فصل پنجم: تهجد و شب زنده داری

‏ ‏

فصل پنجم: تهجّد و شب زنده داری

 


برداشتهایی از سیره امام خمینی (س)ج. 3صفحه 111

برداشتهایی از سیره امام خمینی (س)ج. 3صفحه 112

تهجّد در دوران طلبگی

‏تقید و اهتمام امام به نماز جماعت و نوافل شب از نکات مهم دوران طلبگی‏‎ ‎‏ایشان است.‏‎[1]‎

از جوانی جدیت در نماز شب داشتند

‏در ایامی که من با امام بودم و توفیق خدمتگزاری ایشان را داشتم نماز شب را ترک‏‎ ‎‏نکردند. آقایانی که قبل از آن با ایشان بودند، حتی هم دوره ها و هم حجره ایهای ایشان‏‎ ‎‏نقل می کردند که امام از اوان جوانی که مشغول تحصیل بودند در نماز شب جدیت‏‎ ‎‏داشتند.‏‎[2]‎

حاج آقا روح الله اهل تهجّدند

‏تهجّد و عبادت امام در بین همۀ اهل علم، چه فضلای حوزه و چه طلبه های تازه‏‎ ‎‏وارد معروف بود. یعنی همه می گفتند: حاج آقا روح الله خمینی اهل تهجّد هستند.‏‎[3]‎

از پانزده سالگی نماز شب می خواندند

‏خویشاوندان امام که از پانزده سالگی با ایشان بودند، می گفتند: «از پانزده‏‎ ‎


برداشتهایی از سیره امام خمینی (س)ج. 3صفحه 113
‏سالگی ایشان که ما در خمین بودیم، آقا یک چراغ موشی کوچک می گرفتند و‏‎ ‎‏می رفتند به یک قسمت دیگر که هیچ کس بیدار نشود و نماز شب می خواندند.» خانم‏‎ ‎‏می گویند: «تا حالا نشده که من از نماز شب ایشان بیدار شوم.» چون چراغ را‏‎ ‎‏مطلقاً روشن نمی کردند. نه چراغ اتاق را روشن می کردند، نه چراغ راهرو را و نه‏‎ ‎‏حتی چراغ دستشویی را. برای اینکه کسی بیدار نشود، هنگام وضوی نماز شب، ‏‎ ‎‏یک ابر زیر شیر می گذاشتند که آب چکه نکند و صدای آن کسی را بیدار‏‎ ‎‏نکند.‏‎[4]‎

برخاستن ایشان باعث بیداری من می شد

‏یکی از دوستان مرحوم همسن و سال پدرم می گفت: «در ایام جوانی در یک جایی‏‎ ‎‏با امام بودیم. در آن زمان آقای خمینی خیلی جوان بود. من تعجب می کردم که این‏‎ ‎‏جوان، قبل از اذان صبح، سر ساعت برای اقامه نماز شب از جا بر می خاستند. با اینکه‏‎ ‎‏خود من مقید به نماز شب بودم، ولی برخاستن ایشان برای نماز شب، باعث بیداری من‏‎ ‎‏می شد.»‏‎[5]‎

خوب که نگاه کردم دیدم امام است

‏امام قبل از پانزده خرداد 42 بعضی شبها از منزل خارج و در باغی که در نزدیکی‏‎ ‎‏منزلشان بود به نماز شب مشغول می شدند. یک شب نزدیک اذان صبح که از آن محل‏‎ ‎‏رد می شدم، شنیدم یک نفر گریه و ناله می کند. رفتم تا به کنار دیوار منزل رسیدم. دیدم‏‎ ‎‏آقایی سر به سجده گذاشته و با خدای خود راز و نیاز می کند و در همان حال، اشک‏‎ ‎‏پهنای صورتش را پوشانده است. خجالت کشیدم که جلوتر بروم. آمدم کنار باغ‏‎ ‎‏ایستادم تا هنگام رفتن آن آقا او را ببینم و بفهمم کیست. وقتی بالاخره نماز او تمام شد و‏‎ ‎‏از جا برخاست و رفت، خوب که نگاه کردم دیدم امام است.‏‎[6]‎


برداشتهایی از سیره امام خمینی (س)ج. 3صفحه 114
یخ حوض را می شکست

‏یک سال در قم خیلی برف آمده بود، قریب پنج ـ شش ذرع، که سیل آمد و نصف‏‎ ‎‏قم را برداشت. در همان موقع و در همان وضعیت، ایشان در نصف شب، از مدرسه‏‎ ‎‏دارالشفا می آمدند مدرسه فیضیه و به هر زحمتی بود یخ حوض را می شکستند و وضو‏‎ ‎‏می گرفتند و می رفتند زیر مَدْرس مدرسه در تاریکی و مشغول تهجّدشان می شدند. حالا‏‎ ‎‏چه حالی داشتند نمی توانم بازگو کنم. با حالت خوشی تا اول اذان مشغول تهجدشان‏‎ ‎‏می شدند و اول اذان می آمدند مسجد بالاسر و پشت سر آقای حاج میرزا جواد ملکی به‏‎ ‎‏نماز می ایستادند و بعد بر می گشتند و مشغول مباحثاتشان می شدند.‏

‏می توانم بگویم که ایشان در بین همنوعانشان در امر عبادت و تهجد، اگر بی نظیر‏‎ ‎‏نبودند یقیناً کم نظیر بودند.‏‎[7]‎

به نماز شب مقیّد بودند

‏از یک دوست قدیمی شنیدم که می گفت امام دو خصلت داشتند که در بین تمام‏‎ ‎‏دوستانشان ممتاز بودند: در مجالس غیبت شرکت نمی کردند بلکه از غیبت کردن هم‏‎ ‎‏شدیداً جلوگیری می کردند. همیشه به خواندن نماز شب مقیّد بودند.‏‎[8]‎

ترک نشده است

‏آنچه مورد اتفاق همه است این است که نماز شب امام از زمان مدرسه شان ترک‏‎ ‎‏نشده است.‏‎[9]‎

از اول مراقب نماز شب بودند

‏ما در دوران جوانی مسافرتهایی را با امام داشته ایم و خدا می داند در مسافرت‏‎ ‎‏مشهد اخلاق پدرانه ای نسبت به ما مبذول داشتند که هر وقت یادمان می آید شرمنده آن‏‎ ‎


برداشتهایی از سیره امام خمینی (س)ج. 3صفحه 115
‏روزگارهایی هستیم که در خدمتشان مشرف بودیم. در آن زمان قسمتهایی از ایران را‏‎ ‎‏دولتهای آمریکا و انگلستان و شوروی اشغال کرده بودند. وقتی از مشهد بر می گشتیم‏‎ ‎‏روسها برای بازرسی جلو ماشین ما را گرفتند. همگی پیاده شدیم و چون امام از اوّل‏‎ ‎‏تکلیف، مراقب تهجد و نماز شب بودند و این عمل صددرصد از ایشان ترک نشده بعد‏‎ ‎‏از پیاده شدن خواستند نماز شب بخوانند.‏‎[10]‎

متواتر بود

‏نماز شب امام به صورت متواتر بود. ایشان نماز شب را هفتاد سال مقید بودند.‏‎[11]‎

آخر شب بر می خاستند

‏مرحوم حاج آقا مصطفی نقل می کرد: وقتی امام عیال گرفتند _ چون معمولاً آدم‏‎ ‎‏وقتی تازه زن می گیرد قدری از اشتغالات معمولی، از کتاب و مطالعه دور‏‎ ‎‏می شود _ غروب پس از نماز جماعت می آمدند شام می خوردند و می خوابیدند و از‏‎ ‎‏آنطرف آخرهای شب برای نماز شب و تهجد بر می خاستند.‏‎[12]‎

بی سر و صدا حرکت می کردند

‏امام در ایام زیارتی که به کربلا مشرف می شدند در منزلی که یکی از ایرانیان مقیم‏‎ ‎‏کویت برای ایشان در نظر گرفته بودند مستقر می شدند. عده ای از طلبه ها هم در آنجا‏‎ ‎‏بودند. نیمه شب که می شد امام جوری برای نماز شب بلند می شدند که با اینکه‏‎ ‎‏فصل تابستان بود و همه در حیاط منزل می خوابیدند ولی کسی ابداً بیدار و متوجه‏‎ ‎‏نمی شد. و من چند سالی که در خدمت ایشان بودم با اینکه نمی دیدم اما یقین داشتم‏‎ ‎‏که به موقع و به طور مخفیانه برای نماز شب بلند می شوند. گاهی هم که بیدار ‏‎ ‎‏می شدم می دیدم آنقدر ملایم و بی سر و صدا بلند می شوند که ابداً کسی بیدار ‏


برداشتهایی از سیره امام خمینی (س)ج. 3صفحه 116
‏نمی شود.‏‎[13]‎

مثل یک سایه بر می خاستند

‏یادم است در پاریس، دو اتاق کوچک بود که من آنجا می خوابیدم، نیمه شب که‏‎ ‎‏می شد، می دیدم آقا خیلی آهسته، واقعاً مثل یک سایه بر می خاستند بدون سر و صدا وضو‏‎ ‎‏می گرفتند و نماز شب را برپا می داشتند. در پاریس هم مقیّد بودند که نماز شب را‏‎ ‎‏بخوانند. بعضی از افراد خانواده و نزدیکان آقا می گفتند: «ما در آنجا خواستیم ببینیم‏‎ ‎‏ایشان کی برای نماز شب بر می خیزند، لکن نتوانستیم زیرا بی سر و صدا مشغول نماز‏‎ ‎‏می شدند.‏‎[14]‎

ندیدم ترک بشود

‏مرحوم شیخ نصرالله خلخالی می گفت: «من طی چهل سال دوستی با امام، ‏‎ ‎‏شبهای زیادی را تا صبح با ایشان بودم. هیچگاه ندیدم نماز شب ایشان ترک بشود. امام‏‎ ‎‏همیشه قبل از اذان صبح بیدار بودند و در حال عبادت و مناجات به سر می بردند».‏‎[15]‎

گریه های نیمه شب امام هرگز قطع نشد

‏امام در هر کار و هر حالی به یاد خدا بودند. ذکر و دعا و مناجات و گریه های‏‎ ‎‏نیمه شبشان هرگز قطع نشد. از لحظه های آخر عمرشان اگرچه فیلمبرداری شده است‏‎ ‎‏ولی هنوز بخشی از آن را نشان نداده اند. چنانچه این فیلمها به طور کامل نشان داده‏‎ ‎‏شوند می بینید چگونه ریش مبارکشان را به دست گرفته اند و زار زار گریه می کنند.‏‎[16]‎

امشب همه بروید

‏دو شب پس از جریان فیضیه در قم شایع شد از تهران کماندوهای شاه حرکت‏‎ ‎


برداشتهایی از سیره امام خمینی (س)ج. 3صفحه 117
‏کرده اند می خواهند به منزل امام بریزند و امام را بکشند. این شایعه را خود رژیم ساخته‏‎ ‎‏بود که در مردم ایجاد رعب و وحشت بکند. آن شب دهها نفر به امام اصرار کردند‏‎ ‎‏جایتان را عوض کنید. حتی شنیدم مرحوم آقای قدوسی خانمش را منزل امام فرستاده و‏‎ ‎‏این پیام را داده بود. مرحوم آقای اشراقی می گفت: امام فرمودند: «امشب همه بروید من‏‎ ‎‏نمی خواهم به خاطر من شما آسیبی ببینید.» فقط من و قرهی ماندیم. من تا صبح به‏‎ ‎‏خواب نرفتم. ولی امام بدون هیچ ناراحتی بلافاصله به خواب رفتند و بعد هم موقع نماز‏‎ ‎‏شب بلند شدند و به عبادت پرداختند.‏‎[17]‎

نماز شب در مسیر تهران

‏شبی که امام را دستگیر کردند و از قم به تهران می بردند امام در مسیر راه نماز‏‎ ‎‏شبشان را ترک نکردند. یکی از مأموران همراه امام (شاید سرگرد عصار بود) بعداً به من‏‎ ‎‏گفت: «ما تحت تأثیر شدید نماز امام واقع شدیم و یکی از آنها (مأمورین) که حالت‏‎ ‎‏نماز شب امام را دیده بود تا تهران گریه کرده بود».‏‎[18]‎

پس از دو ساعت استراحت برخاستند

‏شانزده فروردین 1343 ساعت ده شب بود که امام به قم رسیدند. ازدحام و هجوم‏‎ ‎‏اهالی قم تا ساعت دوازده و نیم شب در منزل ایشان ادامه داشت. با چه وضهی مردم را‏‎ ‎‏قانع کردند تا آنجا را ترک کنند. بعد از اینکه مردم متفرق شدند آنهایی که آن شب در‏‎ ‎‏خدمتشان بودند و آنجا خوابیده بودند گفتند آقا دو ساعتی استراحت کرده و بعد‏‎ ‎‏برخاستند و مشغول تهجّد شدند.‏‎[19]‎

صدای گریه حاج آقاست

‏قبل از سال 41 یکی از علمای تهران نقل می کرد شبی مهمان مرحوم حاج آقا‏‎ ‎


برداشتهایی از سیره امام خمینی (س)ج. 3صفحه 118
‏مصطفی بودم مقدار زیادی از شب را با ایشان نشستیم و بحث و صحبت علمی‏‎ ‎‏کردیم. تازه خوابیده بودیم یک وقت از صدای گریه و ناله ای هراسان بیدار شدم و حاج‏‎ ‎‏آقا مصطفی را بیدار کردم و گفتم مثل اینکه در همسایگی شما کسی مرده و برایش‏‎ ‎‏گریه می کنند. آقا مصطفی گوش کرده و گفت صدای گریه حاج آقایم است (ایشان‏‎ ‎‏امام را حاج آقا می گفت) که مشغول نماز شب و گریه و ناله به درگاه خداست.‏‎[20]‎

تقید به نماز شب در جوانی

‏یکی از دوستان مرحوم همسن و سال پدرم می گفت در جایی با امام بودیم. در آن‏‎ ‎‏زمان آقای خمینی خیلی جوان بود من تعجب می کردم که این جوان قبل از اذان صبح‏‎ ‎‏سه ساعت برای اقامۀ نماز شب از جا بر می خیزند. با اینکه خود من مقید به نماز شب‏‎ ‎‏بودم ولی برخاستن ایشان برای نماز شب باعث بیداری من می شد.‏‎[21]‎

در اوج بیماری نماز شب خواندند

‏قبل از اینکه به نجف مشرف بشوم فردی را در قم دیدم که به نجف رفته بود و امام‏‎ ‎‏را ملاقات کرده و نقل می کرد که ما وقتی به نجف رسیدیم به منزل امام زیادتر تردد‏‎ ‎‏می کردیم. برنامۀ همیشگی امام این بود که دو و نیم ساعت پس از مغرب به بیرونی منزل‏‎ ‎‏می آمدند تا کسانی که می خواستند ایشان را زیارت کنند یا کاری داشتند خدمتشان‏‎ ‎‏برسند و بعد به حرم مشرف می شدند که درست سه ساعت پس از مغرب بود، این امر‏‎ ‎‏همیشگی بود مگر اینکه حادثه ای پیش می آمد. یک شب امام بر اثر کسالت نتوانستند‏‎ ‎‏به حرم مشرف شوند حالشان خوب نبود و تب زیادی داشتند. هرچه گشتند نتوانستند‏‎ ‎‏دکتری را پیدا کنند. تا ساعت دو نیمه شب دکتری پیدا شد و از او خواهش کردند که‏‎ ‎‏بیاید امام را معاینه کند. در این ساعت وارد منزل امام که شدیم حدس می زدیم به دلیل‏‎ ‎‏کسالت در بستر خوابیده باشند ولی وقتی در زدیم و وارد اطاق شدیم مشاهده کردیم که‏‎ ‎


برداشتهایی از سیره امام خمینی (س)ج. 3صفحه 119
‏امام با آن تبی که داشتند روی سجاده نشسته اند و نماز شب می خوانند. صبر کردیم تا‏‎ ‎‏نماز ایشان تمام شد و دکتر ایشان را معاینه کرد. پس از معاینه معلوم شد میزان حرارت‏‎ ‎‏امام در آن تبی که داشتند 42 درجه بود. میزانی که معمولاً انسانهای قوی و جوان حتی‏‎ ‎‏قادر نیستند روی پای خود بایستند و نماز واجب خود را بخوانند تا چه رسد به اینکه‏‎ ‎‏بخواهند نماز مستحبی بخوانند ولی امام در اثر عشق به خدا و آن حالت تعبدی که‏‎ ‎‏داشتند برنامه عبادت خود را ترک نمی کردند.‏‎[22]‎

هیچوقت ترک نکردند

‏من در قم دو سه مرتبه یادم هست که امام درد کمر گرفتند به نحوی که تا هفت‏‎ ‎‏هشت روز نمی توانستند حرکت بکنند. یک بار هم در نجف اینطور شد و 25 روز‏‎ ‎‏مریضی امام طول کشید به طوری که یک دکتر کویتی که در بغداد بود برای معالجه‏‎ ‎‏ایشان دعوت شد. ولی امام نه در قم و نه در نجف با این وضعی که پیدا می کردند‏‎ ‎‏هیچوقت نماز شب خود را ترک نکردند. البته طبیعی است که می شود نماز شب را‏‎ ‎‏نشسته و یا حتی خوابیده خوانده ولی در هر حال ایشان خیلی به نماز شب مواظبت‏‎ ‎‏داشتند.‏‎[23]‎

با اینکه نمی توانستند بایستند

‏سال 65 امام به دلیل ناراحتی قلبی در بیمارستان بستری شدند که پس از بهبودی‏‎ ‎‏نسبی به منزل بازگشتند. یک شب حدود ساعت سه نیمه شب که در کنار ایشان بودم‏‎ ‎‏متوجه شدم با آن حالت مرضی که داشتند برای نماز شب بلند شدند. حال ایشان‏‎ ‎‏به گونه ای بود که وقتی می خواستند مسح پا را بکشند نمی توانستند و بناچار دستشان را‏‎ ‎‏روی شانه من گذاشته و به من تکیه می کردند اما در این حالت هم نماز شب امام ترک‏‎ ‎‏نشد.‏‎[24]‎


برداشتهایی از سیره امام خمینی (س)ج. 3صفحه 120
دستهایشان به آسمان بلند بود

‏حاج احمد آقا می گفت: در نجف شبی در ماه رمضان، پشت بام خوابیده بودم.‏‎ ‎‏خانه ایشان یک خانه کوچک 45 متری بود، بلند شدم دیدم که صدا می آید و بعد متوجه‏‎ ‎‏شدم که آقاست که در تاریکی در حال نماز شب خواندن است و دستهایش را طرف‏‎ ‎‏آسمان دراز کرده و گریه می کند. برنامه عبادی ایشان این بود که شب تا صبح در ماه‏‎ ‎‏مبارک رمضان نماز و دعا می خواندند.‏‎[25]‎

از گریه شبانه امام بیدار شدم

‏امام یک ساعت مانده به اذان صبح بلند می شدند و با خدا مناجات می کردند. در‏‎ ‎‏ماه شعبان یک شب در کنار امام خوابیده بودم از گریه امام بیدار شدم. بدنم مثل بید‏‎ ‎‏می لرزید. من شاهد بودم چگونه امام دعای مناجات شعبانیه را می خواند و به درگاه‏‎ ‎‏خدا ناله می کرد. ایشان مقید به خواندن مناجات شعبانیه بودند.‏‎[26]‎

مثل همیشه برخاستند

‏منزل امام شبی که قرار بود فردایش عراق را ترک کنیم دیدنی بود. مادرم و خواهرم و‏‎ ‎‏حسین برادرزاده ام و همسرم و همسر برادرم همگی حالت غیر عادی داشتند. تمام‏‎ ‎‏حواس من متوجه امام بود. ایشان چون شبهای قبل سر ساعت خوابیدند و چون همیشه‏

‏یک ساعت و نیم به اذان صبح برای نماز شب برخاستند.‏‎[27]‎

یک مرتبه زنگ به صدا درآمد

‏وقتی از عراق می خواستیم به کویت برویم. زمانی که مانع رفتن ما شدند برگشتیم.‏‎ ‎‏امام در آن زمان هشتاد سالشان بود. ساعت پنج صبح برای اینکه نجف خبر نشود‏‎ ‎‏بین الطلوعین حرکت کردیم به سوی کویت. در مرز کویت ما را راه ندادند، لذا برگشتیم‏‎ ‎


برداشتهایی از سیره امام خمینی (س)ج. 3صفحه 121
‏به مرز عراق. در آنجا به بدترین وجه با امام برخورد کردند، حتی یک اتاق که امام در آن‏‎ ‎‏استراحت بکند به ما ندادند. سرانجام امام عبایشان را انداختند در کنار یک اتاق‏‎ ‎‏مخروبه که آنجا بود و دراز کشیدند. ساعت یازده، دوازده شب بود که از بغداد گفتند به‏‎ ‎‏بصره برگردید. ما به بصره برگشتیم. ساعت یک یا یک و نیم بعد از نیمه شب به بصره‏‎ ‎‏رسیدیم، یک ساعتی طول کشید تا مقدمات کار را انجام بدهیم، بالاخره ساعت دو بود‏‎ ‎‏که امام خوابیدند. طولی نکشید که من یک مرتبه دیدم زنگ ساعت به صدا درآمد. وقتی‏‎ ‎‏ساعت را نگاه کردم دیدم ساعت چهار بعد از نیمه شب است و امام برای نماز شب‏‎ ‎‏بلند شدند. یک پیرمرد از پنج صبح تا ساعت دو بعد از نیمه شب نخوابیده، بعد وقتی‏‎ ‎‏می خوابد یادش هست ساعت را کوک کند که برای نماز شب بیدار شود.‏‎[28]‎

یکبار ندیدم سر ساعت بیدار نشوند

‏در پاریس امام هر شب ساعت یازده به رختخواب می رفتند و رأس ساعت سه‏‎ ‎‏برای نماز شب بیدار می شدند. من پشت در اتاقی که ایشان می خوابیدند می خوابیدم.‏‎ ‎‏چون از لحاظ حفاظت تکلیفی به من واگذار شده بود. اتاق ایشان رو به حیاط بود و‏‎ ‎‏من خیالم راحت نبود. خودم آنجا می خوابیدم که خدای ناکرده مشکلی پیش نیاید. امام‏‎ ‎‏هر شب رأس ساعت سه بیدار می شدند و من صدای مناجاتشان را می شنیدم. حتی‏‎ ‎‏یک بار هم به یاد ندارم که پنج دقیقه از ساعت سه بگذرد یا پنج دقیقه به ساعت سه‏‎ ‎‏مانده باشد که ایشان بیدار شوند.‏‎[29]‎

هوا روشن نشد

‏شب اولی که به پاریس وارد شدیم امام برای نماز شب بلند شده و وضو گرفتند.‏‎ ‎‏صبح روز بعد ما را صدا زده و فرمودند: «اینجا هر چه نشستم هوا روشن نشد.» گفتم:‏‎ ‎‏«آقا اذان صبح اینجا با ایران دو و نیم و با نجف دو ساعت فرق دارد». امام به‏‎ ‎‏عادت همیشگی برای نماز شب بیدار شده بودند که طبق افق فرانسه دو ساعت زودتر‏‎ ‎


برداشتهایی از سیره امام خمینی (س)ج. 3صفحه 122
‏از نجف بود.‏‎[30]‎

مکّه کدام طرف است؟

‏وقتی امام از پاریس به تهران می آمدند در هواپیما نماز شب خواندند. من یادم‏‎ ‎‏هست قطب نمایشان را مرتب می گذاشتند تا جهت قبله را پیدا کنند ولی می دیدند‏‎ ‎‏عقربۀ آن حرکت نمی کند. موضوع را به خلبان گفتیم وقتی توضیح داد که قطب نما در‏‎ ‎‏هواپیما کار نمی کند امام از ایشان پرسید مکه کدام طرف است؟ خلبان جهت را نشان‏‎ ‎‏داد و امام به همان طرف مشغول نماز شب شدند.‏‎[31]‎

پس از کمی استراحت برخاستند

‏وقتی که از پاریس حرکت کردیم امام مدتی در طبقه پایین هواپیما نشستند و بعد‏‎ ‎‏برخاستند و برای استراحت به طبقۀ بالا رفتند. مدتی بعد مسؤولان هواپیما آمدند و‏‎ ‎‏جهت قبله را نشان دادند و یکی دو بار نیز درباره انحراف آن به چپ و راست در اثر‏‎ ‎‏تغییر هواپیما توضیحاتی دادند. در ذهنم گذشت که پرس و جویی بکنم و ببینم که‏‎ ‎‏امشب امام چه می کند، معلوم شد که پس از اندکی استراحت برخاسته اند و مشغول‏‎ ‎‏عبادت هستند.‏‎[32]‎

در هواپیما نماز شب می خواندند

‏یکی از اصحاب امام که با ایشان از پاریس به تهران می آمد نقل می کردبه احترام‏‎ ‎‏امام طبقه بالای هواپیما را به ایشان اختصاص داده بودند تا در آنجا استراحت بکنند و‏‎ ‎‏کسی مزاحم ایشان نباشد. بقیه مسافران طبقۀ پایین بودند او می گفت من جسارت کردم‏‎ ‎‏گفتم بروم ببینم امام در چه حالی است. وقتی به طبقۀ بالای هواپیما رفتم دیدم امام‏‎ ‎‏نشسته اند و مشغول نمازند و به پهنای صورت اشک می ریزند و نماز شب‏‎ ‎


برداشتهایی از سیره امام خمینی (س)ج. 3صفحه 123
‏می خوانند.‏‎[33]‎

در چهره امام آثار اشک دیده می شد

‏شبی که امام از پاریس به تهران می آمدند تمام افراد در هواپیما خوابیده بودند و‏‎ ‎‏تنها امام در طبقه بالای هواپیما نماز شب می خواندند شما اگر از نزدیک امام را دیده‏‎ ‎‏باشید آثار اشک بر گونه های مبارک ایشان حکایت از شب زنده داری و گریه های نیمه‏‎ ‎‏شبشان دارد.‏‎[34]‎

کار هر شب امام است

‏شبی که عازم تهران بودیم، در هواپیما امام برای نماز شب برخاستند و چنان‏‎ ‎‏می گریستند که خدمۀ ایرفرانس تعجب کرده بودند شنیدم که پرسیده بودند آیا امام از‏‎ ‎‏چیزی ناراحت هستند؟ من گفتم که کار هر شب امام است. البته با لال بازی این‏‎ ‎‏مطالب را به همدیگر می فهماندیم.‏‎[35]‎

به نماز شب ایستادند

‏به هنگام بازگشت از فرانسه به ایران وقتی داخل هواپیما آمدیم امام با آن طمأنینۀ‏‎ ‎‏خاص خودشان آمدند و وضو گرفتند و در آن قسمت بالایی هواپیما رفتند و نماز شب‏‎ ‎‏اقامه نمودند.‏‎[36]‎

مثل هر شب نماز شب خواندند

‏در مسیر فرانسه به تهران توی هواپیما امام واقعاً آرام بودند و هیچ گونه تشویشی‏‎ ‎‏نداشتند. حتی همان شب قبل از پرواز نماز شب و نماز صبح خود را خیلی به آرامی بر‏‎ ‎


برداشتهایی از سیره امام خمینی (س)ج. 3صفحه 124
‏طبق روال معمول هر شب خودشان بجا می آوردند.‏‎[37]‎

به حالت خوابیده نماز شب خواندند

‏امام در شبی که از قم به قصد اقامت در بیمارستان قلب به تهران حرکت داده‏‎ ‎‏شدند در راه تهران _ قم به حالت خوابیده نماز شب خود را خواندند و حتی می توانم‏‎ ‎‏ادعا کنم که امام اولین انسانی است که نماز شب خود را در بین زمین و آسمان یعنی در‏‎ ‎‏هواپیمایی که ایشان را به ایران می آورد خوانده است.‏‎[38]‎

نیمه شب بر می خاستند

‏در مدرسۀ علوی که من در خدمت امام بودم یکی از بهترین ساعات عمر من‏‎ ‎‏نیمه های شب بود که امام برای وضو گرفتن و تهجد و فریضۀ صبح آماده می شدند. من‏‎ ‎‏خودم از خانواده روحانی هستم ولی هرگز هیچ روحانیی را آنقدر منظم ندیدم که نیمه‏‎ ‎‏شب عمامه به سر کرده، محاسنش را شانه کند و آماده نماز شود.‏‎[39]‎

با هیچ شب دیگر فرق نکرد

‏شب 22 بهمن عده ای از رفقا نزد امام رفته و با اصرار از ایشان خواستند که مدرسه‏‎ ‎‏را ترک کرده و به یک مکان امن بروند اما امام که در نهایت آرامش به سر می بردند با این‏‎ ‎‏پیشنهاد مخالفت کرده و اظهار داشتند به هیچ وجه مدرسه را ترک نخواهند کرد. به یاد‏‎ ‎‏دارم آقای خلخالی در آن شب گفت تصمیم دارم شب را کنار در اتاق حضرت امام‏‎ ‎‏صبح کنم تا اگر خدای نخواسته حادثه ای رخ داد، اولین کسی باشم که جان خود را نثار‏‎ ‎‏می کند. اما باید توجه شما را به اعمال امام در آن شب بحرانی جلب کنم بدون اینکه‏‎ ‎‏تفاوتی میان آن شب و شبهای دیگر قایل شوند نماز شب خواندند و در کمال آرامش‏‎ ‎‏شب را به صبح رساندند.‏‎[40]‎


برداشتهایی از سیره امام خمینی (س)ج. 3صفحه 125
حتی بر تخت بیمارستان

‏پنجاه سال است که نماز شب امام ترک نشده. امام در بیماری، در صحّت، در‏‎ ‎‏زندان، در خلاصی، در تبعید، حتی بر روی تخت بیمارستان قلب هم نماز شب‏‎ ‎‏می خواندند. امام در قم بیمار شدند. به دستور اطبا می بایست به تهران منتقل شوند. هوا‏‎ ‎‏بسیار سرد بود و برف می بارید. یخ بندان عجیبی در جاده ها وجود داشت، امام چندین‏‎ ‎‏ساعت در آمبولانس بودند و پس از انتقال به بیمارستان قلب، باز نماز شب خواندند.‏‎[41]‎

نماز شب در کودتا

‏در یکی از نیمه شبها خبر آوردند که قرار است کودتایی رخ دهد. حاج احمدآقا‏‎ ‎‏شتابان خدمت امام رسید که خبر را به امام بدهد. امام به ادای نماز مشغول‏‎ ‎‏بودند _ کاری که همیشه در این ساعت انجام می دادند _ او مدتی طولانی به انتظار‏‎ ‎‏ایستاد اما امام غرق در راز و نیاز با خداوند بودند. وقتی حاج احمد آقا موضوع را به‏‎ ‎‏اطلاع امام رساند، ایشان با همان متانت و آرامشی که همواره داشتند اشاره کرده و آرام‏‎ ‎‏فرمودند: «مسأله ای نیست؛ شما بروید و خیالتان آسوده باشد...» و بعد به نماز شب و‏‎ ‎‏راز و نیازشان ادامه دادند.‏‎[42]‎

دیدنی است نه گفتنی

‏امام هر شب ساعت یازده و نیم الی دوازده می خوابند و یک ساعت و نیم قبل از‏‎ ‎‏طلوع فجر یعنی اذان صبح بیدار می شوند. ساعت کوچکی دارند که با زنگ آن از‏‎ ‎‏خواب بیدار می شوند، و نماز صبح امام داستانی است دیدنی، نه گفتنی. گریه می کنند‏‎ ‎‏و با خدا راز و نیاز می کنند. مادرم می گویند: از 28 سالگی امام شاهد بوده اند نماز‏‎ ‎‏شب امام ترک نشده است _ یعنی از ابتدای ازدواجشان _ هم حجره ایهای امام هم، امام را‏‎ ‎‏از اول طلبگی اینگونه تعریف می کنند.‏‎[43]‎


برداشتهایی از سیره امام خمینی (س)ج. 3صفحه 126
زار زار گریه می کردند

‏در یکی از شبهای ماه مبارک رمضان، نیمه شبی برای انجام کاری مجبور شدم از‏‎ ‎‏جلوی اتاق امام گذر کنم. حین عبور متوجه شدم که امام زار زار گریه می کند هق هق‏‎ ‎‏گریۀ آقا که در فضا پیچیده بود واقعاً مرا تحت تأثیر قرار داد که چگونه امام در آن موقع‏‎ ‎‏از شب با خدای خویش راز و نیاز می نمودند.‏‎[44]‎

قدر بدان

‏قبل از این کسالت اخیر امام، شبها یکی از برادران پاسدار پشت در اتاق ایشان‏‎ ‎‏می خوابید. یک روز از ایشان سؤال کردم، شما که مدتی شبها مراقب امام بودید، ‏‎ ‎‏خاطره ای از امام دارید؟ گفت: «بله، امام شبها معمولاً دو ساعت به اذان صبح بیدار‏‎ ‎‏بودند. یک شب متوجه شدم که با صدای بلند گریه می کنند، من هم متأثر شدم و شروع‏‎ ‎‏کردم به گریه کردن. وقتی ایشان برای تجدید وضو بیرون آمدند، متوجه من شدند.‏‎ ‎‏فرمودند: «فلانی تا جوان هستی قدر بدان و خدا را عبادت کن، لذت عبادت در جوانی‏‎ ‎‏است آدم وقتی پیر می شود دلش می خواهد عبادت کند، اما حال و توانی برایش‏‎ ‎‏نیست.»‏‎[45]‎

سر وقت بیدار می شدند

‏شبهای زیادی تا صبح خدمت امام بودم. امام می گفتند در فلان ساعت مرا بیدار‏‎ ‎‏کنید و ساعت را هم کوک می کردند. اما باور کنید که در این پنج و شش ساعت، پنج و‏‎ ‎‏شش بار بیدار می شدند، ساعت را نگاه می کردند و می خوابیدند تا آن ساعت معین.‏‎ ‎‏چون ما هم می خواستیم ایشان را رعایت کنیم، گاهی دو دقیقه داشتیم به ساعت‏‎ ‎‏مقرّر تا به طرف ایشان می رفتیم می دیدیم بیدار شدند برای نماز شب. ما شاهد بودیم‏‎ ‎‏که چطور ناله به درگاه خداوند می کرده و دعا می نمودند. ما که شاهد گریه های امام‏‎ ‎‏بودیم، می دیدیم تحمل نداریم از این حال خودمان خجالت می کشیدیم و بیرون‏‎ ‎


برداشتهایی از سیره امام خمینی (س)ج. 3صفحه 127
‏می رفتیم.‏‎[46]‎

بی استثناء نماز شب می خواندند

‏امام بدون استثنا هر شب نماز شب را اقامه می کردند. برای این منظور معمولاً دو‏‎ ‎‏ساعت پیش از اذان صبح از خواب بر می خاستند و اگر وقت یاری می کرد نمازهای‏‎ ‎‏مستحبی را نیز بپا می داشتند.‏‎[47]‎

با اینکه دیر می خوابیدند

‏امام سالهاست که نماز شبشان ترک نشده حتی در حال مریضیشان؛ یعنی با‏‎ ‎‏اینکه دیر می خوابند پیش از طلوع فجر از خواب بلند می شوند و نماز شب‏‎ ‎‏می خوانند.‏‎[48]‎

صدای گریه بلند امام را می شنیدم

‏یکی از دوستانی که در کنار امام و در بیت ایشان خدمت می کرد برای ما تعریف‏‎ ‎‏می کرد شبی به دلیل اینکه از اعضای دفتر کسی نبود من توفیق یافتم شب را تا صبح در‏‎ ‎‏خدمت امام باشم. نیمه های شب دیدم امام برای نماز شب بیدار شدند و من از پشت‏‎ ‎‏در صدای گریه های بلند امام را می شنیدم.‏‎[49]‎

حتی یک شب ندیدم

‏در مورد آشنایی با این شخص عالی مقام جهان اسلام ندیدم که ایشان یک شب‏‎ ‎‏نماز را ترک کنند. در نجف اشرف در هنگام سحر طوری از خواب بلند می شدند و خود‏‎ ‎‏را برای ادای نماز شب آماده می کردند که برای اعضای خانه و من که مهمان بودم‏‎ ‎


برداشتهایی از سیره امام خمینی (س)ج. 3صفحه 128
‏مزاحمتی ایجاد نشود.‏‎[50]‎

از سحرخیزی من بوده است

‏امام تقیّد خاصی به نماز شب داشتند. مرحوم حاج آقا مصطفی یک روز نقل‏‎ ‎‏می کردند که امام فرموده است اگر به مطالبی رسیده ام از سحرخیزی من بوده است. من‏‎ ‎‏خودم شنیدم که ایشان به بعضی از شاگردانشان از جمله آقای شیخ مجتبی تهرانی‏‎ ‎‏می فرموده سحرخیزی را از دست ندهید. روش سالیان دراز امام این بود که یک ساعت‏‎ ‎‏یا بیشتر مانده به اذان صبح بیدار می شدند سماور را روشن نموده چای درست‏‎ ‎‏می کردند و تا طلوع آفتاب مشغول عبادت می شدند. پس از طلوع آفتاب قدری‏‎ ‎‏می خوابیدند و بعد صبحانه می خوردند. من از همه نزدیکان امام متفقاً شنیده ام که‏‎ ‎‏هیچ وقت به یاد ندارند که نماز شب امام ترک شده باشد.‏ ‎[51]‎

خیلی آرام گریه می کردند

‏با یک واسطه از خانم امام شنیدم که گفته اند گریه های سحری امام خیلی آرام بود.‏‎ ‎‏خود من هم چند شب پیش امام خوابیده ام اما صدای گریه ای از ایشان به بلندی‏‎ ‎‏نشنیده ام. ولی پس از شهادت آقا مصطفی بود که گریه های سحری امام طولانی تر‏‎ ‎‏شد.‏‎[52]‎

حتی یک شب ما را بیدار نکردند

‏خانم امام می گفتند بنده تا یاد دارم و با ایشان زندگی می کنم همیشه هر شب به‏‎ ‎‏نماز شب می ایستادند و در نماز شب مزاحم دیگران نبودند و سعی داشتند که مزاحم‏‎ ‎‏من یا بچه ها نباشند. حتی یک شب هم ما به خاطر نماز شب امام بیدار نشدیم مگر‏‎ ‎‏اینکه خودمان بیدار بودیم. مسافرت هم که می رفتیم وقتی آقا برای نماز شب حرکت‏‎ ‎


برداشتهایی از سیره امام خمینی (س)ج. 3صفحه 129
‏می کردند، آهسته راه می رفتند و وضو می گرفتند که مزاحم دیگران نباشند.‏‎[53]‎

خوب من باید بروم

‏اولین دیداری که من با امام داشتم وقتی بود که ازدواج کرده بودم و پسرم نُه ماهه‏‎ ‎‏بود. من تا آن موقع هنوز موفق به زیارت امام نشده بودم. دلیلش هم این بود که حاج‏‎ ‎‏احمد آقا ممنوع الخروج بودند. و بالاخره موفق شدیم آن هم از طریق لبنان و سوریه به‏‎ ‎‏عراق برویم و به زیارت ایشان نایل شویم، من برای اولین بار بود که ایشان را زیارت‏‎ ‎‏می کردم و احمدآقا هم چندین سال بود که پدرشان را ندیده بودند. ما وقتی به نجف‏‎ ‎‏رسیدیم و در زدیم ایشان خودشان در را باز کردند، چون دیگران خواب بودند و فقط‏‎ ‎‏حضرت امام بیدار بودند. یک ساعت به اذان صبح مانده بود. طبیعتاً این دیدار پس از‏‎ ‎‏چندین سال آن هم با عاطفه و محبتی که ایشان داشتند خیلی خوشحال کننده بود. اما‏‎ ‎‏چند دقیقه ای ننشسته بودند که گفتند: «من باید بروم» (در آن موقع خانم بیدار شده‏‎ ‎‏بودند). من تعجب کردم، پدری که اینقدر اظهار علاقه کرده بود فقط چند دقیقه نشستند‏‎ ‎‏و رفتند؟! از احمد آقا پرسیدم: «آقا کجا می روند؟» گفتند: «آقا وقت نماز شبشان‏‎ ‎‏است.» متوجه شدم که امام لذت نماز شب را با هیچ چیزی عوض نمی کنند.‏‎[54]‎

کاری می کردند که نشنویم

‏وقتی در نجف بودم امام بیدار می شدند. بسیاری از شبها، برای اینکه ما بیدار‏‎ ‎‏نشویم چون پشت بام می خوابیدیم، صداشان را می انداختند توی صدای بلندگویی که‏‎ ‎‏از صحن مطهر حضرت امیرالمؤمنین(ع) پخش می شد و صدا را قاطی می کردند با‏‎ ‎‏صدای اذان یا مناجات، که ما صدای گریۀ ایشان را نشنویم.‏‎[55]‎

در مهتاب اشک آقا را می دیدم

‏من فکر می کنم از نه سالگی که آقا را خودم تشخیص دادم. خیلی کم خواب بودم.‏‎ ‎


برداشتهایی از سیره امام خمینی (س)ج. 3صفحه 130
‏در خواب بیدار می شدم. چندین ساعت وسط شب بیدار بودم و مکرر نماز شب آقا را‏‎ ‎‏می دیدم، ولی بچه بودم و نمی توانستم تشخیص بدهم که آقا برنامه اش چی بود. توی‏‎ ‎‏حیاط می خوابیدیم، با هم بودیم، می دیدم ایشان بلند می شدند برای وضوی نماز و من‏‎ ‎‏از خودم می پرسیدم که چرا آقا در شب اینقدر گریه می کنند. بچه بودم، نمی فهمیدم ولی‏‎ ‎‏به خودم می گفتم چطور آقا اینقدر گریه می کند، نصف شب برای چه گریه می کند؟‏‎ ‎‏فکر می کردم مثلاً یک ناراحتیی دارند یا مثلاً در روز یک گرفتاری دارند که اینطور از این‏‎ ‎‏پهنای صورت اشک می ریزند. خیلی از شبها که مهتاب بود من در مهتاب اشک چشم‏‎ ‎‏آقا را می دیدم و این برای من خیلی عجیب بود. دورانی که نجف می رفتم، چون بچه ای‏‎ ‎‏داشتم، بیدار می شدم و حس می کردم که آقا در اتاقشان که روبروی اتاق ما بود نماز‏‎ ‎‏شب می خواندند و گریۀ شبشان را در بلندگوی حرم حضرت امیر«ع» که مناجات‏‎ ‎‏پخش می کرد می اندازند تا ما که زن و بچه هستیم پایین، صدای ایشان را نشنویم.‏‎ ‎‏صدای خودشان را با آن بلندگو تطبیق می کردند. اما چون من بیدار بودم با بچه‏‎ ‎‏می نشستم و صدای گریۀ آقا را می شنیدم.‏‎[56]‎

از چراغ قوه کوچک استفاده می کردند

‏نیمه شب که امام برای نماز شب بر می خاستند لامپ را روشن نمی کردند بلکه از‏‎ ‎‏یک چراغ قوه بسیار کوچک که تنها جلوی پایشان را روشن می کرد استفاده می کردند.‏‎ ‎‏امام به آرامی راه می رفتند تا دیگران بیدار نشنوند.‏‎[57]‎

هنوز شبی پیش نیامده

‏من زیاد در خدمت امام بودم چه در قم که ما بچه بودیم چه وقتی نجف تشریف‏‎ ‎‏بردند که من هفت مرتبه در نجف به خدمتشان رسیدم. هر دفعه چند ماهی آنجا بودم و‏‎ ‎‏بعد که ایشان برگشتند مدرسۀ علوی خدمتشان بودم. و حالا هم که اینجا هستیم.‏‎ ‎‏شبهای خیلی زیادی را با ایشان بوده ام و در تمام این زمانها هنوز برای من شبی پیش‏‎ ‎


برداشتهایی از سیره امام خمینی (س)ج. 3صفحه 131
‏نیامده که ببینم ایشان برای نماز شب از خواب بیدار نشده باشند.‏‎[58]‎

حتی یکبار هم نشد

‏شبی نبود که من همراه با ایشان باشم و بعد از یک خواب کوتاه، بیداری ایشان و‏‎ ‎‏استغاثه ایشان را در پیشگاه خداوند نشنوم. خدا شاهد است که یکبار هم نشده و شبی‏‎ ‎‏هم نبوده که ایشان نماز شبشان ترک شده باشد.‏‎[59]‎

ساعت را می پوشانیدند

‏در مواقعی که مادرم در سفر بود و امام ناراحتی قلبی داشتند من مدتها پیش ایشان‏‎ ‎‏می خوابیدم. امام ساعتی را که برای بیدار شدنشان برای نماز شب بود برای رعایت‏‎ ‎‏حال من لای یک چیزی می پیچیدند و در گوشۀ دیگر اطاق می گذاشتند که وقتی زنگ‏‎ ‎‏می زند و ایشان برای نماز شب بلند می شوند، من بیدار نشوم.‏‎[60]‎

انسان را به گریه می انداخت

‏راز و نیاز امام و گریه ها و ناله های امام در نیمه های شب و در نماز شب چنان‏‎ ‎‏شدید بود که انسان را بی اختیار به گریه می انداخت.‏‎[61]‎

خیلی دوستش دارم

‏امام افراد مؤمن را خیلی دوست دارند. کاری ندارند بچه شان است یا غریبه است.‏‎ ‎‏در دورانی که امام از قیطریه به قم آمدند مرد جوانی به نام مشهدی علی که بیست و‏‎ ‎‏چند ساله بود در منزل امام کار می کرد و چای می داد. من خیلی زیاد می دیدم که آقا‏‎ ‎‏می گویند که من خیلی مشهدی علی را دوست دارم خیلی هم مراقبش هستم. حتی‏‎ ‎‏بعضی چیزها را از ایشان برای ما نقل می کردند، از جمله روزی امام آمدند و به من‏‎ ‎


برداشتهایی از سیره امام خمینی (س)ج. 3صفحه 132
‏گفتند می دانید مشهدی علی به من چه گفت؟ گفتم نه، چه گفته؟ آقا فرمودند: امروز‏‎ ‎‏من صداش کردم گفتم مشهدی علی چرا اینقدر بد چای می دهی؟ تو به بعضیها که‏‎ ‎‏می آیند چای نمی دهی. مرتب به همه چای داده نمی شود و نامرتب است. به من گفت‏‎ ‎‏آقا تا شما نیامده اید چای را خوب و مرتب می دهم شما که می آیید خر تو خر می شود!!‏‎ ‎‏من دیگه نمی توانم، از دستم در میره! یعنی ایشان با خنده این قضیه را از قول مشهدی‏‎ ‎‏علی نقل می کردند و بعد می گفتند من مشهدی علی را خیلی دوست دارم. یک روز از‏‎ ‎‏ایشان پرسیدم افراد زیادی اینجا هستند، چطور شما اینجور علاقه به مشهدی علی‏‎ ‎‏نشان می دهید؟ گفتند من شبها که بیدار می شوم او مشغول نماز شب و استغاثه است و‏‎ ‎‏راز و نیاز و مناجات با خدا می کند و گریه می کند برای این من خیلی دوستش دارم.‏‎[62]‎

دستمال کفاف اشکشان را نمی داد

‏رمضان سال قبل از رحلت امام را خوب به یاد دارم. بعضی وقتها هر بار که به‏‎ ‎‏دلیلی نزد ایشان می رفتم و سعادت پیدا می کردم با ایشان نماز بخوانم، وارد اتاقشان که‏‎ ‎‏می شدم می دیدم قیافۀ ایشان کاملاً برافروخته است و چنان اشک می ریختند که دیگر‏‎ ‎‏دستمال کفاف اشکشان را نمی داد و کنار دستشان حوله می گذاشتند. امام شبها چنین‏‎ ‎‏حالتی داشتند و این واقعاً معاشقۀ ایشان با خدا بود.‏‎[63]‎

به نماز صبح وصل می کردند

‏نماز شب امام به هیچ وجه ترک نمی شد. امام همیشه نماز شبشان را به نماز صبح‏‎ ‎‏متصل می کردند.‏‎[64]‎

جویای وقت نماز شب شدند

‏امام هر شب ساعت دو بعد از نیمه شب برای نماز شب از خواب بر می خاستند.‏‎ ‎


برداشتهایی از سیره امام خمینی (س)ج. 3صفحه 133
‏حتی در مدتی که در بیمارستان تحت مداوا و مراقبت بودند علی رغم اینکه برای به‏‎ ‎‏خواب رفتنشان دارو به ایشان می دادند، امام به همان شکل، رأس ساعت دو از خواب‏‎ ‎‏بر می خاستند و جویای وقت اقامه نماز شب می شدند.‏‎[65]‎

تمام آداب را رعایت می کردند

‏امام در شدیدترین لحظات کسالت و در فراز و نشیب هایی که در دوران کسالت‏‎ ‎‏و بعد از عمل داشتند، مهم ترین مسأله ای که کاملاً مشهود بود و مدنظر ایشان قرار‏‎ ‎‏داشت، فقط انجام عبادت بود. آن هم نه به صورتی که بشود با لغات وصف کرد. فقط‏‎ ‎‏دیدنش بزرگترین درس و زیباترین خاطره ای است که در ذهن هر شخصی می توانست‏‎ ‎‏بماند. بسیار عاشقانه و خالصانه که کاملاً مشهود بود. ایشان با وجود خستگی و‏‎ ‎‏کسالتی که داشتند تمام آدابی را که می خواستند رسماً در مقابل مردم ظاهر بشوند اینها‏‎ ‎‏را انجام می دادند با یک دقت مشتاقانه. این نکاتی که گفته می شود خیلی کمتر از آن‏‎ ‎‏چیزی است که آدم دیده است، چون قابل بیان نیست. و در این زمینه حتی در حال‏‎ ‎‏خستگی و حالت درد برای ادای نماز شب، در همان ساعاتی که معلوم بود سالها‏‎ ‎‏بدنشان آمادگی پیدا کرده است، اطرافیان را صدا می کردند تا مقدمات کار را برای‏‎ ‎‏انجام نماز شب فراهم کنند. حتی درهمان شبهای بعد از عمل که این موضوع برای ما‏‎ ‎‏خیلی تعجب آور است که یک شخص با آن کسالت چنین کاری با این همه دقت انجام‏‎ ‎‏دهد و این چیزی جز عشق و اخلاق که نهایتش  آن حالت جذبه و کشش را ایجاد‏‎ ‎‏می کند نمی تواند باشد و واقعاً پوشیدن آن لباس سفید پاک و گذاشتن عمامه و سایر‏‎ ‎‏مقدماتی که گفته شد، اینها همه اش هر کدام خاطره ای است. کلاً دیدن هر لحظۀ‏‎ ‎‏قیافه ملکوتی امام واقعاً برای ما خاطره است.‏‎[66]‎

در همان ساعت لبهایشان تکان می خورد

‏ساعت دو بعد از نیمه شب بود که من بالای تخت امام ایستاده بودم و چشمم به‏‎ ‎


برداشتهایی از سیره امام خمینی (س)ج. 3صفحه 134
‏ایشان بود که ملاحظه کردم درست در همان ساعت دو بعد از نیمه شب که امام همیشه‏‎ ‎‏برای انجام نماز شب بر می خاست لبهای ایشان شروع کرد به تکان خوردن و ذکر گفتن‏‎ ‎‏بدون آنکه حتی یک لحظه دیر یا زود شده باشد. امام نماز شب خود را حتی در آن‏‎ ‎‏حالت برگزار کردند.‏‎[67]‎

خدایا مرا بپذیر

‏در همان نماز که امام آن شب خوانده بود گفتند امام گریه می کرده، زار می زده و‏‎ ‎‏می گفته؛ خدایا مرا بپذیر. آن شب کسانی که پشت دوربین نماز شب امام را تماشا کرده‏‎ ‎‏بودند آنجا ناظر بوده اند.‏‎[68]‎

لرزه بر اندامشان می افتاد.

‏ما که در کنار امام بودیم، شبها شاهد تضرع و گریه و زاری امام در برابر خداوند‏‎ ‎‏بودیم. حتی آن شبی که ایشان را به بیمارستان انتقال دادیم که بایستی فردای آن شب‏‎ ‎‏مورد عمل جراحی قرار می گرفتند، همچنان مانند گذشته، از خواب بیدار شدند و به‏‎ ‎‏نماز شب پرداختند که فیلم نماز شبشان از طریق دوربین مخفی، در معرض دید‏‎ ‎‏همگان قرار گرفت ولی یک قطعه از فیلم را بر حسب مصلحت حذف کردند و آن وقتی‏‎ ‎‏بود که ساعت گریه و زاری امام در پیشگاه حضرت ذوالجلال رسیده بود و من امیدوارم‏‎ ‎‏که این قسمت از فیلم را هم برای مردم عزیزمان پخش کنند تا همگان متوجه شوند، آن‏‎ ‎‏امام بزرگواری که پدیده ای به نام ترس در سراسر وجودشان نبود و در برابر جهان‏‎ ‎‏استکباری، یکّه و تنها می ایستادند و از هیچ کس وحشتی نمی کرد، در سحرگاهان که در‏‎ ‎‏برابر خداوند قرار می گرفت، لرزه بر اندام مبارکشان ظاهر می شد و اشک می ریخت و با‏‎ ‎‏صدا گریه می کرد. گاهی از اوقات که بنا به مصالح و عللی مجبور بودیم در آن وقت از‏‎ ‎‏شب نیز، نزدیک امام باشیم بدون اینکه متوجه شوند شاهد آن حالت روحانی خاص‏‎ ‎‏ایشان بودیم بعضی مواقع که ناچار بودیم در همان لحظات برای برخی مسایل پزشکی‏‎ ‎


برداشتهایی از سیره امام خمینی (س)ج. 3صفحه 135
‏خدمتشان برسیم، ایشان را در چنان حالت تضرع و زاری می یافتیم.‏‎[69]‎

 

با وجود لوله تنفس نماز شب خواندند

‏در ایامی که امام در بیمارستان تحت معالجه و عمل جراحی بودند لوله تنفسی در‏‎ ‎‏تراشه ایشان بود. وقتی این لوله در مجرای تنفسی قرار می گیرد شخص نمی تواند‏‎ ‎‏صحبت بکند. اما امام با وجودی که لوله به تراشه ایشان وصل بود نماز ظهر و عصر آن‏‎ ‎‏روز را به همان وضع ادا نمودند و حتی نماز شب خود را نیز ترک نکردند.‏‎[70]‎

‏ ‏

اولین شبی که چراغ روشن بود

‏شب قبل از جراحی ساعت ده بود که به علت ضعف شدید امام، سرم خون به‏‎ ‎‏ایشان وصل کردند. ساعت یازده ایشان استراحت کرده و خوابیدند. موقع نماز شب‏‎ ‎‏رفتم و امام را بیدار کردم. تشریف بردند وضو گرفتند و بعداً آن نماز شب مفصل را به‏‎ ‎‏جای آوردند که مردم تنها یک پنجم آن را از تلویزیون مشاهده کردند. این اولین شبی بود‏‎ ‎‏که امام نماز شب می خواندند و چراغ اطاق روشن بود.‏‎[71]‎

‏ ‏

دو ساعت مانده به صبح بیدار می شدند

‏افتخار من آن است که از همان زمان طلبگی تا زمانی که پیکر مطهرشان را در‏‎ ‎‏بهشت زهرا به خاک سپردند در خدمتشان بودم. و از این رو به چشم خود شاهد بودم که‏‎ ‎‏امام انسانی رها از قیود مادی بودند. به جرأت می توانم بگویم که تهجد امام به مدت‏‎ ‎‏شصت سال، یعنی تا آخرین لحظه های حیاتشان ترک نشد. نمازشان همیشه اول وقت‏‎ ‎‏بود. چه در دوران جوانی و چه پس از آن، دو ساعت مانده به اذان صبح بیدار می شدند‏‎ ‎‏و در این مدت قرآن قرائت می کردند.‏‎[72]‎

‎ ‎

برداشتهایی از سیره امام خمینی (س)ج. 3صفحه 136

  • ـ آیت الله سید صادق لواسانی -  روزنامه کیهان -  16 / 1 / 59.
  • ـ آیت الله غلامرضا رضوانی -  پا به پای آفتاب -  ج 2 -  ص 301.
  • ـ حجةالاسلام و المسلمین احمد صابری همدانی -  پا به پای آفتاب -  ج 4 -  ص 271.
  • ـ نعیمه اشراقی -  سروش -   ش476 -  ص 14.
  • ـ حجةالاسلام و المسلمین علی اکبر مسعودی خمینی -  پابه پای آفتاب -   3 -  ص 122.
  • ـ حجةالاسلام و المسلمین حسن ثقفی -  پا به پای آفتاب -  ج 1 -  ص 216.
  • ـ آیت الله خوانساری -  حوزه -  ش 32 -  ص 52.
  • ـ آیت الله توسلی -  سرگذشتهای ویژه از زندگی امام خمینی -  ج 2 -  ص 30.
  • ـ حجةالاسلام و المسلمین سیداحمد خمینی -  پیام انقلاب -  ش 60 -  ص 25.
  • ـ آیت الله شهید صدوقی -  سرگذشتهای ویژه از زندگی امام خمینی -  ج 4 -  ص 117.
  • ـ آیت الله فاضل لنکرانی -  پا به پای آفتاب -  ج 5 -  ص 117.
  • ـ آیت الله شهید محلاتی -  پا به پای آفتاب -  ج 6 -  ص 9.
  • ـ حجةالاسلام و المسلمین عبدالعلی قرهی.
  • ـ حجةالاسلام و المسلمین حسن ثقفی -  پا به پای آفتاب -  ج 1 -  ص 142.
  • ـ آیت الله خاتم یزدی -  ویژه نامه روزنامه اسلام -  12 / 3 / 72.
  • ـ آیت الله توسلی -  پابه پای آفتاب -  ج 2 -  ص 87.
  • ـ حجةالاسلام و المسلمین سید حسن طاهری خرم آبادی -  پا به پای آفتاب -  ج 4 -  ص 345.
  • ـ حجةالاسلام و المسلمین سید احمد خمینی -  پاسدار اسلام -  ش 6 -  ص 30.
  • ـ حجةالاسلام و المسلمین سید حمید روحانی -  سرگذشتهای ویژه از زندگی امام خمینی -  ج 1 -  ص 91.
  • ـ آیت الله بنی فضل -  ویژه نامه روزنامه جمهوری اسلامی -  خرداد 70 -  ص 43.
  • ـ حجت الاسلام و المسلمین حسن ثقفی -  پا به پای آفتاب -  چاپ جدید -  ج 1 -  ص 216.
  • ـ حجةالاسلام و المسلمین سیدعلی اکبر محتشمی پور.
  • ـ آیت الله خاتم یزدی.
  • ـ سید رحیم میریان -  مصاحبه مؤلف.
  • ـ حجةالاسلام و المسلمین ناصری - سرگذشتهای ویژه از زندگی امام خمینی - ج 4 - ص 129.
  • ـ سید رحیم میریان - مصاحبه مؤلف.
  • ـ حجةالاسلام و المسلمین سید احمد خمینی - کوثر - ج1 - ص 434.
  • ـ حجةالاسلام و المسلمین سید احمد خمینی -  روزنامه اطلاعات -  ش 21833 -  ص 14.
  • ـ مرضیه حدیده چی -  پا به پای آفتاب -  ج 2 -  ص 141.
  • ـ حجةالاسلام و المسلمین فردوسی پور -  روزنامۀ رسالت -  14 / 4 / 68.
  • ـ حجةالاسلام و المسلمین سید احمد خمینی -  روزنامه اطلاعات -  ش 21835 -  ص 14.
  • ـ دکتر حسن حبیبی -  روزنامه اطلاعات -  19 / 7 / 60.
  • ـ حجةالاسلام و المسلمین امام جمارانی -  حضور -  ش 3 -   72.
  • ـ حجةالاسلام و المسلمین انصاری کرمانی -  سرگذشتهای ویژه از زندگی امام خمینی -  ج 2 -  ص 51.
  • ـ حجةالاسلام و المسلمین سید احمد خمینی -  پاسدار اسلام -  ش 6 -  ص 30.
  • ـ حجةالاسلام و المسلمین هادی غفاری -  پیام انقلاب -  ش 183 -  ص 14.
  • ـ حجةالاسلام و المسلمین سیداحمد خمینی.
  • ـ آیت الله حسن لاهوتی -  زن روز -  ش 774.
  • ـ احمد ناطق نوری -  روزنامه کیهان -  ش 11796.
  • ـ حجةالاسلام و المسلمین علی اکبر آشتیانی -  مرزداران -  ش 83 -  ص 13.
  • ـ حجةالاسلام و المسلمین انصاری کرمانی -  سرگذشتهای ویژه از زندگی امام خمینی -  ج 2 -  ص 51.
  • ـ حجةالاسلام و المسلمین آشتیانی -  پاسدار اسلام -  ش 92 -  ص 30.
  • ـ حجةالاسلام و المسلمین سید احمد خمینی -  پا به پای آفتاب -  چاپ جدید -  ج 1 -  ص 115.
  • ـ یکی از محافظین بیت امام -  در رثای نور -  ص 62.
  • ـ آیت الله توسلی -  حوزه -  ش 45 -  ص 59.
  • ـ مصطفی کفاش زاده - مصاحبه مؤلف.
  • ـ حجةالاسلام و المسلمین آشتیانی -  پاسدار اسلام -  ش 92 -  ص 31.
  • ـ حجةالاسلام و المسلمین هاشمی رفسنجانی.
  • ـ حجةالاسلام و المسلمین انصاری کرمانی -  مصاحبه مؤلف.
  • ـ حجةالاسلام و المسلمین رسولی محلاتی -  روزنامه جمهوری اسلامی -  29 / 3 / 68.
  • ـ آیت الله خاتم یزدی.
  • ـ حجةالاسلام و المسلمین فرقانی.
  • ـ مصطفی کفاش زاده -  مصاحبه مؤلف.
  • ـ فاطمه طباطبایی -  ندا -  ش1 -  ص 43.
  • ـ زهرا مصطفوی -  مصاحبه مؤلف.
  • ـ صدیقه مصطفوی -  سروش -  ش 476 -  ص 10.
  • ـ دکتر محمود بروجردی -  سرگذشتهای ویژه از زندگی امام خمینی -  ج 3 -  ص 31.
  • ـ زهرا مصطفوی -  مصاحبه مؤلف.
  • ـ همان -  شاهد بانوان -  ش 148 -  ص 11.
  • ـ زهرا مصطفوی -  مصاحبه مؤلف.
  • ـ حجةالاسلام و المسلمین سید احمد خمینی -  پاسدار اسلام -  ش 6 -  ص 29.
  • ـ زهرا مصطفوی -  پا به پای آفتاب -  ج 1 -  چاپ جدید -   144.
  • ـ فاطمۀ طباطبایی -  ص 180.
  • ـ دکتر مسعود پور مقدس -  پاسدار اسلام -  ش 96 -  ص 39.
  • ـ حجةالاسلام و المسلمین امام جمارانی -  روزنامه جمهوری اسلامی -  ویژه اربعین ارتحال امام -  68.
  • ـ دکتر منوچهر دوایی -  اطلاعات هفتگی -  ش 2442 -  ص 27.
  • ـ دکتر کلانتر معتمدی -  پیشین -  ص 27.
  • ـ زهرا اشراقی -  سروش -  ش 476 -  ص 16.
  • ـ دکتر پورمقدس -  پاسدار اسلام -  ش 96 -  39.
  • ـ دکتر ایرج فاضل -  روزنامه اطلاعات -  28 / 3 / 68.
  • ـ مصطفی کفاش زاده -  پاسدار اسلام -  ش 91 -  ص 41.
  • ـ آیت الله محمدرضا توسلّی -  پا به پای آفتاب -  ج 2 -  ص 87.