از جمله روایاتی که در این باره مورد استناد قرار میگیرد، مشهورة
کتاباجتهاد و تقلید (ترجمه الاجتهاد و التقلید)صفحه 29
ابی خدیجه است که شیخ آن را از محمد بن علی بن محبوب ـ و طریق شیخ به او در کتاب مشیخه و فهرست صحیح است ـ از احمد بن محمد؛ یعنی ابن عیسی از حسین بن سعید از ابوجهم نقل کرده است. ابوجهم همان بکیر بن اعین است که در زمان حیات امام صادق علیه السلام از دنیا رفته و اظهر، ثقه بودن او است. ولی بعید به نظر میرسد که حسین او را درک کرده باشد و ظاهراً حسین، او و کسانی را که در طبقة وی قرار دارند، ندیده است. این حقیقت با مراجعه به طبقات روات نیز معلوم میشود و ظاهراً در این روایت، ارسال وجود دارد. و ابوجهم از ابیخدیجه؛ سالم بن مکرم ـ که او نیز ثقه است ـ نقل میکند. لذا این روایت جز احتمال ارسال در سند هیچ اشکالی ندارد. و در صورتی که شهرت عمل به این روایت ثابت شود ـ کما اینکه مشهوره نامیده شده ـ ضعف آن نیز جبران خواهد شد.
ابوجهم میگوید: امام صادق علیه السلام مرا نزد شیعیان فرستاد و فرمود: «به آنها بگو اگر بین شما اختلاف یا دعوایی رخ داد، از مراجعه به قضات فاسق بپرهیزید و کسی را که به حلال و حرام ما آشنایی دارد، معین کنید که من او را برای شما قاضی قرار دادم. و از بردن مرافعات خویش نزد حاکم ستمگر خودداری کنید».
این روایت دلالت میکند امام علیه السلام کسی را که به حلال و حرام اهلبیت علیهم السلام آشنا باشد، برای منصب قضاوت منصوب کرده است. این
کتاباجتهاد و تقلید (ترجمه الاجتهاد و التقلید)صفحه 30
روایت، از نظر دلالت، شبیه مقبولة عمر بن حنظله است که ذکرش گذشت. البته دلالت مقبوله به جهاتی بیشتر از این مشهوره است. چرا که از مقبوله، مطلق حکومت برای فقیه استفاده میشود در حالی که از این روایت قابل استنباط نیست.
حتی میتوان گفت: این روایت نیز بر حکومت دلالت دارد؛ زیرا صدر آن به مطلق مرافعات مربوط میشود؛ اعم از اینکه به قضات مربوط باشد یا به حاکمان. و لفظ «قاضی» از نظر لغوی و عرف از معنای اصطلاحی آن عامتر است. و ذیل روایت نیز بر عموم تأکید دارد؛ زیرا تخاصم نزد حاکم، از امور قضایی نیست و این مطلب در تمام زمانها بویژه زمان ائمه علیهم السلام متعارف بوده است. از این رو میتوان به صحیحه [آتی] تمسک جست؛ زیرا اهل جور همان حاکمانند و قاضی کسی است که حکم ظالمانه میدهد. و ظاهراً منظور از اهل جور، متصدی جور است که همان حاکمان هستند.
صحیحة ابیخدیجه نیز به این روایت نزدیک است. او از امام صادق علیه السلام نقل میکند که فرمود: «از بردن اختلافات خود نزد اهل جور بپرهیزید و لکن ببینید کدام یک از شما چیزی از احکام ما میداند، پس او را بین خود قاضی قرار دهید که من او را در میان شما قاضی قرار دادم، پس در اختلافات به او مراجعه کنید».
کتاباجتهاد و تقلید (ترجمه الاجتهاد و التقلید)صفحه 31
در این رابطه روایات دیگری نیز وجود دارد که از نظر سند یا دلالت و یا هر دو جهت، ضعیف هستند. ولی ذکر آنها به عنوان تأیید مطلب بد نیست. و ما در ابتدای این بحث به مضمون آنها اشاره کردیم.
کتاباجتهاد و تقلید (ترجمه الاجتهاد و التقلید)صفحه 32
کتاباجتهاد و تقلید (ترجمه الاجتهاد و التقلید)صفحه 33
کتاباجتهاد و تقلید (ترجمه الاجتهاد و التقلید)صفحه 34
از آنچه گذشت، معلوم میشود قضاوت بلکه مطلق حکومت، از مناصب فقها است و در این باره اشکالی وجود ندارد. اجماع و ضرورت، قضاوت را در زمان غیبت برای فقیه ثابت میکند، همچنین اقوا این است که منصب حکومت و ولایت نیز فیالجمله برای فقیه ثابت است. توضیح حدود و جزئیات آن به جای دیگر واگذار میشود.
کتاباجتهاد و تقلید (ترجمه الاجتهاد و التقلید)صفحه 35