الحدیث الثّالث

فصل در مفاسد عجب است

‏فصل در مفاسد عجب است ‏

‏بدان که عجب خودش بنفسه از مهلکات و موبقات است و ایمان و اعمال ‏


کتابشرح چهل حدیث (اربعین حدیث)صفحه 67
‏انسان را به باد فنا می دهد و فاسد می کند. چنانچه راوی سؤال می کند در این حدیث شریف از عجبی که فاسد می کند عمل را. امام، علیه السلام، یک درجه آن را عجب در ایمان قرار داده است. و در حدیث سابق شنیدی که عجب از گناه شدیدتر است در درگاه حق تعالی، و از آن جهت مؤمن را مبتلای به گناه می فرماید تا ایمن شود از عجب. و رسول اکرم، صلّی الله علیه و آله، آن را یکی از مهلکات قرار داده‏‎[1]‎‏. و در امالی صدوق سند به امیر المؤمنین، علیه السلام، رساند که فرموده است: من دخله العجب هلک ‏‎[2]‎‏. یعنی «کسی که راه یابد در او عجب، هلاک شود.» و صورت این سرور در برزخ و ما بعد الموت وحشت و هولناکی سخت است که هیچ وحشتی شبیه آن نیست. بسا باشد اشاره به آن باشد فرمایش رسول اکرم، صلّی الله علیه و آله و سلم، در وصیتش به امیر المؤمنین، علیه السلام،: و لا وحدة أوحش من العجب.‏‎[3]‎‏ یعنی «هیچ تنهایی ترسناکتر نیست از عجب.» موسی بن عمران، علی نبیّنا و آله و علیه السلام، از شیطان پرسید: «خبر ده مرا به گناهی که اولاد آدم وقتی مرتکب شود آن را بر او راه یابی و تسلط پیدا کنی.» گفت: «وقتی عجب کند بر نفس خود و بزرگ شمارد عملش را و کوچک شود در چشمش گناه او.»‏‎[4]‎‏ خداوند تعالی به داود، علیه السلام، می فرماید: «ای داود، بشارت ده گناهکاران را و بترسان صدیقان را.» عرض کرد: «چطور بشارت دهم آنها را و بترسانم این ها را؟» فرمود: «بشارت ده گناهکاران را که همانا من قبول می کنم توبه را و می گذرم از گناه، و بترسان صدیقان را که عجب نکنند به اعمال خودشان، زیرا که همانا نیست بنده ای که من به پا دارم از برای حساب مگر آنکه هلاک شود.‏‎[5]‎‏» پناه می برم به خدای تعالی از مناقشه در حساب که صدیقین و بزرگتر از آنها را هلاک می کند.‏

‏شیخ صدوق ‏‎[6]‎‏ در خصال سند به حضرت صادق، علیه السلام، رساند که فرمود: «شیطان گوید: «اگر در سه چیز چیره گردم به پسر آدم باکی ندارم از هر چه بکند، زیرا که آنها قبول نشود از او: وقتی که بسیار شمارد عمل خود را، و فراموش کند گناه خود را، و راه یابد در او عجب.‏‎[7]‎‏» علاوه بر مفاسدی که از عجب شنیدی، او شجره خبیثه ای است که بار او بسیاری از کبائر و موبقات است، و در دل که ریشه کرد کار انسان را به کفر و شرک و بالاتر از آنها منجر می کند.‏


کتابشرح چهل حدیث (اربعین حدیث)صفحه 68
‏یکی از مفاسد آن کوچک شمردن معاصی است. بلکه انسان معجب در صدد اصلاح نفس خویش بر نمی آید و خود را پاک و پاکیزه پندارد و هیچ گاه در فکر نمی افتد که خود را از لوث معاصی پاک کند. پرده عجب و حجاب غلیظ خود پسندی مانع شود از آنکه بدیهای خود را ببیند. و این مصیبتی است که انسان را از جمیع کمالات باز دارد و به انواع نواقص مبتلا کند و کار انسان را منجر کند به هلاک ابد و اطباء نفوس را عاجز کند از علاج.‏

‏و دیگر آنکه اعتماد بر نفس و بر اعمال خود کند. و این سبب شود که انسان جاهل بیچاره خود را از حق تعالی مستغنی داند و توجه به فضل حق تعالی نکند، و حق تعالی را ملزم داند به عقل کوچک خود به اینکه او را اجر و ثواب دهد. و گمان کند که اگر با عدل هم با او رفتار شود مستحق ثواب است. پس از این ذکری از این مطلب می شود، ان شاء الله.‏‎[8]‎‏ و از مفاسد دیگرش آنکه به بندگان خدا با نظر حقارت بنگرد و اعمال مردم را ناچیز شمارد، گرچه از اعمال خودش بهتر باشد. و این نیز یکی از طرق هلاک انسان و خار طریق اوست.‏

‏و از مفاسد دیگر آنکه انسان را به ریا وادار کند. زیرا که انسان نوعا اگر اعمالش را ناچیز شمارد و اخلاقش را فاسد داند و ایمانش را قابل نشمارد و معجب نباشد به ذات و صفات و اعمال خویش، بلکه خود و همه چیز خود را زشت و پلید داند، آنها را در معرض نمایش بر نیاورد و خودنمایی نکند: متاع فاسد زشت را به بازار مکاره نبرند. ولی چون خود را کامل دید و اعمال را قابل، در صدد جلوه برآید و خود فروش گردد.‏

‏در حدیث دوم مفاسد ریا گذشت، باید آنها را مفاسد عجب هم دانست. و مفسده دیگر آنکه این رذیله موجب رذیله مهلکه «کبر» گردد و به مصیبت تکبر انسان را مبتلا کند. (ان شاء الله پس از این یادی از آن می شود.) و مفاسد دیگر نیز از خود او بیواسطه یا به وسایط بروز کند، که شرحش موجب تطویل است.‏

‏پس، شخص معجب بداند که این رذیله تخم رذایل دیگر است، و منشأ اموری است که هر یک برای هلاک ابدی و خلود در عذاب خود سببی مستقل است.‏

‏و اگر این مفاسد را درست فهمید و با دقت ملاحظه کرد، و رجوع به اخبار و آثار وارده از رسول اکرم و اهل بیت آن سرور، صلوات الله علیهم اجمعین، کرد، البته بر خود لازم می داند که در صدد اصلاح نفس بر آید و خود را از این رذیله پاک و ریشه آن را از‏


کتابشرح چهل حدیث (اربعین حدیث)صفحه 69
‏باطن نفس براندازد که مبادا خدای نخواسته با این صفت زشت به عالم دیگر منتقل شود. یک وقت که چشم دنیایی ملکی بسته شد و سلطان برزخ و قیامت طلوع کرد، ببیند حال اهل معاصی کبیره از او بهتر است: آنها را خداوند مستغرق بحار رحمت خود فرموده به واسطه ندامتی که داشتند یا اعتمادی که به فضل حق تعالی داشتند، و این بیچاره چون خود را مستقل دیده بود و در باطن ذاتش از فضل حق بی نیاز شمرده بود، خدای تعالی در حساب او نیز مناقشه فرمود و او را چنانکه خود او می خواست در تحت میزان عدل درآورده و به خود او بفهماند که هیچ عبادتی برای حق نکرده و تمام عباداتش بعد از ساحت حق آورده، اعمال و ایمانش باطل و ناچیز است، سهل است، خود آنها موجب هلاکت و تخم عذاب الیم و مایه خلود در جحیم است. خدا نکند که خدای تعالی با کسی با عدلش رفتار کند، که اگر همچو ورقی پیش آید احدی از اوّلین و آخرین راه نجاتی ندارند. ائمه هدی، علیهم السلام، و انبیاء عظام در مناجات خود تمنای فضل را داشته اند و از عدل و مناقشه در حساب خوفناک بودند.‏‎[9]‎‏ مناجات خاصان درگاه حق و ائمه معصومین، صلوات الله علیهم، مشحون به اعتراف به تقصیر و عجز از قیام به عبودیت است.‏‎[10]‎‏ جایی که افضل موجودات و ممکن اقرب اعلان ما عرفناک حقّ معرفتک، و ما عبدناک حقّ عبادتک‏‎[11]‎‏ دهد حال سایر مردم چه خواهد بود؟‏

‏آری، آنها عارف اند به عظمت حقّ تعالی و نسبت ممکن به واجب را می دانند. آنها می دانند که اگر تمام عمر دنیا را به عبادت و اطاعت و تحمید و تسبیح بگذرانند، شکر نعمت حق نکرده اند تا چه رسد به آنکه حق ثنای ذات و صفات را به جا آورده باشند. آنها می دانند که هیچ موجودی از خود چیزی ندارد- حیات و قدرت، علم و قوّت [و]‏ ‏سایر کمالات، ظل کمال اوست، و ممکن، فقیر، بلکه فقر محض و مستظل است نه مستقل. ممکن از خود چه کمالی دارد تا کمال فروشی کند؟ چه قدرتی دارد تا عمل فروشی نماید؟ آنها عرفاء بالله هستند و عرفاء به جمال و جلال حق اند. آنها از روی شهود و عیان نقص و عجز خود و کمال واجب را مشاهده کردند، ما بیچاره ها هستیم که حجاب جهل و نادانی و غفلت و خود پسندی و پرده معاصی قلب و قالب چنان چشم و گوش و عقل و هوش و سایر مدارکمان را گرفته است که در مقابل سلطنت قاهره حق عرض اندام می کنیم و برای خود استقلال و شیئیّت قایلیم.‏

‏ای بیچاره ممکن بیخبر از خود و نسبت خود با خالق، ای بدبخت ممکن غافل ‏


کتابشرح چهل حدیث (اربعین حدیث)صفحه 70
‏از وظیفه خود با مالک الملوک. این جهل و نادانی است که اسباب این همه بدبختیها شده و ما را مبتلای به این همه ظلمتها و کدورتها کرده. خرابی کار از سر منشأ است و آلودگی آب از سرچشمه. چشم معارف ما کور است و دل ما مرده است، و این موجب همه مصیبت هاست، و درصدد اصلاح هم نیستیم.‏

‏خداوندا، تو به ما توفیق عنایت کن. تو ما را به وظایف خود آشنا کن. تو از انوار معارف خود که قلوب عرفا و اولیا را لبریز کردی یک نصیبی به ما عنایت فرما. تو احاطه قدرت و سلطنت خود را به ما نشان ده و نواقص ما را به ما بنما. تو معنی الحمد لله ربّ العالمین را به ما بیچاره های غافل، که همه محامد را به خلق نسبت می دهیم، بفهمان. تو قلوب ما را آشنا کن به اینکه هیچ محمده ای از مخلوق نیست. تو حقیقت ما أصابک من حسنة فمن الله و ما أصابک من سیّئة فمن نفسک.‏‎[12]‎‏ را به ما بنما. تو کلمه مبارکه توحید را به قلوب قاسیه مکدره ما وارد کن.‏

‏ما اهل حجاب و ظلمتیم و اهل شرک و نفاق، ما خودخواه و خود پسندیم، تو حب نفس و حب دنیا را از دل ما بیرون کن. تو ما را خداخواه و خدا پرست کن. إنّک علی کلّ شی ء قدیر.‏‎[13]‎

‎ ‎

کتابشرح چهل حدیث (اربعین حدیث)صفحه 71

  • . قال رسول الله (ص): ثلاث مهلکات: شحّ مطاع، و هوی متّبع، و اعجاب المرء بنفسه. و هو محبط للعمل، و هو داعیة المقت من الله سبحانه. (سه چیز کشنده اند: بخلی که فرمانبری شود، هوسی که پیروی گردد، شیفتگی مرد به خودش. و این کارهای نیک را تباه می کند. و خشم خداوند سبحان را بر می انگیزد.» بحار الانوار، ج 69، ص 321، «کتاب ایمان و کفر»، باب 117، حدیث 37.
  • . وسائل الشیعة- ج 1، ص 78،« کتاب طهارت»« ابواب مقدمه عبادات»- باب 23، حدیث 18.
  • . پیامبر (ص) به علی (ع) فرمود: لا مال اعود من العقل. و لا وحدة أوحش من العجب (هیچ مالی سودمندتر از خرد نیست، و هیچ تنهایی هراسناکتر از خود پسندی نیست.) وسائل الشیعة، ج 1، ص 77، «کتاب طهارت»، «ابواب مقدمه عبادات» باب 23، حدیث 14.
  • . فقال موسی: فأخبرنی بالذّنب الّذی إذا اذنبه ابن آدم استحوذت علیه؟ قال: إذا اعجبته نفسه و استکثر عمله و صغر فی عینه ذنبه ... اصول کافی، ج 2، ص 314، «کتاب ایمان و کفر»، «باب عجب»، حدیث 8.
  • . پاورقی 27 صفحه 74.
  • . حدیث 1، پاورقی 32.
  • . عن أبی عبد الله (ع) قال: قال ابلیس- لعنة الله علیه- لجنوده: اذا استمکنت من ابن آدم فی ثلاث لم أبال ما عمل فانّه غیر مقبول منه: إذا استکثر عمله، و نسی ذنبه و دخله العجب. خصال، ص 112، باب 3، حدیث 86.
  • . ص 71.
  • . چنانچه امام سجاد (ع) در دعای أبو حمزه ثمالی می فرماید: لست أتکل فی النّجاة من عقابک علی أعمالنا بل بفضلک علینا لأنّک أهل التّقوی و المغفرة. چنین نیست که من برای رهایی از کیفر تو بر کارهای خود تکیه کنم بلکه تکیه من به فضل تو بر ماست زیرا تو سزاوار تقوی و بخشش هستی.
  • . امام سجاد (ع) می فرماید: و لا یبلغ مبلغا من طاعتک و إن اجتهد إلّا کان مقصّرا دون استحقاقک بفضلک فأشکر عبادک عاجز عن شکرک و أعبد هم مقصّر عن طاعتک. هر چند کوشش کند به درجه ای از طاعت تو دست پیدا نمی کند مگر آنکه در برابر استحقاق تو به علّت فضلت مقصّر باشد. پس شاکرترین بندگانت از شکر تو عاجز است و عابدترین ایشان در اطاعت تو کوتاه است. صحیفه سجّادیه، دعای 37. و مناجات عارفین از مناجاتهای خمس عشرة امام سجّاد (ع).
  • . «تو را آن گونه که باید نشناختیم، و آن گونه که شاید نپرستیدیم.» مرآة العقول ج 8 ص 146 «کتاب الایمان و الکفر، باب الشکر» حدیث 8.
  • . «هر نیکویی به تو رسد از جانب خداست، و هر زشتی به تو رسد از خود تو است.» (نساء- 79).
  • ( آل عمران 26).