الحدیث السّابع عشر

فصل در نتیجه استغفار

‏فصل در نتیجه استغفار‏

‏از اموری که برای شخص تائب لازم است بدان اقدام کند پناه بردن به مقام غفّاریت حق تعالی و تحصیل حالت استغفار است. از حضرت حق جلّ جلاله و مقام غفّاریت آن ذات مقدس با زبان قال و حال و سرّ و علن در خلوات، با عجز و ناله و تضرع و زاری، طلب کند که بر او ستر کند ذنوب و تبعات آن را. البته مقام غفّاریت و ستّاریت ذات مقدس اقتضا می کند ستر عیوب و غفران تبعات ذنوب را. چون که صور ملکوتیه اعمال به منزله ولیده انسان، بلکه بالاتر از آن، است، و حقیقت توبه و صیغه استغفار به منزله لعان است، حق تعالی به واسطه غفاریت و سترش آن ولیده ها را با لعان مستغفر از او منقطع می فرماید. و هر یک از موجودات که اطلاع بر حال انسان پیدا کردند، چه از ملائکه و کتّاب صحائف جرائم، و چه از زمان و مکان و اعضا و جوارح خود او، آنها را از آن گناه محجوب می فرماید، و همه را انساء می فرماید، چنانچه در حدیث شریف اشاره به آن شده است که می فرماید: ینسی ملکیه ما کتبا علیه من الذّنوب. و ممکن است وحی حضرت حق تعالی به اعضا و جوارح و بقاع ارض به کتمان معاصی، که در حدیث شریف است، همین انساء آنها باشد، چنانچه ممکن است فرمان به عدم شهادت باشد. و شاید مراد رفع آثار معاصی از اعضا باشد که به واسطه آن شهادت تکوینی حاصل آید، چنانچه اگر توبه نکند، هر یک از اعضایش ممکن است به لسان قال یا حال شهادت دهند بر کرده های او در هر حال. چنانچه مقام غفّاریت و ستّاریت حق اقتضا کرده است که الآن که در این عالم هستیم، اعضای ما شهادتی بر اعمال ما ندهند، و زمان و مکان کرده های ما را مستور دارند، همین طور در عوالم دیگر، اگر با توبه صحیحه و استغفار خالص از دنیا برویم، اعمال ما را مستور می دارند، یا آنکه از اعمال ما بکلی محجوب ‏


کتابشرح چهل حدیث (اربعین حدیث)صفحه 281
‏می شوند. و شاید مقتضای کرامت حق جلّ جلاله دومی باشد که انسان تائب پیش احدی سر افکنده نباشد و خجلت زدگی نداشته باشد. و الله العالم.‏

‎ ‎

کتابشرح چهل حدیث (اربعین حدیث)صفحه 282