الحدیث الثانی عشر

فصل در بیان تقوای عامه

‏فصل در بیان تقوای عامه ‏

‏بدان ای عزیز که چنانچه از برای این بدن صحت و مرضی است و علاج و معالجی، برای نفس انسانی و روح آدمیزاده نیز صحت و مرض و سقم و سلامتی و علاج و معالجی است. صحت و سلامت آن عبارت است از اعتدال در طریق انسانیت، و مرض و سقم آن اعوجاج از طریق و انحراف از جاده انسانیت است. و اهمیت امراض نفسانیه هزاران درجه بیشتر از امراض جسمانیه است، زیرا که غایت این امراض منتهی می نماید انسان را به حلول موت، و همین که مرگ آمد و توجه نفس از بدن سلب شد، تمام امراض جسمانیه و خللهای مادیه از او مرتفع شود و هیچیک از آلام و اسقام بدنیه برای او باقی نماند. و لیکن اگر خدای نخواسته دارای امراض روحیه و اسقام نفسیه باشد، اوّل سلب توجه نفس از بدن و حصول توجه به ملکوت خویش، اوّل پیدایش امراض و اسقام آن است. مثل توجه به دنیا و تعلق به آن، مثل مخدراتی است که انسان را از خود بیخود نموده، و سلب علاقه روح از دنیای بدن باعث به خود آمدن آن است. و همین که به خود آمد، آلام و اسقام و امراضی که در باطن ذات داشت همه به او هجوم کند و تمام آنها که تا آن وقت مخفی بوده و مثل آتشی بوده که در زیر خاکستر پنهان بوده هویدا گردد. و آن امراض و آلام یا از او زایل نشود و ملازم او باشد، یا اگر زایل شدنی باشد، پس از هزاران سال در تحت فشارها و زحمتها و آتش ها و داغها مرتفع شود: آخر الدّواء الکیّ‏‎[1]‎‏. قال تعالی:‏‏ یَوْمَ یُحْمی عَلَیْها فی نارِ جَهنَّمَ فَتُکْوی بِها جِباهُهُمْ وَ جُنُوبُهُمْ و ظُهُورَهُمْ ‏‏.‏‎[2]‎‏ و منزله انبیا، علیهم السلام، منزله اطبّاء مشفق است که با کمال شفقت و علاقه مندی به صحت مرضی نسخه های گوناگون به مناسبت حال آنها برای آنها آوردند و آنها را هدایت فرمودند به طریق هدایت: «ما طبیبانیم شاگردان حق»‏‎[3]‎‏. و منزله اعمال روحیه و قلبیه و اعمال ظاهریه و بدنیه منزله دوای امراض است، چنانچه منزله تقوا در هر مرتبه از مراتب آن منزله پرهیز از چیزهای مضر است برای مرض، تا پرهیز در کار نباشد ممکن نیست که مرضی مبدل به سلامت شود و نسخه طبیب مؤثر افتد.‏

‏در امراض جسمانیه گاهی ممکن است که با ناپرهیزی جزئی باز دوا و طبیعت ‏


کتابشرح چهل حدیث (اربعین حدیث)صفحه 207
‏غالب آید و صحت عود کند، زیرا که طبیعت خود حافظ صحت است و دوا معین آن، و لیکن در امراض روحیه امر خیلی دقیق است، زیرا که طبیعت بر نفس از اوّل امر چیره شده و وجهه نفس رو به فساد و منکوس است:‏‏ إنّ النّفس لأمّارة بالسّوء‏‎[4]‎‏.‏

‏از این جهت به مجرد فی الجمله ناپرهیزی امراض بر او غلبه کند و رخنه ها از اطراف بر او باز کند تا صحت را بکلی از بین ببرد.‏

‏پس، انسان مایل به صحت نفس و شفیق به حال خود و علاقه مند به صحت، پس از تنبه به اینکه راه چاره از خلاصی از عذاب الیم منحصر است به عمل کردن به دستور انبیا و دستورات آنها منحصر است به دو چیز، یکی اتیان به مصلحات و مستصحّات نفسانیه و دیگر پرهیز از مضرات و مولمات آن، و معلوم است که ضرر محرّمات در مفسدات نفسانیه از همه چیز بیشتر است و از این سبب محرّم شده اند، و واجبات در مصلحات از هر چیز مهمتر است و از این جهت واجب شده اند، و افضل از هر چیز و مقدم بر هر مقصد و مقدمه پیشرفت و راه منحصر مقامات و مدارج انسانیه این دو مرحله است که اگر کسی مواظبت به آنها کند از اهل سعادت و نجات است، و مهمترین این دو تقوای از محرّمات است- و اهل سلوک نیز این مقام را مقدم شمارند بر مقام اوّل، و از مراجعه به اخبار و آثار و خطب نهج البلاغة واضح شود که حضرات معصومین نیز به این مرحله بیشتر اهمیت داده اند- پس، ای عزیز این مرحله اوّل را خیلی مهم شمار و مواظبت و مراقبت در امر آن نما که اگر قدم اوّل را درست برداشتی و این پایه را محکم کردی، امید وصول به مقامات دیگر است، و الا رسیدن به مقامات ممتنع و نجات بس مشکل و صعب می شود.‏

‏جناب عارف بزرگوار و شیخ عالی مقدار ما‏‎[5]‎‏ می فرمودند که مواظبت به آیات شریفه آخر سوره «حشر»، از آیه شریفه ‏‏ یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا اتُّقُوا الله وَ لْتَنْظُرْ نَفْسٌ ما قدَّمَتْ لِغَدٍ‏‏.‏‎[6]‎‏ تا آخر سوره مبارکه با تدبّر در معنی آنها در تعقیب نمازها خصوصا در اواخر شب که قلب فارغ البال است، خیلی مؤثر است در اصلاح نفس. و نیز برای جلوگیری از شرّ نفس و شیطان دوام بر وضو را سفارش می فرمودند و می گفتند وضو به منزله لباس جندی است. و در هر حال از قادر ذو الجلال و خداوند متعال جلّ جلاله با تضرع و زاری و التماس بخواه که تو را توفیق دهد در این مرحله، و از تو یاری فرماید در حصول ملکه تقوا.‏

‏و بدان که اوایل امر قدری مطلب سخت و مشکل می نماید، ولی پس از چندی مواظبت زحمت به راحت مبدل می شود و مشقت به استراحت، بلکه به یک ‏


کتابشرح چهل حدیث (اربعین حدیث)صفحه 208
‏لذت روحانی خالصی بدل می شود که اهلش آن لذت را با جمیع لذات مقابل نکنند. و ممکن است ان شاء الله پس از مواظبت شدید و تقوای کامل از این مقام به مقام تقوای خواص ترقی کنی که آن تقوای از مستلذات نفسانیه است. زیرا که لذت روحانی را که چشیدی، از لذات جسمانیه کم کم منصرف شوی و از آنها پرهیز کنی، پس راه بر تو سهل و آسان شود، و بالاخره لذات فانیه نفسانیه را چیزی نشماری، بلکه از آنها متنفر شوی و زخارف دنیا در چشمت زشت و ناهنجار آید، و وجدان کنی و بیابی که از هر یک از لذات این عالم در نفس اثری و در قلب لکه سودایی حاصل شود که باعث شدت انس و علاقه به این عالم شود، و این خود اسباب اخلاد در ارض گردد و در حین سکرات موت به ذلت و سختی و زحمت و فشار مبدل گردد، چه که عمده سختی سکرات موت و نزع روح و شدت آن در اثر همین لذات و علاقه به دنیاست، چنانچه پیش از این اشاره به آن شد. و چون انسان وجدان این معنی کرد، لذات این عالم از نظرش بکلی بیفتد و از تمام دنیا و زخارف آن متنفر گردد و گریزان شود. و این خود ترقی از مقام دوم است به مقام سوم تقوی.‏

‏پس، راه سلوک إلی الله سهل و آسان شود و طریق انسانیت برای او روشن و وسیع گردد، و قدم او کم کم قدم حق شود و ریاضت او ریاضت حق گردد، و از نفس و آثار و اطوار آن گریزان شود و در خود عشق به حق مشاهده کند و به وعده های بهشت و حور و قصور قانع نشود، و مطلوب دیگری و منظور دیگری طلب کند و از خود بینی و خودخواهی متنفر گردد. پس، تقوا از محبت نفس نماید و متقی از توجه به خود و خود خواهی شود. و این مقامی است بس شامخ و رفیع و اوّل مرتبه حصول روایح ولایت است. و حق تعالی او را در کنف لطف خود جای دهد و از او دستگیری فرماید و مورد الطاف خاصه حق شود. و آنچه پس از این برای سالک رخ دهد از حوصله تحریر خارج است. و الحمد لله أوّلا و آخرا و ظاهرا و باطنا، و الصّلاة علی محمّد و آله الطاهرین.‏

‎ ‎

کتابشرح چهل حدیث (اربعین حدیث)صفحه 209

  • . «آخرین درمان، داغ نهادن و سوزاندن است.» و آن مثلی است مشهور که در نهج البلاغه ( «خطبه» 168) نیز آمده است. «کی داغ یعنی آهن تافته ای است که بر بعض جراحات نهند. و مراد آنکه وسائل صعب را آن گاه به کار برند که چاره های سهل بی اثر ماند.» امثال و حکم.
  • . «روزی که در آتش دوزخ سوزانده شوند و پیشانی و پهلو و پشت آنها را به آن داغ کنند.» (توبه- 35).
  • . «ما طبیبانیم شاگردان حق                             بحر قلزم دید ما را فانفلق»مثنوی، دفتر سوم، بیت 2742.
  • . «همانا نفس امر به زشتی کند.» (یوسف- 53).
  • . مرحوم شاه آبادی (ره) و حدیث 1، پاورقی 51.
  • . «ای ایمان آورندگان تقوا پیشه کنید و هر کس باید بنگرد برای فردا چه پیش فرستاده است.» (حشر- 18).