الحدیث السادس و الثلاثون

فصل در بیان عینیت صفات حق با ذات است

‏فصل در بیان عینیت صفات حق با ذات است ‏

‏بدان که در این حدیث شریف اشاره به عینیت ذات مقدس حق با صفات کمالیه حقیقیه فرموده، مثل علم و قدرت و سمع و بصر. و این یکی از مباحث مهمه ای است که تفصیل آن خارج از طور این رساله است. و ما اشاره به مذهب حق مطابق برهان متین حکما و طریقه اهل معرفت می نماییم.‏

‏بدان که در محل خود به وضوح پیوسته که آنچه از سنخ کمال و از جنس جمال ‏


کتابشرح چهل حدیث (اربعین حدیث)صفحه 606
‏و تمام است، راجع به عین وجود و اصل حقیقت هستی است، و در دار تحقق جز یک اصل شریف که سرچشمه تمام کمالات و منشأ تمام خیرات است نیست، و آن حقیقت وجود است. و اگر جمیع کمالات عین حقیقت وجود نباشد و به وجهی از وجوه در حاقّ اعیان از او جدایی و با او دوئیت داشته باشد، لازم آید دو اصل در دار تحقق محقق باشد، و این مستلزم مفاسد بسیار است. پس، هر چه کمال است، به حسب مفهوم و ماهیت کمال نیست، بلکه به واسطه تحقق و حصول در متن اعیان کمال است، و آنچه در متن اعیان و حاقّ نفس الامر محقق است، یک اصل است و آن وجود است، پس آنچه کمال است به یک اصل، که آن حقیقت وجود است، رجوع کند.‏

‏و نیز به وضوح رسیده که حقیقت وجود بسیط محض من جمیع الجهات است، و ترکیب مطلقا از ساحت مقدس او مبراست، مادامی که به اصل صراحت ذات خود و خلوص حقیقت خود باقی باشد. و اگر از اصل حقیقت خود تنزل کند، ترکیب عقلی و خارجی، به حسب مناسبت مشاهد و منازل آن، بر او طاری و عارض شود، لیکن به حسب ذات بسیط و ترکیب امر غریب عرضی است.‏

‏و از این بیانات دو قاعده شریفه استفاده شود:‏

‏یکی، آنکه بسیط من جمیع الجهات کل کمالات است به حیثیت واحده و جهت فارده، و از همان حیثیت که موجود است عالم و قادر و حیّ و مرید است، و سایر اسماء و صفات جمالیه و جلالیه بر او صادق است، و عالم است از جهتی که قادر است، و قادر است از جهتی که عالم است، بدون اختلاف اعتبار حتی در عقل. و اما اختلاف مفاهیم اسماء و موضوع له لغات، که مفاهیم عقلیه لا بشرط است، مربوط به اختلاف در حقیقت عینیه نیست، و به وضوح رسیده که مفاهیم مختلفه کمال از شی ء واحد انتزاع می شود، بلکه به این بیان سابق لازم است که کل مفاهیم کمالیه از حیثیت [واحده ] انتزاع شود. و اگر مفاهیم کمال از حیثیات مختلفه منتزع شود، چنانچه در بعض ممکنات چنین است، این بالعرض است و از جهت تنزل حقیقت وجود و تشابک آن با اعدام است بالعرض.‏

‏و قاعده دوم، آنکه آنچه کامل من جمیع الجهات و صرف کمال و خیر است باید بسیط من جمیع الجهات باشد. و نیز به تبع دو قاعده دیگر استفاده شد که آنچه در او ترکیب راه دارد، هر طور ترکیبی باشد، کامل از جمیع جهات نیست و نقص و عدم نیز در او راه دارد، و آنچه ناقص است بسیط مطلق نیست.‏


کتابشرح چهل حدیث (اربعین حدیث)صفحه 607
‏پس، حق تعالی چون بسیط تامّ است و ترکیب، که مستلزم امکان و فقر و تعلق به غیر است، مطلقا در او راه ندارد، کامل من جمیع الجهات است و دارای جمیع اسماء و صفات است، و او اصل حقیقت و صریح ماهیت هستی است، بدون آنکه وجود او مشوب به غیر وجود و کمال او مشوب به غیر کمال باشد، پس صرف وجود است، چه اگر غیر وجود در او راه داشت، شرّ تراکیب، که عبارت از ترکیب از وجود و عدم است، در او راه داشت، پس صرف علم است و صرف حیات است و صرف قدرت است و صرف بصر و سمع و سایر کمالات است. پس، درست شد فرمایش امام صادق، علیه السلام: و العلم ذاته و القدرة و السّمع و البصر ذاته.‏

‎ ‎

کتابشرح چهل حدیث (اربعین حدیث)صفحه 608