الحدیث التاسع و العشرون

فصل در بیان مبادی محاسن اخلاق و مساوی آن که در ذیل وصیت رسول اکرم، صلّی الله علیه و آله، است.

‏فصل در بیان مبادی محاسن اخلاق و مساوی آن که در ذیل وصیت رسول اکرم، صلّی الله علیه و آله، است.‏

‏گر چه ما در این اوراق بمناسبت بسیاری از اخلاق نفس را به طور تعدید و تفصیل بیان نمودیم و طریق اتصاف به محامد اخلاقیه و اجتناب از مساوی و مفاسد‏


کتابشرح چهل حدیث (اربعین حدیث)صفحه 509
‏آن را به قدر مناسب و میسور شرح دادیم، ولی در این مقام به ذکر جملی و بیان جامع آن می پردازیم.‏

‏بدان که «خلق» عبارت از حالتی است در نفس که انسان را دعوت به عمل می کند بدون رویّه و فکر. مثلا، کسی که دارای خلق «سخاوت» است، آن خلق او را وادار به جود و انفاق کند، بدون آنکه مقدماتی تشکیل دهد و مرجحاتی فکر کند، گویی یکی از افعال طبیعیه اوست، مثل دیدن و شنیدن. و همین طور، نفس «عفیف» که این صفت خلق آن شده است به طوری حفظ نفس کند که گویی یکی از افعال طبیعیه اوست. و تا نفس به واسطه ریاضت و تفکر و تکرر به این مقام نرسد، دارای خلق نشده است و کمال نفس حاصل نگردیده، و بیم آن است که آن خلق اگر از کمالات است زایل شود و عادات و اخلاق سیّئه بر آن غالب آید. ولی اگر مثل افعال طبیعیه شد و قوی و آلات رام گردید و قهر و سلطنت حق ظاهر شد، زوالش مشکل شود، و نادر اتفاق افتد.‏

‏و علمای اخلاق فرمودند این حالت و خلق نفس گاهی در انسان طبیعی است و راجع به اصل فطرت و مربوط به مزاج است، چه در جانب خیر و سعادت، یا شرّ و شقاوت، چنانچه مشهور است بعضی از زمان طفولیت رو به خیرات، و بعضی مایل به شرورند، بعضی به ادنی چیزی غضب کنند و با چیز مختصری وحشت کنند و با سبب کوچکی به فزع آیند، و بعضی به خلاف آنان اند. و گاهی این اخلاق نفسانیه استفاده شود به عادات و معاشرات و تدبر و تفکر. و گاهی ابتدا از روی تفکر و رویّه حاصل شود تا ملکه گردد. و در این مقام اختلافاتی نمودند که اشتغال به ذکر آنها و بحث در اطراف آن از وظیفه این اوراق خارج است و ما را از مقصد اصلی باز می دارد، و ما به ذکر آنچه در این مقام مناسب و مفید است می پردازیم.‏

‏پس، گوییم که باید دانست که مقصود از طبیعی بودن و فطری بودن خلقی، آن نیست که ذاتی غیر قابل تغییر است، بلکه جمیع ملکات و اخلاق نفسانیه، تا نفس در این عالم حرکت و تغیر است و در تحت تصرف زمان و تجدد واقع است و دارای هیولی و قوّه است، قابل تغییر است، و انسان می تواند جمیع اخلاق خود را متبدل به مقابلات آنها کند. چنانچه دلالت بر این مدعی کند، علاوه بر برهان و تجربه، دعوت انبیا و شرایع حقه به سوی اخلاق کریمه و ردع آنها از مقابل آنها.‏

‏و باید دانست که علمای فن اخلاق مجموع فضایل نفس را در تحت چهار جنس داخل کرده اند، که آن چهار عبارت است از: حکمت، و عفّت، و شجاعت،‏


کتابشرح چهل حدیث (اربعین حدیث)صفحه 510
‏و عدالت. و «حکمت» را فضیلت نفس ناطقه ممیّزه دانسته اند، و «شجاعت» را از فضایل نفس غضبیه، و «عفّت» را از فضایل نفس شهویه، و «عدالت» را تعدیل فضایل ثلاث شمرده اند. و سایر فضایل را به این چهار فضیلت ارجاع کرده اند. و تفصیل و تحدید هر یک از آنها از عهده این اوراق خارج است، و برای امثال ما چندان مفید نیست. آنچه دانستنی است آن است که به موجب حدیث منقول از رسول اکرم، صلّی الله علیه و آله: بعثت لأتمّم مکارم الأخلاق ‏‎[1]‎‏ غایت بعثت و نتیجه دعوت خاتم الانبیاء، صلّی الله علیه و آله، اکمال مکارم اخلاق است. و در احادیث شریفه مجملا و مفصلا به مکارم اخلاق بیش از هر چیز، بعد از معارف، اهمیت دادند. و ما پس از این بعضی از آنها را ذکر می کنیم ان شاء الله. و اهمیت آن بیش از آن است که ما از عهده حق بیان آن برآییم، این قدر معلوم است که سرمایه حیات ابدی آخرت و رأس المال تعیش آن نشئه حصول اخلاق کریمه است و اتصاف به مکارم اخلاق است. و آن بهشتی که به واسطه کرائم اخلاقی به انسان اعطا شود، که بهشت صفات است، هیچ طرف نسبت نیست با بهشتی که جسمانی اعمالی است، و در آن از جمیع نعم و لذات جسمانی اعظم و احسن آن موجود است، چنانچه ظلمتها و وحشتهایی که در اثر اعمال سیّئه برای انسان حاصل شود بالاتر از هر عذاب الیمی است.‏

‏و انسان تا در این عالم است می تواند خود را از این ظلمت نجات دهد و به آن انوار برساند. آری، می تواند، ولی نه به این حالت سردی و خمودی و سستی و فتور و سهل انگاری که در ماست، که همه می بینید که با هر خلق زشت و اطوار ناپسندی که از اول طفولیت بزرگ شدیم و با معاشرت و مؤانستهای نامناسب تهیه کردیم تا آخر باقی می مانیم، سهل است، روز بروز بر آن سربار می کنیم و می افزاییم. گویی گمان نداریم که عالم دیگری هست و نشئه باقیه دیگری خواهد آمد- «وای اگر از پس امروز بود فردایی» ‏‎[2]‎‏. و گویی که دعوت انبیا و اولیا، علیهم السلام، به ما هیچ مربوط نیست. و معلوم نیست ما با این اخلاق و اعمال به کجا می رسیم و با چه صورتی محشور می شویم. یک وقت تنبّه پیدا می کنیم که کار از دست ما خارج و حسرت و ندامت نصیب ماست، و غیر از خود کسی را نتوانیم ملامت کنیم. انبیا، علیهم السلام، طریق سعادت را نشان دادند، و علما و حکما فرمایشات آنها را برای ما تفسیر نمودند و طرق معالجه امراض باطنیه را بیان کردند، و با هر زبان ترجمه و با هر بیان تزریق نمودند، و به گوش ما فرو نرفت و چشم و گوش و قلب خود را از آن ‏


کتابشرح چهل حدیث (اربعین حدیث)صفحه 511
‏بستیم. پس، باید ملامت به خود ما برگردد، چنانچه رسول خدا، صلّی الله علیه و آله، در این حدیث که به شرح آن اشتغال داریم فرموده است. و این قدر در اخبار و آثار سفارش اتصاف به مکارم اخلاق و اجتناب از مقابلات آنها شده است که به میزان نیاید، و ما حتی از مراجعه به کتاب آنها غفلت داریم.‏

‏هان ای عزیز، تو اگر با اخبار و احادیث سر و کاری داری، به کتب شریفه اخبار، خصوصا کتاب شریف کافی، مراجعه کن، و اگر با بیان علمی و اصطلاحات علما سر و کاری داری، به کتب اخلاقیه از قبیل طهارة الاعراق ‏‎[3]‎‏ و کتب مرحوم فیض و مجلسی و نراقیان ‏‎[4]‎‏ مراجعه کن، و اگر خود را از استفاده مستغنی می دانی، یا اتصاف به اخلاق کریمه و احتراز از سیّئات اخلاقیّه را لازم نمی دانی، جهل خود را که امّ الامراض است معالجه کن.‏

‏و ما ختم می کنیم این مقام را به تبرک به ذکر بعضی اخبار شریفه این باب.‏

‏فقیه بإسناده عن أبی عبد الله، علیه السّلام، قال: إنّ الله خصّ رسوله، صلّی الله علیه و آله، بمکارم الأخلاق، فامتحنوا أنفسکم: فإن کانت فیکم، فاحمدوا الله و ارغبوا إلیه فی الزّیادة منها. فذکرها عشرة: الیقین، و القناعة، و الصّبر، و الشّکر، و الحلم، و حسن الخلق، و السّخاء، و الغیرة، و الشّجاعة، و المروّة.‏‎[5]‎‏ و این حدیث از چندین طرق نقل شده، الا اینکه از معانی الاخبار، «رضا» عوض «حلم» نقل شده است.‏‎[6]‎‏ حاصل آنکه «خدای تعالی رسول خود را به مکارم اخلاق اختصاص داد، پس امتحان کنید شما خود را: اگر این صفات در نفوس شما بود، حمد خدا کنید و به سوی خدا توجه کنید برای زیادت.» پس ده تای از آن صفات را ذکر فرمود چنانچه در روایت است. و در وافی از کتاب کافی این حدیث را با مختصر تفاوتی نقل فرموده.‏‎[7]‎‏ و عن المجالس بإسناده عن الصادق، جعفر بن محمّد، علیهما السّلام، أنّه قال: علیکم بمکارم الأخلاق، فإنّ الله عزّ و جلّ یحبّها، و إیّاکم و مذامّ الأفعال ‏‎[8]‎‏،‏


کتابشرح چهل حدیث (اربعین حدیث)صفحه 512
‏فإنّ الله یبغضها. إلی أن قال: و علیکم بحسن الخلق، فإنّه یبلغ بصاحبه درجة الصّائم القائم ... الحدیث.» ‏‎[9]‎‏ فرمود: «متمسک شوید به مکارم اخلاق و خویهای کریمانه، زیرا که خدای تعالی دوست می دارد آنها را، و دوری کنید از عملهای زشت، زیرا که خداوند بغض دارد به آنها.» تا آنکه فرمود: «تمسک کنید به حسن خلق، زیرا که آن می رساند صاحبش را به درجه روزه داران و نمازگزاران.» کافی بإسناده عن أبی جعفر، علیه السّلام، قال إنّ أکمل المؤمنین إیمانا أحسنهم خلقا.‏‎[10]‎‏ «کاملترین در ایمان کسی است که خلقش نیکوتر باشد.» و بإسناده عن علیّ بن الحسین، علیهما السّلام، قال قال رسول الله، صلّی الله علیه و آله: ما یوضع فی میزان امرئ یوم القیامة أفضل من حسن خلق.‏‎[11]‎‏ «رسول اکرم، صلّی الله علیه و آله، فرمود: در روز قیامت در میزان اعمال نگذارند چیزی افضل از حسن خلق.» و فرمود: «بیشتر چیزی که امت مرا داخل به بهشت می نماید پرهیزگاری از خوف خداست، نیکویی خلق است.» ‏‎[12]‎‏ و جناب صادق، علیه السلام، فرمود:‏

‏«نیکویی و حسن خلق دیار را آبادان کنند، و عمرها را زیاد نمایند.» ‏‎[13]‎‏ و فرمود:‏

‏«خداوند تعالی برای حسن خلق ثواب مجاهده در راه خدا دهد- مجاهده ای که شب و روز صاحبش مشغول باشد.» ‏‎[14]‎‏ و در این باب اخبار بسیار است. و چنانچه حسن خلق موجب کمال ایمان و ثقل میزان و دخول در جنان است، سوء خلق به عکس آن، ایمان را فاسد کند و انسان را به عذاب الهی مبتلا کند. چنانچه در احادیث شریفه به آن اشاره شده است:‏

‏کافی بإسناده عن أبی عبد الله، علیه السّلام، قال: إنّ سوء الخلق لیفسد الإیمان کما یفسد الخلّ العسل.‏‎[15]‎‏ فرمود: «چنانچه سرکه عسل را فاسد می کند، خلق بد ایمان را فاسد می کند.» و در روایات دیگر است که «خلق بد عمل را فاسد کند چون سرکه عسل را.» ‏‎[16]‎‏ و از رسول خدا، صلّی الله علیه و آله، منقول است که خدای تعالی ابا دارد از قبول توبه کسی که صاحب خلق بد است. سؤال شد از علت آن. فرمود: برای آنکه هر چه توبه می کند از گناهی، واقع شود در گناهی بدتر از‏


کتابشرح چهل حدیث (اربعین حدیث)صفحه 513
‏آن. ‏‎[17]‎‏ و در حدیث است که «کسی که خلقش بد شد، خودش را به عذاب مبتلا کرد.»‏‎[18]‎‏ معلوم است که خلق زشت انسان را دائما معذب دارد، و در نشآت دیگر نیز اسباب سختی و فشار و ظلمت است، چنانچه در شرح بعضی احادیث بیان کردیم. و الحمد لله أوّلا و آخرا.‏

‎ ‎

کتابشرح چهل حدیث (اربعین حدیث)صفحه 514

  • . «بر انگیخته شده ام تا منشهای نیک را کامل گردانم.» مجمع البیان، تفسیر آیه 4، سوره «قلم».
  • . «گر مسلمانی از این است که حافظ دارد                           آه اگر از پی امروز بود فردایی». حافظ
  • . طهارة الأعراق، تصنیف ابن مسکویه دانشمند قرن پنجم هجری.
  • . از جمله محجّة البیضاء، کلمات مکنونة، حیوة جاوید، از فیض کاشانی. حق الیقین از علّامه مجلسی، و جامع السعادات از ملّا مهدی نراقی. و معراج السعادة از ملّا احمد نراقی که اقتباس از کتاب جامع السعادات است.
  • . خصال، ج 2، ص 431، باب 10، حدیث 12.
  • . معانی الأخبار، ص 191،« باب فی مکارم الأخلاق»، حدیث 3.
  • . الوافی، ج 4، ص 264،« کتاب ایمان و کفر»،« باب جوامع المکارم»، حدیث 2.
  • . قوله و مذامّ الأفعال در نسخه «وسایل» که پیش نویسنده است این طور وارد است، و محتمل است مذامّ الأخلاق باشد و سهوی از ناسخ یا راوی شده باشد. (منه عفی عنه).
  • . أمالی، شیخ صدوق، «مجلس» 57، حدیث 10، وسائل الشیعة، ج 11، ص 156، «کتاب الجهاد»، «باب 6 از «أبواب جهاد النفس»، حدیث 8. در نسخ چاپی مذامّ الأفعال وارد شده است.
  • . اصول کافی، ج 2، ص 99،« کتاب ایمان و کفر»،« باب حسن الخلق»، حدیث 1.
  • . اصول کافی، ج 2، ص 99،« کتاب ایمان و کفر»،« باب حسن الخلق»، حدیث 2.
  • . عن أبی عبد الله (ع) قال. قال رسول الله (ص): أکثر ما تلج به أمّتی الجنّة تقوی الله و حسن الخلق. اصول کافی، ج 2، ص 100، «کتاب ایمان و کفر»، «باب حسن الخلق»، حدیث 6.
  • . عن أبی عبد الله (ع) قال: البرّ و حسن الخلق یعمران الدّیار و یزیدان فی الأعمار. اصول کافی، ج 2، ص 100، «کتاب ایمان و کفر»، «باب حسن الخلق»، حدیث 8.
  • . عن أبی عبد الله (ع) قال: إنّ الله تبارک و تعالی لیعطی العبد من الثّواب علی حسن الخلق کما یعطی المجاهد فی سبیل الله، یغدو علیه و یروح. اصول کافی، ج 2، ص 101، «کتاب ایمان و کفر»، «باب حسن الخلق»، حدیث 12.
  • . اصول کافی، ج 2، ص 321،« کتاب ایمان و کفر»،« باب سوء الخلق»، حدیث 3.
  • . عن أبی عبد الله (ع) قال: إنّ سوء الخلق لیفسد العمل کما یفسد الخلّ العسل. اصول کافی، ج 2، ص 321، «کتاب ایمان و کفر»، «باب سوء الخلق»، حدیث 1.
  • . عن أبی عبد الله (ع) قال قال النّبی، صلی الله علیه و آله: أبی الله عزّ و جلّ لصاحب الخلق السّیّئ بالتّوبة. قیل: و کیف ذاک یا رسول الله؟ قال: لأنّه إذا تاب من ذنب وقع فی ذنب أعظم منه. اصول کافی، ج 2، ص 321، «کتاب ایمان و کفر»، «باب سوء الخلق»، حدیث 2.
  • . عن أبی عبد الله (ع) قال: من ساء خلقه عذّب نفسه. اصول کافی، ج 2، ص 321، «کتاب ایمان و کفر»، «باب سوء الخلق»، حدیث 4.