فصل سیزدهم: پرهیز از غیبت
برداشتهایی از سیره امام خمینی (س)ج. 3صفحه 289
برداشتهایی از سیره امام خمینی (س)ج. 3صفحه 290
جایی برای غیبت نبود
در اوایل طلبگی و در سنین جوانی هر جا امام بودند جایی برای غیبت کردن نبود و با شدّت از بدگویی کردن دیگران جلوگیری می کردند.
بلند می شدند می رفتند
امام هیچ گاه غیبت نمی کردند سیره شان این بود که اگر حس می کردند کسی می خواهد اسم شخصی را ببرد، یا بلند می شدند می رفتند و یا جلوگیری می کردند.
همیشه از غیبت نهی می کردند
امام همیشه افراد را از غیبت نهی می کردند، حتی غیبتهایی که در اذهان بعضی از افراد بلامانع بود. خودشان نیز ملتزم بودند که غیبت نکنند.
به شرطی که غیبت نشود
امام با عده ای از دوستان خود مثل آیت الله حاج سید احمد زنجانی و حاج میرزا عبدالله مجتهدی و مرحوم آقا سید احمد لواسانی و ... جلسه انسی داشتند که یکی
برداشتهایی از سیره امام خمینی (س)ج. 3صفحه 291
از شرایطش این بوده که در آن غیبت نشود و شرط دیگرش این بوده که بحث علمی در آن نشود.
در مجلس غیبت نمی نشستند
آنچه مورد اتفاق همه است این است که امام از جوانی حاضر نبودند در مجلس غیبت و در مجلس دروغ و گناه بنشینند. امام از همان اول شدیداً از دروغ و غیبت پرهیز داشته اند. از همان اول یا در مجلس غیبت نمی نشستند و یا حرف را قطع می کردند.
هیچکس نمی تواند ادعا کند
از روی دقت عرض می کنم که امام بسیار حساس و مراقب بودند تا خدای نخواسته کوچکترین مسأله شرعی اش خدشه دار نشود. هیچ کس نیست که بتواند ادعا کند که امام را در مجلس غیبت دیده است، چه رسد به اینکه نعوذ بالله، امام را در حال غیبت از کسی دیده باشد.
با نگاه تندی ما را ساکت می کردند
امام از آن اول جوانی مقید بودند غیبت نکنند؛ حتی ما شاگردهای ایشان وقتی نزدشان می نشستیم، جرأت نمی کردیم از کسی حرف بیاوریم، زیرا ایشان با یک نگاه تند در همان کلمه اول ما را ساکت می کردند. ایشان در این موارد یک وقار خاصی داشتند.
امام به چند چیز مقید بودند: نماز جماعت اول وقت، تهجد، غیبت نکردن؛ حتی در زمان جوانی آن وقت که هنوز عیال هم نداشتند دوستان ایشان می گفتند که حتی از گناه صغیر هم اجتناب می کردند.
برداشتهایی از سیره امام خمینی (س)ج. 3صفحه 292
اگر احتمال غیبت می دادند
امام در پرکاری هم به راستی کم نظیر بودند؛ تا آنجا که من به یاد دارم و از رفقای دوره جوانی و طلبگی ایشان شنیده ام هیچ گاه اوقات خود را به بطالت و به گفتۀ طلبه ها به گعده های آنچنانی که معمولاً خالی از غیبت و ایذاء مؤمن و خنده های طولانی که موجب دلمردگی و دوری از خدا بود، نمی گذراند؛ بلکه اگر گاهی هم به ناچار گرفتار چنین مجالسی می شدند از هر گفتگویی که احتمال غیبت و ایذاء مؤمن و این گونه امور در آنها می دادند به شدت جلوگیری کرده و یا فوراً از آن جلسه خارج می شدند.
شدیداً جلوگیری می کردند
از یک دوست قدیمی شنیدم که می گفت امام دو خصلت داشتند که در بین تمام دوستانشان ممتاز بودند: اول در مجالس غیبت شرکت که نمی کردند هیچ، از غیبت کردن هم شدیداً جلوگیری می کردند. دوم مقید بودند به خواندن نماز شب.
غیبت امر حرامی است
برای وقوف به دوران جوانی امام از برخی دوستان دوران جوانیشان متفقاً کسب اطلاع کرده ام که حتی در دوران بحرانی جوانی هم یک لغزش از امام صادر نشده است؛ مثلاً در جلسات خودمانی که تشکیل می دادند و برای مزاح مطالبی می گفتند و اگر در لابلای شوخیها مثلاً جمله ای گفته می شد که منظور غیبت را داشت امام فوراً ناراحت می شدند و تذکر می دادند که غیبت امر حرامی است و جایز نیست. اسلام خیلی بر قلب امام حاکم بود.
مطلقاً غیبت نمی کردند
از مسایلی که تمام دوستان امام اتفاق بر آن داشتند این بود که مطلقاً غیبت
برداشتهایی از سیره امام خمینی (س)ج. 3صفحه 293
نمی کردند و از همان ایام جوانی در محلی که می نشستند اجازه نمی دادند به هیچ وجه کسی غیبت کند و اگر کسی صحبت می کرد و می خواست شروع به غیبت بکند، امام فوراً مطلب را بر می گرداندند و رشته سخن را تغییر می دادند.
حق ندارید غیبتی بکنید
پس از رحلت مرحوم آقای بروجردی که خدمت امام رسیدم فرمودند در این موضع گیریها برای مرجع تراشی، شما حق ندارید یک کلمه از من حمایت بکنید یا غیبتی از آقای دیگر بکنید.
راضی نیستم
طلاب و محصلین قدری از روز و شب را در بیرونی امام به بحث اختصاص داده بودند که در این صحبتها گاهی از بعضی روحانیون انتقاد می شد آنها از این بابت هم ناراحت بودند که چرا امام نه تنها قدمی برای مرجعیت بر نمی دارد بلکه کناره گیری هم می کنند. یک روز مرحوم حاج آقا مصطفی پیغام آورد که آقا فرموده اند: «شنیده ام در اینجا بعضی غیبت و جسارت به علما می کنند، بنده راضی نیستم کسی در این خانه غیبت یا اهانت به افراد نماید».
گناه بی مزه ای است
آقای سلطانی نقل می کردند که آقا از غیبت خیلی بدشان می آمد و می فرمودند گناه بی مزه ای است. لذتی که ندارد هیچ، گناه هم هست.
از کسی حرف نزنید
افرادی که سالها با امام بودند محال بود یک کلمه غیبت و یا حرفهایی که مربوط به
برداشتهایی از سیره امام خمینی (س)ج. 3صفحه 294
دیگران باشد از ایشان شنیده باشند. روزی یکی از برادران خدمت امام رسید و مسأله ای را مطرح کرد و در صحبت خود حرفی از شخصی به میان آورد که امام ناراحت شده فرمودند: «در اینجا از کسی حرف نزنید».
حاضر نیستم بشنوم
هیچ امری امام را بیشتر از غفلت اوامر الهی متغیر نمی کرد به خصوص اگر کسی در محضر ایشان قصد غیبت شخص یا قصد اهانت بزرگان دین را داشت.
روزی بنده حاضر بودم. شخصی نسبت به یکی از علما و مراجع مطلبی را گفت که بوی اهانت در آن بود امام او را مورد عتاب شدید قرار دادند و بر او برآشفتند. با اینکه شخص گوینده از مخلصین امام بود. ایشان در تکلیف الهی هیچگاه ملاحظه اشخاص را نمی کردند. اگر نزدیکترین افراد به ایشان می خواستند در محضر ایشان خبری بگیرند که غیبت یا اهانت بود جرأت نمی کردند چون امام می فرمودند حاضر نیستم این مطلب را بشنوم.
چه عرض کنم
امام در انتقاد از اشخاص سخت پرهیز داشتند مگر در مقامی که ضرورت اقتضا می کرد که در این صورت در بیان حقیقت واهمه ای به خود راه نمی دادند. اگر در محضر ایشان از فضل و دانش و معنویات کسی سؤال می شد. چنانچه آن شخص صاحب فضیلت بود با احترام از او نام می بردند و اگر تو خالی بود می فرمودند: «چه عرض کنم!»
کسی جرأت کنایه نداشت
امام خیلی سعۀ صدر داشتند. ما سالها که از صبح تا غروب در خدمت ایشان
برداشتهایی از سیره امام خمینی (س)ج. 3صفحه 295
بودیم، حتی یکبار ندیدم نسبت به کسی عصبانی شده و یا اظهار ناراحتی بکنند. اما با این همه در محضر ایشان کسی جرأت نمی کرد حتی به کنایه از کسی غیبت یا بدگویی بکند.
کسی نمی توانست غیبت بکند
در جلساتی که به همت امام برپا می شد ایشان کاملاً سکوت می کردند. مگر جاهایی که اقتضا می کرد و خود امام لازم می دانستند که مطلبی ذکر شود. یکی از علمای نجف یک روز نزد من آمد و با کمال تعجب گفت: «چقدر این بزرگوار ساکت هستند!» اگر سؤالی از امام نمی شد ساکت می ماندند. در محضر امام هیچکس جرأت نداشت که نعوذ بالله از کسی غیبت کند و یا در غیاب افرادی که حاضر نبودند، حرفی از آنها بزند. در آن جلسات امام نیم ساعت تشریف داشتند و پس از آن آماده حضور در حرم مطهر می شدند.
یک غیبت نشنیدم
امام خیلی کم حرف بودند تا وقتی لازم نمی شد صحبت نمی کردند. بنده از سال 1328 که در قم بودم، حدود هفت سال درس فقه و اصول ایشان می رفتم. در طول این مدت یک دروغ یا یک غیبت یا یک تهمت از امام نشنیده ام.
راضی نیستم غیبت بکنید
هنگامی که منزل امام در محاصرۀ بعثی ها بود کسانی از مراجع که انتظار می رفت احوالی از امام بپرسند یا لااقل تلفنی بزنند، حتی سراغی از ایشان نگرفتند لذا رفقا و دوستان امام که سخت متأثر بودند امکان داشت از ناراحتی گاهی سخنی راجع به آنان بگویند. امام به آنها فرمودند: «شاید رفقا یک قدری عصبانی بشوند، قدری ناراحت
برداشتهایی از سیره امام خمینی (س)ج. 3صفحه 296
بشوند، بگویید من راضی نیستم از کسی غیبت کنید یا حرف کسی را در بیرونی من بزنید».
حتی شبهه غیبت نشنیدم
من سی سال با استاد بزرگوارم رهبر عظیم الشأن انقلاب بودم، به جان این شخصیت بزرگوار قسم می خورم مطلبی که شبهه غیبت باشد از ایشان ندیدم. غیبت که نه، شبهه غیبت هم ندیدم. فراموش نمی کنم یک وقت ایشان برای درس گفتن به مسجد سلماسی آمدند نفس ایشان به شماره افتاده بود، فرمودند: «و الله تا حال اینقدر نترسیده ام» و افزودند: «نیامده ام که درس بگویم، آمده ام که قدری حرف بزنم.» من که تقریباً ده پانزده سال درس ایشان می رفتم هیچ وقت یک جسارت از ایشان به طلبه ها ندیدم امام در این حالت بود که فرمودند: «اگر علم نداری، اگر عقل نداری، اگر دین نداری، عاقل باش و نخواه که هویت انسانیت را به هم بزنی» بعد هم به خانه رفتند و تب مالت ایشان عود کرد و سه روز برای تب مالت در خانه ماندند.
همۀ این قضایا برای این بود که شنیده بودند یک طلبه پشت سر یکی از مراجع غیبت کرده بود. امام خودش غیبت نکرده بود بلکه یک طلبه پشت سر یکی از مراجع غیبت کرده اما نفس او به شماره افتاده بود!».
چرا مواظب زبانمان نیستیم؟
وقتی امام در مسجد سلماسی قم عصرها درس اصول می فرمودند به ایشان اطلاع دادند که در مجلس درس بعضی از متخصصین نسبت به ملاصدرا اهانت شده. ایشان با حال عصبانیت در مقام موعظه و نهی از جسارت کردن به بزرگان دین فرمودند: «و ما ادریک ما ملاصدرا. مسایلی که ابوعلی سینا از او عاجز مانده ملاصدرا آنها را حل نموده چرا ما مواظب زبانمان نیستیم».
برداشتهایی از سیره امام خمینی (س)ج. 3صفحه 297
کشتی بگیرند غیبت نکنند
این توصیه امام با ما طلبه ها بود که می فرمودند: اگر از اول جوانها زیاد بروند سراغ مستحبات، از واجباتشان باز می مانند. آنهایی که خیلی مقدس بوده اند از حوزۀ علمیه گذاشتند و رفتند. مقدسی زیاد برای بچه های پانزده و شانزده ساله خستگی آور است. تفریحات مشروع داشته باشند اما گناه نکنند. خدا مرحوم آیت الله شهید سعیدی را بیامرزد، در جلسه درس امام از آن عقب می گفت: «آقا طلبه ها کشتی هم بگیرند؟» امام فرمودند: «بله، کشتی هم بگیرند اما غیبت نکنند».
حرف احدی زده نشود
یک روز یک آقای خیلی خوش اخلاق و با شخصیتی به منزل امام آمد و در بیرونی نشست تا با امام ملاقات کند. امام قبل از تشرف به حرم نیم ساعت به بیرونی می آمدند و هر کس هر چیزی داشت با ایشان مطرح می کرد. در آن جلسه آن آقای محترم هم شروع کرد قصه ای را گفتن، تا میان صحبتش کلمه ای گفت که تا حدودی به یک جایی برخورد داشت. امام بلافاصله چشمشان را به طرف من به طور معنی داری حرکت دادند و من کفشهای ایشان را آماده کردم که از مجلس خارج شوند و به حرم بروند. امام به او فرمودند: «من راضی نیستم که در اینجا حرف احدی زده بشود.» با اینکه هنوز آن بنده خدا نسبت به کسی حرفی نزده بود. آن آقا و طلبه ها هم ناراحت شدند که چرا امام قبل از تمام شدن نیم ساعت جلوسشان مجلس را ترک کرده و به طرف حرم راه افتادند. با اینکه بیست دقیقه به ساعت نه که امام هر شب در این ساعت به حرم مشرف شده بودند مانده بود. مغازه داران مسیر امام آن شب تعجب می کردند که امام چرا امشب بیست دقیقه زودتر به حرم می روند و همه اینها به خاطر ترک مجلسی بود که امام احساس می کردند ممکن است در آن غیبت کسی بشود.
برداشتهایی از سیره امام خمینی (س)ج. 3صفحه 298
حرف دیگران را نزنید
در نجف امام همیشه به ما می فرمودند: «حرف دیگران را نزنید.» می گفتند: «من والله راضی نیستم کسی روی فرش بیرونی من و یا روی فرش من نشسته باشد و به کوچکترین فردی اهانت یا غیبت بکند.» و این باعث می شد که ما واقعاً ملاحظه کنیم؛ حتی اشخاص بزرگی که به منزل امام می آمدند تا می خواستند نسبت به کسی چیزی را بگویند بلافاصله جلوگیری می کردیم و می گفتیم: «حاج آقا راضی نیستند در بیرونیشان از این مقوله ها صحبت بکنید».
در بیرونی من غیبت نکنید
دو سال از ورود امام به نجف می گذشت که یکی از مقلدین ایشان از اصفهان آمده بود و مقداری خمس و سهم امام آورده بود. گویا روی جهاتی نزد امام نرفته و نزد یکی دیگر از آقایان معروف نجف رفته بود. ایشان گذشته از سهم امام(ع) سهم سادات را هم از آن مؤمن گرفته و گفته بود می خواهم خرج مدرسه بکنم. آن شخص که با من آشنایی داشت قضیه را به من گفت. خدمت امام رفتم که اجازه اش را از ایشان بگیرم. عرض کردم: «اگر اجازه می فرمایید نام آن آقا که پولها را گرفته ببرم». اجازه ندادند. ایشان تا این حد مواظب بودند که نام کسی به غیبت در مجلس ایشان، چه خصوصی و چه عمومی برده نشود لذا بارها می فرمودند: «من راضی نیستم کسی در بیرونی]منزل[ من غیبت کند».
حتی یک مرتبه غیبت نکردند
من شصت سال بود که با این مرد زندگی می کردم و در تمام این مدت شصت سال یک مرتبه ندیدم که ایشان یک غیبت از کسی بکنند و یا یک دروغ بگویند.
برداشتهایی از سیره امام خمینی (س)ج. 3صفحه 299
این غیبت است
همسر محترمه امام نقل کرده اند که من 62 سال با امام بزرگوار زندگی کردم و در این 62 سال یک غیبت از این مرد نشنیدم. خیلی این مطلب معجزه گونه است. حتی تا این درجه که ایشان گفته بودند که ما یک کارگری داشتیم که خیلی کاری نبود لذا آن را تبدیل به یک کارگر بهتری کردیم. بعد از چند روز من خدمت امام گفتم که این خیلی کارگر خوبی است. امام فرمودند: «که اگر با این جمله می خواهی به من بفهمانی که قبلی خوب نبود این یک غیبت است و من حاضر نیستم بشنوم».
غیبت نکنید
یکبار خانم می گفتند یک شب بعد از نماز آقا نشسته بودند و من هم در خدمتشان بودم. خدمتکارمان فاطمه خانم یک چایی آورد و جلوی ما گذاشت. یک خدمتکار دیگر هم در گوشه اتاق مشغول جمع آوری بود. من عرض کردم به آقا که آقا این فاطمه خانم خیلی خدمتکار خوبی است. امام فرمودند: «غیبت نکنید.» من عرض کردم: «آقا من که غیبت نکردم. گفتم ایشان خوب هستند. فرمودند: «همین که شما می گویید این خوب است چون او می شنود (خدمتکار دیگر) به نظر می آید که شما می خواهید بگویید او خوب نیست. و این غیبت است».
فضای اینجا الان حرام است
امام از همان دوران که ما بچه بودیم خیلی به دنبال اینکه ما را نصیحت کنند، نبودند؛ یعنی عملاً ما می فهمیدیم که چی خوب است و چی بد است. یعنی عمل ایشان و رفتارشان برای ما طبیعتاً سرمشق بود، در عین حال از همان آغاز خیلی جدی بودند الان در مقابل کوچکترین فعل حرام چنان غضبناک می شوند که در مقابل نظام پهلوی، به همان تندی که اغلب شما شنیده اید. ما در اتاق نشسته بودیم و یکی از بستگان یک خانمی بود که آهسته به من گفت: «فلان کس من که وارد شدم تواضع
برداشتهایی از سیره امام خمینی (س)ج. 3صفحه 300
نکرد» یک مرتبه دیدم آقا با شدت ناراحتی رو کردند به ایشان و گفتند: «شما نمی دانید خدا اینجاست؟ فضای اینجا الان حرام است و نشستن اینجا الان حرامه!» اصلاً آنقدر امام منقلب شدند که من برای حالشون نگران شدم. خود آن خانم گفتند: «من حرفی نزدم، من فقط گفتم جلوی من تواضع نکردند» امام گفتند: «شما بله! شما نمی دانید و یادتان می رود اما خدا یادش است غیبته! این غیبته!» در مقابل فعل حرام خیلی ایشان ناراحت و برآشفته می شوند و در انجام دادن عمل واجب هم خیلی جدی و محکم اند. اما در مقابل به مستحبات زیاد کار ندارند. که حالا شما چرا انجام دادید یا ندادید؟ از این حرفها ندارند. در نتیجه خیلی اهل نصیحت نیستند مگر در چند مورد، آنهم به خصوص در مورد غیبت بود که من دیدم حتی یک بار ایشان همه اهل خانه را صدا کردند و گفتند «من میل داشتم که چیزی را برای شما بگویم» و مثل اینکه ایشان منتظر فرصت بودند، تا یک بار همۀ ما جمع باشیم. گفتند: «می خواهم بگویم شما می دانید غیبت چقدر حرامه؟» ما گفتیم «خب بله!» گفتند «شما می دانید آدم کشتن عمدی چقدر گناه دارد؟» گفتیم «بله!» گفتند: «غیبت بیشتر!» و گفتند: «شما می دانید فعل نامشروع و عمل خلاف عفت چقدر حرامه؟» گفتیم: بله! گفتند: «غیبت، بیشتر است».
بعد یکی یکی شمردند و گفتند: «غیبت مثل گوشت برادر مرده جویدن است. سعی کنید که غیبت نکنید» بعد شروع کردند به نصیحت در مورد اینکه غیبت چقدر حرام است. اصولاً ایشان روی مسألۀ غیبت خیلی تأکید می کردند.
نباید آبرویش را ببرید
گاهی ما مطلبی را می گوییم اما واقعاً فکر نمی کنیم که غیبت است مثلاً یک دفعه کسی از افراد خدمتکار منزل امام کاری کرده بود که کار درستی نبود و ایشان را گرفتند و به زندان بردند. این خبر را من شنیده بودم که فلان کس را به دلیل فلان جرم زندان برده اند و الان هم در زندان است...
برداشتهایی از سیره امام خمینی (س)ج. 3صفحه 301
روزی من این مطلب را به خواهرم می گفتم البته او از من پرسید که با فلان کس کار می کنم که من گفتم دیگر نیست و اینجوری پیش آمده. تا من آمدم بگویم امام گفت: «غیبت است.» گفتم: آخر ایشان کارشان علنی بوده و الآن هم زندان است.
گفتند نه او یک کاری کرده و وظیفۀ آنها این بوده که او را زندان کنند ولی شما نباید آبرویش را جای دیگری بریزید. امام یک چیزهایی را غیبت می دانند که ما معمولاً غیبت نمی دانیم.
بسیار ناراحت می شوند
یاد ندارم کسی جرأت کرده باشد در منزل نزد امام حتی به شوخی هم غیبت بکند چون ایشان بسیار ناراحت می شوند.
از کودکی حق غیبت نداشتیم
ما از بچگی در منزل حق انجام هیچ گونه معاصی، از جمله غیبت، دروغ، بی احترامی به بزرگتر و توهین به مسلمانان را نداشتیم.
خانمها از خودشان صحبت کنند
امام همیشه به ما توصیه می کردند که مواظب باشیم که مرتکب معصیت نشویم و به خصوص در مورد غیبت معتقد بودند خانمها وقتی دور هم جمع می شوند از خودشان صحبت کنند نه از دیگران.
بارها می فرمودند
امام بسیار سفارش می کردند که از گناهان کبیره به خصوص غیبت پرهیز بکنیم و در این باره می فرمودند: «اگر از گناهان کبیره دوری بکنید خداوند بواسطۀ آن گناهان
برداشتهایی از سیره امام خمینی (س)ج. 3صفحه 302
کوچک شما را می بخشد».
مگر خودتان حرف ندارید؟
هیچ وقت ندیده ام آقا از من توقعی داشته باشند. توقع ایشان از ما فقط این بود که گناه نکنیم. گاهی اوقات ما می نشستیم راجع به یک میهمانی یا راجع به چیزی صحبت می کردیم. ایشان می گفتند: «حرف غیر نزنید.» می گفتیم: «آقا اینکه حرف کسی نیست. ما داریم یک مطلبی را می گوییم چیزی را تعریف می کنیم.» می گفتند: «وقتی حرف غیر
به میان آمد، شاید ناخودآگاه به غیبت کشیده بشود مگر خودتان حرف ندارید؟ حرف خودتان را بزنید. چرا حرف غیر را می زنید؟»
اجازۀ صحبت ندادند
یک روز در محضر امام بودیم تا خواستیم از ایشان سؤالی راجع به آقای شریعتمداری بکنیم به ما اجازه صحبت نداده و فرمودند: «غیبت نکنید».
به شدت برآشفته می شدند
امام خیلی خوش محضر بودند. برای نزدیکان امام بهترین مجلس، مجلسی بود که ایشان در آن باشند. در حضورشان انسان می توانست راحت و بی تکلف سخن بگوید. حتی ما در حضور ایشان لطیفه می گفتیم؛ البته طوری که به کسی برنخورد و غیبت نباشد. اما اگر خدای ناکرده در میان حرفهایمان غیبت از کسی بود یا کسی را مسخره می کردیم، امام به شدت برآشفته می شدند.
در مجالس غیبت شرکت نکنید
یک روز قبل از اینکه امام به بیمارستان بروند توصیه ای در مورد غیبت کردند.
برداشتهایی از سیره امام خمینی (س)ج. 3صفحه 303
نمی گفتند غیبت نکنید چون آن را نباید بکنیم بلکه می گفتند: «سعی کنید حتی در مجالسی که غیبت می شود شرکت نکنید.» ایشان در پرهیز از غیبت و مسخره کردن خیلی تأکید داشتند.
حاضر نیستم بشنوم
مرحوم آقای اشراقی داماد امام می گفت یک وقتی می خواستم از آقای بروجردی انتقادی بکنم امام با عصبانیت فرمودند من حاضر نیستم نسبت به رئیس مسلمین جمله ای بشنوم که در آن طعن و تعبیری خلاف شأن او باشد.
این طور حرف نزن
بعد از تبعید امام از ترکیه به عراق که به حج مشرف شدم و از آنجا به عتبات عالیات رفتم و در نجف خدمت امام رسیدم پس از طرح مسائلی پیرامون حوزه علمیه عرض کردم: آقا بعد از این جریانات اکثر شاگردان شما متفرق شده اند و هر کدامشان به جایی رفته اند بعضی ها رفته اند به شهر خودشان بعضی ها دست از تحصیل کشیده اند. علمای کمی هم مانده اند که نسبت به تحصیل دلسرد شده اند چون درسهای دیگر نمی تواند درست ما را قانع کند... امام فرمودند باید درستان را بخوانید و کارتان را انجام دهید و از این حوادث هراس نداشته باشید وقتی من تکرار کردم درسهایی که موجود است اقناع کننده نیست فرمودند این طور حرف نزن که نسبت به آیات و اساتید این طور تعبیر شود که یعنی درسهای آنها نمی تواند قانع کننده باشد.
برداشتهایی از سیره امام خمینی (س)ج. 3صفحه 304