الحدیث الثانی

فصل اوّل

‏فصل اوّل ‏

‏بدان که ریا در این مقام گرچه به شدت مقام اوّل نیست، ولی بعد از تنبّه به یک ‏


کتابشرح چهل حدیث (اربعین حدیث)صفحه 44
‏مطلب ممکن است کار مرائی در این مقام نیز منجر شود به جائی که در نتیجه با مرائی در آن مقام یکی گردد. ما در شرح حدیث سابق بیان کردیم که از برای انسان در عالم ملکوت صورتهایی ممکن است باشد غیر از صورت انسانی، و آن صورتها تابع ملکوت نفس و ملکات آن است. اگر شما دارای ملکات فاضله انسانیه باشید، در وقتی آن ملکات صورت شما را انسانی می کند که با آن ملکات بدون اینکه از طریق اعتدال خارج شده باشند محشور گردید. بلکه ملکات در صورتی فاضله است که نفس امّاره در آن تصرف نکند و در تشکیل آن قدم نفس دخیل نباشد. بلکه شیخ استاد ما، دام ظلّه، می فرمودند میزان در ریاضت باطل و ریاضت شرعی صحیح قدم نفس و قدم حق است. اگر سالک به قدم نفس حرکت کرد و ریاضت او برای پیدایش قوای نفس و قدرت و سلطنت آن باشد، ریاضت باطل و سلوک آن منجر به سوء عاقبت می باشد. و دعوی های باطله نوعا از همین اشخاص بروز می کند. و اگر سالک به قدم حق سلوک کرد و خداجو شد، ریاضت او حق و شرعی است، و حقّ تعالی از او دستگیری می کند به نص آیه شریفه که می فرماید:‏‏ وَ الّذینَ جاهَدُوا فینا لَنَهْدیَنَّهُمْ سُبُلَنا‏‏.‏‎[1]‎‏ «کسی که مجاهده کند در راه ما، هر آینه هدایت می کنیم او را [به ] راههای خود.» پس کارش به سعادت منجر شده خودی از او افتد و خودنمایی از او دور گردد. و معلوم است کسی که اخلاق حسنه خود و ملکات فاضله نفس را به چشم مردم بکشد و ارائه به مردم بدهد، قدمش قدم نفس است، و خودبین و خود خواه و خود پرست است، و با خودبینی، خدا خواهی و خدا بینی خیالی است خام و امری است باطل و محال. مادامی که مملکت وجود شما از حب نفس و حب جاه و جلال و شهرت و ریاست به بندگان خدا پر است، نمی توان ملکات شما را ملکات فاضله دانست و اخلاق شما را اخلاق الهی شمرد. کار کن در مملکت شما شیطان است، و ملکوت و باطن شما صورت انسان نیست. و پس از گشودن چشم برزخ ملکوتی خود را به صورت غیر انسان، مثل یکی از شیاطین مثلا، می بینید. و حصول معارف الهیه و توحید صحیح از برای همچو قلبی که منزلگاه شیطان است محال است. و تا ملکوت شما ملکوت انسانی نباشد و قلب شما از این اعوجاجها و خودخواهیها پاک نباشد، منزل حق تعالی نباشد در حدیث قدسی است که می فرماید: لا یسعنی أرضی و لا سمائی، بل یسعنی قلب عبدی المؤمن.‏‎[2]‎‏ هیچ موجودی آینه جمال محبوب نیست، مگر قلب مؤمن. متصرّف در قلب مؤمن. حق است نه نفس. کار کن در وجود او محبوب است: قلب مؤمن. خودسر نیست، هرزه ‏


کتابشرح چهل حدیث (اربعین حدیث)صفحه 45
‏گرد نیست: قلب المؤمن بین إصبعی الرّحمن، یقلّبه کیف یشاء.‏‎[3]‎‏ دست حق در مملکت قلب او متصرف است، تقلیب و تقلب قلب او با خود حقّ تعالی است. ای بیچاره، تو که عابد نفسی و متصرف در قلب تو شیطان و جهل است و دست تصرف حق را از قلب خود منقطع کردی، چه ایمانی داری که مورد تجلی حق و سلطنت مطلق گردی؟ پس، بدان تا بدین حال هستی و این رذیله «خودنمایی» در تو است، تو کافر بالله هستی و در سلک منافقین محسوب می شوی، گرچه به خیال خود مسلمی و مؤمن به خدایی.‏

‎ ‎

کتابشرح چهل حدیث (اربعین حدیث)صفحه 46

  • . ( عنکبوت 69).
  • . «من در آسمان و زمینم نگنجم، ولی در دل بنده مؤمنم جای گیرم.» این حدیث با اندکی تغییر در عوالی اللئالی، ج 4، ص 7، و بحار الانوار ج 55، ص 39 «کتاب السماء و العالم»، «باب العرش و الکرسی و حملتها»، و المحجة البیضاء ج 5، ص 27، «کتاب شرح عجائب القلب»، و احیاء علوم الدین، ج 3، ص 17، «کتاب شرح عجائب القلب» آمده است.
  • . حدیث 2، پاورقی 6.