الحدیث الحادی عشر

مقام اول در بیان آنکه اصل وجود مبدأ متعال جلّ و علا از فطریات است

‏مقام اول در بیان آنکه اصل وجود مبدأ متعال جلّ و علا از فطریات است ‏

‏و آن با تنبه به یک مقدمه معلوم گردد. و آن این است که یکی از فطرتهایی که جمیع سلسله بنی الانسان مخمّر بر آن هستند و یک نفر در تمام عایله بشر پیدا نشود که بر خلاف آن باشد، و هیچیک از عادات و اخلاق و مذاهب و مسالک و غیر آن آن را تغییر ندهد و در آن خلل وارد نیاورد، فطرت عشق به کمال است، که اگر در تمام دوره های زندگانی بشر قدم زنی و هر یک از افراد هر یک از طوایف و ملل را استنطاق کنی، این عشق و محبت را در خمیره او می یابی و قلب او را متوجه کمال می بینی.‏

‏بلکه در تمام حرکات و سکنات و زحمات و جدیتهای طاقت فرسا، که هر یک از افراد این نوع در هر رشته ای واردند مشغول اند، عشق به کمال آنها را به آن واداشته، اگر چه در تشخیص کمال و آنکه کمال در چیست و محبوب و معشوق در کجاست، مردم کمال اختلاف را دارند. هر یک معشوق خود را در چیزی یافته و گمان کرده و کعبه آمال خود را در چیزی توهم کرده و متوجه به آن شده از دل و جان آن را خواهان است. اهل دنیا و زخارف آن کمال را در دارایی آن گمان کردند و معشوق خود را در آن یافتند، از جان و دل در راه تحصیل آن خدمت عاشقانه کنند، و هر یک در هر رشته هستند و حب به هر چه دارند، چون آن را کمال دانند بدان متوجه اند. و همین طور اهل علوم و صنایع هر یک به سعه دماغ خود چیزی را کمال دانند و معشوق خود را آن پندارند. و اهل آخرت و ذکر و فکر، غیر آن را. بالجمله، تمام آنها متوجه به کمال اند، و چون آن را در موجودی یا موهومی تشخیص دادند، با آن عشقبازی ‏


کتابشرح چهل حدیث (اربعین حدیث)صفحه 182
‏کنند. ولی بباید دانست که با همه وصف، هیچیک از آنها عشقشان و محبتشان راجع به آن چه گمان کردند نیست، و معشوق آنها و کعبه آمال آنها آنچه را توهم کردند نمی باشد، زیرا هر کس به فطرت خود رجوع کند می یابد که قلبش به هر چه متوجه است، اگر مرتبه بالاتری از آن بیابد فورا قلب از اوّلی منصرف شود و به دیگری که کامل تر است متوجه گردد، و وقتی که به آن کامل تر رسید، به اکمل از آن متوجه گردد، بلکه آتش عشق و سوز و اشتیاق روز افزون گردد و قلب در هیچ مرتبه از مراتب و در هیچ حدی از حدود رحل اقامت نیندازد. مثلا اگر شما مایل به جمال زیبا و رخسار دلفریب هستید و چون آن را پیش دلبری سراغ دارید دل را به سوی کوی او روان کردید، اگر جمیلتر از آن را ببینید و بیابید که جمیلتر است، قهرا متوجه به آن شوید، و لااقل هر دو را خواهان شوید، و باز آتش اشتیاق فرو ننشیند و زبان حال و لسان فطرت شما آن است که «چیزیم نیست ورنه خریدار هر ششم»‏‎[1]‎‏. بلکه خریدار هر جمیلی هستید. بلکه با احتمال هم اشتیاق پیدا کنید: اگر احتمال دهید که جمیلی دلفریبتر از این ها که دیدید و دارید در جای دیگر است، قلب شما سفر به آن بلد کند، «من در میان جمع و دلم جای دیگر است»‏‎[2]‎‏ گویید. بلکه با آرزو نیز مشتاق شوید: وصف بهشت را اگر بشنوید و آن رخسارهای دلکش را- گرچه خدای نخواسته معتقد به آن هم نباشید- با این وصف، فطرت شما گوید ای کاش چنین بهشتی بود و چنین محبوب دلربایی نصیب ما می شد.‏

‏و همین طور کسانی که کمال را در سلطنت و نفوذ قدرت و بسط ملک دانسته اند و اشتیاق به آن پیدا کرده اند، اگر چنانچه سلطنت یک مملکت را دارا شوند متوجه مملکت دیگر شوند، و اگر آن مملکت را در تحت نفوذ و سلطه درآورند، به بالاتر از آن متوجه شوند، و اگر یک قطری را بگیرند، به اقطار دیگر مایل گردند، بلکه آتش اشتیاق آنها روز افزون گردد، و اگر تمام روی زمین را در تحت سلطنت بیاورند و احتمال دهند در کرات دیگر بساط سلطنتی هست، قلب آنها متوجه شود که ای کاش ممکن بود پرواز به سوی آن عوالم کنیم و آنها را در تحت سلطنت در آوریم. و بر این قیاس است حال اهل صناعات و علوم.‏

‏و بالجمله، حال تمام سلسله بشر در هر طریقه و رشته ای که داخل اند به هر مرتبه ای از آن که رسند، اشتیاق آنها به کامل تر از آن متعلق گردد و آتش شوق آنها فرو ننشیند و روز افزون گردد. پس این نور فطرت ما را هدایت کرد به اینکه تمام قلوب سلسله بشر، از قاره نشینان اقصی بلاد افریقا تا اهل ممالک متمدنه عالم، و از‏


کتابشرح چهل حدیث (اربعین حدیث)صفحه 183
‏طبیعیین و مادیین گرفته تا اهل ملل و نحل، بالفطره شطر قلوبشان متوجه به کمالی است که نقصی ندارد و عاشق جمال و کمالی هستند که عیب ندارد و علمی که جهل در او نباشد و قدرت و سلطنتی که عجز همراه آن نباشد، حیاتی که موت نداشته باشد، و بالاخره کمال مطلق معشوق همه است. تمام موجودات و عایله بشری با زبان فصیح یکدل و یک جهت گویند ما عاشق کمال مطلق هستیم، ما حب به جمال و جلال مطلق داریم، ما طالب قدرت مطلقه و علم مطلق هستیم. آیا در جمیع سلسله موجودات در عالم تصور و خیال، و در تجویزات عقلیه و اعتباریه، موجودی که کمال مطلق و جمال مطلق داشته باشد جز ذات مقدس، مبدأ عالم جلّت عظمته سراغ دارید؟ و آیا جمیل علی الاطلاق که بی نقص باشد جز آن محبوب مطلق هست؟‏

‏ای سرگشتگان وادی حیرت و ای گمشدگان بیابان ضلالت، نه، بلکه ای پروانه های شمع جمال جمیل مطلق، و ای عاشقان محبوب بی عیب بی زوال، قدری به کتاب فطرت رجوع کنید و صحیفه کتاب ذات خود را ورق بزنید، ببینید با قلم قدرت فطرت اللهی در آن مرقوم است:‏‏ وجَّهْتُ وَجْهِیَ لِلَّذی فَطَرَ السَّمواتِ وَ الأرْضَ ‏‎[3]‎‏. آیا فطرت الله الّتی فطر النّاس علیها فطرت توجه به محبوب مطلق است؟ آیا فطرت غیر متبدّله- لا تبدیل لخلق الله فطرت معرفت است؟ تا کی به خیالات باطله این عشق خدا داد فطری و این ودیعه الهیه را صرف این و آن می کنید؟‏

‏اگر محبوب شما این جمالهای ناقص و این کمالهای محدود بود، چرا به وصول به آنها آتش اشتیاق شما فرو ننشست و شعله شوق شما افزون گردید؟ هان، از خواب غفلت برخیزید و مژده دهید و سرور کنید که محبوبی دارید که زوال ندارد، معشوقی دارید که نقصی ندارد، مطلوبی دارید بی عیب، منظوری دارید که نور طلعتش الله نور السّموات و الأرض‏‎[4]‎‏ است، محبوبی دارید که سعه احاطه اش لو دلّیتم بحبل إلی الأرضین السّفلی لهبطتم علی الله‏‎[5]‎‏ است.‏

‏پس این عشق فعلی شما معشوق فعلی خواهد، و نتواند این موهوم و متخیل باشد، زیرا که هر موهوم ناقص است و فطرت متوجه به کامل است. پس، عاشق فعلی و عشق فعلی بی معشوق نشود، و جز ذات کامل معشوقی نیست که متوجه إلیه فطرت باشد. پس، لازمه عشق به کامل مطلق وجود کامل مطلق است. و پیشتر معلوم شد که احکام فطرت و لوازم آن از جمیع بدیهیات واضحتر و روشنتر است:‏


کتابشرح چهل حدیث (اربعین حدیث)صفحه 184
‏أَ فِی الله شَکٌّ فاطِرِ السَّمَواتِ وَ الأرْضِ ‏‏.‏‎[6]‎

‎ ‎

کتابشرح چهل حدیث (اربعین حدیث)صفحه 185

  • . مصرع دوم از این بیت حافظ است: «شهریست پر کرشمه و حوران ز شش جهت                     چیزیم نیست ورنه خریدار هر ششم»
  • . مصرع دوم از این بیت سعدی است: «هرگز وجود حاضر و غایب شنیده ای                              من در میان جمع و دلم جای دیگر است»
  • . «روی خود را به سوی آنکه آسمان ها و زمین را آفرید گردانیدم.» (انعام- 80).
  • . «خداوند نور آسمان ها و زمین است.» (نور- 36).
  • . «اگر با ریسمانی به ژرفنای زمین فرو فرستاده شوید، بر خداوند فرود آیید.» علم الیقین، ج 1، ص 54. مقصد اوّل، باب 3، فصل 5.
  • . «آیا در خداوند، پدید آورنده آسمان ها و زمین، شکی هست؟» (إبراهیم- 12).