الحدیث الخامس و العشرون

فصل

‏فصل‏‏ ‏

‏پس از آنکه معلوم شد از طریق اهل معرفت که وسوسه از اعمال شیطانیه است،- چنانچه در این حدیث شریف که اکنون در مقام شرح آن هستیم و سایر احادیث ذکر فرمودند- ناچاریم بیان این مطلب را از طریق دیگر که با اذهان عامه نزدیکتر و مناسبتر باشد بنماییم. گرچه بیان پیش نزد اهلش مطابق موازین عقلیه و ضوابط برهانیه و مطابق ذوق اهل معرفت و مشاهدات اصحاب قلوب است، ولی چون بیان مبتنی بر اصول و قواعدی است که از حوصله این اوراق خارج است از آن صرف نظر می نماییم.‏

‏پس، گوییم که شاهد بر اینکه این وساوس و اعمال از بازیچه های شیطانی و القائات آن ملعون است و داعی دینی و باعث ایمانی در کار نیست، گرچه به خیال باطل صاحبش باشد، آن است که آن مخالف با احکام شریعت و اخبار و آثار اهل بیت عصمت و طهارت است. مثلا در اخبار متواتره از طریق اهل بیت عصمت،‏


کتابشرح چهل حدیث (اربعین حدیث)صفحه 401
‏علیهم السلام، وارد است کیفیت وضوی رسول خدا، صلّی الله علیه و آله، که با یک غسله بوده‏‎[1]‎‏. و از ضروریات فقه است اجزاء یک غرفه از برای وجه، و یک غرفه برای غسل دست راست، و یکی برای دست چپ. و اما با دو غرفه یا دو غسله محل خلاف است،‏‎[2]‎‏ حتی از صاحب وسائل استفاده شود فتوای به عدم جواز، یا تأمل در عدم جواز.‏‎[3]‎‏ و از بعضی دیگر نقل خلاف شده است‏‎[4]‎‏، گرچه جواز دو غسله نیز محل تأمل نیست، و شهرت عظیمه ‏‎[5]‎‏ و اخبار کثیره ‏‎[6]‎‏ دلالت بر استحباب آن دارد، لیکن بعید نیست افضلیت یک غسله، منتها غسله ای که شاداب کند محل را.‏

‏[و لیکن ] با سه غسله یعنی سه دفعه شستن، به طوری که در هر دفعه موضع غسل را آب فرا گیرد، بلا اشکال بدعت و حرام و مبطل وضو است اگر با فضل آن مسح کند.‏

‏و در اخبار اهل بیت، علیهم السلام، وارد است که غسل سوم بدعت است، و هر بدعتی در آتش است.‏‎[7]‎‏ در این صورت، این شخص جاهل وسواسی که بیشتر از ده مرتبه غسل محل وضو را می کند، و در هر مرتبه با دقت آب را به تمام عضو می رساند، بلکه اوّل محل را خوب تر می کند که آب جریان تمام پیدا می کند و غسل شرعی حاصل می شود، پس از آن مکرر در مکرر این عمل را انجام می دهد، با چه میزان باید آن را منطبق کرد؟ آیا مطابق کدام حدیث یا کدام فتوای فقیه است؟ بیست سال یا بیشتر بدبخت با همچو وضوی باطلی نماز کرده و پای مردم کمال قدس و طهارت به حساب آورده است! شیطان با او بازی می کند و نفس امّاره بالسوء او را گول می زند، با این وصف دیگران [را]‏‏ ‏‏تخطئه می کند و خود را به صواب می داند. آیا چیزی که مخالف نصّ متواتر و اجماع علما است، باید آن را از شیطان حساب کرد یا از کمال طهارت نفس و تقوا؟ اگر از کمال تقوا و احتیاط در دین است، چه شده است که بسیاری از این وسواسیهای بیجا و جاهلهای متنسک راجع به اموری که احتیاط لازم یا راجح است احتیاط نمی کنند؟ تا کنون کی را سراغ دارید که شبهات راجع به اموال وسواسی باشد؟ تا کنون کدام وسواسی عوض یک مرتبه زکات یا خمس چند مرتبه داده باشد؟‏

‏و به جای یک مرتبه حج چند مرتبه رفته باشد؟ و از غذای شبهه ناک پرهیز کرده باشد؟‏

‏چه شد که «اصالة الحلّیّة‏‎[8]‎‏» در این مورد محکّم است و «اصالة الطهارة‏‎[9]‎‏» در باب خود حکم ندارد؟! با آنکه در باب حلّیّت اجتناب از شبهات راجح است، و احادیث شریفه، مثل حدیث «تثلیث»‏‎[10]‎‏ دلالت بر آن دارد، ولی در باب طهارت عکس آن را دارد. یکی از ائمه معصومین، سلام الله علیه و علیهم، وقتی که برای قضای حاجت ‏


کتابشرح چهل حدیث (اربعین حدیث)صفحه 402
‏می رفتند، با دست مبارک به رانهای مبارک آب می پاشیدند که اگر ترشح شد معلوم نشود. این بیچاره که خود را مقتدی به این امام معصوم می داند و احکام دین خود را از آن سرور اخذ می کند، در وقت تصرف در اموال از هیچ چیز [پرهیز]‏‏ ‏‏نمی کند، از غذایی که با اتّکال «اصالة الطهارة» می خورد، پس از خوردن دست و دهان خود را تطهیر می کند! در وقت خوردن به اصالة الطهارة تمسک می کند، پس از غذا می گوید همه چیز نجس است! و اگر از اهل علم به گمان خودش باشد، جواب می دهد می خواهم با طهارت واقعی نماز بخوانم. با آنکه مزیت نماز با طهارت واقعی تاکنون معلوم نشده، و از فقها، رضوان الله علیهم، از آن اسمی ندیدیم! اگر اهل طهارت واقعی هستی، چرا اهل حلّیّت واقعی نیستی؟ فرضا که طهارت واقعی می خواهی تحصیل کنی، آیا ده مرتبه در آب کر و جاری شستشو کردن چیست؟ با آنکه در آب جاری یک مرتبه و در آب کر- در غیر بول یا بعضی نجاسات دیگر- یک مرتبه، و در بول نیز علی المشهور یک مرتبه کفایت می کند، و دو مرتبه اجماعا کافی است، پس چندین مرتبه شستن نیست مگر از تدلیسات شیطان و تسویلات نفس. و چون امری است بیمایه آن را سرمایه قدس فروشی می کنند! از این ها بدتر و فضیحتر وسوسه بعضی است در نیّت نماز و «تکبیرة الاحرام»، زیرا که در آن مرتکب چندین محرّم می شوند و خود را از مقدسین محسوب می دارند و با این عمل برای خود مزیت قائل می شوند! در این نیّت که تمام اعمال اختیاریه را بدون آن نمی توان اتیان کرد، و یکی از اموری است که لازمه اعمال اختیاریه است و انسان نمی تواند یکی از اعمال عبادیه یا غیر عبادیه را بدون آن اتیان کند، با این وصف، به اختلاف شیطنت آنها و تسلط شیطان بر آنها، از یک ساعت تا چند ساعت گاهی گرفتار حصول این امر ضروری الوجود هستند و آخر الامر حاصل نمی شود! آیا این امر را باید از خطرات شیطانیه و اعمال ابلیس لعین دانست که این بیچاره را افسار کرده و امر ضروری را بر آن مختفی نموده و او را مبتلا به محرّمات کثیره، از قبیل قطع صلاة و ترک آن و گذشتن وقت آن، نموده، یا از طهارت باطن و قدس و تقوا باید محسوب داشت؟‏

‏و از شئون وسوسه یکی اقتدا نکردن به کسانی است که به حکم نصّ و فتوا محکوم به عدالت هستند و ظاهر آنها صالح و به اعمال شرعیه مواظب هستند و باطن آنها را خداوند عالم است و تفتیش از آن لازم نیست، بلکه جایز نیست، با این وصف، شخص وسواسی را شیطان مهار می کند و در گوشه مسجد از جماعت ‏


کتابشرح چهل حدیث (اربعین حدیث)صفحه 403
‏مسلمین کناره گرفته فرادی نماز می خواند! و معلل می کند عمل خود را به اینکه شبهه می کنم به دلم نمی چسبد! ولی در عین حال از امامت مضایقه ندارد! با آنکه کار امامت سخت تر و جای شبهه در آن بیشتر است، ولی چون موافق هوای نفس است در آن شبهه نمی کند! و از شئون وسوسه، که ابتلای به آن زیادتر است، وسوسه در قرائت است که به واسطه تکرار آن و تغلیظ در ادای حروف آن گاهی از قواعد تجویدیه خارج می شود، بلکه صورت کلمه بکلی تغییر می کند! مثلا «ضالّین» را به طوری ادا می کند که به قاف شبیه می شود! و حاء «رحمن و رحیم» و غیر آنها را به طوری در حلق می پیچد که تولید صوت عجیبی می کند! و بین حروف یک کلمه را منفصل می نماید به طوری که هیئت و ماده کلمه بکلی به هم می خورد و از صورت اصلی خود منسلخ می شود. بالاخره نمازی که معراج مؤمنین و مقرّب متقین و عمود دین است از جمیع شئون معنویه و اسرار الهیه آن غفلت شده و به تجوید کلمات آن پرداخته، و در عین حال از تجوید کلمات سر به فساد آنها درآورده به طوری که به حسب ظاهر شرع نیز مجزی نخواهد بود. آیا با این وصف این ها از وساوس شیطان است، یا از فیوضات رحمن که شامل حال وسواسی مقدس نما شده است؟ این همه اخبار درباره حضور قلب و اقبال آن در عبادات وارد شده، بیچاره چیزی را که از حضور قلب علما و عملا فهمیده است همان وسوسه در نیّت و کشیدن مدّ «وَ لَا الضّالّین» را بیش از اندازه مقرره و کج نمودن چشم و دهان و غیر آن را در وقت ادای کلمات [است ]! آیا این ها مصیبت نیست که انسان از حضور قلب و معالجه تشویش خاطر سالهای سال غافل باشد و اصلا در صدد اصلاح آن نباشد و آن را شأنی از شئون عبادت نداند و طریق تحصیل آن را از علمای قلوب یاد نگیرد و آن را عمل نکند، و به این اباطیل، که به نصّ کتاب کریم از خنّاس لعین‏‎[11]‎‏ و به نصّ صادقین، علیهم السلام، از عمل شیطان است‏‎[12]‎‏ و به فتوای فقها عمل به واسطه آن باطل است، بپردازد، سهل است، آنها را از شئون قدس و طهارت به شمار آورد؟! و گاهی می شود که وسوسه در انسان پیدا می شود یا زیاد می شود به واسطه آنکه جاهلان مثل خود آن را برای او در عداد فضایل به شمار آورند. مثلا از دیانت و قدس و تقوای او تعریف می کنند که این شخص از بس متدین و مقدس است وسواسی شده است! با اینکه وسوسه ربطی به دیانت ندارد، بلکه مخالف دین و از جهل و نفهمی است، ولی چون حقیقت امر را به او نگفتند و از او احتراز نکردند و او را سرزنش ‏


کتابشرح چهل حدیث (اربعین حدیث)صفحه 404
‏ننمودند، بلکه از او مدح و ثنا کردند، این عمل شنیع را تعقیب کرده تا به حد کمال رسانده و خود را ملعبه شیطان و جنود آن قرار داده و از ساحت قدس مقربین دور کرده است.‏

‏پس ای عزیز، اکنون که معلوم شد عقلا و نقلا این وساوس شیطانی است و این خطرات از عمل ابلیس است که اعمال ما را باطل و دل ما را از حق تعالی منصرف می کند، و شاید به این وسوسه در عمل قانع نشود و شاهکار خود را به کار برد و وسوسه در عقاید و دیانت در شما ایجاد کند و به صورت دین شما را از دین خدا خارج کند و در مبدأ و معاد مردد نماید و به شقاوت ابدی برساند، و امثال شما را که از راه فسق و فجور نمی تواند اغوا کند و به ضلالت بکشاند از طریق عبادات و مناسک پیش آمده اوّل اعمال و افعالی را که باید به وسیله آنها به قرب الهی و معراج قرب حق تعالی نائل شد، بکلی ضایع و باطل کرده اسباب بعد از ساحت مقدس ربوبی جلّ شانه و قرب به ابلیس و جنود آن شده، و بالاخره بیم آن است که با عقاید شما بازی کند، باید هر طوری شده است و با هر ریاضتی است درصدد معالجه آن برآیید.‏

‎ ‎

کتابشرح چهل حدیث (اربعین حدیث)صفحه 405

  • . امام صادق (ع) فرمود: و الله، کان وضوء رسول الله إلّا مرّة مرّة. (به خدا سوگند، وضوی پیامبر جز آن نبود که بر هر عضوی یک بار آب می ریخت.) وسائل الشیعة، ج 1، ص 308، «کتاب الطهارة»، باب 31 از ابواب «وضو» حدیث 10 همچنین حدیث 11 و 12.
  • . در «غسله» دوم سه قول هست، اکثر فقها حکم به استحباب آن کرده اند، و از برخی حکم به جواز و از برخی دیگر حکم به عدم جواز نقل شده است.
  • . چنانچه در عنوان باب می فرماید: باب إجزاء الغرفة الواحدة فی الوضوء و حکم الثانیة و الثالثة. وسائل الشیعة، ج 1، ص 306، «کتاب الطهارة»، باب 31.
  • . ابن ادریس حلی قائل به عدم جواز شده است. مختلف الشیعة، ج 1، ص 282.
  • . جواهر، ج 2، ص 266.
  • . وسائل الشیعة، ج 1، ص 273،« کتاب الطهارة»، باب 15 از ابواب« وضوء»، حدیث 3. و نیز همان کتاب، ج 1، ص 310،« کتاب الطهارة»، باب 31 از ابواب« وضوء»، حدیث 28- 29.
  • . امام صادق (ع) فرمود: الوضوء واحدة فرض، و اثنتان لا یؤجر، و الثالث بعدة. (یک بار شستن واجب، و دو بار شستن کاری است بی پاداش، و سه بار شستن بدعت است.) وسائل الشیعة، ج 1، ص 307، «کتاب الطهارة»، باب 31 از «ابواب وضوء»، حدیث 3. امام صادق (ع) از پیامبر نقل فرمود: کل بدعة ضلالة، و کل ضلالة فی النار، (هر بدعتی گمراهی است و هر گمراهیی در آتش جای دارد.) اصول کافی، ج 1، ص 73، «کتاب فضل علم»، «باب بدعتها و رأی و قیاسها»، حدیث 12.
  • . «اصالة الحلیة»، قاعده ای فقهی است که در مورد شکّ در حلیّت و حرمت چیزها به کار می رود. بر اساس این قاعده حکم کرده شود و به حلیت چیزی تا آنکه خلاف آن، یعنی حرمت آن، ثابت شود. از جمله مدارک این قاعده صحیحه عبد الله بن سنان از امام صادق (ع) است که فرمود: کلّ شی ء فیه حلال و حرام فهو لک حلال أبدا حتی تعرف الحرام منه بعینه فتدعه. (هر چیزی که در آن حلال و حرام است همراه برای تو حلال است تا آن گاه که حرمت همان چیز بر تو معلوم و مسلم گردد و آن را واگذاری.) وسائل الشیعة، ج 12، ص 59، «کتاب التجارة»، باب 4 از ابواب «ما یکتسب به»، حدیث 1.
  • . «اصالة الطهارة»، از قواعد فقهی است که آن را در مورد مشکوک بودن چیزی به لحاظ طهارت و نجاست آن به کار برند. بر اساس این قاعده هر چیز که در نجس بودن آن شک هست، مادام که نجاست آن ثابت نشود پاک است. از جمله مدارک این قاعده، موثقة عمار از امام صادق (ع) است که فرمود: کلّ شی ء نظیف حتّی تعلم أنّه قذر (هر چیزی پاک است تا آنکه ناپاکی آن را بدانی.) وسائل الشیعة، ج 2، ص 1054، «کتاب الطهارة»، باب 37 از ابواب «نجاسات»، حدیث 4.
  • . امام صادق (ع) فرمود: و إنّما الأمور ثلاثة: أمر بیّن رشده، فیتّبع. و أمر بیّن غیّه، فیجتنب. و أمر مشکل یردّ علمه إلی الله و إلی رسوله. قال رسول الله (ص): حلال بیّن و حرام بین، و شبهات بین ذلک. فمن ترک الشّبهات نجا من المحرّمات، و من أخذ بالشّبهات، ارتکب المحرّمات و هلک من حیث لا یعلم. (کارها سه قسم اند: کاری که درستی آن روشن است که باید انجام شود. و کاری که گمراهی آن روشن است که باید از آن دوری شود. و کاری که پوشیده و مشتبه است که باید علم آن را به خدا و پیامبرش واگذار کرد. پیغمبر (ص) فرمود: «حلال روشن و حرام روشن و در میان آن دو اموری است مشتبه. هر که شبهات را رها کند، از حرامها رهایی یابد، و هر که بر شبهات رود، در حرامها افتد و از جایی که نداند هلاک شود.) اصول کافی، ج 1، ص 68- 67، «کتاب العلم»، باب «اختلاف الحدیث»، حدیث 9.
  • . اشاره است به آیه 4 و 5 سوره «ناس»، من شرّ الوسواس الخنّاس، الّذی یُوَسوِسُ فی صُدور النّاس (از شر شیطان وسوسه کننده که در سینه های مردم وسوسه می کند.)
  • . در روایت عبد الله بن سنان از امام صادق علیه السلام آمده است «من عمل الشیطان»، وسائل الشیعه، ج 1، ص 46. «کتاب الطهارة»، «ابواب مقدمة العبادات»، «باب 10»، حدیث 1.