مساله قضاوت با آنچه که گذشت [اجتهاد و فتوا دادن] تفاوت دارد. و از آنجا که قضاوت از مسوولیتهایی است که نیازمند نصب میباشد، لازم است محدوده دلیل جعل آن بررسی شود. در مساله حکومت و نافذ بودن حکم در امور سیاسی نیز ـ که مردم در زندگی اجتماعی خود بدان نیاز دارند ـ چنین است.
بنابراین، شکی نیست که اصل، عدم نفوذ حکم کسی بر دیگری است؛ خواه به عنوان قضاوت باشد یا غیر آن و خواه حکمدهنده پیامبر باشد یا وصی او و یا افراد دیگر. و صرف نبوت، رسالت، وصایت و علم ـ در هر سطحی که باشد ـ و سایر فضایل، هیچ کدام باعث نمیشود که دستور صاحب آن، نافذ و قضاوتش، فیصلهدهنده باشد.
چیزی که عقل بدان حکم میکند، نفوذ فرمان خداوند متعال در مورد مخلوقات خویش است؛ زیرا خالق و صاحب اختیار آنان میباشد. و هر گونه تصرف [از سوی دیگری] در مخلوقات او، تصرف در دارایی و سلطنت او محسوب میشود. در حالی که خداوند سبحان به خاطر استحقاق ذاتی خویش بر تمامی مخلوقات، سلطنت و حکومت دارد و حکومت غیر او و نفوذ حکم و قضاوتش، نیازمند نصب از سوی خدا است و چون خداوند، پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم را برای خلافت و حکومت مطلق؛ اعم از قضاوت و غیره منصوب کرده است، لذا پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم، از جانب خدا، حاکم بر بندگان او است.
کتاباجتهاد و تقلید (ترجمه الاجتهاد و التقلید)صفحه 13
خداوند میفرماید: «پیامبر نسبت به مومنان، از خودشان سزاوارتر است». باز میفرماید: «ای کسانی که ایمان آوردهاید! از خدا و پیامبر و صاحبان امرتان اطاعت کنید؛ پس اگر در چیزی اختلاف داشتید، آن را به خدا و پیامبر ارجاع دهید».
همچنین میفرماید: «نه چنین است، به خدا سوگند آنان مومن نمیشوند مگر زمانی که در اختلافات خود، تو را داور قرار دهند، آنگاه نسبت به قضاوت تو هیچگونه احساس ناراحتی نداشته باشند و در برابر داوری تو کاملاً تسلیم بشوند».
پس از پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم، ائمه علیهم السلام؛ یکی پس از دیگری، حاکم بر مردم بودند و فرمانشان به خاطر منصوب بودن از جانب خدا و پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم، به اقتضای آیه پیش گفته و روایات متواتر شیعه و سنی از پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم و اصول مذهب، نافذ میباشد. این چیزی است که جای بحث ندارد.
کتاباجتهاد و تقلید (ترجمه الاجتهاد و التقلید)صفحه 14