الحدیث الخامس عشر

فصل در بیان نکته شدّت ابتلا انبیاء و اوصیاء و مؤمنین

‏فصل در بیان نکته شدّت ابتلا انبیاء و اوصیاء و مؤمنین ‏

‏بدان که پیش از این مذکور شد‏‎[1]‎‏ که هر عملی که از انسان صادر می شود، بلکه هر چه در ملک بدن واقع شود و متعلق ادراک نفس شود، از آن یک نحو اثری در نفس واقع شود، چه اعمال حسنه باشد یا سیّئه، که از اثر حاصل از آنها در لسان اخبار به «نکته بیضاء» و «نکته سوداء» تعبیر شده،‏‎[2]‎‏ و چه از سنخ لذایذ باشد یا سنخ آلام باشد. مثلا از هر لذتی که از مطعومات یا مشروبات یا منکوحات و جز آنها انسان می برد، در نفس اثری از آن واقع می شود و ایجاد علاقه و محبتی در باطن روح نسبت به آن می شود و توجه نفس به آن افزون می شود. و هر چه در لذات و مشتهیات بیشتر غوطه زند، علاقه و حب نفس به این عالم شدیدتر گردد و رکون و اعتمادش بیشتر شود، و نفس تربیت شود و ارتیاض پیدا کند به علاقه به دنیا، و هر چه لذایذ در ذائقه اش بیشتر شود، ریشه محبتش بیشتر گردد، و هر چه اسباب عیش و عشرت و راحت فراهمتر باشد، درخت علاقه دنیا برومندتر گردد. و هر چه توجه نفس به دنیا بیشتر گردد. به همان اندازه از توجه به حق و عالم آخرت غافل گردد، چنانچه اگر رکون نفس بکلی به دنیا شد و وجهه آن مادی و دنیاوی گردید، سلب توجه از حقّ تعالی و دار کرامت او بکلی گردد و أخلد إلی الأرض و اتّبع هواه‏‎[3]‎‏ شود.‏


کتابشرح چهل حدیث (اربعین حدیث)صفحه 239
‏پس، استغراق در بحر لذایذ و مشتهیات قهرا حب به دنیا آورد، و حب به دنیا تنفر از غیر آن آورد، و وجهه به ملک غفلت از ملکوت آورد. چنانچه به عکس، اگر انسان از چیزی بدی دید و ادراک ناملایمات کرد، صورت آن ادراک در نفس ایجاد تنفر نماید. و هر چه آن صورت قوی تر باشد، آن تنفر باطنی قوی تر گردد. چنانچه اگر کسی در شهری رود که در آنجا امراض و آلام بر او وارد شود و ناملایمات خارجی و داخلی بر او رو آورد، قهرا از آنجا متنفر و منصرف شود. و هر چه ناملایمات بیشتر باشد، انصراف و تنفر افزون شود. و اگر شهر بهتری سراغ داشته باشد، کوچ به آنجا کند. و اگر نتواند به آنجا حرکت کند، علاقه به آنجا پیدا کند و دلش را به آنجا کوچ دهد.‏

‏پس، اگر انسان از این عالم هر چه دید بلیّات و آلام و اسقام و گرفتاری دید و امواج فتنه ها و محنتها بر او رو آورد، قهرا از آن متنفر گردد و دلبستگی به آن کم شود و اعتماد بر آن نکند. و اگر به عالم دیگری معتقد باشد و فضای وسیع خالی از هر محنت و المی سراغ داشته باشد، قهرا بدانجا سفر کند. و اگر سفر جسمانی نتوان کرد، سفر روحانی کند و دلش را بدانجا فرستد. و پر واضح است که تمام مفاسد روحانی و اخلاقی و اعمالی از حب به دنیا و غفلت از حق تعالی و آخرت است. و حب به دنیا سر منشأ هر خطیئه است،‏‎[4]‎‏ چنانچه تمام اصلاحات نفسانی و اخلاقی و اعمالی از توجه به حق و دار کرامت آن و از بیعلاقگی به دنیا و عدم رکون و اعتماد به زخارف آن است.‏

‏پس، معلوم شد از این مقدمه که حق تعالی عنایت و الطافش به هر کس بیشتر باشد و مراحم ذات مقدس شامل حال هر کس زیادتر باشد، او را بیشتر از این عالم و زخارف آن پرهیز دهد، و امواج بلیات و فتن را بر او بیشتر متوجه فرماید، تا اینکه روحش از این دنیا و زخارف آن منصرف و منزجر گردد و به مقدار ایمانش رو به عالم آخرت رود و وجهه قلبش متوجه به آنجا گردد. و اگر نبود از برای تحمل شدت ابتلا مگر همین یک جهت، هر آینه کفایت می کرد. و در احادیث شریفه اشارت به این معنی دارد:‏

‏محمّد بن یعقوب بإسناده عن أبی جعفر، علیه السّلام، قال: إنّ الله تعالی لیتعاهد المؤمن بالبلاء کما یتعاهد الرّجل أهله بالهدایّة من الغیبة، و یحمیه الدنیا کما یحمی الطبیب المریض.‏‎[5]‎


کتابشرح چهل حدیث (اربعین حدیث)صفحه 240
‏حضرت باقر علیه السلام، فرماید: «همانا خدای تعالی هر آینه تفقد کند مؤمن را به بلا چنانچه تفقد کند مردی عیال خود را به هدیه از سفر. و هر آینه پرهیز دهد او را از دنیا، چنانچه پرهیز دهد طبیب مریض را.» و در حدیث دیگر نیز به همین مضمون وارد است.‏‎[6]‎‏ و گمان نشود که محبت حق و شدت عنایت ذات اقدس به بعضی بندگان، نعوذ بالله، جزاف و بی جهت است، بلکه هر قدمی که مؤمن و بنده خدا به سوی او بردارد، عنایت حق به او متوجه شود، حق تعالی به قدر ذراعی به او نزدیک شود.‏‎[7]‎‏ مثل مراتب ایمان و تهیه اسباب توفیق، مثل انسانی است که با چراغی در راه تاریک حرکت کند: هر قدمی که بردارد، جلو او روشن گردد و راهنمایی برای قدم دیگر نماید. هر قدمی که انسان به سوی آخرت بردارد، راه روشنتر شود و عنایات حق به او بیشتر گردد و اسباب توجه به عالم قرب و تنفر از عالم بعد را فراهم فرماید. و عنایات ازلیه حق تعالی به انبیا و اولیا به واسطه علم ازلی اوست به اطاعت آنها در زمان تکلیف. چنانچه شما اگر دو بچه داشته باشید که در حال طفولیت آنها علم پیدا کنید که یکی موجبات رضایت شما را فراهم می کند و یکی موجبات سخط و غضب شما را، البته عنایت شما از اوّل به آن مطیع بیشتر از دیگری است.‏

‏و دیگر از نکات شدت ابتلای بندگان خاص این است که آنها در این ابتلا و گرفتاریها به یاد حق افتند و مناجات و تضرع در درگاه قدس ذات مقدس نمایند و مأنوس با ذکر و فکر او گردند. و طبیعی این نوع بنی الانسان است که در وقت بلیات تشبث به هر رکنی که احتمال نجات در او دهند پیدا می کنند، و در وقت سلامت و راحت غفلت از آن پیدا می کنند، و چون خواص رکنی جز حق سراغ ندارند، بدان متوجه شوند و انقطاع به مقام مقدس او پیدا کنند. و حق تعالی از عنایتی که به آنها دارد، خود سبب انقطاع را فراهم فرماید. گر چه این نکته، بلکه نکته سابقه، نسبت به انبیا و اولیاء کمل درست نیاید، چه که آنها مقامشان مقدستر از آن است و قلبشان محکمتر از آن است که به این امور علاقه به دنیا پیدا کنند، یا در توجه و انقطاعشان به حق فرقی حاصل شود.‏

‏و تواند بود که انبیا و اولیاء کمل چون به نور باطنی و مکاشفات روحانی یافته اند که حق تعالی به این عالم و زخارف آن نظر لطف ندارد و دنیا و هر چه در اوست خوار و پست است در پیشگاه مقدس او، از این جهت اختیار کردند فقر را بر غنا و ابتلا را بر راحتی و بلیّات را بر غیر آنها چنانچه در احادیث شریفه شاهد بر این معنی است.‏‎[8]‎


کتابشرح چهل حدیث (اربعین حدیث)صفحه 241
‏در حدیث است که جبرئیل کلید خزاین ارض را در حضور خاتم النبیین، صلّی الله علیه و آله، آورد و عرض کرد در صورت اختیار آن از مقامات اخروی شما نیز چیزی کم نشود. حضرت برای تواضع از حق تعالی قبول نفرمود و فقر را اختیار فرمود.‏‎[9]‎‏ و در کافی شریف سند به حضرت صادق، علیه السلام، رساند در حدیثی، قال: إنّ الکافر لیهون علی الله حتّی لو سأله الدّنیا بما فیها أعطاه ذلک.‏‎[10]‎‏ و این از خواری دنیاست در نظر کبریای حق. و در حدیث است که حق تعالی از وقتی که عالم اجسام را خلق فرموده به آن نظر لطف فرموده است.‏‎[11]‎‏ و دیگر از نکات شدت ابتلا مؤمنین آن است که در اخبار به آن اشاره شده است که از برای آنها درجاتی است که به آنها نایل نشوند مگر با بلیات و امراض و آلام ‏‎[12]‎‏. و ممکن است این درجات صورت اعراض از دنیا و اقبال به حق باشد، و ممکن است از برای خود این بلیّات صورت ملکوتی باشد که نیل به آنها نشود مگر با ظهور در عالم ملک و ابتلای آنها به آن. چنانچه در حدیث شریف کافی سند به حضرت صادق، علیه السلام، رساند: قال إنّه لیکون للعبد منزلة عند الله، فما ینالها إلّا بإحدی الخصلتین: إمّا بذهاب ماله، أو ببلیّة فی جسده.‏‎[13]‎‏ فرمود: «همانا چنین است: هر آینه می باشد از برای بنده درجه ای پیش خدا، پس نمی رسد به آن مگر به دو خصلت: یا به رفتن مالش، یا به بلیه در جسم او.» و در خبر شهادت حضرت سید الشهداء، علیه السلام، وارد است که حضرت رسول (ص) را در خواب دید.‏

‏حضرت فرمود به آن مظلوم که از برای تو درجه ای است در بهشت، نمی رسی به آن مگر به شهادت.‏‎[14]‎‏ البته صورت ملکوتی شهادت در راه خدا حاصل نمی شود مگر به وقوع آن در ملک چنانکه مبرهن است در علوم عالیه، و در اخبار متواتره وارد است که از برای هر عملی صورتی است در عالم دیگر.‏‎[15]‎‏ و در کافی از حضرت صادق، علیه السلام، نقل شده است، قال: إنّ عظیم الأجر لمع عظیم البلاء، و ما أحبّ الله قوما إلّا ابتلاهم.‏‎[16]‎‏ فرمود: «همانا بزرگی مزد هر آینه با بزرگی بلاست. و دوست ندارد خدا قومی را مگر آنکه مبتلا کند آنها را.» و احادیث به این مضمون بسیار است.‏

‎ ‎

کتابشرح چهل حدیث (اربعین حدیث)صفحه 242

  • . ص 123.
  • . زرارة عن أبی جعفر (ع)- قال [قال:] ما من عبد إلّا و فی قلبه نکتة بیضاء، فإذا أذنب ذنبا، خرج فی النکتة نکتة سوداء، فإن تاب، ذهب ذلک السّواد. و إن تمادی فی الذّنوب، زاد ذلک السّواد حتّی یغطی البیاض، فإذا تغطّی البیاض، لم یرجع صاحبه إلی خیر أبدا ... (زرارة از امام باقر (ع) روایت کرده است که فرمود: «هیچ بنده ای نیست مگر در دل او نقطه سفیدی است، و چون گناهی انجام دهد، نقطه سیاهی در آن پیدا شود، سپس اگر توبه کند، آن سیاهی از بین می رود، و اگر به گناه ادامه دهد بر آن سیاهی افزوده شود چندانکه سفیدی را بپوشاند، و چون سفیدی پوشیده بود، صاحب آن هرگز به نیکی و خوبی باز نمی گردد ...) اصول کافی، ج 2، ص 273، «کتاب ایمان و کفر»، «باب الذنوب»، حدیث 20.
  • . «به سوی زمین گرایید (پستی طلبید) و هوای نفس خویش را پیروی کرد.» (اعراف- 176).
  • . اشاره است به حدیثی از علی بن الحسین (ع) که فرمود: حبّ الدّنیا رأس کل خطیئة اصول کافی ج 2، ص 131، «کتاب ایمان و کفر»، «باب ذم دنیا و زهد در آن»، حدیث 11.
  • . اصول کافی ج 2، ص 255،« کتاب ایمان و کفر»،« باب شدت ابتلا المؤمن»، حدیث 17،
  • . اصول کافی ج 2، ص 259،« کتاب ایمان و کفر»،« باب شدت ابتلا المؤمن»، حدیث 28،
  • . در حدیث قدسی است: من تقرّب إلیّ شبرا تقرّبت إلیه ذراعا. (هر کسی به قدر یک وجب به من نزدیک شود، من به قدر یک ذراع به او نزدیک شوم.) بحار الانوار، ج 3، ص 313، «کتاب التوحید»، باب 14، کنز العمال، ج 1، ص 225، حدیث 135.
  • . نهج البلاغة،« خطبه» 159 و 234( خطبه قاصعه)
  • . اشاره است به حدیث ... و هبط مع جبرئیل ملک لم یطإ الأرض قطّ، معه مفاتیح خزائن الأرض. فقال: یا محمّد، إنّ ربّک یقرئک السّلام و یقول هذه مفاتیح خزائن الأرض، فإن شئت فکن نبیّا عبدا، و إن شئت فکن نبیّا ملکا. فأشار إلیه جبرئیل (ع): أن تواضع یا محمّد. فقال: بل اکون نبیّا عبدا. ثم صعد إلی السّماء ... (و یکی از فرشتگان الهی که هرگز به زمین فرود نیامده بود با جبرئیل به زمین آمد، و با او کلیدهای گنجهای زمین بود، و به پیغمبر گفت: «ای محمد، پروردگارت بر تو سلام کرد و فرمود این کلیدهای گنجهای زمین است، اگر خواهی پیامبری بنده باش و اگر خواهی پیامبری دارای ملک و سلطنت باش.» پس جبرئیل اشاره کرد که «یا محمد فروتنی کن.» پیامبر گفت: «من پیامبری بنده خواهم بود،» فرشته به سوی آسمان رفت ...) امالی صدوق، مجلس 69، حدیث 2.
  • . «کافر نزد خدا خوار و پست است بدان حد که اگر دنیا را با هر چه در آن است از خداوند بخواهد به او می دهد.» اصول کافی، ج 2، ص، «کتاب ایمان و کفر»، «باب شدة ابتلا المؤمن»، حدیث 28.
  • . حدیث 14، پاورقی 17.
  • . بحار الانوار، ج 78، ص 174،« کتاب الطهارة»،« باب 44»، حدیث 11. و همچنین در اصول کافی، ج 2، ص 255،« کتاب ایمان و کفر»،« باب شدة الابتلاء المؤمن»، حدیث 14.
  • . اصول کافی، ج 2، ص 257،« کتاب ایمان و کفر»،« باب شدة ابتلا المؤمن»، حدیث 23،
  • . در بحار نقل می کند. فجاءه النّبی- و هو فی منامه فأخذ الحسین و ضمّه إلی صدره و جعل یقبل بین عینیه، و یقول: بأبی أنت کأنّی اراک مرملا بدمک بین عصابة من هذه الامّة یرجون شفاعتی، ما لهم عند الله من خلاق. یا بنیّ إنّک قادم علی أبیک و أمّک و أخیک و هم مشتاقون إلیک، و إنّ لک فی الجنّة درجات لا تنالها إلّا بالشّهادة. (پس پیامبر نزد وی آمد- و او در خواب بود- حسین را گرفت و بر سینه خود نهاد و میان دو چشم او بوسه داد و فرمود. پدرم فدای تو باد، چنان است که می بینم گروهی از این امت که به شفاعت من امید بسته اند در خونت بغلطانند. گروهی که نزد خدا بهره ای از خیر ندارند. فرزندم تو بر پدر و مادر و برادرت وارد گردی در حالی که آنها مشتاق اند به دیدار تو. بتحقیق تورا در بهشت درجاتی است که بدان نرسی مگر به شهادت.» امام این رؤیا را هنگام خروج از مدینه از کنار قبر پیامبر مشاهده فرموده بود. بحار الانوار، ج 44، ص 313، باب 37، حدیث 1.
  • . چنانچه در حدیث طولانی «معراج» از امام صادق (ع) روایت شده است که پیغمبر (ص) فرمود: فإذا أنا بقوم بین أیدیهم موائد من لحم طیّب و لحم خبیث، و هم یأکلون الخبیث و یدعون الطّیب. فسألت جبرئیل من هؤلاء. فقال: الّذین یأکلون الحرام و یدعون الحلال من امّتک. قال: ثمّ مررت بأقوام لهم مشاخر کمساخر الإبل، یقرض اللّحم من اجسامهم و یلقی فی افواههم. فقلت: من هؤلاء یا جبرئیل؟ فقال: هم الهمّازون اللّمازون. ثمّ مررت بأقوام ترضخ وجوههم و رءوسهم بالصّخر. فقلت: من هؤلاء یا جبرئیل؟ فقال: الّذین یترکون صلاة العشاء ... (امام صادق (ع) از پیامبر (ص) نقل کرده است که فرمود شب معراج گروهی را دیدم که در برابر آنان سفره هایی از گوشت پاکیزه و پلید قرار داشت، و آن گروه از گوشت پلید می خورند و گوشت پاکیزه را رها کرده بودند. از جبرئیل سؤال کردم این گروه کیستند؟ گفت اینان گروهی از امت تو هستند که حرام می خورند و حلال را ترک می کنند. سپس گروهی دیگر را دیدم که دهانشان همانند دهان شتر بود، از تنشان گوشت می برید و در دهانشان می افکند. پرسیدم اینان کیستند. گفت اینان عیبجویان سخن چین اند. پس بر گروهی گذشتم که صورت و سرهایشان را با سنگ می کوبیدند. سؤال کردم اینان کیستند؟ گفت اینان کسانی اند که نماز عشاء را ترک کنند.) بحار الانوار، ج 6، ص 239، «کتاب العدل و المعاد»، «باب احوال البرزخ و القبر و عذابه و سؤاله». و همچنین علم الیقین، ج 2، ص 884، «المقصد الرابع»، باب 2.
  • . اصول کافی ج 2، ص 252،« کتاب ایمان و کفر»،« باب شدة ابتلا المؤمن»، حدیث 3.