الحدیث الخامس و الثلاثون

فصل در اشاره به مسئله جبر و تفویض

‏فصل در اشاره به مسئله جبر و تفویض ‏

‏در این حدیث شریف اشاره واضحه به مسئله جبر و تفویض نموده، و مذهب حق را، که امر بین امرین و منزلة بین المنزلتین است، مطابق مسلک اهل معرفت و طریقه اصحاب قلوب ذکر فرموده است، زیرا که هم اثبات مشیت و اتیان و قوّت برای بنده نموده، و هم آنها را به مشیت حق دانسته فرموده است: تو مشیّت کردی و به مشیت من مشیت تو ظاهر است، تو اتیان فریضه نمودی، و قوّه تو ظهور قوّه من است، و به نعمت من که بسط رحمت واسعه است قوّه تو بر معصیت حاصل شد، پس از تو سلب نمی شود افعال و اوصاف و وجودات مطلقا، چنانچه اثبات مطلق نیز نشود، تو مشیت [کردی ] و مشیت تو فانی در مشیت من و ظهور و تعین آن است، و به قوّه خود تقویت بر طاعت و معصیت داری، و با این حال، قوّت و قدرت تو ظهور قدرت و قوّت من است. و پس از آن، چون مظنه اشکالی بوده است و آن این است که بنابراین، نقایص و رذایل و معاصی را نیز به حق باید نسبت داد، رفع آن اشکال را‏


کتابشرح چهل حدیث (اربعین حدیث)صفحه 599
‏به وجه حکمی برهانی و ذوقی عرفانی فرموده که حق تعالی چون صرف کمال و خیریت و جمال و بهاء است، از این جهت آنچه از ناحیه مقدسه اوست کمال و خیریت است، بلکه نظام وجود و حقیقت هستی، در غیب و شهود، عین کمال و اصل تمامیت و جمال است، و آنچه نقص و رذیله و شرّ و وبال است به عدم و تعین راجع و از لوازم ماهیت است که متعلق جعل و مفاض از حق نیست، بلکه شروری که در عالم طبیعت و نشئه تنگ ملک می باشد از تضاد بین موجودات و تنگنایی عالم دنیاست، و تضاد بین آنها متعلق جعل نشود. پس، آنچه از خیرات و کمالات و حسنات است از حق است، و آنچه نقص و شرّ و معصیت است از خلق است، چنانچه فرموده:‏‏ ما أَصابَکَ مِنْ حَسَنَةٍ فَمِنَ الله وَ ما أَصابَکَ مِنْ سَیِّئًةٍ فَمِنْ نَفْسِکَ.‏

‏پس، جمیع سعادات دنیاویه و اخراویه و جمیع خیرات ملکیه و ملکوتیه از سر چشمه خیرات و سعادات افاضه شده، و جمیع شقاوتهای دنیا و آخرت و شرور این عالم و عالم دیگر از قصور ذاتی و نقصان خود موجودات است. و آنچه معروف است که سعادت و شقاوت متعلق جعل جاعل نیست بلکه ذاتی اشیاست، در جانب سعادت بی اصل است، چه که سعادت مجعول و مفاض از جانب حق است، و ذاتی از هر ذوات و ماهیتی از ماهیات را سعادتی نیست، بلکه هلاک محض و شقاوت تامّ به حیثیت ماهیت رجوع کند. و در جانب شقاوت صحیح است، زیرا که شقاوت به ماهیت راجع و غیر مجعول است، برای آنکه دون مرتبه جعل است. و حدیث معروف السّعید سعید فی بطن أمّه، و الشّقیّ شقیّ فی بطن أمّه‏‎[1]‎‏ را معنی دیگری است که متعلق به علم اسماء و صفات است و ذکر آن متناسب نیست.‏

‏و چون بعد از بیان این مطلب حق برهانی، مظنه شبهه دیگری است، و آن آن است که در جانب خیرات عزل موجودات و در جانب شرور عزل قدرت واجبه قدیمه مستلزم جبر و تفویض و آن خلاف مقرر است در مسلک عرفان و طریقه برهان، دفع آن فرموده در لسان دلیل بر مطلب سابق و تحقیق کیفیت آن به اینکه حق تعالی اولی به حسنات است از بندگان، و آنها اولی به سیّئات هستند از ذات مقدس حق، که در این اثبات اولویت اثبات انتساب از طرفین است.‏

‏و اما بیان اولویت حق از بنده در خیرات و اصل انتساب آن به بندگان برای آن است که نسبت خیرات به مبدأ المبادی نسبت وجود و بالذات است، زیرا که خیرات ذاتی وجود است، و آن در واجب عین ذات و در ممکن به جعل و افاضه است، پس اصل افاضه خیرات از واجب تعالی شأنه است، و مرآت ظهور و مظهر‏


کتابشرح چهل حدیث (اربعین حدیث)صفحه 600
‏آن، ممکن است، و آن نسبت ظاهریت و افاضه، اتمّ از این نسبت مظهریت و قابلی است. و اما در سیّئات و شرور به عکس است، لیکن هر دو نسبت محفوظ است، زیرا که آنچه از حق مفاض است خیرات است، و لازمه این خیرات تخلّل شرور است به طریق انجرار و تبعیت، پس بالعرض به او منتسب و بالذات از نقصان ذوات و قصور ماهیات است. چنانچه در آیه شریفه نیز به دو نظر این دو معنی را فرمود:‏

‏آنجا که سلطان وحدت غلبه کرده و کثرات و نقایص را مضمحلّ فرموده، فرماید:‏‏ قُلْ کُلٌّ مِنْ عَنْدِ الله.‏‎[2]‎‏ و آنجا که تخلّل کثرت را بالعرض ملاحظه فرموده و وسایط را مقرر داشته، فرماید:‏‏ ما أَصابَکَ مِنْ حَسَنَةٍ فَمِنْ الله ...‏‏ الآیة‏‎[3]‎

‎ ‎

کتابشرح چهل حدیث (اربعین حدیث)صفحه 601

  • . «خوشبخت کسی است در شکم مادرش خوشبخت شده، و بدبخت کسی است که در شکم مادرش بدبخت شده است.» بحار الانوار، ج 5، ص 153، «کتاب العدل و المعاد»، «باب 6»، حدیث 1. با تغییر در عبارت.
  • . «بگو همه از جانب خداست.» (نساء- 78).
  • . ( نساء- 79).