الحدیث الثامن

فصل در بیان صورت ملکوتیه عصبیت

‏فصل در بیان صورت ملکوتیه عصبیت ‏

‏در شرح بعضی از احادیث سالفه گذشت که میزان در صورتهای ملکوتی و برزخی و قیامتی ملکات و قوّت آن است، و آن عالم محل بروز سلطان نفس [است ]، و ملک بدن تعصی از آن نکند. ممکن است در آن عالم انسان به صورت حیوانات یا به صورت شیطان محشور شود. و در این حدیث شریف که ما به شرح آن پرداختیم که می فرماید: «کسی که در دلش حبّه خردلی عصبیت باشد، برانگیزاند خداوند او را با اعراب جاهلیت.» تواند اشاره به آن معنی که ذکر شد باشد.‏

‏انسان دارای این رذیله وقتی از این عالم منتقل شد، شاید خود را یکی از اعراب جاهلیت ببیند که نه ایمان به خدای تعالی دارد، نه به رسالت و نبوت معتقد‏


کتابشرح چهل حدیث (اربعین حدیث)صفحه 148
‏است، و به هر صورت که صورت آن طایفه است خود را محشور ببیند، و خود نیز نفهمد که در دنیا اظهار عقیده حقه می کرده و در سلک امت رسول خاتم، صلّی الله علیه و آله، منسلک بوده. چنانچه در حدیث وارد است که اهل جهنم اسم رسول الله، صلّی الله علیه و آله، را فراموش کنند و خود را نتوانند معرفی کنند، مگر بعد از آنکه اراده حق تعالی به خلاص آنها تعلق گیرد.‏‎[1]‎‏ و چون این خلق به حسب بعضی احادیث از خواص شیطان است، شاید اعراب جاهلیت و انسان دارای عصبیت جاهلیت به صورت شیطان محشور گردد. کافی فی الصّحیح عن أبی عبد الله، علیه السّلام، قال إنّ الملائکة کانوا یحسبون أنّ إبلیس منهم، و کان فی علم الله أنّه لیس منهم، فاستخرج ما فی نفسه بالحمیّة و العصب، فقال:‏‏ «خلقتنی من نار و خلقته من طین.»‏‎[2]‎‏ یعنی «همانا ملائکه گمان می کردند که شیطان از آنهاست، و در علم خدا چنین بود که او از آنها نیست. پس خارج کرد آنچه در نفسش بود به حمیت و عصبیت، پس گفت: «مرا خلق کردی از آتش و آدم را خلق کردی از گل.» پس ای عزیز، بدان که این خلق خبیث از شیطان است، و اغلوطه آن ملعون و قیاس باطل غلطش به واسطه این حجاب غلیظ بود. این حجاب کلیه حقایق را از نظر می برد، بلکه تمام رذایل را محاسن جلوه می دهد و تمام محاسن غیر را رذیله نمایش دهد، و معلوم است کار انسانی که جمیع اشیا را بر غیر واقعیت خود ببیند به کجا منتهی شود. و علاوه بر آنکه خود این رذیله موجب هلاک انسان است، منشأ بسیاری از رذایل نفسانی و مفاسد اخلاقی و اعمالی شود که ذکر آنها موجب ملالت است.‏

‏پس، انسان عاقل که این مفاسد را از این خلق فاسد فهمید و به شهادت صادق مصدّق رسول اکرم و اهل بیت معظمش، صلوات الله علیهم أجمعین، اذعان کرد که این ملکه انسان را به هلاکت می کشاند و اهل آتش می کند، باید درصدد علاج نفس برآید، و اگر خدای نخواسته در دل او از این خلق به قدر خردلی هست، خود را از آن پاک و پاکیزه کند که در وقت مهاجرت از این عالم و انتقال به عالم آخرت و رسیدن اجل مقدر پاک باشد و با نفس صافی منتقل شود. و باید بداند انسان که مجال بسیار کم است و وقت تنگ است، زیرا که انسان نمی داند چه وقت روز ارتحال اوست.‏

‏ای نفس خبیث نویسنده، شاید در همین حال که مشغول نوشتنی، اجل مقدّر‏


کتابشرح چهل حدیث (اربعین حدیث)صفحه 149
‏برسد و تو را با این همه رذایل اخلاقی منتقل کند به عالمی که بازگشت ندارد.‏

‏ای عزیز، ای مطالعه کننده این اوراق، عبرت کن از حال این نویسنده که اکنون در زیر خاک و در عالم دیگر گرفتار اعمال زشت و اخلاق ناهنجار خویش است، و تا فرصت داشت به بطالت و هوی و هوس عمر عزیز را گذاراند و آن سرمایه الهی را ضایع و باطل کرد، تو ملتفت خود باش که نیز روزی مثل مایی و خودت نمی دانی آن چه روز است، شاید الان که مشغول قرائتی باشد. اگر تعللی کنی، فرصت از دست می رود. ای برادر من، این امور را تعویق نینداز که تعویق انداختنی نیست. چه قدر آدمهای صحیح و سالم با موت ناگهانی از این دنیا رفتند و ندانیم عاقبت آنها چیست؟ پس فرصت را از دست مده و یک دم را غنیمت شمار که کار خیلی اهمیت دارد و سفر خیلی خطرناک است. دستت از این عالم، که مزرعه آخرت است، اگر کوتاه شد، دیگر کار گذشته است و اصلاح مفاسد نفس را نتوانی کرد، جز حسرت و حیرت و عذاب و مذلت نتیجه نبری. اولیای خدا آنی راحت نبودند و از فکر این سفر پر خوف و خطر بیرون نمی رفتند. حالات علی بن الحسین، علیهما السلام، امام معصوم، حیرت انگیز است. ناله های امیر المؤمنین، علیه السلام، ولیّ مطلق، بهت آور است. چه شده است که ما این طور غافلیم؟ کی به ما اطمینان داده جز شیطان که کارهای ما را از امروز به فردا می اندازد. می خواهد اصحاب و انصار خود را زیاد کند و ما را با خلق خود و در زمره خود و اتباع خود محشور کند. همیشه آن ملعون امور آخرت را در نظر ما سهل و آسان جلوه دهد و ما را با وعده «رحمت خدا» و «شفاعت شافعین» از یاد خدا و اطاعت او غافل کند. ولی افسوس که این اشتهای کاذب است و از دامهای مکر و حیله آن ملعون است.‏

‏رحمت خدا الآن به تو احاطه کرده: رحمت صحت و سلامت و حیات و امنیت و هدایت و عقل و فرصت و راهنمایی اصلاح نفس. در هزاران رحمت گوناگون حق تعالی غوطه وری و استفاده از آنها نمی کنی و اطاعت شیطان می کنی. اگر از این رحمتها در این عالم استفاده نکنی، بدان که در آن عالم نیز بی بهره هستی از رحمتهای بی تناهی حق و از شفاعت شفیعان نیز محروم مانی. جلوه شفاعت شافعان در این عالم هدایت آنهاست، و در آن عالم باطن هدایت شفاعت است. تو از هدایت اگر بی بهره شدی، از شفاعت بی بهره ای، و به هر قدر هدایت شدی، شفاعت شوی. شفاعت رسول اکرم، صلّی الله علیه و آله، مثل رحمت حق مطلق است، محل قابل باید از او استفاده کند. اگر خدای نخواسته شیطان با این وسایل ‏


کتابشرح چهل حدیث (اربعین حدیث)صفحه 150
‏ایمان را از چنگ تو ربود، دیگر قابلیت رحمت و شفاعت نخواهی داشت. بلی، رحمت حق سرشار است در دو دنیا، تو اگر طالب رحمتی، چرا از این رحمتهای پیاپی که در این عالم مرحمت فرموده و بذر رحمتهای عوالم دیگر است برخوردار نمی شوی. این همه انبیا و اولیاء خدا تو را دعوت کردند به خوان نعمت و مهمانخانه الهی، نپذیرفتی و با یک وسوسه خنّاس و القاء شیطانی همه را کنار گذاشتی.‏

‏محکمات کتاب خدا و متواترات احادیث انبیا و اولیا و ضروریات عقول عقلا و براهین قطعیه حکما را فدای خطرات شیطانی و هواهای نفسانی کردی. ای وای به حال من و تو از این غفلت و کوری و کری و جهالت!‏

‎ ‎

کتابشرح چهل حدیث (اربعین حدیث)صفحه 151

  • . مرحوم فیض (ره) در علم الیقین (ج 2، ص 1042 و 1043) روایتی را با همین مفهوم نقل می کند.
  • . اصول کافی، ج 2، ص 308،« کتاب ایمان و کفر»،« باب العصبیة»، حدیث 6.