‏، محمد بن یعقوب کلینی، تحقیق علی اکبر غفاری، بیروت،‏‎ ‎‏دارالتعارف، الطبع الثالث، 1401ق.‏

‏8. ‏‏دراسات فی ولایة الفقیه‏‏، حسینعلی منتظری، انتشارات تفکر، قم، 1367-‏‎ ‎‏1371ش.‏

‏9. ‏‏دولة الرسول فی المدینه‏‏، محمد ممدوح العربی، قاهره، الهیئة المصریه للکتاب،‏‎ ‎‏الطبع الاول، 1988م.‏

‎ ‎

مجموعه آثار همایش بین المللی امام خمینی (س) و قلمرو دین (1) «کرامت انسان» ـ جلد 1اصول و مبانی کرامت انسان ـ جلد 1صفحه 243

  • . لقمان (31): 10.
  • . دخان (44): 26.
  • . نمل (27): 40.
  • حجرات (49): 13.
  • . حاقة (69): 40.
  • . انفال (8): 4.
  • . شعراء (26): 58.
  • . نمل (27): 29.
  • . شعراء (26): 7.
  • . المفردات، ص 707، ماده کرم. الکرم إذا وصف الله تعالی به فهو إسم لإحسانه و إنعامه المتظاهر، نحو قوله: فَإِنَّ رَبِّی غَنِیٌّ کَرِیمٌ و إذا وصف به الانسان فهو اسم للأخلاق و الأفعال المحمودة التی تظهر منه و لا یقال: هو کریم حتی یظهر ذلک منه. قال بعض العلماء: الکرم کالحریة إلّا أنّ الحریة قد یقال فی المحاسن الصغیرة و الکبیرة والکرم لا یقال إلّا فی المحاسن الکبیرة، کمن ینفق مالاً فی تجهیز جیش فی سبیل الله و تحمّل حماله ترقیء دماء قوم و قوله تعالی: إِنَّ أَکْرَمَکُمْ عِنْدَ اللهِ أَتْقَاکُمْ فإنّما کان کذلک لأنّ الکرم الأفعال المحمودة و أکرمها و أشرفها ما یقصد به وجه الله تعالی. فإذا أکرم الناس أتقاهم و کل شیء شرف فی بابه فإنّه یوصف بالکرم.
  • . حجرات(49):13.
  • . فرقان(25):72.
  • . اسراء(17): 62.
  • . گلشن راز، ص 89.
  • . البته این تقسیم نکات دیگری دارد که در بررسی آیات اثبات کننده کرامت ذاتی توضیح داده خواهد شد.
  • . اسراء (17): 70.
  • . ر.ک: المیزان، ج13، ص155-156.
  • 18 . همان.
  • . المیزان، ج13، ص156.
  • . نهج البلاغه، خطبه167.
  • . من وحی القرآن، ج14، ص179.
  • . اعراف (7):11.
  • . بقره (2):30.
  • . اعراف (7): 11.
  • . اعراف (7): 11.
  • . حجر (15): 23.
  • . حجر (15): 28-29.
  • . بقره (2):30.
  • . بقره (2): 30.
  • . یونس (10): 14.
  • . احزاب (33): 72.
  • . تحریم (66): 6.
  • . آل عمران(3): 83.
  • . ر.ک: المیزان، ج 16، ص 526 ـ 552.
  • . بقره (2): 31.
  • . المیزان، ج1، ص116-117.
  • . همان، ص 118.
  • . الرحمن (55): 1.
  • . العلق (96): 4-5.
  • . نحل (16): 78.
  • . روم (30): 27.
  • . الکافی، ج1، ص134.
  • . ابراهیم (14): 33.
  • . ابراهیم (14): 32.
  • . نحل(16): 12.
  • . نحل (16): 14.
  • . لقمان (31):20.
  • . جاثیه (45): 79.
  • . بقره (2): 29.
  • . بقره(2):23.
  • . هود (11): 7.
  • . ابراهیم (14): 33.
  • . صافات (37): 164.
  • . بقره (2): 22؛ ابراهیم (14): 32.
  • . مؤمنون (23): 14.
  • . تین (95): 4.
  • . اسراء (17): 70.
  • . سجده (32): 9.
  • . حجر (15): 29؛ ص (38):72.
  • . ملک( 67): 2.
  • . کهف (18): 7.
  • . کهف (18): 29.
  • . عنکبوت (29): 3.
  • . نجم (53): 39.
  • . اسراء (17): 19.
  • . اسراء (17): 7.
  • . فصلت (41): 46.
  • . مائده(5): 32.
  • . همزه (104): 1.
  • . تکاثر (102): 1.
  • . نور (24): 19.
  • . حجرات (49): 12.
  • . ر.ک: فرهنگ موضوعی قرآن مجید، ص26.
  • . اسراء (17): 70؛ المیزان، ج13، ص 155.
  • . اسراء (17): 70.
  • . انعام (6): 165.
  • . مائده (5): 32.
  • . انشقاق (84): 6.
  • . آل عمران (3): 83.
  • . رعد (13): 15.
  • . یونس (10): 99.
  • . انعام (6): 82.
  • . بقره (2): 229.
  • . بقره (2): 194.
  • . زمر(39): 18-19.
  • . تحریم(66): 6.
  • . عنکبوت (29): 45.
  • . بقره (2): 183.
  • . آزادی در قرآن، ص129.
  • . بقره (2): 119؛ اعراف (7): 188؛ سبأ (34): 28.
  • . انعام (6): 108.
  • . بقره(2): 286.
  • . بقره (2): 185.
  • . نساء(4): 28.
  • . بقره (2): 286.
  • . زمر (39): 7.
  • . شعراء (26): 4.
  • . انعام (6): 107.
  • . ر.ک: انعام (6): 35.
  • . نحل (16): 93.
  • . نحل (16): 9.
  • . یونس (10): 99.
  • . غاشیه (88): 21.
  • . ق (50): 45.
  • . بقره (2): 256.
  • . ممتحنه (60): 7.
  • . ر.ک: حجرات (49): 13.
  • . ر.ک: آل عمران (3): 159، شوری (42): 37 ـ 38.
  • . ر.ک: بقره (2): 30؛ فاطر (35): 39؛ نور (24): 55؛ انبیاء (21): 5.
  • . ر.ک: مائده (5): 1.
  • . ر.ک: آل عمران (3): 104.
  • . یونس (10): 14.
  • . ر.ک: دراسات فی ولایة الفقیه، ج1، ص493 - 511.
  • . وسائل الشیعه، ج15، ص12، ح19908.
  • . نمل (27): 125.
  • . ر.ک: دولة الرسول فی المدینه، ص179.
  • . نحل (16): 125.