الحدیث التاسع عشر

فصل

‏فصل‏‏ ‏

‏بدان که حرمت غیبت فی الجمله اجماعی، بلکه از ضروریات فقه است. و از کبائر و موبقات است. و بحث در اطراف آن و مستثنیات آن از وظیفه این اوراق خارج است. آنچه لازم است در این مقام ذکر آن، تنبه دادن بر فساد این سیّئه موبقه و تبعات آن است که بلکه ان شاء الله با تفکر در آن بدان مبتلا نشویم، یا اگر خدای نخواسته شدیم، بزودی رجوع کنیم، توبه کنیم و قلع ماده فساد آن را کرده نگذاریم با این آلودگی و ابتلای به این کبیره ایمان کش از این عالم منتقل شویم، که از برای این موبقه کبیره در عالم غیب و پس پرده ملکوت صورت مشوّه زشتی است که علاوه بر بدی آن موجب رسوایی در ملأ اعلی و محضر انبیاء مرسلین و ملائکه مقربین می شود. صورت ملکوتی آن همان است که خداوند تبارک و تعالی در کتاب کریمش اشاره به آن می فرماید و احادیث شریفه نیز صراحتا و اشارتا بیان آن را کرده اند. قال الله عزّ و جلّ:‏‏ وَ لا یَغْتَبْ بَعْضُکُمْ بَعْضاً أَ یُحِبُّ أَحَدُکُمْ أَنْ یَأْکُلَ لَحْمَ أَخیهِ مَیْتاً فَکَرِهْتُمُوهُ.‏‎[1]‎‏ فرمود: «غیبت نکند بعض شما بعضی را. آیا دوست دارد یکی از شما که گوشت برادر خود را بخورد در صورتی که مردار است؟ پس کراهت دارید او را البته.» ما غافلیم از آنکه اعمال ما عینا با صورتهای مناسبه با آنها در عالم دیگر به ما رجوع می کند. نمی دانیم که این عمل صورت مردار خوردن است. صاحب این عمل همان طور که چون سگهای درنده اعراض مردم را دریده و گوشت آنها را خورده، در جهنم نیز صورت ملکوتی این عمل به او رجوع می کند.‏

‏و فی روایة أنّ رسول الله لمّا رجم الرّجل فی الزّنا، قال رجل لصاحبه: هذا اقعص کما یقعص الکلب. فمرّ النّبیّ معهما بجیفة، فقال: انهشا منها. فقالا: یا رسول الله، ننهش جیفة! فقال: ما أصبتما من أخیکما أنتن من هذه.‏‎[2]‎‏ «رسول خدا [صلّی الله علیه و آله ] به واسطه زنا مردی را سنگسار فرمود. یکی از حضار به رفیقش گفت: «این شخص در جایگاه خود کشته شد مثل سگ.» پس از آن پیغمبر [صلّی الله علیه و آله ] با آن دو نفر به مرداری عبور کردند. فرمود به آنها:‏

‏«با دندانهای خود از گوشت این مردار بکنید.» عرض کردند: یا رسول الله، از‏


کتابشرح چهل حدیث (اربعین حدیث)صفحه 303
‏گوشت مردار بخوریم! فرمود: «آنچه از برادرتان به شما رسید، گندش بیش از این است!» آری، رسول اکرم، صلّی الله علیه و آله، به قوّت نور بصیرت و مشاهده می دید عمل آنها را که گندش از مردار بیشتر است و صورت آن فضیحتر و فظیعتر است.‏

‏و در روایت دیگر است که غیبت کننده در روز قیامت گوشت خود را می خورد.‏

‏و در وسائل از مجالس صدوق طائفه، رضوان الله علیه، سند به حضرت امیر، علیه السلام، رساند در ضمن مواعظش به نوف البکالی: قال قلت: زدنی. قال:‏

‏اجتنب الغیبة، فإنّها إدام کلاب النّار. ثمّ قال: یا نوف، کذب من زعم أنّه ولد من حلال و هو یأکل لحوم النّاس بالغیبة. الحدیث.‏‎[3]‎‏ نوف گوید: «گفتم به مولی علیه السلام: «زیاده از این موعظه فرما مرا.» فرمود: «دوری کن از غیبت، زیرا که آن نانخورش سگهای آتش است.» پس از آن فرمود: «ای نوف، دروغگوست کسی که گمان کند زاییده حلال است و حال آنکه گوشت های مردم را می خورد به غیبت.» و منافات میانه این روایات شریفه نیست، همه این ها ممکن است واقع شود:‏

‏هم گوشت مردار بخورد، و هم از گوشت خود بخورد، و هم به صورت سگ باشد و خوراکش مردار باشد، و هم به صورت مردار باشد و خوراک سگهای جهنم باشد.‏

‏آن جا صور تابع جهات فاعلیه است و یک موجود صور عدیده ممکن است داشته باشد. چنانچه در محل خود مقرّر است.‏

‏و عن عقاب الأعمال بإسناده عن رسول الله، صلّی الله علیه و آله، فی حدیث: ... و من مشی فی غیبة أخیه و کشف عورته، کانت أوّل خطوة خطأها وضعها فی جهنّم و کشف الله عورته علی رءوس الخلائق ... الخ ‏‎[4]‎‏ فرمود: «کسی که راه رفت در غیبت برادرش و کشف سرّ او، اوّل قدمی که بردارد در جهنم گذارد، و کشف کند خداوند سرّ او را در بین خلایق.» این ها حال روز قیامت و جهنم او که این طور خداوند تعالی او را مفتضح در بین خلایق و در محضر ملکوتیین فرماید.‏

‏و در وسائل سند به حضرت صادق، علیه السلام، رساند که از حضرت ‏


کتابشرح چهل حدیث (اربعین حدیث)صفحه 304
‏رسول، صلّی الله علیه و آله، روایت فرموده، تا می فرماید: و قال: من اغتاب امرء مسلما، بطل صومه و نقض وضوءه و جاء یوم القیامة یفوح من فیه رائحة أنتن من الجیفة، یتأذّی به أهل الموقف. و إن مات قبل أن یتوب، مات مستحلّا لما حرّم الله عزّ و جلّ.‏‎[5]‎‏ فرمود رسول اکرم، صلّی الله علیه و آله: «کسی که غیبت کند مرد مسلمی را، باطل شود روزه او و شکسته شود وضوی او، و بیاید روز قیامت در حالی که از دهن او بویی می آید که از بوی مردار گندش بیشتر است، در آزار می آیند از آن اهل موقف.‏

‏و اگر بمیرد قبل از توبه، مرده است در صورتی که حلال شمرده چیزی را که خداوند حرام شمرده است.» این هم حال قبل از ورودش به جهنم که در نزد اهل «موقف» مفتضح و رسواست و در شمار کفار است، زیرا که مستحلّ محرّم الهی کافر است. و مغتاب در اثر او مثل اوست، بنابراین حدیث شریف. و حال برزخ او نیز روایت از رسول خدا، صلّی الله علیه و آله- گردیده:‏

‏عن أنس قال قال رسول الله، صلّی الله علیه و آله: مررت لیلة اسری بی علی قوم یخمشون وجوههم بأظافیرهم. فقلت: یا جبرئیل، من هؤلاء؟ قال: هؤلاء الّذین یغتابون النّاس و یقعون فی أعراضهم.‏‎[6]‎‏ انس بن مالک [گوید]: «رسول خدا، صلّی الله علیه و آله، فرمود: گذشتم در شب معراج به قومی که رویهای خود را با چنگال خویش خراش می دادند. از جبرئیل پرسیدم این ها کیان اند؟ گفت: «این ها کسانی هستند که غیبت مردم را می کردند و واقع می شدند در اعراض آنها.» پس، معلوم شد که شخص مغتاب در برزخش رسوا و مفتضح است، و در موقفش پیش اهل آن خجل و شرمسار است، و در جهنم نیز با رسوایی و بی آبرویی خواهد به سر برد، بلکه بعض مراتب آن نیز اسباب رسوایی در این عالم شود.‏

‏چنانچه در حدیث شریف کافی وارد است:‏

‏عن إسحاق بن عمّار قال: سمعت أبا عبد الله، علیه السّلام، یقول قال رسول الله، صلّی الله علیه و آله: یا معشر من أسلم بلسانه و لم یخلص الایمان إلی قلبه لا تذمّوا المسلمین و لا تتّبعوا عوراتهم فإنّ من تتّبع عوراتهم، تتّبع الله عورته، و من ‏


کتابشرح چهل حدیث (اربعین حدیث)صفحه 305
‏تتّبع الله عورته، یفضحه و لو فی بیته.‏‎[7]‎‏ حضرت صادق، علیه السلام، از حضرت رسول، صلّی الله علیه و آله، حدیث می کند که فرمود: «ای گروهی که بزبان اسلام آوردید و ایمان به قلب شما وارد نشده، مذمّت نکنید مسلمانان را و جستجو نکنید قبایح مستوره آنها را، زیرا که کسی که عورات آنها را جستجو کند، خداوند جستجو کند عورات او را، و کسی را که خدا جستجوی عورت او کند، مفتضح کند او را و اگر چه در خانه اش باشد.» خداوند تبارک و تعالی غیور است و هتک مستور مؤمنین و کشف عورات آنها هتک ناموس الهی است. اگر انسان بیحیایی را از حدّ گذراند و هتک حرمات الهیه نمود، خداوند غیور مستورات او را، که به لطف و ستّاریت خود ستر فرموده بود، مکشوف می فرماید و هتک مستور آن را می فرماید، و در بین مردم در این عالم و ملائکه و انبیا و اولیا، علیهم السّلام، در آن عالم مفتضح می شود.‏

‏و در حدیث شریف کافی سند به حضرت باقر العلوم، علیه السلام، رساند:‏

‏قال لمّا اسری بالنّبی، صلّی الله علیه و آله، قال: یا ربّ، ما حال المؤمن عندک.‏

‏قال: یا محمّد، من أهان لی ولیّا، فقد بارزنی بالمحاربة، و أنا أسرع [شی ء]‏ ‏إلی نصرة أولیائی.‏‎[8]‎‏ فرمود باقر العلوم، علیه السلام، در معراج رسول اکرم، صلّی الله علیه و آله، عرض کرد: «ای پروردگار چگونه است حال مؤمن پیش تو؟» فرمود: «ای محمد، کسی که اهانت کند برای من دوستی را، پس بتحقیق ظاهر شده است به محاربه با من، و من سریعتر هستم به سوی یاری کردن دوستان خودم از هر چه.» و احادیث در این ردیف بسیار است.‏

‏و شیخ صدوق سند به حضرت صادق، علیه السلام، رساند که فرمود در ضمن حدیثی: و من اغتابه بما فیه، فهو خارج من ولایة الله تعالی داخل فی ولایة الشّیطان.‏‎[9]‎‏ یعنی «کسی که غیبت کند او را (کسی را که اهل ستر و عدالت است در ظاهر، گرچه مذنب باشد پیش خودش) خارج شود از ولایت خدای تعالی و در ولایت شیطان وارد شود.» معلوم است کسی که از ولایت حق خارج شود و در ولایت شیطان داخل شود، از اهل نجات و ایمان نخواهد بود. چنانچه در حدیث سابق اسحاق بن عمّار نیز گذشت که اسلام مغتاب لسانی است و ایمان در قلبش وارد نشده. معلوم است کسی که مؤمن به خدا باشد و مصدّق به روز جزا و معتقد به ‏


کتابشرح چهل حدیث (اربعین حدیث)صفحه 306
‏رسیدن به صور اعمال و حقایق سیّئات، چنین موبقه کبیره را، که در عوالم غیب و شهادت و در نشئه دنیا و برزخ و عقبی او را رسوا و مفتضح می کند و او را به جهنم به شرّ بلیّات مبتلا می کند و از ولایت حق خارج می کند و به ولایت شیطان داخل می کند، مرتکب نشود. اگر ما اقدام بدین امر بزرگ کردیم، باید بفهمیم که سرچشمه خرابی دارد و حقیقت ایمان در قلب ما وارد نشده. اگر ایمان وارد قلب شود، کارها اصلاح می شود: آثار آن سرایت می کند به تمام ظاهر و باطن و سرّ و علن. پس، باید معالجه باطن را بکنیم و مرض قلب را علاج نماییم. و از احادیث ظاهر شود که همان طور که سستی ایمان و عدم خلوص آن موجب مفاسد اخلاقی و اعمالی شود، این مفاسد نیز موجب نقصان ایمان، بلکه زایل شدن آن، می شود. و این مطابق با نوعی از برهان است، چنانچه در محل خود مقرر است.‏

‏و بدان که این معصیت از جهت دیگر هم از معاصی شدیدتر و تبعاتش بیشتر است. و آن این است که علاوه بر آنکه جنبه حق الله دارد، جنبه حق الناس هم دارد، و خداوند نمی آمرزد مغتاب را تا صاحبش از او راضی شود، چنانچه در حدیث شریف با چندین طریق به همین مضمون وارد شده:‏

‏عن محمّد بن الحسن فی المجالس و الأخبار بإسناده عن أبی ذرّ، عن النّبیّ، صلّی الله علیه و آله، فی وصیّة له قال: یا أبا ذرّ، إیّاک و الغیبة! فإنّ الغیبة أشدّ من الزّنا. قلت: و لم ذاک یا رسول الله؟ قال: لأنّ الرّجل یزنی فیتوب إلی الله فیتوب الله علیه، و الغیبة لا تغفر حتّی یغفرها صاحبها.‏‎[10]‎‏ «رسول اکرم، صلّی الله علیه و آله، در ضمن وصیتهایش به جناب ابی ذر، رضی الله عنه، می فرماید: «بترس از غیبت، زیرا که آن از زنا شدیدتر است.» عرض کرد[م ]: «برای چه یا رسول الله؟» فرمود: «برای آنکه زانی اگر توبه کرد خداوند می آمرزد او را، ولی غیبت آمرزیده نشود تا آنکه صاحبش بیامرزد.» و در علل و خصال و مجمع البیان و کتاب اخوان به همین مضمون، یا قریب به این، حدیث نموده اند‏‎[11]‎‏. و اگر خدای نخواسته انسان با حقوق مردم از دنیا برود، کارش بسیار مشکل شود. در حقوق الهی سر و کار با کریم و رحیم می باشد که در ساحت مقدسش بغض و کینه، عداوت و تشفّی راه ندارد، ولی اگر سر و کار با بندگان شد، ممکن است گرفتار کسی شود که دارای این گونه اخلاق باشد و از انسان بدین زودیها نگذرد یا هیچ وقت از او راضی نشود. پس، بر انسان لازم است که ‏


کتابشرح چهل حدیث (اربعین حدیث)صفحه 307
‏مواظب حال خودش خیلی باشد، و این ملاحظات را بنماید که مطلب بسیار خطرناک است و امر بسیار مشکل است.‏

‏و احادیث در تشدید امر غیبت بیش از این است که در حوصله این اوراق بگنجد. و ما به ذکر مختصری از آن قناعت می کنیم.‏

‏مثل ما روی عن النّبیّ، صلّی الله علیه و آله، أنّه خطب یوما، فذکر الرّبا و عظّم شأنه فقال: إنّ الدّرهم یصیبه الرّجل من الرّبا أعظم من ستّ و ثلاثین زنیة. و إنّ أربی الرّبا عرض الرّجل المسلم.‏‎[12]‎‏ جناب رسول اکرم، صلّی الله علیه و آله، در ضمن خطبه ای چنانچه در این حدیث است، ذکر «ربا» را کردند و او را بزرگ شمردند و فرمود [ند]‏ ‏«یک درهم از آن از سی و شش زنا بزرگتر است، و از ربا بالاتر آبروی مسلمان است.» و روی عنه، صلّی الله علیه و آله، أنّه قال: ما النّار فی الیبس بأسرع من الغیبة فی حسنات العبد.‏‎[13]‎‏ «آتش سریعتر در سوزاندن و فانی کردن چیز خشک نیست از غیبت در افنای حسنات بنده.» و عن النّبیّ، صلّی الله علیه و آله: یؤتی بأحد یوم القیامة فیوقف بین یدی الربّ عزّ و جلّ و یدفع إلیه کتابه، فلا یری حسناته فیه. فیقول: إلهی، لیس هذا کتابی [فإنّی ] لا أری فیه حسناتی. فیقال له: إنّ ربّک لا یضلّ و لا ینسی، ذهب عملک باغتیاب النّاس. ثمّ، یؤتی بآخر و یدفع إلیه کتابه، فیری فیه طاعات کثیرة.‏

‏فیقول: إلهی، ما هذا کتابی، فإنّی ما عملت هذه الطّاعات. فیقال له: إنّ فلانا اغتابک فدفع حسناته إلیک ... الخ‏‎[14]‎‏ «از رسول اکرم، صلّی الله علیه و آله، حدیث شده که آورده شود روز قیامت یک نفری در پیشگاه حق، نگاه داشته شود و کتابش به او داده شود. پس حسنات خود را در آن نبیند. گوید: «خداوندا، این کتاب من نیست! نمی بینم در این حسنات خود را.» به او گفته شود: «همانا پروردگار تو گمراه نیست و نسیان نکند، از بین رفت عمل تو به واسطه غیبت کردن از مردم.» پس از آن، دیگری آورده شود و داده شود به او کتابش. پس در آن طاعتهای بسیاری ببیند. بگوید: «بارالها، این کتاب من نیست، زیرا که من این طاعات را نکردم!» گفته شود به او «فلانی غیبت تو‏


کتابشرح چهل حدیث (اربعین حدیث)صفحه 308
‏کرده، پس داده شد حسنات او به تو.» و عن النّبی، صلّی الله علیه و آله: أدنی الکفر أن یسمع الرّجل من أخیه کلمة یحفظها علیه یرید أن یفضحه بها. أولئک لا خلاق لهم.‏‎[15]‎‏ از پیغمبر، صلّی الله علیه و آله، منقول است که «اوّل مرتبه کفر آن است که شخص بشنود از برادر خود کلمه [ای ] را و حفظ کند آن را و بخواهد مفتضح کند او را به واسطه آن کلمه. برای چنین اشخاص نصیب و بهره ای نیست.» این مختصّ از اخبار این باب، در صورتی که عناوین دیگر نیز به غیبت منطبق می شود و گناهان و مفاسد آنها شامل حال مغتاب می باشد، از قبیل اهانت مؤمن و اذلال و احتقار و استخفاف آن، و تعییر و احصاء عثرات و طعن بر او، که هر یک برای هلاکت انسان سببی است مستقل. و اخبار وارده در مذمت هر یک از آنها کمر شکن است. و ما از ذکر آنها چشم پوشیدیم برای اختصار.‏

‎ ‎

کتابشرح چهل حدیث (اربعین حدیث)صفحه 309

  • . ( حجرات- 12).
  • . المحجة البیضاء، ج 5، ص 253،« کتاب آفات اللّسان».
  • . وسائل الشیعة، ج 8، ص 600،« ابواب احکام العشرة»، باب 152، حدیث 16.
  • . عقاب الاعمال، ص 340. در عقاب الاعمال مطبوع آمده است:« من مشی فی عیب اخیه ...».
  • . وسائل الشیعة، ج 8، ص 599، حدیث« ابواب احکام العشرة»، باب 152، حدیث 13.
  • . المحجة البیضاء، ج 5، ص 251،« کتاب آفات اللسان».
  • . اصول کافی، ج 2، ص 354،« کتاب الایمان و کفر»،« باب من طلب عثرات المؤمنین»، حدیث 2.
  • . اصول کافی، ج 2، ص 352،« کتاب الایمان و الکفر»،« باب من اذی المسلمین»، حدیث 8.
  • . بحار الانوار، ج 72، ص 248،« کتاب العشرة»،« باب الغیبة»، حدیث 12.
  • . وسائل الشیعة، ج 8، ص 598،« ابواب العشرة»، باب 152، حدیث 9.
  • . علل الشرائع، جزء دوم، ص 557، باب 345،« العلة التی من اجلها صارت الغیبة اشد من الزنا». خصال، ص 63،« باب الاثنین»، حدیث 90، مجمع البیان، ج 9، ص 206. مصادقة الاخوان، ص 48،« باب الوقیعة فی الاخوان»، حدیث 1.
  • . المحجة البیضاء، ج 5، ص 253.
  • . المحجة البیضاء، ج 5، ص 264،« کتاب آفات اللّسان».
  • . بحار الانوار، ج 72، ص 259، «باب الغیبة»، حدیث 53 در بحار این حدیث با اندکی اختلاف در عبارت وارد شده است.
  • . بحار الانوار، ج 75، ص 276،« کتاب الروضة»،« باب 23»، حدیث 112.