الحدیث الثانی عشر

تتمیم در بیان تفکر ممنوع و مرغوب در ذات حق

‏تتمیم در بیان تفکر ممنوع و مرغوب در ذات حق ‏

‏بباید دانست که اینکه ما گفتیم تفکر در ذات و اسماء و صفات، ممکن است جاهل گمان کند که تفکر در ذات ممنوع است به حسب روایات، و نداند که آن تفکر که ممنوع است تفکر در اکتناه ذات و کیفیت آن است، چنانچه از روایات شریفه استفاده می شود. و گاهی نیز غیر اهل را منع کردند از نظر به بعضی معارف که مقدمات دقیقه داشته، چنانچه حکما نیز در هر دو مقام موافق اند. اما استحاله اکتناه ذات در کتب آنها مبرهن است‏‎[1]‎‏، و منع از تفکر آن نزد جمیع مسلّم. و اما شرایط دخول در این علوم و منع تعلیم غیر اهل، در کتب آنها مذکور و وصیت آنها در اوایل کتب یا اواخر آن مسطور است، چنانچه دو امام فن و فیلسوف بزرگ اسلام، شیخ ابو علی سینا‏‎[2]‎‏، و صدر المتألّهین‏‎[3]‎‏، در آخر اشارات ‏‎[4]‎‏، و اوّل اسفار‏‎[5]‎‏، وصیت بلیغ در این باب فرمودند. فراجع.‏

‏و اما نظر در ذات برای اثبات وجود و توحید و تنزیه و تقدیس آن، غایت ارسال ‏


کتابشرح چهل حدیث (اربعین حدیث)صفحه 192
‏انبیا و آمال عرفا بوده، و قرآن کریم و احادیث شریفه مشحون از علم به ذات و کمالات و اسماء و صفات ذات مقدس است، و ملحدین اسماء را حق تعالی تعییر فرموده. و هیچ کتابی از کتب حکما و متکلمین بیشتر از کتاب کریم الهی و کتب معتبره اخبار، مثل اصول کافی و توحید شیخ صدوق، غور در اثبات ذات و اسماء و صفات ننمودند. و فرق بین مأثورات از انبیا و کتب حکما فقط در اصطلاحات و اجمال و تفصیل است، نه چنانچه فرق بین فقه و اخبار راجعه به فقه در اصطلاحات و اجمال و تفصیل است، نه در معنی. لیکن مصیبت در آن است که در لباس اهل علم بعضی از جاهلان پیدا شده در قرون اخیر که ندیده و نسنجیده و از کتاب و سنّت عاری و بری بوده، مجرد جهل خود را دلیل بطلان علم به مبدأ و معاد دانسته، برای رواج بازار خود نظر در معارف را، که غایت مقصد انبیا و اولیا، سلام الله علیهم، است و سر تا پای کتاب خدا و اخبار اهل بیت، سلام الله علیهم، مشحون از آن است، حرام شمرده و هر ناسزایی و تهمتی را از اهل آن دریغ ندانسته و قلوب بندگان خدا را از علم به مبدأ و معاد منصرف کرده و اسباب تفرقه کلمه و شتاب جمعیت مسلمین گردیده، و از او اگر سؤال شود که این همه تکفیر و تفسیق برای چیست، متشبّث شود به حدیث لا تتفکّروا فی ذات الله‏‎[6]‎‏. این بیچاره جاهل از دو جهت در اشتباه و جهالت است: یکی آنکه گمان کرده حکماء تفکر در ذات می کنند، با آنکه آنها تفکر در ذات را و اکتناه آن را ممتنع می دانند، و این خود یکی از مسائل مبرهنه آن علم است. و دیگر آنکه معنی حدیث را ندانسته، گمان کرده مطلقا راجع به ذات مقدس نباید اسمی برده شود.‏

‏ما اکنون بعضی از روایات را می نگاریم، و جمع بین آنها- آنچه به نظر قاصر خویش رسد- می کنیم و حکم را انصاف قرار می دهیم. گرچه این از شرح حدیث و قرار داد ما قدری خارج است، ولی برای رفع شبهه و إبطال باطل شاید ضرور باشد.‏

‏کافی بإسناده عن أبی بصیر، قال: قال أبو جعفر، علیه السّلام: تکلّموا فی خلق الله و لا تتکلّموا فی الله، فإنّ الکلام فی الله لا یزداد صاحبه الّا تحیّرا.‏‎[7]‎‏ و این حدیث شریف خود دلالت دارد بر آنکه مقصود از تکلم [تکلم ] در اکتناه ذات و کیفیت آن است به مناسبت تعلیل آن، و الا تکلم در اثبات ذات و سایر کمالات و توحید و تنزیه آن موجب تحیر نگردد. و می شود که نهی باشد از کسانی که تکلم در این مقامات هم برای آنها اسباب تحیر شود. و مرحوم محدّث مجلسی ‏‎[8]‎‏،‏


کتابشرح چهل حدیث (اربعین حدیث)صفحه 193
‏رحمه الله، این دو احتمال را بدون بیانی که ما تقریب کردیم احتمال داده اند و اوّلی را تقویت فرموده.‏‎[9]‎‏ و فی روایة أخری عن حریز: تکلّموا فی کلّ شی ء، و لا تتکلّموا فی ذات الله‏‎[10]‎‏ و به این مضمون و قریب به آن بعض روایات دیگر وارد است که ذکر همه ضرور نیست.‏

‏و فی الکافی عن أبی جعفر، علیه السّلام، قال: إیّاکم و التّفکّر فی الله، و لکن إذا أردتم أن تنظروا إلی عظمته، فانظروا إلی عظیم خلقه.‏‎[11]‎‏ و این روایت نیز ظاهر در این است که مراد از تفکر تفکر در کنه ذات است، زیرا که در ذیل حدیث فرماید:‏

‏«اگر خواستید عظمت حق تعالی را نظر کنید، استدلال کنید از عظمت خلق بر عظمت حق تعالی.» و این بر سبیل مثال است و برای نوع مردم است که طریق معرفت آنها تفکر در خلق است.‏

‏این ها، و بعض احادیث دیگر که قریب به این هاست، احادیث وارده در نهی از تکلم و تفکر است که معلوم شد خود آنها بنفسها دلالت بر مطلوب ما می نماید.‏

‏و چیزی که واضح می نماید مقصد را، حدیث شریف کافی است در باب تفکر: بإسناده عن أبی عبد الله، علیه السّلام، قال: أفضل العبادة إدمان التّفکّر فی الله و فی قدرته.‏‎[12]‎‏ پس تفکر در حق و اثبات ذات، و تفکر در قدرت و سایر اسماء و صفات، علاوه بر آنکه منهی نیست، افضل عبادات است.‏

‏و در حدیث شریف کافی وارد است که سئل علیّ بن الحسین، علیهما السّلام، عن التّوحید، فقال: إنّ الله عزّ و جلّ علم أنّه یکون فی آخر الزّمان أقوام متعمّقون، فأنزل الله تعالی ‏‏ «قُل هُوَ الله أَحَدٌ»‏‏ و الآیات من سورة «الحدید» إلی قوله:‏

‏«وَ هُوَ عَلیمٌ بِذاتِ الصُّدُورِ»‏‏ فمن رام وراء ذلک فقد هلک.‏‎[13]‎‏ پس، معلوم می شود این آیات شریفه، که توحید و تنزیه حق و بعث و رجوع موجودات در آن وارد است، برای متعمقین و ارباب فکرهای دقیق نازل شده. باز هم باید گفت فکر در حق تعالی حرام است؟ آیا کدام عارف و حکیم بیشتر از معارف وارده در اوّل سوره «حدید» آورده؟ غایت معرفت آنها رسیدن به این است که سبّح لله ما فِی السَّمواتِ وَ الأَرْضِ.‏‎[14]‎‏. آیا از آیه شریفه ‏‏ هُوَ الأوَّلُ وَ الآخِرُ وَ الظّاهِرُ وَ الباطِنُ وَ هُوَ بِکُلِّ شَیْ ءٍ عَلیمٌ ‏‏.‏‎[15]‎‏ کی برای توصیف حق تعالی و جلوات ذات مقدسش بهتر بیانی دارد؟ به ‏


کتابشرح چهل حدیث (اربعین حدیث)صفحه 194
‏جان دوست قسم که اگر برای حقیّت کتاب کریم الهی جز این آیه شریفه نبود، برای اهل دل کفایت می کرد. قدری مراجعه نمایید به کتاب خدا و خطب و آثار و اخبار رسول اکرم و خلفای معصومین او، سلام الله علیهم، ببینید در هر مقصد از مقاصد معارف که تصور می شود کدام حکیم و عارف بیشتر از آنها بیانی نموده. تمام کلماتشان مشحون از توصیف حق و استدلال بر ذات و صفات ذات مقدس است، به طوری که هر طایفه ای به قدر فهم خود از آن برخوردار می شود.‏

‏پس، از مجموع این اخبار معلوم می شود که تفکر در ذات به یک مرتبه ممنوع است که آن تفکر کنه ذات و کیفیت آن است، چنانچه در حدیث شریف کافی وارد است: من نظر فی الله کیف هو هلک‏‎[16]‎‏ یا آنکه جمع بین اخبار ناهیه و آمره شود به اینکه یک دسته از مردم که قلوبشان طاقت استماع برهان ندارد و استعداد ورود در این گونه مباحث ندارند، وارد نشوند، چنانچه شاهد بر این جمع در خود روایات است. و اما کسانی که اهل آن هستند، برای آنها راجح، بلکه افضل از جمیع عبادات، است.‏

‏در هر صورت، ما از مقصد و قرار داد خود بکلی خارج شدیم، ولی چاره ای نبود جز تعرض به این مطلب فاسد و تهمت غیر مرضیّ حق، که در این عصرهای اخیر متداول شده در السنه، شاید تأثیری در بعض قلوب کند. و اگر یک نفر قبول این قول کند، برای من کفایت کند. و الحمد لله و إلیه المشتکی‏‎[17]‎‏.‏

‎ ‎

کتابشرح چهل حدیث (اربعین حدیث)صفحه 195

  • . شرح اصول کافی، صدر المتألهین، ج 1، ص 251، «کتاب التوحید»، «باب النهی عن الکلام فی الکیفیّة». و نقد النصوص فی شرح نقش الفصوص، جامی، ص 27 و 28.
  • . حدیث 1، پاورقی 46.
  • . محمد بن إبراهیم شیرازی (979- 1050) ملقب به «صدر الدین» و «صدر المتألهین» معروف به صدرا و ملّا صدرا از بزرگان حکمای اسلامی است. وی بنیانگزار «حکمت متعالیه» است و صاحب آراء بدیعی در فلسفه می باشد. مکتب فلسفی صدر المتألهین پس از او بر دیگر مکاتب فلسفی برتری یافت. و بیشتر حکمای اسلامی پس از او از پیروان مکتب او بشمار می روند. مهمترین اثر وی اسفار اربعه است که در بر دارنده آراء و نظریات فلسفی او بنحو گسترده می باشد. از آثار دیگر اوست: تفسیر القرآن الکریم، شرح اصول کافی، مبدأ و معاد، مفاتیح الغیب، شواهد الربوبیّه، اسرار الآیات، حاشیه بر شفا. وی از شاگردان محقق داماد، میر فندرسکی و شیخ بهائی است. ملا محسن فیض و عبد الرزاق لاهیجی (فیّاض) از شاگردان معروف او هستند.
  • . اشارات، ج 3، ص 419،« خاتمه و وصیة».
  • . اسفار، ج 1، مقدمه، ص 10.
  • . تفسیر القرآن الکریم، ج 4، ص 421 و همچنین این مفهوم با عبارات مختلف نقل شده است. اصول کافی، ج 1، ص 93، «کتاب التوحید» باب النهی عن الکلام فی الکیفیه، حدیث 7. توحید صدوق، ص 454- 457، باب 67، احادیث 1 و 2 و 9. علم الیقین ج 1، ص 95. المحجة البیضاء، ج 8، ص 193 و 210.
  • . «کافی با سند خود از أبو بصیر روایت می کند که گفت امام باقر (ع) فرمود: «از آفریده های خداوند سخن بگویید و از [ذات ] خدا سخن مگویید، زیرا سخن از ذات خدا مایه سرگردانی بیشتر گوینده است.» اصول کافی، ج 1، ص 92، «کتاب توحید»، «باب نهی عن الکلام فی الکیفیة»، حدیث 1.
  • . حدیث 1، پاورقی 14.
  • . مرآة العقول، ج 1، ص 322،« کتاب توحید»،« باب النهی عن الکلام فی الکیفیة»، حدیث 1.
  • . «در باب هر چیز سخن بگویید ولی در ذات خدا گفتگو مکنید.» اصول کافی، ج 1، ص 92، «کتاب توحید»، «باب النهی عن الکلام فی الکیفیة»، دنباله حدیث 1.
  • . اصول کافی، ج 1، ص 93،« کتاب توحید»،« باب النهی عن الکلام فی الکیفیة»، حدیث 7.
  • . پاورقی 9.
  • . «از علی بن الحسین (ع) درباره توحید پرسیدند فرمودند: «همانا خداوند عزّ و جلّ می دانست که در آخر زمان پاره ای از مردم ژرف اندیش خواهند آمد، پس خداوند تعالی قُل هو الله احد و آیاتی از سوره «حدید» تا آیه و هو علیم بذات الصدور را فرو فرستاد، پس هر کس فزون از آن را اراده کند هلاک شده است.» اصول کافی، ج 10، ص 91، «کتاب توحید»، «باب النسبة»، حدیث 3.
  • . «آنچه در آسمان ها و زمین است خدا را تنزیه می کنند.» (حدید- 1).
  • . «او آغاز و پایان و آشکار و نهان است و او به همه چیز داناست.» (حدید- 3).
  • . «هر که درباره چگونگی خدا بیندیشد هلاک شود.» اصول کافی، ج 1، ص 93، «کتاب توحید»، «باب النهی عن الکلام فی الکیفیة»، حدیث 5.
  • . «ستایش مخصوص خداست و شکایت نزد اوست.»