الحدیث الحادی و الثّلاثون

فصل در بیان آنکه ایمان به وصف نیاید

‏فصل در بیان آنکه ایمان به وصف نیاید‏

‏بدان که ایمان نیز از کمالات روحانیه ای است که به حقیقت نوریه آن کمتر کسی آگاه گردد. حتی خود مؤمنین تا در عالم دنیا و ظلمت طبیعت هستند، از نورانیت ایمان خود و کراماتی که در پیشگاه مقدس حق برای آنهاست مطلع نیستند.‏

‏انسان تا در این عالم است، وضعیات این عالم و عادات آن او را به طوری مأنوس به خود [می کند]‏ ‏که هر چه از کرامات و نعم آن عالم و یا خذلان و عذاب آنجا بشنود.‏

‏فورا به یک صورت ملکی مقایسه می کند، مثلا کرامتهایی را که حق تعالی برای مؤمنین وعده فرموده و نعمی را که برای آنها تهیه فرموده و خبر دادند انبیا علیهم السلام، به کرامتهای سلاطین و بزرگان به مردم مقایسه می کند یا قدری بهتر و بالاتر، و نعمتهای آنها را چون نعمتهای این عالم یا قدری لطیفتر و بهتر فرض می کند، با اینکه این مقایسه قیاس باطلی است. نعمتهای آن عالم و روح و ریحانش به تصور ما درست نیاید و به قلب ما نظیر آنها خطور نکرده. ما نمی توانیم تصور کنیم که یک شربت آب بهشت دارای تمام لذات متصوره است، از هر قبیل که ممکن باشد، هر یک ممتاز از دیگر، که کیفیت هر لذتی به لذات اینجا توان گفت شباهت ندارند.‏

‏در این حدیث شریف ذکر یکی از کرامتهای مؤمنین را فرموده است که پیش اصحاب معرفت و ارباب قلوب با هیچ چیز موازنه نشود و در هیچ میزان در نیاید. و آن آن است که می فرماید: و إنّ المؤمن لیلقی أخاه فیصافحه، فلا یزال الله ینظر إلیهما. و در روایات کثیره دیگر به این مضمون نیز اشاره شده:‏

‏ففی الکافی بإسناده عن أبی جعفر، علیه السّلام، قال: إنّ المؤمنین إذا التقیا‏


کتابشرح چهل حدیث (اربعین حدیث)صفحه 553
‏فتصافحا، أقبل الله تعالی علیهما بوجهه و تساقطت عنهما الذّنوب کما یتساقط الورق من الشّجر.‏‎[1]‎‏ «فرمود حضرت باقر العلوم، علیه السلام: مؤمنین وقتی که با هم ملاقات کنند و مصافحه نمایند، خداوند تعالی به وجه شریف خود اقبال به آنها فرماید و گناهان آنها چون برگ از درخت بریزد.» خدا می داند این نظر حق تعالی و این اقبال به وجه کریم چه نورانیت و کرامتی در باطن دارد، و چه حجابهایی را از میان بنده مؤمن و نور جمال ذات مقدس بردارد و چه دستگیریها از مؤمن فرماید. لیکن باید دانست که نکته حقیقیّه و سرّ واقعی این کرامتها چیست، و انسان نباید از آن غافل باشد. [باید]‏ ‏وجهه قلب به آن باشد تا عمل به تبع آن نورانی و کامل گردد، و به قالب عمل روح و نفحه الهیه دمیده شود. و آن نکته واقعیه و سرّ حقیقی تحکیم مودّت و محبت و تجدید عهد اخوت فی الله و وداد است، چنانچه در احادیث شریفه به این نکته خیلی اهمیت داده اند، و در احادیث این باب نیز اشاره به آن شده است:‏

‏ففی الکافی بإسناده عن أبی جعفر، علیه السّلام، قال: «إنّ المؤمنین إذا التقیا و تصافحا، أدخل الله یده بین أیدیهما فصافح أشدّهما حبّا لصاحبه.‏‎[2]‎‏ «فرمود: «مؤمنینی وقتی ملاقات کنند و مصافحه نمایند، داخل کند خداوند دستش را میانه دستهای آنها، پس مصافحه فرماید هر یک از آنها را که حبّش نسبت به رفیقش بیشتر است.» و در روایت دیگر است که «وقتی که مؤمنین ملاقات کنند و مصافحه نمایند، فرو فرستد خداوند تعالی رحمت به سوی آنها، و نه جزء از آن کسی است که محبتش نسبت به رفیقش شدیدتر باشد، و اگر متوافق باشند (یعنی در محبت)، فرو گیرد آنها را رحمت.»‏‎[3]‎‏ و احادیث در این باب بسیار است و ما به این اندازه قناعت می کنیم.‏

‏و الحمد لله أوّلا و آخرا.‏

‎ ‎

کتابشرح چهل حدیث (اربعین حدیث)صفحه 554

  • . اصول کافی، ج 2، ص 180،« کتاب ایمان و کفر»،« باب مصافحة»، حدیث 4.
  • . اصول کافی، ج 2، ص 179،« کتاب ایمان و کفر»،« باب المصافحة»، حدیث 2.
  • . أ و ما علمت أنّ المؤمنین اذا التقیا فتصافحا أنزل الله عزّ و جلّ الرّحمة علیهما فکانت تسعة و تسعین لأشدّ هما حبّا لصاحبه. فإذا توافقا غمرتهما الرّحمة ... الحدیث اصول کافی، ج 2، ص 181، «کتاب ایمان و کفر»، «باب مصافحه» حدیث 14.