بخش دوم: نماز در ایام بیماری

بخش دوم: نماز در ایام بیماری

 

آخرین توصیه امام

‏یک روز قبل از اینکه امام به بیمارستان بروند به ما در مورد اهمیت به نماز اول وقت‏‎ ‎‏توصیه فرمودند.‏‎[1]‎

وقت نماز مضطرب بودند

‏امام در ایام بیماری اهمیت زیادی به نماز اول وقت می دادند وقت نماز که نزدیک‏‎ ‎‏می شد، در وجود ایشان اضطرابی به وجود می آمد تا خودشان را آماده نماز کرده و به‏‎ ‎‏محض دخول در وقت فریضه، بتوانند نمازشان را انجام بدهند.‏‎[2]‎

تمیزترین لباس برای نماز

‏امام، حتی در هنگام بیماری و در عین خونریزی و با وجود زخم بزرگ در شکم، ‏‎ ‎‏در موقع نماز، تمیزترین جامه ها را که بدون آلودگی بود به تن می کردند.‏‎[3]‎

نماز اول وقت در اوج بیماری

‏یکی از پزشکان قم نقل می کرد هنگامی که خبر دادند امام دچار ناراحتی قلبی‏‎ ‎‏شده اند خود را به بالین ایشان رسانده و فشار خونشان را گرفتم. فشار ایشان عدد پنج را‏‎ ‎


برداشتهایی از سیره امام خمینی (س)ج. 3صفحه 75
‏نشان می داد که از نظر طبی خطرناک بود. کارهای اولیه را انجام دادم و پس از دو‏‎ ‎‏ساعت که قدری وضع بهتر شده بود و امام قاعدتاً نمی توانستند و نمی بایست حرکتی‏‎ ‎‏بکنند آماده حرکت شدند. عرض کردم: «آقا جان چرا برخاستید؟» فرمودند: «نماز» ‏‎ ‎‏عرض کردم: «آقا شما در فقه مجتهد هستید و من در طب. حرکت شما به فتوای طبی‏‎ ‎‏من حرام است؛ خوابیده نماز بخوانید.» ایشان نیز با دقت به نظر من عمل فرمودند.‏‎[4]‎

غذا را پس ببرید تا نماز بخوانم

‏آن روز که امام به بیمارستان منتقل گردیدند سفارش فرمودند که ساعت اقامه نماز‏‎ ‎‏ظهر و عصر را به ایشان اطلاع دهند و در مرحله اول نمازشان را خواندند و بعد به‏‎ ‎‏صرف غذا پرداختند. یکی از روزها در بیمارستان، امام یک دفعه متوجه شدند که سینی‏‎ ‎‏حامل غذا وارد اطاق شد، پرسیدند: «مگر وقت اقامه نماز فرا رسیده؟» حاضرین در‏‎ ‎‏جوابشان گفتند: «بله وقت نماز رسیده است.» امام با نهیبی رو به حاضرین کرده و‏‎ ‎‏فرمودند: «پس چرا مرا بیدار نکردید؟» وقتی در جواب گفته شد: به دلیل وضع خاص‏‎ ‎‏شما نخواستیم بیدارتان کنیم. باز ایشان با ناراحتی گفتند: «چرا با من این شکلی‏‎ ‎‏برخورد می کنید؟ غذا را پس ببرید تا من نمازم را اقامه سازم.‏‎[5]‎

چقدر به اذان مانده؟

‏در بیمارستان وقتی امام چشمهایشان را روی هم می گذاشتند ما احساس می کردیم‏‎ ‎‏حالت خواب آلودگی دارند و دنبال علت آن می گشتیم ولی بعدها فهمیدیم که ایشان‏‎ ‎‏خواب آلود نبودند بلکه در عالم دیگری سیر می کردند. دلیل آن هم این بود که وقتی‏‎ ‎‏ایشان گاهی برای نمازاز ما می پرسیدند که چقدر به اذان صبح یا ظهر مانده است و ما‏‎ ‎‏به ایشان جواب می دادیم، دوباره چشمهایشان را می بستند ولی حال ایشان موقع نماز‏‎ ‎‏کاملاً دگرگون می شد و هشتاد درصد حالشان بهتر می شد. به طوری که می نشستند و‏‎ ‎‏اگر اجازه داشتند وضو می گرفتند و نمازشان را می خواندند و تا لحظه آخر هم خودشان‏‎ ‎


برداشتهایی از سیره امام خمینی (س)ج. 3صفحه 76
‏ذکر می گفتند. فقط این اواخر چون به دستشان سرم وصل بود و حرکت هم بر ایشان زیاد‏‎ ‎‏خوب نبود آقای انصاری، مهر را به پیشانی مبارک ایشان در هنگام سجده می گذاشت.‏‎[6]‎

من از شما گله دارم

‏وقتی امام تازه از عمل جراحی فارغ شده بودند دکترها اصرار داشتند با توجه به‏‎ ‎‏اینکه معدۀ ایشان جراحی شده بود، امام چند قاشق سوپ را که با داروهایی مخلوط‏‎ ‎‏شده بود میل بفرمایند. اتفاقاً این امر به دلیل اینکه امام اولین بار پس از عمل جراحی‏‎ ‎‏باید مختصری غذا می خوردند برای دکترهای معالج بسیار مهم بود مصادف بود با اقامۀ‏‎ ‎‏نماز اول وقت ظهر و عصر که امام در طول عمر پربرکت خود بدان اهتمام و توجهی‏‎ ‎‏خاص داشتند؛ به دلیل این همزمانی صرف غذا و اقامه نماز، امام از دکترها خواستند‏‎ ‎‏اجازه دهند غذا را پس از نماز میل کنند. اما دکترها اصرار به خوردن غذا قبل از نماز‏‎ ‎‏داشتند. امام مرا طلبیده و خواستند اگر امکان دارد این امر به تعویق بیفتد. اما من هم‏‎ ‎‏که نگران حال امام بودم نظر دکترها را تأیید کردم و عرض کردم بهتر است همین حالا‏‎ ‎‏قبل از نماز غذایتان را میل بفرمایید. امام با زبان گله به من فرمودند: «من از شما گله‏‎ ‎‏دارم. چرا شما اجازه می دهید برنامه های من به هم بخورد.» بعد که حاج احمد آقا‏‎ ‎‏خدمت ایشان رسیده بود امام باز از بنده به خاطر این امر گله کرده بودند.‏‎[7]‎

یک ساعت قبل از نماز مرا بیدار کنید

‏عکسبرداری و آزمایشها و معاینه های خسته کنندۀ شش ساعته قبل از عمل‏‎ ‎‏جراحی، امام را سخت خسته کرده بود. امام هنگام خواب از من خواستند طبق معمول‏‎ ‎‏ایشان را از یک ساعت قبل از وقت نماز مطلّع سازم. ما گفتیم خواب و استراحت بعد‏‎ ‎‏از این خستگی مفرط ضروری است. در هر حال خود امام نیم ساعت قبل از وقت مقرر‏‎ ‎‏بیدار شدند و وقت را سؤال کردند.‏‎[8]‎


برداشتهایی از سیره امام خمینی (س)ج. 3صفحه 77
کلمات را فصیح ادا می کردند

‏وقتی امام در بیمارستان بستری بودند علی رغم ناراحتیهای جسمی و روحی فراوان‏‎ ‎‏با چنان صلابت و استواری نماز را قرائت می کردند که همه می شنیدند. با توجه به اینکه‏‎ ‎‏ماسک اکسیژن بر دهان و بینی ایشان نصب بود نماز را به راحتی می خواندند. ولی وقتی‏‎ ‎‏نمازشان تمام می شد دیگر ما نمی توانستیم سخنان ایشان را بشنویم و این وضعیت‏‎ ‎‏برای ما تعجب آور بود که چطور ایشان موقع نماز، آنقدر فصیح کلمات را ادا‏‎ ‎‏می کنند.‏‎[9]‎

آیا ظهر شده؟

‏امام تا آخرین لحظات هم ذکر و نماز و دعا را فراموش نکردند و به گفته حاج‏‎ ‎‏احمد آقا پیش از ظهر آخرین روز عمر امام، ایشان شروع به خواندن نماز کردند که ما‏‎ ‎‏نمی دانستیم چه نمازی می خواندند.‏

‏امام پس از مدتی نماز خواندن پرسیدند ظهر شده یا نه؟ و پس از اینکه جواب‏‎ ‎‏مثبت دریافت کردند نماز ظهر و عصرشان را خواندند.‏

‏امام تا قبل از اینکه به حالت بیهوشی بروند دایماً تسبیحات اربعه می گفتند.‏‎[10]‎

فکر کردیم چیزی می خواهند

‏امام در بیمارستان دایماً نماز می خواندند و چون ما عادت کرده بودیم که ایشان‏‎ ‎‏لبشان را حرکت می دادند می فهمیدیم چیزی می خواهند. چند بار این عمل تکرار شد‏‎ ‎‏ولی فهمیدم که خیر چیزی نمی خواهند و دارند نماز می خوانند. امام تا قبل از اینکه‏‎ ‎‏حالشان ناهنجار بشود نمازشان را می خواندند و دستشان را به عنوان الله اکبر و رکوع و‏‎ ‎‏سجود حرکت می دادند.‏‎[11]‎


برداشتهایی از سیره امام خمینی (س)ج. 3صفحه 78
با حرکت انگشت نماز می خواندند

‏مهم ترین عمل امام نماز ایشان بود. ایشان تا آخرین لحظه حتی نافله های نماز را‏‎ ‎‏ترک نکردند. حتی وقتی که نمی توانستند لبشان را تکان بدهند با حرکتهای انگشت نماز‏‎ ‎‏می خواندند.‏*‎[12]‎

‏من این را کاملاً حس می کردم. برخی از پزشکان فکر می کردند ایشان چیزی‏‎ ‎‏می خواهند ولی من گفتم که نه خیر، ایشان دارند نماز می خوانند. این اهمیت نماز بود‏‎ ‎‏و آخرین پیام ایشان نماز بود.‏‎[13]‎

با شنیدن کلمات نماز به هوش آمدند

‏امام به نماز اول وقت خیلی علاقه داشتند حتی در آخرین روز که تقریباً ساعت ده‏‎ ‎‏شب بود که این اتفاق افتاد، نماز مغرب و عشا را با اشاره خواندند، در حالت بیهوشی‏‎ ‎‏بودند، یکی از دکترها رفت بالای سرشان و برای اینکه آقا را شاید به وسیله نماز بشود به‏‎ ‎‏هوش بیاورد، گفت: «آقا وقت نمازه.» همین که گفت وقت نمازه، آقا به هوش آمدند و‏‎ ‎‏نمازشان را با اشاره دست خواندند. از صبح آن روز هم مرتب از ما سؤال می کردند که‏‎ ‎‏«چقدر به ظهر مانده؟» چون خودشان ساعت دم دستشان نبود و آن قدرت را نداشتند‏‎ ‎‏که به ساعت نگاه کنند. یک ربع به یک ربع از ما می پرسیدند. نه به خاطر اینکه‏‎ ‎‏نمازشان قضا نشود، به خاطر اینکه نماز را اول وقت بخوانند.‏‎[14]‎

نگران نماز اول وقتشان بودند

‏بعد از عمل یکی از دکترها گفت: «آقا چشمشان را باز کردند. آقای انصاری را که‏‎ ‎‏مسؤول کارهای شرعی بود، صدا کردند. ایشان به امام گفتند: «شما می خواهید نماز‏‎ ‎‏بخوانید؟» امام ابرویشان را تکان دادند اما به هیچ سؤال دیگری پاسخی نمی دادند. بعد‏‎ ‎‏هم دیدیم دستشان را تکان می دهند که معلوم بود نماز می خوانند. امام این اواخر‏‎ ‎


برداشتهایی از سیره امام خمینی (س)ج. 3صفحه 79
‏همه اش نگران نماز اول وقتشان بودند.‏‎[15]‎

چقدر به اذان صبح مانده؟

‏در ایامی که امام در بیمارستان بودند، قبل از اذان ظهر می پرسیدند: چقدر به اذان‏‎ ‎‏ظهر مانده است؟ و نیمه شب نیز می پرسیدند که چقدر به اذان صبح مانده است؟ تا‏‎ ‎‏نمازهای نافلۀ خود را بخوانند. زمانی هم که جان به جان آفرین تسلیم کردند، آخرین‏‎ ‎‏لحظه های حیاتشان با کلام نماز همراه بود. حتی هنگامی که پس از عمل جراحی به‏‎ ‎‏هوش آمدند، اولین جمله ای که بر زبان راندند، الله اکبر بود.‏‎[16]‎

نکند آفتاب بزند

‏جمعه شب (یک شب قبل از وفات امام) در بیمارستان، از ساعت ده شب تا پنج‏‎ ‎‏صبح در خدمتشان بودم، چند بار از خواب بیدار شدند و آب طلب کردند.آب میوه‏‎ ‎‏می آوردیم ولی می گفتند: آب معمولی بدهید و آب میوه میل نمی کردند. و چند بار نیز از‏‎ ‎‏ساعت و وقت می پرسیدند و مرتب می گفتند: مواظب باشید، نکند آفتاب بزند و نمازم‏‎ ‎‏قضا شود.‏‎[17]‎

امام تسبیح می گفتند

‏امام از صبح یکسره مشغول نماز بودند. هر وقت به ایشان سر می زدیم آقا را در‏‎ ‎‏حال ادای نماز می یافتیم مرتب سبحان الله و تکبیر می گفتند.‏‎[18]‎

لحظه ای از نماز غافل نبودند

‏روز آخر، از ساعت هشت الی ده صبح، دو سه مورد که متوجه می شدم امام‏‎ ‎‏شهادتین را بر لب جاری می کنند وحشت می کردم. نزدیک می رفتم می دیدم ایشان‏‎ ‎


برداشتهایی از سیره امام خمینی (س)ج. 3صفحه 80
‏مشغول خواندن اذان و اقامه برای نماز هستند. گویا حتی برای نماز مستحبی هم اذان‏‎ ‎‏و اقامه می گفتند یا اینکه ذکر دیگری می گفتند که ما درست متوجه نمی شدیم.‏‎ ‎‏بعد از ظهر با اینکه حالشان به وخامت گراییده بود باز هم لحظه ای از ذکر خدا و نماز‏‎ ‎‏خواندن غفلت نمی کردند.‏‎[19]‎

ظهر شده؟

‏قبل از ظهر روز رحلت، امام از حال می رفتند و دوباره به حال می آمدند و مرتب‏‎ ‎‏می پرسیدند: ظهر شده؟ ظهر شده؟ نگرانی آقا برای این بود که می خواستند در اول‏‎ ‎‏وقت شرعی نماز بخوانند.‏‎[20]‎

قبل از اذان آقای انصاری بیاید

‏ساعت یازده و ربع روز آخر فشار امام خیلی پایین بود. امام فرمودند: می خواهم‏‎ ‎‏وضو بگیرم نماز بخوانم. گفتیم هنوز خیلی برای نماز ظهر زود است، ساعت یازده و‏‎ ‎‏نیم باز امام فرمودند: به آقای انصاری بگویید بیست دقیقه به دوازده بیاید که من وضو‏‎ ‎‏بگیرم. آقای انصاری آمد و امام وضو گرفتند حتی مسح پا را خودشان کشیدند و شروع‏‎ ‎‏کردند به نافله خواندن. امام ساعت دوازده و نیم نماز نافله می خواندند و حتی برای این‏‎ ‎‏نمازها اذان و اقامه هم می خواندند.‏‎[21]‎

با اشاره انگشتان نماز خواندند

‏روز آخر وقت نماز مغرب و عشا بالای سر امام بودیم، مرتب فریاد زدند: «آقا!‏‎ ‎‏نماز، آقا! نماز.» مثل اینکه یک کوه روی پلکهایشان باشد، با سختی چشمهایشان را باز‏‎ ‎‏کردند. خانم هم ایستاده بودند، صدا می زدند «آقا! آقا! منم، منم.» امام لای‏‎ ‎‏چشمهایشان را باز کردند یک نگاه کردند. بعد من دیدم آقا با انگشتانشان نماز‏‎ ‎


برداشتهایی از سیره امام خمینی (س)ج. 3صفحه 81
‏می خوانند. لبهای ایشان تکان می خورد. سرهای انگشتانشان را که به تشک می زدند، ‏‎ ‎‏فهمیدم دارند نماز می خوانند.‏‎[22]‎

آخرین نماز را با اشاره خواندند

‏روز آخر هنگام مغرب، پزشکان با توجه به آنکه حساسیت امام را به نماز‏‎ ‎‏می دانستند، صدایشان کردند و گفتند: «آقا! وقت نماز است».‏

‏امام که از ساعت یک و نیم بعدازظهر بیهوش شده بودند، نسبت به این صدا‏‎ ‎‏عکس العمل نشان دادند. همۀ ما شاهد آن بودیم که ایشان در آن حالت بیهوشی با‏‎ ‎‏حرکات دست و ابروها، نماز مغرب را به جا می آوردند.‏‎[23]‎

نمی توانستند دستشان را بلند کنند

‏ظهر آن روزی که امام رحلت کردند یک ساعت به اذان ظهر مانده بود. امام‏‎ ‎‏حالشان خوب نبود. کمک کردیم ایشان وضو گرفتند. دکتر عارفی به من گفت امام‏‎ ‎‏نمی تواند دستشان را حرکت بدهند شما دست آقا را بگیر. چون سرم در دست امام بود‏‎ ‎‏موقع تکبیر نمی توانستند دستشان را بالا بیاورند. لذا کنار امام نشسته دستشان را در‏‎ ‎‏دستم گرفتم آقا با آن حال نامناسبی که داشتند نماز می خواندند که تا ساعت یک‏‎ ‎‏بعداز ظهر نماز ایشان ادامه داشت.‏‎[24]‎

ناگهان چشمشان را باز کردند

‏روز شنبه حدود مغرب به زیارت امام در بیمارستان رفتم. ساعت نزدیک هشت‏‎ ‎‏بعداز ظهر بود که بالای سر مبارک ایشان بودم. دیدم در حال اغما بودند و نفس مصنوعی‏‎ ‎‏به ایشان می دهند. یکی از دوستان که در آنجا حضور داشت به امام گفت: وقت مغرب‏‎ ‎‏و نماز است، آب بیاورند وضو بگیرید و نماز بخوانید؟» عجیب است تا امام شنیدند که‏‎ ‎


برداشتهایی از سیره امام خمینی (س)ج. 3صفحه 82
‏وقت نماز است ناگهان در حالی که در حالت اغما بودند چشمهای خود را باز کردند و‏‎ ‎‏یک کلمه گفتند و بعد چشم خود را بستند و من بعد از آن دیگر حرفی از ایشان نشنیدم.‏‎[25]‎

می خواهم وضو بگیرم

‏صبح روز آخر امام سؤال کردند: «ساعت چند است؟» عرض کردیم: «یک ربع به‏‎ ‎‏یازده است» فرمودند: «می خواهم وضو بگیرم.» عرض کردیم: «چون وقت زیادی به ظهر‏‎ ‎‏مانده است، شما یک ساعت استراحت کنید.» فرمودند: «پس به آقای انصاری بگویید‏‎ ‎‏بیست دقیقه به دوازده بیاید که من می خواهم وضو بگیرم.» به آقای انصاری خبر دادیم‏

‏و در همان ساعت خدمت امام رسیدیم. ایشان وضو گرفته و فرمودند: «می خواهم نماز‏

‏بخوانم.» آقای انصاری گفت: «آقا می خواهند نماز نافله بخوانند و فعلاً نیازی به مهر‏‎ ‎‏نیست.» امام با اشاره نماز مستحبی می خواندند.‏

‏در هر صورت امام پس از نافله و خواندن نماز ظهر و عصر، همچنان به نماز‏‎ ‎‏خواندن (با اذان و اقامه) و ذکر گفتن ادامه دادند. از ساعت دو نیم به بعد دیگر صدای‏‎ ‎‏ذکر امام نمی آمد، ولی لب های ایشان هم چنان حرکت می کردند. ساعت سه و چند‏‎ ‎‏دقیقه در حالی که امام داشتند ذکر می خواندند. یک مرتبه فشار خون ایشان پایین آمد و‏‎ ‎‏خیلی سقوط کرد تا اینکه سکته کردند.‏‎[26]‎

موقع مغرب شده؟

‏روز شنبه ساعت حدود سه بعد از ظهر امام از پزشکان پرسیدند: «ساعت چه وقت‏‎ ‎‏است، آیا موقع نماز مغرب شده؟» گفتیم: «نه، شما سه ساعت پیش نماز ظهر‏‎ ‎‏خواندید، هنوز تا مغرب زیاد مانده است.» امام دو رکعت نماز مستحبی خوانده و‏‎ ‎‏فرمودند: «تخت مرا بخوابانید.» تخت را خواباندند، امام شروع به گفتن ذکر می کردند.‏‎ ‎‏یکی از آقایان می رود بالای سر ایشان سؤالی کند. امام با دست اشاره می کند که سؤال‏‎ ‎‏نکند، این شخص عقب می رود. همین فرد می گوید: «لحظه ای بعد رفتم سؤال کنم، باز‏‎ ‎


برداشتهایی از سیره امام خمینی (س)ج. 3صفحه 83
‏ایشان با دست اشاره کردند که نزدیک نشده و سؤالی نکنم و همچنان ذکر می گفتند.‏‎ ‎‏لحظه ای در آنجا نشستم و بعد دیدم همان طوری که امام ذکر می گفتند دیده از جهان‏‎ ‎‏فرو بستند.‏‎[27]‎

آنچه باعث ارادت من شد

‏آنچه امام را ممتاز کرده بود جنبۀ عرفانی ایشان بود؛ در عرفان نظری و‏‎ ‎‏مخصوصاً در عرفان عملی بی نظیر بودند. آنچه همۀ این جهات امام را هدایت‏‎ ‎‏می کرد و ایشان را در نوع مسایل در ردیف معصومان قرار داده بود و نظریاتشان را‏‎ ‎‏مطابق واقع ساخته بود بُعد معرفتی ایشان بود. امام به جایی رسیده بودند که حقایق‏‎ ‎‏را ملموس و مشهود می یافتند. خدا رحمت کند مرحوم شهید دکتر چمران را که‏‎ ‎‏می گفت: آنچه باعث شد که من بیش از همه به امام ارادات پیدا کنم این بُعد امام‏‎ ‎‏بود.‏‎[28]‎

موقع وضو ذکر می گفتند

‏امام دایم الوضو بودند و هیچ گاه دیده نشد که ایشان بدون وضو به اطاق خود‏‎ ‎‏مراجعت نمایند. بارها شاهد بودم امام به هنگام وضو گرفتن اذکار مستحبی را که باید‏‎ ‎‏حین وضو بخوانند می خواندند.‏‎[29]‎

دایم الوضو بودند

‏امام دایم الوضو بودند. بارها قبل از نماز برای تجدید وضو می رفتند و وضو‏‎ ‎‏گرفتنشان قدری طول می کشید چون مستحبات را رعایت می کردند.‏‎[30]‎


برداشتهایی از سیره امام خمینی (س)ج. 3صفحه 84
رو به قبله وضو می گرفتند

‏امام هیچ گاه از ذکر خدا غافل نبودند و در همه حال ذکر خداوند بر زبان و قلب‏‎ ‎‏ایشان جاری بود. به طوری که هر روز نیایش همان روز را به جای می آوردند. هنگام‏‎ ‎‏وضو گرفتن نیز مشغول نیایش بودند و حتی در بیمارستان که بستری بودند حتماً رو به‏‎ ‎‏قبله وضو می گرفتند.‏‎[31]‎


برداشتهایی از سیره امام خمینی (س)ج. 3صفحه 85

‎ ‎

برداشتهایی از سیره امام خمینی (س)ج. 3صفحه 86

  • ـ فاطمه طباطبایی -  ویژه نامه اطلاعات -  14 / 3 / 69.
  • ـ دکتر کلانتری معتمدی -  گلهای باغ خاطره -  ص 137.
  • ـ دکتر کلانتری معتمدی -  گلهای باغ خاطره -  ص 137.
  • ـ زهرا مصطفوی -  حضور -  ش 1 -  ص 218.
  • ـ حجةالاسلام و المسلمین سید مهدی امام جمارانی -  روزنامه جمهوری اسلامی -  ویژه اربعین -  سال 68.
  • ـ دکتر حسن عارفی.
  • ـ حجةالاسلام و المسلمین انصاری کرمانی -  روزنامه اطلاعات -  29 / 3 / 68.
  • ـ حجةالاسلام و المسلمین انصاری کرمانی -  روزنامه اطلاعات -  29 / 3 / 68.
  • ـ یکی از محافظین بیت امام -  در رثای نور -  ص 62.
  • ـ آیت الله خامنه ای -  روزنامه اطلاعات -  19 / 3 / 68.
  • -  دکتر حسن عارفی -  روزنامه اطلاعات -  27 / 3 / 68.
  • * ـ در مواقعی که فرد نمی تواند رکوع و سجود را بجا بیاورد می تواند با اشاره انگشت این ارکان را ادا نماید.
  • ـ زهرا مصطفوی -  روزنامه جمهوری اسلامی -  17 / 3 / 68.
  • ـ نعیمه اشراقی -  سروش -  ش 476 -  ص 14.
  • ـ زهرا اشراقی -  زن روز -  ش 1220 -  ص 4.
  • ـ آیت الله توسلی -  پا به پای آفتاب -  ج 1 -  ص 270 و 271.
  • ـ حسین سلیمانی -  (از اعضای بیت امام) پاسدار اسلام -  ش 91 -  ص 39.
  • ـ حجةالاسلام و المسلمین رحمانی -  زن روز -  ش 1219 -  ص 35.
  • ـ سید احمد بهاءالدینی -  پاسدار اسلام -  ش 91 -  ص 40.
  • ـ عیسی جعفری -  مصاحبه مؤلف.
  • ـ سید رحیم میریان -  پا به پای آفتاب -  ج 3 -  ص 142 و 143.
  • ـ فریده مصطفوی -  پیشین -  ج1 -  ص 118.
  • ـ فرشته اعرابی -  پیشین -  ص 225.
  • ـ سید رحیم میریان -  همان -  ج 3 -  ص 143.
  • ـ آیت الله امامی کاشانی -  روزنامه کیهان -  15 / 3 / 68.
  • ـ سید رحیم میریان -  پا به پای آفتاب -  ج 2 -  ص 185.
  • ـ حجةالاسلام و المسلمین کروبی -  شاهد -  ش 184 -  ص 3 -  البته امام ساعت 20 / 10 بعداز ظهر به ملکوت اعلی شتافتند. شاید مراد حالت اغمای حضرتش باشد.
  • ـ حجةالاسلام و المسلمین اسدالله بیات -  حوزه -  ش 38 و 37 -  ص 126.
  • ـ حجةالاسلام و المسلمین سید هادی موسوی -  مصاحبه مؤلف.
  • ـ آیت الله ایزدی نجف آبادی.
  • ـ یکی از محافظین امام -  در رثای نور -  ص 63.