الحدیث الحادی و العشرون

فصل

‏فصل ‏

‏روی علیّ بن إبراهیم فی تفسیره، بإسناده عن أبی جعفر و أبی عبد الله، علیهما السّلام، قالا: کان رسول الله إذا صلّی قام علی أصابع رجلیه حتّی تورّمت، فأنزل الله تبارک و تعالی: «طه» بلغة طیّ: یا محمّد. ما أنزلنا ... الآیة.‏‎[1]‎‏ «علی بن إبراهیم در تفسیرش روایت نموده از حضرت باقر و حضرت صادق، علیهما السلام، گفتند: «رسول خدا وقتی نماز می خواند می ایستاد بر انگشت های دو پای خود تا ورم کرد، پس فرو فرستاد خدای تبارک و تعالی «طه» را. و آن به لغت «طیّ» یعنی ای محمّد الآیه.» و عن الصّدوق فی معانی الأخبار بإسناده عن سفیان الثّوریّ، عن الصّادق، علیه السّلام، فی حدیث طویل قال فیه: و أمّا «طه» فاسم من أسماء النّبیّ، صلّی الله علیه و آله، و معناه: یا طالب الحقّ الهادی إلیه.‏‎[2]‎‏ از حضرت نقل نموده که «طه» اسمی است از اسم های پیغمبر، صلّی الله علیه و آله، و معنای آن این است که: ای جوینده حق و هدایت کننده به سوی آن.» و از ابن عبّاس‏‎[3]‎‏ و بعضی دیگر منقول است که «طه» یعنی ای مرد.‏‎[4]‎‏ و از بعض عامه منقول است که «طاء» اشاره است به طهارت قلب آن بزرگوار از غیر خدا، و «هاء» اشاره است به هدایت شدن قلب آن سرور به سوی خدا.‏‎[5]‎


کتابشرح چهل حدیث (اربعین حدیث)صفحه 350
‏و گفته شده «طاء» طرب اهل بهشت است، و «هاء» هو ان اهل جهنم است.‏‎[6]‎‏ و طبرسی‏‎[7]‎‏، رحمه الله، گفته: «از حسن منقول است که قرائت نموده:‏

‏«طه»، به فتح طاء و سکون هاء. اگر این قرائت صحیح باشد از او، پس اصل او «طأ» بوده، همزه بدل به «هاء» شده و معنی چنین است: طإ الأرض بقدمیک جمیعا.»- انتهی.‏‎[8]‎‏ بالجمله، در حروف مقطّعه اوائل سور اختلاف شدید است، و آنچه بیشتر موافق اعتبار آید آن است که آن از قبیل رمز بین محبّ و محبوب است، و کسی را از علم آن بهره ای نیست. و چیزهایی را که بعضی مفسرین به حسب حدس و تخمین خود ذکر کردند، غالبا حدسهای بارد بی مأخذی است. و در حدیث سفیان ثوری نیز اشاره به رمز بودن شده است.‏‎[9]‎‏ و هیچ استبعاد ندارد که اموری باشد که از حوصله بشر فهم آن خارج باشد و خدای تعالی به مخصوصین به خطاب اختصاص داده باشد، چنانچه وجود «متشابه» برای همه نیست بلکه آنها تأویل آن را می دانند.‏

‏و «شقا» و «شقاوت» ضدّ سعادت است، و به معنی تعب و زحمت است. قال الجوهری: «الشّقاء و الشّقاوة، بالفتح، نقیض السّعادة.» روی الطّبرسی فی الاحتجاج عن موسی بن جعفر، علیه السّلام، عن آبائه، علیهم السّلام، قال قال أمیر المؤمنین، علیه السّلام: و لقد قام رسول الله، صلّی الله علیه و آله، عشر سنین علی أطراف أصابعه حتّی تورّمت قدماه و اصفرّ وجهه. یقوم اللّیل أجمع حتّی عوتب فی ذلک، فقال الله عزّ و جلّ:‏‏ «طه. ما أَنْزَلْنا عَلَیْکَ الْقُرْآن لِتَشْقی .»‏‏ بل لتسعد به.‏‎[10]‎‏ «مرحوم طبرسی‏‎[11]‎‏ در احتجاج سند به حضرت امیر المؤمنین، علیه السلام، رسانده که فرمود: «ده سال رسول خدا ایستاد بر سر انگشتان خود تا قدمهای آن حضرت ورم نمود و رویش زرد شد. می ایستاد تمام شب را تا عتاب به او شد در آن، پس فرمود خدای عزّ و جلّ: طه، ما فرو نفرستادیم بر تو قرآن را تا به تعب افتی، بلکه برای آن که به سعادت و راحتی رسی به واسطه آن.» و از حضرت صادق، علیه السلام، مروی است که رسول خدا در عبادت یکی از پاهای مبارکش را بلند می فرمود تا زحمت و تعبش زیاد شود. پس خدای تعالی این ‏


کتابشرح چهل حدیث (اربعین حدیث)صفحه 351
‏آیه شریفه را فرو فرستاد.‏‎[12]‎‏ و بعضی مفسرین گفتند این آیه شریفه جواب مشرکین [است ] که گفتند پیغمبر به زحمت افتاد به واسطه ترک دین ما، پس این آیه نازل شد.‏‎[13]‎‏ و شیخ عارف کامل، شاه آبادی، دام ظلّه، می فرمودند پس از آنکه آن وجود مبارک مدتی دعوت فرمود و مؤثر نشد آن طوری که حضرت مایل بود، آن سرور احتمال داد که شاید نقص در دعوت او باشد. پس اشتغال به ریاضت پیدا کرد مدت ده سال تا آنکه قدمهای مبارکش ورم کرد. آیه شریفه نازل شد که خود را مشقت مده، تو طاهر و هادی هستی و نقص در تو نیست، بلکه نقص در مردم است. إنّک لا تهدی من أحببت.‏‎[14]‎‏ در هر صورت، از آیه شریفه استفاده می شود که آن حضرت اشتغال به ریاضت و زحمت و تعب داشته. و از مجموع کلام مفسرین نیز این معنی مستفاد می شود، گرچه در کیفیت آن اختلاف است. و این باید برای امت سرمشق باشد، خصوصا برای اهل علم که دعوت إلی الله می خواهند کنند. آن وجود محترم با طهارت قلب و کمالی که داشت باز این طور به ریاضت خود را به تعب انداخت تا آیه شریفه از جانب ذات مقدس حق نازل شد، و ما با این همه بار گناهان و خطایا هیچگاه در فکر مرجع و معاد خود نیستیم. گویی برای ما برات آزادی از جهنم و امنیت از عذاب نازل شده. این نیست جز آنکه حبّ دنیا پنبه در گوش ما کرده و کلمات اولیا و انبیا را اصغاء نمی کنیم.‏

‎ ‎

کتابشرح چهل حدیث (اربعین حدیث)صفحه 352

  • . تفسیر علی بن إبراهیم قمی، ص 417، سوره« طه».
  • . معانی الأخبار، ص 22،« باب معنی الحروف المقطعة».
  • . عبد الله بن عباس در کودکی ملازم و مصاحب پیغمبر (ص) بوده است و از یاران امیر المؤمنین (ع) می باشد او را به القابی همچون «ترجمان القرآن»، «فارس القرآن»، «صبر الأمّة»، «رئیس المفسّرین»، «شیخ المفسرین» ستوده اند. مفسران مشهور قرآن از تابعین از شاگردان او می باشند.
  • . شیخ طبرسی در مجمع البیان این «قول» را از ابن عباس و سعید بن جبیر و حسن و مجاهد ... نقل کرده است.
  • . علّامه مجلسی این «قول» را از قشیری به نقل نسفی آورده است. بحار الأنوار، ج 68، ص 27.
  • . الجامع لأحکام القرآن، قرطبی، ج 11، ص 166.
  • . ابو علی فضل بن حسن بن فضل طبرسی (548 یا 552- 472) مفسر و فقیه بزرگ قرن ششم که از شیخ أبو علی، فرزند شیخ طوسی، و دیگران روایت کرده است و گروهی از بزرگان از درس او بهره برده اند، مثل أبو نصر حسن بن فضل صاحب مکارم الأخلاق، محمد بن علی ابن شهرآشوب، شیخ منتجب الدین صاحب فهرست و قطب راوندی و تنی چند از بزرگان. چند تفسیر مشهور دارد که مجمع البیان مشهورترین آنهاست. از آثار اوست: جامع الجوامع در تفسیر، اعلام الوری، تاج الموالید.
  • . «زمین را زیر پای خود بگذار.» مجمع البیان، تفسیر اولین آیه سوره «طه».
  • . امام صادق (ع) در پاسخ به سؤال سفیان ثوری از معانی حروف «مقطّعه»، آنها را اشارات و رموز شمرد، و فرمود: أمّا «الم» فی أوّل «البقرة» فمعناه أنا الله الملک. و أمّا «الم» فی أوّل «آل عمران» فمعناه أنا الله المجید ... (اما معنای «الم» در آغاز سوره «بقره» این است که من خداوند پادشاه هستم. و اما معنای «الم» در آغاز سوره «آل عمران» این است که من خداوند بلند مرتبه ام.) معانی الأخبار، ص 22، «باب معنی الحروف المقطعة».
  • . الاحتجاج، ج 1، ص 220- 219،« احتجاج أمیر المؤمنین علی الیهود».
  • . احمد بن علی بن أبی طالب طبرسی عالم و فقیه و محدّث و مورخ شیعه در قرن ششم و اوایل قرن هفتم. وی در حدود سال 620 ه. ق درگذشت. از آثار اوست: الکافی فی الفقه، تاریخ الأئمة، کتاب الصلاة، مفاخرة الطالبیة، احتجاج.
  • . إنّ النّبی کان یرفع إحدی رجلیه فی الصّلوة لیزید تعبه، فأنزل الله:- طه ما أنزلنا علیک القرآن لتشقی.» مجمع البیان، تفسیر آیه 1 سوره «طه».
  • . مجمع البیان، در تفسیر نخستین آیه سوره «طه» از حسن بصری روایت می کند.
  • . «بدرستی [ای محمد] چنان نیست که تو هر که را دوست بداری به راه راست توانی آورد.» (قصص- 57).