الحدیث الأوّل‌

مقام دوم‌ : فصل نزاع جنود رحمانی و شیطانی باطنی نفس

‏ ‏

‏فصل نزاع جنود رحمانی و شیطانی باطنی نفس ‏

‏بدان که از برای نفس انسانی یک مملکت و مقام دیگر است که آن مملکت باطن و نشئه «ملکوت» اوست که جنود نفس در آنجا بیشتر و مهمتر از مملکت ظاهر است. و نزاع و جدال بین جنود رحمانی و شیطانی در آنجا عظیم تر و مغالبه در آن نشئه بیشتر و با اهمیت تر است. بلکه هر چه در مملکت ظاهر است از آنجا تنزل کرده و ظهور در «ملک» نموده، و اگر هر یک از جنود رحمانی و شیطانی در آن مملکت غالب آیند، در این مملکت نیز غالب شوند. و جهاد نفس در این مقام پیش مشایخ عظام از اهل سلوک و اخلاق خیلی اهمیت دارد، بلکه می توان سرچشمه تمام سعادات و شقاوات و درجات و درکات را آن مقام دانست. انسان باید خیلی ملتفت خود در این جهاد باشد.‏

‏ممکن است خدای نخواسته به واسطه مغلوبیت جنود رحمانی در آن مملکت ‏


کتابشرح چهل حدیث (اربعین حدیث)صفحه 12
‏و خالی گذاشتن آن را برای غاصبین و نااهلها از جنود شیطان، هلاکت همیشگی از برای انسان پیدا شود که قابل جبران نباشد، و شفاعت شافعین شامل حال او نگردد، و ارحم الراحمین، نعوذ بالله، نیز به نظر سخط و غضب به او نگاه کند، بلکه شفعاء او خصماء او شوند. وای بر کسی که شفیع او خصمش شود. خدا می داند چه عذابهایی و ظلمتهایی و سختیهایی و بدبختیهایی دنبال این غضب الهی و دشمنی اولیای حق است که تمام آتش های جهنم و تمام زقّومها و مارها و عقربها پیش آن هیچ است. خدا نکند آنچه حکما و عرفا و اهل ریاضت و سلوک خبر می دهند راجع به این عذابها به سر ما ضعفا و بیچارگان بیاید، که تمام عذابها که تصور می کنید پیش آن سهل و آسان است، و تمام جهنمها که شنیدید پیش آن رحمت و بهشت است.‏

‏غالبا وصف جهنم و بهشت که در کتاب خدا و اخبار انبیا و اولیا شده جهنم و بهشت اعمال است که از برای جزای عملهای خوب و بد تهیه شده است. گاهی اشاره خفیه ای نیز به بهشت و جهنم اخلاق که اهمیتش بیشتر است شده، و گاهی هم به بهشت لقاء و جهنم فراق، که از همه مهمتر است، گردیده، ولی همه در پرده و از برای اهلش. من و تو اهلش نیستیم، ولی خوب است منکر هم نشویم و ایمان داشته باشیم به هر چه خداوند تعالی و اولیایش فرموده اند، شاید این ایمان اجمالی هم برای ما فایده داشته باشد. گاهی هم ممکن است که انکار بیجا و ردّ بیموقع و بدون علم و فهم برای ما ضررهای خیلی زیاد داشته باشد، و این دنیا عالم التفات به آن ضررها نیست. مثلا تا شنیدی فلان حکیم یا فلان عارف یا فلان مرتاض چیزی گفت که به سلیقه شما درست در نمی آید و با ذائقه شما گوارا نیست، حمل به باطل و خیال مکن. شاید آن مطلب منشأ داشته باشد از کتاب و سنت و عقل و شما به آن بر نخورده باشید. چه فرق می کند که یک نفر فقیه یک فتوی بدهد، از باب دیات مثلا، که شما کمتر دیده اید. و شما بدون مراجعه به مدرکش رد کنید او را، یا آنکه یک نفر سالک الی الله یا عارف بالله یک حرف بزند راجع به معارف الهیه یا راجع به احوال بهشت و جهنم، و شما بدون مراجعه به مدرکش او را رد کنید، سهل است. توهین کنید یا جسارت نمائید. ممکن است آن شخصی که اهل آن وادی است و صاحب آن فن است یک مدرکی از کتاب خدا داشته باشد، یا از اخبار ائمه هدی داشته باشد، و شما به آن بر نخورده باشید، آن وقت شما ردّ خدا و رسول کردید بدون عذر موجه. و معلوم است «به سلیقه من درست نبود» یا «علم من به این جا نرسیده بود» یا «از اهل منبر بر خلاف آن شنیدم» عذر نیست.‏


کتابشرح چهل حدیث (اربعین حدیث)صفحه 13
‏در هر حال، از مقصود نگذرم. آنچه آنها راجع به بهشت اخلاق و ملکات و جهنم اخلاق و درکات گفته اند مصیبتی است که طاقت شنیدنش را هم نداریم.‏

‏پس ای عزیز فکری کن و چاره جویی نما و راه نجاتی و وسیله خلاصی از برای خود پیدا کن. و به خدای ارحم الراحمین پناه ببر، و در شبهای تاریک با تضرع و زاری از آن ذات مقدس تمنا کن که تو را اعانت کند در این جهاد نفس، تا إن شاء الله غالب شوی و مملکت [وجودت ] را رحمانی گردانی و جنود شیطان را از آن بیرون کنی، و خانه را به دست صاحبش دهی تا سعادتها و بهجتها و رحمتهایی خداوند به تو عطا فرماید که تمام چیزهایی که شنیدی از وصف بهشت و حور و قصور پیش آنها چیزی نباشد، و آن سلطنت کلیه الهیه است که خبر دادند اولیای خدا از این ملت بیضای حنیف، و بالاتر از آن چیزهایی است که نه گوش احدی شنیده و نه چشمی دیده و نه به قلب بشری خطور کرده‏‎[1]‎‏.‏

‎ ‎

کتابشرح چهل حدیث (اربعین حدیث)صفحه 14

  • . اشاره است به حدیث، پیغمبر (ص) که فرمودند: إنّ الله یقول أعددت لعبادی الصّالحین ما لا عین رأت و لا أذن سمعت و لا خطر علی قلب بشر ... الحدیث. همانا خداوند می گوید برای بندگان شایسته ام چیزی را آماده کرده ام که نه چشمی دیده و نه گوشی شنیده و نه به قلب بشری گذر کرده است. مجمع البیان در تفسیر آیه 18 سوره سجده. بحار الانوار، ج 8، ص 198، «کتاب العدل و المعاد»، «باب الجنّة»، حدیث 168.