الحدیث التاسع و العشرون

فصل در حقیقت ورع و مراتب آن

‏فصل در حقیقت ورع و مراتب آن ‏

‏در بیان «ورع» است. و آن را یکی از منازل سالکین و منازل سایرین شمرده اند و آن را به طوری که جناب عارف معروف، خواجه عبد الله انصاری تعریف فرموده است: «هو توقّ مستقضی علی حذر، أو تحرّج علی تعظیم.»‏‎[1]‎‏ یعنی، ورع عبارت است از نگاهداری کامل و آخر مرتبه حفظ نفس، و در عین حال ترسناک بودن از لغزش، یا سختگیری بر نفس است برای تعظیم حق. و این شامل شود تمام مراتب آن را، زیرا که از برای ورع مراتب بسیار است، چنانچه ورع عامه اجتناب از کبائر است، و ورع خاصه اجتناب از مشتبهات است برای خوف از وقوع در محرّمات، چنانچه در حدیث شریف «تثلیث»‏‎[2]‎‏ اشاره به آن شده است، و ورع اهل زهد اجتناب از مباحات است برای احتراز از وزر آن، و ورع اهل سلوک ترک نظر به دنیاست برای وصول به مقامات، و ورع مجذوبین ترک مقامات است برای وصول به باب الله و شهود جمال الله، و ورع اولیا اجتناب از توجه به غایات است. و از برای هر یک شرحی است که اشتغال به آن به حال ما مفید نیست. و آنچه در این مقام باید‏


کتابشرح چهل حدیث (اربعین حدیث)صفحه 473
‏دانست آن است که ورع از محارم الله پایه تمام کمالات معنویه و مقامات اخرویه است، و از برای هیچ کس مقامی حاصل نشود، مگر به ورع از محارم الله. و قلبی که دارای ورع نباشد، به طوری زنگار و کدورت او را فرو می گیرد که امید نجات بسا باشد که از آن منقطع گردد. صفای نفوس و صقالت آنها به ورع است. و این منزل برای عامه مهمترین منازل است، و تحصیل آن از مهمات مسافر طریق آخرت است. و فضیلت آن به حسب اخبار اهل بیت عصمت، علیهم السلام، بیش از آن است که در این اوراق مذکور گردد. و ما به ذکر بعض احادیث در این باب اکتفا می کنیم و طالب بیشتر به کتب اخبار رجوع نماید.‏

‏کافی بإسناده عن أبی عبد الله، علیه السّلام، قال: أوصیک بتقوی الله، و الورع، و الاجتهاد. و اعلم أنّه لا ینفع اجتهاد لا ورع فیه.‏‎[3]‎‏ فرمود حضرت صادق، علیه السلام به راوی: «وصیت می کنم تو را به پرهیزگاری و ورع، و جدّیت در عبادت. و بدان که جدیت در عبادت فایده ندارد در صورتی که ورع در آن نباشد.» و به این مضمون باز روایت است.‏‎[4]‎‏ و این دلیل بر آن است که عبادات بدون ورع از درجه اعتبار ساقط است. و معلوم است نکته بزرگ عبادات، که انقیاد نفس و ارتیاض آن است و قهر ملکوت است بر ملک و طبیعت، بدون ورع شدید و پرهیزگاری کامل حاصل نشود نفوسی که مبتلای به معاصی خدا هستند، نقشی در آنها صورت نگیرد و نقاشی بیفایده است. تا صفحه را از کدورات و کثافات پاک و صاف نکنی، نقاشی نتوان کرد. پس، عبادات، که صورت کمالیه نفس است، بدون صفای نفس از کدورت معاصی فایده ای نکند، و صورتی است بیمعنی و قالبی است بیروح.‏

‏و بإسناده عن یزید بن خلیفة، قال و عظنا أبو عبد الله، علیه السّلام، فأمر و زهّد، ثمّ قال: علیکم بالورع، فإنّه لا ینال ما عند الله إلّا بالورع.‏‎[5]‎‏ راوی گوید: «موعظه فرمود ما را جناب صادق، علیه السلام، و فرمایشاتی فرمود و دعوت به زهد دنیا کرد، و پس از آن فرمود: «بر شما باد به ورع، زیرا که نیل نشود آنچه نزد خداوند است مگر به ورع.» پس به حسب این حدیث شریف، انسانی که ورع ندارد از کراماتی که حق تعالی وعده به بندگان فرموده محروم است.‏

‏و این از بزرگترین خذلانها و شقاوتهاست.‏


کتابشرح چهل حدیث (اربعین حدیث)صفحه 474
‏و در وسائل سند به حضرت باقر، علیه السلام، رساند أنّه قال: لا تنال ولایتنا إلّا بالعمل و الورع.‏‎[6]‎‏ فرمود: ولایت ما نرسد مگر با عمل و ورع.‏

‏و در روایت دیگر است که حضرت صادق، علیه السلام، فرماید: «نیست از شیعیان ما کسی [که ] در شهری که دارای صد هزار جمعیت است از او با ورعتر باشد.» ‏‎[7]‎‏ و در کافی شریف نیز بدین مضمون روایت شده است.‏‎[8]‎‏ و باید دانست که به حسب روایات شریفه، میزان در کمال ورع اجتناب از محارم الله است، و هر کس اجتناب از محرّمات الهیه کند از ورع دارترین مردم به شمار آید. پس، این امر را شیطان در نظرت بزرگ نکند و تو را مأیوس ننماید، زیرا که از عادت آن ملعون است که انسان را از راه یأس به شقاوت ابدی می اندازد.‏

‏مثلا در این باب می گوید: چه طور ممکن است در شهری که دارای صد هزار جمعیت یا بیشتر است انسان از تمام آنها بیشتر ورع داشته باشد! این از مکاید آن لعین و وساوس نفس امّاره است. جواب آن این است که به حسب روایات هر کس از محرّمات الهیه اجتناب کند مشمول این روایات است و از زمره ورعناکترین مردم به شمار می آید. و اجتناب محرّمات الهیه کار بسیار مشکلی نیست، بلکه انسان با جزئی ریاضت نفس و اقدام می تواند ترک جمیع محرّمات کند. البته انسان بخواهد اهل سعادت و نجات باشد و در تحت ولایت اهل بیت و مشمول کرامت حق تعالی باشد، و تا این اندازه هم صبر در معصیت نداشته باشد، نمی شود، لا بد قدری پافشاری و تحمل و ارتیاض لازم است.‏

‎ ‎

کتابشرح چهل حدیث (اربعین حدیث)صفحه 475

  • . منازل السائرین، ص 24،« قسم ابواب»،« باب ورع».
  • . حدیث 25، پاورقی 14.
  • . اصول کافی، ج 2، ص 78،« کتاب ایمان و کفر»، باب الورع، حدیث 11.
  • . منبع پیشین، حدیث 1، 3- 4.
  • . اصول کافی، ج 2، ص 76،« کتاب ایمان و کفر»،« باب الورع»، حدیث 3.
  • . وسائل الشیعة، ج 11، ص 196،« کتاب الجهاد»، باب 20، از« أبواب جهاد النفس»، حدیث 17.
  • . عن أبی عبد الله (ع) قال: یا عیسی بن عبد الله، لیس منّا و لا کرامة من کان فی مصر فیه مأة ألف أو یزیدون و کان فی ذلک المصر أحد أورع منه. وسائل الشیعة، ج 11، ص 195 «کتاب الجهاد»، باب 30 از «ابواب جهاد النفس»، حدیث 14.
  • . اصول کافی، ج 2، ص 78،« کتاب ایمان و کفر»،« باب الورع»، حدیث 10.