فصل سیزدهم: پرهیز از غیبت

 

فصل سیزدهم: پرهیز از غیبت

 


برداشتهایی از سیره امام خمینی (س)ج. 3صفحه 289


برداشتهایی از سیره امام خمینی (س)ج. 3صفحه 290

جایی برای غیبت نبود

‏در اوایل طلبگی و در سنین جوانی هر جا امام بودند جایی برای غیبت کردن نبود و‏‎ ‎‏با شدّت از بدگویی کردن دیگران جلوگیری می کردند.‏‎[1]‎

بلند می شدند می رفتند

‏امام هیچ گاه غیبت نمی کردند سیره شان این بود که اگر حس می کردند کسی‏‎ ‎‏می خواهد اسم شخصی را ببرد، یا بلند می شدند می رفتند و یا جلوگیری می کردند.‏‎[2]‎

همیشه از غیبت نهی می کردند

‏امام همیشه افراد را از غیبت نهی می کردند، حتی غیبتهایی که در اذهان بعضی از‏‎ ‎‏افراد بلامانع بود. خودشان نیز ملتزم بودند که غیبت نکنند.‏ ‎[3]‎

به شرطی که غیبت نشود

‏امام با عده ای از دوستان خود مثل آیت الله حاج سید احمد زنجانی و حاج‏‎ ‎‏میرزا عبدالله مجتهدی و مرحوم آقا سید احمد لواسانی و ... جلسه انسی داشتند که یکی‏‎ ‎


برداشتهایی از سیره امام خمینی (س)ج. 3صفحه 291
‏از شرایطش این بوده که در آن غیبت نشود و شرط دیگرش این بوده که بحث علمی در‏‎ ‎‏آن نشود.‏‎[4]‎

در مجلس غیبت نمی نشستند

‏آنچه مورد اتفاق همه است این است که امام از جوانی حاضر نبودند در مجلس‏‎ ‎‏غیبت و در مجلس دروغ و گناه بنشینند. امام از همان اول شدیداً از دروغ و غیبت پرهیز‏‎ ‎‏داشته اند. از همان اول یا در مجلس غیبت نمی نشستند و یا حرف را قطع می کردند.‏‎[5]‎

هیچکس نمی تواند ادعا کند

‏از روی دقت عرض می کنم که امام بسیار حساس و مراقب بودند تا خدای‏‎ ‎‏نخواسته کوچکترین مسأله شرعی اش خدشه دار نشود. هیچ کس نیست که بتواند ادعا‏‎ ‎‏کند که امام را در مجلس غیبت دیده است، چه رسد به اینکه نعوذ بالله، امام را در حال‏‎ ‎‏غیبت از کسی دیده باشد.‏‎[6]‎

با نگاه تندی ما را ساکت می کردند

‏امام از آن اول جوانی مقید بودند غیبت نکنند؛ حتی ما شاگردهای ایشان وقتی‏‎ ‎‏نزدشان می نشستیم، جرأت نمی کردیم از کسی حرف بیاوریم، زیرا ایشان با یک نگاه‏‎ ‎‏تند در همان کلمه اول ما را ساکت می کردند. ایشان در این موارد یک وقار خاصی‏‎ ‎‏داشتند.‏

‏امام به چند چیز مقید بودند: نماز جماعت اول وقت، تهجد، غیبت نکردن؛ حتی‏‎ ‎‏در زمان جوانی آن وقت که هنوز عیال هم نداشتند دوستان ایشان می گفتند که حتی از‏‎ ‎‏گناه صغیر هم اجتناب می کردند.‏‎[7]‎


برداشتهایی از سیره امام خمینی (س)ج. 3صفحه 292
اگر احتمال غیبت می دادند

‏امام در پرکاری هم به راستی کم نظیر بودند؛ تا آنجا که من به یاد دارم و از رفقای‏‎ ‎‏دوره جوانی و طلبگی ایشان شنیده ام هیچ گاه اوقات خود را به بطالت و به گفتۀ طلبه ها‏‎ ‎‏به گعده های‏‎[8]‎‏ آنچنانی که معمولاً خالی از غیبت و ایذاء مؤمن و خنده های طولانی که‏‎ ‎‏موجب دلمردگی و دوری از خدا بود، نمی گذراند؛ بلکه اگر گاهی هم به ناچار گرفتار‏‎ ‎‏چنین مجالسی می شدند از هر گفتگویی که احتمال غیبت و ایذاء مؤمن و این گونه‏‎ ‎‏امور در آنها می دادند به شدت جلوگیری کرده و یا فوراً از آن جلسه خارج می شدند.‏‎[9]‎

شدیداً جلوگیری می کردند

‏از یک دوست قدیمی شنیدم که می گفت امام دو خصلت داشتند که در بین تمام‏‎ ‎‏دوستانشان ممتاز بودند: اول در مجالس غیبت شرکت که نمی کردند هیچ، از غیبت‏‎ ‎‏کردن هم شدیداً جلوگیری می کردند. دوم مقید بودند به خواندن نماز شب.‏‎[10]‎

غیبت امر حرامی است

‏برای وقوف به دوران جوانی امام از برخی دوستان دوران جوانیشان متفقاً کسب‏‎ ‎‏اطلاع کرده ام که حتی در دوران بحرانی جوانی هم یک لغزش از امام صادر نشده است؛‏‎ ‎‏مثلاً در جلسات خودمانی که تشکیل می دادند و برای مزاح مطالبی می گفتند و اگر در‏‎ ‎‏لابلای شوخیها مثلاً جمله ای گفته می شد که منظور غیبت را داشت امام فوراً ناراحت‏‎ ‎‏می شدند و تذکر می دادند که غیبت امر حرامی است و جایز نیست. اسلام خیلی بر‏‎ ‎‏قلب امام حاکم بود.‏‎[11]‎

مطلقاً غیبت نمی کردند

‏از مسایلی که تمام دوستان امام اتفاق بر آن داشتند این بود که مطلقاً غیبت‏‎ ‎


برداشتهایی از سیره امام خمینی (س)ج. 3صفحه 293
‏نمی کردند و از همان ایام جوانی در محلی که می نشستند اجازه نمی دادند به هیچ وجه‏‎ ‎‏کسی غیبت کند و اگر کسی صحبت می کرد و می خواست شروع به غیبت بکند، امام‏‎ ‎‏فوراً مطلب را بر می گرداندند و رشته سخن را تغییر می دادند.‏‎[12]‎

حق ندارید غیبتی بکنید

‏پس از رحلت مرحوم آقای بروجردی که خدمت امام رسیدم فرمودند در این‏‎ ‎‏موضع گیریها برای مرجع تراشی، شما حق ندارید یک کلمه از من حمایت بکنید یا‏‎ ‎‏غیبتی از آقای دیگر بکنید.‏‎[13]‎

راضی نیستم

‏طلاب و محصلین قدری از روز و شب را در بیرونی امام به بحث اختصاص داده‏‎ ‎‏بودند که در این صحبتها گاهی از بعضی روحانیون انتقاد می شد آنها از این بابت هم‏‎ ‎‏ناراحت بودند که چرا امام نه تنها قدمی برای مرجعیت بر نمی دارد بلکه کناره گیری هم‏‎ ‎‏می کنند. یک روز مرحوم حاج آقا مصطفی پیغام آورد که آقا فرموده اند: «شنیده ام در‏‎ ‎‏اینجا بعضی غیبت و جسارت به علما می کنند، بنده راضی نیستم کسی در این خانه‏‎ ‎‏غیبت یا اهانت به افراد نماید».‏‎[14]‎

گناه بی مزه ای است

‏آقای سلطانی نقل می کردند که آقا از غیبت خیلی بدشان می آمد و می فرمودند گناه‏‎ ‎‏بی مزه ای است. لذتی که ندارد هیچ، گناه هم هست.‏‎[15]‎

از کسی حرف نزنید

‏افرادی که سالها با امام بودند محال بود یک کلمه غیبت و یا حرفهایی که مربوط به‏‎ ‎


برداشتهایی از سیره امام خمینی (س)ج. 3صفحه 294
‏دیگران باشد از ایشان شنیده باشند. روزی یکی از برادران خدمت امام رسید و‏‎ ‎‏مسأله ای را مطرح کرد و در صحبت خود حرفی از شخصی به میان آورد که امام ناراحت‏‎ ‎‏شده فرمودند: «در اینجا از کسی حرف نزنید».‏‎[16]‎

حاضر نیستم بشنوم

‏هیچ امری امام را بیشتر از غفلت اوامر الهی متغیر نمی کرد به خصوص اگر کسی‏‎ ‎‏در محضر ایشان قصد غیبت شخص یا قصد اهانت بزرگان دین را داشت.‏

‏روزی بنده حاضر بودم. شخصی نسبت به یکی از علما و مراجع مطلبی را گفت‏‎ ‎‏که بوی اهانت در آن بود امام او را مورد عتاب شدید قرار دادند و بر او برآشفتند. با‏‎ ‎‏اینکه شخص گوینده از مخلصین امام بود. ایشان در تکلیف الهی هیچگاه ملاحظه‏‎ ‎‏اشخاص را نمی کردند. اگر نزدیکترین افراد به ایشان می خواستند در محضر ایشان‏‎ ‎‏خبری بگیرند که غیبت یا اهانت بود جر‏‏أت نمی‏‏ کردند چون امام می فرمودند حاضر‏‎ ‎‏نیستم این مطلب را بشنوم.‏‎[17]‎

چه عرض کنم

‏امام در انتقاد از اشخاص سخت پرهیز داشتند مگر در مقامی که ضرورت اقتضا‏‎ ‎‏می کرد که در این صورت در بیان حقیقت واهمه ای به خود راه نمی دادند. اگر در‏‎ ‎‏محضر ایشان از فضل و دانش و معنویات کسی سؤال می شد. چنانچه آن شخص‏‎ ‎‏صاحب فضیلت بود با احترام از او نام می بردند و اگر تو خالی بود می فرمودند: «چه‏‎ ‎‏عرض کنم!»‏‎[18]‎

کسی جرأت کنایه نداشت

‏امام خیلی سعۀ صدر داشتند. ما سالها که از صبح تا غروب در خدمت ایشان‏‎ ‎


برداشتهایی از سیره امام خمینی (س)ج. 3صفحه 295
‏بودیم، حتی یکبار ندیدم نسبت به کسی عصبانی شده و یا اظهار ناراحتی بکنند. اما با‏‎ ‎‏این همه در محضر ایشان کسی جرأت نمی کرد حتی به کنایه از کسی غیبت یا بدگویی‏‎ ‎‏بکند.‏‎[19]‎

کسی نمی توانست غیبت بکند

‏در جلساتی که به همت امام برپا می شد ایشان کاملاً سکوت می کردند. مگر‏‎ ‎‏جاهایی که اقتضا می کرد و خود امام لازم می دانستند که مطلبی ذکر شود. یکی از‏‎ ‎‏علمای نجف یک روز نزد من آمد و با کمال تعجب گفت: «چقدر این بزرگوار ساکت‏‎ ‎‏هستند!» اگر سؤالی از امام نمی شد ساکت می ماندند. در محضر امام هیچکس جرأت‏‎ ‎‏نداشت که نعوذ بالله از کسی غیبت کند و یا در غیاب افرادی که حاضر نبودند، حرفی از‏‎ ‎‏آنها بزند. در آن جلسات امام نیم ساعت تشریف داشتند و پس از آن آماده حضور در‏‎ ‎‏حرم مطهر می شدند.‏‎[20]‎

یک غیبت نشنیدم

‏امام خیلی کم حرف بودند تا وقتی لازم نمی شد صحبت نمی کردند. بنده از سال‏‎ ‎‏1328 که در قم بودم، حدود هفت سال درس فقه و اصول ایشان می رفتم. در طول این‏‎ ‎‏مدت یک دروغ یا یک غیبت یا یک تهمت از امام نشنیده ام.‏‎[21]‎

راضی نیستم غیبت بکنید

‏هنگامی که منزل امام در محاصرۀ بعثی ها بود کسانی از مراجع که انتظار می رفت‏‎ ‎‏احوالی از امام بپرسند یا لااقل تلفنی بزنند، حتی سراغی از ایشان نگرفتند لذا رفقا و‏‎ ‎‏دوستان امام که سخت متأثر بودند امکان داشت از ناراحتی گاهی سخنی راجع به آنان‏‎ ‎‏بگویند. امام به آنها فرمودند: «شاید رفقا یک قدری عصبانی بشوند، قدری ناراحت‏‎ ‎


برداشتهایی از سیره امام خمینی (س)ج. 3صفحه 296
‏بشوند، بگویید من راضی نیستم از کسی غیبت کنید یا حرف کسی را در بیرونی من‏‎ ‎‏بزنید».‏‎[22]‎

حتی شبهه غیبت نشنیدم

‏من سی سال با استاد بزرگوارم رهبر عظیم الشأن انقلاب بودم، به جان این‏‎ ‎‏شخصیت بزرگوار قسم می خورم مطلبی که شبهه غیبت باشد از ایشان ندیدم. غیبت که‏‎ ‎‏نه، شبهه غیبت هم ندیدم. فراموش نمی کنم یک وقت ایشان برای درس گفتن به مسجد‏‎ ‎‏سلماسی آمدند نفس ایشان به شماره افتاده بود، فرمودند: «و الله تا حال اینقدر‏‎ ‎‏نترسیده ام» و افزودند: «نیامده ام که درس بگویم، آمده ام که قدری حرف بزنم.» من که‏‎ ‎‏تقریباً ده پانزده سال درس ایشان می رفتم هیچ وقت یک جسارت از ایشان به طلبه ها‏‎ ‎‏ندیدم امام در این حالت بود که فرمودند: «اگر علم نداری، اگر عقل نداری، اگر دین‏‎ ‎‏نداری، عاقل باش و نخواه که هویت انسانیت را به هم بزنی» بعد هم به خانه رفتند و‏‎ ‎‏تب مالت ایشان عود کرد و سه روز برای تب مالت در خانه ماندند.‏

‏همۀ این قضایا برای این بود که شنیده بودند یک طلبه پشت سر یکی از مراجع‏‎ ‎‏غیبت کرده بود. امام خودش غیبت نکرده بود بلکه یک طلبه پشت سر یکی از مراجع‏‎ ‎‏غیبت کرده اما نفس او به شماره افتاده بود!».‏‎[23]‎

چرا مواظب زبانمان نیستیم؟

‏وقتی امام در مسجد سلماسی قم عصرها درس اصول می فرمودند به ایشان اطلاع‏‎ ‎‏دادند که در مجلس درس بعضی از متخصصین نسبت به ملاصدرا اهانت شده. ایشان‏‎ ‎‏با حال عصبانیت در مقام موعظه و نهی از جسارت کردن به بزرگان دین فرمودند: «‏و ما‎ ‎ادریک ما ملاصدرا‏. مسایلی که ابوعلی سینا از او عاجز مانده ملاصدرا آنها را حل‏‎ ‎‏نموده چرا ما مواظب زبانمان نیستیم».‏‎[24]‎


برداشتهایی از سیره امام خمینی (س)ج. 3صفحه 297
کشتی بگیرند غیبت نکنند

‏این توصیه امام با ما طلبه ها بود که می فرمودند: اگر از اول جوانها زیاد بروند‏‎ ‎‏سراغ مستحبات، از واجباتشان باز می مانند. آنهایی که خیلی مقدس بوده اند از‏‎ ‎‏حوزۀ علمیه گذاشتند و رفتند. مقدسی زیاد برای بچه های پانزده و شانزده ساله‏‎ ‎‏خستگی آور است. تفریحات مشروع داشته باشند اما گناه نکنند. خدا مرحوم‏‎ ‎‏آیت الله شهید سعیدی را بیامرزد، در جلسه درس امام از آن عقب می گفت: «آقا‏‎ ‎‏طلبه ها کشتی هم بگیرند؟» امام فرمودند: «بله، کشتی هم بگیرند اما غیبت‏‎ ‎‏نکنند».‏‎[25]‎

حرف احدی زده نشود

‏یک روز یک آقای خیلی خوش اخلاق و با شخصیتی به منزل امام آمد و در بیرونی‏‎ ‎‏نشست تا با امام ملاقات کند. امام قبل از تشرف به حرم نیم ساعت به بیرونی‏‎ ‎‏می آمدند و هر کس هر چیزی داشت با ایشان مطرح می کرد. در آن جلسه آن آقای‏‎ ‎‏محترم هم شروع کرد قصه ای را گفتن، تا میان صحبتش کلمه ای گفت که تا حدودی به‏‎ ‎‏یک جایی برخورد داشت. امام بلافاصله چشمشان را به طرف من به طور معنی داری‏‎ ‎‏حرکت دادند و من کفشهای ایشان را آماده کردم که از مجلس خارج شوند و به حرم‏‎ ‎‏بروند. امام به او فرمودند: «من راضی نیستم که در اینجا حرف احدی زده بشود.»‏‎ ‎‏با اینکه هنوز آن بنده خدا نسبت به کسی حرفی نزده بود. آن آقا و طلبه ها هم‏‎ ‎‏ناراحت شدند که چرا امام قبل از تمام شدن نیم ساعت جلوسشان مجلس را ترک‏‎ ‎‏کرده و به طرف حرم راه افتادند. با اینکه بیست دقیقه به ساعت نه که امام هر شب در‏‎ ‎‏این ساعت به حرم مشرف شده بودند مانده بود. مغازه داران مسیر امام آن شب‏‎ ‎‏تعجب می کردند که امام چرا امشب بیست دقیقه زودتر به حرم می روند و همه اینها به‏‎ ‎‏خاطر ترک مجلسی بود که امام احساس می کردند ممکن است در آن غیبت کسی‏‎ ‎‏بشود.‏‎[26]‎


برداشتهایی از سیره امام خمینی (س)ج. 3صفحه 298
حرف دیگران را نزنید

‏در نجف امام همیشه به ما می فرمودند: «حرف دیگران را نزنید.» می گفتند: «من‏‎ ‎‏والله راضی نیستم کسی روی فرش بیرونی من و یا روی فرش من نشسته باشد و به‏‎ ‎‏کوچکترین فردی اهانت یا غیبت بکند.» و این باعث می شد که ما واقعاً ملاحظه کنیم؛‏‎ ‎‏حتی اشخاص بزرگی که به منزل امام می آمدند تا می خواستند نسبت به کسی چیزی را‏‎ ‎‏بگویند بلافاصله جلوگیری می کردیم و می گفتیم: «حاج آقا راضی نیستند در بیرونیشان‏‎ ‎‏از این مقوله ها صحبت بکنید».‏‎[27]‎

در بیرونی من غیبت نکنید

‏دو سال از ورود امام به نجف می گذشت که یکی از مقلدین ایشان از اصفهان‏‎ ‎‏آمده بود و مقداری خمس و سهم امام آورده بود. گویا روی جهاتی نزد امام نرفته و نزد‏‎ ‎‏یکی دیگر از آقایان معروف نجف رفته بود. ایشان گذشته از سهم امام(ع) سهم سادات‏‎ ‎‏را هم از آن مؤمن گرفته و گفته بود می خواهم خرج مدرسه بکنم. آن شخص که با من‏‎ ‎‏آشنایی داشت قضیه را به من گفت. خدمت امام رفتم که اجازه اش را از ایشان بگیرم.‏‎ ‎‏عرض کردم: «اگر اجازه می فرمایید نام آن آقا که پولها را گرفته ببرم». اجازه ندادند.‏‎ ‎‏ایشان تا این حد مواظب بودند که نام کسی به غیبت در مجلس ایشان، چه خصوصی و‏‎ ‎‏چه عمومی برده نشود لذا بارها می فرمودند: «من راضی نیستم کسی در بیرونی‏‎]‎‏منزل‏‎[‎‎ ‎‏من غیبت کند».‏‎[28]‎

حتی یک مرتبه غیبت نکردند

‏من شصت سال بود که با این مرد زندگی می کردم و در تمام این مدت‏‎ ‎‏شصت سال یک مرتبه ندیدم که ایشان یک غیبت از کسی بکنند و یا یک دروغ‏‎ ‎‏ بگویند.‏‎[29]‎


برداشتهایی از سیره امام خمینی (س)ج. 3صفحه 299
این غیبت است

‏همسر محترمه امام نقل کرده اند که من 62 سال با امام بزرگوار زندگی کردم و در‏‎ ‎‏این 62 سال یک غیبت از این مرد نشنیدم. خیلی این مطلب معجزه گونه است. حتی تا‏‎ ‎‏این درجه که ایشان گفته بودند که ما یک کارگری داشتیم که خیلی کاری نبود لذا آن را‏‎ ‎‏تبدیل به یک کارگر بهتری کردیم. بعد از چند روز من خدمت امام گفتم که این خیلی‏‎ ‎‏کارگر خوبی است. امام فرمودند: «که اگر با این جمله می خواهی به من بفهمانی که‏‎ ‎‏قبلی خوب نبود این یک غیبت است و من حاضر نیستم بشنوم».‏‎[30]‎

غیبت نکنید

‏یکبار خانم می گفتند یک شب بعد از نماز آقا نشسته بودند و من هم در خدمتشان‏‎ ‎‏بودم. خدمتکارمان فاطمه خانم یک چایی آورد و جلوی ما گذاشت. یک خدمتکار‏‎ ‎‏دیگر هم در گوشه اتاق مشغول جمع آوری بود. من عرض کردم به آقا که آقا این فاطمه‏‎ ‎‏خانم خیلی خدمتکار خوبی است. امام فرمودند: «غیبت نکنید.» من عرض کردم: «آقا‏‎ ‎‏من که غیبت نکردم. گفتم ایشان خوب هستند. فرمودند: «همین که شما می گویید این‏‎ ‎‏خوب است چون او می شنود (خدمتکار دیگر) به نظر می آید که شما می خواهید بگویید‏‎ ‎‏او خوب نیست. و این غیبت است».‏‎[31]‎

فضای اینجا الان حرام است

‏امام از همان دوران که ما بچه بودیم خیلی به دنبال اینکه ما را نصیحت کنند، ‏‎ ‎‏نبودند؛ یعنی عملاً ما می فهمیدیم که چی خوب است و چی بد است. یعنی عمل‏‎ ‎‏ایشان و رفتارشان برای ما طبیعتاً سرمشق بود، در عین حال از همان آغاز خیلی جدی‏‎ ‎‏بودند الان در مقابل کوچکترین فعل حرام چنان غضبناک می شوند که در مقابل نظام‏‎ ‎‏پهلوی، به همان تندی که اغلب شما شنیده اید. ما در اتاق نشسته بودیم و یکی از‏‎ ‎‏بستگان یک خانمی بود که آهسته به من گفت: «فلان کس من که وارد شدم تواضع‏‎ ‎


برداشتهایی از سیره امام خمینی (س)ج. 3صفحه 300
‏نکرد» یک مرتبه دیدم آقا با شدت ناراحتی رو کردند به ایشان و گفتند: «شما نمی دانید‏‎ ‎‏خدا اینجاست؟ فضای اینجا الان حرام است و نشستن اینجا الان حرامه!» اصلاً آنقدر‏‎ ‎‏امام منقلب شدند که من برای حالشون نگران شدم. خود آن خانم گفتند: «من حرفی‏‎ ‎‏ نزدم، من فقط گفتم جلوی من تواضع نکردند» امام گفتند: «شما بله! شما نمی دانید و‏‎ ‎‏یادتان می رود اما خدا یادش است غیبته! این غیبته!» در مقابل فعل حرام خیلی ایشان‏‎ ‎‏ناراحت و برآشفته می شوند و در انجام دادن عمل واجب هم خیلی جدی و محکم اند.‏‎ ‎‏ اما در مقابل به مستحبات زیاد کار ندارند. که حالا شما چرا انجام دادید یا ندادید؟ از‏‎ ‎‏این حرفها ندارند. در نتیجه خیلی اهل نصیحت نیستند مگر در چند مورد، آنهم به‏‎ ‎‏خصوص در مورد غیبت بود که من دیدم حتی یک بار ایشان همه اهل خانه را صدا‏‎ ‎‏کردند و گفتند «من میل داشتم که چیزی را برای شما بگویم» و مثل اینکه ایشان منتظر‏‎ ‎‏فرصت بودند، تا یک بار همۀ ما جمع باشیم. گفتند: «می خواهم بگویم شما می دانید‏‎ ‎‏غیبت چقدر حرامه؟» ما گفتیم «خب بله!» گفتند «شما می دانید آدم کشتن عمدی‏‎ ‎‏چقدر گناه دارد؟» گفتیم «بله!» گفتند: «غیبت بیشتر!» و گفتند: «شما می دانید فعل‏‎ ‎‏نامشروع و عمل خلاف عفت چقدر حرامه؟» گفتیم: بله! گفتند: «غیبت، بیشتر‏‎ ‎‏است».‏

‏بعد یکی یکی شمردند و گفتند: «غیبت مثل گوشت برادر مرده جویدن است.‏‎ ‎‏سعی کنید که غیبت نکنید» بعد شروع کردند به نصیحت در مورد اینکه غیبت چقدر‏‎ ‎‏حرام است. اصولاً ایشان روی مسألۀ غیبت خیلی تأکید می کردند.‏‎[32]‎

نباید آبرویش را ببرید

‏گاهی ما مطلبی را می گوییم اما واقعاً فکر نمی کنیم که غیبت است مثلاً  یک دفعه‏‎ ‎‏کسی از افراد خدمتکار منزل امام کاری کرده بود که کار درستی نبود و ایشان را گرفتند و‏‎ ‎‏به زندان بردند. این خبر را من شنیده بودم که فلان کس را به دلیل فلان جرم زندان‏‎ ‎‏برده اند و الان هم در زندان است...‏


برداشتهایی از سیره امام خمینی (س)ج. 3صفحه 301
‏روزی من این مطلب را به خواهرم می گفتم البته او از من پرسید که با فلان کس‏‎ ‎‏کار می کنم که من گفتم دیگر نیست و اینجوری پیش آمده. تا من آمدم بگویم امام‏‎ ‎‏گفت: «غیبت است.» گفتم: آخر ایشان کارشان علنی بوده و الآن هم زندان است.‏

‏گفتند نه او یک کاری کرده و وظیفۀ آنها این بوده که او را زندان کنند ولی شما نباید‏‎ ‎‏آبرویش را جای دیگری بریزید. امام یک چیزهایی را غیبت می دانند که ما معمولاً غیبت‏‎ ‎‏نمی دانیم.‏‎[33]‎

بسیار ناراحت می شوند

‏یاد ندارم کسی جرأت کرده باشد در منزل نزد امام حتی به شوخی هم غیبت بکند‏‎ ‎‏چون ایشان بسیار ناراحت می شوند.‏‎[34]‎

از کودکی حق غیبت نداشتیم

‏ما از بچگی در منزل حق انجام هیچ گونه معاصی، از جمله غیبت، دروغ، ‏‎ ‎‏بی احترامی به بزرگتر و توهین به مسلمانان را نداشتیم.‏‎[35]‎

خانمها از خودشان صحبت کنند

‏امام همیشه به ما توصیه می کردند که مواظب باشیم که مرتکب معصیت نشویم و‏‎ ‎‏به خصوص در مورد غیبت معتقد بودند خانمها وقتی دور هم جمع می شوند از خودشان‏‎ ‎‏صحبت کنند نه از دیگران.‏‎[36]‎

بارها می فرمودند

‏امام بسیار سفارش می کردند که از گناهان کبیره به خصوص غیبت پرهیز بکنیم و‏‎ ‎‏در این باره می فرمودند: «اگر از گناهان کبیره دوری بکنید خداوند بواسطۀ آن گناهان‏‎ ‎


برداشتهایی از سیره امام خمینی (س)ج. 3صفحه 302
‏کوچک شما را می بخشد».‏‎[37]‎

مگر خودتان حرف ندارید؟

‏هیچ وقت ندیده ام آقا از من توقعی داشته باشند. توقع ایشان از ما فقط این بود که‏‎ ‎‏گناه نکنیم. گاهی اوقات ما می نشستیم راجع به یک میهمانی یا راجع به چیزی صحبت‏‎ ‎‏می کردیم. ایشان می گفتند: «حرف غیر نزنید.» می گفتیم: «آقا اینکه حرف کسی نیست.‏‎ ‎‏ما داریم یک مطلبی  را می گوییم چیزی را تعریف می کنیم.» می گفتند: «وقتی حرف غیر‏

‏به میان آمد، شاید ناخودآگاه به غیبت کشیده بشود مگر خودتان حرف ندارید؟ حرف‏‎ ‎‏خودتان را بزنید. چرا حرف غیر را می زنید؟»‏‎[38]‎

اجازۀ صحبت ندادند

‏یک روز در محضر امام بودیم تا خواستیم از ایشان سؤالی راجع به آقای‏‎ ‎‏شریعتمداری بکنیم به ما اجازه صحبت نداده و فرمودند: «غیبت نکنید».‏‎[39]‎

به شدت برآشفته می شدند

‏امام خیلی خوش محضر بودند. برای نزدیکان امام بهترین مجلس، مجلسی بود که‏‎ ‎‏ایشان در آن باشند. در حضورشان انسان می توانست راحت و بی تکلف سخن بگوید.‏‎ ‎‏حتی ما در حضور ایشان لطیفه می گفتیم؛ البته طوری که به کسی برنخورد و غیبت‏‎ ‎‏نباشد. اما اگر خدای ناکرده در میان حرفهایمان غیبت از کسی بود یا کسی را مسخره‏‎ ‎‏می کردیم، امام به شدت برآشفته می شدند.‏‎[40]‎

در مجالس غیبت شرکت نکنید

‏یک روز قبل از اینکه امام به بیمارستان بروند توصیه ای در مورد غیبت کردند.‏‎ ‎


برداشتهایی از سیره امام خمینی (س)ج. 3صفحه 303
‏نمی گفتند غیبت نکنید چون آن را نباید بکنیم بلکه می گفتند: «سعی کنید حتی در‏‎ ‎‏مجالسی که غیبت می شود شرکت نکنید.» ایشان در پرهیز از غیبت و مسخره کردن‏‎ ‎‏خیلی تأکید داشتند.‏‎[41]‎

حاضر نیستم بشنوم

‏مرحوم آقای اشراقی داماد امام می گفت یک وقتی می خواستم از آقای بروجردی‏‎ ‎‏انتقادی بکنم امام با عصبانیت فرمودند من حاضر نیستم نسبت به رئیس مسلمین‏‎ ‎‏جمله ای بشنوم که در آن طعن و تعبیری خلاف شأن او باشد.‏‎[42]‎

این طور حرف نزن

‏بعد از تبعید امام از ترکیه به عراق که به حج مشرف شدم و از آنجا به عتبات‏‎ ‎‏عالیات رفتم و در نجف خدمت امام رسیدم پس از طرح مسائلی پیرامون حوزه علمیه‏‎ ‎‏عرض کردم: آقا بعد از این جریانات اکثر شاگردان شما متفرق شده اند و هر کدامشان‏‎ ‎‏به جایی رفته اند بعضی ها رفته اند به شهر خودشان بعضی ها دست از تحصیل‏‎ ‎‏کشیده اند. علمای کمی هم مانده اند که نسبت به تحصیل دلسرد شده اند چون درسهای‏‎ ‎‏دیگر نمی تواند درست ما را قانع کند... امام فرمودند باید درستان را بخوانید و کارتان را‏‎ ‎‏انجام دهید و از این حوادث هراس نداشته باشید وقتی من تکرار کردم درسهایی که‏‎ ‎‏موجود است اقناع کننده نیست فرمودند این طور حرف نزن که نسبت به آیات و اساتید‏‎ ‎‏این طور تعبیر شود که یعنی درسهای آنها نمی تواند قانع کننده باشد.‏‎[43]‎

‎ ‎

برداشتهایی از سیره امام خمینی (س)ج. 3صفحه 304

  • ـ آیت الله خاتم یزدی -  پاسدار اسلام -  ش 18 -  ص 39.
  • ـ آیت الله خوانساری -  حوزه -  ش 32 -  ص 52.
  • ـ آیت الله محمدصادق لواسانی -  پا به پای آفتاب -  ج 4 -  ص 130.
  • ـ آیت الله شبیری زنجانی -  نور علم -  دورۀ 3 -  ش 7 -  ص 101.
  • ـ حجةالاسلام و المسلمین سید احمد خمینی -  پیام انقلاب -  ش 60 -  ص 25.
  • ـ  آیت الله سیدعزالدین زنجانی -  پا به پای آفتاب -  ج 3 -  ص 199.
  • ـ آیت الله شهید محلاتی -  پیشین -  ج 6 -  ص 8 -  چاپ جدید.
  • . قعده یا گعده: نشستهای خودمانی طلاب است.
  • ـ حجةالاسلام و المسلمین رسولی محلاتی -  حوزه -  ش 37 و 38 -  ص 65 و 66.
  • ـ آیت الله توسلی -  پاسدار اسلام -  ش 13 -  ص 49.
  • ـ آیت الله فاضل لنکرانی -  حضور -  ش 1 -  ص 80.
  • ـ دکتر محمود بروجردی -  سرگذشتهای ویژه از زندگی امام خمینی -  ج 3 -  ص 22.
  • ـ آیت الله شهید محلاتی -  پا به پای آفتاب -  چاپ جدید -  ج 6 -  ص 15.
  • ـ آیت الله توسلی -  سرگذشتهای ویژه از زندگی امام خمینی -  ج 2 -  ص 29.
  • ـ حجةالاسلام و المسلمین مسیح بروجردی -  مصاحبه مؤلف.
  • ـ حجةالاسلام و المسلمین ناصری -  سرگذشتهای ویژه از زندگی امام خمینی -  ج 4 -  ص 135.
  • ـ آیت الله توسلّی -  روزنامۀ جمهوری اسلامی -  ویژه نامه ارتحال امام -  13 / 3 / 69.
  • ـ حجةالاسلام و المسلمین سید جلال الدین آشتیانی -  کیهان اندیشه -  ش 24 -  ص 5.
  • ـ حجةالاسلام و المسلمین مسعودی خمینی -  سخنرانی در جنوب -  آرشیو مؤلف.
  • ـ حجةالاسلام و المسلمین عبدالعلی قرهی -  اطلاعات هفتگی -  ش 2442 -  ص 12.
  • ـ حجةالاسلام و المسلمین سیدعلی غیوری -  سرگذشتهای ویژه از زندگی امام خمینی -  ج 6 -  ص 100.
  • ـ آیت الله خاتم یزدی -  پیشین -  ج 2 -  ص 142 و 143.
  • ـ آیت الله مظاهری -  سرگذشتهای ویژه از زندگی امام خمینی -  ج 5 -  ص 164.
  • ـ آیت الله توسلّی -  پیشین -  ج 2 -  ص 30.
  • ـ آیت الله شهید محلاتی -  امید انقلاب -  ش 142 -  ص 37.
  • ـ حجةالاسلام و المسلمین فرقانی -  پا به پای آفتاب -  چاپ جدید -  ج 3 -  ص 18.
  • ـ حجةالاسلام و المسلمین فرقانی -  پیشین -  همانجا.
  • ـ آیت الله خاتم یزدی -  سرگذشتهای ویژه از زندگی امام خمینی -  ج 2 -  ص 142.
  • ـ خدیجه ثقفی (همسر امام) -  گلهای باغ خاطره -  ص 139.
  • ـ آیت الله فاضل لنکرانی -  پا به پای آفتاب -  ج 4 -  ص 72.
  • ـ علی ثقفی -  پیک ارشاد -  تیرماه 68 -  ص 9.
  • ـ زهرا مصطفوی -  روزنامۀ اطلاعات -  17 / 3 / 67.
  • ـ زهرا مصطفوی -  پا به پای آفتاب -  چاپ جدید -  ج 1 -  ص 183.
  • ـ فریده مصطفوی -  روزنامه اطلاعات -  11 / 12 / 60.
  • ـ همان.
  • ـ عاطفه اشراقی -  پا به پای آفتاب -  چاپ جدید -  ج 1 -  ص 329.
  • ـ زهرا اشراقی – سروش – ش 476.
  • . فرشته اعرابی -  گلهای باغ خاطره -  ص 134.
  • ـ حجةالاسلام و المسلمین مسیح بروجردی -  مصاحبه مؤلف.
  • ـ فاطمه طباطبایی -  پا به پای آفتاب -  ج 1 -  ص 194.
  • ـ فاطمه طباطبایی -  ویژه نامه -  روزنامه اطلاعات -  14 / 3 / 69.
  • ـ آیت الله محمدرضا توسلی -  حوزه -  ش 45 -  ص 53.
  • ـ آیت الله محمد یزدی -  پا به پای آفتاب -  ج 4 -  ص 318 و 319.