الحدیث الثامن

فصل در عصبیت‌های اهل علم است

‏فصل در عصبیت های اهل علم است ‏

‏یکی از عصبیتهای جاهلیت ایستادگی در مطالب علمیه است و حمایت کردن از حرفی است که از خودش یا معلمش یا شیخش صادر شده، نه برای اظهار حق و إبطال باطل. معلوم است این عصبیت از جهاتی زشت تر و از حیثیاتی نارواتر است از سایر عصبیتها: یکی از جهت متعصب. زیرا که اهل علم، که باید مربی بنی نوع بشر باشد و شاخه شجره نبوت و ولایت است و به وخامت امور مطلع و عواقب اخلاق فاسده را می داند، اگر خدای نخواسته خود عصبیت جاهلیت داشته باشد و متصف به صفات رذیله شیطانیه باشد، حجت بر او تمامتر و مورد مؤاخذه بیشتر واقع گردد.‏

‏کسی که خود را معرفی کند به اینکه چراغ هدایت مردم و شمع محفل انس و راهنمای سعادت و معرّف طرق آخرت است، اگر خدای نخواسته عامل به قول خود نباشد و باطنش با ظاهر مخالف باشد، در زمره اهل ریا و نفاق به حساب آید و از علمای سوء و عالم بلا عمل است که جزای آن بزرگتر و عذاب آن الیم تر است، و مثل آنها را در قرآن کریم ذکر فرموده:‏‏ بِئْسَ مَثَلُ الْقَوْم الَّذینَ کَذَّبُوا بآیاتِ الله وَ الله لا یَهْدِی القَوْمَ الظّالِمینَ ‏‏.‏‎[1]‎‏ پس، بر اهل علم خیلی لازم است که این مقامات را حفظ کنند و خود را کاملا از این مفاسد پاک کنند تا هم اصلاح آنها شود و هم اصلاح جامعه را کرده وعظ آنها مؤثر گردد و پند آنها در قلوب موقعیت پیدا کند. فساد عالم موجب فساد امت شود، و معلوم است فسادی که ماده فسادهای دیگر شود و خطیئه ای که خطیات دیگر زاید، بالاتر و بزرگتر است پیش ولیّ النعم از فساد جزئی غیر متعدی.‏


کتابشرح چهل حدیث (اربعین حدیث)صفحه 151
‏و یکی دیگر [از]‏ ‏جهات قباحت و وقاحت این خلق در اهل علم از ناحیه خود علم است. زیرا که این عصبیت خیانت به علم و حق ناشناسی از آن است، و کسی که حامل بار این امانت گردید و مخلّع به این خلعت شد، باید حفظ حرمت آن را بنماید و آن را صحیح و سالم به صاحبش تحویل دهد، و اگر تعصب جاهلیت کند، البته خیانت به آن کرده و ظلم و تعدی نموده، و این خود خطیئه عظیمه ای است.‏

‏و یکی دیگر از جهات قباحت آن از ناحیه طرف است. زیرا که طرف آن در مباحث علمی اهل علم است، و او از ودایع الهیه و حفظ حرمتش لازم و هتک آن از حرمات الهیه و موبقات عظیمه است. و عصبیتهای بیموقع گاه باعث شود که انسان مبتلا به هتک حرمت اهل علم شود. پناه می برم به خدای تعالی از این خطیئه بزرگ.‏

‏و یکی دیگر از ناحیه متعصّب له است، که استاد و شیخ انسان است، که البته موجب عقوق شود. زیرا که مشایخ عظام و اساطین کرام، نضّر الله وجوههم‏‎[2]‎‏، طرفداری حق را مایل و از باطل گریزان، و سخط کنند بر کسی که برای عصبیت جاهلیت حق کشی کند و ترویج باطل کند. و البته عقوق روحانی بالاتر است از عقوق جسمانی، و حق ولادت روحانیه بالاتر است از حق ولادت جسمانیه.‏

‏پس بر اهل علم، زادهم الله شرفا و عظمة، لازم و حتم است که خود را از مفاسد اخلاقی و اعمالی مبرا نمایند، و به حلیه اعمال حسنه و اخلاق کریمه مزین نمایند، و خود را از منصب شریفی که حق تعالی به آنها مرحمت فرموده منخلع ننمایند، که خسران آن را جز خدای تعالی کسی نداند. و السّلام.‏

‎ ‎

کتابشرح چهل حدیث (اربعین حدیث)صفحه 152

  • . «چه بد است مثل گروهی که آیات خدا را دروغ پنداشتند و خداوند گروه ستمکاران را راهنمایی نخواهد کرد.» (جمعه- 5).
  • . «خداوند چهره های ایشان را زیبا گرداند.»