الحدیث التاسع و الثلاثون

در تحقیق خیر و شرّ است

‏در تحقیق خیر و شرّ است ‏

‏اطلاق خیر و شرّ در هر جا می شود به کمال و نقص در ذات یا در صفات، و در‏


کتابشرح چهل حدیث (اربعین حدیث)صفحه 640
‏وجود و کمالات وجود می شود. و کلیه خیرات بالذات به حقیقت وجود رجوع کند، و به اشیاء دیگر که اطلاق می شود به ملاحظه نحوه وجود آنهاست. چنانچه شرّ بالذات عدم وجود، یا عدم کمال وجود است، و اطلاق آن بر اشیاء دیگر، از قبیل موذیات و حیوانات ضارّه، بالعرض است. و این با تصور اطراف از ضروریات شمرده باید شود، با آنکه برهان قوی نیز بر آن داریم.‏

‏و اینکه فرمودند در باب خلق افعال عباد امامیه و معتزله مخالفت با اشاعره کردند و تأویل آیات و اخباری را که خیر و شرّ را به حق نسبت داده نمودند، اما مخالفت با اشاعره، که جبری مسلک هستند و مسلک آنها مخالف با صریح عقل و برهان و وجدان است، صحیح است، ولی آیات و اخبار وجهی ندارد بر مذهب معتزله که تفویضی مسلک هستند، و مسلک آنها از مسلک اشاعره باطلتر و شناعت و فضاحتش بیشتر است.‏

‏و اما امامیه، رضوان الله علیهم، به نور هدایت اهل بیت عظام و برکت خاندان وحی عصمت، سلام الله علیهم، مسلک حق را اختیار نمودند که موافق با آیات شریفه و براهین متقنه و موافق مسلک عرفای شامخین و ذوق اصحاب قلوب است. و آنها هیچ احتیاج به تأویل این اخبار و آیات کثیره ای که تأویل آنها به معنایی که محدّث مذکور، رحمه الله، اشاره فرمودند ممکن نیست [ندارند]‏ ‏، بلکه امامیه و ائمه آنها در هیچ فعلی از افعال عباد اراده حق را معزول نمی دانند و امر هیچ چیز را مفوّض به بندگان نمی دانند.‏

‏و اما اینکه در آخر کلام فرمودند اکثر حکما قائل شده اند که لا مؤثّر فی الوجود إلّا الله و این موافق با مذهب آنها و اشاعره است، اما اینکه لا مؤثّر فی الوجود إلّا الله مذهب اکثر از حکماست صحیح است، بلکه مذهب جمیع حکما و اهل معرفت است- بلکه گویند هر کس از حکما به این قضیه قائل نباشد، نور حکمت در قلب او وارد نشده و باطن او مسّ معرفت ننموده- ولی معنای آن این نیست که اراده عبد معدّ است از برای ایجاد حقّ، چنانچه نزد اهلش واضح است. و موافق بودن او نیز با مذهب اشاعره ممنوع است. و غریبتر آنکه مذهب اشاعره را عطف فرمودند بر مذهب حکما! با آنکه بین آنها بودن بعید است و کمتر حکیم محققی است که مذهب اشاعره را باطل نشمرده و مخالفت با آن نکرده است.‏

‏و اما اینکه فرمودند ممکن است حمل این اخبار را بر تقیّه نماییم، این حمل اوّلا بی موجب است، زیرا که ظواهر این اخبار موافق با مذهب حق و مطابق با برهان ‏


کتابشرح چهل حدیث (اربعین حدیث)صفحه 641
‏است. و ثانیا، این اخبار موافق با آیات کثیره در کتاب شریف [است ] و حمل بر تقیه در آیات و همین طور در اخبار موافقه با آنها معنی ندارد. و ثالثا، این اخبار معارضی ندارد تا آنکه در مقام معارضه حمل بر تقیّه، که یکی از مرجّحات است، کنیم، و با آنچه دلالت می کند که انسان فاعل خیر و شرّ است جمع [می شود]‏ ‏رابعا، این اخبار مطابق آنچه خود ایشان فرمودند موافق با مذهب اشاعره است که علی الظاهر مذهب غالب نبوده، و در چنین موضع حمل بر تقیّه موجه نخواهد بود. و خامسا، این باب و امثال آن در سایر اعتقادیات مورد مرجّحات در باب اخبار متعارضه نیست، چنانچه واضح است.‏

‏قوله: طوبی: جوهری گوید: «طوبی، بر وزن فعلی، از «طیب» است، «یاء» آن قلب به «واو» شده برای ضمّه ما قبل آن.» و در مجمع است که «طوبی لهم» یعنی طیب عیش برای آنها است. و گفته شده که «طوبی» خیر و منتهای آرزو است.‏

‏و بعضی گفته اند طوبی اسم درختی است در بهشت. و گفته شده که طوبی هم بهشت است به لغت اهل هند. و طوبی لک و طوباک، به اضافه، استعمال شود. در خبر است از رسول اکرم، صلّی الله علیه و آله، که «طوبی درختی است در بهشت که اصل آن در خانه من است و فرع آن در خانه علی، است.»‏‎[1]‎‏ قوله: ویل جوهری گوید «ویح» کلمه رحمت است، و «ویل» کلمه عذاب است. و یزیدی گوید آنها به یک معنا هستند. و ویل لزید و ویح لزید به رفع توان خواند، بنابر ابتدائیّت، و به نصب توان خواند، به تقدیر فعلی، چون ألزمه الله الویل‏‎[2]‎‏. و بعضی گویند «ویل» یک وادی است در جهنم که اگر کوه را در آن اندازند از شدت حرارت آب شود.‏‎[3]‎‏ و بعضی گویند اسم چاهی است در جهنم.‏‎[4]‎

‎ ‎

کتابشرح چهل حدیث (اربعین حدیث)صفحه 642

  • . و روی الحاکم أبو القاسم الحسکانی بإسناده عن موسی بن جعفر (ع) عن أبیه، عن آبائه (ع) قال: سئل رسول الله، صلی الله علیه و آله و سلّم، عن «طوبی». قال: شجرة أصلها فی داری و فرعها علی أهل الجنّة. ثمّ سئل عنها مرّة أخری، فقال: فی دار علیّ. (حاکم حسکانی از موسی بن جعفر، و او از پدرش، و او از پدرانش روایت می کند که پیامبر را از «طوبی»، پرسیدند. فرمود: «درختی است که ریشه آن در خانه من است و شاخه آن بر اهل فردوس سایه افکن است.» پس بار دیگر از آن پرسیدند فرمود: «آن در خانه علی است.» مجمع البیان، در تفسیر آیه 29 سوره «رعد».
  • . «خداوند او را به عذاب دچار ساخت.»
  • . مجمع البحرین و لسان العرب ذیل کلمه« ویل».
  • . قاموس المحیط ذیل کلمه «ویل» و در روایتی از پیغمبر (ص) آمده است: إنّه واد فی جهنّم یهوی فیه الکافر أربعین خریفا قبل أن یبلغ قعره. ویل درّه ای است در جهنّم که کافر چهل پاییز (سال) در آن پایین می رود پیش از آنکه به قعر آن برسد. تفسیر نور الثقلین، ج 1، ص 93، تفسیر کبیر، ج 3، ص 140.