الحدیث السابع و العشرون

فصل

‏فصل‏‏ ‏

‏بدان که فراغت برای عبادت حاصل شود به فراغت وقت برای آن و فراغت قلب. و این امر از مهمات است در باب عبادات که حضور قلب بدون آن تحقق پیدا نکند. و عبادت بی حضور قلب قیمتی ندارد.‏

‏و آنچه باعث حضور قلب شود دو و امر است: یکی فراغت وقت و قلب، و دیگر فهماندن به قلب اهمیت عبادت را. و مقصود از فراغت وقت آن است که انسان در هر شبانه روزی برای عبادت خود وقتی را معین کند که در آن وقت خود را موظف بداند فقط به عبادت، و اشتغال دیگری را برای خود در آن وقت قرار ندهد. انسان اگر بفهمد که عبادت یکی از امور مهمه ای است که از کارهای دیگر اهمیتش بیشتر بلکه طرف نسبت با آنها نیست، البته اوقات آن را حفظ می کند و برای آن وقتی ‏


کتابشرح چهل حدیث (اربعین حدیث)صفحه 426
‏موظف می کند. و ما پس از این به قدر مقدور شمه ای از آن را بیان می کنیم.‏

‏در هر حال، انسان متعبد باید اوقات عبادتش موظف باشد. البته اوقات نماز را، که مهمترین عبادات است، باید حفظ کند و آنها را در اوقات فضیلت به جا آورد، و در آن اوقات برای خود شغل دیگری قرار ندهد. و همان طور که برای کسب مال و منال و برای مباحثه و مطالعه، وقت موظف قرار می دهد، برای این عبادات نیز قرار دهد که در آن وقت فارغ از امور دیگر باشد تا حضور قلب، که مغز و لبّ عبادات است، برای او میسور باشد. ولی اگر مثل نویسنده نماز را با تکلف به جا آورد و قیام به عبودیت معبود را از امور زایده بداند، البته آن را تا آخر وقت امکان تأخیر می اندازد، و در وقت اتیان آن نیز به واسطه آنکه کارهای مهمی به نظر و گمان خود مزاحم با آن می بیند، سر و دست شکسته اتیان می کند. البته چنین عبادتی نورانیت ندارد، سهل است، مورد غضب الهی است و چنین شخصی مستخفّ به صلاة و متهاون در امر آن است. به خدای تعالی پناه می برم از خفیف شمردن نماز و مبالات نکردن به امر آن. این اوراق گنجایش ذکر اخبار در این باب را ندارد، ولی بعضی از آن را ذکر می کنیم برای عبرت.‏

‏عن محمّد بن یعقوب بإسناده عن أبی جعفر، علیه السّلام، قال: لا تتهاون بصلاتک، فإنّ النّبیّ، صلّی الله علیه و آله، قال عند موته: لیس منّی من استخفّ بصلاته، لیس منّی من شرب مسکرا لا یرد علیّ الحوض لا و الله.‏‎[1]‎‏ «حضرت باقر، علیه السلام، فرمود به زراره، علیه الرحمة: سستی مکن در امر نمازت، زیرا که رسول خدا، صلّی الله علیه و آله، فرمود در دم مردنش: «نیست از من کسی که خفیف شمارد نمازش را، از من نیست کسی که بیاشامد مسکری، به خدا قسم که وارد نمی شود بر من نزد حوض.» و بإسناده عن أبی بصیر، قال قال أبو الحسن الأوّل، علیه السّلام: لمّا حضرت ابی الوفاة، قال لی: یا بنیّ، لا ینال شفاعتنا من استخفّ بالصّلاة.‏‎[2]‎‏ «جناب أبو بصیر گوید که حضرت کاظم، علیه السلام فرمود چون پدرم را وفات رسید فرمود به من: ای پسرک من، همانا نایل نشود شفاعت ما را کسی که استخفاف کند به نمازش.»‏


کتابشرح چهل حدیث (اربعین حدیث)صفحه 427
‏و اخبار در این زمینه بسیار است، ولی برای اهل اعتبار همین بس است. خدا می داند که انقطاع از رسول اکرم، صلّی الله علیه و آله، و خروج از تحت حمایت آن سرور چه مصیبت عظیمی است. و حرمان از شفاعت آن سرور و اهل بیت معظّم او چه خذلان بزرگی است. گمان مکن که بدون شفاعت و حمایت آن بزرگوار کسی روی رحمت حق و بهشت موعود را ببیند. اکنون ملاحظه کن مقدم داشتن هر امر جزئی، بلکه نفع خیالی، را بر نماز که قرّة العین رسول اکرم، صلّی الله علیه و آله، و بزرگ وسیله رحمت حق است و اهمال کردن درباره آن و به آخر وقت انداختن بدون عذر و حفظ نمودن حدود آن، آیا تهاون و استخفاف است یا نیست؟ اگر هست، بدان که به شهادت رسول اکرم، صلّی الله علیه و آله و شهادت ائمه اطهار، علیهم السلام، از ولایت آنها خارج و به شفاعت آنها نایل نشوی. اکنون ملاحظه نما اگر احتیاج به شفاعت آنها داری و ما یلی که از امت رسول اکرم، صلّی الله علیه و آله، باشی، بزرگ بشمار این ودیعه الهیه را و اهمیت بده به آن، و الا خود دانی. خدای تعالی و اولیا او بی نیازند از عمل من و تو، بلکه بیم آن است که اگر اهمیت ندادی، منجر به ترک آن شود و از ترک به جحود رسد که کارت یکسره شود و به شقاوت ابدی و هلاکت دائمی رسی.‏

‏و از فراغت وقت مهمتر فراغت قلب است. بلکه فراغت وقت نیز مقدمه ای برای این فراغت است. و آن چنان است که انسان در وقت اشتغال به عبادت، خود را از اشتغالات و هموم دنیایی فارغ کند، و توجه قلب را از امور متفرقه و خواطر متشتته منصرف نماید، و دل را یکسره خالی و خالص برای توجه به عبادت و مناجات با حق تعالی نماید. و تا فراغت قلب از این امور حاصل نشود، تفرغ برای او و عبادت او حاصل نشود. ولی بدبختی آن است که ما تمام افکار متشتته و اندیشه های متفرقه را ذخیره می کنیم برای وقت عبادت! همین که تکبیرة الاحرام نماز را می گوییم، گویی در دکان را باز کردیم، یا دفتر محاسبات را گشودیم، یا کتاب مطالعه [را]‏‏ ‏‏مفتوح نمودیم، دل را می فرستیم به سوی اشتغال به امور دیگر و از عمل بکلی غافل شده، یک وقت به خود می آییم که به حسب عادت به سلام نماز رسیدیم! حقیقتا این عبادت فضاحت آور است و این مناجات شرم انگیز است.‏

‏عزیزم، تو مناجات با حق را مثل تکلم با یک نفر بندگان ناچیز حساب کن. چه شده است که اگر با یک نفر از دوستان، سهل است با یک نفر از بیگانگان، اشتغال به ‏


کتابشرح چهل حدیث (اربعین حدیث)صفحه 428
‏صحبت داشته باشی، مادام که با او مذاکره می کنی، از غیر غافلی و با تمام توجه به او مشغولی، ولی در اشتغال به مکالمه و مناجات با ولیّ النعم و پروردگار عالمیان بکلی از او منصرف و غافلی و به دیگر امور متوجهی؟ آیا قدر بندگان از ذات مقدس حق افزون است؟ یا تکلم با آنها ارزشش از مناجات با قاضی الحاجات بیشتر است؟ آری من و [شما]‏‏ ‏‏مناجات با حق را نمی دانیم چیست. تکالیف الهیه را سر بار امور می دانیم، البته امری که تحمیل بر شخص شد و سربار زندگانی گردید، در نظر اهمیت نخواهد داشت. باید سر چشمه را اصلاح کرد و ایمان به خداوند و فرمایشات انبیا پیدا کرد تا کار اصلاح شود. همه بدبختیها از ضعف ایمان و سستی یقین است.‏

‏ایمان سید بن طاووس ‏‎[3]‎‏، رضی الله عنه، او را به جایی می رساند که روز اوّل تکلیفش را عید می گیرد، برای آنکه حق تعالی اجازه ورود مناجات به او مرحمت کرده و او را مخلّع به خلعت تکلیف فرموده.‏‎[4]‎‏ حقیقتا تصور کن این چه قلبی است که این قدر نورانیت و صفا دارد! اگر عمل این سیّد جلیل برای تو حجت نیست، کار سیّد الموحدین و اولاد معصومین او که برای تو حجت است. نظر کن در حال آن.‏

‏بزرگواران و کیفیت عبادات و مناجاتهای آنها. بعضی از آنها در وقت نماز رنگ مبارکشان تغییر می کرد و پشت مبارکشان می لرزید از خوف آنکه مبادا در امر الهی لغزشی شود،‏‎[5]‎‏ با آنکه معصوم بودند. از حضرت مولی معروف است که تیری به پای مبارکش رفته بود که طاقت بیرون آوردن نداشت، در وقت اشتغال به نماز بیرون آوردند و اصلا ملتفت نشد.‏‎[6]‎‏ عزیزم، این مطلب از امور ممتنعه نیست. نظیر آن در امور عادیه برای مردم بسیار اتفاق می افتد. انسان در حال غلبه غضب و غلبه محبت گاهی از هر امری غافل می شود. یکی از دوستان موثّق ما می گفت وقتی با جمعی از اوباش در اصفهان منازعه کردیم. در بین اشتغال به زد و خورد می دیدم بعضی از آنها مشت به من می زند، نفهمیدم چیست. بعد که فراغت حاصل شد و به خود آمدم، معلوم شد با کارد چندین زخم به من زدند که از آثار آن تا چندی بستری بودم. البته نکته آن هم معلوم است. وقتی که نفس توجه تام به یک امری پیدا کرد، از ملک بدن غافل می شود و احساسات از کار می افتد و همّش همّ واحد می شود. ما خود در جنگ و جدال مباحثات، نعوذ بالله منها، دیدیم که اگر در مجلس هر امری واقع شود از آن بکلی غافل هستیم. ولی افسوس که ما به هر امری توجه تام داریم جز به عبادت پروردگار، و از این جهت استبعاد می کنیم.‏


کتابشرح چهل حدیث (اربعین حدیث)صفحه 429
‏در هر صورت، فراغت قلب از غیر حق از امور مهمه است که انسان باید با هر قیمت هست تحصیل آن را بکند. و طریق تحصیل آن نیز ممکن و سهل است. با قدری مواظبت و مراقبت تحصیل می توان کرد. باید انسان مدتی اختیار طایر خیال را به دست گیرد و هر وقت خواست از شاخه ای به شاخه ای پرواز کند آن را حفظ کند.‏

‏پس از مدتی مراقبت، رام و آرام شود و توجه آن از امور متشتته منصرف شود و خیر عادت او گردد و الخیر عادة، و فارغ البال اشتغال به توجه به حق و عبادت او پیدا کند.‏

‏و از همه این امور مهمتر، که باید دیگر امور را مقدمه او دانست، حضور قلب است که روح عبادت و حقیقت آن بسته به آن است، و بدون آن هیچ قیمتی برای عبادات نیست و قبول درگاه حق تعالی نشود. چنانچه در روایات شریفه وارد است:‏

‏کافی: بإسناده عن أبی جعفر و أبی عبد الله، علیهما السلام، أنّهما قالا: إنّما لک من صلاتک ما أقبلت علیه منها، فإن أوهمها کلّها، أو غفل عن آدابها، لفّت فضرب بها وجه صاحبها.‏‎[7]‎‏ حضرت باقر و صادق، علیهما السلام، فرمودند به فضیل بن یسار: «نیست از برای تو از نمازت مگر آنچه توجه قلب کردی به آن از نماز، پس اگر غلط به جا آورد تمام آن را، یا غافل شود از آداب آن، پیچیده شود و به آن زده بشود به روی صاحبش.» و روی الشّیخ الأقدم، محمّد بن الحسن ‏‎[8]‎‏، رضوان الله علیه، فی التّهذیب، بإسناده عن الثّمالیّ قال: رأیت علیّ بن الحسین، علیهما السّلام، یصلّی، فسقط رداؤه عن منکبه فلم یسوّه حتّی فرغ من صلاته. قال: فسألته عن ذلک، فقال:‏

‏ویحک! أ تدری بین یدی من کنت؟ إنّ العبد لا یقبل منه صلاة إلّا ما أقبل منها.‏

‏فقلت: جعلت فداک، هلکنا! قال: کلّا، إنّ الله متمّم ذلک للمؤمنین بالنّوافل.‏‎[9]‎‏ «ابو حمزه ثمالی گفت دیدم حضرت سجّاد، علیه السلام، را که نماز می خواند، پس عبای آن حضرت افتاد، حضرت راست نفرمود عبا را تا از نماز فارغ شد. پس، از آن بزرگوار سؤال کردم، فرمود: «وای به تو! آیا می دانی در حضور کی بودم. همانا از بنده قبول نمی شود نمازی مگر آنچه را توجه قلب کرده از آن.» عرض کردم: «فدایت شوم، هلاک شدیم ما!» فرمود: «هرگز، همانا خداوند تمام می فرماید آن را برای مؤمنین به واسطه نافله ها.»‏


کتابشرح چهل حدیث (اربعین حدیث)صفحه 430
‏و عن الخصال: بإسناده عن علیّ، علیه السّلام، فی حدیث الأربعمائة، قال:‏

‏لا یقومنّ أحدکم فی الصّلاة متکاسلا و لا ناعسا، و لا یفکرنّ فی نفسه، فإنّه بین یدی ربّه عزّ و جلّ. و إنّما للعبد من صلاته ما أقبل علیه منها بقلبه.‏‎[10]‎‏ «فرمود حضرت امیر، علیه السّلام: نایستد در نماز البته هیچیک از شما در حال کسالت و نه در حال چرت زدن، و اندیشه نکند البته در پیش نفس خود، زیرا که او در محضر پروردگار است. و جز این نیست که از برای بنده از نمازش آن چیزی است که توجه کرده است به آن چیز به قلب خویش از نمازش.» و اخبار در این منوال بسیار است، و همین طور در فضیلت اقبال به قلب که بعضی از آنها را در این مقام نقل می کنیم و اکتفا به آن می نماییم، و برای اهل اعتبار کفایت می کند.‏

‏عن محمّد بن علیّ بن الحسین، صدوق الطائفة، بإسناده عن عبد الله بن أبی یعفور، قال قال أبو عبد الله، علیه السّلام: یا عبد الله، إذا صلّیت، فصلّ صلاة مودّع یخاف أن لا یعود إلیها أبدا، ثمّ اصرف ببصرک إلی موضع سجودک. فلو تعلم من عن یمینک و شمالک، لأحسنت صلاتک، و اعلم أنّک بین یدی من یراک و لا تراه.‏‎[11]‎‏ «فرمود حضرت صادق، علیه السّلام، به عبد الله [بن أبی یعفور]: ای عبد الله، وقتی که مشغول نماز می شوی، مثل کسی که وداع کند با نماز و ترس آن دارد که دیگر به آن نرسد نماز بخوان، پس از آن چشمت را بدوز به موضع سجودت. تو اگر بدانی کسی در راست و چپت هست نمازت را نیکو به جا می آوری، بدان که تو پیش روی کسی ایستادی که او تو را می بیند و تو او را نمی بینی.» و بإسناده عن أبی عبد الله، علیه السّلام، فی حدیث أنّه قال: لأحبّ للرّجل المؤمن منکم إذا قام فی صلاة فریضة أن یقبل بقلبه إلی الله و لا یشغل قلبه بأمر الدّنیا. فلیس من عبد یقبل بقلبه فی صلاته إلی الله تعالی، إلّا أقبل الله إلیه بوجهه و أقبل بقلوب المؤمنین إلیه بالمحبّة بعد حبّ الله إیّاه.‏‎[12]‎‏ «فرمود حضرت صادق، علیه السلام: همانا من دوست می دارم از شماها مرد مؤمنی را که وقتی در نماز واجبی ایستاد، اقبال و توجه کند به قلبش به سوی خدای ‏


کتابشرح چهل حدیث (اربعین حدیث)صفحه 431
‏تعالی، و مشغول نکند قلبش را به کار دنیا. نیست بنده ای که در نمازش توجه کند به سوی خدا به قلبش، مگر آنکه اقبال کند خداوند به سوی او به وجهش، و قلوب مؤمنان را متوجه کند به سوی او بمحبت بعد از دوستداری خداوند او را.» اکنون ببین این چه بشارتی است که صادق آل محمد، علیهم السلام، به مؤمنین می دهد. افسوس که ما بیچاره های محجوب از معرفت از توجه حق تعالی بی بهره ایم و از دوستی ذات مقدس او اطلاعی نداریم و دوستی حق را قیاس می کنیم به دوستی بندگان. اهل معرفت می گویند حق تعالی برای محبوب خود رفع حجب می کند. و خدا می داند در این رفع حجب چه کرامتهایی است. غایت آمال اولیا و نهایت مقصد آنها همین رفع حجب بوده. جناب امیر المؤمنین، علیه السلام، و اولاد معصومین آن بزرگوار در مناجات «شعبانیه» عرض می کنند: إلهی، هب لی کمال الانقطاع إلیک، و أنر أبصار قلوبنا بضیاء نظرها إلیک حتّی تخرق أبصار القلوب حجب النّور، فتصل إلی معدن العظمة، و تصیر أرواحنا معلّقة بعزّ قدسک.‏‎[13]‎‏ خداوندا، این نورانیت بصیرت قلوب که اولیا از تو خواستند و خواهش نمودند به نورانیت آن واصل به تو شوند چه بصیرتی است؟ بار الها، این حجب نور که در لسان ائمه معصومین ما متداول است چیست؟ این معدن عظمت و جلال و عزّ قدس و کمال چه چیزی است که غایت مقصد آن بزرگواران است، و ما تا آخر از فهم علمی آن هم محرومیم تا چه رسد به ذوق آن و شهود آن؟ خداوندا، ما که بندگان سیه روی سیه روزگاریم، جز خور و خواب و بغض و شهوت از چیز دیگر اطلاع نداریم و در فکر اطلاع هم نیستیم، تو خود نظر لطفی به ما کن و ما را از این خواب بیدار و از این مستی هشیار فرما.‏

‏در هر صورت، برای اهلش همین یک حدیث کفایت می کند که تمام عمر خود را صرف کنند برای تحصیل محبت الهی و اقبال وجه الله، ولی امثال ما که وارد این وادی نیستیم و مرد این میدان نمی باشیم به احادیث دیگر متشبث می شویم.‏

‏عن ثواب الأعمال بإسناده عمّن سمع أبا عبد الله، علیه السّلام، یقول: من صلّی رکعتین یعلم ما یقول فیهما، انصرف و لیس بینه و بین الله ذنب إلّا غفر له‏‎[14]‎‏ راوی گوید: «شنیدم حضرت صادق، علیه السلام، می فرمود: کسی که دو‏


کتابشرح چهل حدیث (اربعین حدیث)صفحه 432
‏رکعت نماز بخواند در صورتی که بداند چه می گوید در آنها، منصرف شود و حال آنکه نیست بین او و بین خداوند گناهی مگر آنکه آمرزیده آن را.» و عن رسول الله، صلّی الله علیه و آله، أنّه قال: رکعتان خفیفتان فی تفکّر خیر من قیام لیلة.‏‎[15]‎‏ «فرمود رسول اکرم، صلّی الله علیه و آله،: دو رکعت خفیف با تفکر بهتر از عبادت یک شب است.»‏

‎ ‎

کتابشرح چهل حدیث (اربعین حدیث)صفحه 433

  • . فروع کافی، ج 3، ص 269،« کتاب الصلاة»،« باب من حافظ علی صلاته أو ضیّعها»، حدیث 7.
  • . فروع کافی، ج 3، ص 270،« کتاب الصلاة»،« باب من حافظ علی صلاته اوضیّعها»، حدیث 15.
  • . حدیث 16، پاورقی 23.
  • . کشف المحجة، ص 31، فصل 48.
  • . امام باقر (ع) در چگونگی نماز پدر بزرگوار خود می فرماید: کان علیّ بن الحسین یصلّی فی الیوم و اللّیلة ألف رکعة و کانت الرّیح تمیله بمنزلة السّنبلة. و کانت له خمسمائة نخلة، فکان یصلّی عند کلّ نخلة رکعتین، و کان إذا قام فی صلاته، غشی لونه لون آخر. و کان قیامه فی صلاته قیام العبد الذّلیل بین یدی الملک الجلیل. کان أعضاؤه ترتعد من خشیة الله. و کان یصلّی صلاة مودّع یری أنّه لا یصلّی بعدها أبدا. (علی بن الحسین (ع) در هر شبانه روز هزار رکعت نماز می گزارد در حالی که باد آن حضرت را چون خوشه (که با وزش باد به حرکت در آید) حرکت می داد. و آن بزرگوار دارای پانصد عدد درخت خرما بود، پس نزد هر درخت خرما دو رکعت نماز می گزارد. و چون در نماز می ایستاد، رنگش دگرگون می شد. و چون بنده ای خوار در برابر پادشاهی بزرگوار می ایستاد و اعضای بدنش از ترس خدا می لرزید. و چونان کسی که خدا حافظی می کند نماز می خواند گویا (این آخرین نماز اوست و بعد از این دیگر موفق به خواندن نماز نمی شود.) بحار الأنوار، ج 46، ص 80، «تاریخ سید الساجدین»، باب 5، حدیث 75.
  • . جامع السعادات، ج 1، ص 328.
  • . فروع کافی، ج 3، ص 363،« کتاب الصلاة»،« باب ما یقبل من صلاة الساهی»، حدیث 4.
  • . حدیث 1، پاورقی 30.
  • . وسائل الشیعة، ج 4، ص 688،« کتاب الصلاة»، باب 3، از« ابواب افعال الصلاة»، حدیث 6.
  • . خصال، ص 613،« باب الواحد إلی المأة»، حدیث 10، و وسائل الشیعة، ج 4، ص 687،« کتاب الصلاة» باب 3، از« ابواب أفعال الصلاة»، حدیث 4.
  • . ثواب الأعمال و عقاب الأعمال، ص 57،« ثواب الصلاة»، حدیث 2، وسائل الشیعة، ج 4، ص 685،« کتاب الصلاة»، باب 2 از« ابواب أفعال الصلاة»، حدیث 5.
  • . ثواب الأعمال و عقاب الأعمال، ص 163،« ثواب الورع و الزهد و الإقبال إلی الله»، حدیث 1، وسائل الشیعة، ج 4، ص 686،« کتاب الصلاة»، باب 2 از« ابواب أفعال الصلاة»، حدیث 6.
  • . «خداوندا، گسستگی کامل از جهان و توجه به سوی خودت را ارزانیم فرما، و دیدگان دل ما را با پرتو دیدار خودت روشن گردان، تا دیده دلها حجابهای نور را بدرد و به معدن بزرگی و جلال رسد، و جانهایمان به درگاه عزّ قدس تو درآویزد.» قسمتی از «مناجات شعبانیّه»، بحار الأنوار، ج 91، ص 99- 97، «کتاب الذکر و الدعاء»، باب 32، حدیث 12. إقبال الأعمال، «اعمال ماه شعبان. مصباح المتهجّد و سلاح المتعبّد، ص 374.
  • . ثواب الأعمال و عقاب الأعمال، ص 67« ثواب من صلی رکعتین یعلم ما یقول فیهما»، حدیث 1، وسائل الشیعة، ج 4، ص 686،« کتاب الصلاة»، باب 3 از« ابواب افعال الصلاة»، حدیث 2.
  • . ثواب الأعمال و عقاب الأعمال،« ثواب من صلی رکعتین خفیفتین فی تفکر»، ص 67- 68، حدیث 1، وسائل الشیعة ج 4، ص 688،« کتاب الصلاة»، باب 3 از« ابواب افعال الصلاة»، حدیث 5.