الحدیث الحادی و العشرون

فصل در حقیقت شکر است

‏فصل در حقیقت شکر است ‏

‏بدان که «شکر» عبارت است از قدردانی نعمت منعم. و آثار این قدردانی در قلب به طوری بروز کند، و در زبان به طوری، و در افعال و اعمال قالبیه به طوری. اما در قلب، آثارش از قبیل خضوع و خشوع و محبت و خشیت و امثال آن است. و در زبان، ثنا و مدح و حمد. و در جوارح، اطاعت و استعمال جوارح در رضای منعم، و امثال این است. و از راغب‏‎[1]‎‏ منقول است که «شکر» تصور نعمت و اظهار آن است. و گفته شده که آن مقلوب «کشر» به معنی «کشف» است. و ضدّ آن «کفر» است و آن نسیان نعمت و ستر آن است. و دابّه شکور آن است که به چاقی خود اظهار نعمت صاحب خود کند. و گفته شده اصل آن از «عین شکری» یعنی ممتلئة و پر شده است. و بنابراین «شکر» عبارت از پر شدن از ذکر منعم است. و شکر بر سه ‏


کتابشرح چهل حدیث (اربعین حدیث)صفحه 343
‏قسم است: شکر قلب، و آن تصور نعمت است. و شکر به زبان، و آن ثنای بر منعم است. و شکر به سایر اعضا، و آن مکافات نعمت است به قدر استحقاق آن.»‏‎[2]‎‏ و عارف محقق، خواجه انصاری ‏‎[3]‎‏، فرماید: «شکر اسمی است برای معرفت نعمت، زیرا که آن طریق معرفت منعم است.»‏‎[4]‎‏ و شارح محقق گوید:‏

‏«تصور نعمت از منعم و معرفت اینکه آن نعمت اوست عین شکر است. چنانچه از حضرت داود، علیه السلام، روایت شده که گفت: «ای پروردگار، چگونه شکر تو کنم با آنکه شکر نعمت دیگری است و شکری خواهد!» خدای تعالی وحی فرمود به سوی او: «ای داود، وقتی که دانستی که هر نعمتی که به تو متوجه است از من است شکر مرا کردی.»‏‎[5]‎‏ نویسنده گوید که آنچه را که این محققین ذکر فرمودند مبنی بر مسامحه است.‏

‏و الا شکر عبارت از نفس معرفت به قلب و نفس اظهار به لسان و عمل به جوارح نیست، بلکه عبارت از یک حالت نفسانیه است که آن حالت خود اثر معرفت منعم و نعمت و اینکه آن نعمت از منعم است می باشد، و ثمره این حالت اعمال قلبیه و قالبیه است. چنانچه بعضی محققین قریب به این معنی فرمودند گر چه آن فرموده نیز خالی از مسامحه نیست. فرموده است: «بدان که شکر مقابل نمودن نعمت است به قول و فعل و نیّت. و از برای آن سه رکن است:‏

‏اوّل، معرفت منعم و صفات لایقه به او، و معرفت نعمت از حیث اینکه آن نعمت است. و کامل نشود این معرفت مگر آنکه بداند که تمام نعمتهای ظاهره و خفیه از حق تعالی است و ذات مقدس او منعم حقیقی است، و وسایط هر چه هست منقاد حکم او و مسخر فرمان او هستند.‏

‏دوم، حالتی است که ثمره این معرفت است. و آن خضوع و تواضع و سرور به نعمت است از جهت آنکه آن هدیه ای است که دلالت کند بر عنایت منعم به تو. و علامت آن آنست که فرحناک نشوی از دنیا مگر به آن چیزی که موجب قرب به حق شود.‏

‏سوم، عملی است که ثمره این حالت است. زیرا که این حالت وقتی در قلب پیدا شد، یک حالت نشاطی برای عمل موجب قرب حق در قلب حاصل شود، و آن عمل متعلق است به قلب و زبان و دیگر جوارح. اما عمل قلب، عبارت است از قصد تعظیم و تحمید و تمجید منعم و تفکر در صنایع و افعال و آثار لطف او و قصد رساندن خیر و احسان نمودن بر جمیع بندگان او. و اما عمل زبان، اظهار آن مقصود‏


کتابشرح چهل حدیث (اربعین حدیث)صفحه 344
‏است به تحمید و تمجید و تسبیح و تهلیل و امر به معروف و نهی از منکر و غیر آن. و اما عمل جوارح، استعمال نعمت ظاهر و باطن است در طاعت و عبادت او و استعانت نمودن به آنها در نگهداری از معصیت و مخالفت او، چنانچه چشم را استعمال کند در مطالعه مصنوعات و قرائت کتاب خدا و تذکر علوم مأثوره از انبیا و اوصیا، علیهم السلام، و همین طور سایر جوارح.»- انتهی کلامه مترجما.‏‎[6]‎

‎ ‎

کتابشرح چهل حدیث (اربعین حدیث)صفحه 345

  • . حسین بن محمد بن مفضّل، معروف به راغب اصفهانی، (متوفی 565 یا 502 ه. ق) در لغت و شعر و کلام و علوم قرآنی متبحّر بود. آثار فراوانی دارد از جمله آن است: المفردات فی غریب القرآن، الذریعة إلی مکارم الشریعة، مقدمة التفسیر للقرآن، تحقیق البیان فی تأویل القرآن.
  • . المفردات فی غریب القرآن، ص 265، ذیل« شکر».
  • . حدیث 2، پاورقی 22.
  • . منازل السائرین، ص 41،« قسم الاخلاق»، باب« الشکر».
  • . شرح منازل السائرین، ص 91،« قسم الاخلاق»، باب« الشکر».
  • . المحجة البیضاء، ج 7، ص 144،« بیان حد الشکر و حقیقته».