الحدیث الرابع و الثلاثون

فصل در نقل کلام شیخ اجلّ بهائی است

‏فصل در نقل کلام شیخ اجلّ بهائی است‏‏ ‏

‏شیخ جلیل عارف بهائی، رضوان الله علیه، در اربعین فرماید، در ذیل این حدیث شریف، که «از برای اصحاب قلوب در این مقام کلمات عالیه و اشارات سرّیه و تلویحات ذوقیه ای است که مشام ارواح را معطر کند و رمیم اشباح را حیات بخشد. و هدایت به معنی آنها نشود و مطلع بر حقیقت آنها نگردد مگر کسی که به ریاضات و مجاهدات راحت از خود سلب کند تا آنکه از شرب آنها بچشد و به مطلب ‏


کتابشرح چهل حدیث (اربعین حدیث)صفحه 592
‏آنها برسد. و اما کسی که از اسرار آنها بیخبر است و از گنج معارف آنها محروم است، به واسطه انغمار در حظوظ نفسانیه دنیّه و فرو رفتن در لذات بدنیه، پس او از شنیدن این کلمات در خطر عظیم است و بیم آن است که گرفتار الحاد شود و توهّم حلول و اتحاد نماید، تعالی الله عن ذلک علوّا کبیرا.‏‎[1]‎‏ و ما در این مقام به طریق ساده و سهل التناول سخن گوییم تا به افهام نزدیک باشد. پس گوییم که این کلام مبالغه است در قرب، و بیان استیلای سلطان محبت بر ظاهر بنده و باطنش و سر او و علنش می باشد. پس مراد، و الله أعلم، آن است که وقتی بنده را دوست داشتم او را جذب کنم به محل انس و متوجه نمایم به عالم قدس، و فکر او را مستغرق کنم در اسرار ملکوت و حواس او را قصر کنم بر اخذ انوار جبروت، پس قدم او در این حال ثابت بماند در مقام قرب، و محبت با گوشت و خون [او]‏ ‏ممزوج گردد تا آنکه از خود غایب شود و از حس خویش غافل گردد، پس اغیار از نظرش محو شود تا آنکه من به منزله چشم و گوش او گردم. چنانچه گفته اند:‏

‏جنونی فیک لا یخفی ‏

‎ ‎

‏و ناری منک لا یخبو‏

‏فأنت السّمع و الأبصار‏

‎ ‎

‏و الأرکان و القلب»‏‎[2]‎

‎ ‎

‎ ‎

‎ ‎

‏انتهی کلامه، رفع مقامه.‏‎[3]‎

‎ ‎

کتابشرح چهل حدیث (اربعین حدیث)صفحه 593

  • . «خداوند از این برتر است، برتری بسیار.»
  • . «دیوانه توام و آن پنهان نیست- و آتشی که از تو بجان دارم خاموش نگردد. پس تویی گوش و چشمها- اندام و قلب من.»
  • . اربعین، حدیث 35، ص 299.