الحدیث الثانی

فصل در دقت امر ریا

‏فصل در دقت امر ریا‏

‏بسیار اتفاق افتد که شخص ریا کار خودش هم ملتفت نیست که ریا در اعمال او رخنه کرده و اعمالش ریایی و ناچیز است، زیرا که مکاید شیطان و نفس به قدری دقیق و باریک است و صراط انسانیت به طوری نازک و تاریک است که تا انسان موشکافی کامل نکند نمی فهمد چه کاره است. خودش گمان می کند کارهایش برای خداست، ولی برای شیطان است. انسان چون مفطور به حب نفس است، لهذا پرده خودخواهی معایب او را بر خود او می پوشاند. شاید ان شاء الله شمه ای از این مطلب در ضمن شرح بعضی احادیث ‏‎[1]‎‏ پیش آید. از خدای تعالی توفیق می خواهم.‏

‏مثلا تحصیل علم دیانت، که از مهمات اطاعات و عبادات است، انسان گاهی مبتلا می شود در این عبادت بزرگ به ریا، در صورتی که خودش هم ملتفت نیست، به واسطه همان حجاب غلیظ حب نفس. انسان میل دارد در محضر علما و رؤسا و فضلا مطلب مهمی را حل کند به طوری که کسی دیگر حل نکرده باشد، و خود او متفرد باشد به فهم آن، و هر چه مطلب را بهتر بیان کند و جلب نظر اهل مجلس را بنماید بیشتر مبتهج است، و هر کس با او طرف شود میل دارد بر او غلبه کند و او را در بین جمعیت خجل و سرافکنده کند، و حرف خود را، حق یا باطل، به حلق خصم فرو ببرد، و بعد از غلبه یک نحو تدلل و فضل فروشی در خود ادراک می کند، اگر یکی از رؤسا هم تصدیق آن کند نور علی نور می شود. بیچاره غافل از آنکه اینجا در نظر علما و فضلا موقعیت پیدا کرده، ولی از نظر خدای آنها و مالک الملوک همه عالم افتاد، و این عمل را به امر حق تعالی وارد سجّین کردند. در ضمن، این عمل ریایی مخلوط به چندین معصیت دیگر هم بود، مثل رسوا کردن و خوار نمودن ‏


کتابشرح چهل حدیث (اربعین حدیث)صفحه 48
‏مؤمن، اذیت کردن برادر ایمانی، گاهی جسارت کردن و هتک کردن از مؤمن، که هر یک از آنها از موبقات و برای جهنمی کردن انسان خود مستقل اند.‏

‏اگر نفس. باز دام کید خود را بیفکند و به تو بگوید که مقصود من معلوم شدن حکم شرعی است و اظهار کلمه حق است، که از افضل طاعات است، نه اظهار فضیلت و خودنمایی، در باطن خود از او استفسار کن که اگر این حکم شرعی را رفیق و همدرجه من می گفت و او حل این معضله را می کرد و شما در آن محضر مغلوب شده بودید، آیا به حال شما فرقی نمی کرد؟! اگر چنین است، تو در این دعوی صادق هستی.‏

‏اگر باز از کید و مکرش دست نکشد و بگوید اظهار حق چون فضیلت دارد و ثواب پیش حق دارد، من می خواهم به این فضیلت نایل گردم و دار ثواب الله را تعمیر کنم، به او بگو اگر فرض شود که عین آن فضیلت را خداوند به شما عنایت کند در صورت مغلوبیت و تصدیق حق، آیا باز طالب غلبه هستی؟ پس، اگر رجوع به باطن ذات خود کردید دیدید باز مایل به غلبه هستید و اشتهار پیش علما به علم و فضل و این بحث علمی برای حصول منزلت بود در قلوب آنها، پس شما بدانید که در این بحث علمی، که از افضل طاعات و عبادات است، مرائی هستید، و این عمل شما، به حسب روایت شریف کافی، در سجّین است و شما مشرک به خدا هستید. این عمل برای حب جاه و شرف است، که به حسب روایت از دو گرگ که در گله بی چوپان رها شود ضررش بیشتر است به ایمان ‏‎[2]‎‏. پس شما که اهل علم و متکفل اصلاح امتی و راهنمای آخرت و طبیب امراض نفسی، لازم است اوّل خود را اصلاح نمایی و مزاج نفس خود را سالم کنی تا از جمله عالمان بی عمل، که حالش معلوم است، نباشی.‏

‏خداوندا، دل ما را از کدورت شرک و نفاق پاک فرما، و آیینه قلب ما را از زنگار حب دنیا، که منشأ این همه امور است، صافی فرما، و با ما همراهی فرما، و از ما بیچاره های گرفتار هوای نفس و حب جاه و شرف دستگیری کن در این سفر پر خطر و این راه پر پیچ و خم و تنگ و تاریک. تویی قادر و توانای همه چیز.‏

‏و یکی از عبادات بزرگ اسلام «جماعت» است، و فضل «امامت» بیشتر است. و از این جهت، شیطان در این عبادت بزرگ بیشتر رخنه می کند، و با امام جماعت بیشتر دشمن، و در صدد است که او را از این فضیلت باز دارد و عمل او را از اخلاص تهی کرده وارد سجّین کند و او را مشرک به خدا نماید. و لهذا وارد می شود در قلب بعضی از امامها از طریقهای مختلف. مثل «عجب»، که بعدها ان شاء الله ‏


کتابشرح چهل حدیث (اربعین حدیث)صفحه 49
‏ذکری از آن می شود، و مثل «ریا»، که آن نشان دادن به مردم است این عبادت بزرگ را برای منزلت پیدا کردن در قلوب و اشتهار به عظمت و بزرگی پیدا کردن. مثلا می بیند فلان مقدس به نماز جماعت حاضر شده است، برای جلب قلب او خضوع را بیشتر کرده از راههای مختلفی و حیله های کثیری او را به دام می کشد، و در مجالس برای رساندن به غایبین مقام خود را ذکری از آن مقدس به میان می کشد یا یک طوری به مردم می رساند که فلانی در جماعات من حاضر شده. در قلب خود هم به طوری به این شخص ارادت پیدا کرده که در نماز او حاضر شده است و اظهار حب و اخلاص به او می کند که در عمرش به خدای تعالی و اولیاء او یک لحظه نکرده، خصوصا اگر از تجار محترم باشد! و اگر خدای نخواسته یکی از اشراف راه را گم کرده به صف جماعت ملحق شود، مصیبت زیادتر می گردد! در عین حال، شیطان از امام جماعت کم جمعیت نمی گذرد. پیش او رفته به او می گوید به مردم بفهمان که من از دنیا گذشته ام و در مسجد کوچک محله با فقرا و ضعفا می گذرانم! این هم مثل آن یا بدتر است، زیرا که رذیله حسد را هم در قلب او بارور می کند. از دنیا که بهره ای ندارد، مایه آخرت را از او می گیرد، ورشکست در دنیا و آخرت می شود.‏

‏در همین حال، شیطان دست از گریبان من و شما که دستمان از جماعت کوتاه است، و از غم بی آلتی افسرده هستیم برنداشته و ما را وادار می کند به جماعت مسلمین خدشه کرده، طعن به آنها زده و عیوبی برای جماعت تراشیده، جماعت نداشتن خود را کناره گیری قلمداد کنیم، و خود را از دنیا گذشته و منزه از حب جاه و نفس معرفی نماییم. ما از این دو طایفه بدتریم! نه دنیای تام دسته اوّل، و نه دنیای ناقص دسته دوم، و نه آخرت داریم. در صورتی که ما هم اگر دستمان برسد، از آن دو دسته جاه طلب تر و حب شرف و مال را بیشتر داریم.‏

‏شیطان به امام تنها اکتفا نکرده، از جهنمی شدن او نائره شهوتش فرو ننشسته، وارد صف مأمومین می شود. صف اوّل چون فضلش بیشتر و میامن صفوف از میاسر بیشتر، آنها را بیشتر مورد هدف خود قرار می دهد. بیچاره مقدس را از منزل دور کشیده در صف اوّل در طرف یمین نشانده، با او وسوسه می کند که این فضیلت را به چشم مردم بکش! این بیچاره هم نفهمیده از کجا می خورد با یک عشوه و نازی اظهار فضل خود را می کند! شرک باطن را بروز داده عمل را به سجّین می فرستد. از آنجا به سایر صفوف رفته آنها را وادار می کند از صف اوّل با کنایه و اشاره تکذیب کرده ‏


کتابشرح چهل حدیث (اربعین حدیث)صفحه 50
‏مقدس بیچاره را مورد سهام طعن و شتم قرار دهند و خود را از اطوار آن منزه شمارند. گاهی دیده می شود یک شخص محترمی را، خصوصا اگر از اهل فضل و علم باشد، شیطان دستگیری کرده به صف آخر می نشاند، برای اینکه بفهماند با اینکه من با این مقام نباید با این شخص نماز کنم، و لیکن از بس از دنیا گذشته ام و هوای نفس ندارم آمده ام در صف آخر هم نشسته ام! بعضی از این قبیل اشخاص را در صف اول ملاقات نخواهید کرد.‏

‏شیطان به امام و مأموم اکتفا نکرده به ریش بعضی از منفردین می چسبد. او را از بازار یا منزل افسار کرده، با یک کرشمه و ناز در کنج مسجد یک سجّاده پهن کرده، هیچ امامی را عادل ندانسته، در حضور مردم به یک طول سجود و رکوع و یک ذکرهای طویلی نماز می خواند! این در باطن ذاتش مخمر است که به مردم بفهماند من این قدر مقدس و محتاطم که ترک جماعت می کنم مبادا به غیر عادل گرفتار شوم! این علاوه بر آن که معجب و مرائی است، مسائل شرعیه را هم نمی داند! برای اینکه مرجع تقلید این شخص بیش از حسن ظاهر را معلوم نیست در صحت اقتدا شرط کند، ولی این نه از این باب است، بلکه برای ارائه به مردم است که در قلوب منزلت پیدا کند. و همین طور سایر کارهای ما در تحت تصرف شیطان است. و آن ملعون هر قلب کدری پیدا کرد، در آنجا منزل کرده و اعمال ظاهره و باطنه را می سوزاند و ما را از راه اعمال حسنه جهنمی می کند.‏

‎ ‎

کتابشرح چهل حدیث (اربعین حدیث)صفحه 51

  • . ص 71.
  • . حدیث 1، پاورقی 56.