فصل چهاردهم: عدالت

‏ ‏

 

فصل چهاردهم: عدالت

 

 


برداشتهایی از سیره امام خمینی (س)ج. 3صفحه 305

برداشتهایی از سیره امام خمینی (س)ج. 3صفحه 306

به همۀ طلاب شهریۀ یکسان می دادند

‏وقتی امام به نجف وارد شدند علی رغم احاطه فوق العاده ای که بر مسایل فلسفی و‏‎ ‎‏معقول داشتند ترجیح دادند که اولین درس را به اصرار دوستان و شیفتگان از فقه شروع‏‎ ‎‏کنند. امام برای اینکه در حوزه نجف حساسیتهایی به وجود نیاید از گفتن درس و‏‎ ‎‏پرداختن شهریه و دامن زدن به مسایلی که غالباً شخصیتهای بالای حوزه برای خودشان‏‎ ‎‏ایجاد می نمایند پرهیز کردند. امام به عنوان مهمانی موقت و زائری که فعلاً توفیق‏‎ ‎‏زیارت اعتاب مقدسه نصیب ایشان شده است رفتار می کردند. تا اینکه بعد از مدتی به‏‎ ‎‏دلیل مراجعات زیادی که خدمت ایشان می شد و جمع شدن مقدار زیادی از‏‎ ‎‏وجوهات، تشخیص دادند که مناسب است شهریه بدهند و برای اولین بار در تاریخ‏‎ ‎‏حوزه نجف تبعیضی را که در تقسیم شهریه حاکم بود ملغی کردند. چون در حوزه نجف‏‎ ‎‏طلاب ایرانی و شاید عراقی را به عنوان نسل برتر می شناختند و طلاب غیرایرانی و‏‎ ‎‏غیر عرب مانند طلاب پاکستانی، هندی و افغانی را نسل دوم حساب کرده و به آنها‏‎ ‎‏شهریه کمتری می دادند.‏‎[1]‎

سدّ تبعیض را شکستند

‏امام در اولین ماه رمضان اقامت خود در نجف اشرف در سال 1344 بین عموم‏‎ ‎‏روحانیون و محصلین حوزه علمیه نجف اعم از ایرانی، افغانی، هندی، پاکستانی، عرب‏‎ ‎


برداشتهایی از سیره امام خمینی (س)ج. 3صفحه 307
‏و سایر کشورها وجوهی به عنوان مساعدت به طور مساوی تقسیم نمودند. به هر نفر‏‎ ‎‏اگر دارای همسر بود دو دینار و اگر نه، یک دینار پرداخت می کردند که بازتاب وسیع و‏‎ ‎‏شگفت آوری در سطح حوزه داشت، زیرا برای اولین بار بود که مرجع تقلیدی در نجف‏‎ ‎‏بین روحانیون ایرانی و غیرایرانی در تقسیم وجوهات فرق نمی گذاشت و همه را به طور‏‎ ‎‏مساوی می نگریست. به دنبال این اقدام امام، محصلان محروم و بی پناه غیرایرانی به‏‎ ‎‏ویژه افغانی و پاکستانی که سالیان درازی در حوزه نجف به جرم افغانی و پاکستانی ‏‎ ‎‏بودن تحقیر شده و نصف شهریه محصلان ایرانی را دریافت داشته بودند خشمگین و‏‎ ‎‏در مقام اعتراض برآمدند و برای گرفتن حق خود و پایان دادن به تبعیض نژادی در حوزه‏‎ ‎‏نجف دست به شورش زدند. سرانجام آنگاه که امام به جای تقسیم گاه و بیگاه، رسماً‏‎ ‎‏به شهریه دادن پرداخت و به عموم افراد حوزه بدون تبعیض و به طور مساوی ماهانه‏‎ ‎‏دادند دیگر علما نیز ناچار شدند به آن رسم غلط غیراسلامی که سالیان درازی در‏‎ ‎‏حوزه نجف حاکم بود پایان داده و به همه طلاب به طور مساوی ماهانه بپردازند.‏‎[2]‎

به همه یکسان بدهید

‏قبل از امام بین طلبه ها راجع به شهریه تبعیض نژادی بود. آقای حکیم به طلاب‏‎ ‎‏افغانی یک و نیم دینار می داد و به طلاب ایرانی سه دینار می داد، ولی امام وقتی به‏‎ ‎‏نجف آمدند به همه یکسان و علی السویه پولی را تقسیم کردند. برای ایشان طلبه ترک، ‏‎ ‎‏فارس، عرب، ایرانی و یا افغانی فرقی نداشت. امام به مرحوم آقای خلخالی فرمودند:‏‎ ‎‏«از طلاب امتحان کنید، بعد به همه کس یکسان بدهید و فرقی بین هیچ کس قرار‏‎ ‎‏ندهید.» بعد از این بود که سایر مراجع دیگر نجف مثل آقای حکیم و آقای خوئی هم‏‎ ‎‏که روش امام را دیدند، روششان را تغییر دادند.‏‎[3]‎

هندی یا ایرانی چه فرقی می کند؟

‏مدتی پس از ورود امام به نجف، به اصرار دوستان شروع به دادن شهریه کردند.‏


برداشتهایی از سیره امام خمینی (س)ج. 3صفحه 308

‏وقتی نوبت تقسیم اول رسید آقای شیخ نصرالله خلخالی که صرّاف بود و از طرف آقایان‏‎ ‎‏بروجردی و خوئی شهریه می داد به من تلفن کرد و گفت: «روال شهریه ای که ما از طرف‏‎ ‎‏آقای بروجردی و گاهی هم از طرف آقای خوانساری می دهیم این است که به طلاب‏‎ ‎‏ایرانی سه دینار می دهیم و به طلاب هندی، افغانی و پاکستانی یک و نیم یا دو دینار‏‎ ‎‏می دهیم، این را از امام بپرسید که روال ایشان چگونه است». تا رفتم مسأله را خدمت‏‎ ‎‏امام عرض کردم که آقای خلخالی این طور می گویند فرمودند: «نخیر، چه فرقی دارد که‏‎ ‎‏طلبه هندی باشد یا ایرانی؟ همه را سه دینار بدهید.» امام رکورد هزار ساله نجف را‏‎ ‎‏شکست.‏‎[4]‎

شهریه مساوی سامرا و نجف خود امتیاز است

‏سالی که امام در نجف اشرف بودند، این جانب در سامرا در کنار قبر مطهر‏‎ ‎‏حضرت امام علی النقی و امام حسن عسکری، علیهماالسلام، مشرف شده بودم. قصد‏‎ ‎‏ده روز کردم و با طلبه های مدرسۀ مرحوم آیت الله میرزای شیرازی نشست و برخاست‏‎ ‎‏داشتم. آنها از تمام عالمان و مراجع آن زمان گله مند بودند و می گفتند: «آیت الله حکیم‏‎ ‎‏و امام شهریه و جیرۀ فانی می دهند. ما در شهر غربت که اختلاف عقیده بین اهل سامرا‏‎ ‎‏و طلبه ها نیز هست، اگر موجودی نداشته باشیم، نه جنس نسیه می توانیم بگیریم و نه‏‎ ‎‏قرض. آقایان به نجف و قم بیشتر توجه دارند تا سامرا».‏

‏من این را خدمتی به طلبه ها، مخصوصاً به محافظان حرم مطهر آن دو امام بزرگوار‏‎ ‎‏دور افتاده دانستم. این موضوع را که آنها با وجود حوزۀ علمیۀ نجف، سامرا را انتخاب‏‎ ‎‏کرده اند و درس خوان به تمام معنا نیستند، ولی حرم آن دو امام را نمی گذارند که خلوت‏‎ ‎‏باشد و محل بازی بچه ها شود، به محضر امام در نجف رساندم. بعد از اینکه تمام ‏‎ ‎‏ماجرا را بدون کم و کاست تعریف نمودم، عرض کردم: «اگر امتیازی برای این طلبه ها‏‎ ‎‏قایل شوید و نصف دینار بر شهریۀ این آقایان اضافه کنید، تشویق می شوند و در آنجا‏‎ ‎‏دوام پیدا می کنند».‏

‏امام در آن زمان به طلبه های نجف سه دینار می دادند و به طلبه های سامرا هم سه‏‎ ‎


برداشتهایی از سیره امام خمینی (س)ج. 3صفحه 309
‏دینار. وقتی ایشان حرفهای مرا شنید، فرمودند: «خود شهریۀ مساوی دادن به طلبۀ نجف‏‎ ‎‏و سامرا، یک امتیاز است».‏

‏یعنی این در نجف زحمت بسیار می کشد و درس می خواند و آن در سامرا کمتر.‏‎ ‎‏مساوی گرفتن شهریه برای طلبۀ سامرا خود امتیازی به حساب می آمد. به این صورت، ‏‎ ‎‏علم و طلبه های فاضل را تشویق می کردند و خطی در مصرف بیت المال به دیگران‏‎ ‎‏می دادند.‏‎[5]‎

نجف مانند امام ندیده است

‏امام وجوهی را که در اختیار داشتند بین اشخاص (طلاب) مختلف به طور‏‎ ‎‏یکنواخت تقسیم می کردند و هیچ تمیزی برای کسی به دیگری قایل نبود. یکی از بزرگان‏‎ ‎‏نجف می گفت نجف تا به حال مانند امام را به خود ندیده است، زیرا بعضی مراجع‏‎ ‎‏امتیازاتی برای بعضی قایل بودند که گاهی جنبه های دیگری هم داشت ولی اصلاً این‏‎ ‎‏معنی در نظر امام نبود.‏‎[6]‎

مانند طلبه ای با او رفتار کنید

‏وقتی امام از عراق قصد کویت را داشتند در مرز کویت نماز خواندند. همه کسانی‏‎ ‎‏که با امام بودند گریه می کردند. چون نمی توانستند باور کنند که بدون امام به عراق‏‎ ‎‏باز می گردند امام فرمودند: من پولی در منزل در دستمالی جا گذاشته ام که مربوط به‏‎ ‎‏زندگی و وضع شخصی من است بعد وصیتنامه ای نوشتند و چهار نفر را وصی خود‏‎ ‎‏کردند که من هم یکی از آنها بودم. امام در این وصیتنامه نوشته بودند بعد از من با خانم‏‎ ‎‏مثل یک طلبه رفتار کنید و به اندازه ای که زندگی یک طلبه خرج دارد از سهم امام هم به‏‎ ‎‏او بدهید. امام این وصیتنامه را وقتی نوشته بودند که هنوز تصمیم مهاجرت از عراق‏‎ ‎‏نداشتند ولی منزلشان در محاصره بعثی ها بود و از طرف رژیم ملحد بعث بگیر و ببندها‏‎ ‎‏شروع شده بود و لذا امام احساس خطر کرده و این را نوشتند و در پاکتی گذاشتند و در‏‎ ‎


برداشتهایی از سیره امام خمینی (س)ج. 3صفحه 310
‏بسته به من دادند. وقتی از عراق رفتند به من گفتند نامه را باز کنید.‏‎[7]‎

پدرم مخارج متوسط زندگی مرا می دهد

‏امام با اینکه مبالغ هنگفتی با کم و زیادش در اختیارشان قرار می گرفت ولی نه‏‎ ‎‏زندگی خودشان تغییر پیدا کرده بود و نه زندگی فرزندشان حاج آقا مصطفی. من چند‏‎ ‎‏سفر مشرف به عتبات شدم چون در نجف با مرحوم حاج آقا مصطفی زیاد رفت و آمد‏‎ ‎‏می کردیم لذا گاهگاهی ایشان مرا دعوت به ناهار و شام می کردند. یک روز مطلبی را که‏‎ ‎‏در مورد حاج آقا مصطفی شنیده بودم از ایشان پرسیدم. به ایشان گفتم شنیده ام که شما‏‎ ‎‏از آقایان دیگر هم شهریه می گیرید، خوب چه ضرورتی دارد که شما از مراجع دیگر‏‎ ‎‏شهریه می گیرید؟ مگر شما احتیاجی دارید؟ نیازی دارید، ایشان پس از یک تبسمی به‏‎ ‎‏من گفتند که فلانی پدرم فقط مخارج متوسط زندگی مرا می پردازد. مخارج غذا، اجاره‏‎ ‎‏خانه را به صورت متوسط، ولی من احتیاج به کتاب دارم برای خرید کتاب بودجه ای‏‎ ‎‏ندارم. لذا مجبورم شهریۀ مراجع دیگر را بپذیرم.‏‎[8]‎

مخارج اضافه نمی داد

‏مرحوم آقا مصطفی می بایست هفته به هفته به خدمت آقا می آمد و خرج هفته اش‏‎ ‎‏را می گرفت. به هیچ وجه امام مخارج اضافه به او نمی داد. لذا وقتی حاج آقا مصطفی‏‎ ‎‏خواست به مکه برود با پول خانه ای که در قم فروخته بود و مقدار پولی که از خانمش‏‎ ‎‏بود به مکه رفت.‏‎[9]‎

این عبا را عاریه کردم

‏یک روز در فصل پاییز مرحوم حاج آقا مصطفی را دیدم که یک عبای کهنه رَشتی را‏‎ ‎‏به دوش انداخته است با شوخی به او گفتم این عبا را از کهنه فروشی خریده ای؟ گفت‏‎ ‎


برداشتهایی از سیره امام خمینی (س)ج. 3صفحه 311
‏این عبا مال یکی از رفقای رشتی است (آن مرد همسایه ایشان بود) من دیدم هوا خیلی‏‎ ‎‏سرد شده و من هم عبای زمستانی ندارم این عبا را از او عاریه گرفتم بعد به من گفت‏‎ ‎‏فلانی آیا نمی یابست همه ما جمع شویم و یک امیرالمؤمنین ثانی‏*‎[10]‎‏ بتراشیم؟‏‎[11]‎

نمی توانم پولی به تو بدهم

‏امام در مسأله بیت المال خیلی به خودشان سخت می گرفتند. به حاج احمد آقا‏‎ ‎‏وقتی که هنوز معمّم نشده بود فرموده بودند: «من نمی توانم پولی به عنوان شهریه به تو‏‎ ‎‏بدهم مگر اینکه معمم بشوی.» لذا تا وقتی که حاج احمد آقا معمم نبود چه در ایران و‏‎ ‎‏چه در نجف والده شان از پول شخصی ای که داشت به ایشان می داد ولی وقتی معمم‏‎ ‎‏شد امام مثل همه طلبه ها و به اندازه همه به او شهریه می دادند. امام با حاج آقا‏‎ ‎‏مصطفی هم همین طور برخورد می کردند و فرقی بین او و دیگران قایل نمی شدند.‏‎[12]‎

برای فرزندتان ماهیان قرار می دهیم

‏بنده زاده ای داشتم به نام شیخ محمد حسن در سن سیزده سالگی معمم شد فردای‏‎ ‎‏آن روز که ملبس به لباس روحانیت شد، مقسّم حضرت امام تشریف آورد و گفت امام‏‎ ‎‏فرموده اند چون آقازاده تان معمم شده است، از این جهت از همین ماه برایشان ماهیانه‏‎ ‎‏قرار می دهیم.‏‎[13]‎

به فرزندشان مثل همه شهریه می دادند

‏امام در آن بخش از مسایلی که مربوط به کل جامعه روحانیت و حوزه های دینی‏‎ ‎‏می شد، فرزندشان را یک طلبه حساب می کردند به همان اندازه به فرزند خود شهریه‏‎ ‎


برداشتهایی از سیره امام خمینی (س)ج. 3صفحه 312
‏می دادند که طلاب دیگر شهریه می گرفتند، و به همان اندازه در رفع نیاز زندگی‏‎ ‎‏فرزندشان تلاش می کردند که در رفع نیاز دیگر طلاب کمک و مساعدت می کردند. امام‏‎ ‎‏فرزندشان را به مثابه یک طلبه و روحانی که در جمع دیگر روحانیون در حوزه های علمیه‏‎ ‎‏اشتغال داشتند به حساب می آوردند.‏‎[14]‎

هیچ فرقی نیست

‏امام همیشه به ما می گفتند بین شما و کارگری که در منزل کار می کند هیچ فرقی‏‎ ‎‏نیست.‏‎[15]‎

اگر بتوانند به هر دو کمک می کنند

‏امام تفاوتی بین نزدیکان خود و غریبه ها نمی گذاشتند. اگر یکی از بستگان ایشان‏‎ ‎‏حاجتی داشت و غریبه ای هم همان حاجت را داشت آقا هر دو را مساوی قرار‏‎ ‎‏می دادند. مثلاً اگر فلان کس که نسبت نزدیکی با ایشان دارد، برای هزینۀ ازدواج به‏‎ ‎‏پنجاه هزار تومان پول احتیاج داشت و غریبه ای هم به پنجاه هزار تومان نیازمند بود، آقا‏‎ ‎‏اگر می توانستند، به هر دو کمک می کردند. و اگر نمی توانستند به هیچ یک‏‎ ‎‏نمی کردند.‏‎[16]‎

کسی به من چنین اجازه ای نداده

‏زمانی که امام در پاریس تشریف داشتند، می خواستم به حضورشان مشرف شوم.‏‎ ‎‏یکی از بستگان نزدیک ایشان که با ما هم نسبت دارد، نامه ای به من داد و گفت که‏‎ ‎‏حاجتی دارد. به او گفتم: «نوع این حاجتها زیاد است و فکر نمی کنم که امام قبول‏‎ ‎‏کنند. چون گرفتاری زیاد است و اگر امکانش باشد امام باید به همه کمک کنند؛ اگر‏‎ ‎‏من اسم شما را به طور خاص ببرم فکر نمی کنم ایشان قبول کنند. لااقل می دانم از بنده‏‎ ‎


برداشتهایی از سیره امام خمینی (س)ج. 3صفحه 313
‏قبول نمی کنند.» او گفت: «من کس دیگری را ندارم. حالا که شما به پاریس می روید، ‏‎ ‎‏این مطلب را خدمت آقا بگویید.» وقتی در پاریس خدمت امام مشرف شدم نامه را‏‎ ‎‏درآوردم و گفتم: «آقا! مطلب نامه این است. اگر اجازه می دهید، نامه را بخوانم.» امام‏‎ ‎‏فرمودند: «من این امکان را ندارم که به او کمک کنم. چون هستند کسانی که مشابه‏‎ ‎‏ایشان هستند. یا باید به همه این کمک بشود، یا اینکه به خاص او صلاح نیست و من‏‎ ‎‏نمی توانم این کار را بکنم.»‏

‏عرض کردم: «بعضی پولهاست که متعلق به جنابعالی است که مقلدانتان به من‏‎ ‎‏می دهند تا به شما بدهم. اجازه می دهید از این پولها به این آقا بدهم تا بعداً اگر‏‎ ‎‏توانست بپردازد؟ (سهم امام مصارف خاصی دارد که بدون اجازه نمی توان به هر کسی‏‎ ‎‏داد و مرجع تقلید باید تصمیم بگیرد) و اگر هم نتوانست که خیلی ها از جنابعالی‏‎ ‎‏بهره های زیادی برده اند.» ایشان بعد از مقداری تأمل، سرشان را بلند کرده و فرمودند:‏‎ ‎‏کسی به من چنین اجازه ای نداده.‏

‏بنده هم وقتی به ایران آمدم، جریان را به آن آقا گفتم. در ابتدا خیال می کردم که‏‎ ‎‏ناراحت می شود، اما بدش نیامد و گفت: «بارک الله! عجب آدمی است! راست‏‎ ‎‏می گویند. دیگران هم هستند. خوب، ایشان از کجا بیاورند که به همه کمک کنند؟»‏‎[17]‎

نمی دانیم کدام را بیشتر دوست دارند

‏امام همه اولادشان را به یک نظر نگاه می کنند و به همه به یک اندازه محبت دارند‏‎ ‎‏به طوری که ما بعد از این همه سال هنوز متوجه نشده ایم که امام کدام فرزندشان را‏‎ ‎‏بیشتر دوست دارند.‏‎[18]‎

همان مقدار همیشگی تشییع کردند

‏پیرمرد متدین و صادق القولی به نام شیخ جمال که در «شارع الرسول» تقریباً جنب‏‎ ‎‏منزل امام مغازه ادوات و لوازم برقی داشت نقل می کرد: مکرراً مشاهده می کردم که امام‏‎ ‎


برداشتهایی از سیره امام خمینی (س)ج. 3صفحه 314
‏در تشییع بعضی از شخصیتهای بزرگ که شرکت می کردند فقط تا نزدیک صحن مطهر‏‎ ‎‏می آمدند و قبل از ورود به صحن امیرالمؤمنین به منزل مراجعه می فرمودند. اتفاقاً در‏‎ ‎‏روز فوت حاج آقا مصطفی در این موضوع دقیق شدم و با کمال تعجب مشاهده کردم‏‎ ‎‏که حتی در همان روز همین برنامه نیز تکرار شد و امام عزیز از دسته رفته اش را تا در‏‎ ‎‏صحن تشییع کرد و سپس به منزل مراجعت فرمود.‏‎[19]‎

هیچ امتیازی قائل نشدند

‏از خاطرات بسیار جالبی که از آن روزها دارم شرکت امام در مراسم تشییع جنازه‏‎ ‎‏فرزندشان است. اصولاً ایشان بسیار کم در مراسم تدفین و یا نماز میت شرکت‏‎ ‎‏می کردند، مگر در موارد استثنایی که فرد فوت شده از شخصیتهای والای جامعه‏‎ ‎‏روحانیت و یا از دوستان و یارانشان بود. شکل شرکتشان نیز بدینگونه بود که از حدود‏‎ ‎‏پنج دقیقه قبل از حرکت جنازه حضور پیدا می کردند و بعد از اینکه جنازه حرکت داده‏‎ ‎‏می شد، مسافتی حدود بیست تا سی متر را بدنبال جنازه رفته و سپس خود را به کناری‏‎ ‎‏کشیده و سوار تاکسی می شدند و به خانه برمی گشتند. آن روز در مراسم تشییع جنازه‏‎ ‎‏فرزندشان هم همین رفتار را انجام داده و هیچ گونه امتیازی قائل نشدند.‏‎[20]‎

تا در صحن شرکت کردند

‏امام در قم هیچوقت در نماز میت علما شرکت نمی کردند. البته هنگام تشییع‏‎ ‎‏جنازه تا در صحن می آمدند ولی از همان جا برمی گشتند. چون اگر می ماندند طلبه ها‏‎ ‎‏اصرار می کردند که ایشان نماز بخوانند و امام هم نمی خواستند. البته گاهی هم به‏‎ ‎‏واسطۀ اصرار فراوان قبول می کردند ولی به طور عادی این طور نبود که تا آخر مراسم‏‎ ‎‏شرکت کنند. حتی در تشییع جنازۀ مرحوم صدر و مرحوم خوانساری، مرحوم حجت، ‏‎ ‎‏مرحوم آقای بروجردی، مرحوم فیض و مرحوم کبیر که همه از علمای بزرگ بودند، ایشان‏‎ ‎‏فقط تا در صحن حرم حضرت معصومه(س) در مراسم شرکت کرده و از آنجا‏‎ ‎


برداشتهایی از سیره امام خمینی (س)ج. 3صفحه 315
‏برمی گشتند.‏‎[21]‎

مثل همه یک فاتحه می خواندند

‏پس از شهادت مرحوم حاج آقا مصطفی، امام تا تقریباً شب چهلم وفات آقا‏‎ ‎‏مصطفی هر شب بر سر قبر ایشان می رفتند و فاتحه می خواندند لکن پس از چهلم، ‏‎ ‎‏شبهای جمعه که به حرم مشرف می شدند سر قبر حاج آقا مصطفی می رفتند. و روش‏‎ ‎‏ایشان هم خیلی معمولی بود برای همه اموات یک فاتحه می خواندند و بلافاصله بلند‏‎ ‎‏می شدند. از اول همین کار را کردند و تا آخری که در نجف بودند هم همینطور عمل‏‎ ‎‏می کردند.‏‎[22]‎

فرقی بین اینها نیست

‏یک روز پسر یکی از وزرا شهید شده بود به امام عرض کردند که آقا برای شهادت‏‎ ‎‏ایشان یک پیام بدهید. امام فرمودند: به خاطر اینکه وزیر است می گویید پیام بدهم‏‎ ‎‏شما فکر می کنید تنها پسر ایشان شهید شده است. تمام این شهدا فرزندان من هستند‏‎ ‎‏و من اگر بخواهم پیام بدهم باید برای همه آنان پیام بدهم و برای من فرقی بین اینها‏‎ ‎‏نیست.‏‎[23]‎

تفاوتی در رفتارشان نبود

‏برخورد امام با شاگردانشان یکسان بود. رفتار ایشان نسبت به بعضی از آنها که‏‎ ‎‏بیشتر به ایشان اظهار علاقه می کردند و از سابقه بیشتری برخوردار بودند با دیگران‏‎ ‎‏تفاوتی نداشت. حتی شاگردانشان را بر دیگر طلاب ترجیح نمی دادند. من از قدیم با‏‎ ‎‏ایشان مأنوس و علاقه مند و از شاگردان سابقه دار و حتی مروج ایشان بودم، اما رفتار‏‎ ‎‏امام با من درست مانند سایر طلاب بود و برخورد طبیعی و عادی داشتند و من همین‏‎ ‎


برداشتهایی از سیره امام خمینی (س)ج. 3صفحه 316
‏صفت را یکی از محسّنات ایشان می دانستم و نه تنها از این رفتار امام ناراحت‏‎ ‎‏نمی شدم بلکه به ایشان بیشتر علاقه مند می شدم.‏‎[24]‎

دقت کنید تبعیض نباشد

‏به دعوت قرارگاه خاتم الانبیاء(ص) مستمراً از حضرات آقایان اعضای بیت امام‏‎ ‎‏دعوت می شد که در محفل رزمندگان اسلام در جبهه ها حضور یابند که این عزیزان نیز‏‎ ‎‏با حضور خود و ابلاغ اسلام و اعطای هدایای حضرت امام به رزمندگان اسلام‏‎ ‎‏شور و حال دیگری به جبهه ها می دادند. در عملیات بدر نیز دو تن از این بزرگواران به‏‎ ‎‏نامهای شهید حجةالاسلام و المسلمین موسوی و شهید حجةالاسلام و المسلمین‏‎ ‎‏سلیمی در منطقۀ عملیاتی بدر در جزایر مجنون حضور یافتند و با سخنرانی و ابلاغ‏‎ ‎‏سلام امام و اهدای سکه های تبرّکی، رزمندگان را تشویق به ادامه عملیات می نمودند.‏‎ ‎‏در مراجعت، این عزیزان در ابتدای پل سید الشهدا در اثر بمباران دشمن بعثی به درجۀ‏‎ ‎‏رفیع شهادت نایل شدند و اجساد مطهرشان به تهران منتقل شد. وقتی خبر شهادت آنان‏‎ ‎‏به امام عرض شد فرمودند: «مبادا از این جهت که این شهدای عزیز منسوب به بیت من‏‎ ‎‏هستند در تبلیغات مربوط به آنها در رسانه ها و صدا و سیما رعایت عدالت نشود. دقت‏‎ ‎‏کنید تبلیغ این شهدا با شهدای دیگر تفاوتی نداشته باشد».‏‎[25]‎

دقت شود تفاوتی نباشد

‏یکبار حاج احمد آقا به مجلس تلفن کرده و گفتند امام فرمودند در نطقهای قبل از‏‎ ‎‏دستور بیشتر روی فداکاریهای نیروی هوایی و خلبانها تکیه شده است ضمن اینکه‏‎ ‎‏ایشان از شهامت و رشادت و فداکاری خلبانها بسیار خوشحال و راضی هستند ولی‏‎ ‎‏این رضایت را به طور یکنواخت نسبت به تمام ارتش اعم از زمینی، دریایی، هوایی و‏‎ ‎‏سپاه و ژاندارمری دارند. لذا فرموده اند دقت شود تفاوتی در برخوردها نباشد.‏‎[26]‎


برداشتهایی از سیره امام خمینی (س)ج. 3صفحه 317
جریان آن شکایت از من چه شد؟

‏در دو مورد که الان نظرم هست امام خیلی قاطعانه نظر دادند. یکی مسأله عملیات‏‎ ‎‏مرصاد بود که امام در آنجا قاطعانه وارد شدند. دوم کسی که از امام شکایت کرده بود که‏‎ ‎‏شما به من ضرر زده اید و باید جبران کنید. این شکایت در دادگستری بدست نمی دانم‏‎ ‎‏کدام حلال زاده ای افتاده بود که او هم برای امام ابلاغ فرستاده بود که جناب آقای‏‎ ‎‏روح الله مصطفوی، شما ساعت فلان به دادگاه بیایید از شما شکایت کرده اند و شما‏‎ ‎‏توضیح بدهید یا وکیل تان را بفرستید توضیح بدهد. از بیت امام به من تلفن کردند که‏‎ ‎‏این چیست؟ گفتم نمی دانم بفرستید ببینم چیست. وقتی فرستادند دیدم بنده خدایی که‏‎ ‎‏شکایت کرده یک خرمشهری است، شکایت کرده از امام که شما نود و چند هزار تومان‏‎ ‎‏باید به من بدهید، یا نهصد و چند هزار تومان باید به من بدهید. (مبلغ ادعایی او زیر‏‎ ‎‏یک میلیون بود.) توضیحی که داده بود این بود که خرمشهر مورد تهاجم صدامیان بود و‏‎ ‎‏ما اسباب و اثاثیه مان را جمع کرده بودیم و می خواستیم از شهر برویم ولی شما گفتید‏‎ ‎‏رفتن از شهر خلاف شرع است و ما ماندیم و عراقی ها آمدند و کوبیدند و آن اثاثیه‏‎ ‎‏همه اش از بین رفت لذا حالا شما باید پول آن را بدهید. من به رئیس دادگستری آن‏‎ ‎‏وقت گفتم آیا این قابل طرح است؟ اصلاً قابل تعقیب است؟ شکایت است؟ گفت‏‎ ‎‏والله من خبر ندارم. بنده خدایی نوشته و داده دست دادیار، او هم نوشته داده به مأمور. او‏‎ ‎‏هم آورده به بیت امام داده است. از نظر ما این اصلاً قابل تعقیب نبود. نه از این جهت‏‎ ‎‏که مربوط به امام بود، بلکه به این دلیل که این اصلاً شکایت نیست. کسی مسأله ای‏‎ ‎‏گفته اینهم عمل کرده متضرر شده حالا آمده بعد از مدتی وقتی امام از من پرسید آن‏‎ ‎‏شکایت چه شد؟ گفتم جریانش این بود. امام فرمودند یک چیزی می گفتید می دادیم‏‎ ‎‏به ایشان. گفتم که آقا اگر به این عنوان از شما پول بگیرند و مشهور بشود یک کسی‏‎ ‎‏شکایت کرده آنهم شکایتش این بوده و امام خسارت او را داده، شما از عهده‏‎ ‎‏برنمی آیید چون تمام مناطق جنگی شاکی شما می شوند و شما باید به همه آنها هم پول‏‎ ‎‏بدهید. شما اجازه بفرمایید یک چیزی برایش بدهند. امام این را پسندیدند. ایشان تا‏‎ ‎‏اینجا دنبال قضیه بود. به جای اینکه بگوید این فلان، فلان شده کیست؟ این مأمور‏‎ ‎‏کیست؟ که این را برای من آورده یا مثلاً حالا او نفهمیده شکایت مرا کرده یا این مأمور‏‎ ‎


برداشتهایی از سیره امام خمینی (س)ج. 3صفحه 318
‏کی بود که این کار را کرد؟ برعکس، امام پرسیدند شکایت چی شد؟ کجا رفت؟ منتظر‏‎ ‎‏بود که مثلاً محکوم بشود پول را از او بخواهیم و به آن فرد بدهد.‏‎[27]‎

عدالت اسلامی را برقرار می کنیم

‏امام در ملاقاتی که خانواده های کرد روستای قارنا از شهرستان مهاباد با ایشان‏‎ ‎‏داشتند فرمودند: «ما عدالت اسلامی را می خواهیم در این مملکت برقرار کنیم.‏‎ ‎‏اسلامی که راضی نمی شود حتی به یک زن یهودی که در پناه اسلام است تعدی بشود.‏‎ ‎‏اسلامی را می خواهیم که آن شخص اولش و آن فرد آخرش در مقابل قانون مساوی‏‎ ‎‏باشند».‏‎[28]‎

اگر تخلّفی مشاهده کردید

‏در ملاقاتی که با امام داشتم گزارشی از کار سازمان بازرسی کل کشور خدمت‏‎ ‎‏ایشان ارایه شد. امام فرمودند: «کار بازرسی نهادهای انقلابی را باید در اولویت قرار‏‎ ‎‏دهید و اگر ضمن بازرسیها مشاهده کردید که یکی از افراد منتسب به انقلاب اعم از‏‎ ‎‏روحانی و غیر روحانی مرتکب تخلّفی شده بلافاصله او را تحویل مقامات قضایی‏‎ ‎‏بدهید تا شورای عالی قضایی به کار او رسیدگی کند».‏‎[29]‎

اگر به تخلفات برسید

‏روزی که اعضای ستاد پیگیری فرمان امام خدمت ایشان رسیدند وقتی آقای‏‎ ‎‏موسوی اردبیلی حال امام را پرسیدند امام فرمودند: «الحمدالله» و سپس رو کردند به ما‏‎ ‎‏و فرمودند: «اگر ان شاءالله شما کارها را خوب انجام بدهید و به تخلفات برسید!»‏‎[30]‎


برداشتهایی از سیره امام خمینی (س)ج. 3صفحه 319

‎ ‎

برداشتهایی از سیره امام خمینی (س)ج. 3صفحه 320

  •  ـ حجةالاسلام و المسلمین دعائی ـ مصاحبه مؤلف ـ 5 / 5 / 81.
  • ـ حجةالاسلام و المسلمین سید حمید روحانی ـ بررسی و تحلیلی از نهضت امام خمینی ـ ج 2.
  • ـ آیت الله محمد یزدی ـ روزنامه کیهان ـ ش 15234 ـ 6.
  •  ـ حجةالاسلام و المسلمین فرقانی.
  •  ـ حجةالاسلام و المسلمین عبد المجید ایروانی -  پا به پای آفتاب -  ج 2 -  ص 287.
  • . آیت الله خاتم یزدی – سرگذشتهای ویژه از زندگی امام خمینی – ج 2 – ص 148
  •  ـ پیشین.
  •  ـ آیت الله فاضل لنکرانی -  پا به پای آفتاب -  ج 4 -  ص 72 و 73.
  •  ـ حجةالاسلام و المسلمین ناصری -  سرگذشتهای ویژه از زندگی امام خمینی -  ج 4 -  ص 133.
  • * ـ  منظور مرحوم حاج آقا مصطفی این بود که امام مانند رفتار جدش علی(ع) با برادر خودش عقیل -  هیچ فرقی بین او و سایر طلاب در پرداخت شهریه نمی گذارد لذا او با اینکه فرزند امام است پول تهیه یک عبای زمستانی را ندارد و ناچار می شود از همسایه اش آن را امانت بگیرد.
  •  ـ آیت الله محمدی گیلانی.
  •  ـ حجةالاسلام و المسلمین فرقانی.
  •  ـ حجةالاسلام و المسلمین انصاری اراکی -  پا به پای آفتاب -  ج 2 -  ص 278.
  •  ـ حجةالاسلام و المسلمین دعائی -  مصاحبه مؤلف -  5 / 5 / 81.
  •  ـ فریده مصطفوی -  زن روز -  ش 966.
  •  ـ حجةالاسلام و المسلمین حسن ثقفی -  پا به پای آفتاب -  ج 1 -  ص 148.
  •  ـ حجةالاسلام و المسلمین حسن ثقفی -  پا به پای آفتاب -  ج 1 -  ص 149.
  •  ـ فریده مصطفوی -  روزنامه اطلاعات -  11 / 12 / 60.
  •  ـ حجةالاسلام و المسلمین سید مجتبی رودباری -  صحیفه دل -  ج 1 -  ص 83.
  •  ـ حجةالاسلام و المسلمین دعائی -  روزنامه اطلاعات -  3 / 8 / 59.
  •  ـ آیت الله صادق خلخالی -  پا به پای آفتاب -  ج 3 -  ص 52.
  •  ـ آیت الله خاتم یزدی.
  •  ـ سید رحیم میریان -  مصاحبه مؤلف.
  •  ـ آیت الله ابراهیم امینی -  سرگذشتهای ویژه از زندگی امام خمینی -  ج 4 -  ص 108.
  •  ـ غلامعلی رجائی -  شریک صلوات.
  •  ـ حجةالاسلام  والمسلمین هاشمی رفسنجانی -  روزنامه اطلاعات -  5 / 7 / 59.
  •  ـ آیت الله موسوی اردبیلی -  روزنامۀ جمهوری اسلامی.
  •  ـ روزنامۀ کیهان -  25 / 6 / 58 و محضر نور -  ج 1 -  ص 202.
  •  ـ حجةالاسلام و المسلمین محقق داماد -  روزنامۀ اطلاعات -  7 / 9 / 60 محضر نور -  ج 1 -  ص 557.
  •  ـ آیت الله امامی کاشانی -  روزنامۀ کیهان -  8 / 10 / 61 محضر نور -  ج 2 -  ص 100.