الحدیث الحادی و العشرون

تتمیم‌

‏تتمیم‏‏ ‏

‏بدان که عایشه گمان کرده بود که سرّ عبادات منحصر به خوف از عذاب یا محو سیّئات است، و تصور کرده بود که عبادت نبی مکرم، صلّی الله علیه و آله و سلّم، نیز مثل عبادت سایر مردم است، از این جهت، مبادرت به این اعتراض نمود که چرا این قدر خود را به زحمت می اندازی. و این گمان ناشی از جهل او به مقام عبادت و عبودیت بود، و از جهل به مقام نبوت و رسالت نمی دانست که عبادت عبید و اجراء از‏


کتابشرح چهل حدیث (اربعین حدیث)صفحه 349
‏ساحت مقدس آن سرور دور است، و عظمت پروردگار و شکر نعمای غیر متناهیه او آرام و قرار را از آن حضرت بریده بود. بلکه عبادات اولیای خلّص نقشه تجلیات بی پایان محبوب است، چنانچه در نماز معراج‏‎[1]‎‏ اشاره به آن شده. حضرات اولیاء، علیهم السلام، با آنکه محو جمال اند و جلال و فانی در صفات و ذات، مع ذلک هیچیک از مراحل عبودیت را غفلت نکنند. حرکات ابدان آنها تابع حرکات عشقیه روحانیه آنهاست، و آن تابع کیفیت ظهور جمال محبوب است. ولی با مثل عایشه جز جواب اقناعی نتوان گفت: یکی از مراتب نازله را بیان فرمود که همین قدر بداند عبادات آن سرور برای این امور دنیّه نیست.‏

‏و الحمد لله.‏

‎ ‎

کتابشرح چهل حدیث (اربعین حدیث)صفحه 350

  • . فی حدیث صلاة المعراج ... ثمّ طأطی یدیک و اجعلها علی رکبتیک، فأنظر إلی عرشی. قال رسول الله (ص): فنظرت إلی عظمة ذهبت لها نفسی و غشی علیّ، فألهمت أن قلت: «سبحان ربّی العظیم و بحمده» لعظم ما رأیت. فلمّا قلت ذلک، تجلّی الغشی عنّی حتّی قلتها سبعا. (در حدیث نماز معراج آمده است: «... سپس دستهایت را فرود آر و بر زانوهایت بگذار، پس به عرشم بنگر.» رسول خدا (ص) گفت: «پس عظمتی را نگریستم که جانم از آن به در رفت و مدهوش شدم. پس، از عظمت آنچه دیده بودم به دلم آمد که بگویم: سبحان ربی العظیم و بحمده. پس چون آن را گفتم از بیهوشی باز آمدم، تا آنکه آن را هفت بار بر زبان راندم.) علل الشرایع، ج 2، ص 312، باب 1، حدیث 1.