الحدیث الموفّی للاربعین

در اشاره به «بسم الله» است

‏در اشاره به «بسم الله» است ‏

‏باید دانست که بسم الله در هر سوره به حسب مسلک اهل معرفت متعلق است به خود آن سوره، نه به «أستعین» یا امثال آن. زیرا که «اسم الله» تمام مشیت است به حسب مقام ظهوری، و مقام فیض اقدس است به حسب تجلی احدی، و مقام جمع احدی اسماء است به حسب مقام واحدیت، و جمیع عالم است به اعتبار احدیّت جمع، که کون جامع است و مراتب وجود است در سلسله طولیه صعودیه و نزولیه، و هر یک از هویّات عینیه است در سلسله عرضیه. و به حسب هر اعتباری در اسم معنای «الله» فرق می کند، زیرا که آن مسمای آن اسماء است، و به حسب هر سوره ای از سور قرآن شریف، که متعلّق «بسم الله» در لفظ و مظهر آن در معناست،‏


کتابشرح چهل حدیث (اربعین حدیث)صفحه 651
‏معنای «بسم الله» مختلف شود. بلکه به حسب هر فعلی از افعال که مبدوّ به «بسم الله» است معانی آن مختلف شود، و آن متعلق به همان فعل است. و عارف به مظاهر و ظهورات اسماء الهیه شهود کند که جمیع افعال و اعمال و اعیان و اعراض به اسم شریف اعظم و مقام مشیت مطلقه ظاهر و متحقق است، پس در مقام اتیان آن عمل و ایجاد آن متذکر این معنی شود در قلب، و سریان دهد آن را تا مرتبه طبیعت و ملک خود و گوید: بسم الله. یعنی به مقام مشیت مطلقه صاحب مقام رحمانیت، که بسط وجود است، و مقام رحیمیت، که بسط مقام کمال وجود است، یا صاحب مقام رحمانیت، که مقام تجلی به ظهور و بسط وجود است، و مقام رحیمیت، که مقام تجلی به باطنیت و قبض وجود است. آکل و أشرب و أکتب و أفعل کذا و کذا.‏

‏پس، سالک إلی الله و عارف بالله در نظری جمیع افعال و موجودات را ظهور مشیت مطلقه و فانی در آن بیند، و در این نظر سلطان وحدت غلبه کند و «بسم الله» را در جمیع سور قرآنیه و در جمیع افعال و اعمال به یک معنا داند. و در نظری که متوجه عالم فرق و فرق الفرق شود، برای هر بسم الله در اوّل هر سوره و در بدو شروع هر عملی معنایی ببیند و مشاهده کند غیر دیگری.‏

‏و در این مقام که اکنون هستیم، که مقام تفسیر سوره شریفه «توحید» است، «بسم الله» آن را می توانیم متعلّق به کلمه شریفه قل بگیریم. و در این صورت، مقصود از «بسم الله» در کسوه تجرید و غلبه توحید مقام مشیت مطلقه است، و در کسوه تکثیر و مقام توجه به کثرات تعینات آن است، و در مقام جمع بین مقامین، که مقام برزخیت کبری است، «مشیت» به مقام وحدت و کثرت و ظهور و بطون، و «رحمانیت» و «رحیمیت» به معنای دومی است. و در آیه شریفه ‏‏ قُلْ هُوَ الله أَحَدٌ‏‏ چون جمیع بین احدیت غیبیه و الوهیت اسمائیه است، از این جهت اسم الله به حسب مقام سوم، یعنی مقام برزخیت، مقصود است، پس، از مقام غیب احدی به قلب تقیّ نقیّ احدی احمدی محمدی خطاب آید که: قل به حسب این نشئه برزخیه کبری به ظهور اسم الله، که آن مقام مشیت مطلقه و صاحب تعین و ظهور رحمانیت در عین رحیمیت و بسط در عین قبض است.‏

‏هو و این کلمه شریفه اشاره به مقام «هویت مطلقه» است من حیث هی هی، بدون آنکه متعین به تعین صفاتی یا متجلی به تجلیات اسمائی باشد، حتی اسماء ذاتیه که در مقام احدیّت اعتبار شود. و این اشاره از غیر صاحب این قلب و دارای این مقام ممکن نیست، و اگر مأمور نبود به اینکه نسبت حق را ظاهر کند، متفوه به این ‏


کتابشرح چهل حدیث (اربعین حدیث)صفحه 652
‏کلمه شریفه ازلا و ابدا نمی شد، ولی در قضای الهی حتم است که نبی ختمی، صلّی الله علیه و آله، اظهار این اشاره فرماید.‏

‏و چون در جذبه مطلقه باقی نبود و مقام برزخیت را دارا بود، فرمود: الله أحد.‏

‏و الله اسم جامع اعظم و رب مطلق خاتم است، و با عین برزخی کثرت اسمائی به ظهور واحدیت، عین همان تجلی غیبی خفایی به مقام احدیت است، نه جنبه احدیت در قلب چنین سالک بر واحدیت غلبه دارد، و نه واحدیت بر احدیت. و تقدیم الله بر أحد، با آنکه اسماء ذاتیه در اعتبار مقدم است، شاید اشاره به مقام تجلی به قلب سالک باشد، زیرا که در تجلیات ذاتیه برای قلوب اولیا اوّل تجلی به اسماء صفاتیه، که در حضرت واحدیت است، واقع شود، پس از آن، به اسماء ذاتیه احدیّه.‏

‏و ذکر «الله» و اختصاص آن از بین اسماء- با آنکه به حسب کیفیت سلوک و نقشه تجلی اوّل به مظاهر اسم الله، که سایر اسماء است، به مناسبت قلب سالک تجلی می شود، پس از آن در آخر تمامیت سلوک در اسماء صفاتیه تجلی به اسم الله می شود- تواند که به یکی از دو نکته باشد: یا اینکه اشاره به آن باشد که تجلی به هر اسمی تجلی به اسم الله است، از باب اتحاد ظاهر و مظهر خصوصا در حضرت الهیت. یا آنکه اشاره به غایت سلوک «واحد» ی باشد که تا آن محقق نشود سالک شروع به سلوک «احد» ی نکند.‏

‏بالجمله، بنابراین بیان، هو اشاره به مقامی است که منقطع است از آن اشاره و آمال عارفین و مبرا از اسم و رسم و منزه از تجلی و ظهور است. و أحد اشاره به تجلی به اسماء باطنه غیبیه است. و الله اشاره به تجلی به اسماء ظاهریه است. و به این سه جمع اعتبارات اولیه حضرت ربوبیت متحقق گردد. و چهار اسم دیگر، که «صمدیت» جامع آنهاست، به حسب بعض روایات‏‎[1]‎‏ از اسماء سلبیه تنزیهیه است که به تبع اسماء ثبوتیه جمالیه اعتبار شود، چنانچه در ذیل یکی از احادیث اشاره به آن شده.‏‎[2]‎‏ تا اینجا که ذکر شد، در صورتی است که بسم الله متعلق به کلمه شریفه قُلْ باشد. و تواند متعلق به هر یک از اجزای این سوره شریفه باشد. و بنا بر هر یک، تفسیر سوره و بسم الله آن فرق می کند. و ذکر آن چون موجب تطویل است، از آن صرف نظر کردیم.‏

‏و شیخ ما، عارف کامل، شاه آبادی، روحی فداه، می فرمود که «هو برهان بر‏


کتابشرح چهل حدیث (اربعین حدیث)صفحه 653
‏شش اسم و کمال دیگری است که در سوره مبارکه «توحید» پس از این کلمه مبارکه ذکر شده، زیرا که ذات مقدس چون «هو» مطلق است، که اشاره به صرف وجود است، مستجمع جمیع کمالات اسمائیه است، پس الله است. و چون صرف وجود به حقیقت بسیطه دارای جمیع اوصاف و اسماء است و این کثرت اسمائی وحدت ذات مقدس را منثلم نکند، أحد است. و چون صرف را ماهیت نیست، صمد است. و چون صرف را نقص حاصل نشود و از غیر حاصل نشود و تکرر بر آن ممتنع باشد، «والد» و «مولود» نیست و «کفو» ی ندارد.»- انتهی.‏

‏باید دانست که از برای «صمد» در اخبار شریفه معانی و اسرار کثیره ذکر فرمودند که اشتغال به بیان آن از طور این اوراق خارج است و محتاج به رساله جداگانه. و در این مقام به یک نکته اشاره نماییم. و آن این است که اگر صمد اشاره به نفس ماهیت باشد، به حسب بعض اعتبارات، و معانی «الله» در‏‏ الله الصّمد‏‏، از اعتبارات مقام واحدیت و مقام احدیت جمع اسماء است. و اگر اشاره به صفت اضافی باشد، چنانچه از بعض روایات استفاده شود، اشاره به احدیّت جمع اسماء در حضرت تجلی به فیض مقدس و معنی آن موافق با‏‏ الله نور السّموات ‏‏ است.‏

‎ ‎

کتابشرح چهل حدیث (اربعین حدیث)صفحه 654

  • . امام باقر (ع) می فرماید: فقال: الله أحد، الله الصّمد ثمّ فسّره فقال: لَمْ یَلِدْ وَ لَمْ یُولَدْ وَ لَمْ یَکُنْ لَهُ کُفَواً احدٌ. توحید صدوق، ص 91، «باب 4»، حدیث 3. تفسیر برهان، ج 4، ص 525.
  • . قال الباقر (ع): أنّ الصّمد هو السیّد المصمود إلیه هو معنی صحیح موافق لقول الله عزّ و جلّ: «لیس کمثله شی ء» اصول کافی، ج 1، ص 124، «کتاب التوحید»، «باب تأویل الصمد»، حدیث 2.