الحدیث الثانی عشر

فصل در تفکر در مصنوع است

‏فصل در تفکر در مصنوع است ‏

‏- یکی دیگر از درجات تفکر، فکرت در لطایف صنعت و اتقان آن و دقایق خلقت است، به قدری که در طاقت بشر است. و نتیجه آن علم به مبدأ کامل و صانع حکیم است. و این عکس برهان صدّیقین است، زیرا که مبدأ برهان در آن مقام حق تعالی عزّ اسمه است، و از آن علم به تجلیات و مظاهر و آیات حاصل شود، و در این مقام مبدأ برهان مخلوقات است، و از آنها علم به مبدأ و صانع حاصل شود. و این برهان برای عامه است و آنها را حظی از برهان صدّیقین نیست، و لهذا شاید بسیاری ‏


کتابشرح چهل حدیث (اربعین حدیث)صفحه 195
‏انکار نمایند که نظر در حقّ مبدأ علم به خود او شود، و علم به مبدأ موجب شود علم به مخلوق را.‏

‏بالجمله، تفکر در لطایف و دقایق صنعت و اتقان نظام خلقت از علوم نافعه و از فضایل اعمال قلبیه و افضل از جمیع عبادات است، زیرا که نتیجه آن اشرف نتایج است. گر چه جمیع عبادات نتیجه اصلی و سرّ واقعی آنها حصول معارف است، ولی کشف این سرّ و حصول این نتیجه برای ماها نشود، و از برای آن اهلی است که هر عبادتی برای آنها بذر مشاهده یا مشاهداتی است. در هر صورت، اطلاع بر لطایف صنعت و اسرار خلقت بحقیقت تا کنون برای بشر [میسر]‏ ‏نگردیده. و به طوری پایه آن دقیق و محکم است و نظام آن جمیل و از روی اسلوب کمال است که در هر موجودی، اگر چه حقیر به نظر آید، اگر بشر با کمال علمی که در قرنها حاصل کردند دقیق شوند، به هزار یک از آن اطلاع پیدا نکنند، تا چه رسد به آنکه نظام کلی جملی را در تحت نظر درآورند و بخواهند با افکار جزئیه ناقصه خود پی به لطایف و دقایق آن برند.‏

‏ما اکنون نظر شما را جلب می کنیم به یکی از دقایق خلقت که نسبتا نزدیک به افهام و از محسوسات به شمار آید، تو خود حدیث مفصل بخوان از این مجمل.‏

‏ای عزیز، نظر کن و تفکر نما در این نسبتی که در بین شمس و زمین است به مسافت معیّن و حرکت خاص که زمین دارد به دور خود و شمس، که با مدار معیّنی حرکت می کند که شب و روز و فصول از آن حاصل می شود، چه اتقان صنع و حکمت کاملی است که اگر با این ترتیب نبود، یعنی شمس نزدیک بود یا دور بود، در صورت اوّل از حرارت و در صورت دوم از سرما و برودت، در زمین تکوین معدن و نبات و حیوان نمی شد. و اگر چنانچه با همین نسبت ساکن بود زمین، تولید روز و شب و فصول نمی شد، و بیشتر زمین یا تمام آن قابل تکوین نمی شد. اکتفا به این نیز نشده، اوج، یعنی غایت دوری زمین از شمس، در جانب شمال واقع شده که حرارت زیاد نشود و صدمه به مکوّنات وارد نیاید، و حضیض، یعنی غایت نزدیکی شمس به زمین، در جانب جنوب واقع شده که از سرما ضرر به ساکنین زمین وارد نشود. به این نیز اکتفا نشده، ماه را، که تأثیر در تربیت موجودات زمین دارد، در سیر با زمین مختلف قرار داده، به طوری که شمس وقتی در شمال زمین است، قمر در منطقه جنوبی، و به عکس، وقتی آن یک در منطقه جنوبی است، این یک در منطقه شمالی است، برای انتفاع سکّان ارض از آنها. این ها یکی از امور محسوسه ‏


کتابشرح چهل حدیث (اربعین حدیث)صفحه 196
‏ضروریه است، لیکن احاطه به دقایق و لطایف آن جز خالق آن، که علمش محیط است، احدی پیدا نکند.‏

‏چرا این قدر دور رفتیم، اگر کسی در خلقت خود، به قدر سعه علم و طاقت خود، تفکر نماید: اولا در مدارک ظاهره خود که آنها بر طبق مدرکات و محسوسات ساخته شده- از برای هر دسته از مدرکاتی که در این عالم یافت می شود قوّه ادراکی قرار داده شده، با چه وضعیت و ترتیب محیّرالعقولی، و امور معنویه را، که با حواسّ ظاهره ادراک نتوان کرد، حواس باطنه قرار داده شد که آنها را ادراک نماید.‏

‏از علم الروح و قوای روحانیّه نفس، که دست بشر از اطلاع بر آن کوتاه است، صرف نظر نما، علم بدن و تشریح و ساختمان طبیعی و خواص هر یک از اعضای ظاهره و باطنه را در تحت نظر و فکر بیاور، ببین چه نظام غریبی و ترتیب عجیبی است، با آنکه علم بشر با صدها قرن سال به هزار یک آن نرسیده و تمام علما اظهار عجز خود را با زبان فصیح می نمایند، با اینکه بدن این انسان در مقابل دیگر موجودات زمین یک ذره ناقابلی است، و زمین و همه موجودات آن در مقابل نظام شمسی قدر قابلی ندارد، و تمام منظومه شمسی ما در مقابل منظومات شمسیه دیگر قدر محسوسی ندارد، و تمام این نظامات کلیه و جزئیه با یک ترتیب منظم و نظام مرتبی بنا شده است که به ذره ای از آن کسی ایراد نتواند کرد، و عقول تمام بشر از فهم دقیقه ای از دقایق آن عاجز است. آیا پس از این تفکر، عقل شما محتاج به مطلب دیگری است برای آنکه اذعان کند به آنکه یک موجود عالم قادر حکیمی که هیچ چیزش شبیه موجودات دیگر نیست این موجودات را با این همه حکمت و نظام و ترتیب متقن ایجاد فرموده؟‏‏ أَ فِی الله شکٌّ فاطِرِ السَّمواتِ و الْأرْضِ ‏‏.‏‎[1]‎‏ این همه صنعت منظم، که عقول بشر از فهم کلیات آن عاجز است، بیربط و خود به خود پیدا نشده. کور باد چشم دلی که حق را نبیند و جمال جمیل او را در این موجودات مشاهده نکند. نابود باد کسی که با این همه آیات و آثار باز در شک و تردید باشد. ولی چه کند انسان بیچاره که گرفتار اوهام است؟ اگر شما تسبیح خود را ارائه دهید و دعوی کنید که این تسبیح خود به خود بدون آنکه کسی او را تنظیم کرده باشد منظم شده، همه بشر به عقل شما می خندند. مصیبت آنجاست که اگر ساعت بغلی را در آورده همین دعوی را درباره آن نیز نمایید، آیا شما را از زمره عقلا خارج می کنند و تمام عقلای عالم شما را رمی به جنون می کنند یا نه؟ آیا کسی که این نظام ساده جزئی را از رشته علل و اسباب خارج دانست، باید گفت مجنون است و از‏


کتابشرح چهل حدیث (اربعین حدیث)صفحه 197
‏حقوق عقلا باید او را محروم دانست، پس چه باید کرد با کسی که این نظام عالم، نه بلکه این انسان و نظام روح و بدن او، را مدعی است خود بخود پیدا شده؟ او را باز باید در زمره عقلا حساب کرد؟ آیا کدام بیخرد از این بیخردتر است.‏‏ قُتِلَ الْإنْسانُ ما أَکْفَرَهُ ‏‎[2]‎‏ مرده باد انسان که باز زنده به علم نیست و در بحر ضلالت خود غوطه ور است.‏

‎ ‎

کتابشرح چهل حدیث (اربعین حدیث)صفحه 198

  • . ( إبراهیم- 12) و حدیث 11، پاورقی 14.
  • . «کشته باد انسان! چه قدر ناسپاس است او.» (عبس- 17)