الحدیث السابع و العشرون

فصل

‏فصل‏‏ ‏

‏بدان که حضور قلب در عبادات حاصل نشود مگر به افهام نمودن به قلب اهمیت عبادات را. و آن در حقیقت میسور نشود مگر به فهمیدن اسرار و حقایق آنها. و آن گرچه از برای ما میسر نشود، ولی تا اندازه ای که با حال امثال خودم مناسب است و مستفاد از اخبار اهل بیت عصمت علیهم السلام و کلمات اهل معرفت است، به قدر تناسب با این اوراق، ذکر می کنیم.‏

‏بدان که- چنانچه مکرر اشاره نمودیم- از برای هر یک از اعمال حسنه و افعال عبادیه صورتی است باطنی ملکوتی و اثری است در قلب عابد. اما صورت باطنیه آن همان است که تعمیر عوالم برزخ و بهشت جسمانی به آن است، زیرا که ارض بهشت قیعان و خالی از هر چیز است، چنانچه در روایت است،‏‎[1]‎‏ و اذکار و اعمال ماده تعمیر و بنای آن است، چنانچه در حدیث است ‏‎[2]‎‏. و آیات بسیاری در کتاب شریف الهی دلالت بر تجسم اعمال می نماید، مثل قوله تعالی:‏‏ فَمَنْ یَعْمَلْ مِثْقالَ ذَرَّةٍ خَیْراً یَرَهُ. وَ مَنْ یَعْمَلْ مِثْقالَ ذَرَّةٍ شَرّاً یَرَهُ ‏‏.‏‎[3]‎‏ و مثل قوله: و وجدوا ما عملوا حاضرا.‏‎[4]‎‏ و اخباری که دلالت بر تجسم اعمال و صور غیبیه ملکوتیه آنها دارد در ابواب متفرقه بسیار است، و ما به ذکر بعضی از آن اکتفا می کنیم.‏

‏روی الصّدوق، قدّس سرّه، بإسناده عن أبی عبد الله، علیه السّلام، قال: من صلّی الصّلوات المفروضات فی أوّل وقتها و أقام حدودها، رفعها الملک إلی ‏


کتابشرح چهل حدیث (اربعین حدیث)صفحه 437
‏السّماء بیضاء نقیّة، تقول: حفظک الله کما حفظتنی، استودعنی ملک کریم. و من صلّیها بعد وقتها من غیر علّة و لم یقم حدودها، رفعها الملک سوداء مظلمة، و هی تهتف به: ضیّعتنی ضیّعک الله کما ضیّعتنی، و لا رعاک الله کما لم ترعنی.‏‎[5]‎‏ «فرمود حضرت صادق، علیه السلام: کسی که نمازهای واجب را به جا آورد در اوّل وقت آنها و به پا دارد حدود آنها را (یعنی اجزاء و شرایط آنها را درست به جا آورد)، بالا برد فرشته آنها [را]‏‏ ‏‏به سوی آسمان در حالی که سفید پاکیزه است، می گوید آن نماز: «نگاه دارد تو را خداوند، چنانچه تو مرا نگاه داشتی، ودیعه گرفت مرا فرشته کریمی.» و کسی که به جا آورد آنها را بدون علتی بعد از وقت آنها و حدود آنها را به پا ندارد، بالا برد آنها را فرشته در حالی که سیاه و تاریک است، فریاد زند به او: «ضایع کردی مرا، خداوند تو را ضایع کند چنانچه مرا ضایع کردی، و مراعات نکند خداوند تو را چنانچه مراعات نکردی مرا.» از این حدیث شریف علاوه بر آنکه صورت ملکوتی عمل مستفاد شود، حیات و شئون حیاتیه آن نیز معلوم شود. و این مقتضای ضربی از برهان نیز هست. و اخبار دلالت دارد که جمیع موجودات حیات ملکوتی دارند و عالم ملکوت سراسر حیات و علم است: و إنّ الدّار الآخرة لهی الحیوان.‏‎[6]‎‏ و فی الکافی بإسناده عن أبی عبد الله، علیه السّلام، فی حدیث طویل: إذا بعث الله المؤمن من قبره، خرج معه مثال یقدم أمامه، کلّما یری المؤمن هولا من أهوال یوم القیامة، قال له المثال: لا تفزع و لا تحزن و أبشر بالسّرور و الکرامة من الله عزّ و جلّ، حتّی یقف بین یدی الله عزّ و جلّ فیحاسبه حسابا یسیرا و یأمر به إلی الجنّة، و المثال أمامه، فیقول له المؤمن: یرحمک الله، نعم الخارج. خرجت معی من قبری و ما زلت تبشّرنی بالسّرور و الکرامة من الله حتّی رأیت ذلک. فیقول: من أنت؟ فیقول: أنا السّرور الّذی کنت أدخلته علی أخیک المؤمن فی الدّنیا، خلقنی الله عزّ و جلّ منه لأبشّرک.‏‎[7]‎‏ فرمود حضرت صادق، علیه السّلام: «وقتی که بیرون آورد خداوند مؤمن را از قبرش، خارج شود با او مثالی که پیش پیش او می رود، هر جا که آن مؤمن وحشتی از وحشتهای روز قیامت را ببیند، آن مثال به او گوید: «ترسناک مباش و اندوهناک مشو و‏


کتابشرح چهل حدیث (اربعین حدیث)صفحه 438
‏بشارت باد تو را به سرور و کرامت از خدای عزّ و جلّ.» تا بایستد در محضر حق تعالی، [پس ] محاسبه فرماید او را حسابی آسان و فرمان دهد او را به بهشت، و آن مثال پیش اوست. پس می گوید به او آن مؤمن: «خداوند رحمت کند تو را، تو خوب کسی بودی که با من خارج شدی از قبر، و همیشه مرا بشارت به سرور و کرامت از جانب حق دادی تا آنکه دیدم آن را. تو کیستی؟» می گوید: «من آن سروری هستم که داخل کردی او را بر برادر مؤمنت در دنیا، خلق فرمود خدای تعالی مرا از آن تا بشارت دهم تو را.» و در این حدیث شریف نیز دلالت واضحه است بر تمثل و تجسم اعمال در نشئه آخرت، چنانچه شیخ اجل، بهاء الدین ‏‎[8]‎‏، قدّس سرّه، نیز فرموده در ذیل همین حدیث شریف که «بعض اخبار دلالت می کند بر تجسم اعتقادات نیز. پس، اعمال صحیحه و اعتقادات صحیحه به صور نورانیه نیکو منظری ظاهر می شوند که باعث می شوند کمال سرور و ابتهاج را از برای صاحبشان. و اعمال سیّئه و اعتقادات باطله ظاهر می شوند به شکل صور ظلمانیه مستقبحه که باعث می شوند برای صاحبشان غایت اندوه دردناکی را. چنانچه جماعتی از مفسرین گفته اند در ذیل آیه شریفه ‏‏ یَوْمَ تَجِدُ کُلُّ نَفْسٍ ما عَمِلَتْ مِنْ خَیْرٍ مُحْضَراً وَ ما عَمِلَتْ مِنْ سُوءٍ تَوَدُّ لَوْ أَنَّ بَیْنَها وَ بَیْنَهُ أَمَداً بَعیداً‏‏.‏‎[9]‎‏ و ارشاد می کند ما را به سوی این معنی قول خدای تعالی:‏

‏یَوْمَئذٍ یَصْدُرُ النّاسُ أشْتاتاً لِیُرَوْا أعْمالَهُمْ ...‏‏ الآیه‏‎[10]‎‏ و کسانی که در آیه شریفه تقدیر قائل شدند و گفته اند: لِیُرَوْا جَزاءَ أَعْمالِهِمْ، و ضمیر «یره» را به عمل برنگرداندند، دور افتادند از حق.» انتهی کلامه مترجماً‏‎[11]‎‏ رفع مقامه الشریف.‏

‏و در این مقام کلام غریبی از بعضی محدّثین جلیل صادر شده است ‏‎[12]‎‏ که ذکر نکردن آن اولی است. و آن ناشی از آن است که گمان کردند منافات می باشد بین قول به تجسم اعمال، و قول به معاد جسمانی، با اینکه این مطلب مؤکّد آن است. و کلمه «تمثل» که در این حدیث شریف است مثل تمثلی است که در قول خدای تعالی است:‏‏ فَتَمَثَّلَ لَها بَشَراً سَوِیّا»‏‎[13]‎‏ که حقیقتا به صورت جسمانیت متمثل می شود، نه آنکه خیال و گمان باشد و مثل خواب باشد. در هر صورت صرف کردن امثال این آیات و روایات را از ظاهر خود، با آنکه مطابق برهان قوی است که در محل خود مقرر است، به مجرد آنکه به عقل ما درست نمی آید و مطابق با مذهب حکما و فلاسفه است، مستحسن نیست. بهترین امور تسلیم در محضر قدس کبریای حق و اولیای معصومین است.‏


کتابشرح چهل حدیث (اربعین حدیث)صفحه 439
‏پس، معلوم شد که هر عملی که مقبول درگاه مقدس حق شد، صورت بهیّه حسنه دارد به تناسب خود از حور و قصور و جنّات عالیات و انهار جاریات. و هیچ موجودی در صفحه وجود متحقق نشود که از روی جزاف، بلکه ارتباطات عقلیه در کار است که کشف آنها را جز کمال اولیا کسی نتواند کرد. و مطلب علی الاجمال تحت میزان عقلی و برهان حکمی است.‏

‏پس از آنکه معلوم شد حیات عالم آخرت و زندگانی و لذات آن عالم بسته است به اعمالی که صورت کمالیه آن بدان عالم منتقل می شود و آن اعمال عباداتی است که به کشف تامّ محمدی، صلّی الله علیه و آله، اهل این ملت اطلاع بر آن پیدا کردند و کمال و حسن اعمال به نیّات و اقبال قلب و حفظ حدود است و اگر عملی فاقد این امور یا بعضی آن باشد از درجه اعتبار ساقط بلکه دارای صورت زشت مشوّه است که انسان در عالم دیگر به آن می رسد، چنانچه از راه اخبار و آثار معلوم شد، پس بر هر انسان مؤمن به عالم غیب و اخبار انبیا و اولیا و اهل معرفت و علاقه مند به حیات ابدی و زندگانی جاویدان لازم است که با هر زحمتی و ریاضتی هست اصلاح اعمال خود را بنماید. و پس از آنکه ظاهر و صورت آنها مطابق قواعد اجتهادیه یا رأی فقها، رضوان الله علیهم، گردید، به اصلاح سیرت و باطن آنها کوشد، و هر قدر می تواند جدیت کند که لااقل واجبات را با حضور قلب بیاورد و اصلاح نقایص آنها را نیز با نوافل کند، چنانچه در احادیث شریفه است که نوافل جبران فرایض را می کند و سبب قبول آنها می شود.‏

‏فی العلل بإسناده عن أبی جعفر، علیه السّلام، قال: إنّما جعلت النّافلة لیتمّ بها ما یفسد من الفریضة.‏‎[14]‎‏ و روی الشّیخ، قدّس سرّه، بإسناده عن أبی بصیر، قال قال أبو عبد الله علیه السّلام: یرفع للرّجل من الصّلاة ربعها أو ثمنها أو نصفها أو أکثر بقدر ماسها،‏‎[15]‎‏ و لکنّ الله تعالی یتمّ ذلک بالنّوافل.‏‎[16]‎


کتابشرح چهل حدیث (اربعین حدیث)صفحه 440
‏حضرت صادق، علیه السلام، فرمود: «بالا می رود برای مرد از نماز چهار یک یا هشت یک یا نصفش، یا بیشتر به قدری که سهو نموده، ولی خدای تعالی تمام کند آن را به نافله ها.» و از این قبیل روایت بسیار است. و معلوم است ماها خالی از سهو و نسیان و اختلال حواسّ و دیگر امور منافی با نماز یا کمال آن نیستیم، و خدای تعالی به لطف کامل خود نوافل را قرار داده تا جبران نقایص آن را بنماییم. و البته لازم است حتی الامکان غفلت از این امر نکنیم و نوافل را ترک ننماییم.‏

‏در هر حال ای عزیز، قدری از حال غفلت بیدار شود و در امر خود تفکر کن و صفحه اعمال خود را نگاه کن. بترس از آنکه اعمالی را که به خیال خودت عمل صالح است، از قبیل نماز و روزه و حج و غیر آن، خود این ها اسباب گرفتاری و ذلتت شوند در آن عالم، پس، حساب خودت را در این عالم تا فرصت داری بکش و خودت میزان اعمالت را بر پا کن و در میزان شریعت و ولایت اهل بیت اعمال خود را بسنج، و صحت و فساد و کمال و نقص آن را معلوم کن و آنها را جبران کن تا فرصت هست و مهلت داری. و اگر در اینجا خود را محاسبه نکنی و حساب خودت را درست نکنی، در آنجا که به حسابت رسیدگی می شود و میزان اعمال بر پا می شود مبتلا به مصیبتهای بزرگ می شوی. بترس از میزان عدل الهی، و به هیچ چیز مغرور مباش و جدّ و جهد را از دست مده. و قدری به صحیفه اعمال اهل بیت پیغمبر، صلوات الله علیهم، که معصوم از گناه و خطا بودند مراجعه کن و تفکر در آنها کن. ببین چقدر کار سخت است و راه تاریک و باریک اکنون ملاحظه این حدیث شریف بکن و حدیث مفصل را از این مجمل بخوان:‏

‏عن فخر الطائفة و سنادها و ذخرها و عمادها، محمّد بن محمّد بن النّعمان المفید‏‎[17]‎‏، رضوان الله علیه، فی الإرشاد: عن سعید بن کلثوم، عن الصّادق جعفر بن محمّد، علیهما السلام، قال: و الله، ما أکل علیّ بن أبی طالب، علیه السّلام، من الدّنیا حراما قطّ حتّی مضی لسبیله، و ما عرض له أمران کلاهما لله رضا إلّا أخذ بأشدّهما علیه فی بدنه (خ ل: دینه)، و ما نزلت برسول الله، صلّی الله علیه و آله، نازلة قطّ إلّا دعاه ثقة به، و ما أطاق أحد عمل رسول الله، صلّی الله علیه و آله، من هذه الامّة غیره، و ان کان لیعمل عمل و جل کان وجهه بین ‏


کتابشرح چهل حدیث (اربعین حدیث)صفحه 441
‏الجنّة و النّار یرجو ثواب هذه و یخاف عقاب هذه. و لقد أعتق من ماله ألف مملوک فی طلب وجه الله و النّجاة من النّار ممّا کدّ بیدیه و رشح منه جبینه. و إنّه کان لیقوت أهله بالزّیت و الخلّ و العجوة، و ما کان لباسه إلّا کرابیس، إذا فضل شی ء عن یده، دعا بالجلم فقصّة. و ما أشبهه من ولده و لا أهل بیته أحد أقرب شبها به فی لباسه و فقهه من علیّ بن الحسین، علیهما السلام. و لقد دخل أبو جعفر، علیه السّلام، ابنه علیه فإذا هو قد بلغ من العبادة ما لم یبلغه أحد: فرآه قد اصفرّ لونه من السّهر و مضت عیناه من البکاء و دبرت جبهته و انخرم أنفه من السّجود و ورمت ساقاه و قدماه من القیام فی الصلاة. و قال أبو جعفر، علیه السّلام: فلم أملک حین رأیته بتلک الحال البکاء، فبکیت رحمة له فإذا هو یفکّر، فالتفت إلیّ بعد هنیئة من دخولی، فقال: یا بنیّ، أعطنی بعض تلک الصّحف الّتی فیها عبادة علیّ بن أبی طالب، علیه السّلام.‏

‏فأعطیته. فقرأ فیها شیئا یسیرا، ثمّ ترکها من یده تضجّرا، و قال: من یقوی [علی ] عبادة علیّ بن أبی طالب، علیه السّلام.‏‎[18]‎‏ «فرمود حضرت صادق، علیه السلام: «به خدا قسم نخورد علیّ بن أبی طالب، علیه السلام، هرگز از دنیا حرامی تا از دنیا رفت، و عرضه نشد بر او دو امری که رضای خداوند در آنها بود مگر آنکه آنچه شدیدتر بود بر بدنش اختیار فرمود، و نازل نشد بر رسول خدا، صلّی الله علیه و آله، شدتی هرگز مگر آنکه آن بزرگوار [او]‏‏ ‏‏را خواند برای اطمینانی که به او داشت، و هیچکس در این امّت عمل رسول خدا، صلّی الله علیه و آله، را طاقت نداشت غیر از او، همانا عمل می کرد عمل شخص ترسناک، گویی بین بهشت و دوزخ بود، امید ثواب این را و ترس عقاب آن را داشت. و هر آینه آزاد فرمود از مال [خود]‏‏ ‏‏هزار بنده در راه خدا و نجات از آتش- بندگانی که با زحمت دست و عرق پیشانی تحصیل فرموده بود. و همانا قوت اهل بیتش را زیت و سرکه و خرما قرار داده بود، و نبود لباسش مگر کرباس، و اگر آستین مبارکش بلند می آمد قیچی می طلبید و آن را قطع می فرمود.» و هیچکس شبیه تر نبود به او در اولاد گرامش از علی بن الحسین(ع) در فقه و لباس. هر آینه وارد شد بر او حضرت باقر، علیه السلام، پسرش. پس دید او را که رسیده است از‏


کتابشرح چهل حدیث (اربعین حدیث)صفحه 442
‏عبادت به حدی که نرسیده است احدی دیگر: رنگش از بیداری شب زرد شده، و سوخته شده بود چشمانش از گریه، و مجروح شده بود جبهه مبارکش، و پاره شده بود بینی او از سجود، و ورم کرده بود ساقها و قدمهایش از ایستادن در نماز. و فرمود حضرت باقر، علیه السلام، نتوانستم خودداری کنم از گریه وقتی که او را بدین حال دیدم، پس گریه کردم برای ترحم به او، و آن حضرت مشغول تفکر بود. پس توجه فرمود به من بعد از لحظه ای از داخل شدن من، و فرمود: «ای فرزند، به من بده بعضی از آن صحیفه هایی را که عبادت علی بن ابی طالب، علیه السلام، در آن است. پس دادم به او. و قرائت فرمود در آن چیز کمی. پس از آن رها کرد آن را از دست مبارکش با حال انضجار و غصّه و فرمود: «کی قوّت عبادت علی بن أبی طالب، علیه السلام، را دارد؟» و عن أبی جعفر، علیه السّلام: کان علیّ بن الحسین، علیهما السلام، یصلّی فی الیوم و اللّیلة ألف رکعة، و کانت الرّیح تمیّله مثل السّنبلة.‏‎[19]‎‏ «فرمود حضرت باقر، علیه السّلام: جناب علی بن الحسین، علیهما السلام، در شب و روز هزار رکعت نماز می خواند، و باد او را می جنبانید مثل خوشه.» عزیزم، قدری تفکر کن در این احادیث شریفه، ببین حضرت باقر، علیه السلام، امام معصوم، از شدت عبادت پدر بزرگوارش و حالت عبادتش گریه کرد. و حضرت سجّاد، علیه السلام، با آن شدت مواظبت و کمال عبادت آن حالش بود که از صحیفه علی بن ابی طالب، علیه السلام، چیز کمی خواند و اظهار عجز کرد! البته همه عاجزند از عبادت مولی الموالی، و همه رعیت عاجزند از عبادت معصومین، ولی نباید انسان که از مقام عالی باز ماند یکسره رها کند.‏

‏باید دانست که این عبادت، نعوذ بالله، عبث نبوده، بلکه راه خطرناک و طریق باریک است. و عقبات موت و قیامت مشکل است که این طور اهل معارف حقیقیه عجز و الحاح می کردند. این سست انگاری ما از ضعف ایمان و سستی عقیده است و از جهل و نادانی است.‏

‏بار الها، تو از سریره بندگان آگاهی و قصور و تقصیر ما را مطلعی و ضعف و ناتوانی ما را می دانی، تو ما را به رحمت خود غرق کردی پیش از آنکه از تو سؤالی کنیم، نعمتهای تو ابتدایی و تفضلهای تو بیسابقه سؤال و استعداد است، ما اکنون معترف به تقصیر خود هستیم، کفران نعم غیر متناهیه تو کردیم و خود را مستحق عذاب الیم و دخول جحیم می دانیم، و پیش خود چیزی سراغ نداریم و وسیله ای در‏


کتابشرح چهل حدیث (اربعین حدیث)صفحه 443
‏دست نداریم جز آنکه تو خود را معرفی کردی به لسان انبیا به تفضل و ترحم و سعه جود و رحمت، و ما تو را بدین صفت شناختیم به قدر استعداد خود، تو با مشتی خاک چه می کنی جز رحمت و تفضل؟ أین رحمتک الواسعة؟ أین أیادیک الشّاملة؟ أین فضلک العمیم؟ أین کرمک یا کریم؟‏‎[20]‎

‎ ‎

کتابشرح چهل حدیث (اربعین حدیث)صفحه 444

  • . علم الیقین، ج 2، ص 1060.
  • . حدیث 22، پاورقی 18.
  • . ( زلزال- 7- 9)
  • . ( کهف- 49)
  • . أمالی ص 256، «مجلس الرابع و الأربعون»، حدیث 10، در این منبع به جای «استودعنی ملک کریم»، استودعک الله کما استودعتنی ملکا کریما وارد شده است. وسائل الشیعة، ج 3، ص 90، «کتاب الصلاة»، باب 3 از «ابواب المواقیت»، حدیث 17، صورت حدیث در منبع اخیر مطابق است با حدیث امالی.
  • . «و بدرستی که سرای آخرت خود همان زندگی است.» (عنکبوت، 64)
  • . اصول کافی، ج 2، ص 190،« کتاب ایمان و کفر»،« باب إدخال السرور علی المؤمنین»، حدیث 8.
  • . حدیث 1، پاورقی 16.
  • . «روزی که هر کس کارهای نیک و بدی را که انجام داده حاضر یابد، و دوست دارد بین او و کارهای بدش فاصله ای دور باشد.» (آل عمران- 30)
  • . «در آن روز مردم پراکنده بیرون آیند تا کارهایشان به آنها نشان داده شود.» (زلزال- 6)
  • . اربعین، ص 292، شرح حدیث 33.
  • . مرآة العقول، ج 9، ص 95،« کتاب ایمان و کفر»،« باب ادخال السرور علی المؤمنین»، حدیث 8.
  • . «پس برای او به صورت انسانی خوش قامت متمثل شد.» (مریم- 17)
  • . «نافله برای این قرار داده شده است تا به آن آنچه از واجب تباه شده است جبران گردد.» علل الشرائع، ج 2، ص 329، باب 24، حدیث 4. وسائل الشیعة، ج 3، ص 54، «کتاب الصلاة»، باب 17 از «ابواب أعداد الفرائض»، حدیث 10.
  • . قوله «بقدر ماسها» مقصود از حدیث شریف چنانچه در روایات دیگر است آن است که از نماز آن قدر بالا می رود و مقبول می شود که قلب را اقبال است. پس قوله «بقدر ماسها» برای بیان اصل نسب است نه بیان آنچه مرفوع می شود. و محتمل است سهو در اینجا به معنی سکون قلب و لین آن باشد زیرا که سهو به معنی سکون و لین آمده چنانچه جوهری گوید. (منه عفی عنه).
  • . منبع پشین، حدیث 12.
  • . حدیث 1، پاورقی 31.
  • . ارشاد، ص 255- 256،« باب ذکر طرف من اخبار علی بن الحسین( ع)».
  • . ارشاد، ص 256،« باب ذکر طرف من أخبار علی بن الحسین( ع)».
  • . «کجاست رحمت گسترده تو؟ کجاست نعمتهای فراگیر تو؟ کجاست عطای همگانی تو؟ ای بخشنده کجاست بخشش تو؟»