الحدیث الثامن و العشرون

فصل در بیان آنکه در وقت مردن بعضی از احوال غیب بر او مکشوف شود.

‏فصل در بیان آنکه در وقت مردن بعضی از احوال غیب بر او مکشوف شود.‏

‏از این حدیث شریف معلوم شود که در وقت «معاینه» بر انسان برخی از مقامات و احوال خودش منکشف شود. و این مطابق ضربی از برهان و موافق مکاشفات اصحاب کشف و عیان و موافق با اخبار و آثار دیگر نیز هست. انسان تا اشتغال به تعمیر این عالم دارد و وجهه قلبش به این نشئه است و سکر طبیعت او را بیخود کرده و مخدرات شهوت و غضب او را تخدیر نموده، از صور اعمال و اخلاق خود بکلی محجوب است و از آثار آنها در ملکوت قلب او مهجور است، پس از آنکه سکرات موت و سختیها و فشارهای آن بر او وارد شد، انصراف از این نشئه تا اندازه ای حاصل می کند، و اگر از اهل ایمان و یقین است و قلب او متوجه به این عوالم بوده، در اواخر امر وجهه قلبش طبعا متوجه به آن عالم می شود و سائقهای معنوی و ملائکة الله موکّل ‏


کتابشرح چهل حدیث (اربعین حدیث)صفحه 457
‏بر آن نیز او را سوق به آن عالم دهند، و پس از این سوق و آن انصراف، نمونه ای از عالم برزخ بر او منکشف شود و روزنه ای از عالم غیب بر او مفتوح گردد، و حال خود و مقام خود تا اندازه ای بر او مکشوف گردد. چنانچه از حضرت امیر، علیه السلام، منقول است إنّه قال: حرام علی کلّ نفس أن تخرج من الدّنیا حتّی تعلم أنّه من أهل الجنّة هی، أم من أهل النّار.‏‎[1]‎‏ و در این مقام حدیث شریفی است که با آنکه طولانی است ولی چون بشارتی است برای اهل ولایت حضرت مولی الموالی و متمسکین به ذیل عنایت اهل بیت عصمت، علیهم السلام، آن را بتمامه ذکر می کنیم. و آن حدیثی است که جناب فیض نقل می کند در علم الیقین. قال: و فی کتاب الحسین بن سعید الأهوازیّ، عن عبّاد بن مروان، قال سمعت أبا عبد الله، علیه السّلام، یقول: منکم و الله یقبل: و لکم و الله یغفر، إنّه لیس بین أحدکم و بین ان یغتبط و یری السّرور و قرّة العین إلّا أن تبلغ نفسه ههنا- و أومی بیده إلی حلقه. ثمّ قال، علیه السّلام: إنّه إذا کان ذلک و احتضر، حضره رسول الله، صلّی الله علیه و آله، و علیّ و الأئمّة و جبرئیل و میکائیل و ملک الموت، علیهم السلام، فیدنو منه جبرئیل، علیه السّلام، فیقول لرسول الله، صلّی الله علیه و آله: إنّ هذا کان یحبّکم أهل البیت، فأحبّه. فیقول رسول الله، صلّی الله علیه و آله: یا جبرئیل، إنّ هذا کان یحبّ الله و رسوله و أهل بیته، فأحبّه. فیقول جبرئیل: یا ملک الموت، إنّ هذا کان یحبّ الله و رسوله و آل رسوله، فأحبّه و ارفق به. فیدنو منه ملک الموت، علیه السّلام، فیقول: یا عبد الله، أخذت فکاک رقبتک؟ أخذت امان براءتک؟‏

‏تمسّکت بالعصمة الکبری فی الحیاة الدّنیا؟ فیوفّقه الله، فیقول: نعم. فیقول له: و ما ذاک؟ فیقول: ولایة علیّ بن أبی طالب، علیه السّلام. فیقول: صدقت. أمّا الّذی کنت تحذر، فقد آمنک الله، و أمّا الّذی کنت ترجو، فقد أدرکته، أبشر بالسّلف الصالح، مرافقة رسول الله، صلّی الله علیه و آله، و علیّ و الأئمّة من ولده، علیهم السلام. ثمّ یسلّ نفسه سلا رفیقا، ثمّ ینزل بکفنه من الجنّة و حنوطه حنوط کالمسک الأذفر، فیکفن بذلک الکفن و یحنط بذلک الحنوط، ثمّ یکسی حلّة صفراء من حلل ‏


کتابشرح چهل حدیث (اربعین حدیث)صفحه 458
‏الجنّة. فإذا وضع فی قبره، فتح له باب من أبواب الجنّة، یدخل علیه من روحها و ریحانها. ثم یقال له: نم نومة العروس علی فراشها، أبشر بروح و ریحان و جنّة نعیم و ربّ غیر غضبان.‏

‏قال: و إذا حضر الکافر الوفاة، حضره رسول الله، صلّی الله علیه و آله، و علیّ و الأئمّة و جبرئیل و میکائیل و ملک الموت، علیهم السلام، فیدنو منه جبرئیل، فیقول: یا رسول الله، إنّ هذا کان مبغضا لکم أهل البیت، فأبغضه. فیقول رسول الله، صلّی الله علیه و آله: یا جبرئیل، إنّ هذا کان یبغض الله و رسوله و أهل بیت رسوله، فأبغضه. فیقول جبرئیل: یا ملک الموت، إنّ هذا کان یبغض الله و رسوله و أهل بیته، علیهم السلام، فأبغضه و اعنف علیه. فیدنو منه ملک الموت، فیقول: یا عبد الله، أخذت فکاک رقبتک؟ أخذت براءة أمانک؟ تمسّکت بالعصمة الکبری فی الحیاة الدّنیا؟ فیقول: لا. فیقول له: أبشر یا عدوّ الله بسخط الله و عذابه و النّار. أمّا الّذی کنت ترجو، فقد فاتک، و أمّا الّذی کنت تحذر، فقد نزل بک. ثمّ یسلّ نفسه سلّا عنیفا، ثمّ یؤکّل بروحه ثلاثمائة شیطان یبزقون فی وجهه و یتأذّی بریحه. فإذا وضع فی قبره، فتح له باب من أبواب النّار، یدخل علیه من فیح ریحها و لهبها.‏‎[2]‎‏ راوی حدیث گوید: «شنیدم حضرت صادق، علیه السلام، می فرمود: به خدا قسم از شما قبول شود، و به خدا قسم شماها آمرزیده شوید. و نیست بین شما و بین اینکه مورد غبطه واقع شوید و سرور و روشنایی چشم ببینید چیزی مگر آنکه جان شما به حلقوم رسد. پس فرمود: در وقتی که چنین شد و حالت احتضار پیش آمد کرد، حاضر شود پیش او پیغمبر خدا و علی و امامان و جبرئیل و میکائیل و ملک الموت، علیهم السلام پس نزدیک محتضر آید جبرئیل و به رسول خدا عرض کند:‏

‏«این شخص شما اهل بیت را دوست می داشت، پس شما او را دوست داشته باشید.» رسول خدا می فرماید: «ای جبرئیل، این شخص دوست می داشت خداوند و رسول او و اهل بیت او را، پس او را دوست داشته باش.» پس جبرئیل می گوید: «ای ملک الموت این شخص دوست می داشت خداوند و رسول او و آل رسول او را، پس دوست بدار او را و با او مدارا کن.» پس ملک الموت نزدیک شود به ‏


کتابشرح چهل حدیث (اربعین حدیث)صفحه 459
‏محتضر و گوید: «ای بنده خدا، آیا گرفتی آزادی خویش و برائت و امان خود را؟ و آیا چنگ زدی به پشتیبانهای بزرگ در زندگانی دنیا؟» پس خداوند او را موفق کند، و گوید: «آری.» پس از آن ملک الموت گوید: «چه چیز بود آن؟» جواب دهد:‏

‏«ولایت علی بن ابی طالب، علیه السلام.» می گوید: «راست گفتی. اما آنچه را از آن می ترسیدی، امان داد خداوند تو را، و آنچه را که آرزو داشتی رسیدی به او، بشارت باد تو را به رفاقت گذشتگان نیکو، رسول خدا و علی و امامان از اولاد او، علیهم السلام.» پس جان او را با مدارا بگیرد، و کفن از بهشت برای او آورد، و حنوط او مثل مشک خوشبوی باشد. پس به آن کفن او را کفن کنند، و به آن حنوط حنوط نمایند، پس از حلّه های زرد بهشتی حلّه ای به او بپوشانند. و وقتی که او را در قبر گذاشتند دری از درهای بهشت بر او باز شود که داخل شود بر او از روح و ریحان بهشتی. پس از آن، به او گفته شود: «بخواب همچون عروس در فراش خود، بشارت باد تو را به روح و ریحان و نعمتهای بهشت و پروردگاری که بر تو خشمناک نیست.‏

‏فرمود حضرت صادق، علیه السلام: و وقتی که در رسد کافر را مرگ، حاضر شود پیش او رسول خدا و علی و امامان و جبرئیل و میکائیل و ملک الموت علیهم السلام. پس، جبرئیل نزدیک او آید و گوید: «ای رسول خدا، همانا این شخص بغض داشت به شما اهل بیت، پس بغض داشته باش به او.» رسول خدا می فرماید: «ای جبرئیل، این بغض داشت به خدا و رسول او و اهل بیت رسول او، پس بغض داشته باش [به ] او.» پس جبرئیل گوید: «ای ملک الموت، این شخص بغض داشت به خدا و رسول او و اهل بیتش، پس بغض داشته باش به او و سخت بگیر بر او.» پس ملک الموت نزدیک [شود]‏‏ ‏‏به او و می گوید: ای بنده خدا، آزادی خود را گرفتی؟ برائت و امان خود را گرفتی؟ به نگهبان بزرگ تمسّک جستی در زندگانی دنیا؟» می گوید: «نه.» پس می گوید ملک الموت به او: «بشارت باد تو را ای دشمن خدا به غضب خداوند و عذاب او و آتش. اما آنچه را که آرزو داشتی، فوت شد از تو، و آنچه را می ترسیدی، نازل شد به تو.» پس از آن، بیرون آورد جانش را بیرون آوردن سختی، پس از آن بگمارد به روح او سیصد شیطان را که آب دهن به روی وی افکنند و اذیت شود از بوی آن. و وقتی او را در قبر نهند، باز شود به رویش دری از درهای آتش، داخل شود بر او از وزش باد آن و شعله آن.»- انتهی.‏

‏و بباید دانست که عالم برزخ هر کس نمونه ای از نشئه قیامت اوست. و برزخ ‏


کتابشرح چهل حدیث (اربعین حدیث)صفحه 460
‏عالم متوسط بین این عالم و عالم قیامت است، و روزنه ای از بهشت و جهنم به سوی آن باز است. چنانچه در ذیل این حدیث شریف اشاره به آن شده، و در حدیث معروف نبوی: القبر إمّا روضة من ریاض الجنّة، أو حفرة من حفر النّیران‏‎[3]‎‏ نیز اشاره به همین معنی است.‏

‏پس، معلوم شد که انسان در وقت احتضار و معاینه، آثار و صور اعمال خود را مشاهده می کند و بشارت جنّت و نار را از ملک الموت می شنود. و چنانچه این آثار بر او تا اندازه ای کشف می شود، آثاری که از اعمال و افعال در قلب حاصل شده، از نورانیت و شرح صدر و وسعت، و اضداد این ها، مثل کدورت و ضیق صدر و ظلمت و فشار، را نیز معاینه می کند.‏

‏پس، در نزد معاینه برزخ قلب مستعد شود برای معاینه نفحات لطیفه لطفیه و جمالیه، و در آن، آثار تجلیات لطف و جمال بروز کند، اگر از اهل سعادت و ایمان باشد.‏

‏پس، قلب حبّ لقاء الله پیدا کند و آتش اشتیاق جمال محبوب در قلبش افروخته گردد، اگر از اهل سابقه حسنی و حبّ و جذبه ربوبی بوده. و جز خداوند کسی نداند که در این تجلی و شوق چه لذاتی و کراماتی است.‏

‏و اگر اهل ایمان و عمل صالح بوده، از کرامات حق تعالی به او به اندازه ایمان و اعمالش عنایت شود، و آنها را بالعیان در دم احتضار ببیند. پس، اشتیاق موت و لقاء کرامات حق در او حاصل شود و با روح و راحت و بهجت و سرور از این عالم منتقل شود. و لذت این بهجت و سرور را و طاقت رؤیت این کرامات را چشمهای ملکی و ذایقه های دنیایی ندارد.‏

‏و اگر از اهل شقاوت و جحود و کفر و نفاق و اعمال قبیحه و افعال سیّئه باشد، هر کس به اندازه حظ و بهره خود و آنچه در دار دنیا کسب نموده، از آثار غضب و قهر الهی و دار اشقیا برای او نمونه کشف شود، و چنان وحشت و انقلابی در او پیدا شود که هیچ چیز پیش او مبغوضتر از تجلیات جلالیه و قهریه حق نباشد. و در اثر این بغض و عداوت چنان سختی و فشار و ظلمت و عذابی برای او حاصل شود که جز ذات مقدّس حق کسی نمی تواند اندازه آن را بفهمد. و این برای اشخاصی است که در این عالم جاحد و منافق و دشمن خدا و اولیای او بودند. و برای اهل معاصی و کبائر به اندازه کسبی که کردند نمونه ای از جهنم خودشان برای آنها ظاهر شود، و در این حال هیچ چیز پیش آنها مبغوضتر از انتقال از این عالم نیست. پس، آنها را با‏


کتابشرح چهل حدیث (اربعین حدیث)صفحه 461
‏عنف و فشار و سختی و زحمت منتقل کنند. و حسرتهایی در دل آنهاست در این حال که به اندازه درست نیاید.‏

‏و از این بیان معلوم شد که انسان در وقت معاینه و احتضار، معاینه آنچه در خود بوده و از آن مطلع نبوده می نماید. و بذر این معاینه را خود در مملکت وجود خود نموده. حیات دنیایی پرده ساتری بود به روی معایب ما و حجابی بود برای اهل معارف، این پرده که برداشته شد و این حجاب که خرق شد، انسان آنچه که در خود بود و خود تهیه کرده بود، نمونه ای از آن را شهود می کند. انسان در عوالم دیگر از عذاب و عقاب جز آنچه خود در این عالم تهیه کرده نخواهد دید، و هر چه در این عالم از اعمال صالحه و اخلاق حسنه و عقاید صحیحه داشته، در آن عالم صورت آن را به عیان ببیند با کرامتهای دیگری که حق به تفضل خویش به او عنایت فرماید. در ذیل آیه شریفه ‏‏ فَمَنْ یَعْمَلْ مِثْقالَ ذَرَّةٍ خَیْراً یَرَهُ ...‏‏ الآیه ‏‎[4]‎‏ در صافی از مجمع نقل می کند که از حضرت امیر، علیه السلام، حدیث می کند که هی أحکم آیة فی القرآن، و کان رسول الله [صلّی الله علیه و آله ] یسمّیها «الجامعة»‏‎[5]‎‏ پس باید دانست که اگر در این عالم محبت به حق تعالی و اولیای او پیدا کنیم و طوق اطاعت آن ذات مقدس را بر گردن نهیم و وجهه قلب را الهی و ربّانی کنیم، در وقت معاینه عین حقیقت با صورت جمیله بر ما ظاهر گردد. و به عکس، اگر وجهه قلب دنیایی شد و از حق منصرف شد، کم کم ممکن است تخم عداوت حق و اولیا در آن کشته شود، و در وقت معاینه این عداوت شدت کند و آثار غریبه موحشه از آن بروز کند، چنانچه شنیدی.‏

‏پس، از مهمات امور مواظبت به این امر است که انسان حالت قلب را الهی کند و وجهه آن را به جانب حق و اولیای او و دار کرامت او متوجه کند، و این با تفکر در آلاء و نعمای ذات مقدس و مواظبت به اطاعت و عبادت البته حاصل می شود، ولی انسان باید اعتماد بر نفس و اعمال خود نکند، و در هر حال، خصوصا در خلوات، با تضرع و زاری از حق تعالی بخواهد که محبت خودش را در دلش القاء فرماید و قلبش را به نور معرفت و محبتش روشنی بخشد، و محبت دنیا و غیر خودش را از دلش بیرون کند. البته این دعا در اوّل امر بیمغز و محض لقلقه لسان است، زیرا که با محبت مفرط به دنیا خواهش زوال آن جدا مشکل است، ولی پس از مدتی تفکر و مواظبت و به دل فهماندن نتایج حسنه محبة الله و نتایج سیّئه حب دنیا را، امید است که حقیقت پیدا کند ان شاء الله.‏

‎ ‎

کتابشرح چهل حدیث (اربعین حدیث)صفحه 462

  • . «هیچ کسی از دنیا نمی رود مگر آن گاه که بداند که از بهشتیان است یا از دوزخیان.» علم الیقین، ج 2، ص 853، «المقصد الرابع، فی ذکر الموت».
  • . علم الیقین، فیض کاشانی، ج 2، ص 854- 856،« المقصد الرابع، فی ذکر الموت». فروع کافی، ج 3، ص 131،« کتاب الجنائز»،« باب ما یعاین المؤمن و الکافر»، حدیث 4.
  • . «گور انسان یا باغی از باغهای بهشت است یا گودالی از گودالهای دوزخ» بحار الأنوار، ج 6، ص 205، «کتاب العدل و المعاد»، باب 8، «احوال برزخ».
  • . ( زلزال- 8- 9).
  • . «این آیه محکمترین آیه قرآن است، و پیغمبر آن را «جامعه» می خواند» در تفسیر صافی، (در تفسیر آیه 7 «زلزال») این حدیث را به «قیل» نسبت داده، و در مجمع (در تفسیر همین آیه) از عبد الله بن مسعود نقل کرده است.