فصل چهاردهم: عدالت
برداشتهایی از سیره امام خمینی (س)ج. 3صفحه 305
برداشتهایی از سیره امام خمینی (س)ج. 3صفحه 306
به همۀ طلاب شهریۀ یکسان می دادند
وقتی امام به نجف وارد شدند علی رغم احاطه فوق العاده ای که بر مسایل فلسفی و معقول داشتند ترجیح دادند که اولین درس را به اصرار دوستان و شیفتگان از فقه شروع کنند. امام برای اینکه در حوزه نجف حساسیتهایی به وجود نیاید از گفتن درس و پرداختن شهریه و دامن زدن به مسایلی که غالباً شخصیتهای بالای حوزه برای خودشان ایجاد می نمایند پرهیز کردند. امام به عنوان مهمانی موقت و زائری که فعلاً توفیق زیارت اعتاب مقدسه نصیب ایشان شده است رفتار می کردند. تا اینکه بعد از مدتی به دلیل مراجعات زیادی که خدمت ایشان می شد و جمع شدن مقدار زیادی از وجوهات، تشخیص دادند که مناسب است شهریه بدهند و برای اولین بار در تاریخ حوزه نجف تبعیضی را که در تقسیم شهریه حاکم بود ملغی کردند. چون در حوزه نجف طلاب ایرانی و شاید عراقی را به عنوان نسل برتر می شناختند و طلاب غیرایرانی و غیر عرب مانند طلاب پاکستانی، هندی و افغانی را نسل دوم حساب کرده و به آنها شهریه کمتری می دادند.
سدّ تبعیض را شکستند
امام در اولین ماه رمضان اقامت خود در نجف اشرف در سال 1344 بین عموم روحانیون و محصلین حوزه علمیه نجف اعم از ایرانی، افغانی، هندی، پاکستانی، عرب
برداشتهایی از سیره امام خمینی (س)ج. 3صفحه 307
و سایر کشورها وجوهی به عنوان مساعدت به طور مساوی تقسیم نمودند. به هر نفر اگر دارای همسر بود دو دینار و اگر نه، یک دینار پرداخت می کردند که بازتاب وسیع و شگفت آوری در سطح حوزه داشت، زیرا برای اولین بار بود که مرجع تقلیدی در نجف بین روحانیون ایرانی و غیرایرانی در تقسیم وجوهات فرق نمی گذاشت و همه را به طور مساوی می نگریست. به دنبال این اقدام امام، محصلان محروم و بی پناه غیرایرانی به ویژه افغانی و پاکستانی که سالیان درازی در حوزه نجف به جرم افغانی و پاکستانی بودن تحقیر شده و نصف شهریه محصلان ایرانی را دریافت داشته بودند خشمگین و در مقام اعتراض برآمدند و برای گرفتن حق خود و پایان دادن به تبعیض نژادی در حوزه نجف دست به شورش زدند. سرانجام آنگاه که امام به جای تقسیم گاه و بیگاه، رسماً به شهریه دادن پرداخت و به عموم افراد حوزه بدون تبعیض و به طور مساوی ماهانه دادند دیگر علما نیز ناچار شدند به آن رسم غلط غیراسلامی که سالیان درازی در حوزه نجف حاکم بود پایان داده و به همه طلاب به طور مساوی ماهانه بپردازند.
به همه یکسان بدهید
قبل از امام بین طلبه ها راجع به شهریه تبعیض نژادی بود. آقای حکیم به طلاب افغانی یک و نیم دینار می داد و به طلاب ایرانی سه دینار می داد، ولی امام وقتی به نجف آمدند به همه یکسان و علی السویه پولی را تقسیم کردند. برای ایشان طلبه ترک، فارس، عرب، ایرانی و یا افغانی فرقی نداشت. امام به مرحوم آقای خلخالی فرمودند: «از طلاب امتحان کنید، بعد به همه کس یکسان بدهید و فرقی بین هیچ کس قرار ندهید.» بعد از این بود که سایر مراجع دیگر نجف مثل آقای حکیم و آقای خوئی هم که روش امام را دیدند، روششان را تغییر دادند.
هندی یا ایرانی چه فرقی می کند؟
مدتی پس از ورود امام به نجف، به اصرار دوستان شروع به دادن شهریه کردند.
برداشتهایی از سیره امام خمینی (س)ج. 3صفحه 308
وقتی نوبت تقسیم اول رسید آقای شیخ نصرالله خلخالی که صرّاف بود و از طرف آقایان بروجردی و خوئی شهریه می داد به من تلفن کرد و گفت: «روال شهریه ای که ما از طرف آقای بروجردی و گاهی هم از طرف آقای خوانساری می دهیم این است که به طلاب ایرانی سه دینار می دهیم و به طلاب هندی، افغانی و پاکستانی یک و نیم یا دو دینار می دهیم، این را از امام بپرسید که روال ایشان چگونه است». تا رفتم مسأله را خدمت امام عرض کردم که آقای خلخالی این طور می گویند فرمودند: «نخیر، چه فرقی دارد که طلبه هندی باشد یا ایرانی؟ همه را سه دینار بدهید.» امام رکورد هزار ساله نجف را شکست.
شهریه مساوی سامرا و نجف خود امتیاز است
سالی که امام در نجف اشرف بودند، این جانب در سامرا در کنار قبر مطهر حضرت امام علی النقی و امام حسن عسکری، علیهماالسلام، مشرف شده بودم. قصد ده روز کردم و با طلبه های مدرسۀ مرحوم آیت الله میرزای شیرازی نشست و برخاست داشتم. آنها از تمام عالمان و مراجع آن زمان گله مند بودند و می گفتند: «آیت الله حکیم و امام شهریه و جیرۀ فانی می دهند. ما در شهر غربت که اختلاف عقیده بین اهل سامرا و طلبه ها نیز هست، اگر موجودی نداشته باشیم، نه جنس نسیه می توانیم بگیریم و نه قرض. آقایان به نجف و قم بیشتر توجه دارند تا سامرا».
من این را خدمتی به طلبه ها، مخصوصاً به محافظان حرم مطهر آن دو امام بزرگوار دور افتاده دانستم. این موضوع را که آنها با وجود حوزۀ علمیۀ نجف، سامرا را انتخاب کرده اند و درس خوان به تمام معنا نیستند، ولی حرم آن دو امام را نمی گذارند که خلوت باشد و محل بازی بچه ها شود، به محضر امام در نجف رساندم. بعد از اینکه تمام ماجرا را بدون کم و کاست تعریف نمودم، عرض کردم: «اگر امتیازی برای این طلبه ها قایل شوید و نصف دینار بر شهریۀ این آقایان اضافه کنید، تشویق می شوند و در آنجا دوام پیدا می کنند».
امام در آن زمان به طلبه های نجف سه دینار می دادند و به طلبه های سامرا هم سه
برداشتهایی از سیره امام خمینی (س)ج. 3صفحه 309
دینار. وقتی ایشان حرفهای مرا شنید، فرمودند: «خود شهریۀ مساوی دادن به طلبۀ نجف و سامرا، یک امتیاز است».
یعنی این در نجف زحمت بسیار می کشد و درس می خواند و آن در سامرا کمتر. مساوی گرفتن شهریه برای طلبۀ سامرا خود امتیازی به حساب می آمد. به این صورت، علم و طلبه های فاضل را تشویق می کردند و خطی در مصرف بیت المال به دیگران می دادند.
نجف مانند امام ندیده است
امام وجوهی را که در اختیار داشتند بین اشخاص (طلاب) مختلف به طور یکنواخت تقسیم می کردند و هیچ تمیزی برای کسی به دیگری قایل نبود. یکی از بزرگان نجف می گفت نجف تا به حال مانند امام را به خود ندیده است، زیرا بعضی مراجع امتیازاتی برای بعضی قایل بودند که گاهی جنبه های دیگری هم داشت ولی اصلاً این معنی در نظر امام نبود.
مانند طلبه ای با او رفتار کنید
وقتی امام از عراق قصد کویت را داشتند در مرز کویت نماز خواندند. همه کسانی که با امام بودند گریه می کردند. چون نمی توانستند باور کنند که بدون امام به عراق باز می گردند امام فرمودند: من پولی در منزل در دستمالی جا گذاشته ام که مربوط به زندگی و وضع شخصی من است بعد وصیتنامه ای نوشتند و چهار نفر را وصی خود کردند که من هم یکی از آنها بودم. امام در این وصیتنامه نوشته بودند بعد از من با خانم مثل یک طلبه رفتار کنید و به اندازه ای که زندگی یک طلبه خرج دارد از سهم امام هم به او بدهید. امام این وصیتنامه را وقتی نوشته بودند که هنوز تصمیم مهاجرت از عراق نداشتند ولی منزلشان در محاصره بعثی ها بود و از طرف رژیم ملحد بعث بگیر و ببندها شروع شده بود و لذا امام احساس خطر کرده و این را نوشتند و در پاکتی گذاشتند و در
برداشتهایی از سیره امام خمینی (س)ج. 3صفحه 310
بسته به من دادند. وقتی از عراق رفتند به من گفتند نامه را باز کنید.
پدرم مخارج متوسط زندگی مرا می دهد
امام با اینکه مبالغ هنگفتی با کم و زیادش در اختیارشان قرار می گرفت ولی نه زندگی خودشان تغییر پیدا کرده بود و نه زندگی فرزندشان حاج آقا مصطفی. من چند سفر مشرف به عتبات شدم چون در نجف با مرحوم حاج آقا مصطفی زیاد رفت و آمد می کردیم لذا گاهگاهی ایشان مرا دعوت به ناهار و شام می کردند. یک روز مطلبی را که در مورد حاج آقا مصطفی شنیده بودم از ایشان پرسیدم. به ایشان گفتم شنیده ام که شما از آقایان دیگر هم شهریه می گیرید، خوب چه ضرورتی دارد که شما از مراجع دیگر شهریه می گیرید؟ مگر شما احتیاجی دارید؟ نیازی دارید، ایشان پس از یک تبسمی به من گفتند که فلانی پدرم فقط مخارج متوسط زندگی مرا می پردازد. مخارج غذا، اجاره خانه را به صورت متوسط، ولی من احتیاج به کتاب دارم برای خرید کتاب بودجه ای ندارم. لذا مجبورم شهریۀ مراجع دیگر را بپذیرم.
مخارج اضافه نمی داد
مرحوم آقا مصطفی می بایست هفته به هفته به خدمت آقا می آمد و خرج هفته اش را می گرفت. به هیچ وجه امام مخارج اضافه به او نمی داد. لذا وقتی حاج آقا مصطفی خواست به مکه برود با پول خانه ای که در قم فروخته بود و مقدار پولی که از خانمش بود به مکه رفت.
این عبا را عاریه کردم
یک روز در فصل پاییز مرحوم حاج آقا مصطفی را دیدم که یک عبای کهنه رَشتی را به دوش انداخته است با شوخی به او گفتم این عبا را از کهنه فروشی خریده ای؟ گفت
برداشتهایی از سیره امام خمینی (س)ج. 3صفحه 311
این عبا مال یکی از رفقای رشتی است (آن مرد همسایه ایشان بود) من دیدم هوا خیلی سرد شده و من هم عبای زمستانی ندارم این عبا را از او عاریه گرفتم بعد به من گفت فلانی آیا نمی یابست همه ما جمع شویم و یک امیرالمؤمنین ثانی بتراشیم؟
نمی توانم پولی به تو بدهم
امام در مسأله بیت المال خیلی به خودشان سخت می گرفتند. به حاج احمد آقا وقتی که هنوز معمّم نشده بود فرموده بودند: «من نمی توانم پولی به عنوان شهریه به تو بدهم مگر اینکه معمم بشوی.» لذا تا وقتی که حاج احمد آقا معمم نبود چه در ایران و چه در نجف والده شان از پول شخصی ای که داشت به ایشان می داد ولی وقتی معمم شد امام مثل همه طلبه ها و به اندازه همه به او شهریه می دادند. امام با حاج آقا مصطفی هم همین طور برخورد می کردند و فرقی بین او و دیگران قایل نمی شدند.
برای فرزندتان ماهیان قرار می دهیم
بنده زاده ای داشتم به نام شیخ محمد حسن در سن سیزده سالگی معمم شد فردای آن روز که ملبس به لباس روحانیت شد، مقسّم حضرت امام تشریف آورد و گفت امام فرموده اند چون آقازاده تان معمم شده است، از این جهت از همین ماه برایشان ماهیانه قرار می دهیم.
به فرزندشان مثل همه شهریه می دادند
امام در آن بخش از مسایلی که مربوط به کل جامعه روحانیت و حوزه های دینی می شد، فرزندشان را یک طلبه حساب می کردند به همان اندازه به فرزند خود شهریه
برداشتهایی از سیره امام خمینی (س)ج. 3صفحه 312
می دادند که طلاب دیگر شهریه می گرفتند، و به همان اندازه در رفع نیاز زندگی فرزندشان تلاش می کردند که در رفع نیاز دیگر طلاب کمک و مساعدت می کردند. امام فرزندشان را به مثابه یک طلبه و روحانی که در جمع دیگر روحانیون در حوزه های علمیه اشتغال داشتند به حساب می آوردند.
هیچ فرقی نیست
امام همیشه به ما می گفتند بین شما و کارگری که در منزل کار می کند هیچ فرقی نیست.
اگر بتوانند به هر دو کمک می کنند
امام تفاوتی بین نزدیکان خود و غریبه ها نمی گذاشتند. اگر یکی از بستگان ایشان حاجتی داشت و غریبه ای هم همان حاجت را داشت آقا هر دو را مساوی قرار می دادند. مثلاً اگر فلان کس که نسبت نزدیکی با ایشان دارد، برای هزینۀ ازدواج به پنجاه هزار تومان پول احتیاج داشت و غریبه ای هم به پنجاه هزار تومان نیازمند بود، آقا اگر می توانستند، به هر دو کمک می کردند. و اگر نمی توانستند به هیچ یک نمی کردند.
کسی به من چنین اجازه ای نداده
زمانی که امام در پاریس تشریف داشتند، می خواستم به حضورشان مشرف شوم. یکی از بستگان نزدیک ایشان که با ما هم نسبت دارد، نامه ای به من داد و گفت که حاجتی دارد. به او گفتم: «نوع این حاجتها زیاد است و فکر نمی کنم که امام قبول کنند. چون گرفتاری زیاد است و اگر امکانش باشد امام باید به همه کمک کنند؛ اگر من اسم شما را به طور خاص ببرم فکر نمی کنم ایشان قبول کنند. لااقل می دانم از بنده
برداشتهایی از سیره امام خمینی (س)ج. 3صفحه 313
قبول نمی کنند.» او گفت: «من کس دیگری را ندارم. حالا که شما به پاریس می روید، این مطلب را خدمت آقا بگویید.» وقتی در پاریس خدمت امام مشرف شدم نامه را درآوردم و گفتم: «آقا! مطلب نامه این است. اگر اجازه می دهید، نامه را بخوانم.» امام فرمودند: «من این امکان را ندارم که به او کمک کنم. چون هستند کسانی که مشابه ایشان هستند. یا باید به همه این کمک بشود، یا اینکه به خاص او صلاح نیست و من نمی توانم این کار را بکنم.»
عرض کردم: «بعضی پولهاست که متعلق به جنابعالی است که مقلدانتان به من می دهند تا به شما بدهم. اجازه می دهید از این پولها به این آقا بدهم تا بعداً اگر توانست بپردازد؟ (سهم امام مصارف خاصی دارد که بدون اجازه نمی توان به هر کسی داد و مرجع تقلید باید تصمیم بگیرد) و اگر هم نتوانست که خیلی ها از جنابعالی بهره های زیادی برده اند.» ایشان بعد از مقداری تأمل، سرشان را بلند کرده و فرمودند: کسی به من چنین اجازه ای نداده.
بنده هم وقتی به ایران آمدم، جریان را به آن آقا گفتم. در ابتدا خیال می کردم که ناراحت می شود، اما بدش نیامد و گفت: «بارک الله! عجب آدمی است! راست می گویند. دیگران هم هستند. خوب، ایشان از کجا بیاورند که به همه کمک کنند؟»
نمی دانیم کدام را بیشتر دوست دارند
امام همه اولادشان را به یک نظر نگاه می کنند و به همه به یک اندازه محبت دارند به طوری که ما بعد از این همه سال هنوز متوجه نشده ایم که امام کدام فرزندشان را بیشتر دوست دارند.
همان مقدار همیشگی تشییع کردند
پیرمرد متدین و صادق القولی به نام شیخ جمال که در «شارع الرسول» تقریباً جنب منزل امام مغازه ادوات و لوازم برقی داشت نقل می کرد: مکرراً مشاهده می کردم که امام
برداشتهایی از سیره امام خمینی (س)ج. 3صفحه 314
در تشییع بعضی از شخصیتهای بزرگ که شرکت می کردند فقط تا نزدیک صحن مطهر می آمدند و قبل از ورود به صحن امیرالمؤمنین به منزل مراجعه می فرمودند. اتفاقاً در روز فوت حاج آقا مصطفی در این موضوع دقیق شدم و با کمال تعجب مشاهده کردم که حتی در همان روز همین برنامه نیز تکرار شد و امام عزیز از دسته رفته اش را تا در صحن تشییع کرد و سپس به منزل مراجعت فرمود.
هیچ امتیازی قائل نشدند
از خاطرات بسیار جالبی که از آن روزها دارم شرکت امام در مراسم تشییع جنازه فرزندشان است. اصولاً ایشان بسیار کم در مراسم تدفین و یا نماز میت شرکت می کردند، مگر در موارد استثنایی که فرد فوت شده از شخصیتهای والای جامعه روحانیت و یا از دوستان و یارانشان بود. شکل شرکتشان نیز بدینگونه بود که از حدود پنج دقیقه قبل از حرکت جنازه حضور پیدا می کردند و بعد از اینکه جنازه حرکت داده می شد، مسافتی حدود بیست تا سی متر را بدنبال جنازه رفته و سپس خود را به کناری کشیده و سوار تاکسی می شدند و به خانه برمی گشتند. آن روز در مراسم تشییع جنازه فرزندشان هم همین رفتار را انجام داده و هیچ گونه امتیازی قائل نشدند.
تا در صحن شرکت کردند
امام در قم هیچوقت در نماز میت علما شرکت نمی کردند. البته هنگام تشییع جنازه تا در صحن می آمدند ولی از همان جا برمی گشتند. چون اگر می ماندند طلبه ها اصرار می کردند که ایشان نماز بخوانند و امام هم نمی خواستند. البته گاهی هم به واسطۀ اصرار فراوان قبول می کردند ولی به طور عادی این طور نبود که تا آخر مراسم شرکت کنند. حتی در تشییع جنازۀ مرحوم صدر و مرحوم خوانساری، مرحوم حجت، مرحوم آقای بروجردی، مرحوم فیض و مرحوم کبیر که همه از علمای بزرگ بودند، ایشان فقط تا در صحن حرم حضرت معصومه(س) در مراسم شرکت کرده و از آنجا
برداشتهایی از سیره امام خمینی (س)ج. 3صفحه 315
برمی گشتند.
مثل همه یک فاتحه می خواندند
پس از شهادت مرحوم حاج آقا مصطفی، امام تا تقریباً شب چهلم وفات آقا مصطفی هر شب بر سر قبر ایشان می رفتند و فاتحه می خواندند لکن پس از چهلم، شبهای جمعه که به حرم مشرف می شدند سر قبر حاج آقا مصطفی می رفتند. و روش ایشان هم خیلی معمولی بود برای همه اموات یک فاتحه می خواندند و بلافاصله بلند می شدند. از اول همین کار را کردند و تا آخری که در نجف بودند هم همینطور عمل می کردند.
فرقی بین اینها نیست
یک روز پسر یکی از وزرا شهید شده بود به امام عرض کردند که آقا برای شهادت ایشان یک پیام بدهید. امام فرمودند: به خاطر اینکه وزیر است می گویید پیام بدهم شما فکر می کنید تنها پسر ایشان شهید شده است. تمام این شهدا فرزندان من هستند و من اگر بخواهم پیام بدهم باید برای همه آنان پیام بدهم و برای من فرقی بین اینها نیست.
تفاوتی در رفتارشان نبود
برخورد امام با شاگردانشان یکسان بود. رفتار ایشان نسبت به بعضی از آنها که بیشتر به ایشان اظهار علاقه می کردند و از سابقه بیشتری برخوردار بودند با دیگران تفاوتی نداشت. حتی شاگردانشان را بر دیگر طلاب ترجیح نمی دادند. من از قدیم با ایشان مأنوس و علاقه مند و از شاگردان سابقه دار و حتی مروج ایشان بودم، اما رفتار امام با من درست مانند سایر طلاب بود و برخورد طبیعی و عادی داشتند و من همین
برداشتهایی از سیره امام خمینی (س)ج. 3صفحه 316
صفت را یکی از محسّنات ایشان می دانستم و نه تنها از این رفتار امام ناراحت نمی شدم بلکه به ایشان بیشتر علاقه مند می شدم.
دقت کنید تبعیض نباشد
به دعوت قرارگاه خاتم الانبیاء(ص) مستمراً از حضرات آقایان اعضای بیت امام دعوت می شد که در محفل رزمندگان اسلام در جبهه ها حضور یابند که این عزیزان نیز با حضور خود و ابلاغ اسلام و اعطای هدایای حضرت امام به رزمندگان اسلام شور و حال دیگری به جبهه ها می دادند. در عملیات بدر نیز دو تن از این بزرگواران به نامهای شهید حجةالاسلام و المسلمین موسوی و شهید حجةالاسلام و المسلمین سلیمی در منطقۀ عملیاتی بدر در جزایر مجنون حضور یافتند و با سخنرانی و ابلاغ سلام امام و اهدای سکه های تبرّکی، رزمندگان را تشویق به ادامه عملیات می نمودند. در مراجعت، این عزیزان در ابتدای پل سید الشهدا در اثر بمباران دشمن بعثی به درجۀ رفیع شهادت نایل شدند و اجساد مطهرشان به تهران منتقل شد. وقتی خبر شهادت آنان به امام عرض شد فرمودند: «مبادا از این جهت که این شهدای عزیز منسوب به بیت من هستند در تبلیغات مربوط به آنها در رسانه ها و صدا و سیما رعایت عدالت نشود. دقت کنید تبلیغ این شهدا با شهدای دیگر تفاوتی نداشته باشد».
دقت شود تفاوتی نباشد
یکبار حاج احمد آقا به مجلس تلفن کرده و گفتند امام فرمودند در نطقهای قبل از دستور بیشتر روی فداکاریهای نیروی هوایی و خلبانها تکیه شده است ضمن اینکه ایشان از شهامت و رشادت و فداکاری خلبانها بسیار خوشحال و راضی هستند ولی این رضایت را به طور یکنواخت نسبت به تمام ارتش اعم از زمینی، دریایی، هوایی و سپاه و ژاندارمری دارند. لذا فرموده اند دقت شود تفاوتی در برخوردها نباشد.
برداشتهایی از سیره امام خمینی (س)ج. 3صفحه 317
جریان آن شکایت از من چه شد؟
در دو مورد که الان نظرم هست امام خیلی قاطعانه نظر دادند. یکی مسأله عملیات مرصاد بود که امام در آنجا قاطعانه وارد شدند. دوم کسی که از امام شکایت کرده بود که شما به من ضرر زده اید و باید جبران کنید. این شکایت در دادگستری بدست نمی دانم کدام حلال زاده ای افتاده بود که او هم برای امام ابلاغ فرستاده بود که جناب آقای روح الله مصطفوی، شما ساعت فلان به دادگاه بیایید از شما شکایت کرده اند و شما توضیح بدهید یا وکیل تان را بفرستید توضیح بدهد. از بیت امام به من تلفن کردند که این چیست؟ گفتم نمی دانم بفرستید ببینم چیست. وقتی فرستادند دیدم بنده خدایی که شکایت کرده یک خرمشهری است، شکایت کرده از امام که شما نود و چند هزار تومان باید به من بدهید، یا نهصد و چند هزار تومان باید به من بدهید. (مبلغ ادعایی او زیر یک میلیون بود.) توضیحی که داده بود این بود که خرمشهر مورد تهاجم صدامیان بود و ما اسباب و اثاثیه مان را جمع کرده بودیم و می خواستیم از شهر برویم ولی شما گفتید رفتن از شهر خلاف شرع است و ما ماندیم و عراقی ها آمدند و کوبیدند و آن اثاثیه همه اش از بین رفت لذا حالا شما باید پول آن را بدهید. من به رئیس دادگستری آن وقت گفتم آیا این قابل طرح است؟ اصلاً قابل تعقیب است؟ شکایت است؟ گفت والله من خبر ندارم. بنده خدایی نوشته و داده دست دادیار، او هم نوشته داده به مأمور. او هم آورده به بیت امام داده است. از نظر ما این اصلاً قابل تعقیب نبود. نه از این جهت که مربوط به امام بود، بلکه به این دلیل که این اصلاً شکایت نیست. کسی مسأله ای گفته اینهم عمل کرده متضرر شده حالا آمده بعد از مدتی وقتی امام از من پرسید آن شکایت چه شد؟ گفتم جریانش این بود. امام فرمودند یک چیزی می گفتید می دادیم به ایشان. گفتم که آقا اگر به این عنوان از شما پول بگیرند و مشهور بشود یک کسی شکایت کرده آنهم شکایتش این بوده و امام خسارت او را داده، شما از عهده برنمی آیید چون تمام مناطق جنگی شاکی شما می شوند و شما باید به همه آنها هم پول بدهید. شما اجازه بفرمایید یک چیزی برایش بدهند. امام این را پسندیدند. ایشان تا اینجا دنبال قضیه بود. به جای اینکه بگوید این فلان، فلان شده کیست؟ این مأمور کیست؟ که این را برای من آورده یا مثلاً حالا او نفهمیده شکایت مرا کرده یا این مأمور
برداشتهایی از سیره امام خمینی (س)ج. 3صفحه 318
کی بود که این کار را کرد؟ برعکس، امام پرسیدند شکایت چی شد؟ کجا رفت؟ منتظر بود که مثلاً محکوم بشود پول را از او بخواهیم و به آن فرد بدهد.
عدالت اسلامی را برقرار می کنیم
امام در ملاقاتی که خانواده های کرد روستای قارنا از شهرستان مهاباد با ایشان داشتند فرمودند: «ما عدالت اسلامی را می خواهیم در این مملکت برقرار کنیم. اسلامی که راضی نمی شود حتی به یک زن یهودی که در پناه اسلام است تعدی بشود. اسلامی را می خواهیم که آن شخص اولش و آن فرد آخرش در مقابل قانون مساوی باشند».
اگر تخلّفی مشاهده کردید
در ملاقاتی که با امام داشتم گزارشی از کار سازمان بازرسی کل کشور خدمت ایشان ارایه شد. امام فرمودند: «کار بازرسی نهادهای انقلابی را باید در اولویت قرار دهید و اگر ضمن بازرسیها مشاهده کردید که یکی از افراد منتسب به انقلاب اعم از روحانی و غیر روحانی مرتکب تخلّفی شده بلافاصله او را تحویل مقامات قضایی بدهید تا شورای عالی قضایی به کار او رسیدگی کند».
اگر به تخلفات برسید
روزی که اعضای ستاد پیگیری فرمان امام خدمت ایشان رسیدند وقتی آقای موسوی اردبیلی حال امام را پرسیدند امام فرمودند: «الحمدالله» و سپس رو کردند به ما و فرمودند: «اگر ان شاءالله شما کارها را خوب انجام بدهید و به تخلفات برسید!»
برداشتهایی از سیره امام خمینی (س)ج. 3صفحه 319
برداشتهایی از سیره امام خمینی (س)ج. 3صفحه 320