فصل در بیان آنکه استماع غیبت حرام است
چنانچه غیبت حرام است، گوش کردن به آن نیز رفیق آن است در حرمت.
بلکه از بعض روایات ظاهر شود که مستمع مثل مغتاب است در همه عیوب حتی وجوب استحلال و کبیره بودن آن. مثل النبوی، صلّی الله علیه و آله: المستمع أحد المغتابین. و عن علیّ، علیه السّلام: السّامع أحد المغتابین. «گوش کننده به غیبت نیز غیبت کن است.» و مقصود از «سامع» نیز مستمع است. بلکه از روایات بسیاری ظاهر می شود که ردّ غیبت واجب است:
عن الصّدوق بإسناده عن الصّادق، علیه السّلام، فی حدیث مناهی النّبی، صلّی الله علیه و آله: أنّ رسول الله، صلّی الله علیه و آله، نهی عن الغیبة و الاستماع إلیها. إلی أن قال: ألا، و من تطوّل علی أخیه فی غیبة سمعها فیه فی مجلس فردّها عنه، ردّ الله عنه ألف باب من الشّرّ فی الدّنیا و الآخرة. فإن هو [لم یردّها و هو] قادر علی ردّها، کان علیه کوزر من اغتابه سبعین مرّة. «پیغمبر اکرم، صلّی الله علیه و آله، از غیبت و گوش کردن آن نهی فرمود. و بعد از آن فرمود: «آگاه باش که کسی که بر برادر خود منت گذارد و غیبتی را که درباره او شنید در مجلسی ردّ نماید از او، خدای تعالی از او ردّ فرماید هزار باب از شرّ در دنیا و آخرت. و اگر ردّ نکند آن را با آنکه قادر بر ردّ آن باشد، می باشد بر او مثل گناه کسی که غیبت کرده است او را هفتاد بار.» و عن الصّدوق بإسناده عن جعفر بن محمّد، علیهما السلام، عن آبائه فی وصیّة النبیّ لعلیّ، علیهما السّلام: یا علیّ، من اغتیب عنده أخوه المسلم فاستطاع
کتابشرح چهل حدیث (اربعین حدیث)صفحه 315
نصره فلم ینصره، خذله الله فی الدّنیا و الآخرة. «فرمود رسول اکرم، صلّی الله علیه و آله، در ضمن وصیتهایش به حضرت امیر المؤمنین، علیه السلام: «ای علی، کسی که پیش او غیبت شود برادر مسلمانش و قادر باشد بر یاری او و یاری نکند او را، رسوا کند او را خداوند در دنیا و آخرت.» و عن عقاب الأعمال بسنده عن النّبیّ، صلّی الله علیه و آله: من ردّ عن أخیه غیبة سمعها فی مجلس، ردّ الله عنه ألف باب من الشّرّ فی الدّنیا و الآخرة فإن لم یردّ عنه و أعجبه، کان علیه کوزر من اغتاب. علامه علمای متأخرین، محقق جلیل و جامع فضیلت علم و عمل، شیخ انصاری، رضوان الله تعالی علیه، می فرماید: «ظاهر این است که این ردّ غیر از نهی از غیبت است. و مراد به آن یاری کردن از غایب است به آن چیزی که مناسب غیبت است: پس اگر عیب دنیوی باشد، به این طور یاری کند او را که عیب آن است که خدای تعالی عیب شمرده، مثل معاصی که بالاتر آن همین غیبت تو است از برادرت به چیزی که خدای تعالی غیب نکرده او را. و اگر عیب دینی باشد، توجیه کند او را به چیزی که از معصیت خارج شود. و اگر قابل توجیه نیست، یاری کند از او به اینکه مؤمن گاهی مبتلا می شود به معصیت، پس سزاوار چنین است که استغفار شود برای او، نه تعییر شود از او، و شاید تعییر تو او را بزرگتر باشد پیش خدای تعالی از معصیت او.»- انتهی کلامه و رفع مقامه.
و گاه می شود که مستمع علاوه بر آن که ردّ غیبت که واجب است نمی کند، مغتاب را به غیبت وادار می کند، یا به شرکت با او و همنفس شدن و عجبهای بیموقع پی در پی گفتن، یا اگر از اهل صلاح به شمار آید، به واسطه ذکری یا استغفاری یا چیزهای دیگری که وسایل شیطانی است، مغتاب را به غیبت وادار کند. و تواند بود که حدیث شریف که وزر او را هفتاد مرتبه مثل وزر مغتاب قرار داده بود، اشاره به چنین اشخاصی باشد. نعوذ بالله منه.
کتابشرح چهل حدیث (اربعین حدیث)صفحه 316