الحدیث الأوّل‌

فصل : در تذکّر است

‏فصل ‏

‏در تذکّر است ‏

‏و از اموری که انسان را معاونت کامل می نماید در مجاهده با نفس و شیطان، و باید انسان سالک مجاهد خیلی مواظب آن باشد، «تذکّر» است. و ما این مقام را به ذکر آن ختم می کنیم با اینکه خیلی از مطالب باقی است. و آن در این مقام عبارت است از یاد خدای تعالی و نعمتهایی که به انسان مرحمت فرموده.‏

‏بدان که از امور فطریه، که هر انسان جبلة و فطرة بدان حکم می کند، احترام منعم است. و هر کس در کتاب ذات خود اگر تأملی کند، می بیند که مسطور است که باید از کسی که به انسان نعمتی داد احترام کند. و معلوم است هر چه نعمت بزرگتر باشد و منعم در آن انعام بی غرضتر باشد، احترامش در نظر فطرت لازمتر و بیشتر است. مثلا فرق واضح است در احترام بین کسی که به شما یک اسب می دهد و آن منظور نظرش هست، با کسی که یک ده ششدانگی بدهد و در این دادن منتی هم نگذارد. مثلا اگر دکتری شما را از کوری نجات داد فطرتا او را احترام می کنید، و اگر از مرگ نجات داد بیشتر احترام می کنید. اکنون ملاحظه کن نعمتهای ظاهره و‏


کتابشرح چهل حدیث (اربعین حدیث)صفحه 10
‏باطنه که مالک الملوک جلّ شأنه به ما مرحمت کرده که اگر جن و انس بخواهند یکی از آنها را به ما بدهند نمی توانند و ما از آن غفلت داریم. مثلا این هوایی که ما شب و روز از آن استفاده می کنیم و حیات ما و همه موجودات محیط بسته به وجود آن است، که اگر یک ربع ساعت نباشد هیچ حیوانی زنده نمی ماند، چه نعمت بزرگی است، که اگر تمام جنّ و انس بخواهند شبیه آن را به ما بدهند عاجزند. و همین طور قدری متذکر شو سایر نعم الهی را از قبیل صحت بدن [و]‏ ‏قوای ظاهره از قبیل چشم و گوش و ذوق و لمس، و قوای باطنه از قبیل خیال و وهم و عقل و غیر آن، که هر یک منافعی دارد که حدّ ندارد. تمام این ها را مالک الملوک به ما عنایت فرموده بدون اینکه از او بخواهیم، و بدون اینکه به ما منتی تحمیل فرماید. و به این ها نیز اکتفا نفرموده و انبیا و پیغمبران فرستاده و کتبی فرو فرستاده و راه سعادت و شقاوت و بهشت و جهنم را به ما نموده، و هر چه محتاج به او بودیم در دنیا و آخرت به ما عنایت فرموده، بدون اینکه به طاعت و عبادت ما احتیاجی داشته باشد، یا به حال او طاعت و معصیت ما فرقی کند. فقط از برای نفع خود ما امر و نهی فرموده. بعد از تذکر این نعمتها و هزاران نعمتهای دیگر، که حقیقتا از شمردن کلیات آن تمام بشر عاجز است چه برسد به جزئیات آن، آیا در فطرت شما احترام همچو منعمی لازم است؟ و آیا خیانت نمودن به همچو ولی نعمتی در نظر عقل چه حالی دارد؟‏

‏و نیز از اموری که در فطرت ثبت و مسطور است احترام شخص بزرگ و عظیم است. این همه احتراماتی که مردم از اهل دنیا و ثروت می کنند و از سلاطین و بزرگان می نمایند، برای این است که آنها را بزرگ و عظیم تشخیص داده اند. آیا چه عظمتی به عظمت و بزرگی مالک الملوک است که دنیای پست و مخلوق ناقابل آن، که کوچکترین عوالم است و تنگترین نشآت است، تا کنون عقل هیچ موجودی به آن نرسیده؟ بلکه به همین منظومه شمسی خودمان، که از منظومات شمسی دیگر کوچکتر و در پیش شموس دیگر قدر محسوس ندارد، مستکشفین بزرگ دنیا اطلاع پیدا نکرده اند. آیا این عظیم که با یک اشاره این همه عوالم و هزاران هزار عوالم غیبیه را خلق فرموده لازم الاحترام نیست در فطرت عقل؟‏

‏و نیز، حاضر در کتاب فطرت لازم الاحترام است. می بینید که اگر انسان از کسی خدای نکرده بدگویی کند در غیابش، اگر حاضر شد فطرتا سکوت می کند و از او احترام می نماید. و معلوم است خدای تبارک و تعالی در همه جا حاضر و تمام ممالک وجود در تحت نظر او اداره می شود، بلکه همه نفس حضور و همه عالم ‏


کتابشرح چهل حدیث (اربعین حدیث)صفحه 11
‏محضر ربوبیت است.‏

‏اکنون متذکر شو ای نفس خبیث نویسنده که چه ظلمی است بزرگ و چه گناهی است عظیم اگر معصیت همچو عظیمی را به نعمت خودش که قوای تو است در محضر مقدس خودش بنمایی. آیا اگر دارای یک خردله حیا باشی، نباید از خجلت آب شوی و به زمین فرو بروی؟‏

‏پس، ای عزیز متذکر عظمت خدای خودت باش، و متذکر نعمتها و مرحمتهای او شو، و متذکر حضور باش، و ترک کن نافرمانی او را، و در این جنگ بزرگ بر جنود شیطان غلبه کن، و مملکت خود را مملکت رحمانی و حقّانی کن، و به جای جنود شیطان محل اقامت لشکر حق تعالی نما، تا آنکه خداوند تبارک و تعالی تو را توفیق دهد در مجاهده مقام دیگر و در میدان جنگ بزرگتر که در پیش است، و آن جهاد نفس است در عالم باطن و مقام دوم نفس که إن شاء الله به آن اشاره می کنیم.‏

‏و باز تذکر دهم که در هر حال به خود امیدی نداشته باش که از غیر خدای تعالی از کسی کاری بر نمی آید. و از خود حقّ تعالی با تضرع و زاری توفیق بخواه که تو را در این مجاهده اعانت فرماید تا بلکه أن شاء الله غالب آیی. إنّه ولیّ التوفیق.‏

‎ ‎

کتابشرح چهل حدیث (اربعین حدیث)صفحه 12