فصل در بیان مبادی محاسن اخلاق و مساوی آن که در ذیل وصیت رسول اکرم، صلّی الله علیه و آله، است.
گر چه ما در این اوراق بمناسبت بسیاری از اخلاق نفس را به طور تعدید و تفصیل بیان نمودیم و طریق اتصاف به محامد اخلاقیه و اجتناب از مساوی و مفاسد
کتابشرح چهل حدیث (اربعین حدیث)صفحه 509
آن را به قدر مناسب و میسور شرح دادیم، ولی در این مقام به ذکر جملی و بیان جامع آن می پردازیم.
بدان که «خلق» عبارت از حالتی است در نفس که انسان را دعوت به عمل می کند بدون رویّه و فکر. مثلا، کسی که دارای خلق «سخاوت» است، آن خلق او را وادار به جود و انفاق کند، بدون آنکه مقدماتی تشکیل دهد و مرجحاتی فکر کند، گویی یکی از افعال طبیعیه اوست، مثل دیدن و شنیدن. و همین طور، نفس «عفیف» که این صفت خلق آن شده است به طوری حفظ نفس کند که گویی یکی از افعال طبیعیه اوست. و تا نفس به واسطه ریاضت و تفکر و تکرر به این مقام نرسد، دارای خلق نشده است و کمال نفس حاصل نگردیده، و بیم آن است که آن خلق اگر از کمالات است زایل شود و عادات و اخلاق سیّئه بر آن غالب آید. ولی اگر مثل افعال طبیعیه شد و قوی و آلات رام گردید و قهر و سلطنت حق ظاهر شد، زوالش مشکل شود، و نادر اتفاق افتد.
و علمای اخلاق فرمودند این حالت و خلق نفس گاهی در انسان طبیعی است و راجع به اصل فطرت و مربوط به مزاج است، چه در جانب خیر و سعادت، یا شرّ و شقاوت، چنانچه مشهور است بعضی از زمان طفولیت رو به خیرات، و بعضی مایل به شرورند، بعضی به ادنی چیزی غضب کنند و با چیز مختصری وحشت کنند و با سبب کوچکی به فزع آیند، و بعضی به خلاف آنان اند. و گاهی این اخلاق نفسانیه استفاده شود به عادات و معاشرات و تدبر و تفکر. و گاهی ابتدا از روی تفکر و رویّه حاصل شود تا ملکه گردد. و در این مقام اختلافاتی نمودند که اشتغال به ذکر آنها و بحث در اطراف آن از وظیفه این اوراق خارج است و ما را از مقصد اصلی باز می دارد، و ما به ذکر آنچه در این مقام مناسب و مفید است می پردازیم.
پس، گوییم که باید دانست که مقصود از طبیعی بودن و فطری بودن خلقی، آن نیست که ذاتی غیر قابل تغییر است، بلکه جمیع ملکات و اخلاق نفسانیه، تا نفس در این عالم حرکت و تغیر است و در تحت تصرف زمان و تجدد واقع است و دارای هیولی و قوّه است، قابل تغییر است، و انسان می تواند جمیع اخلاق خود را متبدل به مقابلات آنها کند. چنانچه دلالت بر این مدعی کند، علاوه بر برهان و تجربه، دعوت انبیا و شرایع حقه به سوی اخلاق کریمه و ردع آنها از مقابل آنها.
و باید دانست که علمای فن اخلاق مجموع فضایل نفس را در تحت چهار جنس داخل کرده اند، که آن چهار عبارت است از: حکمت، و عفّت، و شجاعت،
کتابشرح چهل حدیث (اربعین حدیث)صفحه 510
و عدالت. و «حکمت» را فضیلت نفس ناطقه ممیّزه دانسته اند، و «شجاعت» را از فضایل نفس غضبیه، و «عفّت» را از فضایل نفس شهویه، و «عدالت» را تعدیل فضایل ثلاث شمرده اند. و سایر فضایل را به این چهار فضیلت ارجاع کرده اند. و تفصیل و تحدید هر یک از آنها از عهده این اوراق خارج است، و برای امثال ما چندان مفید نیست. آنچه دانستنی است آن است که به موجب حدیث منقول از رسول اکرم، صلّی الله علیه و آله: بعثت لأتمّم مکارم الأخلاق غایت بعثت و نتیجه دعوت خاتم الانبیاء، صلّی الله علیه و آله، اکمال مکارم اخلاق است. و در احادیث شریفه مجملا و مفصلا به مکارم اخلاق بیش از هر چیز، بعد از معارف، اهمیت دادند. و ما پس از این بعضی از آنها را ذکر می کنیم ان شاء الله. و اهمیت آن بیش از آن است که ما از عهده حق بیان آن برآییم، این قدر معلوم است که سرمایه حیات ابدی آخرت و رأس المال تعیش آن نشئه حصول اخلاق کریمه است و اتصاف به مکارم اخلاق است. و آن بهشتی که به واسطه کرائم اخلاقی به انسان اعطا شود، که بهشت صفات است، هیچ طرف نسبت نیست با بهشتی که جسمانی اعمالی است، و در آن از جمیع نعم و لذات جسمانی اعظم و احسن آن موجود است، چنانچه ظلمتها و وحشتهایی که در اثر اعمال سیّئه برای انسان حاصل شود بالاتر از هر عذاب الیمی است.
و انسان تا در این عالم است می تواند خود را از این ظلمت نجات دهد و به آن انوار برساند. آری، می تواند، ولی نه به این حالت سردی و خمودی و سستی و فتور و سهل انگاری که در ماست، که همه می بینید که با هر خلق زشت و اطوار ناپسندی که از اول طفولیت بزرگ شدیم و با معاشرت و مؤانستهای نامناسب تهیه کردیم تا آخر باقی می مانیم، سهل است، روز بروز بر آن سربار می کنیم و می افزاییم. گویی گمان نداریم که عالم دیگری هست و نشئه باقیه دیگری خواهد آمد- «وای اگر از پس امروز بود فردایی» . و گویی که دعوت انبیا و اولیا، علیهم السلام، به ما هیچ مربوط نیست. و معلوم نیست ما با این اخلاق و اعمال به کجا می رسیم و با چه صورتی محشور می شویم. یک وقت تنبّه پیدا می کنیم که کار از دست ما خارج و حسرت و ندامت نصیب ماست، و غیر از خود کسی را نتوانیم ملامت کنیم. انبیا، علیهم السلام، طریق سعادت را نشان دادند، و علما و حکما فرمایشات آنها را برای ما تفسیر نمودند و طرق معالجه امراض باطنیه را بیان کردند، و با هر زبان ترجمه و با هر بیان تزریق نمودند، و به گوش ما فرو نرفت و چشم و گوش و قلب خود را از آن
کتابشرح چهل حدیث (اربعین حدیث)صفحه 511
بستیم. پس، باید ملامت به خود ما برگردد، چنانچه رسول خدا، صلّی الله علیه و آله، در این حدیث که به شرح آن اشتغال داریم فرموده است. و این قدر در اخبار و آثار سفارش اتصاف به مکارم اخلاق و اجتناب از مقابلات آنها شده است که به میزان نیاید، و ما حتی از مراجعه به کتاب آنها غفلت داریم.
هان ای عزیز، تو اگر با اخبار و احادیث سر و کاری داری، به کتب شریفه اخبار، خصوصا کتاب شریف کافی، مراجعه کن، و اگر با بیان علمی و اصطلاحات علما سر و کاری داری، به کتب اخلاقیه از قبیل طهارة الاعراق و کتب مرحوم فیض و مجلسی و نراقیان مراجعه کن، و اگر خود را از استفاده مستغنی می دانی، یا اتصاف به اخلاق کریمه و احتراز از سیّئات اخلاقیّه را لازم نمی دانی، جهل خود را که امّ الامراض است معالجه کن.
و ما ختم می کنیم این مقام را به تبرک به ذکر بعضی اخبار شریفه این باب.
فقیه بإسناده عن أبی عبد الله، علیه السّلام، قال: إنّ الله خصّ رسوله، صلّی الله علیه و آله، بمکارم الأخلاق، فامتحنوا أنفسکم: فإن کانت فیکم، فاحمدوا الله و ارغبوا إلیه فی الزّیادة منها. فذکرها عشرة: الیقین، و القناعة، و الصّبر، و الشّکر، و الحلم، و حسن الخلق، و السّخاء، و الغیرة، و الشّجاعة، و المروّة. و این حدیث از چندین طرق نقل شده، الا اینکه از معانی الاخبار، «رضا» عوض «حلم» نقل شده است. حاصل آنکه «خدای تعالی رسول خود را به مکارم اخلاق اختصاص داد، پس امتحان کنید شما خود را: اگر این صفات در نفوس شما بود، حمد خدا کنید و به سوی خدا توجه کنید برای زیادت.» پس ده تای از آن صفات را ذکر فرمود چنانچه در روایت است. و در وافی از کتاب کافی این حدیث را با مختصر تفاوتی نقل فرموده. و عن المجالس بإسناده عن الصادق، جعفر بن محمّد، علیهما السّلام، أنّه قال: علیکم بمکارم الأخلاق، فإنّ الله عزّ و جلّ یحبّها، و إیّاکم و مذامّ الأفعال ،
کتابشرح چهل حدیث (اربعین حدیث)صفحه 512
فإنّ الله یبغضها. إلی أن قال: و علیکم بحسن الخلق، فإنّه یبلغ بصاحبه درجة الصّائم القائم ... الحدیث.» فرمود: «متمسک شوید به مکارم اخلاق و خویهای کریمانه، زیرا که خدای تعالی دوست می دارد آنها را، و دوری کنید از عملهای زشت، زیرا که خداوند بغض دارد به آنها.» تا آنکه فرمود: «تمسک کنید به حسن خلق، زیرا که آن می رساند صاحبش را به درجه روزه داران و نمازگزاران.» کافی بإسناده عن أبی جعفر، علیه السّلام، قال إنّ أکمل المؤمنین إیمانا أحسنهم خلقا. «کاملترین در ایمان کسی است که خلقش نیکوتر باشد.» و بإسناده عن علیّ بن الحسین، علیهما السّلام، قال قال رسول الله، صلّی الله علیه و آله: ما یوضع فی میزان امرئ یوم القیامة أفضل من حسن خلق. «رسول اکرم، صلّی الله علیه و آله، فرمود: در روز قیامت در میزان اعمال نگذارند چیزی افضل از حسن خلق.» و فرمود: «بیشتر چیزی که امت مرا داخل به بهشت می نماید پرهیزگاری از خوف خداست، نیکویی خلق است.» و جناب صادق، علیه السلام، فرمود:
«نیکویی و حسن خلق دیار را آبادان کنند، و عمرها را زیاد نمایند.» و فرمود:
«خداوند تعالی برای حسن خلق ثواب مجاهده در راه خدا دهد- مجاهده ای که شب و روز صاحبش مشغول باشد.» و در این باب اخبار بسیار است. و چنانچه حسن خلق موجب کمال ایمان و ثقل میزان و دخول در جنان است، سوء خلق به عکس آن، ایمان را فاسد کند و انسان را به عذاب الهی مبتلا کند. چنانچه در احادیث شریفه به آن اشاره شده است:
کافی بإسناده عن أبی عبد الله، علیه السّلام، قال: إنّ سوء الخلق لیفسد الإیمان کما یفسد الخلّ العسل. فرمود: «چنانچه سرکه عسل را فاسد می کند، خلق بد ایمان را فاسد می کند.» و در روایات دیگر است که «خلق بد عمل را فاسد کند چون سرکه عسل را.» و از رسول خدا، صلّی الله علیه و آله، منقول است که خدای تعالی ابا دارد از قبول توبه کسی که صاحب خلق بد است. سؤال شد از علت آن. فرمود: برای آنکه هر چه توبه می کند از گناهی، واقع شود در گناهی بدتر از
کتابشرح چهل حدیث (اربعین حدیث)صفحه 513
آن. و در حدیث است که «کسی که خلقش بد شد، خودش را به عذاب مبتلا کرد.» معلوم است که خلق زشت انسان را دائما معذب دارد، و در نشآت دیگر نیز اسباب سختی و فشار و ظلمت است، چنانچه در شرح بعضی احادیث بیان کردیم. و الحمد لله أوّلا و آخرا.
کتابشرح چهل حدیث (اربعین حدیث)صفحه 514