الحدیث الحادی و العشرون

فصل در توجیه عرفانی از آیه شریفه

‏فصل در توجیه عرفانی از آیه شریفه‏‏ ‏

‏بدان که از برای آیه شریفه توجیهی است بر مشرب اهل عرفان و مسلک اصحاب قلوب، که برای ذکر آن لابدّیم از ذکر «فتوحات ثلاثه» متداوله نزد آنها.‏

‏پس، گوییم که «فتح» در مشرب آنها عبارت است از گشایش ابواب معارف و عوارف و علوم و مکاشفات از جانب حق بعد از آنکه آن ابواب بر او مغلق و بسته است. مادامی که انسان در بیت مظلم نفس است و بسته به تعلقات نفسانیه است، جمیع ابواب معارف و مکاشفات به روی او مغلق است، و همین که از این بیت مظلم به قوّت ریاضات و انوار هدایات خارج شد و منازل نفس را طی کرد، فتح باب قلب به روی او شود و معارف در قلب وی ظهور کند و دارای مقام «قلب» گردد. و این فتح را «فتح قریب» گویند، زیرا که این اوّل فتوحات و اقرب آنهاست. و گویند اشاره بدین فتح است قول خدای تعالی:‏‏ نَصْرٌ مِنَ الله وَ فَتْحٌ قَریبٌ ‏‏.‏‎[1]‎‏ البته با یاری و‏


کتابشرح چهل حدیث (اربعین حدیث)صفحه 341
‏نصر خداوند و نور هدایت و جذبه آن ذات مقدس این فتح و سایر فتوحات واقع می شود. و مادامی که سالک در عالم قلب است و رسوم و تعینات قلبیه در او حکمفرماست، باب اسماء و صفات بر او مغلق و منسد است.‏

‏و پس از آنکه به تجلیات اسمائی و صفاتی رسوم عالم قلب فانی شد و آن تجلیات صفات قلب و کمالات آن را افنا نمود «فتح مبین» رو دهد، و باب اسماء و صفات به روی او مفتوح گردد و رسوم متقدمه نفسیه و متأخره قلبیه زایل و فانی شود و در تحت غفاریت و ستاریت اسماء مغفور گردد. و گویند اشاره به این فتح است قول خدای تعالی:‏‏ إنّا فَتَحْنا لَکَ فَتْحاً مُبیناً. لِیَغْفِرَ لَکَ الله ما تَقَدَّمَ مِنْ ذَنْبِکَ وَ ما تَأخَّرَ‏‏. ما فتح آشکارای عالم اسماء و صفات را بر تو نمودیم تا در تحت غفاریت اسماء الهیه ذنوب نفسیه متقدمه و قلبیه متأخره مغفور شود. و این فتح باب «ولایت» است.‏

‏و مادامی که سالک در حجاب کثرت اسمائی و تعینات صفاتی است، ابواب تجلیات ذاتیه به روی او مغلق است. و چون تجلیات ذاتیه احدیه برای او شود و جمیع رسوم خلقیه و امریه را فانی نماید و عبد را مستغرق در عین جمع نماید، «فتح مطلق» شود و ذنب مطلق مغفور گردد، و با تجلّی احدی ذنب ذاتی، که مبدأ همه ذنوب است، ستر شود: وجودک ذنب لا یقاس به ذنب.‏‎[2]‎‏ و گویند اشاره به این فتح است قول خدای تعالی:‏‏ إذا جاءَ نَصْرُ الله وَ الفَتْحُ ‏‏.‏‎[3]‎‏ پس با «فتح قریب» ابواب معارف قلبیه مفتوح شود و ذنوب نفسیه مغفور گردد. و با «فتح مبین» ابواب ولایت و تجلیات الهیه مفتوح گردد، و بقایای ذنوب نفسیه متقدمه و ذنوب قلبیه متأخره آمرزیده شود. و با «فتح مطلق» فتح تجلیات ذاتیه احدیه گردد و ذنب مطلق ذاتی مغفور شود.‏

‏و باید دانست که فتح قریب و فتح مبین عام است نسبت به اولیا و انبیا و اهل معارف. و اما فتح مطلق از مقامات خاصه ختمیه است، و اگر برای کسی حاصل شود، بالتبعیه و به شفاعت آن بزرگوار واقع می شود.‏

‏و از این بیانات معلوم شد که از برای ذنب و گناه مراتبی است که بعضی از آن از حسنات ابرار شمرده شود، و بعضی برای خلّص ذنب است. و گویند که رسول اکرم، صلّی الله علیه و آله، فرموده: لیران (أو لیغان) علی قلبی، و إنّی لأستغفر الله فی کلّ یوم سبعین مرّة.‏‎[4]‎‏ این کدورت توجه به کثرت تواند بود، ولی از قبیل خواطر بوده که بزودی زایل می شده. و در حدیث است که رسول خدا، صلّی الله علیه و آله، از هیچ مجلسی بیرون تشریف نمی برد مگر آنکه بیست و پنج مرتبه استغفار‏


کتابشرح چهل حدیث (اربعین حدیث)صفحه 342
‏می کرد.‏‎[5]‎‏ و از این احادیث معلوم می شود که «استغفار» فقط منحصر به گناه منافی عصمت نیست، و «مغفرت» و «ذنب» به اصطلاح عرف عام نیست. پس، این آیه شریفه منافات با مقام معنویه ندارد، بلکه مؤکد آن است، زیرا که از لوازم سلوک معنوی و عبور از مدارج و رسیدن به اوج کمال انسانی غفران ذنوب لازمه مقامات و مدارج است، زیرا که هر موجودی در این عالم است ولیده همین نشئه ملکیه و ماده جسمانیه است و دارای تمام شئون ملکی حیوانی و بشری و انسانی است، بعضی بالقوّة و برخی بالفعل، پس، اگر بخواهد از این عالم به عالم دیگر و از آنجا به مقام قرب مطلق سفر کند، باید این مدارج را طی کرده و از منازل متوسطه کوچ نماید، و به هر مرتبه ای که رسد، در آن مرتبه مغفور شود ذنوب مرتبه سابقه، تا در تحت تجلیات ذاتیه احدیه تمام ذنوب مغفور گردد، و ذنب وجودی که مبدأ و منشأ تمام ذنوب است در ظل کبریای احدی مستور گردد. و این غایت عروج کمال موجود است. و در این مقام موت و فنای تامّ دست دهد. و لهذا وقتی که آیه شریفه ‏‏ اذا جاءَ نَصْرُ الله وَ الْفَتْحُ ‏‏ نازل شد، رسول اکرم، صلّی الله علیه و آله، فرمود: این سوره خبر موت من است ‏‎[6]‎‏ و الله العالم.‏

‎ ‎

کتابشرح چهل حدیث (اربعین حدیث)صفحه 343

  • . «یاری از خداست و فتح و گشایش نزدیک است.» (صف- 14).
  • . «وجود تو خود گناهی است که با هیچ گناهی قابل قیاس نیست.»
  • . «زمانی که یاری خدا و پیروزی و گشایش فرا رسید.» (نصر- 1).
  • . حدیث 6، پاورقی 17.
  • . عن الصّادق (ع) قال: کان رسول الله، (ص) لا یقوم من مجلس و إن خفّ حتّی یستغفر الله خمسا و عشرین مرّة، و کان من أیمانه صلّی الله علیه و آله و سلّم لا و استغفر الله. مکارم الاخلاق، ص 313، «الباب العاشر»، «الفصل الثالث، فی الاستغفار و البکاء».
  • . مجمع البیان، ذیل تفسیر سوره« نصر».