الحدیث الحادی و الثّلاثون

فصل در بیان آنکه علم به حقیقت روحانیت انبیا و اولیا به قدم فکر حاصل نشود

‏فصل در بیان آنکه علم به حقیقت روحانیت انبیا و اولیا به قدم فکر حاصل نشود‏

‏بدان که معرفت روحانیت و مقام کمال جناب ختمی مرتبت، صلّی الله علیه و آله، خاصّتا، و انبیای معظّم و اولیای معصومین، علیهم السلام، نیز با قدم فکر و سیر آفاق و انفس میسور نگردد، زیرا که آن بزرگواران از انوار غیبیه الهیه و مظاهر تامه و آیات باهره جلال و جمال اند، [و]‏ ‏در سیر معنوی و سفر إلی الله به غایة القصوای فنای ذاتی و منتهی العروج «قاب قوسین أو ادنی» رسیده اند، گرچه ‏


کتابشرح چهل حدیث (اربعین حدیث)صفحه 544
‏صاحب مقام بالاصاله نبیّ ختمی است، و دیگر سالکین در عروج تبع آن ذات مقدس هستند. و ما اکنون در صدد بیان کیفیت سیر آن ذات مقدس، و تفاوت معراج روحانی او با معراج سایر انبیا و اولیا، علیهم السلام، نیستیم، و در مقام به ذکر یک حدیث که راجع به نورانیت آنها وارد است اکتفا می کنیم، زیرا که ادراک نورانیت آنها نیز نورانیت باطنیه و جذبه الهیه می خواهد.‏

‏کافی بإسناده عن جابر، عن أبی جعفر، علیه السّلام، قال: سألته عن علم العالم. فقال لی: یا جابر، إنّ فی الأنبیاء و الأوصیاء خمسة ارواح: روح القدس، و روح الإیمان، و روح الحیاة، و روح القوّة، و روح الشّهوة. فبروح القدس، یا جابر، عرفوا ما تحت العرش إلی ما تحت الثّری. ثمّ قال: یا جابر، إنّ هذه الأربعة أرواح یصیبها الحدثان، إلّا روح القدس، فإنّها لا تلهو و لا تلعب.‏‎[1]‎‏ و بإسناده عن أبی بصیر، قال: سألت أبا عبد الله، علیه السّلام، عن قول الله تبارک تعالی:‏‏ «وَ کَذلِکَ إلَیْکَ رُوحا مِنْ أمْرِنا ما کَنتَ تَدْری مَا الْکِتابُ وَ لا الإیمانُ»‏‎[2]‎‏ قال: خلق من خلق الله تبارک و تعالی، أعظم من جبرئیل و میکائیل، کان مع رسول الله، صلّی الله علیه و آله، یخبره و یسدّده. و هو مع الأئمّة من بعده، صلوات الله علیهم.‏‎[3]‎‏ از حدیث اوّل معلوم شد که برای انبیا و اوصیا، علیهم السلام، مقام شامخی است از روحانیت که آن را «روح القدس» گویند. و به آن مقام احاطه علمی قیّومی دارند به جمیع ذرات کائنات. و در آن روح غفلت و نوم و سهو و نسیان و سایر حوادث امکانیه و تجددات و نقایص ملکیّه نیست، بلکه از عالم غیب مجرد و جبروت اعظم است. چنانچه از حدیث دوم معلوم شود که آن روح مجرد کامل، از جبرئیل و میکائیل، که اعظم قاطنین مقام قرب جبروت هستند، اعظم است.‏

‏آری، اولیایی که حق تعالی با دو دست قدرت جمال و جلال خود تخمیر طینت آنها را کرده و در تجلی ذاتی اوّلی، به جمیع اسماء و صفات و مقام احدیت جمع در مرآت کامل آنها ظهور نموده، و تعلیم حقایق اسماء و صفات در خلوتگاه غیب هویت فرموده، دست آمال اهل معرفت از دامن کبریای جلال و جمال آنها کوتاه و پای معرفت اصحاب قلوب از نیل وصول به اوج کمال آنها در گل است. و در حدیث ‏


کتابشرح چهل حدیث (اربعین حدیث)صفحه 545
‏نبوی، صلّی الله علیه و آله، است: علیّ ممسوس فی ذات الله تعالی.‏‎[4]‎‏ و نویسنده شمه ای از سریان مقام نبوّت و ولایت را چون خفاش که از آفتاب عالمتاب بخواهد وصف کند در سابق ایّام در ساله ای علی حده موسوم به مصباح الهدایة‏‎[5]‎‏ به رشته تحریر در آورده.‏

‎ ‎

کتابشرح چهل حدیث (اربعین حدیث)صفحه 546

  • . جابر گوید: از امام باقر (ع) درباره علم عالم پرسیدم، فرمود: ای جابر، همانا در پیغمبران و اوصیاء پنج روح است: روح القدس، روح ایمان، روح زندگی، روح قوه، روح شهوت. ای جابر، ایشان به روح القدس امور و مطالب زیر عرش تا زیر خاک را می دانند. سپس فرمود: ای جابر، این چهار روح را آفت رسد مگر روح القدس را که بازی و یاوه گری ندارد. اصول کافی، ج 1، ص 272، «کتاب الحجة»، «باب فیه ذکر و الارواح التی فی الائمه». حدیث 2.
  • . ( شوری- 52).
  • . «و با سند خود از أبو بصیر روایت کند که گفت از امام صادق (علیه السلام) از این کلام خداوند تبارک و تعالی: «و همچنین روح را به فرمان خویش به سویت فرستادیم، تو نمی دانستی کتاب و ایمان چیست.» پرسیدم، فرمود: «روح آفریده ای است از آفریدگان خدای تبارک و تعالی، بزرگتر از جبرئیل و میکائیل. این روح همراه پیامبر (ص) بود، او را آگاه می ساخت و استوارش می داشت. و پس از پیامبر این روح همراه امامان است.» اصول کافی، ج 1، ص 273، «کتاب الحجة»، «باب الروح التی یسدد الله بها الأئمة» حدیث 1.
  • . بحار الأنوار، ج 39، ص 313،« تاریخ امیر المؤمنین»، باب 88، حدیث 5.
  • . مصباح الهدایة إلی الخلافة و الولایة، کتابی است گرانقدر از حضرت امام خمینی (س) که در سال 1349 ه- ق (1308 ه- ش) به رشته تحریر درآورده اند. این کتاب در یک «مقدّمه» و دو «مشکات»، و یک «خاتمه» تنظیم شده است. مشکات نخست در برخی از اسرار خلافت محمّدی (ص) و ولایت علوی (ع) در حضرت علمیّه است، و مشکات دوّم در برخی از اسرار خلافت و ولایت و نبوّت در نشئه عین و عالم امر و خلق می باشد. حضرت امام (س) در مقدّمه کتاب در پیرامون موضوع آن چنین نگاشته اند: «دوست داشتم در این رساله سرآغازی از حقیقت خلافت محمّدی و نمی از دریای حقیقت ولایت علوی (ع) را برایت آشکار نمایم و اینکه چگونه این دو حقیقت در عوالم غیب و شهادت جاری هستند و در مراتب نزول و صعود نفوذ دارند.»