الحدیث السّابع عشر

فصل در شرایط توبه است

‏فصل در شرایط توبه است ‏

‏آنچه در فصل سابق ذکر شد، ارکان توبه بود. و از برای آن شرایط قبول و شرایط کمالی است، که آنها را به ترتیب مذکور می داریم. عمده شرایط دو امر است، چنانچه عمده شرایط کمال نیز دو امر است. و ما در این باب می پردازیم به ذکر کلام شریف حضرت مولی الموالی، زیرا که آن در حقیقت از جوامع کلم و کلام ملوک و ملوک کلام است.‏

‏روی فی نهج البلاغة أنّ قائلا قال بحضرته، علیه السّلام: أستغفر الله. فقال له: ثکلتک امّک! أ تدری ما الإستغفار؟ إنّ الإستغفار درجة العلیّین، و هو اسم واقع علی ستّة معان: أوّلها النّدم علی ما مضی. و الثّانی العزم علی ترک العود إلیه أبدا. و الثّالث أن تؤدّی إلی المخلوقین حقوقهم حتّی تلقی الله سبحانه املس لیس علیک تبعة. و الرّابع أن تعمد إلی کلّ فریضة علیک ضیّعتها فتؤدّی حقّها. و الخامس أن تعمد إلی اللّحم الّذی نبت علی السّحت، فتذیبه بالأحزان حتّی تلصق الجلد بالعظم و ینشأ بینهما لحم جدید. و السّادس أن تذیق الجسم ألم الطّاعة کما أذقته حلاوة المعصیة.‏‎[1]‎‏ جناب سید جلیل القدر، السید الرضی‏‎[2]‎‏، رضی الله عنه، در نهج البلاغه روایت فرمود که «همانا گوینده ای در محضر حضرت امیر، علیه السلام، گفت:‏

‏استغفر الله.» پس فرمود به او: «مادرت در عزایت گریه کناد، آیا می دانی چیست استغفار؟ همانا استغفار درجه علّیین است. و آن اسمی است که واقع می شود بر شش معنی. اوّل آنها پشیمانی بر گذشته است. دوم، عزم بر برگشت ننمودن است به سوی آن همیشگی. سوم، ادا کنی به سوی مخلوق حق آنها را تا ملاقات کنی خدای سبحان را پاکیزه که نبوده باشد بر تو دنباله ای. (یعنی حقی از کسی به عهده تو‏


کتابشرح چهل حدیث (اربعین حدیث)صفحه 277
‏نباشد.) چهارم، آنکه روی آوری به سوی هر فریضه که بر تو است که ضایع کردی آن را، پس ادا کنی حق آن را. پنجم، روی آوری به سوی گوشتی که روییده شده است بر حرام، پس آب کنی آن را به اندوه ها تا بچسبد گوشت به استخوان و روییده شود بین آنها گوشت تازه. ششم، آنکه بچشانی جسم را درد فرمانبرداری، چنانچه چشاندی آن را شیرینی نافرمانی.» این حدیث شریف مشتمل است اوّلا بر دو رکن توبه که «پشیمانی» و «عزم بر عدم عود» است. و پس از آن، بر دو شرط مهم قبول آن که «ردّ حقوق مخلوق» و «ردّ حقوق خالق» است. انسان به مجرد آنکه گفت توبه کردم، از او پذیرفته نمی شود.‏

‏انسان تائب آن است که هر چه از مردم بنا حق برده ردّ به آنها کند، و اگر حقوق دیگری از آنها در عهده اوست، و ممکن است تأدیه یا صاحبش را راضی نماید، قیام به آن کند. و هر چه از فرایض الهیه ترک کرده، قضا کند یا تأدیه نماید، و اگر تمام آنها را ممکنش نیست، قیام به مقدار امکان کند. بداند که این ها حقوقی است که از برای هر یک از آنها مطالبی است، و در نشئه دیگر از او به اشق احوال [مطالبه ] می کنند، و در آن عالم راهی برای تأدیه آنها ندارد جز آنکه حمل بار گناهان دیگران را کند و ردّ اعمال حسنه خود را نماید. پس، در آن وقت بیچاره و بدبخت می شود و راهی برای خلاص و چاره برای استخلاص ندارد.‏

‏ای عزیز، مبادا شیطان و نفس امّاره وارد شوند بر تو و وسوسه نمایند و مطلب را بزرگ نمایش دهند و تو را از توبه منصرف کنند و کار تو را یکسره نمایند. بدان که در این امور هر قدر، و لو به مقدار کمی نیز باشد، اقدام بهتر است. اگر نمازهای فوت شده و روزه ها و کفّارات و حقوق خدایی بسیار است و حقوق مردم بیشمار است، گناهان متراکم است و خطایا متزاحم، از لطف خداوند مأیوس مشو و از رحمت حق ناامید مباش که حق تعالی اگر تو به مقدور اقدام کنی، راه را بر تو سهل می کند و راه نجات را به تو نشان می دهد. بدان که یأس از رحمت حق بزرگترین گناهی است که در نفس گمان نمی کنم هیچ گناهی بدتر و بیشتر از آن تأثیر نماید. انسان مأیوس از رحمت چنان ظلمتی قلبش را فرا بگیرد و چنان افسارش گسیخته شود که با هیچ چیز اصلاحش نمی توان نمود. مبادا از رحمت حق غافل شوی و گناهان و تبعات آن در نظرت بزرگ آید. رحمت حق از همه چیز بزرگتر و به هر چیز شامل است: «داد حق را قابلیت شرط نیست»‏‎[3]‎‏ تو از اوّل چه بودی؟ در ظلمت عدم قابلیت و استعدادی نیست، حقّ جلّ و علا بی استحقاق و استعداد و بدون سؤال و‏


کتابشرح چهل حدیث (اربعین حدیث)صفحه 278
‏سابقه دعا تو را نعم وجود و کمالات وجود بخشید، بسط بساط نعم غیر محصوره و رحمتهای غیر متناهیه فرمود، و تمام موجودات مسخر تو کرد، اکنون هم از عدم صرف و از نابودی محض حالت بدتر نشده. خداوند وعده رحمت داده، وعده مغفرت فرمود، تو یک قدم پیش بیا و به سوی درگاه قدس او قدم گذار، او خود از تو با هر وسیله ای هست دستگیری می فرماید. و اگر نتوانستی تأدیه حقوق او کنی، از حقوق خود می گذرد، و حقوق دیگران را اگر نتوانستی تأدیه نمایی، جبران می فرماید. قضیه جوان نبّاش‏‎[4]‎‏ را، که در عهد رسول اکرم، صلّی الله علیه و آله، بود، شنیدی.‏

‏ای عزیز، راه حق سهل است و آسان، ولی قدری توجه می خواهد. اقدام باید کرد. با تسویف و تأخیر امر را گذراندن و بار گناهان را هر روز زیاد کردن کار را سخت می کند، ولی اقدام در امر و عزم بر اصلاح امر و نفس راه را نزدیک و کار را سهل می کند. تو تجربه کن و چندی اقدام کن، اگر نتیجه گرفتی، صحت مطلب بر تو ثابت می شود، و الا راه فساد باز است و دست گنهکار تو دراز.‏

‏و اما آن دو امر دیگر که جناب امیر المؤمنین، علیه السلام، فرموده است از شرایط کمال توبه و توبه کامله است، نه آنکه توبه بدون آنها تحقق پیدا نمی کند یا قبول نمی شود، بلکه توبه بدون آنها کامل نیست.‏

‏بدان که از برای هر یک از منازل سالکان مراتبی است که به حسب حالات قلوب آنها فرق می کند. شخص تائب اگر بخواهد به مرتبه کمال آن نایل شود، باید تدارک تروک را که کرد- یعنی آنچه را که ترک کرده بود تدارک کرد- تدارک حظوظ را نیز بکند. یعنی حظوظ نفسانیه ای که در ایام معاصی برای او حاصل شده بود باید تدارک کند. و آن به این نحو صورت پذیرد که آثار جسمیه و روحیه که در مملکت او حاصل شده بود از معاصی، در صدد برآید که از آن بکلی حک نماید تا نفس به صقالت اولیه و روحانیت فطریه خود عود کند و تصفیه کامله از برای او حاصل آید، چنانچه دانستی که از برای هر معصیتی و هر لذتی در روح اثری حاصل آید، چنانچه در جسم نیز قوّتی حاصل شود از بعضی از آنها. پس شخص تائب باید مردانه قیام کند و آن آثار را بکلی قلع کند، و ریاضات جسمیه و روحیه به خود دهد تا تبعات و آثار آن بکلی مرتفع شود. همان طور که حضرت مولا دستور داده است.‏

‏پس به واسطه ریاضات جسمیه و امساک از مقوّیات و مفرّحات و گرفتن روزه مستحبی و یا واجبی، اگر به عهده اوست، گوشت حاصل از معاصی یا در ایام ‏


کتابشرح چهل حدیث (اربعین حدیث)صفحه 279
‏معاصی را ذوب کند. و به واسطه ریاضات روحیه و عبادات و مناسک، حظوظ طبیعت را تدارک کند، زیرا که در ذائقه روح صورت لذات طبیعیه موجود است، و تا آن صورتها متحقق است، نفس متمایل به آنها و قلب عاشق به آنهاست، و بیم آن است که خدای نخواسته باز نفس سرکشی کند و عنان را از دست بگیرد. پس بر سالک راه آخرت و تائب از معاصی لازم است که الم ریاضت و عبادت را به ذائقه روح بچشاند، و اگر شبی در معصیت و عشرت به سر برده، تدارک آن شب را بکند به قیام به عبادت خدا، و اگر روزی را به لذات طبیعیه نفس را مشغول کرده، به صیام و مناسک مناسبه جبران کند، تا نفس بکلی از آثار و تبعات آن، که حصول تعلقات و رسوخ محبت به دنیاست، پاک و پاکیزه شود. البته توبه در این صورت کامل تر می شود و نورانیت فطریّه نفس عود می کند. و پیوسته در خلال اشتغال به این امور تفکر و تدبر کند در نتایج معاصی و شدت بأس حق تعالی و دقت میزان اعمال و شدت عذاب عالم برزخ و قیامت، و بفهمد و به نفس و قلب بفهماند که تمام این ها نتایج و صور این اعمال قبیحه و مخالفتهای با مالک الملوک است، امید است که پس از این علم و تفکر، نفس از معاصی متنفر شود و انزجار تام و تمام برایش حاصل شود، و به نتیجه مطلوبه در باب توبه برسد و توبه او کامل و تمام شود.‏

‏پس، این دو مقام از متممات و مکملات منزل توبه است. و البته انسان که در مرحله اولی می خواهد وارد منزل توبه شود گمان نکند آخر مراتب را از او خواستند، و به نظرش راه صعب و منزل پر زحمت آید و یکسره ترک آن کند. هر مقداری که حال سالک طریق آخرت اقتضا می کند، همان اندازه مطلوب و مرغوب است. پس از آنکه وارد طریق شد، راه را خدای تعالی بر او آسان می کند. پس نباید سختی راه انسان را از اصل مقصد باز دارد، زیرا که مقصد خیلی بزرگ و مهم است. اگر عظمت مقصد را بفهمیم، هر زحمتی در راه آن آسان می شود. آیا چه مقصدی از نجات ابدی و روح و ریحان همیشگی بالاتر است، و چه خطری از شقاوت سرمدی و هلاکت دائمی عظیم تر است؟ با ترک توبه و تسویف و تأخیر آن ممکن است انسان به شقاوت ابدی و عذاب خالد و هلاک دائم برسد، و با دخول در این منزل، ممکن است انسان سعید مطلق شود و محبوب حق گردد. پس وقتی مقصد بدین عظمت است، از زحمت چند روزه چه باک است.‏

‏و بدان که اقدام به قدر مقدور هر چه هم کم باشد مفید است. مقایسه کن امور آخرتی را به امور دنیایی که عقلا [اگر]‏ ‏نتوانستند به مقصد عالی خود برسند، از‏


کتابشرح چهل حدیث (اربعین حدیث)صفحه 280
‏مقصد کوچک دست بر نمی دارند، و اگر مطلوب کامل را نتوانستند تحصیل کنند، از مطلوب ناقص صرف نظر نمی کنند، تو نیز اگر به کمال آن نمی توانی نایل شوی، از اصل مقصد و از صرف حقیقت آن باز نمان و هر مقداری ممکن است در تحصیل آن اقدام کن.‏

‎ ‎

کتابشرح چهل حدیث (اربعین حدیث)صفحه 281

  • . نهج البلاغة، ص 1271،« حکمت»، 409.
  • . ابو الحسن محمد بن حسین بن موسی، مشهور به شریف رضی، (406- 359) از بزرگان و مشاهیر دانشمندان شیعه وی شاگرد شیخ مفید بود و شیخ طوسی و دیگران از او روایت کرده اند در فنون ادب و بلاغت سر آمد دیگران بود و در دیگر علوم اسلام نیز حظّی وافی داشت. زهد و مناعت وی زبانزد بود. پس از پدرش نقابت سادات بدو مفوض گردید. از آثار اوست: انشراح الصدر، خصائص الائمة، تلخیص البیان عن مجازات القرآن، مجازات الاثار النبویة مهمترین و مشهورترین یادگار او «نهج البلاغة» است.
  • . «چاره آن دل عطای مبدلیست                                                 داد او را قابلیت شرط نیست» مثنوی، دفتر پنجم، بیت 1537.
  • . حکایت جوان نبّاش و توبه او در کتب تفسیر و حدیث نقل شده خلاصه آن این است که روزی معاذ بن جبل بر پیغمبر (ص) وارد شد و عرض کرد که در آستانه درب جوانی است که بشدت می گرید و تمنای ملاقات دارد. پیامبر او را پذیرفت و از سبب گریه اش پرسید. گفت: «گناهان بزرگ کرده ام و از آنها و خشم خداوند سخت می ترسم.» پیغمبر وی را به رحمت و بخشایشگری خداوند امیدوار ساخت و فرمود خداوند از گناهان بزرگ در می گذرد. سپس از گناه او سؤال کرد، جوان گفت: «هفت سال بود که نبش قبر می کردم و کفن می دزدیدم تا شبی قبر دختر جوانی از انصار را شکافتم و با جنازه او بخفتم: چون از آنجا باز می گشتم ندایی شنیدم که مرا از عذاب خدا بیم می داد.» پیامبر چون حکایت جوان را شنید او را از نزد خود راند. جوان بالای کوهی رفت و چهل شبانه روز بر حال خود نالید و گریست تا آیه و الذین اذا فعلوا فاحشة ... نازل گردید پس پیامبر نزد او رفت و وی را بشارت داد که خداوند توبه او را پذیرفته است. بحار الانوار، ج 6، ص 23، «کتاب العدل و المعاد»، «باب التوبة و انواعها و شرائطها»، حدیث 26. و تفسیر صافی ذیل آیه 135 سوره «آل عمران».