فصل اول: بیان اختیارات فقیه

آیا اجتهاد مطلق شرط است؟

‏با این‌که مضاف جمع [احکامنا] و مصدر مضاف [حلالنا و حرامنا] دلالت ‏‎ ‎‏بر عموم دارند و لازمه‌اش این است که منصب [قضاوت و حکومت] ‏‎ ‎‏برای کسی جعل شود که بر تمام احکام آشنایی دارد ولی به دلایل زیر، ‏‎ ‎‏این عمومیت در این جا استفاده نمی‌شود:‏

‏اولاً: عبارات روایت که در مقابل منع از مراجعه به حکام جور و ‏‎ ‎‏قضات آنان قرار گرفته است، مانع استفاده عموم می‌شود. بلکه می‌توان ‏‎ ‎‏گفت: ظاهراً منصب قضاوت برای کسی جعل شده که به احکام ‏‎ ‎‏اهل‌بیت‏‏ علیهم السلام‏‏ آشنا است و در حلال و حرام آن‌ها نظر می‌کند، و در مقابل ‏‎ ‎‏افراد منحرفی بوده است که بر اساس اجتهاد و رای خویش حکم ‏‎ ‎‏می‌دادند. و ظاهر عبارت‏‏ ‏‏«احکام ما را بشناسد» و بقیه روایت، بر کسی ‏‎ ‎

کتاباجتهاد و تقلید (ترجمه الاجتهاد و التقلید)صفحه 25
‏که به اندازه متعارف بر احکام ائمه علیهم السلام آشنایی دارد، صدق می‌کند. و ‏‎ ‎‏منظور از نقل روایت این نیست که به دیگری نقل کند؛ زیرا نقل حدیث ‏‎ ‎‏ضرورتاً در جعل این منصب دخالتی ندارد؛ بلکه مقصود این است که ‏‎ ‎‏فتوای فقیه مطابق روایات باشد، همان گونه که در آن زمان‌ها رسم بر این ‏‎ ‎‏بوده است که فقیه با نقل روایت، فتوا می‌داده است. از این رو حضرت ‏‎ ‎‏فرمود: «حدیث ما را نقل کند».‏

‏ثانیاً: ظاهر عبارت‏‏ ‏‏«احکام ما را بشناسد» بر شناخت بالفعل دلالت ‏‎ ‎‏دارد و واضح است که برای غیر ائمه علیهم السلام چنین شناختی به همه احکام، ‏‎ ‎‏نه تنها حاصل نمی‌شود، عادتاً نیز ممکن نیست. بنابراین، جعل منصب ‏‎ ‎‏برای وی لغو خواهد بود. از این رو باید گفت: منظور شناخت همه ‏‎ ‎‏احکام نیست. و منصرف کردن این شناخت به قدرت شناخت و ملکه ‏‎ ‎‏اجتهاد نیز پذیرفتنی نیست. لذا باید این شناخت را ـ بر فرض دلالت ـ به ‏‎ ‎‏شناخت احکام، در حد متعارف، منصرف نمود.‏

‏ثالثاً: بر فرض که شناخت بالفعل همه احکام ممکن باشد، در این ‏‎ ‎‏صورت نیز راهی برای تشخیص چنین فقیهی وجود ندارد. و از کجا ‏‎ ‎‏می‌توان فهمید که او بر همه احکام، شناخت بالفعل دارد؟ بنابراین، ‏‎ ‎‏دستور مراجعه به چنین فردی بی‌معنا خواهد بود. پس به ناچار باید ‏‎ ‎‏شخص دیگری منظور باشد، ولی لازم است نقل حدیث و شناخت ‏‎ ‎‏احکام ائمه علیهم السلام بر او صدق کند. و چنین شخصی کسی است که به ‏‎ ‎‏اندازه متعارف نسبت به احکام آشنایی دارد. و صحیحه ابی خدیجه نیز‏‎ ‎‏ـ که بعداً خواهد آمد ـ بر این معنا قابل حمل است.‏


کتاباجتهاد و تقلید (ترجمه الاجتهاد و التقلید)صفحه 26
‏بنابراین، شرط بودن اجتهاد مطلق‌ ـ چه به معنای ملکه اجتهاد باشد و ‏‎ ‎‏چه به معنای علم بالفعل ـ دلیل ندارد؛ بلکه ادله موجود بر خلاف آن ‏‎ ‎‏است. البته در این‌که قاضی باید نسبت به آنچه رسیدگی می‌کند، علم ‏‎ ‎‏داشته باشد، حرفی نیست. و از آن‌جا که این روایت در مقام بیان ‏‎ ‎‏ویژگی‌های فقیه منصوب و معرفی آن است، باید به همه قیدهایی که در ‏‎ ‎‏آن ذکر شده است، توجه گردد مگر آنچه با دلیل‏‏ ‏‏عقلی یا فهم عرفی‏‎ ‎‏ـ همان گونه که اشاره کردیم ـ خارج شود. بررسی دقیق این روایت و ‏‎ ‎‏احکامی که از آن قابل استفاده است، به بحث قضاوت موکول می‌شود.‏

‎ ‎

کتاباجتهاد و تقلید (ترجمه الاجتهاد و التقلید)صفحه 27