الحدیث الثامن

فصل در بیان مفاسد عصبیت است

‏فصل در بیان مفاسد عصبیت است ‏

‏از احادیث شریفه اهل بیت عصمت و طهارت استفاده شود که خلق عصبیت از مهلکات و موبقات و موجب سوء عاقبت و خروج از ایمان است، و آن از ذمائم اخلاق شیطان است. کافی بسنده الصّحیح عن أبی عبد الله، علیه السّلام، قال:‏


کتابشرح چهل حدیث (اربعین حدیث)صفحه 146
‏من تعصّب أو تعصّب له فقد خلع ربق الإیمان من عنقه ‏‎[1]‎‏. یعنی «کسی که عصبیت کشد یا عصبیت کشیده شود، گشاده شود ریسمان ایمان از گردن او.» یعنی از ایمان بیرون رود و سر خود گردد. و لا بد متعصب له برای رضایت داشتن او به عمل متعصب با او در جزا شریک است، چنانچه در حدیث است که کسی که راضی باشد به کار قومی، از آنها به شمار آید‏‎[2]‎‏، و الا اگر راضی نباشد و منزجر باشد از خلق آنها مشمول حدیث شریف نیست.‏

‏و عن أبی عبد الله، علیه السّلام، قال: من تعصّب، عصبه الله بعصابة من النّار.‏‎[3]‎‏ یعنی «فرمود حضرت صادق، علیه السلام: «کسی که عصبیت کشد، ببندد خدا بر سر او سرپیچی از آتش.» و عن علیّ بن الحسین، علیهما السّلام، قال: لم یدخل الجنّة حمیّة غیر حمیّة حمزة بن عبد المطلّب، و ذلک حین أسلم غضبا للنّبیّ.‏‎[4]‎‏ یعنی «جناب علی بن الحسین، علیهما السلام، فرمود: «داخل نشده است به بهشت حمیتی مگر حمیت حمزة بن عبد المطلب، و آن در وقتی بود که اسلام آورد برای غضبی که کرد برای حمایت پیغمبر، صلّی الله علیه و آله.» و قضیه اسلام حضرت حمزه به چند طور نقل شده است‏‎[5]‎‏ که از مقصد ما خارج است.‏

‏بالجمله، معلوم است که ایمان، که عبارت است از نور الهی و از خلعتهای غیبیه ذات مقدس حق جلّ و علاست بر بندگان خاص و مخلصان درگاه و مخصوصان محفل انس، منافات دارد با چنین خلقی که حق و حقیقت را پایمال کند و راستی و درستی را زیر پای جهل و نادانی نهد. البته آیینه قلب اگر به زنگار خودخواهی و خویشاوند پرستی و عصبیت بیموقع جاهلیت محجوب شود، در او جلوه نور ایمان نشود و خلوتگاه خاص ذو الجلال تعالی نشود. قلب کسی مورد تجلیات نور ایمان و معرفت گردد و گردن کسی بسته حبل متین و عروه وثیق ایمان و گروگان حقایق و معارف است که پایبند قواعد دینیه و ذمه او رهین قوانین عقلیه باشد، و متحرک به تحریک عقل و شرع گردد و هیچیک از عادات و اخلاق و مأنوسات وجود او را نلرزاند و مایل از راه مستقیم نکند. وقتی انسان دعوی اسلام و ایمان می تواند نماید که تسلیم حقایق و خاضع برای آنها باشد و مقاصد خود را هر چه بزرگ است فانی در مقاصد ولینعمت خود کند و خود و اراده خود را فدای اراده مولای حقیقی کند. البته چنین شخصی از عصبیت جاهلیت عاری و بری گردد، و وجهه ‏


کتابشرح چهل حدیث (اربعین حدیث)صفحه 147
‏قلبش به سوی حقایق متوجه و پرده های ضخیم جهل و عصبیت چشم او را نگیرد، و در مقام اجرای حق و اظهار کلمه حقیقت پای بر فرق تمام تعلقات و ارتباطات نهد و تمام خویشاوندیها و عادات را در پیشگاه مقصد ولی النعم قربان کند، و اگر عصبیت اسلامیت با عصبیت جاهلیت تعارض کند، عصبیت اسلامیت و حق خواهی را مقدم دارد.‏

‏انسان عارف به حقایق می داند که تمام عصبه ها و ارتباطات و تعلقات یک امور عرضیه زایله ای است، مگر ارتباط بین خالق و مخلوق و عصبه حقیقیه که آن امر ذاتی غیر قابل زوال است که از تمام ارتباطها محکمتر و از جمیع حسب و نسبها بالاتر است. در حدیث وارد است که رسول اکرم، صلّی الله علیه و آله، فرمود: کلّ حسب و نسب منقطع یوم القیامة إلّا حسبی و نسبی.‏‎[6]‎‏ یعنی «تمام حسبها و نسبها پاره گردد و به آخر رسد روز قیامت مگر حسب و نسب من.» معلوم است حسب و نسب آن حضرت روحانی و باقی است و از تمام عصبیتهای جاهلیت دور است. آن حسب و نسب روحانی در آن عالم ظهورش بیشتر و کمالش هویداتر است. این ارتباطهای جسمانی ملکی، که از روی عادات بشریه است، به اندک چیزی منقطع شود، و هیچیک از آنها در عوالم دیگر ارزشی ندارد، مگر ارتباطات در تحت نظام ملکوتی الهی باشد و در سایه میزان قواعد شرعیه و عقلیه باشد که دیگر آن انفصام و انقطاع ندارد.‏

‎ ‎

کتابشرح چهل حدیث (اربعین حدیث)صفحه 148

  • . اصول کافی، ج 2، ص 307،« کتاب ایمان و کفر»،« باب العصبیة»، حدیث 1.
  • . و قال علیه السلام: الرّاضی بفعل قوم کالداخل فیه معهم. و علی کلّ داخل فی باطل إثمان: إثم العمل به، و إثم الرّضا به. (آنکه از کار گروهی خوشنود باشد، چون کسی است که با ایشان در آن کار همراه بوده است. و هر آنکه در کار ناروایی دیگران را همراهی کند دو گناه دارد: گناه انجام آن، و گناه خوشنودی از آن.) نهج البلاغه فیض الاسلام، «حکمت» 146، ص 1153.
  • . اصول کافی، ج 2، ص 308،« کتاب ایمان و کفر»،« باب العصبیة»، حدیث 4.
  • . اصول کافی، ج 2، ص 308،« کتاب ایمان و کفر»،« باب العصبیّة»، حدیث 5.
  • . داستان اسلام حمزه را می توانید در این منابع ببینید: اصول کافی، ج 2، ص 308 «کتاب ایمان و کفر.» «باب العصبیّة»، حدیث 5. بحار الانوار، ج 7، ص 285، «کتاب ایمان و کفر»، «باب العصبیه»، حدیث 4. الصحیح من سیرة النبی الاعظم، ج 2، ص 75. سیرة النبی، ج 1، ص 312. اسد الغابة، ج 2، ص 146. الاستیعاب، ج 1، ص 271.
  • . بحار الانوار، ج 25، «کتاب الامامة»، «باب أن الائمة من ذریة الحسین (ع)»، ص 249. و در وسائل الشیعة، ج 14، ص 21، «کتاب النکاح»، «ابواب مقدمات نکاح»، «باب 8»، حدیث 5. با عبارت دیگر این حدیث آمده است.